ارتباط ناشناخته. ارتباط بدون سانسور. ارتباط برقرار نمی‌شود. سایت اصلی احتمالاً زیر سانسور است. ارتباط با سایت (های) موازی برقرار شد. ارتباط برقرار نمی‌شود. ارتباط اینترنت خود را امتحان کنید. احتمال دارد اینترنت به طور سراسری قطع شده باشد. ادامه مطلب

● نمای نزدیک

امنیتی کردن پارک لاله تهران به بهانه‌ی حفظ امنیت

س. اقبال – "پارک لاله" تهران محلی برای قدرت‌نمایی نیروهای امنیتی شده است: نیروی انتظامی، گشت ارشاد، دژبانی، و یگان ویژه‌ی حفاظت شهرداری تهران.

 هفته‌ی پیش گروهی گزارشگر را از صدا و سیمای جمهوری اسلامی به محوطه‌ی اصلی پارک لاله کشانده بودند تا ضمن گزارش تصویری خود از مردم بپرسند: آیا امنیت دارند یا خیر؟ سپس به کسی که اشتیاق به مصاحبه داشت، یاد می‌دادند که بگوید: هرچند در کشوهای همسایه هرج و مرج و جنگ داخلی جریان دارد، ولی در ایران به دلیل بصیرت رهبر جمهوری اسلامی، همچنان امنیت برقرار است.

  آنوقت پیرمردی بازنشسته برای ابراز مخالفت خود به سمت گزارشگر راه افتاد. او داد می‌زد که شما فقط برای دزدی خودی‌تان امنیت برقرار کرده‌اید. ولی گزارشگر تلویزیون امانش نداد و با سیلی محکم خواباند بیخ گوشش. لابد می‌خواست امنیت را برای بالادستی‌های حکومت به‌تر و بیش‌تر تضمین نماید. گزارشگر، سرِ پیرمرد بی‌چاره فریاد می‌کشید که اگر به خاطر سن‌ات نبود ترا هم می‌بردم جایی که برای همیشه گم و گور بشوی. معلوم ‌شد کارگزاران حکومت، امنیت خود را در قبال گم و گور کردن بسیاری از افراد مردم به دست آورده‌اند. مابقی مردم را هم خوابانده‌اند بیخ گوششان تا برای همیشه خفقان بگیرند. امنیت جمهوری اسلامی و گماشتگان ریز و درشت آن به طبع برای شهروندان عادی جامعه نمونه‌های روشنی از ناامنی و تجاوز باقی می‌گذارد.

پیرمرد معترض را در پارک لاله همگی می‌شناسند. او بنا به گفته‌ی خودش، پس از بازنشستگی از ارتش ماهی حدود دو میلیون و شش‌صد هزار تومان حقوق می‌گیرد. خودش می‌گوید آرزو دارد حداقل ماهی یک بار هم شده گوشت بخورد. آنوقت از بام تا شام در خانه می‌نشیند شعرهایی به طنز علیه حکومت می‌سراید و غروب‌ها در فضای پارک لاله همین شعرها را برای دوستان خود می‌خواند. پیداست که از مخالفت با حکومت چیزی نمی‌کاهد تا همگی ترس خود را از گشت‌های پلیس قد و نیم‌قد جمهوری اسلامی به فراموشی بسپارند.

رئیس کلانتری انقلاب: «مأموران پلیس با حضور در پارک لاله تهران اقدام به جمع‌آوری معتادان متجاهر از سطح این پارک کردند.البته گاهی مشاهده شد که برخی از افرادی که از شهرهای دیگر برای جست‌و‌جوی کار به تهران آمده و به‌دلیل وضع اقتصادی شب‌ها در پارک خوابیده و استراحت می‌کنند، از سوی برخی از شهروندان با معتاد متجاهر اشتباه گرفته می‌شوند، کمااینکه در اجرای این طرح نیز پلیس با چند نفر از این افراد مواجه شد که اعلام کردند، اعتیاد نداشته و در جست‌و‌جوی کار هستند.» (خبرگزاری دانشگاه آزاد، ۱ مرداد ۱۳۹۸)

  غروب همان روزی که اکیپ گزارشگران صدا و سیما در پارک لاله به سر می‌بردند، زنجیره‌ای پرشمار از اتومبیل‌ها و موتور سیکلت‌های پلیس نیز اقتدار خود را برای مردم در فضای میدان پارک به نمایش می‌گذاشتند. اتومبیل‌های پلیس با چراغ‌های روشن خود تمامی میدان را در اختیار گرفت. پیرمرد باز هم پا جلو گذاشت و خطاب به نیروهای پلیس یادآور شد که چراغ‌هایتان را خاموش کنید تا چشمان ما را نیازارند. ولی از نیروهای پلیس کسی گوشش به این حرف‌های پیرمرد بدهکار نبود. سپس افسری را کنار کشید و به او گفت: از این جناب سرهنگت بپرس ما برای ورودش دسته‌گل خریده‌ایم و گوسفندی هم آورده‌ایم که زیر پایش قربانی کنیم، آیا اجازه می‌دهند برنامه‌ی خود را به اجرا بگذاریم. افسر پلیس خیلی خودمانی خندید. پیرمرد باز هم کوتاه نیامد، گفت: حالا این جناب سرهنگ چه مرگش است، از پارک چه می‌خواهد؟ افسر پاسخ داد که دنبال اوباش می‌گردند. پیرمرد در پاسخ یادآور شد: برای دستگیری اوباش که به پارک نمی‌آیند. اوباش‌ها همگی در خیابان پاستور منزل کرده‌اند. می‌خواهید برویم نشانتان بدهم. افسر هم از این حاضرجوابی پیرمرد خندید و گفت: ما هم کارمندیم و گرفتار دستور همین جناب سرهنگ‌ها، خوب چه کار کنیم؟ یا چه کار می‌توانیم بکنیم؟

   نیروهای پلیس سپس به سمت درخت‌ها و باغچه‌ها راه افتادند تا به گمان خودشان اوباش‌ را بگیرند. ولی جز نمایش اقتدار قلدرمآبانه‌ی خود، برنامه‌ی دیگری را تعقیب و دنبال نمی‌کردند. گویا تنها با حفظ و گسترش فضای امنیتی خواهند توانست امنیت بالادستی‌ها را به شهروندان جامعه بباورانند. امنیتی که در فضای آن، فقط دوام و بقای کارگزاران پُرمزد و مواجب حکومت تأمین می‌گردد.

  این فقط گشت ارشاد نیست که از گشت و گذار خود در فضای پارک لاله احساس امنیت می‌کند بل‌که همین نقش را پلیس کلانتری فلسطین هم در محوطه‌ی پارک برای گردشگران به نمایش می‌گذارد. گفتنی است که پارک لاله جدای از پلیس‌های رنگارنگ، خودش هم قرارگاه پلیس دارد. چندی پیش مدعی شدند که این قرارگاه را برای همیشه برچیده‌اند. اما از آن تاریخ به بعد، گشت و گذار بی‌حساب و کتاب پلیس در فضای پارک شدت گرفت. چنانکه آنان به بهانه‌ی حفظ امنیت، امنیت و آرامش را از مردم سلب کرده‌اند. همچنین بر آلودگی بصری پارک می‌افزایند و آرامش روانی گردشگران را به بازی می‌گیرد. جدای از این، پلیسِ امنیتِ ملی هم به تازگی از گشت روزانه در فضای پارک جا نمی‌ماند. عده‌ای هم به تازگی با لباس‌های شخصیِ مشکی رنگ و موتورهای بدون نمره‌ی خود در فضای پارک لایی می‌کشند. همه‌ی این‌ها لابد برای حفظ امنیت است. امنیتی که مردم خود را از آن بی‌نیاز می‌بینند.

  اما پروژه‌ی حفظ امنیت حکومت به همین جا پایان نمی‌پذیرد. چون چند هفته‌ای است که سر و کله‌ی پلیس جدیدی هم در فضای پارک پیدا شده است. اینان بر اتومبیل خود نام و نشانی از "یگان ویژه‌ی حفاظت شهرداری تهران" را به همراه دارند. پیرمرد شاعر پارک، این بار سراغ این گروه نوظهور شتافت. از آنان پرسید: شما هم می‌خواهید امنیت را حفظ کنید؟ دستتان درد نکند! آخر تو شهرداری از این راه که پول در نمی‌آید. بروید همان جایی که مدیران بالادستی پایش ایستاده‌اند. افسران یگان ویژه‌ی شهرداری همگی از این طنز گزنده‌ی پیرمرد خندیدند. ولی از سر ناچاری خاموش و بی‌اعتنا باقی ‌ماندند.

  مأموران یگان ویژه، قسمت شمالی میدان پارک توقف می‌کنند و هر از چندی به دور میدان راه می‌افتند. یعنی به گمان خود، دارند امنیت را برقرار می‌کنند. خلاصه در ماجرای حفظ امنیت مردم، "یگان ویژه‌ی حفاظت شهرداری تهران" هم کم نمی‌گذارند. آنان هرچند اونیفرم نیروی انتظامی جمهوری اسلامی را بر تن کرده‌اند، ولی نام و عنوانی از شهرداری را نیز با خود یدک می‌کشند. این هم مدل جدیدی از پلیس جمهوری اسلامی است تا به گمان ایشان، مردم از دست‌آوردهای امنیت حکومت بیش‌تر و به‌تر بهره‌مند گردند.

  حفظ امنیت در پارک لاله تنها با نمایش انواع و اقسام پلیس ریز و درشت حکومت پایان نمی‌پذیرد. چون "دژبان مرکز" نیز از این حفظ امنیت در پارک لاله تهران سهم می‌برد. آنان به همراه موتورسواران خود ونی را هم به پارک می‌کشانند. چون قرار است سربازان بازداشت‌ شده را با همین ون به پادگان برسانند. موتورسواران دژبان مرکز همگی بنری را بر سینه‌ی خود حمایل کرده‌اند که بر روی آن شعار "سال تولید و رونق اقتصادی" به چشم می‌‌آید. شگردی نوظهور از تبلیغ، که آن را هم لابد باید به پای ابتکار مردان نظامی حکومت نوشت.

  شرکت خدمات اجتماعی شهرداری تهران نیز همه روزه یک دستگاه ون خود را به همراه مأمورانش به پارک لاله می‌فرستد. لابد این گروه از مأموران را هم باید به خیل پرشمار مأموران دیگر جمهوری اسلامی افزود. آنان هم لابد قرار است امنیت و آرامش را برای مردم به ارمغان بیاورند. گفته می‌شود آنان مأموریت یافته‌اند تا کودکانی را که به بهانه‌ی فروش آدامس و فالِ حافظ به تکدی‌کری مشغول هستند، جمع‌آوری نمایند. ولی مأموران شرکت خدمات اجتماعی پایشان را از این مأموریت کنار می‌کشند. چون تا کنون فقط به نمایش تبلیغی ون خود برای گردشگران کفایت نموده‌اند. تازه وقتی هم که چند کودک را از فضای پارک جمع‌آوری می‌کنند، فقط پول‌های گدایی را از جیبشان بیرون می‌کشند و آنوقت به آزادی ایشان رضایت می‌دهند. چون همواره بر شمار کودکانی که در پارک به گدایی اشتغال دارند، افزوده می‌شود. شرکت خدمات اجتماعی شهرداری فقط هزینه‌هایی را در نظام مالی شهرداری می‌بلعد تا ضمن آن آقازاده یا آقازاده‌هایی از سفره‌ی گل و گشاد شهرداری سهم ببرند.

  نگهبانان پارک لاله نیز همگی باتومی را بر کمر خود حمایل کرده‌اند. لابد این‌ها نیز قصد دارند به اعتبار همین باتوم‌های وارفته، امنیت گردشگران و شهروندان تهرانی را برآورده کنند. نگهبانان در الگویی از پلیس جمهوری اسلامی هرگز از باتوم، بی‌سیم و موتورسیکلت بی‌نصیب نمی‌مانند. همچنان که در پناه باتوم، موتورسیکلت و بی‌سیم خود هر از چند گاهی به گشت‌زنی در فضای پارک روی می‌آورند. چون در تبلیغی از کلیت نظام به این باور دست یافته‌اند که همراه با پلیس، شهرداری، دژبان مرکز و دیگران، امنیت بی‌چون و چرای پارک را تضمین نموده‌اند. اما شهروندان تهرانی از امنیتی کردن مراکز عمومی شهر همیشه خاطره‌‌های ناخوش و ناگواری در ذهن خود اندوخته‌اند. آیا این خاطره‌های ناخوش و ناگوار، همواره باید برای شهروندان تهرانی باقی بمانند؟ مردم چنین نمی‌خواهند، ولی حکومت بقا و پایداری خود را به دوام و ماندگاری آن‌ها پیوند می‌زند.

از همین نویسنده:

این مطلب را پسندیدید؟ کمک مالی شما به ما این امکان را خواهد داد که از این نوع مطالب بیشتر منتشر کنیم.

آیا مایل هستید ما را در تحقیق و نوشتن تعداد بیشتری از این‌گونه مطالب یاری کنید؟

.در حال حاضر امکان دریافت کمک مخاطبان ساکن ایران وجود ندارد

توضیح بیشتر در مورد اینکه چطور از ما حمایت کنید

نظر بدهید

در پرکردن فرم خطایی صورت گرفته

نظرها

  • من ایرانی

    کرماشانی شهریار گفته "الا اي داور دانا تو ميداني که ايراني چه منتها کشيد از دست اين تهران و تهراني " حالا دنبال جنگ و تفره نیستم اما تهرانی فکر میکنه ایران یعنی از تهران تا کرج./ این جو امنیتی توی خیلی از شهرها هست. الان اصفهانم و سر میدونها به بهانه های مختلف دکون و دکه بسیج علم کردند و آهنگ پخش میکنند تا خوب مردم رو عصبانی کنند.

  • کرماشانی

    «اما شهروندان تهرانی از امنیتی کردن مراکز عمومی شهر همیشه خاطره‌‌های ناخوش و ناگواری در ذهن خود اندوخته‌اند. آیا این خاطره‌های ناخوش و ناگوار، همواره باید برای شهروندان تهرانی باقی بمانند؟ مردم چنین نمی‌خواهند، ولی حکومت بقا و پایداری خود را به دوام و ماندگاری آن‌ها پیوند می‌زند.» شهروند تهرانی، شهروند تهرانی، شهروند تهرانی، و انگار از این پایان بندی نوشتار شما باید متوجه شویم که شهروند تهرانی=مردم و مردم=شهروند تهرانی! دوست عزیز تهرانی که تمام نوشتجاتتان در بارۀ طبقۀ متوسط تهران است، حداقل پاراگراف آخر متنتان را به همۀ مردم این مملکت اختصاص می دادید و حتی اگر شده از سر ریا ذکر میکردید که مثلاً در همه جای ایران چنین روابطی برقرار است و این تازه مشتی نمونۀ خروار است. چقدر مبتذل است که فضای شهری کلانشهر تهران را که در زیرنویس عکس هم آمده، جوانان بیکار را از تمام نقاط ایران برای حداقل هایی مانند پیدا کردن کار آواره کرده و به این شهر کثسف میکشاند، همچون آینۀ تمام نمایی از ایران جا زده می شود. همانقدر که به حاکمیت دینی در ایران باید پایان داد، به این خودمحوری و مرکزگرایی هم باید پایان داد، هم در حاکمیت و هم در اپوزیسیونش.

  • مصطفی

    سلام اگر نیروهای پلیس نباشند این ملت هم دیگه رو تیکه تیکه می کنند ، البته منم به وضع کنونی کشور اعتراض دارم ولی چراغ راهنما در همه شرایط باید در خیابان باشد