ارتباط ناشناخته. ارتباط بدون سانسور. ارتباط برقرار نمی‌شود. سایت اصلی احتمالاً زیر سانسور است. ارتباط با سایت (های) موازی برقرار شد. ارتباط برقرار نمی‌شود. ارتباط اینترنت خود را امتحان کنید. احتمال دارد اینترنت به طور سراسری قطع شده باشد. ادامه مطلب

اسماعیل شیشه‌گران، نقاش و گرافیست متعهد درگذشت

«صلح»، «پایان قرن»، «سیگار»، «سکوت»، «جام‌جهانی فوتبال»، «خاکستر»، «دوچرخه» از آثار اوست. هنرمندی برآمده در انقلاب.

اسماعیل شیشه‌گران، نقاش و طراح گرافیک در ۶۴ سالگی درگذشت؛ هنرمندی متعهد و مبارز که چندان علاقه‌ای به حضور در رسانه‌ها نداشت.

از معدود عکس‌هایی که از اسماعیل شیشه‌گران در سال‌های اخیر منتشر شده است

رویا مشعوف، مدیر گالری افرند جمعه  ۲۵ بهمن  به خبرگزاری دانشجویان ایران (ایسنا) گفت که اسماعیل شیشه‌گران حدود سه روز پیش بر اثر سکته قلبی دنیا را ترک کرد اما خبر درگذشت او هنوز منتشر نشده بود.

به گفته مشعوف مراسم تشییع پیکر زنده‌یاد شیشه‌گران هنوز برگزار نشده است و به درخواست خانواده این هنرمند قرار است این مراسم به صورت خصوصی برگزار شود.  مراسم ترحیم اسماعیل شیشه‌گران روز سه‌شنبه، ۲۹ بهمن در مسجد شهرک غرب برگزار می‌شود.

اسماعیل شیشه‌گران در سال ۱۳۳۴ در تهران متولد شد. او دیپلم نقاشی را از هنرستان هنرهای زیبای تهران گرفت و دوره کارشناسی را در رشته گرافیک در دانشگاه هنر پشت سر گذاشت. اسماعیل برادر کوچکِ بهزاد و کوروش شیشه‌گران است که هر سه از نقاش‌ها و گرافیست‌های تاثیرگذار معاصر ایران هستند.

در کارنامه حرفه‌ای اسماعیل شیشه‌گران برپایی چندین نمایشگاه انفرادی نقاشی، گرافیک و طراحی همچون «صلح»، «پایان قرن»، «سیگار»، «سکوت»، «جام‌جهانی فوتبال»، «خاکستر»، «دوچرخه» و شرکت در بیش از ۴۰ نمایشگاه گروهی در داخل و خارج از ایران دیده می‌شود.

او دوران کودکی‌اش در خیابان خوش تهران و در خانواده‌ای پرجمعیت و ساده زندگی کرد. به نقل از بهزاد شیشه‌گران، کورش شیشه‌گران از یکی دو سال قبل از بهزاد یعنی در ۱۳۵۵، با ایده حذف سفارش دهنده پوستر، به تولید پوسترهایی با مضامین اجتماعی یا سیاسی پرداخت که با تکثیر آنها و سپس نصب بر دیوار پیاده روها یا ارسال پستی برای افراد، سازمان‌ها، سفارتخانه‌ها و حتی نهادهایی در خارج از کشور، تلاش کرد به سهم خود هنر و پیام رسانی از این طریق را وارد زندگی مردم کند. از جمله "خیابان شاهرضا هنر است" (۱۳۵۵) و "به خاطر صلح در لبنان" (۱۳۵۵). این دومی ‌را سازمان ملل متحد تقدیر کرده است.

با اوج گیری انقلاب، روند تولید و تکثیر پوسترها (اغلب به وسیله چاپ سیلک اسکرین) سرعت بیشتری پیدا کرد. سه برادر شیشه‌گران به کاری سه نفره پرداختند که همگی در طراحی، تأمین هزینه، تکثیر و توزیع آن به مشارکت تنگاتنگی می‌پردازند. بهزاد شیشه‌گران دراین‌باره می‌گوید:

«فعالیت گروهی ما در خلق چهل پوستر سیاسی دوران انقلاب از دل عشق، ایمان، جسارت و گذشت بوجود آمد، که این مهم را از مردم آن روزگار آموختیم. مردم از کلمه من گذشته و به ما رسیده بودند. آن زمان همه مردم برای هم پل عبور بودند و ما برادرها هم کنار هم با این معرفت کار و زندگی می‌کردیم. تا پیش از این، چنین کاری، که بدون سفارش دهنده و صرفاً با هزینه شخصی و با جرأت و جسارت و با کیفیت خوب، پوسترهایی کاملاً مرتبط با مسائل روز و خواسته‌های مردم تولید و پخش شود، در ایران سابقه نداشت.»

"آزادی زندانیان سیاسی"، "آزادی قلم"، "جعمه سیاه"،... از جمله عناوین پوسترهایی است که در روزهای پرتب و تاب انقلاب بر دیوارهای شهر و در دست مردم معترض در خیابان‌ها دیده می‌شد. علی اصغر قره باغی در توصیف این بخش از فعالیت برادران شیشه گران می‌گوید:

«... این پوسترها سفارش دهنده‌ای نداشت. آنها را با دشواری بسیار در ابعاد ۱۴۰×۵۰ و ۷۰×۵۰ به روش کُند و وقت گیر سیلک اسکرین تکثیر می‌کردند و...»

با، بالا گرفتن تب وتاب انقلاب و یافتن تهیه کننده، سرانجام اجازه چاپ هم گرفته شد و پوسترها با سرعت و تنوع بیشتر چاپ می‌شد و در دسترس همگان قرار می‌گرفت. برخی از این پوسترها به بهای پانزده یا بیست ریال فروخته می‌شد تا مگر بخشی از هزینه تهیه کاغذ و چاپ که دست و بال آنان را می‌بست فراهم شود.

با پیروزی انقلاب ۵۷، پوسترهای برادران شیشه‌گران رونق بیشتری یافت؛ در و دیوار شهر را پوشانده بود و بسیاری از خبرنگاران، که برای تهیه عکس و خبر به ایران سفر می‌کردند، نمونه‌هایی از آن را برای چاپ در مطبوعات خارج با خود می‌بردند.

روند تولید این پوسترها تا ابتدای ۱۳۶۰ هم تداوم داشت و بدین طریق جمعاً ۴۰ پوستر خلق شد. این روند با دستگیری و زندانی شدن هر سه برادر، متوقف شد، هرچند تأثیرات عمیق آن همچنان در شکل فعالیت هنری آنها باقی ماند.

سه برادر وقتی از زندان آزاد شدند با دایر کردن مکانی در خیابان "جمهوری" فعالیت مشترک را ادامه دادند و از آن فضا برای تدریس، دریافت و انجام سفارش‌های گرافیکی به طور مشترک استفاده می‌کردند.

اسماعیل از دو برادر دیگر خود جوان‌تر بود و علاقه‌ چندانی به حضور در گالری‌ها و رسانه‌ها نداشت. او دو سال پیش درباره انزوای خود به ماهنامه شبکه آفتاب گفته بود:

«من وضعیت هنرمندها را درباره‌ مسائل اجتماعی و سیاسی خوب نمی‌بینم. خیلی بی‌تفاوت‌اند. دنبال باندبازی‌ هستند که هرجور شده کارشان را بفروشند».

او همچنین گفته بود:

«هنرمندانی که نگاه اجتماعی و سیاسی دارند، همیشه تنها می‌مانند، چون کار فرهنگی خالص انجام می‌دهند، بی‌اجر و مزد و پر از خستگی».

نام اسماعیل شیشه‌گران در کنار نام برادرانش، پای بسیاری از پوسترهای دوران انقلاب ۵۷ دیده می‌شود.

این مطلب را پسندیدید؟ کمک مالی شما به ما این امکان را خواهد داد که از این نوع مطالب بیشتر منتشر کنیم.

آیا مایل هستید ما را در تحقیق و نوشتن تعداد بیشتری از این‌گونه مطالب یاری کنید؟

.در حال حاضر امکان دریافت کمک مخاطبان ساکن ایران وجود ندارد

توضیح بیشتر در مورد اینکه چطور از ما حمایت کنید

نظر بدهید

در پرکردن فرم خطایی صورت گرفته

نظرها

  • مسعود

    "مرگ بر ستمگر, چه شاه باشه چه رهبر!" این یکی از شعارهایی است که از آبان ۹۸ بر دیوارها نوشته می شود و عکس های بسیاری از شهرهای مختلفی نشان بر کشوری شدن و استقبال سراسری از این شعار و مضمون آن است. و در عین حال این شعارِ "مرگ بر ستمگر, چه شاه باشه چه رهبر!" شاید بهترین پاسخ به پرسش کاربر "حمید" باشد, که در اوج (به زبان عامیانه) خود را به کوچه علی چپ زدن, می پرسد که "متعهد به چه یا که؟" که پاسخ بسیار واضح: متعهد بودن به مبارزه با ستم و استبداد است؛ چه شاه باشه, چه رهبر. از همهء اینها جالبتر شاید نکتهء مشترک مابین فاطمه کماندو های سایبر بسیجی و سلطنت باختگان وطن فروش باشد, در تاکید مداوم هر دو بر اینکه انقلاب و شورش علیه استبداد "آینده ندارد" "از اساس اشتباه است" و به هر صورتی که میشود "باید سوخت و ساخت"! شاه الهی و حزب الهی دو روی یک سکه هستند. نه این خوبه نه اوشون, لعنت به هر دوتاشون!

  • هیچ

    مشکل جناب حمید و همفکران ایشون اینه که بین خمینی و شاه گیر کرده و مفهومی بنام دمکراسی را درک نکرده اند. اولا حکومت خمینی سیر منطقی شاه و همکاران اوست. دوما مشتی راست و دروغ از زبان این و آن برای شاه مشروعیت نمی آورد. متحد شاه چپ ها و ، لیبرالها و ملی گراها بودند. که همه سرکوب شدند و در عوض دس و دست مذهبی ها باز بود تا چپها را بکوبند . ناگهان این شد که دیدید. یک سوال آیا شاه و اطرافیان نمی توانستند بجای آموزگار ، بختیار یا صدیقی را نخست وزیر کند. این سوال اساسی است زمانی بختیار رآوردند که کار گذشته بود. کودتا علیه مصدق را چه می گویید.

  • سعید

    جناب حمید پرسشِ اساسی را باید از شما و دیگر کماکان مدافعان نظام ستم شاهی کرد؟ اگر شاه و آخوندها آن کودتای لعنتی علیه دولت قانونی و دمکراتیک دکتر مصدق را انجام نمیدادند آیا کار ما امروز به اینجا می کیشید؟ مسلما نه. اگر ساواک و "انجمن حجتیه" (که خود ساواک بنیان گذارش بود), سیستم تک حزبی رستاخیز و عضویت اجباری تمامی شهر وندان ایرانی در سیستم تک حزبی نبود, کار ما به اینجا می کشید؟ مسلما خیر. استبداد "عاری از مهری" بزرگترین دست آوردش جمهوری جهنمی اسلامی بود. بزرگترین پرورش دهندهء جمهوری اسهالی خود رژیم استبدادی سلطنت بود. اما دایناسورهای ساواکی پس از ۴۱ هنوز از درک این واقعیت بدیهی درمانده اند و در جهل مرکب خود به سر می برند.

  • حمید

    متعهد به چه یا که ؟ هما ناطق : «خودم کردم که لعنت بر خودم باد! داریوش شایگان: باید اعتراف کنم شرمنده‌ام که نسل ما گند زد. کتاب خاطرات:عزت‌الله سحابی برنامه‌های شاه به نفع ایران بود و ما متوجه نمی‌شدیم! حمزه فراهتی :"بهرنگی جلوی دیدگانم غرق شد و ما به دروغ گفتیم کار ساواک بوده". عمادالدین باقی: آمار قربانیان دوره شاه دروغ بود! تختی، صمد بهرنگی، علی شریعتی و ..... مرگ خیلی های دیگررا به شاه نسبت دادند!؟ این لیست اسامی خیلی طولانی تر است، اما شور بختانه خیلی از خانمها و اقایانی که هنوز زنده اند و در قبل از انقلاب اسلامی مدعی رژیم پهلوی بودند ودر حال حاضر دستاورهای این انقلاب شکوهمند اسلامی و ضد امپریالیستی واقعا موجود را میبینند یا مهر سکوت بر لب زده و گوشه عزلت گزیده یا در بهترین حالت تبدیل به تحلیل گر و البته توجیح کننده ملایان شده و هر جا باد بیاد بادش می دهند. قربان برم خدا را - یک بام دو هوا را حال پرسش من: اسماعیل شیشه‌گران، نقاش و گرافیست متعهد به چه یا که بود؟