ارتباط ناشناخته. ارتباط بدون سانسور. ارتباط برقرار نمی‌شود. سایت اصلی احتمالاً زیر سانسور است. ارتباط با سایت (های) موازی برقرار شد. ارتباط برقرار نمی‌شود. ارتباط اینترنت خود را امتحان کنید. احتمال دارد اینترنت به طور سراسری قطع شده باشد. ادامه مطلب

در دفاع از روز عشاق: ما به گریز از روزمرگی نیاز داریم

نعیمه دوستدار- ما به روزها، اعیاد و مناسبت‌ها نیاز داریم؛ چون انسانیم و بنده عادت و روزمرگی. توجه به لحظه، آن و مناسبت ما را در این مسیر پر تکرار متوقف می‌کند. یک روز در سال می‌ایستیم تا مفاهیم گمشده و روزمره را مرور کنیم: عشق، خشونت، عدالت، صلح.

در میان عکس‌ها و فیلم‌هایی که از روز ولنتاین یا روز عشاق منتشر شده، تصاویری از کابل دیدم. پیاده‌رویی که تمام مغازه‌های آن گل می‌فروختند و بادکنک‌های رنگی بر سر در خود آویخته بودند. تصویری تکان‌دهنده از شهری که تا امروز، تصویر خونین آن در خاطره‌ها پررنگ‌تر است. تصویر پیاه‌روی رنگی و عاشقانه کابل مرا کشاند به خاطرات تهران از روز ولنتاین که حالا حتی فروش بادکنک قرمز و محصولات مربوط به روز عشق در آن ممنوع شده است.

ولنتاین در کابل

روز عشاق مخالفان زیادی در جهان دارد. از مخالفان سرمایه‌داری گرفته که معتقدند گرامیداشت این روز تبدیل به امری تجاری در جهان شده و بهانه‌ای برای پر کردن جیب کسانی که محصولات کم‌ارزشی به این بهانه تولید می‌کنند، تا تندروهایی مثل حاکمان مذهبی که نگرانند خرس‌های عروسکی و قلب‌های قرمز، عامل انحراف و فساد جامعه شوند.

کسانی هم شاید از سر احساسات ملی‌گرایانه دنبال گونه‌های بومی و ملی عشق می‌گردند تا سنتی را که از روایتی مذهبی در آیین مسیحیت آمده با سنتی در تاریخ باستان یا مذهب شیعه معاوضه کنند. کسانی هستند که خبر می‌دهند روز عشاق خطرناک و عامل اضطراب است چون تنهاها و مجردها را منزوی‌تر و نگران‌تر می‌کند. چون زنان را با احساس دوست داشتنی نبودن و مردان را با اضطراب رقابت برای نشان دادن غیرمنتظره‌ترین روش عشق‌ورزی و تهیه هدایای گران قیمت روبه‌رو می‌کند.

بدیهی است که در چنین شرایطی به جای پرداختن به علت تنهایی آدم‌ها، به جای حرف زدن درباره اضطراب‌های موجود در روابط، به جای نقد نگاهی که از عشق کالای صرف می‌سازد یا آن را ممنوع و تابو می‌کند، ترجیح می‌دهیم با آن روز مخالفت کنیم و بگوییم: اصلا چرا باید یک روز مخصوص برای عشق داشت؟ یا بگوییم بهتر نیست هر روز همدیگر را دوست بداریم؟ بهتر نیست روزی ملی تعیین کنیم؟

در دو سوی این بام اما مسیری هست که می‌توان از آن به لزوم وجود روزی برای گرامیداشت عشق رسید: گرامیداشت مفهومی دستمالی شده و روزمره که از فرط تکرار تصور می‌کنیم به قدر کافی قدرش را می‌دانیم و باورش داریم. چرا که ما آدم‌ها اساسا به این نام‌گذاری‌ها و یادآوری‌ها نیاز داریم. ما نیاز داریم در حالی که تمام سال برای محو خشونت علیه زنان تلاش می‌کنیم، ۲۵ نوامبر هر سال به عنوان یک روز خاص به این موضوع توجه کنیم. ما به روز جهانی عشاق، روز جهانی حقوق بشر، روز جهانی زمین، روز جهانی صلح و اعیاد و مناسبت‌ها نیاز داریم؛ چون انسانیم و بنده عادت و روزمرگی. توجه به لحظه، آن و مناسبت ما را در این مسیر پر تکرار متوقف می‌کند. یک روز در سال می‌ایستیم تا مفاهیم گمشده و روزمره را مرور کنیم: عشق، خشونت، عدالت، صلح و ....

تهران را مرور می‌کنم: سال‌ها قبل در خیابان میرزای شیرازی که پر از مغازه‌های فانتزی فروشی برای مناسبت‌هایی مانند ولنتاین بود، خانواده کوچکی را دیدم که برای خرید هدایای روز عشاق آمده بودند. زن و مرد جوان، دختر بچه پنج ساله‌شان را آورده بودند تا هدیه‌ای برایش بخرند و به او یادآوری کنند دوستش دارند. برای من دیدن این صحنه، غریب بود. مطابق تبلیغات رسمی خیال می‌کردم روز عشاق فقط مخصوص عاشقانی است که نوعی عشق جنسی-جسمی را تجربه می‌کنند. وقتی خودم صاحب فرزند شدم و فرزندم تجربه حضور در محیط‌های آموزشی خارج از ایران را پیدا کرد، دریافتم در جامعه‌ای که نه مذهبی است نه چندان مصرف‌گرا، کودکان این فرصت را دارند که دست‌کم یک هفته‌ای با مفهوم روز عشاق مواجه شوند و بیاموزند که می‌شود با کاغذهای رنگی هدایایی برای پدر و مادر، معلم و دوستان ساخت و درباره اهمیت دوست داشتن جمله‌های کوتاه از دل برآمده نوشت. فرهنگی که آموختنش به گمانم برای فرهنگ و تربیت ایرانی ما، ضرورت دارد.

هدیه ولنتاین امسال دخترم

برای ما که دهه‌هاست با باور ابراز محبت غیرمستقیم، با سانسور نشان دادن رفتارهای عاشقانه میان زن و مرد و دوست و اعضای خانواده تربیت شده‌ایم، تحسین یکدیگر، روز تولد، مناسبت‌های مهم زندگی و ...، یا تنها یک نمایش بزرگ از نشان دادن تجملات است یا توجه به آنها غیرضروری و ضد ارزش به شمار می‌آید. فرهنگی که یا گمان می‌کنیم بدون بیان مستقیم و احساسی و تنها با هدایای گران‌قیمت می‌توان عشق را به نمایش گذاشت یا گمان می‌کنیم همین که خرج بچه را می‌دهیم یا برای تامین هزینه‌های زندگی کار می‌کنیم، دیگر نیازی به بیان دوست داشتن به فرزند و همسر و نزدیکان‌مان نداریم.

ما از فرهنگ خشنی می‌آییم که در آن بی‌توجهی به همسر و فرزند و نزدیکان رفتار رایجی است. فرهنگی که در آن همسرآزاری و کودک آزاری، سالمند آزاری و معلول آزاری و انوع دیگر خشونت‌های بین فردی، آمار بالایی دارد.

ما از سرزمین‌هایی می‌آییم که خشونت و تلخی و مرگ، عنصر روزمره‌ آن است. بنابراین بی‌نیاز نیستیم از یک لحظه متوقف کردن این چرخ برای ایستادن و دیدن آدم‌های اطراف‌مان که برایمان مهم‌اند و به رویشان نمی‌آوریم که چه‌قدر اهمیت دارند.

ما لازم داریم محبت قلبی را تبدیل به عنصری قابل دیدن و کادو پیچ کردن کنیم. لازم داریم روزی به نام روز عشاق داشته باشیم: نه چون تنها و ضعیف و محتاج به روابط عاشقانه هستیم، بلکه چون قوی هستیم و می‌توانیم به عشق جنبه‌های مختلف و ارزشمندی ببخشیم. می‌توانیم این روز را با مادرمان، با یک دوست یا حتی با خودمان جشن بگیریم. می‌توانیم زنگ بزنیم به مادربزرگ پیرمان، به پیرمرد همسایه که دیروز ناهارش را در رستوران تنها خورد و از پنجره به بیرون خیره شده بود، می‌توانیم برویم آرایشگاه یا برای خودمان کارت ماساژ بخریم، می‌توانیم برای شاگردهای کوچک‌مان در مدرسه با کاغذ رنگی قلب‌های چاق درست کنیم یا مثل دختر من روی کارت تبریک بنویسیم: «هرگز کم نیاور! تو یگانه‌ای، همینی که هستی خوب است، شاد باش و خودت را دوست داشته باش.»

این مطلب را پسندیدید؟ کمک مالی شما به ما این امکان را خواهد داد که از این نوع مطالب بیشتر منتشر کنیم.

آیا مایل هستید ما را در تحقیق و نوشتن تعداد بیشتری از این‌گونه مطالب یاری کنید؟

.در حال حاضر امکان دریافت کمک مخاطبان ساکن ایران وجود ندارد

توضیح بیشتر در مورد اینکه چطور از ما حمایت کنید

نظر بدهید

در پرکردن فرم خطایی صورت گرفته

نظرها

  • Nasrin

    روز عشاق را گرامی میداریم، به یاد قلبهای که از تپش افتاد، به یاد ۱۵۰۰ نفر جانباخته آبان ماه، به یاد ۱۷۶ نفر قربانیان هواپیمائی، و برای قلبهای که همچنان می تپند، اما جانشان در خطر جدیست! اتنا دائمی ها، ندا ناجی ها، آرش صادقی ها، سهیل عربی ها، جعفر عظیم زاده ها، اسماعیل عبدی ها، محمد حبیبی ها و هزاران بازداشت شده آبان ماه که این حکومت ضد انسانی و ضد آزادی جانشان را به گرو گرفته است! روز عشاق روز قلبهای عاشق است! در ایران و سراسر دنیا قلبهایمان نزدیگ تر از همیشه با زندانیان سیاسی و خانواده هایشان است. قلبهایمان بیش از هر زمان و لحظه ای در کنار خانواده های جانباختگان است، این روز را هم باید تبدیل به روز اعتراض کرد! بادکنهای این روز فروشش ممنوع شده است! گلهای سرخ خواهند روئید!

  • روابط جنسی پس از سرمایه داری

    ...ما نمی توانیم طریقه تنظیم روابط جنسی را پس از سرنگونی سرمایه داری بطور دقیق حدس بزنیم. ما می توانیم حدس بزنیم که چه عواملی از بین خواهند رفت. اما چه چیز جدید به وجود می آید؟ این موقعی جواب داده می شود که نسل جدیدي رشد کند، نسل جدیدي از مردان که هرگز معنی خرید جسم زنان با پول یا به وسیله قدرت اجتماعی دیگری را نمی دانند، نسل جدیدي از زنان که هرگز معنی تسلیم به مردان را جز بخاطر عشق واقعی یا معنی امتناع از تسلیم را بخاطر عواقب اقتصادی نمی دانند، موقعی که این نسل در جهان رشد کند به آنچه که امروزه هر کسی فکر می کند باید انجام گیرد، اهمیت چندانی نخواهد داد. آنها رفتار و کردار خود را خواهند داشت و افکار عمومی متناسب با آن را در مورد اعمال هر فرد به وجود خواهند آورد و آن پایان داستان امروزی است. "منشأ خانواده، مالکیت خصوصی و دولت" فردریش_انگلس #نان_کار_آزادی_ #شادی_رفاه_آبادی

  • تراب حق‌شناس

    بخش های از نامه طولانی وعاشقانه تراب حق شناس به پورانبازرگان رفیق ،همرزم و همسر "عشق من و تو/ آه، این هم حکایتی ست" دو سال است که در چنین روزی نمی‌توانم به دیدارت بیایم. فکر کردم خوب است گوشه کوچکی از زندگی مشترک مبارزاتی و رفیقانه‌ای را که با تو داشته‌ام برایت بنویسم. طی بیش از سی سال ما حتی بهانه‌ای برای اختلاف نداشتیم زیرا هدف‌های والایی که به آنها باورداشتیم همه امور را تحت الشعاع قرار می‌داد. اگر دستاوردی در کار باشد بخش مهمی از آن مدیون توست.... ...... سال ۱۳۵۳، همراه با چند تن از رفقای سازمانی، مخفیانه از طریق افغانستان به خارج آمدی. بهرام آرام به محمد یقینی گفته بود، پوران را باید از ایران خارج کرد، چون اگر او را بگیرند، خانواده‌های زندانیان دق می‌کنند. بعد گفته بود، او را ببر خارج، پیش تراب. در بغداد با فعالیت‌هائی که داشتیم، تو هم مشغول بودی. آن جا بود که به تو پیشنهاد ازدواج دادم. وقتی در کنار دجله قدم می‌زدیم. شعر ایرج میرزا را که هنگامه اخوان با صدای زیبایش خوانده بود، زمزمه می‌کردیم: «عاشقی محنت بسیار کشید... تا لب دجله به معشوقه رسید». زندگی مشترک ما با احترام متقابل بیش از سی سال طول کشید. همه به این امید که برای عدالت گامی کوچک برداریم. گفتم زن شرایط سخت بودی. خودت می‌گفتی که اگر آدم خیلی چیز هم بداند، ولی در دعوا که حتما پیش می‌آید، نتواند جا خالی بدهد، ضربه می‌خورد. و از آن دانسته‌ها کاری بر نمی‌آید. هر دو را باید با هم داشت.... بعد از انقلاب که به ایران رفتیم، زمانی که دولت بازرگان بر سرِ کار بود و همکار سابقت در دبیرستان رفاه، محمدعلی رجائی معاون وزیر آموزش و پرورش بود، به او مراجعه کرده و گفته بودی می‌خواهم کار معلمی را از سر بگیرم. و او گفته بود قبول نداریم. تو در گذشته قرآن و دین به بچه‌ها می‌آموختی و حالا، کمونیسم. ترا به کار برنمی‌گردانیم. اما رجائی آن قدر بی حیا بود که چیزی نگذشته وقتی می‌خواست کاندیدای ریاست جمهوری شود، در تبلیغاتش نوشته بود "در زمان شاه در کنار مجاهدین مبارزه می‌کردیم و رابط ما با سازمان، پوران بازرگان همسر حنیف نژاد بود". ..... برای تو، از آغاز جوانی، تنها یک راه و روش معنا می‌داد، زندگی، مبارزه و دیگر هیچ؛ چقدر در شرایط سخت به من کمک دادی که ضربه‌ای را تحمل کنم. سال ۱۳۶۳ در بیمارستانی در پاریس به ‌خاطر فشار خون شدید بستری بودم، نامه‌ای از یکی از بچه‌های داخل کشور که به شدت علیه ما موضع گرفته بود، رسید. ما را ضد انقلاب خوانده بود. من که فرزند نداشتم، ولی نامهء او به مثابه مرگ فرزند، آه از سینه‌ام بیرون کشید. تو که حدس زده بودی نامهء شاد کننده‌ای نباشد، استثنائا آن را باز کرده بودی و پس از چند روز با مقدمه چینی و آماده کردن من، نامه را دادی بخوانم. چقدر حواست جمع بود. رابطه ما همواره، اگر هم جنبه فردی داشته، در چارچوب آرمانی و جمعی قرار می‌گرفته؛ لذت دمساز بودن با ترا هرگز فراموش نخواهم کرد. وقتی مرا ترک کردی، بارها این شعر مولوی را تکرار می‌کردم که "با لب دمسازِخود گر جُفتمی؛ همچو نِی من گفتنی ها گُفتمی". دو شعر زیبای عاشقانه #نزار قبانی را، خودت می‌دانی، که برای تو ترجمه کرده بودم و وقتی محمود درویش نوشته بود به تماشای فیلم عاشقانه نشستیم، و لحظاتی بعد، دو قهرمان فیلم به تماشاگر ما بدل شده بودند، وصفی از حال ما بود... “جاودانگی شعردیگران سرودن است خواب دیگران غنودن است در خیال این و آن جاودانه بودن است”. ❤️❤️❤️❤️ بخش های از نامه طولانی و#عاشقانه #تراب_حق_شناس به #پوران_بازرگان رفیق ،همرزم و #همسر تراب حق شناس برگرفته از سایت:#اندیشه و #پیکار Zane_Karegar