ارتباط ناشناخته. ارتباط بدون سانسور. ارتباط برقرار نمی‌شود. سایت اصلی احتمالاً زیر سانسور است. ارتباط با سایت (های) موازی برقرار شد. ارتباط برقرار نمی‌شود. ارتباط اینترنت خود را امتحان کنید. احتمال دارد اینترنت به طور سراسری قطع شده باشد. ادامه مطلب

کالاشنیکف؛ سلاح قرن بیستم

بهرام محیی ـ آوازه‌ی «کالاشنیکف» در جهان از «کوکاکولا» کمتر نیست. هم‌اکنون حدود دویست میلیون قبضه از آن در جهان در گردش است. صد سال از زادروز طراح این سلاح می‌گذرد.

دهم نوامبر ۲۰۱۹ صدمین زادروز میخائیل کالاشنیکف (/کلاشنیکف)، طراح تفنگ تهاجمی خودکارAK-47  است. این تفنگ به نام طراحش‌ «کالاشنیکف» هم خوانده می‌شود. در ایران غالبا آن را «کلاشینکف» می‌نامند. AK حروف اول کلمات روسی «آوتامات کالاشنیکووا» است و عدد ۴۷ به سالی اشاره دارد که این سلاح در اتحادشوروی سابق به مرحله‌ی تولید انبوه رسید.

در روسیه به مناسبت صدمین سالگرد تولد میخائیل کالاشنیکف تمبر ویژه‌ای با تصویر او منتشر شده است.

گفته می‌شود که تا کنون بیش از ۱۰۰ میلیون قبضه از این سلاح فقط در اتحاد شوروی سابق و روسیه‌ی فعلی ساخته شده است. با احتساب مدل‌های کپی‌شده‌ی مجاز و غیرمجاز ساخت دیگر کشورها، برآورد می‌شود که هم‌اکنون ۲۰۰ میلیون قبضه از انواع این سلاح در جهان در گردش است.

«کالاشنیکف» یک ماشین مرگ‌آور واقعی است. با هیچ سلاح همردیف دیگری، به اندازه‌ی آن آدم کشته نشده است. هنوز هم در جهان سالانه هزاران تن با این سلاح جان خود را از دست می‌دهند. این سلاح در عمر حدودا هفتاد ساله‌ی خود تقریبا در همه‌ی جنگ‌های مهم به کار گرفته شده است: از جنگ کره گرفته تا جنگ ویتنام، از جنگ موزامبیک گرفته تا جنگ افغانستان، از جنگ میان ایران و عراق گرفته تا جنگ بالکان و نیز جنگ داخلی کنگو. فهرست این کشورها می‌تواند خیلی طولانی‌تر باشد. بیهوده نیست که «کالاشنیکف» را «سلاح قرن بیستم» خوانده‌‌اند و هاله‌ای افسانه‌ای آن را احاطه کرده است. این یادداشت نگاهی است گذرا به زندگی میخائیل کالاشنیکف و تاریخچه‌ی سلاحی که طراحی کرد.

کالاشنیکف. منبع عکس: ویکی‌پدیا / U.S. Air Force photo/Staff Sgt. Levi Riendeau

«اگر آلمانی‌ها نبودند طراح سلاح نمی‌شدم»

میخائیل تیموفیویچ کالاشنیکف در تاریخ ۱۰ نوامبر ۱۹۱۹ در  روستای کوریا واقع در آلتای روسیه زاده شد و در تاریخ ۲۳ دسامبر ۲۰۱۳ در ایژوسک روسیه چشم از جهان فروبست. او در شانزده سالگی تحصیلات متوسطه را رها کرد تا یک دوره کارآموزی فنی برای تعمیر تراکتور ببیند. در ۱۸ سالگی به خدمت زیر پرچم در ارتش سرخ فراخوانده شد و در بخش تعمیرات فنی و آموزش رانندگی مشغول خدمت شد. مقامات ارتش متوجه شدند که کالاشنیکف توانایی‌های فنی و روحیه‌‌ای مخترعانه‌ دارد. آنان او را «خودآموخته‌ی با استعداد» خواندند و در بخش تعمیرات تانک و خودروهای زرهی به کار گرفتند. گاهی نیز از اختراعات کوچک او استفاده می‌کردند.

با حمله‌ی آلمان نازی به اتحادشوروی، زندگی کالاشنیکف دستخوش دگرگونی شد و او را فرمانده تانک کردند. در پاییز ۱۹۴۱ تانک او هدف قرار گرفت و شانه‌ی کالاشنیکوف بر اثر اصابت ترکش بمب آسیب دید. او در بیمارستان نظامی بستری شد. در آنجا بارها شنید که سربازان مجروح شوروی از ناکارآمدی تفنگ‌های خود در مقایسه با تفنگ‌های آلمانی می‌نالیدند. آنان گله می‌کردند که در جبهه‌ها حتی به تعداد سربازان شوروی تفنگ وجود ندارد.

در آن زمان، خونین‌ترین جبهه‌های جنگ در شرق بود. ارتش آلمان نازی که در حملاتی برق‌آسا کشورهای شرق اروپا را یکی پس از دیگری تسخیر کرده بود، در عمق خاک شوروی به دیوار دفاعی ارتش سرخ برخورده بود و جنگی نابودکننده را برای به زانو درآوردن این کشور دنبال می‌کرد. صحنه‌ی جنگ از سال ۱۹۴۳ در حال تغییر بود. نبرد از میدان‌های گسترده‌ی جنگی، به جنگ نزدیک و حملات انبوه سربازان برای تسخیر پناهگاه‌ها و سنگرها تبدیل شده بود. در چنین شرایطی تفنگ‌های دوربرد کارایی چندانی نداشتند و برای صحنه‌ی جنگ نزدیک بی‌معنا شده بودند. سربازان در عوض به تفنگ‌هایی نیاز داشتند که از قدرت آتش بالا و هدف‌زنی دقیق در فاصله‌ی کوتاه، خوش‌دستی، سبکی و همزمان استحکام برخوردار باشند. در چنین شرایطی بود که میخائیل کالاشنیکف تصمیم گرفت تفنگ خودکار تازه‌ای طراحی کند که بتواند پاسخگوی نیازهای جبهه‌ باشد. او بدین منظور با زحمت ابزار و مواد لازم را به دست آورد و شروع به سرهمبندی قطعات کرد.

کالاشنیکف اولین پیش‌نمونه‌ی تفنگ خودکار خود را در سال ۱۹۴۴ برای «انستیتوی فن‌آوری جنگی» در مسکو فرستاد. مدتی بعد نامه‌ی تشویق‌آمیزی از مقامات این موسسه به دست او رسید که تفنگ او را از نظر طراحی «زیباترین» خوانده بودند. خود کالاشنیکف گفته بود که برای کمک به همرزمانش در جبهه‌های جنگ آنقدر در ارسال پیش‌نمونه‌ی خود عجله داشته که حتی فشنگی نداشته تا ببیند آیا این سلاح واقعا شلیک می‌کند یا نه.

پیش از آنکه تفنگ طراحی شده توسط کالاشنیکف بطور نهایی پذیرفته شود و به مرحله‌ی تولید برسد، جنگ جهانی دوم پایان یافت. اما در سال ۱۹۴۶ پیش‌نمونه‌ی ساخت او از طرف کارشناسان تسلیحات شوروی مورد بررسی قرار گرفت. کارشناسان آن را زیر باران و برف، میان  گل و لای و شن و ماسه آزمایش کردند، زیر ضرب بردند و از بلندی به پایین پرتاب کردند، اما این تفنگ «زوال‌ناپذیر» و همواره آماده‌ی شلیک بود.

تفنگ کالاشنیکف اختراع عجیب و غریبی نبود. بسیاری از مکانیسم‌های آن از دیگر سلاح‌ها چون StG44 آلمانی، M1 آمریکایی و سیمونوف روسی الهام گرفته شده بود. اما ادغامی از این سلاح‌ها و سنتزی هوشمندانه و کمال‌یافته از همه‌ی آنها بود. ویژگی‌های دیگر آن، قابلیت اطمینان، استحکام باورنکردنی و هزینه‌ی پایین ساخت بود. سرانجام این تفنگ به نام AK-47  در سال ۱۹۴۷وارد تولید انبوه و از سال ۱۹۴۹ تدریجا جانشین تفنگ‌های پیشین در ارتش سرخ شد. سربازان شوروی جزو نخستین ارتش‌هایی بودند که به یک سلاح سبک خودکار مسلح شدند. ده سال بعد این تفنگ توسط کارشناسان تسلیحاتی شوروی مدرنیزه شد و مدل‌های دیگری از آن به بازار آمد. یکی دیگر از ویژگی‌های کالاشنیکف این بود که سربازانی که با آن آشنا می‌شدند، می‌توانستند در کوتاه‌ترین مدت با مسلسل‌ها و تفنگ‌های مخصوص تک‌تیراندازان از همان خانواده آموزش ببینند. گفتنی است که پیش‌نمونه‌ی نخستین تفنگ ساخت میخائیل کالاشنیکف امروز هم در موزه‌ای در مسکو نگهداری می‌شود.

کالاشنیکف با طرح خود به یکی از برجسته‌ترین طراحان سلاح در شوروی تبدیل شد و نامش بر سر زبان‌ها افتاد. خود او گفته که آلمانی‌ها در زندگی او نقش مهمی بازی کردند. او می‌خواسته مهندس ماشین‌آلات کشاورزی شود، اما آلمانی‌ها با حمله به اتحادشوروی نگذاشتند، بعد هم هدف گلوله‌ی آلمانی‌ها قرار گرفت و در بیمارستان به فکر طراحی سلاح افتاد.

مقامات شوروی دفتر کار او را در ایژوسک واقع در اورال دائر و تولید انبوه تفنگ‌های کالاشنیکف را زیر نظر او در همین شهر آغاز کردند. مرکز تولید این سلاح هنوز هم در آنجاست و از همین شهر همه‌ی جهان را تسخیر کرد. این تفنگ هنوز سلاح تهاجمی نیروی زمینی بسیاری از ارتش‌های جهان است.

 میخائیل کالاشنیکف بارها در اتحادشوروی مورد تشویق قرار گرفت و از جمله نشان لنین به او اعطا شد. در مراسم شصتمین سال ساخت تفنگ کالاشنیکف، مقامات فدراسیون روسیه میخائیل کالاشنیکف را بار دیگر به صحنه آوردند و این در حالی بود که او ایام کهنسالی خود را با پول مختصر بازنشستگی می‌گذراند. روزنامه‌نگاران از او پرسیدند که آیا برای طراحی سلاحی که این همه در جهان آدم کشته دچار عذاب وجدان نیست؟ کالاشنیکف در پاسخ گفت: این سلاح‌ها نیستند که آدم می‌کشند، بلکه آدم‌ها هستند.

کالاشنیکوف خود را میهن‌پرستی  می‌دانست که می‌خواسته در شرایط جنگی به همرزمانش کمک کند؛ کسانی که برای دفاع از میهن خود می‌جنگیده‌اند. با این همه او در جریان کنفرانس سازمان ملل در مورد «سلاح‌های سبک» بیانیه‌ای منتشر و از اینکه سلاح طراحی شده توسط او چنین در جهان گسترش یافته انتقاد کرد. او در این بیانیه خواهان سازوکارهای بین‌المللی برای کنترل تجارت سلاح شد. او همچنین در اتوبیوگرافی خود که در سال ۲۰۰۴ منتشر شد اذعان و ابراز تاسف  کرده که سلاح ساخت او در بسیاری از نقاط جهان برای برآوردن اهداف گوناگون تبهکارانه و تروریستی مورد استفاده قرار می‌گیرد. میخائیل کالاشنیکف در تاریخ ۲۳ دسامبر ۲۰۱۳ در سن ۹۴ سالگی در بیمارستانی در ایژوسک درگذشت و در گورستان قهرمانان نظامی فدراسیون روسیه در نزدیکی مسکو به خاک سپرده شد. ولادیمیر پوتین، رئیس‌جمهوری روسیه نیز در مراسم خاکسپاری شرکت داشت.

آزمایشگاه خونین ویتنام

جنگ کره اولین میدان آزمایش تفنگ‌های کالاشنیکف بود. با ایجاد پیمان ورشو در سال ۱۹۵۵ که پاسخ مسکو به تاسیس پیمان ناتو بود، کالاشنیکف به تفنگ تهاجمی استاندارد ارتش‌های پیمان ورشو تبدیل شد. همچنین مائوتسه دون، رهبر انقلاب چین، که در آن زمان متحد مسکو محسوب می‌شد، ارتش این کشور را به تفنگ‌های کالاشنیکف مجهز کرد. مسکو بعدها پروانه‌ی تولید این سلاح را به چین هم داد و حتی پس از بروز اختلافات ایدئولوژیک میان رهبران دو کشور، تفنگ کالاشنیکف همچنان در چین تولید می‌شد.

چین بعدها انبوهی از این مدل سلاح‌های ساخت خود را به دیگر کشورهای جهان صادر کرد. در دوران جنگ سرد، با صدور صدها هزار قبضه سلاح کالاشنیکف برای «جنبش‌های آزادیبخش ملی» در کشورهای آفریقا و آسیا و آمریکای لاتین، تسخیر جهان توسط این سلاح آغاز شد.

ارتش آمریکا در دهه‌ی شصت میلادی برای رقابت با سلاح کالاشنیکف، تفنگ خودکار تازه‌ای به شرکت‌های تسلیحاتی آمریکایی سفارش داد. سربازان آمریکایی تا آن زمان به تفنگ‌های M14  مسلح بودند که در شرایط جنگی تازه کارایی لازم را نداشت. تفنگM16  پاسخ آمریکایی‌ها به کالاشنیکف بود. گفتنی است که برای سربازان صرفه‌جویی در حمل هر گرم بار هم مهم است. M16 از کالاشنیکف سبک‌تر بود، زیرا در آن به جای قنداق چوبی و بدنه‌ی فولادی، از پلاستیک و آلیاژی از فلزات سبک استفاده شده بود. فشنگ‌های M16  هم از فشنگ‌های سلاح‌های مشابه سبک‌تر بودند.

جنگ ویتنام آزمایشگاه خونینی برای هر دو سلاح بود. M16 به‌رغم سبکی خود، در مزرعه‌های برنج و جنگل‌های ویتنام و زیر باران‌های سیل‌آسای موسمی امتحان خوبی پس نداد و در موارد زیادی هنگام شلیک فشنگ آن بر اثر آلودگی در لوله گیر می‌کرد. این نقیصه به قیمت جان صدها سرباز آمریکایی تمام شد. برای بهینه‌سازی این تفنگ بین سال‌های ۱۹۶۳ تا ۱۹۶۷ بیش از ۱۵۰ مورد اصلاحات صورت گرفت. با این همه مخترع آن یوجین استونر و شرکت سازنده‌ی آن «کلت» در آمریکا مورد انتقاد فراوان قرار گرفتند. سلاح کالاشنیکف اما از شرایط جوی ویتنام نیز سربلند بیرون آمد.

«نماد انقلاب جهانی»

با ناکامی نظامی آمریکا در جنگ ویتنام، کالاشنیکف به نماد «انقلاب جهانی» و «جنبش‌های آزادیبخش ملی» در کشورهای موسوم به «جهان سوم» تبدیل شد. همواره کشورهای بیشتری ارتش‌های خود را با کالاشنیکف مسلح کردند. افزون بر کشورهای بلوک شرق، در کشورهای دیگری مانند فنلاند، اسرائیل و آفریقای جنوبی نیز سلاح‌های مشابهی طبق الگوی کالاشنیکف ساخته شد و به این ترتیب خانواده‌ی بزرگی از سلاح‌های کالاشنیکف پدید آمد.

از آنجا که کالاشنیکف در همه‌ی مناطق آب‌و هوایی قابل اطمینان بود و «تخریب‌ناپذیر» به شمار می‌رفت، به سلاح محبوب در همه‌ی صحنه‌های جنگی در «جهان سوم» تبدیل شد.آوازه‌ی کالاشنیکف هر روز بیشتر می‌شد و این سلاح به نماد «پیکار ضدامپریالیستی» در جهان تبدیل شده بود.

در دهه‌ی هفتاد میلادی کالاشنیکف از نظر فنی مدرنیزه شد. اتحاد شوروی در این روند از کارشناسان تسلیحاتی آلمان‌شرقی نیز استفاده کرد و آنان توانستند با بهتر کردن کیفیت لوله‌ی این تفنگ بر کارایی و عمر آن بیفزایند. افزون بر آن مدل‌های گوناگونی از کالاشنیکف در آلمان‌شرقی از جمله برای تک‌تیراندازان و چتربازان ساخته شد.

طرح مسلسل کالاشنیکف، بر روی پرچم موزامبیک

در دهه‌ی هشتاد میلادی در جریان جنگ ایران و عراق، هر دو کشور توسط قاچاقچیان سلاح بطور انبوه با تفنگ‌های‌ کالاشنیکف تغذیه می‌شدند. قاچاقچیان سلاح همچنین همزمان دولت انقلابی چپگرای ساندینیست‌ها در نیکاراگوئه و مخالفان آنها (کنتراها) را با این سلاح تغذیه می کردند. انبوه سلاح‌های کالاشنیکف همچنین با پشتیبانی عربستان، پاکستان و ایالات متحده از بازارهای سلاح در جهان به سوی افغانستان سرازیر شد تا در اختیار «مجاهدین افغان» قرار گیرد که علیه اشغال این کشور توسط شوروی می‌جنگیدند.

تنها در روسیه‌ی پس از فروپاشی شوروی مدل‌های گوناگونی از کالاشنیکف ساخته و وارد بازار جهانی شد. مدل‌های کپی‌شده‌ی آن در دیگر کشورها نیز پرشمار و دیدناپذیرند. در حالی که سلاح کالاشنیکف امروز هم در روسیه نماد میهن‌پرستی و غرور ملی به شمار می‌رود، همین سلاح در دیگر کشورها نماد جنگ داخلی، جنگ رهایی‌بخش و نیز تروریسم است. استحکام عجیب تفنگ کالاشنیکف در هر شرایط آب و هوایی، آن را نزد انقلابیان، شورشیان و تروریست‌ها به محبوب‌ترین سلاح تبدیل کرده است. کالاشنیکف مقاوم، ساده و ارزان است و بسیاری از جنگجویان آن را «تخریب‌ناپذیر» می‌نامند.

انقلابیان ایران و «رفیق خلق‌ها»

کالاشنیکف همچنین تنها سلاحی در جهان است که تصویر آن نه تنها بر درفش بسیاری از سازمان‌های انقلابی نقش بسته، بلکه حتی به پرچم‌ حکومتی نیز راه یافته است. پرچم‌ کشور موزامبیک به سلاح کالاشنیکف منقش است. در ماناگوآ پایتخت نیکاراگوئه نیز به پاس انقلاب ساندینیستی، تندیسی برای این سلاح ساخته شده است.

سلاح کالاشنیکف در میان کمونیست‌ها و انقلابیان ایرانی نیز از محبوبیت برخوردار بود و درباره‌ی آن افسانه‌پردازی می‌شد. تصویر این سلاح بر آرم «سازمان چریک‌های فدایی خلق ایران» نقش بسته بود که در سال‌های پیش از انقلاب علیه رژیم شاه مبارزه‌ی مسلحانه می‌کرد. توده‌ای‌ها نیز در آستانه‌ی انقلاب در شعری به ستایش کالاشنیکف پرداختند و آن را «رفیق خلق‌ها» خواندند.

بسیاری از دیگر سازمان‌های انقلابی و چریکی نیز در آن سال‌ها تصویر کالاشنیکف را بر پرچم‌های تشکیلاتی خود نقش کرده بودند. زمانی گفته می‌شد که سازمان زیرزمینی «فراکسیون ارتش سرخ» (RAF) معروف به گروه «بادرـ ماینهوف» در آلمان نیز در لوگوی خود از سلاح کالاشنیکف استفاده کرده است. اما کاشف به عمل آمد که آن تصویر سلاح کالاشنیکف نبوده، بلکه مسلسل دستی MP5 ساخت شرکت آلمانی «هکلر و کخ» بوده است. می‌توان گفت که چریک‌های چپگرای آلمانی به محصول کشور خود وفادار مانده بودند!

در جریان انقلاب سال ۱۳۵۷ در ایران، بخش‌هایی از مردم به پادگان‌ها هجوم بردند و شماری با دستیابی به انبارهای سلاح توانستند مسلح شوند. ارتش شاهنشاهی در آن زمان بیشتر از تفنگ‌های «ژ ۳» استفاده می‌کرد که ساخت شرکت آلمانی «هکلر و کخ» بود. به همین دلیل در دست بیشتر انقلابیان نیز همین تفنگ دیده می‌شد. به گفته‌ی مقامات جمهوری اسلامی، سیل تفنگ‌های کالاشنیکف به ایران بعدها در جریان جنگ ایران و عراق به راه افتاد. فرماندهان سابق سپاه پاسداران گفته‌اند که با آغاز جنگ ایران و عراق برای تسلیح سپاه هزاران قبضه کالاشنیکف از دیگر کشورها از جمله لیبی و سوریه خریداری کرده‌اند. با این همه «سپاه پاسداران انقلاب اسلامی» در پرچم خود از تصویر سلاح کالاشنیکف استفاده نکرده و نقشی که به کار برده به تفنگ «ژ ۳» شبیه است.

با انقلاب سال ۵۷ در ایران، جنبش اسلامگرایی به دیگر کشورهای اسلامی منطقه گسترش یافت و در بسیاری از دیگر کشورها نیز سازمان‌های رادیکال اسلامگرا پدید آمدند که غالبا طرفدار مبارزه‌ی مسلحانه بودند. بسیاری از این سازمان‌ها سپس از سوی کشورهای غربی در فهرست سازمان‌های تروریستی قرار گرفتند. یکی از این سازمان‌ها حزب‌الله لبنان است که از سوی رژیم جمهوری اسلامی حمایت می‌شود. حزب‌الله لبنان کالاشنیکف را بر پرچم تشکیلات خود نقش کرده است. قابل توجه اینکه بیشتر جریان‌های اسلامگرایی که با پشتیبانی نظامی، مالی و لجیستیکی سپاه پاسداران جمهوری اسلامی ساخته شده‌اند، بر خلاف خود سپاه پاسداران همگی بر پرچم‌های خود از نقش سلاح کالاشنیکف استفاده کرده‌اند، از جمله «حزب‌الله لبنان» «حشدالشعبی عراق» ، «فاطمیون» افغان و «زینبیون» پاکستانی.

امروزه در خاورمیانه تروریست‌های اسلامگرا را دیگر بدون سلاح کالاشنیکف نمی‌توان تصور کرد. اوسامه بن‌لادن، رهبر پیشین سازمان القاعده و معاون وقت او ایمن‌الظواهری بارها با کالاشنیکف در برابر دوربین‌ها ژست گرفتند. کالاشنیکف همچنین به سلاح اصلی نیروهای طالبان در افغانستان تبدیل شده است و جنگجویان این گروه با تفنگ کالاشنیکف در برابر دوربین گزارشگران ژست می‌گیرند. همچنین ستیزه‌جویان دیگر سازمان‌های تروریستی مانند «دولت اسلامی» (داعش) یا «جبهه‌ی نصرت» نیز غالبا به کالاشنیکف مسلح‌اند. تصاویری از ابوبکر بغدادی، رهبر داعش ـ که اخیرا خبر کشته شدنش منتشر شد ـ وجود دارد که او را با سلاح کالاشنیکف نشان می‌دهد. کشورهای غربی و پیش از همه آمریکا، به کالاشنیکف نگاهی منفی دارند و آن را «ابزار شرارت» می‌دانند.

«فرهنگ کالاشنیکف»

سلاحی که بدوا برای دفاع از شوروی در جریان جنگ جهانی دوم طراحی شده بود، هم اکنون عمدتا در نبرد‌هایی به کار گرفته می‌شود که میان دولت‌ها در جریان نیست، بلکه عمدتا صحنه‌ی «جنگ‌های نامتقارن» است. کارشناسان معتقدند که کنوانسیونی از سوی سازمان ملل می‌تواند با منع گسترش سلاح‌های سبک، گام مهمی در راستای جلوگیری از رساندن سلاح به سازمان‌های بین‌المللی تروریستی بردارد. اما قدرت‌های نظامی بزرگ جهان که صادرکننده‌ی اصلی سلاح هم هستند، در این راه کارشکنی می‌کنند.

سلاح کالاشنیکف هم اکنون در انواع مختلفی در سراسر جهان تولید می‌شود. حق امتیاز اختراع (پتنت) برای آن وجود ندارد و تعمیر آن مانند کاربرد خود سلاح آسان است. کالاشنیکف نه فقط در جنگ‌های داخلی و منازعات قومی و توسط تروریست‌ها به کار گرفته می‌شود، بلکه همچنین در درگیری‌های خونین خیابانی موسوم به «جنگ  مواد مخدر» توسط قاچاقچیان مواد مخدر استفاده می‌شود و همواره قربانیان بیشتری می‌طلبد.

در کشورهای عقب‌مانده‌ی آفریقایی که هنوز ساختارهای قبیله‌ای دارند، امروزه منازعات عمدتا با کالاشنیکف انجام می‌گیرد و این سلاح به جنگ‌افزار اصلی تبدیل شده است. اما در این کشورها کالاشنیکف فقط یک سلاح نیست، بلکه‌ همزمان «بنیاد اقتصاد جنگ داخلی» و «ابزار اصلی کار» به شمار می‌رود، چرا که شعبه‌های اصلی اشتغال در این کشورها، چیزی جز جنگ و تبهکاری سازمان‌یافته نیست. گفته می‌شود که در بازارهای سیاه فروش سلاح در آفریقا، هنوز می‌توان مدل‌های دهه‌ی پنجاه کالاشنیکف را به قیمت ارزان خرید.

اما اندوه‌بارترین تصاویر از این کشورها متعلق به «کودک‌سربازانی» است که در لباس نظامی با تفنگ‌های کالاشنیکف دیده می‌شوند. این کودکان معمولا توسط گروه‌های تبهکار یا تروریست‌های اسلامگرا ربوده می‌شوند و برای مقاصد خاص این گروه‌ها آموزش نظامی می‌بینند. قد این کودکان در بسیاری موارد از یک تفنگ کالاشنیکف بلندتر نیست. بیشتر آنان به سن بلوغ نمی‌رسند و از تفنگشان پیرتر نمی‌شوند.  از این رو شاید بتوان از گونه‌ای «فرهنگ کالاشنیکف» در این کشورها یاد کرد.

جلوه‌های دیگری از چنین «فرهنگی» در دیگر کشورهای با ساختار قبیله‌ای دیده می‌شود. برای نمونه کالاشنیکف به مثابه نمادی از رزمندگی به نقش قالیچه‌های بافته شده در افغانستان نیز راه یافته است؛ یا در میان نیروهای طالبان جنگجویانی دیده می‌شوند که تفنگ‌های کالاشنیکف خود را با علاقه تزیین یا رنگ‌آمیزی می‌کنند و حتی گاهی غلافی از پارچه‌های مخملین بر آنها می‌پوشانند.

امروزه «کالاشنیکف»، نام دیگری برای «سلاح سبک» است. این نام در همه‌ی زبان‌های جهان فهمیده می‌شود و تقریبا همه آن را می‌شناسند، دست‌کم به همان اندازه که «کوکاکولا» را می‌شناسند.

از همین نویسنده

این مطلب را پسندیدید؟ کمک مالی شما به ما این امکان را خواهد داد که از این نوع مطالب بیشتر منتشر کنیم.

آیا مایل هستید ما را در تحقیق و نوشتن تعداد بیشتری از این‌گونه مطالب یاری کنید؟

.در حال حاضر امکان دریافت کمک مخاطبان ساکن ایران وجود ندارد

توضیح بیشتر در مورد اینکه چطور از ما حمایت کنید

نظر بدهید

در پرکردن فرم خطایی صورت گرفته

نظرها

  • کارو

    در ضمن خدمت نویسندۀ این متن عرض کنم که آرم سپاه پاسداران انقلاب اسلامی، حزب الله لبنان، انصارالله یمن و حرکةالصابرین فلسطین همگی مشابه هم هستند و به نظر می رسد آرم سه تار یآخر از آرم سپاه کپی برداری شده باشد. عناصر مشترک در میان این آرم ها عبارت است از: مشت گره کرده که اسلحه ای را بلند کرده (که به نظر می رسد کلاشنیکوف باشد، و نه ژ3)، طرحی از کرۀ زمین که ژئوپولیتیک کنونی جهان را ترسیم نمی کند و صرفاً فرامرزی بودن را نشان می دهد، یک کتاب که قاعدتاً باید قرآن باشد، یک خوشه گندم که دربارۀ آن تفاسیر متعددی وجود دارد، و درنهایت یک آیۀ قرآن که در مورد هر یک از چهار سازمان با یکدیگر تفاوت دارد. به نظر می رسد در هر چهار مورد اسلحۀ بلندشده و در مشت قرار داده شده، کلاشنیکوف باشد.

  • کارو

    جناب سرباز وطن که اشکار در اینجا گرایشات نئونازی خود را تبلیغ می کنید، مشخص است از انهایی هستید که مانند خروس جنگی به هر رنگ سرخی حمله می کنید و بیماری هیستری ضد چپ دارید. آن تفنگی که هوگو شمیسر ساخت، اسمش StG 44 بود. بله، گفته می شود که طراحی آفتامات کلاشنیکوف بر اساس اس تی جی 44 انجام شده است. اما داستان دزدیده شدن مهندس آلمانی و ... همگی شایعه و خزئبلات است. اهمیتی هم ندارد، مگر معیار رشد و پیشرفت با این چیزها سنجیده می شود؟ اهمیت شوروی در تاریخ چیز دیگریست و جایگاه آلمان نازی هم چیز دیگری. تاریخ شوروی را به عنوان یک شکست در راه گذار برحق از سرمایه داری ثبت کرده و همچون تجربه ای می داند که در آینده تکامل یافته و گام های آتی در راه مبارزه با سرمایه داری را رقم خواهدزد، که قطعاً تجربۀ شوروی و شکست های آن اهمیت بالایی برای همۀ زحمتکشان جهان خواهد داشت، اما آلمان نازی را همچون یک انحراف و شکست بزرگ برای انسانیت می داند که دیگر نباید تکرار شود و نه تنها بحث تجربه در کار نیست، بلکه باید به آن همچون یک رخداد تاریخی نگریست که به هیچ شیوه ای نباید بدان مشروعیت بخشید. تکلیف شما هم با این افکار نژادپرستانه پیداست که در دام تبلیغات نئوناز یها و راست ها قرار گرفته اید.

  • میخائیل توخاچِوسکی

    برادر "سرباز وطن" حالا به شما انقدر برنخوره. چه دوست داشته باشید چه نه, تاریخ نظامی روسیه پس از انقلاب اکتبر تاریخی است با لحاظات درخشان بسیار, منجمله تاریخ کالاشینکف. از لئون تروتسکی موسس ارتش سرخ تا میخائیل توخاچِوسکی نابغه نظامی و نظریه پرداز صنایع نظامی شوروی تقریبا هیچ ارتشی به چنین سطحی نرسید. با تمام این تفاصیل در جنگ ضد فاشیستی جامعه شوروی چیزی بین ۲۰ تا ۲۷ میلیون (بنابر مطالعات متفاوت) قربانی داشت. این داستان "دزدیده" شدن مهندس آلمانی هم غیر از تخیلات عقده ای فاطمه کوماندو های سایبر بسیج هیچ جای دیگر وجود ندارد. داستانی مسخره تر از این نمی توانستید ببافید؟

  • سرباز وطن

    عد از جنگ دوم جهانى اين مهندس دزديده شد و بصورت اسير به شهر ايژوسك اورده شد و يك كامسامول (خلاصه بسيجى ولايت خودمون) بنام كالاشنيكوف كه اصلا توى باغ هم نبود رو كردند امامزاده مدل المانى در ١٩٤٣ مدل روسى ١٩٤٧

  • سرباز وطن

    بدبختى اون جايى شروع ميشه كه همون حرفهاى روسها وتبليغات چپ رو تمام اين به اصطلاح راديو و.....تكرار ميكنند اين كالاشنيكف يكى از اون داستانها و افسانه هاى روسى بود كه شما همه تكرار ميكنيد ، براى اولين واخرين بار اين اسلحه بوسيله يك مهندس المانى هوگو شميسرز ساخته شد