ارتباط ناشناخته. ارتباط بدون سانسور. ارتباط برقرار نمی‌شود. سایت اصلی احتمالاً زیر سانسور است. ارتباط با سایت (های) موازی برقرار شد. ارتباط برقرار نمی‌شود. ارتباط اینترنت خود را امتحان کنید. احتمال دارد اینترنت به طور سراسری قطع شده باشد. ادامه مطلب

همره مشو عزیز، کین درد، مشترک نیست

سیامک قادری- هیچ‌کس نباید اجتماع میلیونی ایرانیان بر بنیاد احساس و سردرگمی را در جریان تدفین قاسم سلیمانی، محافظان او و ابومهدی المهندس عراقی جدی بگیرد، حتی حکومت.

هیچ‌کس نباید اجتماع میلیونی ایرانیان بر بنیاد احساس و سردرگمی را در جریان تدفین قاسم سلیمانی، محافظان او و ابومهدی المهندس عراقی جدی بگیرد، حتی حکومت.

نماز میت بر جسد قاسم سلیمانی و اشک‌های علی خامنه‌ای و ابراهیم رئیسی

منطق بسیجی که در جریان تدفین ژنرال ایرانی موجب اجتماع ملی ایرانیان شد همان منطقی است که بر اساس آن دیگر اجتماعات بزرگ شکل می‌گیرد، چه در ایران یا خارج ایران و چه امروز و چه دیروز.

رمز ماندگاری نام بزرگانی که عناوینی چون سردار ملی را از آن خود کردند نه به همراهی با سیاست‌های یک دولت استبدادی که در پیگیری آرمان‌ و دستاورد سترگی است که برای آن مبارزه و مجاهدت شده بود. سردار ملی، سوی میثاق ملی ایستاد و سردار ملی شد.

تاریخ به ما می‌خندد

در جریان وقایع مرداد ۱۳۳۲ همین روح متلون احساسی و بی آرمان ایرانی که در درازنای تاریخ بر جان ایرانی سلطه داشته، موجب شد که جماعتی صبح زنده باد مصدق بگوید و عصر مرگ بر او.

تاریخ برای ما با چنین وجه کمیک خود، بارها تکرار شده است.

هزینه‌های هنگفتی که در یک دهه گذشته پیامد اجرایی کردن پیش‌بینی خامنه‌ای مبنی بر محو اسرائیل به کشور تحمیل شده در سه جنبش ۸۸، ۹۶ و ۹۸ در قالب شعارهای ضد فلسطینی و لبنانی، سر به هزاران جان عزیز، صدها سال حبس و میلیاردها دلار پول و خانواده‌های از هم گسسته در پی فقر، می‌زند.

اما چرا به یک‌باره این اعتراض دراز دامن و توفنده در مقابل آرزوهای پیرانه سر یک مجنون مرام زده در پشت تابوت قاسم سلیمانی، از حرکت می‌افتد و رنگ می‌بازد؟

هر بار چنین وضعیت رقت‌باری رخ می‌دهد گویی تاریخ با استهزا به ما یادآور می‌شود چه‌قدر آرمانخواهی و ایستادگی بر خواست‌ها و اصول نزد ایرانیان، غریب و تنهاست.

توهین آمیز و ساده‌انگاری است که پول خارجی و به میدان آوردن عده‌ای اوباش و فاحشه را باعث پیروزی کودتا علیه دولت ملی بدانیم.

تکرار صد باره انحراف در اصول و آرمان نزد احزاب و گروه‌ها، می‌گوید: این پول نبود که عده‌ای اوباش را همراه فاحشه‌ها بسیج کرد تا گذر از دولت مطلقه به دولت قانون، اتفاق نیفتد. مشکل از «ذات خو کرده به استبداد» ایرانی، بی پرنسیبی احزاب و گروه‌های سیاسی و عافیت‌طلبی روشنفکران مرام زده در طیف‌های مختلف است که مرام و مسلک خود را با نقاب منفعت ملی بزک کرده و در بزنگاه‌های هزینه‌ساز از میدان می‌گریزند و در جبهه مقابل قرار می‌گیرند.

برای درک کمیک بودن این وجه از تاریخ با یادآوری عربده‌کشی اوباش و سلیطه‌گان در مرداد ۳۲، فقط چشمان خود را ببندید و آیندگان را تصور کنید که چگونه اعتراض توفنده ۸۸ و ۹۸ به سیاست‌های مخرب دخالت نظامیان و تشییع میلیونی نماد این دخالت را توامان ممکن می‌داند و از تعجب سر به بیابان نمی‌گذارد!

این تناقض جدی که در آن هم شاه هم مصدق، هم خامنه‌(ای) هم میرحسین، هم حسین هم یزید به طور نوبه‌ای عزیز می‌شوند و مورد اقبال قرار می‌گیرند، همان وضعیت کمیک و تراژیک مملکت ماست و همانی است که ناظران را قاصر از حلاجی می‌کند. برای آنان قابل هضم نیست کسانی که تا دیروز دولت پنهان، دولت با تفنگ، سوی غیرانتخابی و غیرپاسخگوی حکومت و علت‌العلل همه مشکلات موجود خوانده می‌شدند، با یک اتفاق قابل پیش‌بینی (کشته شدن قاسم سلیمانی)، پشت سر همان سیاست به صف شوند.

یک بی‌هویتی آماده بسیج

همزمانی حذف محتوا و اکانت‌های له قاسم سلیمانی و خاموش کردن اینترنت در اقصی نقاط ایران به منظور حصر انتشار جنایات سپاه پاسداران در جریان اعتراضات ۹۸ حالا مشخص می‌کند چرا به رغم طرفداران پرشمار حذف شبکه‌های اجتماعی در ارکان قدرت در ایران، این شبکه‌ها همچنان شکسته بسته، در دسترس است!

سازمان و تشکل‌یابی‌های مجازی که گاه اجازه عینیت‌یابی در فضای واقعی را به دنبال دارد از شبکه‌های اجتماعی ابزاری درست کرده که به طور نوبه‌ای حکومت و مردم از آن بهره می‌برند.

از اتفاقات سال ۸۸ به این سو که حکومت قافیه باخته مطلق صف‌آرایی در عرصه تبلیغات بود تا به امروز، موقعیت سلطه قدرت‌های داخلی در این عرصه، خیلی تغییر کرده است.

برخورد با تولید کنندگان محتوا در این عرصه و‌ پرونده‌سازی برای فعالان مستقل تنها بخش پر سر و صدا اما کوچک این جدال بزرگ است و انحراف و شکل‌دهی افکار و اقدام عمومی حوزه انحصاری حکومت.

نگاهی به نقش این شبکه‌های همواره مورد انتقاد حکومت‌گران، در موضوع کشته شدن قاسم سلیمانی و استفاده بهینه از آن در بزنگاه حساس کنونی – که دوگانه‌های معجزه‌گر آن دچار واگرایی و عدم کارایی شده و عاجز از اقناع افکار عمومی – نشان داد حکومت هرگز این ابزار را که کنترل کاملی بر آن دارد، رها نخواهد کرد.

اینترنت و مهندسی و شکل‌دهی اتصالات و ارتباطات در شبکه‌های اجتماعی در هنگامه بحران در دست کسانی است که بهتر و به گاه‌تر از آن بهره می‌جویند.

بی‌سبب نیست که محمدجواد آذری جهرمی، وزیر ارتباطات، فضای مجازی را جهنم آنچه «تروریست کت شلواری» می‌خواند، توصیف می‌کند.

جمهوری اسلامی با وجود بار کردن هزینه‌های زیاد کنترل امواج مبتنی بر بسیج که در شبکه‌های اجتماعی در دست دارد، از تشکیل اجتماعات موقت و جنباندن اجتماعات توسط آن، وحشت دارد.

برای همه امروز اثبات شده، قدرت سیستم کنونی ایران نه در توان مدیریت حال و حرکت‌های استراتژیک آینده یا قدرت نظامی، که در توان بسیج احساسات و جنباندن و سمت‌دهی حرکت‌های مردمی، پشت خطوط ترسیمی حکومت، خلاصه می‌شود.

بر خلاف دیدگاه سنتی چریکی، بسیج امروز تنها به تجمع عده‌ای تفنگ به دست در پایگاه محلات خلاصه نمی‌شود که بشود با فتح آن، کار را یک‌سره کرد. بسیج یک حرکت مهندسی شده مبتنی بر احساس صرف و به صف کشیدن مردم حتی معترضان و‌ مخالفان سیاسی، اجتماعی، فرهنگی، قومی، پشت سیاست‌های مخربی است که گاه فرد بسیج شده خود قربانی این سیاست‌هاست.

بسیجیان جدید در عین نق زدن و اعتراض در مقابل حکومت، ناهنگام و به یک‌باره خود را در صف حکومت می‌یابند!

با چنین رویکرد و کارکردی که حکومت، معترض به سیاست‌های خود را علیه شعارهای خود بسیج می‌کند، خطر، دیگر پایگاه‌های متعارف و مسلح بسیج نخواهد بود.

تحولات پشت سد معبر «فعالان با مرام» و سلبریتی‌های بی‌مرام

در حالی که محقق واقعی، تحولات اجتماعی را آزمایشگاه بی‌بدیل دانسته و برای درک درست آن در صحنه می‌شوند، دو دسته در ایران همواره با سد کردن راه شناخت بی‌واسطه، راه را بر اثرگذاری تحولات بسته‌اند.

فعالان سیاسی درگیر در مرام و مسلک‌های ایدئولوژیک که همه آنچه اتفاق می‌افتد را در پیش‌بینی مرامی خلاصه می‌کنند و با سخنان بزرگان سعی در تقلیل تحولات به صورت‌بندی‌های تجربه شده، آن را عقیم از گشودن راه جدید می‌خواهند و سلبریتی‌های مجازی که با هیاهو و صف کشیدن پشت قدرت‌های نوظهور یا قدیم، خود عامل توقف و انحراف حرکت‌های اجتماعی می‌شوند.

حالا می‌شود فهمید سلبریتی‌های ناهمگون با فرهنگ ولایی چرا تحمل می‌شوند. آنها در پازل هزار توی نظام ولایی، جلوداران و صاحبان نفوذ در طرفداران سبک زندگی و دلزدگان از سیاست‌اند و قدرت کلام آنها در شبکه‌های اجتماعی، راز بقای حکومت.

هژمونی سلیبرتی‌های بی‌مجاهدت در مطالعه و بینش و پایان سنت حرمت به جریان روشنفکری روشن‌بین- و نه ایدئولوژی زده – بر آمده از مطالعات دقیق، همان چیزی است که حکومت سال‌هاست بر بی‌اعتباری آن می‌کوشد و جامعه بی‌آرمان اسیر در تندبادهای سیاسی، رهاورد آن خواهد بود.

در حضیض این بلبشوی اجتماعی، همان روشنفکری هم که در جریان سیاست حذف نظام، کارکرد و اعتبار خود را باخته، به وسوسه بازگشت به عرصه تاثیر بر اجتماع، گاه با چیزی همراه می‌شود که فقط می‌توان آن را از آماتورهای سیاسی و نوجوانان کم مطالعه انتظار داشت.

منتقدان در تله خیر و شر

سال‌هاست این ساده‌سازی عرصه سیاست و دوگانه سازی و خیر و شر نمایی آن، ابزار سیاست‌بازان حرفه‌ای‌ست.

فهم متکثر از جامعه و تحولات پیچیده آن به کار سیاست‌بازان حرفه‌ای نمی‌خورد چرا که باید مردمان را ابزاری کرد که جز دو راه تعریف شده به چشم نیاید و در این انتخاب، مردم به مثابه نردبانی برای صعود مورد استفاده قرار گیرند.

اگرچه آغاز فروپاشی این یارگیری سیاسی به آخرین انتخابات مجلس و خبرگان باز می‌گردد اما در آن قضیه، ابطال دوگانه‌های جعلی به سرعت برای مخاطبان آن صورت نپذیرفت.

در همین زمینه‌های تحلیلی، جنبش کم‌دامنه ۹۶ صورت گرفت و شعارهای تند سر داده شده در آن موجب شد تا سکه آن جنبش هیچ خریدار و واتاب‌دهنده‌ای در قدرت و دوقلوهای از رمق افتاده آن بر نیانگیزد.

جنبش ۹۸ اما چنان توفنده و پر توان و با هزینه‌های بالای جانی و مالی پدیدار شد که عملا هیچ یک از جناح‌ها جرات مصادره و سوء استفاده از آن را نیافتند.

در شهرها، سپاه و بسیج بیش از ۱۶۰۰ نفر را با سلاح سنگین سلاخی کرده و هزاران تن را به اسارت می‌برند، آبرو باخته زیر فشار افکار عمومی و محفلی، مسئولیت کشتار را بین خود پاس‌کاری می‌کنند و ناگهان تا قرار است این جنبش کلیت کشور را در آستانه یک تحول عمده قرار دهد، – با یک اتفاق طبیعی که دیر یا زود رخ می‌نمود -، جای ظالم و مظلوم عوض می‌شود و باز تاریخ و ناظران هستند که انگشت به دهان به این شعبده ساحری خیره می‌مانند.

اما این بار سیاست‌بازان که در پیچیده‌ترین تحلیل‌های خود جز قطبی کردن و‌ دوگانه کردن و خیر و شر ارائه نداده بودند در کمند دوگانه‌های خود گرفتار آمده، ناگزیر پشت سر سیاست‌هایی می‌ایستند که مبارزه با آن فلسفه وجودی آنان را تشکیل می‌داد و باطل و اعتباری بودن نظریات خود آنان با این صف‌کشی عریان، عیان می‌گردد.

در این میان، سخنان تهدید آمیز رئیس جمهوری آماتور آمریکا دقیقا همان راه نجاتی بود که این عده برای توجیه صف‌بندی محیرالعقول خود نیازمند آن هستند وگرنه تاریخ نشان داده هر ایرانی‌ای به وقت مقابله با دشمنی که قصد خانه و کاشانه‌اش را دارد، مرد میدان است.

تاریخ ۸ ساله جنگ ایران و عراق نشان داده تا زمانی که دشمن در داخل مرزها بود، جنگ و ایران، جان‌نثار کم نداشت و آن‌گاه که سیاست‌بازان سودای راه قدس و کربلا ساز کردند، صحنه جور دیگری شد.

با این حال نباید شک کرد خارج شدن وزیر شطرنج سیاست عمق استراتژیک، آغاز زوال سیاست شیعه‌گری سید علی خامنه‌ای خواهد بود و با جنگ یا مذاکره، عقب‌نشینی بزرگ از این سیاست پرهزینه و نوش داروی ولایت، آغاز خواهد شد.

این مطلب را پسندیدید؟ کمک مالی شما به ما این امکان را خواهد داد که از این نوع مطالب بیشتر منتشر کنیم.

آیا مایل هستید ما را در تحقیق و نوشتن تعداد بیشتری از این‌گونه مطالب یاری کنید؟

.در حال حاضر امکان دریافت کمک مخاطبان ساکن ایران وجود ندارد

توضیح بیشتر در مورد اینکه چطور از ما حمایت کنید

نظر بدهید

در پرکردن فرم خطایی صورت گرفته

نظرها

  • حسین

    این که "سوژهء غربی در فرهنگ خود آیین و مناسک سوگواری ندارد", یک کلی گویی بسیار نادقیق است. در فرهنگ ایرلندی مراسم شب احیاء اتفاقا خیلی هم مفصل است. امری که در ادبیات ایرلند نیز در آثار متعدد ادبی شان منعکس شده است. در مکزیک هر سال روزی به نام "روز مردگان" (Día de Muertos) مخصوص یادآوری عزیزان از دست رفته است, با مراسمی گسترده و طولانی. نکات جناب شاهین نیز در مورد دروغ بودن "صبح مصدق, شب شاه" کاملا درست است. اتفاقا این تبلیغاتی بود که خود ساواک همیشه رو میکرد و بعد از ساواک, ساواما و در دوران اینترنت سایبر بسیجی ها. جالب است که برخی دوستان نیز دقیقا همان تبلیغات را کماکان تکرار می کنند. یک نکتهء کلیدی در مورد کودتای ۲۸ مرداد این است که هم مصدق و هم رهبری حزب توده (به دلیل متفاوت) هیچ برنامه ای برای مقابله با کودتا نداشتند. اما دکتر مصدق برای اکثر ما ایرانیان تبدیل شده به چیزی مانند یک امام یا پیغمبر. دریغ از یک ذره برخورد نقادانه و حلاجی جنبه های منفی حکومت وی و نقش و سهم خود جبههء ملی در شکست "جنبش ملی شدن صنعت نفت" و کودتای ننگین ۲۸ مرداد.

  • شاهین

    ه نظر من(و شاید خیلی ها) این بسیار ساده لوحانه است که فکر کنیم جمعیتی که برای بدرقه جنازه پاسدار سلیمانی خیابان های اهواز، مشهد، تهران و کرمان را انباشتند همان هایی بودند که در هفته پایانی آبان ۹۸ یا دی ماه ۹۶ به خیابان ها ریختند و خواست نابودی رژیم را فریاد زدند و کشته و اسیر شدند. عقل سلیم حکم می کند که به احتمال زیاد اکثریت این دومی ها از میان همان ۱۶ میلیونی بوده باشند که در انتخابات ریاست جمهوری ۹۶ رأی نداده بودند. و اکثریت آن اولی ها از جمله آن ۴۰ میلیونی که در آن انتخابات به روحانی و رئیسی رأی داده بودند. تفکر سروش و همفکران همانقدر خطاست که این گزاره معروف در مذمت مردن ایران که در صبح ۲۸ مرداد فریاد “یا مرگ یا مصدق” سر می دادند و عصر همان روز شعار “جاوید شاه”! این یک تحریف آشکار حقیقت است. همه می دانند و می دانستند که جمعیت طرفدار مصدق بنا به خواست و دستور آشکار وی ( به انگیزه جلوگیری از جنگ داخلی)، آن روز کذایی از خانه های خود بیرون نیآمدند و لذا میدان به دست “جاوید شاه” گویان سپرده شد. این اتفاق بارها در طول تاریخ معاصر ایران تکرار شده است و باز هم یاو ه گویان آن گزاره غلط و دروغ را جار زده و کماکان می زنند. به حقیقت سوگند که اکثریت مردم دردمند این سرزمین چنین مزور و فراموشکار و لایعقل نبوده و نیستند. نباید صفوف اکثریت مردم مخالف را با اقلیت موافق رژیم قاطی کرد و از آن نتیجه دلخواه را گرفت.

  • عدالت

    نظام اینکه شاید در اوایل انقلاب برخی حسن نیت داشتند و میخواستند کشور را از فقر و بیعدالتی نجات دهند بحثی ندارم، هنوز شاید برخی باشند، اما وقتی یک نظام آلوده به زالوصفتان و نوکیسه گان قرصت شود و در عمق فساد مالی میلیاردردها دزد بیفتد، به سختی قابل اصلاح است. مثلا بآاورد خود رسانه وابسته به نظام اعلام کردند به ارزشش بیش از 200 میلیارد دلار خانه خالی است که از رغم سه میلیون گذشته است که عمدتا در شهرهای بزرگ مثل تهران و مشهد ... هستند، کلیت نظام (عوامل ریاکار و ضد مردمی باندهای معلوم الحالش!) قصد دارد هم درامد کسب کند و هم کمک به طبقات ضعیف، طرح مالیات از خانه خالی اجرا کند، حتی اعلام و تصویت لایح و طرح در مجلس تاثیر فوری بر روند قیمت میگذارد و قیمتهای غیرمنطقی خانه و اجاره کاهش خواهد داد مانند: خانه های زیر صد میلیون تومان 10% خانه های صد تا دویست میلیون 20% خانه های بالای دویست میلیون تومان 30% آمار قیمت و لیست خانه های خالی الان توی همه سایتهای فروش و لیست بنگاهها پر است، ظرف چند روز کل آمار خانه خالی بدست میاید، تاکیید ممکن هم طرح رسما اعلام شود توسط رهبری و حکم حکومتی بخورد تاثیرش کمتر از 48 ساعت خواهد بود. قطعا موجی رضایت و کاهش استرس اقشار ضعیف بوجود میاید و محل درامد خوب و بدون تاثیر بد برای دولت باز میشود. اما اگر مافیا داخلی بگذارد!

  • ایراندوست

    در عصر تبلیغات مرئی- نامرئی و پروپاگانداهای روان گردان با آخرین متدهای جامعه شناسی‌ رسانه ایی حاکمین زر و زور مواجه هستیم ! توده‌های میلیونی امروز در گوشه و کنار دنیا، قربانی و مصرف کننده اطلاعات و ضد اطلاعات از مجاری مختلف صاحبان قدرت جهانی‌ و دستگاه‌های دولتی هستند. حقایق یک رویداد و حادثه مانند بره ایی در مقابل حاکمیت تزویر، سلاخی میشود از برای بقا و تداوم اقتدار و تسلط بر مردم. روزگار کثیفی است نازنین !

  • رسول

    از چه روست که می خواهید مملکت را مدیریت کنید؟ آمریکا فرمانده و معاونان را زد و شما از ترستان قبل از انتقام خبر دادید؟ از جواب آمریکا شلوارتان را خیس کردید، هول شدید و طیاره خودی را زدید؟ می خواهید در رکاب امام زمان بجنگید؟ میترسم سر امام را اشتباهی قطع کنید ؟ میخواهید مردم آزاده جهان را نجات بدهید؟ اگر خشتک خود را دودستی بچسبید آبرویتان کمتر میرود.شما که کودکان را هدف می گیرید و به مادران داغ دار رحم نمی کنید. اگر نمی دانید ، بگویم که موجب خجالت همه ما شده اید. به چهره خودتان در آینه نگاه کنید و همین امروز توبه کنید....بوی دروغ و کثافت تا آنطرف مرزها رسیده و دستتان رو شده. جمع کنید این سلسله گناه و دروغ را....ننگتان باد

  • کارو

    تأکید بر اجتماع بزرگ در تشییع جنازۀ قاسم سلیمانی و مبنا قرار دادن آن برای استدلال های سیاسی به نفع رژیم ایران، کاریست که تنها برای رسانه های غربی امکانپذیر است. چرا که این غربی ها هستند که از وضعیت سیاسی-روانشناختی و مردمشناسانۀ انسان ایرانی و خاورمیانه ای آگاهی ندارند و تصور میکنند چنین اجتماعی به منزلۀ تأیید است. سوژۀ غربی در فرهنگ خود آیین و مناسک سوگواری ندارد و از چنین اجتماعی به وجود می آید، اما «منِ» شرقی (ایرانی-کورد، تورک-...) به وجود نم یآیم، چراکه می دانم فرهنگ شرقی و به طور اخص «ایرانی-اسلامی» بر بنیاد رازآلودگی مرگ استوار شده و به همین دلیل تمام عرصۀ عمومی، اجتماعات و فرهنگ توده ای حول مراسم و آیین های مرتبط با پدیدۀ مرگ سامان یافته اند. در بسیاری از شهرهای ایرام مردم هیچ فرهنگ و سرگرمی دیگری جز رفتن به مراسمات تشییع و فاتحه ندارند. میزان اخلاقی بودن و مردمی بودن یک فرد با رفت و آمد او به این گونه مراسمات سنجیده می شود و گریستن در آیین سوگواری برای بسیاری از مردم تنها راه معاشرت با دیگران و درواقع تخلیۀ روانی و تزکیۀ نفس است. اروپایی تصور میکند ایرانی به خاطر عشق به سردار اسلام چنین کارناوالی را راه می اندازد، حال آنکه چنین کارناوالی با بودجۀ میلیاردی نهادهای سازمان یافته و شبکۀ درهم تنیدۀ سپاه و بسیج و هیئت ها و کانون ها و انجمن های مذهبی صورت می گیرد و این در حالی است که در کارنامۀ این «امت»، آیین سوگواری برای یک مطرب بازاری به نام مرتضی پاشایی خوش می درخشد که بدون صرف چنان امکانات و بسیج نیروها و توسط خود این مردم صورت گرفت که در فرهنگشان چیزی به جز مرگ و آیین هایش برای عرضه ندارند، مرگی بیرونی شده و ابژکتیو که برایشان چیزی به جز خود زندگی نیست.