ارتباط ناشناخته. ارتباط بدون سانسور. ارتباط برقرار نمی‌شود. سایت اصلی احتمالاً زیر سانسور است. ارتباط با سایت (های) موازی برقرار شد. ارتباط برقرار نمی‌شود. ارتباط اینترنت خود را امتحان کنید. احتمال دارد اینترنت به طور سراسری قطع شده باشد. ادامه مطلب

● دیدگاه

چرا اثر هنری ماندگاری از جنبش سبز بر ‌جای نماند؟

آرش سرکوهی − شناسایی دلایل فقر جنبش سبز در عرصه هنر می‌تواند به شناخت بیش‌تر این جنبش کمک کند.

اغلب رخدادهای بزرگ تاریخی بستر آفرینش آثار هنری ماندگارَند و در این آثار روایت، به هنر برکشیده شده و در فرهنگ و خاطره جمعی حک و ماندگار می‌شوند. در بیش‌تر موارد روایت‌های هنری رخدادهای بزرگ به روایت‌های غالب بدل می‌شوند. پرسش "آیا از جنبش سبز اثر هنری ماندگار برجای مانده است؟ " از این روی نیز اهمیت دارد.

در دهمین سالگرد جنبش سبز خاطرات و تحلیل‌های گوناگون درباره این جنبش در رسانه‌های فارسی‌زبان و شبکه‌های اجتماعی منتشر شد که در بسیاری از موارد با عکس‌ها و فیلم‌هایی از تظاهرات میلیونی خرداد ۸۸ همراه‌ بودند. موزیک متن بیش‌تر این فیلم‌ها سرودهایی بودند که برای بسیاری از شرکت کنندگان در جنبش سبز با این جنبش گره خورده اند: "آفتاب‌کاران" (با شعر سعید سلطان‌پور)، "یار دبستانی من" (با شعر و موسیقی منصور تهرانی) یا "همراه شو عزیز" (ساخته پرویز مشکاتیان). اما کم‌تر کسی است که نداند این سرودها نه برآمده از بستر جنبش سبز، که به دوران انقلاب ۵۷ یا پیش از آن بازمی‌گردند و هواداران جنبش سبز آن‌ها را بدون تغییر اساسی بازخوانی کرده‌اند.

البته در جریان و پس از جنبش سبز چندین سرود و آهنگ درباره این جنبش ساخته شد اما تاثیر، نفوذ و شهرت هیچ‌یک از این آثار به پای سروده‌های برگرفته شده از دوران پیش از جنبش سبز نرسید.

از مشهورترین آثار برساخته شده بر بستر جنبش سبز می‌توان از قطعه "تفنگت را زمین بگذار" (یا زبان آتش) با شعر فریدون مشیری، ساخته مجید درخشانی و صدای محمدرضا شجریان و آهنگ رپ "یه روز خوب میاد" ساخته "هیچکس" نام برد.

نه تنها در عرصه موسیقی که در ژانرهای دیگر هنری چون داستان، شعر و نقاشی نیز تا کنون ـ ده سال پس از رخداد ـ اثر ماندگاری برخاسته از بستر جنبش سبز، که از نفوذ و برد و مخاطبان گسترده برخوردار باشد، خلق نشده است هرچند احتمال البته کم رنگ خلق آثار ماندگار بر این بستر در آینده منتفی نیست.

هنر ماندگار بر بستر رخداد‌های بزرگ

فقر جنبش سبز در عرصه هنر و ادبیات در سنجش با غنای جنبش‌ها و رخدادهای بزرگ تاریخ معاصر ایران در این عرصه، پررنگ تر می‌شود. بر بستر و در پیوند با جنبش‌های بزرگ تاریخ معاصر ایران ــ پیروز یا شکست خورده، حماسه یا تراژدی ــ ده‌ها اثر هنری و ادبی ماندگار، پرنفوذ و پرمخاطب خلق شده‌اند.

به مثل بر بستر شکست سال‌های ۶۰ و فضای سیاه آن دوران مرثیه‌هایی چون نی‌نوای حسین علیزاده و بیداد (ساخته پرویز مشکاتیان با صدای شجریان)، داستان‌هایی چون "شاه سیاه پوشان" هوشنگ گلشیری، "مرایی کافر است" نسیم خاکسار، برخی شعرهای شاملو از جمله شعرهای مجموعه "مدایح بی صله"، برخی شعرهای سیمین بهبهانی، تابلو‌های دهه ۶۰ علی‌رضا اسپهبد خلق شدند که از آثار ماندگار هنری ایران به شمار می‌روند.

آثار به‌یاد‌ماندنی گروه چاووش به سرپرستی حسین علیزاده و محمدرضا لطفی چون "شب‌نورد" و "سپیده" (هر دو با صدای شجریان) و سرودهای دیگری چون آفتاب‌کاران یا ‌"بهاران خجسته باد" (ساخته کرامت‌الله دانشیان و اسفندیار منفردزاده)، قطعه سواران دشت امید اثر حسین ‌علیزاده بر بستر شور انقلابی و فضای سال‌های ۵۷ و ۵۸ خلق شدند. هم در این فضا بود که شعرهایی مانند "در این بن‌بست" شاملو و داستان "فتح نامه مغان" هوشنگ گلشیری از نگاهی انتقادی آفریده شدند.

پیش از انقلاب بر بستر جنبش چریکی دهه‌های چهل و پنجاه، پیش و پس از آغاز آن، ده‌ها اثر ماندگار در ژانرهای شعر، داستان، موسیقی، تئاتر و نقاشی خلق شد. شعرهای دوره حماسی احمد شاملو به ویژه در مجموعه "ابراهیم در آتش"، فیلم "گوزن‌ها"ی مسعود کیمیائی، برخی نمایشنامه‌های غلامحسین ساعدی، مجموعه "کلاغ‌ها"ی علیرضا اسپهبد و آهنگ "جمعه"‌ با صدای فرهاد از این دست‌اند.

مهدی اخوان ثالث شکست تاریخی ۲۸ مرداد ۳۲ را در شعرهای مجموعه "زمستان" و "از این اوستا" با آثاری چون "نوحه"، "قصه شهر سنگستان" و "آن گاه پس از تندر" به تراژدی کلی برکشید. اسماعیل شاهروی با شعرهایی چون "طاق نصرت"، نصرت رحمانی با شعرهای مجموعه "میعاد در لجن"، شاملو با شعرهایی چون "مر گ نازلی" و "سال بد" آن شکست را به شعر برکشیدند. احمد محمود در رمان‌های "داستان یک شهر" و "همسایه‌ها" همین فضا را به داستان‌های زیبای خود برکشید و تصنیف‌های ماندگاری چون "مرا ببوس" (با صدای گل‌نراقی)، "مینای شکسته" (با صدای مرضیه) یا "لالایی" (با شعر یدالله رویایی و صدای محمد نوری) بیان موسیقیایی شکست ۲۸ مرداد بودند.

درباره آثار خلق شده بر بستر رخدادهای پیش از ۲۸ مرداد نیز می‌توان به آثار مهمی اشاره کرد.

چرا بر بستر و درباره جنبش ۸۸ - چه به دوران شوق و شور حرکت و امید اواخر خرداد ۸۸ و چه به روزگار شکست و سرکوب این جنبش - دستکم تا کنون، ده سال پس از جنبش، اثر هنری ماندگاری خلق نشده است؟

سانسور و سرکوب البته همیشه مانعی بر خلاقیت هنری و ادبی است اما اغلب اثار ماندگار هنری و ادبی ایران در موقعیت سانسور خلق شده‌اند و در این ده سال امکانات اینترنتی نیز در دسترس بوده است.

شناسایی دلایل فقر جنبش سبز در عرصه هنر می‌تواند به شناخت بیش‌تر این جنبش کمک کند. در ادامه به برخی دلایل این موقعیت اشاره می‌کنم.

۱. جنبش سبز: جنبش بی‌آرمان

انسان‌ها برای تحقق آرمان‌های خود شورش می‌کنند. برای رسیدن به هدفی متعالی و برای زندگی بهتر، برای تغییر بنیادین ساختار و نظام مسلط بر جامعه.

جنبش سبز اما آرمانی نداشت. نه خواستار تغییر بنیادین ساختار جامعه که خواستار اصلاح آن در همان چارچوب بود. خواست اصلی این جنبش، که در شعار محوری آن (رای من کجاست؟ ) متبلور شد، بر اعتراض به تقلب در انتخابات ریاست جمهوری سال ۸۸ شکل گرفته بود.

درستی یا نادرستی یا حقانیت این خواست موضوع بحث من نیست. اما این خواست بر تغییرات جزئی در چهارچوب موجود شکل گرفته و هیچ آرمان کلی بشری را فریاد نمی‌کرد. تاکید بر حق رای و شهروندی در قرن ۱۸ و ۱۹ میلادی در اروپا آرمانی بزرگ بود اما این خواست در قرن ۲۱ کسی را به شوریدن وا نمی‌دارد.

داشتن آرمان و شورش برای آن البته با تحقق آرمان یکی نیست. هیچ آرمانی در انقلاب‌های بشری کاملا تحقق نیافته است. برای مثال جنبش ۱۹۶۸ در اروپا خواستار تغییرات بنیادین در جامعه غربی بود، اما به این هدف نرسید هرچند تغییرات مهمی را در این جوامع سبب‌ساز شد. شرکت‌کنندگان در تظاهرات می‌۶۸ چیزی کمتر از انقلاب در مفاهیم اجتماعی و سیاسی نمی‌خواستند و همین آرمان بستر خلق ده‌ها اثر هنری بود.

جنبش ۸۸ اما از نخست نه به قصد تغییرات بنیادین شکل گرفته بود و نه به آنها رسید. شاید بخشی از معترضانی که در جنبش سبز شرکت کردند خواستار تغییرات اساسی بودند یا به تدریج شدند اما فضای مسلط و اکثریت قاطع این جنبش خواهان تغییرات جزئی بودند.

تصادفی نیست که شجریان، که در بحبوحه انقلاب ۵۷ در سرود "شب‌نورد" با شعر پرشور اصلان اصلانیان و آهنگ پرصلابت لطفی "تفنگم را بده تا ره بجویم" را خواند، در تابستان ۸۸ جنبش سبز با شعر سست فریدون مشیری و آهنگ بی‌رمق مجید درخشانی "تفنگت را زمین بگذار" را.

در اولی شور انقلابی و آرمان تغییر بنیادین موج می‌زند و در دومی خواهش و مسالمت و سازش. باز هم تاکید می‌کنم که درست یا نارستی این دو موضع و ارزش‌گذاری آن‌ها موضوع بحث من نیست. می‌خواهم توضیح دهم که چرا "شب‌نورد" از حداقل پنج آهنگ ماندگار شجریان است و "تفنگت را زمین بگذار" نه.

غیبت آرمان و آرمان گرایی را می‌توان از دلایل فقر جنبش سبز در عرصه هنر به شمار آورد.

۲. عقب‌نشینی نظری و سیاسی جنبش سبز

جنبش سبز به هیچ‌یک از خواست‌های خود نرسید و از نظر سیاسی و نظری شکست خورد. سران آن همچنان در حصر خانگی هستند، موسوی دستگیر شد اما ایران قیامت نشد. نه انتخابات سال ۱۳۸۸ ابطال شد و نه تقلب در آن تایید. تنها دوسال پس از این جنبش، در زمانی که هنوز به گفته آنان "دولت کودتا" برسرکار بود، انتخابات مجلس برگزار شد و سران اصلاح‌طلب جنبش چون خاتمی در انتخاباتی شرکت کردند که دولت احمدی‌نژاد برگزار می‌کرد. در انتخابات ریاست جمهوری سال ۹۲ اکثر هواداران جنبش سبز در انتخابات شرکت کردند و به نامزدی رای دادند که با ایده‌های آنها نزدیکی نداشت و حتی خود را اصلاح طلب نمی‌دانست.

اثر هنری فقط در سرمستی پیروزی ساخته نمی‌شود. برخی از ماندنی‌ترین آثار هنری ایران و جهان بر بستر شکست جنبش‌ها خلق شده و شکست جزئی تاریخی را به تراژدی کلی برکشیده‌اند. اما شکست تراژیک، شکست قهرمان از تقدیر، اراده خدایان، ستم تاریخی یا ساختار مسلط، شکست قهرمانی است که آگاهانه و خواسته تا پایان بر آرمان خود پای می‌فشارد.

اما شکست به هنگامی که قهرمان داستان از آرمان‌های خود دست برداشته، شکست تراژیک نیست. جنبش ۸۸ شکست خورد، اما بر حقانیت خود پافشاری نکرد. بر این بستر تراژدی ماندگار خلق نمی‌شود.

۳. فقر هنری اصلاح‌طلبان مذهبی

بدنه اصلی و رهبری جنبش سبز را اصلاح‌طلبان مذهبی شکل می‌دادند که از پیشینه خلاقیت هنری محروم بودند. لایه‌های مذهبی ایران، دستکم تا انقلاب اسلامی، جز در مواردی چون خطاطی، تذهیب، پرده کشی، تعزیه و شعر کلاسیک با هنرهایی چون داستان نویسی، نقاشی مدرن، گرافیک، سینما، تئاتر و موسیقی بیگانه بودند و گاه آن‌ها را دشمن و متضاد با ارزش‌های اخلاقی و شیوه زیست خود می‌دیدند. در تاریخ معاصر ایران هنرمندان متمایل به اندیشه‌های لیبرالی و جنبش چپ بیش‌ترین آثار ماندگار هنری و ادبی را خلق کرده‌اند. ارزش‌های اخلاقی، عقاید و شیوه زیست دینداران ایرانی، تا پیش از انقلاب، سدی بود بین آن‌ها و هنر مدرن. جناح‌های گوناگون جمهوری اسلامی، از جمله اصلاح‌طلبان، پس از انقلاب ۵۷ برای تولید هنر و ادبیات اسلامی کوشیدند اما در این راه، جز در مواردی، کامیاب نبودند.

فقر پیشینه‌ی هنری از دلایل مهم فقر جنبش سبز در این عرصه است چرا که آثار هنری در خلاء و بدون گذشته خلق ‌نمی‌شوند. بدون پشتوانه‌ی تاریخی نمی‌توان آثارهنری ماندگار خلق کرد.

۴. تقلیل هنر به هنرـ کالا

در دوره ده ساله پس از جنبش سبز نه فقط شاهد خلق آثار با ارزش هنری بر بستر این جنبش نیستیم که هنرمندان هوادار این جنبش با سیاست‌های فرهنگی حکومت بر محور تهی کردن هنر از نگاه سیاسی و انتقادی، تولید هنرـ کالای کلیشه‌ای و سرگرم کننده برای لایه‌های ثروتمند و میان درآمد رانتی همراه و برخی به چهره‌های اصلی این موج بدل شدند.

فیلم "ما همه با هم هستیم" کمال تبریزی، کارگردان هوادار جنبش سبز، نمونه‌ای است از این روند. این فیلم پرهزینه اما از منظر هنری بی ارزش و از نظر فرم و محتوا و پیرنگ داستانی مبتذل، که بر اساس اسناد منتشر شده با سرمایه گذاری پولشویان شناخته شده ساخته شده است، یکی از مهم‌ترین شعارهای جنبش سبز (نترسید، نترسید، ما همه با هم هستیم) را به عبارتی مبتذل تقلیل داده و در عمل به سخره گرفته است.

حراج تهران با مدیریت پنهان و آشکار اصلاح طلبان، وزارت ارشاد و رسانه‌های اصلاح طلب در عرصه نقاشی، تقلیل داستان نویسی به آثار آپارتمانی در عرصه ادبیات و نمایش‌های پرهزینه و مبتذلی چون "الیور تویست یا "سی" در سالن‌هایی چون برج میلاد و تالار حافظ در عرصه تئاتر و موسیقی از نمونه‌های دیگر این روند‌اند. اما این موضوع مقاله‌ی مستقلی می‌طلبد.

۵. ناهم‌ذات‌پنداری جامعه هنری و ادبی با جنبش سبز

بخشی از جامعه هنری-روشن‌فکری ایران که به چپ، لیبرالیسم و لائیسیته متمایل است نیز با جنبش سبز همراهی کرد. چرا این گروه نیز از خلق اثر هنری ماندگار بر بستر این جنبش ناتوان ماند؟

فرج سرکوهی در مقاله‌ای با عنوان "واکنش روشنفکران داخل کشور در برابر کشتار ۶۷" بر نقش هم‌ذات‌پنداری در خلق اثر هنری بر بستر رویدادهای تاریخی تاکید می‌کند. به نظر او هنرمند در خلق اثر ماندگار هنری بر بستر رخدادها و شخصیت‌های تاریخی از همدردی، همراهی و واکنش عاطفی و حسی و فکری برمی‌گذرد و با درونی کردن و هم‌ذات‌پنداری است که به خلق اثر می‌رسد. "هم‌ذات‌پنداری با ابعادی از حادثه راه را بر درونی کردن رخداد باز می‌کند و حادثه‌ی درونی شده را به اثر ادبی و هنری بر می‌کشد."

به نظر من در مبحث فقر جنبش سبز در عرصه هنری می‌توان از این بحث کمک گرفت: شاید بخشی از چپ خلاق هنری با جنبش سبز همراهی و همدردی می‌کرد اما با ایدئولوژی و نمادهای این جنبش هم‌ذات‌پنداری نمی‌کرد و با فرهنگ مسلط بر آن پیوند فکری و عاطفی نداشت چراکه نه با اهداف جنبش سبز (تغییرات جزئی در چهارچوب) هم‌ذات‌پنداری می‌کرد و نه با شعارها و نمادهای مذهبی این جنبش (شعارهایی مانند "الله اکبر" یا "یا حسین، میر حسین") پیوندی نظری و عاطفی داشت.

می‌توان از منظر سیاسی و مقطعی و تاکتیکی با چنین جنبشی همراهی کرد، می‌توان بدون باور به برخی شعار‌ها آن را در تظاهرات سر داد (باز هم تاکید می‌کنم که ارزش‌گذاری این شیوه موضوع بحث من نیست)، اما نمی‌توان بدون باور درونی به این هدف‌ها و نمادها، بدون هم‌ذات‌پنداری، بدون پیوند نظری و فکری، بر بستر چنین جنبشی اثر هنری و ادبی ماندگار خلق کرد.

بازخوانی یا مصادره؟

جنبش سبز از نظر هنری عقیم ماند، فقط آثار دوره‌های پیشین را بازخوانی کرد و کوشید آنها را از آن خود کند. بازخوانی و بازآفرینی آثار هنری در دنیای هنر بارها رخ می‌دهد. در بازآفرینی هر اثر تفسیر و ابعاد تازه‌ای به آن اضافه می‌شود.

اما بازآفرینی و از آن خود کردن خلاقانه، و نه تکرار و کپی برداری ساده، با تحریف و مصادره اثر هنری متفاوت است. جمهوری اسلامی در مصادره کردن هنرمندان محبوب و آثار هنری مشهور به سود خود پیشینه‌ای مفصل دارد. تلاش برای مسلمان جلوه دادن نیما یوشیج یا فروغ فرخ‌زاد از بارز‌ترین نمونه‌های مصادره هنر و هنرمندان محبوب است.

جنبش سبز با بازخوانی غیرخلاقانه‌ی برخی سرودها و شعرهای انقلابی، خواسته یا ناخواسته، سنت مصادرهای اسلامی در دهه‌های اخیر را ادامه داد. مصادره آفتاب کاران، که در آغاز مقاله بدان اشاره کردم، از گویاترین نمونه‌های این شیوه است. این سرود آشکارا به جنبش چریکی دوران پیش از انقلاب برمی گردد. شاعر آن، سعید سلطان پور، در سال ۱۳۶۰ به دلیل مخالفت با کلیت نظام جمهوری اسلامی، و نه فقط با جناح‌هایی از آن، دستگیر و اعدام شد. ستاد انتخاباتی آقای میرحسین موسوی با انتخاب سرود آفتاب کاران سعی کرد مردم را به رای دادن به کسی تشویق کند که در زمان اعدام شاعر این آهنگ در قدرت بود، آرزوی بازگشت به دوران "طلایی" دهه ۶۰ را داشت و از این دوران و نقش خود در آن انتقاد نکرده بود.

فرج سرکوهی در مقاله خود می‌نویسد "رخدادهای تاریخی، فراموش نمی‌شوند اگر در آثار ادبی و هنری جاودانه شده و با واسطه آنان در خاطره جمعی و حافظه تاریخی و در زبان و فرهنگ ملتی حک شوند." همه رخدادهای تاریخی، چون رخدادی در گذشته، در تاریخ می‌مانند اما همه آن‌ها بر فرهنگ و خاطره جمعی ملت‌ها نقش نزده و در آن حک نمی‌شوند. درباره ماندگاری جنبش سبز در فرهنگ، شعور و خاطره جمعی ایرانیان هنوز نمی‌توان داوری کرد اما اگر چنین شود می‌توان گفت که آثار هنری در این روند احتمالی نقشی نخواهند داشت.

از همین نویسنده

    این مطلب را پسندیدید؟ کمک مالی شما به ما این امکان را خواهد داد که از این نوع مطالب بیشتر منتشر کنیم.

    آیا مایل هستید ما را در تحقیق و نوشتن تعداد بیشتری از این‌گونه مطالب یاری کنید؟

    .در حال حاضر امکان دریافت کمک مخاطبان ساکن ایران وجود ندارد

    توضیح بیشتر در مورد اینکه چطور از ما حمایت کنید

    نظر بدهید

    در پرکردن فرم خطایی صورت گرفته

    نظرها

    • حسین ستوده

      میراث حاج فرج و فرج، سروش است و آرش. انگار در این مملکت، روشنفکری هم به صورتی ارثی است. اگر نام ارش نبود، فکر میکردم آنرا فرج نوشته است. نوشته ای با گزاره هایی مبهم و ایدئولوژیک: بدنه اصلی و رهبری جنبش سبز را اصلاح‌طلبان مذهبی شکل می‌دادند که از پیشینه خلاقیت هنری محروم بودند.! جنبش سبز اما آرمانی نداشت! بدون پشتوانه‌ی تاریخی نمی‌توان آثارهنری ماندگار خلق کرد! نویسنده ی این مقاله، بدون توجه به جامعه شناسی سیاسی، جنبش سبز را یک ساختار متشکل فرض است و گزاره هایی نوشته که هیچ کدام قابلیت اثبات پذیری و ابطال پذیری ندارند.

    • آرمان

      نقدی بسیار غلط بود محصول ناآشنایی آشکار نگارنده با عوامل ماندگاری آثار هنری. در جای دیگر مفصل جوابیه‌ای به این مطلب خواهم نوشت. اینجا به اختصار اشاره کنم که هیچ جنبشی تا زمانی که به قدرت نرسد توانایی حفظ آثار خودش را ندارد. اگر معدود آثاری از جنبش‌های چریکی ایران توانست در این کشور ماندگار شده و تا امروز تداوم یابد دقیقا محصول آن بود که انقلاب ۵۷ پیروز شد و رژیم برآمده از انقلاب ۵۷ تا مدت‌ها مجموعه آثار هنری انقلابی را تبلیغ می‌کرد. یا در فضای انقلابی، چریک‌هایی که خودشان را پیروز می‌دانستند فرصت کردند آثارشان را به صورت گسترده منتشر کنند. وضعیتی که هیچ گاه برای جنبش سبز ایجاد نشد. به صورت مشخص، نگارنده هیچ دقت و واکاوی خاصی در آثار هنری انجام نداده و آن تیتر و آن مقدمه یک زائده‌ای است برای مجموعه‌ای از نقدهای سیاسی نامربوط به هنر که در ادامه‌اش ذکر شده.

    • آ.بزرگمهر

      پاسخ به احمدی ، نه خیر ، نظر ها متفاوت ست و حکمی نمی توان صادر کرد. وقایع بعداز خرداد 88 بنام جنبش سبز در تاریخ مبارزات سیاسی ایران از نظز حمایت اکثریت مردم ایران در داخل و خارج از کشور ، حتی کسانی که در «انتخابات » شرکت نکردند بی نظیر است . مردم سراسر جهان برای اولین بار در تاریخ مدرن دیدند که ایرانیان علیه تقلب در « انتخابات» و انتصاب مجدد احمدی نژاد خیابانها و میدانهای شهر های مختلف جهان را پر کردند و بپا خاستند و آقای سرکوهی حق دارد که بپرسد چرا آفرینش هنری در باره ی آن جنبش عظیم ، مانند قبل و بعداز انقلاب 57 نبود. البته چرائی این موضوع مورد نظر نگارنده نیست ولی هیچکس نمی تواند شرکت انواع نحله های فکری در آن جنبش را دست کم بگیرد. بر ایران ما چه رفته است که آفرینش های مادگار هنری توسط هیچیک از هنرمندان راست ، چپ ، دموکرات ، لیبرال و.... تولید نمیشود؟ در رژیم گذشته چنین نبود ولی امروز حکومت کشتار فقط خودش همه کاره است و هنر سبک خود را تولید می کند. هنرمندان غیر حکومتی از همه چیز محرومند. شاید بتوان گفت حکومت و مذهبی ها علیه جنبش سبز تولیداتی داشتند.

    • احمدی

      تفسیرهای پوزیتویستی از کارهای هنری و فرهنگی راه به جایی نمی برد. شکوفایی آفرینش هنری و فرهنگی پیچیده تر از آن است که بتوان دربارۀ آن توضیح ساده تک عاملی ارائه داد. بعلاوه اینکه حادثه ای محور کار هنری قرار می گیرد چیزی در مورد اهمیت آن حادثه به ما نمی گوید. آیا می توان از جنگ و صلح به عنوان سند اهمیت حمله ناپلئون برخاسته از انقلاب فرانسه به روسیه یا دفاع میهن پرستانه روسها در مقابل دشمنی متجاور نام برد؟ آیا چون جنگ و صلح یک بزرگترین آثار ادبی مدرن است آن حمله نیز یکی از مهمترین خوادث تاریخ جهان است؟ دربارۀ کمون پاریس ما اثر مشهوری نداریم. آیا این به معنای بی اهمیتی آن حادثه است؟ خوب، جنبش سبز بی اهمیت و بدون عمق بود. درد آن کسانی که به خاطر آن زندان رفتند (حالا بگو دو روز و نصفی) هم بی اهمیت و الکی بود؟

    • Pandora

      شايد هنرمندان ما هنوز از چپ گرايى انقلابى دست بر نداشتند و شعار " راى من كو ؟"را كه توجه به فرد و منزلت فرد را پر رنگ ميكند را مورد توجه قرار نداده اند و بقول شما درونى نكرده !؟