ارتباط ناشناخته. ارتباط بدون سانسور. ارتباط برقرار نمی‌شود. سایت اصلی احتمالاً زیر سانسور است. ارتباط با سایت (های) موازی برقرار شد. ارتباط برقرار نمی‌شود. ارتباط اینترنت خود را امتحان کنید. احتمال دارد اینترنت به طور سراسری قطع شده باشد. ادامه مطلب

خیال‌بازی و کیش - مات

<p>حسین نوش&zwnj;آذر در گفت&zwnj;و&zwnj;گو با شهرنوش پارسی&zwnj;پور - از ساناز سید اصفهانی مجموعه داستان &laquo;خیال بازی&raquo; و به&zwnj;تازگی رمان &laquo;کیش مات&raquo; با اصلاحیه&zwnj;های بسیار منتشر شده.خانم اصفهانی در وبلاگش به مناسبت انتشار نخستین رمانش می&zwnj;نویسد که با خون دل مجوز نخستین رمانش را دریافت کرده.</p> <!--break--> <p>ساناز سید اصفهانی به نسل نوخاسته&zwnj;ای از نویسندگان ایران تعلق دارد که در کارگاه&zwnj;های داستان&zwnj;نویسی آموزش دیده&zwnj;اند. او در نزد اصغر عبداللهی و محمد بهارلو داستان&zwnj;نویسی را آموخته است. البته دریافت این دو نویسنده از ادبیات داستانی با هم بسیار تفاوت دارد و شاید همین تفاوت&zwnj;ها باعث شده که خانم اصفهانی در گزینش جنس زبان آثارش سردرگم شده باشد. در &laquo;خیال بازی&raquo; زبان او از لفت و لیس&zwnj; برکنار نمانده اما در &laquo;کیش مات&raquo; زبان رویکردی عامیانه پیدا می&zwnj;کند و نویسنده به یک معنا از آن سوی بام می&zwnj;&zwnj;افتد.</p> <p>&nbsp;</p> <p>ساناز سید اصفهانی در عرصه تآتر نیز فعالیت دارد و در روزنامه&zwnj;نگاری هم تجربه&zwnj;هایی اندوخته. درباره آثاری که از او تاکنون منتشر شده با شهرنوش پارسی&zwnj;پور گفت&zwnj;و&zwnj;گو کرده&zwnj;ام.<br /> &nbsp;</p> <p>از خانم پارسی&zwnj;پور می&zwnj;پرسم:<br /> &nbsp;</p> <p><a href="http://www.zamahang.com/podcast/2010/20120817_parsipur_esfahani_nushazar.mp3"><img align="middle" alt="" src="http://zamanehdev.redbee.nl/u/wp-content/uploads/musicicon_14.jpg" /></a></p> <p>&nbsp;</p> <p><strong>خانم پارسی&zwnj;پور، ساناز سید اصفهانی یقین دارد که حتماً خواننده&zwnj;اش می&zwnj;بایست آثار او را بپسندد. ظاهراً نویسنده از اعتماد به نفس بسیار خوبی برخوردار است.</strong></p> <p>&nbsp;</p> <p><strong>شهرنوش پارسی&zwnj;پور</strong> - در كتاب &laquo;خيال بازى&raquo; نويسنده خواننده&zwnj;اش را مورد خطاب قرار مى&zwnj;دهد و رسماً او را نفرين مى&zwnj;كند كه اگر اثر او را نپسنديديم چنين و چنان خواهد كرد. ظاهراً چنين به&zwnj;نظر مى&zwnj;رسد كه اين نوعى طنز است، اما در حقيقت نويسنده به&zwnj;طور جدى خواننده&zwnj;اش را تهديد مى&zwnj;كند. ببينيم چه مى&zwnj;نويسد:<br /> &nbsp;</p> <blockquote> <p><img align="middle" alt="" src="http://zamanehdev.redbee.nl/u/wp-content/uploads/parssanesf02.jpg" />ساناز سید اصفهانی، نویسنده</p> </blockquote> <p>&laquo;سپاس و ستايش خداى را كه هم اينك به لطف خود، شما خواننده عزيز و دوست&zwnj;داشتنى را ميخكوب داستان من كرده، به طورى كه چشمانتان با كلمات پيوندى ابدى برقرار نموده است تا احياناً زير جملات غلط و غلوط بنده را خط بطلان كشيده، ضربدرى جانانه نثار كلمات بى&zwnj;گناه كنيد كه البته در اين صورت نفرين ابدى نويسنده چون حسين كرد شبسترى پشت سر شماست و ساتور به دست ايستاده تا شما را چون خيارى به دو نيم كند و بدهد تا بنده نمك بر بدن زخم و زبان شما زنم و شما عزيز را نوش جان كنم. چه اشكالى دارد در اين صفحات نويسنده آدم&zwnj;خوارى نيز بكند؟ بر من خرده مگيريد، اين كوچك ترين انتقام نويسنده منصف خواهد بود اگر قدر داستان گرانقدرش را ندانند و به باد پنبه&zwnj;زنى&zwnj;اش گيرند...&raquo;</p> <p>&nbsp;</p> <p>به طورى كه مى&zwnj;بينيد نويسنده رسماً خواننده را تهديد مى&zwnj;كند كه از او بايد خوشمان بيايد، چه در غير اين صورت به وسيله او خورده خواهيم شد. اين حالت غير عادى كلامى در هردو اثر اين نويسنده قابل دريافت است.</p> <p>&nbsp;</p> <p><strong>عجیب است واقعاً. نخستین بار است که چنین چیزی می&zwnj;بینم. علت این منش و کنش به نظر شما چیست؟</strong></p> <p>&nbsp;</p> <p>به&zwnj;طور كلى به&zwnj;نظر مى&zwnj;رسد كه در جمهورى اسلامى به دليل فشارى كه روى شخصيت افراد وجود دارد و مى&zwnj;كوشند مردم را به رعيت تبديل كنند، واكنش طبيعى مردم اين است كه ثابت كنند زيبا و با شعور هستند و قادر به انجام كارهاى عجيب و غريب. چنين است كه تمام دختران بينى زيبايشان را به تيغ جراحى مى&zwnj;سپرند كه يك بينى زشت سربالا و كوچك برايشان درست كنند. بعد اصرار در مشروب&zwnj;خواری و شراب&zwnj;خوارى دارند تا ثابت كنند كه حافظ&zwnj;وار مشغول اذيت و آزار خود و حكومت هستند، و بالاخره داستان&zwnj;هاى عجيب مى&zwnj;نويسند كه ثابت بشود بسيار آوانگارد هستند. كامپيوتر هم به خدمت مردم درآمده و به اين ترتيب كتاب &laquo;كيش و مات&raquo; ساناز اصفهانى شكل مى&zwnj;گيرد كه دائم قرار است يك كتاب عجيب و تافته جدا بافته باشد.</p> <p>&nbsp;</p> <p><strong>پیرنگ و زبان داستان&zwnj;ها چگونه بود؟</strong></p> <p>&nbsp;</p> <p>واقعيت اين است كه در هردو كتاب پى&zwnj;رنگ داستان&zwnj;ها ضعيف است. منتها به ضرب زور كوشش مى&zwnj;شود عجيب جلوه كند. اكنون به زبان اين نويسنده مى&zwnj;پردازيم. بدون شك او قادر است ساده و بى&zwnj;غلط بنويسد. منتها دائم مى&zwnj;خواهد شما را به عنوان خواننده متعجب كند. به هرحال بايد ثابت كند كه موجود عجيبى&zwnj;ست و از درك عجيبى هم برخوردار است. در تمام مدتى كه اين كتاب&zwnj;ها را مى&zwnj;خواندم ياد همين جراحى&zwnj;هاى زيباسازى بودم.</p> <p>&nbsp;</p> <p><strong>آیا ممکن است فرازی از یکی از داستان&zwnj;های ساناز را برای ما بخوانید تا شنوندگان اندکی با قلم او آشنا شوند؟</strong></p> <blockquote> <p><img alt="" src="http://zamanehdev.redbee.nl/u/wp-content/uploads/parssanesf03.jpg" />خیال&zwnj;بازی، ساناز سید اصفهانی&nbsp;</p> </blockquote> <p>البته که مى&zwnj;شود بخشى از داستان او را خواند:<br /> &nbsp;</p> <p>&laquo;البسه او مانتوى ساتن سياهى بود پر از خال&zwnj;هاى ريز سفيد ... روسرى مارك&zwnj;دار و مشكى&zwnj;رنگى به&zwnj;سر كرده بود و شلوار جين تنگ و چسبان منقوش با منجوق به پا داشت. كيف چرم سياه بزرگى به شانه انداخته بود و تالاخ تولوخ&zwnj;كنان با كفش&zwnj;هاى پاشنه&zwnj;بلندش به سمت كنج كافه مى&zwnj;رفت و همين&zwnj;طور كه حركت مى كرد، پندارى موجودى بود كه از سياره&zwnj;اى ديگر وارد اين بازار مكاره شده، همگى نگاهش مى كردند. به قرمزى لب&zwnj;هايش كه ناشيانه و بيش از حد ماتيكى شده بود. پندارى اگر كاسه&zwnj;اى زير چانه&zwnj;اش مى&zwnj;گرفتى رژ لب&zwnj;ها سرازير مى&zwnj;شدند. مژه&zwnj;ها آن&zwnj;چنان ريملى روى خود حمل مى&zwnj;كردند كه از بالا فر خورده بودند تا بالاى ابرو و از پايين تا اواسط گونه صورتى&zwnj;رنگش كمان زده بودند.خط چشم&zwnj;ها همانند خنجرى زير چشم&zwnj;ها دراز كشيده بودند و دستانش سنگينى و سياهى ناخن مصنوعى&zwnj;ها را به خود حمل مى كردند...&quot;<br /> &nbsp;</p> <p>به&zwnj;طورى كه مى&zwnj;بينيد ساناز سيد اصفهانى مبتلاى به نوعى طنز است و در اين راستا كوشش زيادى مى&zwnj;كند. البته استفاده از واژه&zwnj;هایى همانند &quot;البسه&quot; هم به فراوانى در كارش به چشم مى&zwnj;خورد. آنچه كه من در مجموع مى&zwnj;فهمم اين است كه نويسنده به هر قيمتى كه شده مى&zwnj;كوشد كار عجيبى عرضه كند.<br /> &nbsp;&nbsp;</p> <p><strong>وقتی داشتید می&zwnj;خواندید خنده&zwnj;ام گرفته بود. چون همین صحنه یک حالت کارتونی و اغراق&zwnj;آمیز دارد که شاید فقط زنی با شخصیت به اصطلاح اگسانتریک بتواند از عهده بربیاید. داستان&zwnj;های ساناز سید اصفهانی اصولاً از درونمایه&zwnj;ای زنانه برخوردارند. این درونمایه چیست و نویسنده چه دغدغه&zwnj;هایی دارد؟</strong></p> <p>&nbsp;</p> <p>دغدغه نويسنده ايجاد فضایى عجيب است. در &laquo;كيش و مات&raquo; ميدان داستان اينترنت است و ارتباطات فيس&zwnj;بوكى، اما با نتيجه&zwnj;گيرى ضعيف و غير منطقى. در تمام داستان&zwnj;هاى ساناز اصفهانى اين ميل شديد به گفتن حرفى عجيب به چشم مى&zwnj;خورد. اگر او نتواند طنزش را مهار كند، بدون شك در ادبيات دچار گرفتارى خواهد شد. در تمام آثار او اين تمايل شديد به انجام كارى محير&zwnj;العقول به چشم مى&zwnj;خورد. &laquo;كيش و مات&raquo; مى&zwnj;كوشد رمانى بسيار استثنائى و مدرن باشد، اما ناگهان به دليل جهت غلط حركت به اثرى با رمانس ضعيت تبديل مى&zwnj;شود.<br /> &nbsp;</p> <p><strong>شخصیت&zwnj;هایی که ساناز در داستان&zwnj;های کوتاهش می&zwnj;پروراند، زنانی هستند جسور که ناکام می&zwnj;مانند. علت ناکامی آن&zwnj;ها چیست؟</strong></p> <p>&nbsp;</p> <p>علت ناكامى اين زنان جسورر جسارت بيش از حد است. تمايل به انجام كارى غير عادى&zwnj;ست. از انداختن مار به جان مردم تا تشبيهات غير عادى. به يك قطعه ديگر از اثر او توجه كنيد:</p> <p>&laquo;صبح، عين بچه آدم رفتم اسيد بخرم كه همين جورى فعلاً دم دستم باشه واسه احتياط. وقتى برگشتم ويلا (ر) عزيز با متانت تمام بهم گفت يه راندوو داره و من بايد ويلا نباشم. آخ... باد داره مى&zwnj;آد و شن رو مى&zwnj;پاشه به صورتم و لب&zwnj;تاپم. شن&zwnj;ها مى&zwnj;ره لاى كىبوردم و گند زده بهش. خورشيد عين سكه&zwnj;اى كه از آسمون آويزون شده داره مى&zwnj;خوره به خط افق، داره لب دريا رو مى&zwnj;بوسه. ويلا رو بوى قورمه&zwnj;سبزى برداشته بود.&raquo;<br /> &nbsp;</p> <p>پس دقت كنيد كه مشكل چيست. تشبيه خورشيد به يك سكه هر خواننده&zwnj;اى را اذيت مى&zwnj;كند. از سوى ديگر روشن مى&zwnj;شود كه نويسنده كامپيوتر را مى&zwnj;شناسد. مى&zwnj;توان گفت بخشى از ذوق&zwnj;زدگى نويسنده ناشى از همين شناختن كامپيوتر است.</p> <p>&nbsp;</p> <p><strong>در رمان ساناز اصفهانی شخصیت&zwnj;ها چه ویژگی&zwnj;هایی دارند؟ </strong></p> <p>&nbsp;</p> <p>فكر مى&zwnj;كنم كه ساناز سيد اصفهانى مى&zwnj;تواند نويسنده بسيار خوبى بشود اگر كه از انجام كارهاى محير&zwnj;العقول دست بردارد و طنزش را هم كمى مهار كند. شخصيت&zwnj;هاى داستان&zwnj;هاى اصفهانى در واقعيت وجود ندارند، چون تصنعى در كار همه آنها به چشم مى&zwnj;خورد. اگر او از ايجاد فضاهاى عجيب دست بردارد و به&zwnj;سادگى داستانى را روايت بكند به موفقيت دست پيدا مى&zwnj;كند.<br /> &nbsp;</p> <p>خانم پارسی&zwnj;پور از شما سپاسگزارم.<br /> &nbsp;</p> <p>در همین زمینه:</p> <p><a href="#http://radiozamaneh.com/taxonomy/term/12211">::برنامه رادیویی &laquo;با خانم نویسنده&raquo; در کتاب زمانه::</a></p> <p><a href="#http://radiozamaneh.com/taxonomy/term/2271">::برنامه&zwnj;های رادیویی شهرنوش پارسی&zwnj;پور در رادیو زمانه::</a><br /> <a href="http://shahrnushparsipur.com/">::وب&zwnj;سایت شهرنوش پارسی&zwnj;پور::&emsp;</a></p>

حسین نوش‌آذر در گفت‌و‌گو با شهرنوش پارسی‌پور - از ساناز سید اصفهانی مجموعه داستان «خیال بازی» و به‌تازگی رمان «کیش مات» با اصلاحیه‌های بسیار منتشر شده.خانم اصفهانی در وبلاگش به مناسبت انتشار نخستین رمانش می‌نویسد که با خون دل مجوز نخستین رمانش را دریافت کرده.

ساناز سید اصفهانی به نسل نوخاسته‌ای از نویسندگان ایران تعلق دارد که در کارگاه‌های داستان‌نویسی آموزش دیده‌اند. او در نزد اصغر عبداللهی و محمد بهارلو داستان‌نویسی را آموخته است. البته دریافت این دو نویسنده از ادبیات داستانی با هم بسیار تفاوت دارد و شاید همین تفاوت‌ها باعث شده که خانم اصفهانی در گزینش جنس زبان آثارش سردرگم شده باشد. در «خیال بازی» زبان او از لفت و لیس‌ برکنار نمانده اما در «کیش مات» زبان رویکردی عامیانه پیدا می‌کند و نویسنده به یک معنا از آن سوی بام می‌‌افتد.

ساناز سید اصفهانی در عرصه تآتر نیز فعالیت دارد و در روزنامه‌نگاری هم تجربه‌هایی اندوخته. درباره آثاری که از او تاکنون منتشر شده با شهرنوش پارسی‌پور گفت‌و‌گو کرده‌ام.
 

از خانم پارسی‌پور می‌پرسم:
 

خانم پارسی‌پور، ساناز سید اصفهانی یقین دارد که حتماً خواننده‌اش می‌بایست آثار او را بپسندد. ظاهراً نویسنده از اعتماد به نفس بسیار خوبی برخوردار است.

شهرنوش پارسی‌پور - در كتاب «خيال بازى» نويسنده خواننده‌اش را مورد خطاب قرار مى‌دهد و رسماً او را نفرين مى‌كند كه اگر اثر او را نپسنديديم چنين و چنان خواهد كرد. ظاهراً چنين به‌نظر مى‌رسد كه اين نوعى طنز است، اما در حقيقت نويسنده به‌طور جدى خواننده‌اش را تهديد مى‌كند. ببينيم چه مى‌نويسد:
 

ساناز سید اصفهانی، نویسنده

«سپاس و ستايش خداى را كه هم اينك به لطف خود، شما خواننده عزيز و دوست‌داشتنى را ميخكوب داستان من كرده، به طورى كه چشمانتان با كلمات پيوندى ابدى برقرار نموده است تا احياناً زير جملات غلط و غلوط بنده را خط بطلان كشيده، ضربدرى جانانه نثار كلمات بى‌گناه كنيد كه البته در اين صورت نفرين ابدى نويسنده چون حسين كرد شبسترى پشت سر شماست و ساتور به دست ايستاده تا شما را چون خيارى به دو نيم كند و بدهد تا بنده نمك بر بدن زخم و زبان شما زنم و شما عزيز را نوش جان كنم. چه اشكالى دارد در اين صفحات نويسنده آدم‌خوارى نيز بكند؟ بر من خرده مگيريد، اين كوچك ترين انتقام نويسنده منصف خواهد بود اگر قدر داستان گرانقدرش را ندانند و به باد پنبه‌زنى‌اش گيرند...»

به طورى كه مى‌بينيد نويسنده رسماً خواننده را تهديد مى‌كند كه از او بايد خوشمان بيايد، چه در غير اين صورت به وسيله او خورده خواهيم شد. اين حالت غير عادى كلامى در هردو اثر اين نويسنده قابل دريافت است.

عجیب است واقعاً. نخستین بار است که چنین چیزی می‌بینم. علت این منش و کنش به نظر شما چیست؟

به‌طور كلى به‌نظر مى‌رسد كه در جمهورى اسلامى به دليل فشارى كه روى شخصيت افراد وجود دارد و مى‌كوشند مردم را به رعيت تبديل كنند، واكنش طبيعى مردم اين است كه ثابت كنند زيبا و با شعور هستند و قادر به انجام كارهاى عجيب و غريب. چنين است كه تمام دختران بينى زيبايشان را به تيغ جراحى مى‌سپرند كه يك بينى زشت سربالا و كوچك برايشان درست كنند. بعد اصرار در مشروب‌خواری و شراب‌خوارى دارند تا ثابت كنند كه حافظ‌وار مشغول اذيت و آزار خود و حكومت هستند، و بالاخره داستان‌هاى عجيب مى‌نويسند كه ثابت بشود بسيار آوانگارد هستند. كامپيوتر هم به خدمت مردم درآمده و به اين ترتيب كتاب «كيش و مات» ساناز اصفهانى شكل مى‌گيرد كه دائم قرار است يك كتاب عجيب و تافته جدا بافته باشد.

پیرنگ و زبان داستان‌ها چگونه بود؟

واقعيت اين است كه در هردو كتاب پى‌رنگ داستان‌ها ضعيف است. منتها به ضرب زور كوشش مى‌شود عجيب جلوه كند. اكنون به زبان اين نويسنده مى‌پردازيم. بدون شك او قادر است ساده و بى‌غلط بنويسد. منتها دائم مى‌خواهد شما را به عنوان خواننده متعجب كند. به هرحال بايد ثابت كند كه موجود عجيبى‌ست و از درك عجيبى هم برخوردار است. در تمام مدتى كه اين كتاب‌ها را مى‌خواندم ياد همين جراحى‌هاى زيباسازى بودم.

آیا ممکن است فرازی از یکی از داستان‌های ساناز را برای ما بخوانید تا شنوندگان اندکی با قلم او آشنا شوند؟

خیال‌بازی، ساناز سید اصفهانی 

البته که مى‌شود بخشى از داستان او را خواند:
 

«البسه او مانتوى ساتن سياهى بود پر از خال‌هاى ريز سفيد ... روسرى مارك‌دار و مشكى‌رنگى به‌سر كرده بود و شلوار جين تنگ و چسبان منقوش با منجوق به پا داشت. كيف چرم سياه بزرگى به شانه انداخته بود و تالاخ تولوخ‌كنان با كفش‌هاى پاشنه‌بلندش به سمت كنج كافه مى‌رفت و همين‌طور كه حركت مى كرد، پندارى موجودى بود كه از سياره‌اى ديگر وارد اين بازار مكاره شده، همگى نگاهش مى كردند. به قرمزى لب‌هايش كه ناشيانه و بيش از حد ماتيكى شده بود. پندارى اگر كاسه‌اى زير چانه‌اش مى‌گرفتى رژ لب‌ها سرازير مى‌شدند. مژه‌ها آن‌چنان ريملى روى خود حمل مى‌كردند كه از بالا فر خورده بودند تا بالاى ابرو و از پايين تا اواسط گونه صورتى‌رنگش كمان زده بودند.خط چشم‌ها همانند خنجرى زير چشم‌ها دراز كشيده بودند و دستانش سنگينى و سياهى ناخن مصنوعى‌ها را به خود حمل مى كردند..."
 

به‌طورى كه مى‌بينيد ساناز سيد اصفهانى مبتلاى به نوعى طنز است و در اين راستا كوشش زيادى مى‌كند. البته استفاده از واژه‌هایى همانند "البسه" هم به فراوانى در كارش به چشم مى‌خورد. آنچه كه من در مجموع مى‌فهمم اين است كه نويسنده به هر قيمتى كه شده مى‌كوشد كار عجيبى عرضه كند.
  

وقتی داشتید می‌خواندید خنده‌ام گرفته بود. چون همین صحنه یک حالت کارتونی و اغراق‌آمیز دارد که شاید فقط زنی با شخصیت به اصطلاح اگسانتریک بتواند از عهده بربیاید. داستان‌های ساناز سید اصفهانی اصولاً از درونمایه‌ای زنانه برخوردارند. این درونمایه چیست و نویسنده چه دغدغه‌هایی دارد؟

دغدغه نويسنده ايجاد فضایى عجيب است. در «كيش و مات» ميدان داستان اينترنت است و ارتباطات فيس‌بوكى، اما با نتيجه‌گيرى ضعيف و غير منطقى. در تمام داستان‌هاى ساناز اصفهانى اين ميل شديد به گفتن حرفى عجيب به چشم مى‌خورد. اگر او نتواند طنزش را مهار كند، بدون شك در ادبيات دچار گرفتارى خواهد شد. در تمام آثار او اين تمايل شديد به انجام كارى محير‌العقول به چشم مى‌خورد. «كيش و مات» مى‌كوشد رمانى بسيار استثنائى و مدرن باشد، اما ناگهان به دليل جهت غلط حركت به اثرى با رمانس ضعيت تبديل مى‌شود.
 

شخصیت‌هایی که ساناز در داستان‌های کوتاهش می‌پروراند، زنانی هستند جسور که ناکام می‌مانند. علت ناکامی آن‌ها چیست؟

علت ناكامى اين زنان جسورر جسارت بيش از حد است. تمايل به انجام كارى غير عادى‌ست. از انداختن مار به جان مردم تا تشبيهات غير عادى. به يك قطعه ديگر از اثر او توجه كنيد:

«صبح، عين بچه آدم رفتم اسيد بخرم كه همين جورى فعلاً دم دستم باشه واسه احتياط. وقتى برگشتم ويلا (ر) عزيز با متانت تمام بهم گفت يه راندوو داره و من بايد ويلا نباشم. آخ... باد داره مى‌آد و شن رو مى‌پاشه به صورتم و لب‌تاپم. شن‌ها مى‌ره لاى كىبوردم و گند زده بهش. خورشيد عين سكه‌اى كه از آسمون آويزون شده داره مى‌خوره به خط افق، داره لب دريا رو مى‌بوسه. ويلا رو بوى قورمه‌سبزى برداشته بود.»
 

پس دقت كنيد كه مشكل چيست. تشبيه خورشيد به يك سكه هر خواننده‌اى را اذيت مى‌كند. از سوى ديگر روشن مى‌شود كه نويسنده كامپيوتر را مى‌شناسد. مى‌توان گفت بخشى از ذوق‌زدگى نويسنده ناشى از همين شناختن كامپيوتر است.

در رمان ساناز اصفهانی شخصیت‌ها چه ویژگی‌هایی دارند؟

فكر مى‌كنم كه ساناز سيد اصفهانى مى‌تواند نويسنده بسيار خوبى بشود اگر كه از انجام كارهاى محير‌العقول دست بردارد و طنزش را هم كمى مهار كند. شخصيت‌هاى داستان‌هاى اصفهانى در واقعيت وجود ندارند، چون تصنعى در كار همه آنها به چشم مى‌خورد. اگر او از ايجاد فضاهاى عجيب دست بردارد و به‌سادگى داستانى را روايت بكند به موفقيت دست پيدا مى‌كند.
 

خانم پارسی‌پور از شما سپاسگزارم.
 

در همین زمینه:

این مطلب را پسندیدید؟ کمک مالی شما به ما این امکان را خواهد داد که از این نوع مطالب بیشتر منتشر کنیم.

آیا مایل هستید ما را در تحقیق و نوشتن تعداد بیشتری از این‌گونه مطالب یاری کنید؟

.در حال حاضر امکان دریافت کمک مخاطبان ساکن ایران وجود ندارد

توضیح بیشتر در مورد اینکه چطور از ما حمایت کنید

نظر بدهید

در پرکردن فرم خطایی صورت گرفته

نظرها

  • کاربر مهمان

    فک کنم خانم پارسی پور خیلی از داستان های بچه های ایرانی و نسل دهه خانم اصفهانی در دور دست ها هستند واقعا قسمت طنز که مسخره کردید بی نظیر بود

  • خشایار

    این نه مصاحبه بود نه نقد کتاب واقعا شما چگونه به خود اجازه می‌دهید که کسی را به جای نقد به سخره بگیرید در ضمن خود خانم پارسی پور در رمان مردان بدون زنان به اندازه‌ی کافی به عجیبی و غریبی و محیر‌العقولی متهم هستند (البته اگر عجیب نوشتن اتهام باشد) راستی این عجیب نوشتن که گفتید یعنی چی ؟ نوخواسته یعنی چی؟

  • کاربر مهمان شهرنوش پارسی پور

    برای دانستن جنبه عجیب داستان ها آنها را بخوانید شهرنوش

  • شهرزاد

    نقد بسیار واقع بینانه ای به نظرم رسید، هر دو متنی که از داستان خوندید، قبل از اینکه نظرتون رو بیان کنید دقیقا حس نچسب و زننده بودن رو بهم داد. آنجایی که از رژ لب دختره توو کافه گفته بود تا تشبیه خورشید به سکه! البته حوب باید در نظر گرفت که یک نویسنده ی تازه کار کلی راه داره تا برسه به جایی که متنش مورد تمجید قرار بگیره همین که شروع به نوشتن کرده ایشون باید بهش تبریک گفت. ای کاش روزی این افتخار نسیبم بشه که خانم پارسی پور نوشته های من رو نقد کنند. با شنیدن نظرات خانم پارسی پور لمس کردم یک نفر حرفه ای، فرقش با یک آماتور چقدر زیاد هست. مرسی