ارتباط ناشناخته. ارتباط بدون سانسور. ارتباط برقرار نمی‌شود. سایت اصلی احتمالاً زیر سانسور است. ارتباط با سایت (های) موازی برقرار شد. ارتباط برقرار نمی‌شود. ارتباط اینترنت خود را امتحان کنید. احتمال دارد اینترنت به طور سراسری قطع شده باشد. ادامه مطلب

● دیدگاه

فریاد گرِتا تونبرگ

ف. دشتی – این نماد جنبش زیست‌محیطی در برابر نظام مسلط بر جهان ایستاده است، وقتی می‌گوید: «اجازه نمی‌دهیم از دست ما فرار کنید. این خطّ و این نشان. جهان در حال بیدار شدن است، و وقت تغییر فرارسیده است. چه بخواهید، چه نخواهید!»

فرگشت لیبرالیسم میانه‌رو به نئولیبرالیسم در دهه‌های اخیر موجب شده است تا توتالیتر بودن سیستم سرمایه داری بیش از پیش نمایان شود. با آغاز بحران مالی ۲۰۰۸ که از آمریکا سر بر زد و به سرعت همه‌ی جهان را فراگرفت، مکانیزم‌های نسبتاً انعطاف پذیر سیستم نیز کارآیی شان را از دست دادند. بحران به حدّی شدید بود که سیستم مثل دفعات پیش نتوانست بخش بزرگی از آن را به تعویق بیاندازد، و این درست همزمان شد با بحران آب و هوا و زیست‌محیطی که در آتش بحرانِ پیشین دمید.

سیستم، امروز به نقطه‌ای رسیده است که با راه و رسم مألوف دمکراسی، شیوه‌ی گفت‌وگو و اقناع قادر به بیرون رفتن از گرداب خود نیست. در چنین موقعیتی اِعمال روش‌هایی جز سیاست‌های تحکّم آمیز و توتالیتر برای سیستم اجتناب ناپذیر است. تعطیل شدن مجلس نمایندگان در انگلستان با فرمان مستقیم ملکه نمونه‌ی کوچکی از این روند جدید است.

مفهومی که فوکو برای این دوره ابداع کرد، و از سوی بسیاری از متفکّران جهان مورد تأیید قرارگرفت، مفهوم "بیوپولیتیک" (Biopolitics) بود. بیوپولیتیک ترکیب تمام اعمال و رفتاری است که به دنبال به نظم درآوردن حیات و بدن افراد برای نظارت بر آنهاست. اگر بیوپولیتیک را به یک دانشکده تشبیه کنیم، دپارتمان‌های اصلی آن از مهندسی جامعه، مهندسی بدن و مهندسی روح تشکیل می‌شود. این دوره که می‌توان آن را دوره‌ی جامعه‌ی نظارتـمدار نیز نامید، مشقّت‌بار‌ترین نتایج نئولیبرالیسم را به قشر کم درآمد جامعه تحمیل کرده است. سرمایه‌داری با گذار از دورانی با محوریت دولت‌های ملّی به وضعیت افقی و منتشر شونده‌ی فراملّی به صورت متاستاتیک [همچون فراگستری سلول‌های سرطانی]، حتّی جوامع غربی را با فقری بی سابقه روبه رو کرده است. وضعیت کنونی، ساختاری شدنِ استمرارِ این بحران بزرگ است.

در گفتمان ترامپ قرار گرفتن دو عنصر وطن پرستی و نادیده گرفتن بحران زیست‌محیطی درکنار یکدیگر تصادفی نیست. همه فراموش کرده‌اند که در آمریکا برای اولین بار در دهه‌ی ۱۹۸۰بحران زیست محیطی در زمان جیمی کارتر مطرح شده بود. اما ترامپ که خود را میهن پرست می‌نامد و معتقد است آینده‌ی جهان در گرو ایجاد دولت‌های میهن پرست است و در بیان این تز نو اما در واقع بسیار کهنه و مبتذل پوتین را نیز کنار خود حاضریراق می‌یابد، مسیر تازه‌ای برای سرمایه داری جهانی رقم می‌زند. این سیاستِ در لاک خود فرورفتنِ آمریکا که از زمان اوباما آغاز شد و با ترامپ ادامه یافت، مشکلاتی جدّی در عرصه‌ی بین الملل ایجاد کرده است: نادیده انگاشتن مهاجران میلیونی جای خود را به یک دشمنی ریشه دار و نژادپرستانه با آنان داده است؛ سرعت انباشت سرمایه و تراکمش در جهان اوّل گفتمانی علنی یافته است؛ احساس نیاز به پنهان ماندن چهره‌ی کریه سیستم زیر صورتک دمکراسی از بین رفته است؛ و فقر در میان طبقه‌ی متوسّط جوامع غرب دامنگیر شده است.

گرتا تونبرگ در حال سخنرانی در اجتماعی در وین، ۲۸ مه ۲۰۱۹- Copyright: Eugénie Berger
گرتا تونبرگ در حال سخنرانی در اجتماعی در وین، ۲۸ مه ۲۰۱۹ - Copyright: Eugénie Berger

 امروز پرنمودترین نماد کنشگری در رابطه با بحران آب و هوا گرتا تونبرگ است: دختر ۱۶ ساله‌ای که مکرون او را بیش از حد "رادیکال" می‌خواند. در بین کسانی که به همه چیز به دیده‌ی تردید می‌نگرند، و البته نمی‌توان به طور کلّی برآنان خرده گرفت، برآمدن دختری شانزده ساله از مرفّه‌ترین کشور جهان که هر حرکتش بلافاصله رسانه‌ای می‌شود، و از طرف دیگر، تمام درهای آهنی حکّام جهان به رویش باز می‌شود و با گشاده رویی مورد استقبال قرار می‌گیرد، احیاناً ممکن است فاقد اهمیّت و حتّی نوعی بازی جدید سیستم تلقّی شود. با وجود این، گرتا دختری است مبتلا به سندروم آسپرگر که بیماری‌اش را تبدیل به نقطه‌ی مثبتی در زندگی اش کرده است و اگر کمی وقت صرف کنیم و به سخنانش گوش بسپاریم، متوجّه موضع رادیکالش در برابر سیستم می‌شویم، زیرا او در صدد برقراری دیالوگ با حاکمان جهان نیست.

Greta Thunberg

گرتا از ترفندهای دیپلماتیک لیبرالی برای پیشبرد گفتمانش سرباز می‌زند و درست مثل یک رهبر انقلابی رفتار می‌کند. برونو لاتور، جامعه شناس، فرانسوی او را با "باکره‌ی نگهبان ژاندارک" مقایسه کرده و از او یک شخصیت عرفانی -اخلاقی درست کرده است. همچون ژاندارک که نقش مهمی در جنگ انگلیس و فرانسه قرن پانزدهم ایفا کرده بود، گرتا تونبرگ در سخنرانی جنجالی اش در ۲۴ سپتامبر در سازمان ملل با گفتنِ "این چه جرأتی است" به سیاستمداران جهان، انگار که از عالم غیب صدای طبیعت را به گوش آدمیان برساند، تمام آنان را یکجا مقصّر اعلام کرد. لرزش موّاجِ صدای غمناک و بغض آلود، و چشمان به اشک نشسته‌اش نماینده‌ی صدای اعتراض آمیز طبیعت و مردمانی بود که قرن‌هاست زیر ستم حاکمان رنج می‌برند. اما فریاد درد آلود او بر سر سیاستمداران، فریادی نه از سر استیصال که فریادی از جنس رعد و برق بود.

سرمایه داری امروز، که با تزویر‌ی جدید به صورتی دوگانه عمل می‌کند (به نظر نمی‌رسد که امروز بتوان نام دیگری بر آن نهاد)، در یک معضل بین میهن‌پرستی (که می‌توانیم آن را ناسیونالیسم و حتّی شوونیسم بنامیم) و همبستگی سرمایه‌ی بین‌المللی در صدد راهی برون رفت از این بحران جدید است. آیا صدای رنجبار و توفنده‌ی گرتا می‌تواند خللی در محاسبات جدید سرمایه داری ایجاد کند؟ آیا این صدا از آنجا که صدای طبیعت است و از همین رو برخلاف تز میهن‌پرستی خودخواه و خودمرکزبین در محدوده‌ی هیچ مرز مشخص جغرافیایی نمی‌گنجد و بردی فراملّی دارد، قابلیت تبدیل به طغیانی جهانی پیدا می‌کند؟

 اسلوای ژیژک در آخرین کتابش (Sex and the Failed Absolute, 2019) با بدبینیِ امیدوارانه‌ای چنین می‌نویسد: «دایره بدین ترتیب (تقریباً) بسته شده است: مؤسسه‌های خیریه‌ی بشردوستانه همدست جهانی است که قربانیان تازه به بار می‌آورد. پایداری سازگار با محیط زیست مشکلاتی ایجاد می‌کند که قبلاً ادّعا می‌کرد در صدد حل کردن آنهاست.این دایره تقریباً بسته[کامل] است: ممکن نیست بتوان آن را قطع کرد، و این به آن معناست که تنها با یک عملِ غیرممکنِ واقعی می‌توان آن را گسلاند.»

گرتا تونبرگ مسئله‌ی اصلی را بسیار خوب فهمیده است: او می‌داند ریشه‌ی افزایشِ تراکمِ دی اکسیدکربن در جوّ زمین، استمرار سیستم به همین صورت موجود است، مهم تر این که او درضمن می‌داند که گمان رفرم در سیستم سرمایه داری فقط و فقط عمر آن را بیشتر خواهد کرد. این را از متن سخنرانی تاریخی‌اش در سازمان ملل می‌توانیم حدس بزنیم؛ سخنرانی ای که با این جمله‌ها پایان می‌یابد: «اجازه نمی‌دهیم از دست ما فرار کنید. این خطّ و این نشان. جهان در حال بیدار شدن است، و وقت تغییر فرارسیده است. چه بخواهید، چه نخواهید!»

این مطلب را پسندیدید؟ کمک مالی شما به ما این امکان را خواهد داد که از این نوع مطالب بیشتر منتشر کنیم.

آیا مایل هستید ما را در تحقیق و نوشتن تعداد بیشتری از این‌گونه مطالب یاری کنید؟

.در حال حاضر امکان دریافت کمک مخاطبان ساکن ایران وجود ندارد

توضیح بیشتر در مورد اینکه چطور از ما حمایت کنید

نظر بدهید

در پرکردن فرم خطایی صورت گرفته

نظرها

  • آرمان

    م. مهرافزای گرامی اگر تا اوایل دهه نود سرمایه داری هم چنان قاعده بازی را رعایت میکرد و به دموکراسی پارلمانی پایبند بود نه خاطر عشق سرمایه داری به دموکراسی نبود بلکه از ترس آگاهی مردم بود. اما اکنون در شرایط تضعیف اتحادیه ها و نبودن آلترناتیو "سوسیال دموکراسی" سرمایه داری چنگ و دندان نشان میدهد و نقاب از چهره بر گرفته است. این سرمایه داری نمیتواند به دموکراسی به معنی حکومت مردم پایبند باشد و تنها رای مردم را برای غارت همان مردم لازم دارد. لیبرالیسم افتصادی هیچ ربطی به آزادی خواهی و دموکراسی ندارد.

  • م. مهرافزا

    آقای دشتی در این مقاله یک معجونی ارائه داده است. انتقاد به سرمایه داری و نقش مخرب آن بر محیط زیست و منابع جهانی در دو قرن گذشته فقط یک روی سکه است. آنچه امروزه طرفداران محیط زیست میدانند و میخواهند که به آن عمل کنند از دل همین سرمایه داری و لیبرال دمکراسی زائیده شده است و حتی توان پیشروی و بهبود و اصلاح نیز از همین منشا است. امروز سرمایه داری و لیبرال دمکراسی غرب آگاه تر از گذشته است و در پی بقا و استمرار خود لنگان بدنبال توسعه پایدار که یک پایه آن توجه به اکولوژیست افتاده است (لنگان زیرا هزینه بر است و کاهنده سود). روی دیگر سکه کشورهای سوسیالیستی گذشته و کشورهای در حال توسعه فعلی هستند که بیشترین خسارات زیست محیطی را ایجاد میکنند. رودخانه های آلمان شرقی تا همین چند سال پیش هنوز هم محلی برای زندگی ماهیها نبودند و سالها پس از اتحاد طول کشید تا بهسازی شدند از صدقه سر دانش، تکنولوژی و سرمایه بخش غربی (سرمایه داری). در روسیه چه گذشت؟ آرال را برای کتان خشکاندند و برای همیشه نابود کردند و دهها منطقه آلوده دیگر که بهسازی آنها دهه ها طول میکشد اگر فهمی، اراده ای و پولی در کار باشد. چین با تمام تلاش درخور تحسینش در دهه اخیر همچنان پیشتاز تخریب محیط زیست بشمار میاید، بویژه در کشورهای افریقایی که منطقه نفوذ و تسلط بر منابع طبیعی اش گشته است. حفاظت از محیط زیست همزمان با غلبه بر مشکلات ناشی از رشد جمعیت جهان و تقاضای انرژی، غذا و خدمات نیاز به دانش، تکنولوژی و سرمایه دارد و البته پشنیاز دیگری هم دارد و آن اراده سیاسی است. سه عنصر اول تاکنون در اختیار هیچ سیستم آلترناتیوی در برابر سرمایه داری قرار نداشته و در آینده نیز بعید بنظر میاید که آلترناتیوی در برابر اقتصاد مبتنی بر بازار آزاد (بخوان سرمایه داری) در کنار ساختار ساختار سیاسی دمکراتیک و مردمی دارای چنان پتانسیلی باشد. کار بزرگ گرتا تونبرگ تاثیر روی آن پیشنیاز است و این پیشنیاز در بهترین و قدرتمندترین حالت خود از آگاهی و فشار توده مردم حاصل میشود نه از فریاد و خط و نشان کشیدن بر سر سیاستمداران، چیزی که البته بهیچ وجه نباید از آن چشم پوشید. نتایج گهربار آقای دشتی در شکستن حلقه نیازمند توضیح بسیار هستند وگرنه شعارهایی توخالی باقی میمانند. توضیح بویژه در تعیین نقشه راه یعنی قدمهای لازم برای حفظ و ارتقاء دانش محیط زیستی، اختراع و ارتقاء تکنولوژیهای لازم برای بهسازی و حفاظت محیط زیست و نیز تامین منابع و سرمایه لازم. تکنولوژیهای پیشرفته برای استفاده از انرژی خورشیدی، باد، زمین گرمایی، زیست توده و ... اختراعات کشورهای عقب افتاده، درحال توسعه و سوسیالیستی نیستند و از دل همین سرمایه داری مورد تنفر و در سایه همین ساختارهای سیاسی سوسیال-دمکرات و لیبرال-دمکرات در آمده اند.