ارتباط ناشناخته. ارتباط بدون سانسور. ارتباط برقرار نمی‌شود. سایت اصلی احتمالاً زیر سانسور است. ارتباط با سایت (های) موازی برقرار شد. ارتباط برقرار نمی‌شود. ارتباط اینترنت خود را امتحان کنید. احتمال دارد اینترنت به طور سراسری قطع شده باشد. ادامه مطلب

جدایی‌طلبی یک عقب گرد تاریخی است

<p dir="RTL">کورش عرفانی &minus; استبداد روح پویش و دورنگری را می&zwnj;کشد و انسان&zwnj;ها را دچار نزدیک&zwnj;بینی&zwnj;های فرهنگی و سیاسی می&zwnj;سازد. دیوارها، فیلترها، ممیزی ها، سانسورها و خط قرمزها سبب می&zwnj;شود که گستره&zwnj;ی دگرواربینی آدم&zwnj;ها محدود باشد و آنان نتوانند شکل&zwnj;های نوتری از حیات اجتماعی، اقتصادی و سیاسی را برای خود و جامعه تصور کنند. استبداد اندیشه و سنجش&zwnj;گری را می&zwnj;خشکاند، دایره&zwnj;ی وجودی فرد و جامعه را تنگ می&zwnj;سازد و مردمان را به حداقل&zwnj;گرایی، عادت&zwnj;گرایی و پیروی از کلیشه&zwnj;های مادونِ عادی وادار می&zwnj;کند.</p> <p dir="RTL">&nbsp;</p> <!--break--> <p dir="RTL">وقتی استبداد دوام می&zwnj;آورد خصلت&zwnj;های نامبرده در فراخناهای جامعه و بن مایه&zwnj;های ذهن مردم رسوب می&zwnj;کند و چشم انداز هر گونه دگرگونه زیستن را سخت و حتی ناممکن می&zwnj;سازد. دراین موقعیت ها، برخی از آنها که دست به مقاومتی زده&zwnj;اند، با توسل به پاره&zwnj;ای از واکنش&zwnj;های عصبی و احساسی، سعی می&zwnj;کنند تا راه دیگری را در بودن و شدن خویش پیش گیرند، راهی که هر چند در ظاهر برای رهایی از استبداد است، اما اغلب، فاقد تمایز ماهوی و تفکیک ریشه&zwnj;ای از خودِ پدیده&zwnj;ی استبداد است. این راه دیگر، چه بسا شکل و گونه&zwnj;ای دیگر و یا در جه&zwnj;ای متفاوت از همان خودکامگی است که در قالبی انتقام جویانه و خلاص کننده ظهور می&zwnj;کند.</p> <p dir="RTL">&nbsp;</p> <p dir="RTL"><strong>جدایی&zwnj;طلبی واکنش&zwnj;گرایانه </strong></p> <p dir="RTL">&nbsp;</p> <p dir="RTL">ماجرای جدایی&zwnj;طلبی&zwnj;ها و قومیت&zwnj;گرایی&zwnj;های موجود در کشورهای استبداد زده&zwnj;ای مانند ایران در همین چارچوب قابل بررسی است. ستم اعمال شده توسط استبداد و خفقان فضای اندیشه ورزی به میزانی است که قربانیان آن چه بسا طرد کامل هر آن چه نمودی از ظلم حاکم را دارد ابزاری برای ابراز حرکت و تلاش در مسیر رهایی خود می&zwnj;پندارند. آنها در این میان بسیاری از ابعاد و جنبه&zwnj;های دیگر را نمی&zwnj;بینند - یا نمی&zwnj;توانند ببینند و یا در مواردی هم نمی&zwnj;خواهند ببینند. به همین دلیل، آینده&zwnj;ی خود را در طرد گذشته می&zwnj;دانند، نه در بازنگری و بازسازی آن. تصور می&zwnj;کنند که با جدا شدن از یک حکومت مرکزی استبداد گرا می&zwnj;توانند به یک خودمختاری ضد استبدادی دست پیدا کنند. موضوع اما، افسوس، به این سادگی نیست.</p> <p dir="RTL">&nbsp;</p> <p dir="RTL"><strong>آیا درد اصلی استبداد نیست؟ </strong></p> <p dir="RTL">&nbsp;</p> <p dir="RTL">هر چه نگاه ما نسبت به استبداد، ریشه&zwnj;ای&zwnj;تر باشد، پرهیز ما از راهکارهای ساده انگارانه قویتر خواهد بود. به عبارت دیگر، این یک برخورد سطحی با استبداد است که ما را به سوی رهاسازی خام از بند خودکامگی می&zwnj;راند. برخوردی عمیق با پدیده&zwnj;ی استبداد اما راه را باز می&zwnj;کند که دقیق و واقع گرا باشیم. ستم حکومت استبدادی مبنای قومی و مذهبی و منطقه&zwnj;ای ندارد، مبنای ضد انسانی دارد. انسان را هدف قرار می&zwnj;دهد، نه کرد را و آذری را، انسان را هدف قرار می&zwnj;دهد نه شیعه و سنی را، انسان را هدف قرار می&zwnj;دهد نه خوزستانی و بلوچستانی را. درک ماهیت ضد انسانی استبدادگری سبب می&zwnj;شود که فرعی بودن و عرَضی بودن ستم بر کرد و بلوچ و سنی را درک کنیم. وقتی اصل را مبنا قرار دهیم و به تغییر آن نائل شویم فرعیات نیز دگرگون می&zwnj;شوند.</p> <p dir="RTL">&nbsp;</p> <p dir="RTL">استبداد، آن هم از نوع مذهبی آن، با انسان مشکل دارد، او را دوست ندارد، از بشر به عنوان یک موجود پیچیده متنفر است، از موجودی که به دلیل پیچیدگی خویش، باید مورد تعامل فکری و ارتباطاتی قرار گیرد تا از امری پیروی کند. این برای مستبدین، که خود موجوداتی چندان فرهیخته و پیچیده نیستند، کاری است دشوار و بعضاَ ناممکن. به همین دلیل، نظام استبدادی، ساده سازی عناصر پیچیده&zwnj;ی وجود بشر، یعنی مغز و روان او را، در دستور کار خود قرار می&zwnj;دهد. برای این منظور نیز وی را از داشتن آزادی فکر، آزادی بیان و آزادی سیاسی محروم می&zwnj;سازد، او را قربانی سانسور و کنترل و خفقان می&zwnj;کند. اما یکی از مهمترین راهکارهای مخرب خودکامگان، برای کنترل توده ها، جداسازی آنهاست: جداسازی فیزیکی، جغرافیایی و به ویژه روانی و عاطفی.</p> <p dir="RTL">&nbsp;</p> <p dir="RTL"><strong>جداسازی: هم تاکتیک و هم استراتژی استبداد</strong></p> <p dir="RTL">&nbsp;</p> <p dir="RTL">استبداد می&zwnj;داند که با پراکنده ساختن آدم&zwnj;ها، مانع از تجمیع روح و روان و تجمع فیزیکی آنها می&zwnj;شود &minus; دو امری که به شدت از آنها نگران است و از بابتشان احساس خطر می&zwnj;کند. حاکمیت استبدادی، به دلیل عدم مشروعیت خویش، پیوسته دغدغه&zwnj;ی آن را دارد که مردمی که قبولش ندارند برای به زیر کشیدن او اقدام کنند. از همین روی حداکثر تلاش را می&zwnj;کند که مردم منزوی، جداشده و دور از هم باشند تا راحت تر قابل نظارت و سرکوب شوند. این حرکت، که به طور منظم و برنامه ریزی شده به پیش برده می&zwnj;شود، مردمان جوامع استبدادی را به نوعی خصلت گریز از مرکز خو می&zwnj;دهد. گریز از مرکزِ خانواده، اداره، کارخانه و یا حکومت؛ گریز از جامعه و در واقع امر، گریز از دیگری. انسان استبدادزده در درون خود تباهی حس معاشرت را زندگی می&zwnj;کند و از همین روی، ناخواسته، از جمع و اجتماع فراری است تا در خلوت خویش، در ورای دیگرانی که آینه&zwnj;ی تصویر تحقیر شده وی هستند، خود را با دنیایی خودساخته و ذهنی سرگرم سازد و حیات مفلوک خویش را، تا دم مرگ، قابل تحمل سازد.</p> <p dir="RTL">&nbsp;</p> <p dir="RTL"><strong>جدایی: راه رهایی؟ </strong></p> <p dir="RTL">&nbsp;</p> <p dir="RTL">استقرار چنین روحیه&zwnj;ای در افراد، در جامعه&zwnj;ی تحت استبداد، زمینه را برای بروز گرایش&zwnj;های رفتاری مشابه در میان تشکل&zwnj;ها نیز تقویت می&zwnj;کند. تشکل&zwnj;های قربانی استبدادِ دولت مرکزی نیز می&zwnj;پندارند که اگر آن بخش از جامعه را که نمایندگی می&zwnj;کنند از کل جامعه جدا سازند و برای آن یک چهاردیواری &laquo;رسمی&raquo;، تحت نام &laquo;اقلیم خودمختار&raquo; یا &laquo;کشور&raquo; یا &laquo;دولت&raquo; بسازند می&zwnj;توانند احساس آرامش و خوشبختی و رفاه داشته باشند. به همین خاطر، گریز از جمع یک ملت و پناه بردن به یک جمع کوچکتر تحت عنوان قومیت را، راهکار مناسبی برای خلاصی خویش از بند استبداد می&zwnj;دانند. گویی با پناه بردن به پشت دیوارها و مرزهاست که امنیت و آرامش را به چنگ خواهند آورد .</p> <p dir="RTL">&nbsp;</p> <p dir="RTL">گرایش کنونی در میان برخی از تشکل&zwnj;های کُرد یا بخش&zwnj;هایی از جمعیت آذری در ایران، نمونه&zwnj;های خوبی از این گرایش به منزوی کردن خود از ملت است، ملتی که استبداد نمی&zwnj;گذارد مردمانش، اعم از کردو آذری و فارس و بلوچ و خوزستانی، با هم آزادانه روابط انسانی و اجتماعی عادی برقرار کنند و یاد بگیرند که آن گونه که می&zwnj;خواهند همدیگر را دوست بدارند و در همبستگی و همیاری و رفاقت زیست کنند. استبداد آرزو می&zwnj;کند که مردمان تحت سلطه اش دشمن همدیگر باشند و یکدیگر را خنثی سازند تا ضریب امنیتی حکومت بالاتر رود. در این میان، آن بخش از مردم که متوجه جهت دهی عامدانه&zwnj;ی این مسیر جداساز و دشمن ساز نیستند به دام حاکمیت استبدادی می&zwnj;افتند و با داعیه&zwnj;های جدایی&zwnj;طلبانه هر چه بیشتر جمعیت تحت ستم استبداد را تضعیف و پراکندگی و خصومت را میان مردم دامن می&zwnj;زنند؛ درست همان چیزی که استبداد آرزو می&zwnj;کند.</p> <p dir="RTL">&nbsp;</p> <p dir="RTL">به این ترتیب می&zwnj;بینیم که جریان&zwnj;های جدایی&zwnj;طلب در کشورهای استبدادی بیش از آن چه به رهایی ملت&zwnj;های استبداد زده یاری رسانند به بقای استبداد کمک می&zwnj;کنند. آنها همان کاری را می&zwnj;کنند که حکومت ستمگر می&zwnj;خواهد: تفرقه و پراکندگی و خصومت هر چه بیشتر میان بخش&zwnj;های مختلف جامعه تحت لوای قومیت و جغرافیا و فرهنگ و زبان. نفع این رفتار برای دولت خودکامه این است که وجه ضد انسانی عملکردش کمرنگ شده و در لابلای غوغای قومیت طلبی&zwnj;های کاذب گم می&zwnj;شود. جریان&zwnj;های تجزیه&zwnj;طلب، با عمده کردن خواست&zwnj;های فرعی مانند قوم و زبان، سبب می&zwnj;شوند که ماهیت انسانی، اجتماعی و طبقاتی ستم سالاری به حاشیه رانده شود و مبارزات شهروندی لایه&zwnj;های مختلف مردم برای مطالبات معیشتی و یا آرمان&zwnj;های عام سیاسی زیر سؤال رود.</p> <p dir="RTL">&nbsp;</p> <p dir="RTL"><strong>خصلت عمومی مبارزه </strong></p> <p dir="RTL">&nbsp;</p> <p dir="RTL">در حالی که مبارزه علیه استبداد قهار حاکم نیاز مبرمی به همبستگی و همدلی مردم دارد، تجزیه&zwnj;طلبی، تلاش&zwnj;ها و نیروها را به سوی پراکندگی و تفرقه هدایت می&zwnj;کند. در حالی که مبارزه&zwnj;ی مدنی نیاز به بیان آشکار مشخص مطالبات مشترک شهروند-مدار دارد، تجزیه&zwnj;طلبی، محور را بر روی قوم و قبیله و زبان و جغرافیا قرار می&zwnj;دهد. برای نظام استبدادی این یک نعمت بزرگ است که عده&zwnj;ای از قربانیانش توجهات را از علت&zwnj;های بنیادین فقر و ستم و نابرابری به سوی دلایل فرعی و غیرریشه&zwnj;ای کاذب هدایت کنند. بدیهی است که بسیاری از جریان&zwnj;های جدایی&zwnj;طلب نمی&zwnj;خواهند به عنوان همدست نظام استبدادی عمل کنند، اما حاصل کارشان در جهت منافع همان نظام است . سلب خصلت اجتماعی مبارزه&zwnj;ی مردم می&zwnj;تواند به سود حاکمیت استبدادی باشد .</p> <p dir="RTL">&nbsp;</p> <p dir="RTL">مبارزه علیه حکومت استبدادی نیازمند ریشه یابی، برنامه ریزی، سازماندهی و همچنین وحدت قوا است. این امر آخرین به معنای قرار دادن توان نیروهای آزادیخواه در کنار یکدیگر است، نیروهایی که درد آزادی و یا درد نان دارند، یعنی قربانیان سرکوب و خفقان و یا غارت و استثمار اند. اما وقتی جریانی خواسته&zwnj;هایی را بر جسته می&zwnj;کند که در آنها، سرکوب و خفقان و استثمار زیاد مهم نیست، - بلکه این مهم است که به چه زبانی تکلم می&zwnj;کنند، در چه منطقه&zwnj;ای زندگی می&zwnj;کنند، یا به چه &laquo;قومی&raquo; تعلق دارند-، مبارزه&zwnj;ی ضد استبدادی ماهیت عوض می&zwnj;کند و تبدیل به یک گروکشی قبیله&zwnj;ای می&zwnj;شود. این قلب ماهیتی است از واقعیت ستم خودکامگان که هزینه&zwnj;ی سنگینی برای جامعه دارد، آن هم جامعه&zwnj;ای که از حق تشکل دهی سیاسی محروم است.</p> <p dir="RTL">&nbsp;</p> <p dir="RTL">&nbsp;<strong>اشتباه محاسباتی تجزیه&zwnj;طلبان </strong></p> <p dir="RTL">&nbsp;</p> <p dir="RTL">تقلیل ستم اجتماعی به ستم قومی زیر سؤال بردن ساده سازانه&zwnj;ی علت&zwnj;های ساختاری ستمگری است. با دادن جلوه&zwnj;ای قبیله&zwnj;ای به ستم سالاری طبقاتی، جریان&zwnj;های قومیت&zwnj;گرا و تجزیه&zwnj;طلب، خصلت فراگیر کنش&zwnj;گری علیه دیکتاتوری را زیر سؤال می&zwnj;برند و آن را به مرز تسویه حساب&zwnj;های قومی می&zwnj;کشانند. وقتی زبان و مذهب و منطقه مهم شود دیگر مبارزه شانس ندارد که چهره&zwnj;ی طبقاتی بگیرد. غارتگر و غارت شده به واسطه&zwnj;ی هم قومی در یک جبهه قلمداد می&zwnj;شوند و دو فرد غارت شده، به واسطه تفاوت قومی شان، باید نسبت به هم احساس تفاوت و خصومت داشته باشند.</p> <p dir="RTL">&nbsp;</p> <p dir="RTL">گرایش قومیت طلبانه در یک نظام دیکتاتوری مانعی است بر سر راه آزادی، زیرا جامعه را تکه تکه کرده و توان جمعی آن را برای رهایی از استبداد به چند پاره تقسیم می&zwnj;کند. جریان&zwnj;های جدایی&zwnj;طلب توان نیروهای اجتماعی برای دفاع از آرمان&zwnj;های فراقومی را به شدت کاهش می&zwnj;دهند و وقت و انرژی را متوجه عواملی می&zwnj;کنند که سبب ساز بقای غارت و دیکتاتوری است. هم از این روی نمی&zwnj;توان این جریان&zwnj;ها را &ndash; با هر نیتی که پشت آن باشد &ndash; به عنوان جریان&zwnj;هایی مترقی قلمداد کرد. این گونه گرایش&zwnj;ها به شدت عقب گراست و نشانی از تفکر مدرن در آن نمی&zwnj;توان یافت نیست.</p> <p dir="RTL">&nbsp;</p> <p dir="RTL"><strong>نگاه مدرن به مبارزه </strong></p> <p dir="RTL">&nbsp;</p> <p dir="RTL">در این نگاه، محور، فرد، یا دقیق تر بگوییم، انسان است. فرق بزرگی است بین اندیشه&zwnj;ی انسان محور و تفکر قبیله محور. در مورد نخستین، آن چه مهم است جان و کرامت بشر است و در دیگری، انسجام و بقای قبیله. اولی هر چیز را فدای حفظ جان و حرمت انسان می&zwnj;کند و دومی، همه چیز را فدای تداوم ساختار قبیله. اولی به حقوق بشر و حقوق مدنی فرد و جهان شمولی آن تکیه دارد و دومی، بر زبان و نژاد و جغرافیا. دغدغه&zwnj;ی نگاه انسان مدار حفظ جان و تامین رفاه و آزادی فرد است و دل مشغولی نگرش قبیله مدار، نگه داشتن پاره&zwnj;ای از ارزش&zwnj;های سنتی به قیمت &ndash; اگر لازم باشد &ndash; جان و جنگ و جدال.</p> <p dir="RTL">&nbsp;</p> <p dir="RTL">در حالی که خصلت جهان شمولِ ارزش&zwnj;های مندرج در مدرنیته اهمیت خاک و نژاد و زبان را به حداقل رسانده است، نگاه کهنه&zwnj;گرای قوم&zwnj;مداری به دنبال احیای مرزها و برافراشتن حصارها با پرچم و زبان و نژاد است. قوم&zwnj;گرایی بازگشتی است قرن بیست و یکمی به جداسازی&zwnj;های عصر بعد از پارینه سنگی با استعانت از فیسبوک و تانک. نفس و ذات امروزی ندارد. به جای پیوند آدم ها، که خصلت گذر بشریت از دوره&zwnj;ی سیاه جنگ&zwnj;ها و کشتارها براساس قومیت و ملیت است، این جریان&zwnj;های جدایی&zwnj;طلب مردم را دعوت می&zwnj;کنند که به نوعی بازگشت تاریخی اقدام کنند و باز هم بشریت را، به سان دوره&zwnj;های کهن تمدن انسانی، تکه تکه کنند تا هر ملت و شبه ملتی در پشت دیوارهای بلند ترس و بی اعتمادی به سایر ملت&zwnj;ها به چشم دشمنان بالقوه و بالفعل خویش بنگرد.</p> <p dir="RTL">&nbsp;</p> <p dir="RTL">بر درک قوم&zwnj;گرا و جدایی&zwnj;طلب، فرهنگ پیشا-زمینداری تاریخ، سوار است؛ هر چند که گفتمان سیاسی تشکل&zwnj;های مرتبط به آن خود را به زیور واژه&zwnj;هایی چون دمکراسی، برابری و عدالت و امثال آن بیارایند. این جریانات، ناخواسته یا نادانسته، سد گذر تاریخ جوامع استبداد زده به سوی مدرنیته هستند. مدرنیته&zwnj;ای که می&zwnj;تواند در سایه&zwnj;ی مردمسالاری و آزادی، ریشه&zwnj;های نزدیکی مردمان را به هم فراهم سازد و با رجوع دادن همگان به ویژگی&zwnj;های جهان شمول بشری آنها را قادر به زندگی صلح آمیز در کنار هم سازد.</p> <p dir="RTL">&nbsp;</p> <p dir="RTL"><strong>مسیری خلاف جهان مدرن</strong></p> <p dir="RTL">&nbsp;</p> <p dir="RTL">در عصری که اروپا، به عنوان مثال، مجدانه و با هزینه&zwnj;ای بالا سعی دارد تا کشورهای درون خویش را متحدتر و یک پارچه تر سازد، گرایش به سمت از هم جداسازی در خاورمیانه بالا گرفته است<a href="#_ftn1" name="_ftnref1" title=""><span dir="LTR">[1]</span></a>. چرا در حالی که ۲۷ کشور اروپایی، با تمام پیشینه&zwnj;ی پرخون خود، توانسته&zwnj;اند مرزها را بردارند و به سوی همزیستی نمونه واری دست بزنند درعراق و ایران و سوریه باید ساز جدایی و تجزیه&zwnj;طلبی را ازنو نواخت؟ چه آینده&zwnj;ی درخشانی می&zwnj;تواند در این فرایند کشورک سازی قطعات مختلف جغرافیایی، با بافت&zwnj;های قومی که دیگر یکدست هم نیستند، یافت؟ اقلیم کردستان عراق چه دستاورد بی مانندی برای بشریت به همراه داشته است که قدری بزرگترشده اش بتواند آن را به مرحله&zwnj;ی کمال برساند؟ امنیت بیشتر؟ دوری از دولت مرکزی؟ <a href="#_ftn2" name="_ftnref2" title=""><span dir="LTR">[2]</span></a></p> <p dir="RTL">&nbsp;</p> <p dir="RTL"><strong>کج بینی&zwnj;های نهادینه شده</strong></p> <p dir="RTL">&nbsp;</p> <p dir="RTL">به نظر می&zwnj;رسد بی میلی رهبری جریان&zwnj;های جدایی&zwnj;طلب در نهادینه&nbsp;کردن فرهنگ روابط دمکراتیک مدرن در درون و بیرون تشکیلات، کلیدی برای رمزگشایی وجود این گرایش&zwnj;ها در آنهاست. بافت درونی بسیاری از این تشکل&zwnj;ها بازتولیدی است از ساختار قبیله&zwnj;ای جامعه&zwnj;ای که آنها برای حفظ خصلت قبیله ایش چنین تلاش می&zwnj;کنند. عدم رشد فرهنگ دمکراتیک در روابط درون و برون تشکیلاتی و محدود بودن رهبری آنها به تعدادی قلیل، که نقش رئیس قبیله را در حزب و سازمان ایفا می&zwnj;کنند از جمله دلایل دیگرست. این احزاب توانایی و یا خواست این را نداشته&zwnj;اند که به مبارزه&zwnj;ی خویش خصلت فراقومی یا فرامنطقه&zwnj;ای بدهند. آنها از اجتماعی کردن مبارزه خویش ناتوان بوده&zwnj;اند، نتوانسته&zwnj;اند خصلت طبقاتی کار را برجسته کنند و به همین دلیل، در مقابل یک درجازدن طولانی در عرصه&zwnj;ی سیاست، یگانه ابزار حفظ انسجام تشکیلاتی خویش را در تاکید بر قوم&zwnj;گرایی دانسته&zwnj;اند.</p> <p dir="RTL">&nbsp;</p> <p dir="RTL">به جای رفتن به سمت گسترده تر کردن افق&zwnj;های کار مبارزاتی در درون جامعه و در ورای منطقه و استان، به یک مبارزه&zwnj;ی صددرصد استانی و منطقه&zwnj;ای با پس زمینه&zwnj;ی قومی و فرهنگی پرداخته&zwnj;اند و به همین خاطر از درک ویژگی&zwnj;های فراقومی حاکم بر مبارزه&zwnj;ی جامعه در ایران و یا درعراق عاجز بوده&zwnj;اند. گویی که عراقی ستمدیده و غارت شده و زجرکشیده&zwnj;ی جنوب و مرکز عراق به همان سان ستم و غارت و زجر را احساس نکرده و نمی&zwnj;کند که به طور مثال کُرد عراقی. و همین برداشت گزینشی درد انسان، که در عراق سر منشاء اختلاف و درگیری و جداسری شده است، می&zwnj;رود که در گفتمان تشکل&zwnj;های کرد ایرانی نیز بازتولید شود. چنان که گویی استثمار کارگر کرد دنیایی است و استثمار کارگر شیرازی اما حدیث دیگری. که گویی زن تن فروش کربلایی همان حقارتی را حس نمی&zwnj;کرده است که تن فروشی در موصل.</p> <p dir="RTL">&nbsp;</p> <p dir="RTL"><strong>جنبه&zwnj;های دیگری از موضوع</strong></p> <p dir="RTL">&nbsp;</p> <p dir="RTL">این &laquo;قوم محوری&raquo;<a href="#_ftn3" name="_ftnref3" title=""><span dir="LTR">[3]</span></a> جدایی&zwnj;طلب اما بعد دیگری از موضوع را نیز در ایران نادیده می&zwnj;گیرد. این که بحث بر سر موزاییکی است از قوم&zwnj;ها و زبان&zwnj;ها و فرهنگ&zwnj;ها که هزاره هاست در کنارهم زیسته&zwnj;اند و بدین وسیله یکی&nbsp;اززیباترین شاهکارهای انسان&zwnj;شناختی تاریخ بشری را ساخته&zwnj;اند، شاهکاری که کرد و آذری و فارس و خراسانی و خوزستانی و بلوچ و گیلانی را در خود دارد و در عین حال، معجونی است که هیچ یک را در چارچوب تعامل فرهنگی میانشان &ndash; و نه زیاده خواهی&zwnj;های اقتصادی و سیاسی &ndash; برتر از دیگری قرار نمی&zwnj;دهد. ایران و بافت متنوع جمعیتی آن میراث بشریت است. نمودی است از توانایی بشر در همزیستی دیرینه، علیرغم همه&zwnj;ی آن چه در یک نگاه سطحی نگر مردمانش را به از هم گسیختن دعوت می&zwnj;کرده و می&zwnj;کند. ایران یک ترکیب قومی و نژادی نیست، یک ترکیب فرهنگی و یک ساختمان تاریخی است که پیام صلح، مسالمت جویی و با هم زیستن را در گوش جهان نجوا می&zwnj;کند. رنگین کمانی است که نشان می&zwnj;دهد وقتی مردمی اراده کنند که به یکدیگر به چشم انسان بنگرند می&zwnj;توانند کارهایی بی مانند کنند: دختر بلوچ همسر خراسانی برگزیند، پسر آذری با دختر خوزستانی ازداوج کند و جوان فارس شریک زندگی خود را از میان کردها برگزیند... این میراث بشریت است در دست ایرانی و حفظ آن با همه&zwnj;ی ایرانیان است، مسئولیتی است که تاریخ بر عهده&zwnj;ی ما گذاشته است و در مقابل آن جغرافیای حضور ما رنگ می&zwnj;بازد.</p> <p dir="RTL">&nbsp;</p> <p dir="RTL">زیبایی ساختار قومی ایران در این است که از دوردست تاریخ خصلتی را با خود داشته است که اروپا هزاران سال بعد، پس از قرن&zwnj;ها جنگ و خونریزی و تنها پس از جنگ جهانی دوم، در دهه&zwnj;های اخیر، به محاق تجربه گذاشته است. ما ایرانیان هزاران سال است که در کنار هم زیسته&zwnj;ایم و صد البته هزاران سال است که شلاق استبداد را در قالب دولت&zwnj;های قدرتمند زورگو بر تن احساس کرده&zwnj;ایم. اما اینک که دانش و تجربه&zwnj;ی انباشته شده در میان ایرانیان فرصتی ساخته است تا به دمکراسی گذر کنیم نباید این پیچ تاریخی را با داعیه&zwnj;های جدایی&zwnj;طلبانه به مرگ گاه ملتی تبدیل کنیم که در فراز و نشیب&zwnj;های پر مخاطره&zwnj;ی چند هزارساله&zwnj;ی خویش موفق به ارائه&zwnj;ی نمونه&zwnj;ای بی مانند و بی نظیر به کل بشریت شده است. نمونه&zwnj;ی از باهم زیستن، با هم دوست بودن و یک تن واحد را تشکیل دادن در عین حال، هزاررنگ بودن و صد فرهنگ و لهجه و زبان داشتن.</p> <p dir="RTL">&nbsp;</p> <p dir="RTL"><strong>به وظیفه&zwnj;ی میراث داری خویش در مقابل بشریت بیاندیشیم! </strong></p> <p dir="RTL">&nbsp;</p> <p dir="RTL">جریان&zwnj;های جدایی&zwnj;طلب بهتر است به این بعد از موضوع هم توجه کنند که مسیر پیشرفت بشری در به هم پیوستن و با هم بودن است&nbsp;و&nbsp;نه در&nbsp;هر چه پراکنده تر شدن و قطعه قطعه شدن. یک تشکل سیاسی مدرن که مدعی دمکراسی است می&zwnj;داند که مبنای دمکراسی آزادی فردی است و آزادی فردی نیز با تلاش جمعی حاصل می&zwnj;شود. هر چه این جمع گسترده تر و قویتر باشد می&zwnj;تواند بهتر حقوق خود را احیاء کند. این با در کنارهم بودن است که انسان&zwnj;ها توان بیشتری را کسب کرده و شانس تجربه&zwnj;ی خوشبختی را در معنای عمیق و فراخ آن خواهند داشت، نه در جدایی و حبس خویش در پشت حصارهای مرزهای مصنوعی خصومت آفرین.</p> <p dir="RTL">&nbsp;</p> <p dir="RTL"><strong>ستم باید پایان پذیرد و ستم مضاعف نیز</strong></p> <p dir="RTL">&nbsp;</p> <p dir="RTL">در این شک نیست که می&zwnj;بایست به ستم مضاعف پایان داد، اما در یک نگاه کلی باید بیاندیشیم که چگونه به ستم&zwnj;سالاری خاتمه دهیم. وقتی بتوانیم سازوکارهای نظام سلطه&zwnj;گرا و خودکامه را زیر سؤال بریم، هم ستم طبقاتی را پایان داده ایم و هم ستم قومی و فرهنگی را. این در یک جامعه&zwnj;ی سازگار با هم و در کنار هم است که بستر رشد تنوع فرهنگی و زبانی پدید می&zwnj;آید و می&zwnj;تواند به تمام مظاهر نابرابری و بی عدالتی پایان دهد. مبارزه&zwnj;ای که در آن، دانشجوی گرگانی برای حقوق دانشجویان عرب زبان خوزستان تلاش می&zwnj;کند و کارگر همدانی به یاری کارگران بندرعباسی می&zwnj;شتابد. ازاین درهم آمیختگی فرهنگ&zwnj;ها و قومیت هاست که پدیده&zwnj;های نوین و زیبای بشری شکل گرفته و در آینده نیز چنین خواهد بود.</p> <p dir="RTL">&nbsp;</p> <p dir="RTL">بازگشت تشکل&zwnj;های جدایی&zwnj;طلب به روایت اجتماعی مبارزه می&zwnj;تواند آنها را از این عقب گرد آشکار مبتنی بر قوم&zwnj;گرایی کهنه شده معاف سازد. توجه کردن به این نکته که آن چه مهم است بافت اجتماعی و به طور دقیق تر بگوییم، طبقاتی حاکمیت است که اهمیت دارد نه بافت قومی آن. وقتی مردمی بتوانند در سایه&zwnj;ی مبارزات دمکراتیک و تشکل&zwnj;های سیاسی خود مجهز به سازماندهی اجتماعی شوند و نهادهای مدنی و شبکه&zwnj;های همیاری مردمی و اتحادیه&zwnj;های صنفی و سازمان&zwnj;های غیر دولتی خویش را داشته باشند، دیگر از بابت حکومت مرکزی نگرانی چندانی نیست.</p> <p dir="RTL">&nbsp;</p> <p dir="RTL">&nbsp;جامعه&zwnj;ی دمکراتیک توازن ساختاری خویش را در وجود ضد قدرت می&zwnj;یابد، یعنی قدرت سازمان یافته&zwnj;ی مردم یا همان قدرت اجتماعی. در نبود این عنصر، با یا بدون حصارهای قومی و زبانی، دولت&zwnj;ها همچنان یکه تازند. آن چه که جامعه&zwnj;ی امروز ایران، برای رهایی از استبداد و شکل&zwnj;های مختلف مدیریت خودکامه نیاز دارد، تلاش برای بنای یک قدرت اجتماعی در جامعه است. وجود سندیکاهای کارگری که بتوانند در صورت لزوم و برای دفاع از حق یک طبقه در سطح کشور یا یک لایه از آن در یک منطقه یا استان، کارگران پالایشگاه&zwnj;های سنندج و تبریز و اصفهان و اهواز را به اعتصاب سراسری فرابخوانند و دولت را به زانو درآورند. یا اتحادیه&zwnj;های دانشجویی که بتوانند حرکت&zwnj;های اعتراضی عمومی در تهران و رشت و چابهار و بانه و کرمانشاه و مشهد به راه بیاندازند.</p> <p dir="RTL">&nbsp;</p> <p dir="RTL">پس، چاره&zwnj;ی کار شاید در این نباشد که مردم ایران را هر چه بیشتر از هم دور کنیم، بلکه بهتر است آنها را به هم نزدیک تر و در سازماندهی اجتماعی یاری کنیم تا بتوانند به عنوان انجمن&zwnj;های صنفی، سندیکاهای کارگری، سازمان&zwnj;های مدافع حقوق زنان، تشکل&zwnj;های غیر دولتی مدافع حقوق قشرهای مختلف و نیز اتحادیه&zwnj;های دانشجویی، در صدد دفاع مشترک و هماهنگ از حقوق مدنی و صنفی خویش باشند. بدیهی است که فردا روزی یک کنفدراسیون کارگری قدرتمند در ایران می&zwnj;تواند از وزن خود برای حمایت از کارگران عراق و افغانستان و ترکیه هم استفاده کند و برعکس.</p> <p dir="RTL">&nbsp;</p> <p dir="RTL"><strong>ختم کلام</strong></p> <p dir="RTL">&nbsp;</p> <p dir="RTL">آری، رؤیای انسان مدرن، مبتنی بر حقوق بشر و احترام نهادینه به آن، رؤیای با هم بودن است نه از هم دور شدن. رؤیای تشکل&zwnj;

کورش عرفانی − استبداد روح پویش و دورنگری را می‌کشد و انسان‌ها را دچار نزدیک‌بینی‌های فرهنگی و سیاسی می‌سازد. دیوارها، فیلترها، ممیزی ها، سانسورها و خط قرمزها سبب می‌شود که گستره‌ی دگرواربینی آدم‌ها محدود باشد و آنان نتوانند شکل‌های نوتری از حیات اجتماعی، اقتصادی و سیاسی را برای خود و جامعه تصور کنند. استبداد اندیشه و سنجش‌گری را می‌خشکاند، دایره‌ی وجودی فرد و جامعه را تنگ می‌سازد و مردمان را به حداقل‌گرایی، عادت‌گرایی و پیروی از کلیشه‌های مادونِ عادی وادار می‌کند.

وقتی استبداد دوام می‌آورد خصلت‌های نامبرده در فراخناهای جامعه و بن مایه‌های ذهن مردم رسوب می‌کند و چشم انداز هر گونه دگرگونه زیستن را سخت و حتی ناممکن می‌سازد. دراین موقعیت ها، برخی از آنها که دست به مقاومتی زده‌اند، با توسل به پاره‌ای از واکنش‌های عصبی و احساسی، سعی می‌کنند تا راه دیگری را در بودن و شدن خویش پیش گیرند، راهی که هر چند در ظاهر برای رهایی از استبداد است، اما اغلب، فاقد تمایز ماهوی و تفکیک ریشه‌ای از خودِ پدیده‌ی استبداد است. این راه دیگر، چه بسا شکل و گونه‌ای دیگر و یا در جه‌ای متفاوت از همان خودکامگی است که در قالبی انتقام جویانه و خلاص کننده ظهور می‌کند.

جدایی‌طلبی واکنش‌گرایانه

ماجرای جدایی‌طلبی‌ها و قومیت‌گرایی‌های موجود در کشورهای استبداد زده‌ای مانند ایران در همین چارچوب قابل بررسی است. ستم اعمال شده توسط استبداد و خفقان فضای اندیشه ورزی به میزانی است که قربانیان آن چه بسا طرد کامل هر آن چه نمودی از ظلم حاکم را دارد ابزاری برای ابراز حرکت و تلاش در مسیر رهایی خود می‌پندارند. آنها در این میان بسیاری از ابعاد و جنبه‌های دیگر را نمی‌بینند - یا نمی‌توانند ببینند و یا در مواردی هم نمی‌خواهند ببینند. به همین دلیل، آینده‌ی خود را در طرد گذشته می‌دانند، نه در بازنگری و بازسازی آن. تصور می‌کنند که با جدا شدن از یک حکومت مرکزی استبداد گرا می‌توانند به یک خودمختاری ضد استبدادی دست پیدا کنند. موضوع اما، افسوس، به این سادگی نیست.

آیا درد اصلی استبداد نیست؟

هر چه نگاه ما نسبت به استبداد، ریشه‌ای‌تر باشد، پرهیز ما از راهکارهای ساده انگارانه قویتر خواهد بود. به عبارت دیگر، این یک برخورد سطحی با استبداد است که ما را به سوی رهاسازی خام از بند خودکامگی می‌راند. برخوردی عمیق با پدیده‌ی استبداد اما راه را باز می‌کند که دقیق و واقع گرا باشیم. ستم حکومت استبدادی مبنای قومی و مذهبی و منطقه‌ای ندارد، مبنای ضد انسانی دارد. انسان را هدف قرار می‌دهد، نه کرد را و آذری را، انسان را هدف قرار می‌دهد نه شیعه و سنی را، انسان را هدف قرار می‌دهد نه خوزستانی و بلوچستانی را. درک ماهیت ضد انسانی استبدادگری سبب می‌شود که فرعی بودن و عرَضی بودن ستم بر کرد و بلوچ و سنی را درک کنیم. وقتی اصل را مبنا قرار دهیم و به تغییر آن نائل شویم فرعیات نیز دگرگون می‌شوند.

استبداد، آن هم از نوع مذهبی آن، با انسان مشکل دارد، او را دوست ندارد، از بشر به عنوان یک موجود پیچیده متنفر است، از موجودی که به دلیل پیچیدگی خویش، باید مورد تعامل فکری و ارتباطاتی قرار گیرد تا از امری پیروی کند. این برای مستبدین، که خود موجوداتی چندان فرهیخته و پیچیده نیستند، کاری است دشوار و بعضاَ ناممکن. به همین دلیل، نظام استبدادی، ساده سازی عناصر پیچیده‌ی وجود بشر، یعنی مغز و روان او را، در دستور کار خود قرار می‌دهد. برای این منظور نیز وی را از داشتن آزادی فکر، آزادی بیان و آزادی سیاسی محروم می‌سازد، او را قربانی سانسور و کنترل و خفقان می‌کند. اما یکی از مهمترین راهکارهای مخرب خودکامگان، برای کنترل توده ها، جداسازی آنهاست: جداسازی فیزیکی، جغرافیایی و به ویژه روانی و عاطفی.

جداسازی: هم تاکتیک و هم استراتژی استبداد

استبداد می‌داند که با پراکنده ساختن آدم‌ها، مانع از تجمیع روح و روان و تجمع فیزیکی آنها می‌شود − دو امری که به شدت از آنها نگران است و از بابتشان احساس خطر می‌کند. حاکمیت استبدادی، به دلیل عدم مشروعیت خویش، پیوسته دغدغه‌ی آن را دارد که مردمی که قبولش ندارند برای به زیر کشیدن او اقدام کنند. از همین روی حداکثر تلاش را می‌کند که مردم منزوی، جداشده و دور از هم باشند تا راحت تر قابل نظارت و سرکوب شوند. این حرکت، که به طور منظم و برنامه ریزی شده به پیش برده می‌شود، مردمان جوامع استبدادی را به نوعی خصلت گریز از مرکز خو می‌دهد. گریز از مرکزِ خانواده، اداره، کارخانه و یا حکومت؛ گریز از جامعه و در واقع امر، گریز از دیگری. انسان استبدادزده در درون خود تباهی حس معاشرت را زندگی می‌کند و از همین روی، ناخواسته، از جمع و اجتماع فراری است تا در خلوت خویش، در ورای دیگرانی که آینه‌ی تصویر تحقیر شده وی هستند، خود را با دنیایی خودساخته و ذهنی سرگرم سازد و حیات مفلوک خویش را، تا دم مرگ، قابل تحمل سازد.

جدایی: راه رهایی؟

استقرار چنین روحیه‌ای در افراد، در جامعه‌ی تحت استبداد، زمینه را برای بروز گرایش‌های رفتاری مشابه در میان تشکل‌ها نیز تقویت می‌کند. تشکل‌های قربانی استبدادِ دولت مرکزی نیز می‌پندارند که اگر آن بخش از جامعه را که نمایندگی می‌کنند از کل جامعه جدا سازند و برای آن یک چهاردیواری «رسمی»، تحت نام «اقلیم خودمختار» یا «کشور» یا «دولت» بسازند می‌توانند احساس آرامش و خوشبختی و رفاه داشته باشند. به همین خاطر، گریز از جمع یک ملت و پناه بردن به یک جمع کوچکتر تحت عنوان قومیت را، راهکار مناسبی برای خلاصی خویش از بند استبداد می‌دانند. گویی با پناه بردن به پشت دیوارها و مرزهاست که امنیت و آرامش را به چنگ خواهند آورد .

گرایش کنونی در میان برخی از تشکل‌های کُرد یا بخش‌هایی از جمعیت آذری در ایران، نمونه‌های خوبی از این گرایش به منزوی کردن خود از ملت است، ملتی که استبداد نمی‌گذارد مردمانش، اعم از کردو آذری و فارس و بلوچ و خوزستانی، با هم آزادانه روابط انسانی و اجتماعی عادی برقرار کنند و یاد بگیرند که آن گونه که می‌خواهند همدیگر را دوست بدارند و در همبستگی و همیاری و رفاقت زیست کنند. استبداد آرزو می‌کند که مردمان تحت سلطه اش دشمن همدیگر باشند و یکدیگر را خنثی سازند تا ضریب امنیتی حکومت بالاتر رود. در این میان، آن بخش از مردم که متوجه جهت دهی عامدانه‌ی این مسیر جداساز و دشمن ساز نیستند به دام حاکمیت استبدادی می‌افتند و با داعیه‌های جدایی‌طلبانه هر چه بیشتر جمعیت تحت ستم استبداد را تضعیف و پراکندگی و خصومت را میان مردم دامن می‌زنند؛ درست همان چیزی که استبداد آرزو می‌کند.

به این ترتیب می‌بینیم که جریان‌های جدایی‌طلب در کشورهای استبدادی بیش از آن چه به رهایی ملت‌های استبداد زده یاری رسانند به بقای استبداد کمک می‌کنند. آنها همان کاری را می‌کنند که حکومت ستمگر می‌خواهد: تفرقه و پراکندگی و خصومت هر چه بیشتر میان بخش‌های مختلف جامعه تحت لوای قومیت و جغرافیا و فرهنگ و زبان. نفع این رفتار برای دولت خودکامه این است که وجه ضد انسانی عملکردش کمرنگ شده و در لابلای غوغای قومیت طلبی‌های کاذب گم می‌شود. جریان‌های تجزیه‌طلب، با عمده کردن خواست‌های فرعی مانند قوم و زبان، سبب می‌شوند که ماهیت انسانی، اجتماعی و طبقاتی ستم سالاری به حاشیه رانده شود و مبارزات شهروندی لایه‌های مختلف مردم برای مطالبات معیشتی و یا آرمان‌های عام سیاسی زیر سؤال رود.

خصلت عمومی مبارزه

در حالی که مبارزه علیه استبداد قهار حاکم نیاز مبرمی به همبستگی و همدلی مردم دارد، تجزیه‌طلبی، تلاش‌ها و نیروها را به سوی پراکندگی و تفرقه هدایت می‌کند. در حالی که مبارزه‌ی مدنی نیاز به بیان آشکار مشخص مطالبات مشترک شهروند-مدار دارد، تجزیه‌طلبی، محور را بر روی قوم و قبیله و زبان و جغرافیا قرار می‌دهد. برای نظام استبدادی این یک نعمت بزرگ است که عده‌ای از قربانیانش توجهات را از علت‌های بنیادین فقر و ستم و نابرابری به سوی دلایل فرعی و غیرریشه‌ای کاذب هدایت کنند. بدیهی است که بسیاری از جریان‌های جدایی‌طلب نمی‌خواهند به عنوان همدست نظام استبدادی عمل کنند، اما حاصل کارشان در جهت منافع همان نظام است . سلب خصلت اجتماعی مبارزه‌ی مردم می‌تواند به سود حاکمیت استبدادی باشد .

مبارزه علیه حکومت استبدادی نیازمند ریشه یابی، برنامه ریزی، سازماندهی و همچنین وحدت قوا است. این امر آخرین به معنای قرار دادن توان نیروهای آزادیخواه در کنار یکدیگر است، نیروهایی که درد آزادی و یا درد نان دارند، یعنی قربانیان سرکوب و خفقان و یا غارت و استثمار اند. اما وقتی جریانی خواسته‌هایی را بر جسته می‌کند که در آنها، سرکوب و خفقان و استثمار زیاد مهم نیست، - بلکه این مهم است که به چه زبانی تکلم می‌کنند، در چه منطقه‌ای زندگی می‌کنند، یا به چه «قومی» تعلق دارند-، مبارزه‌ی ضد استبدادی ماهیت عوض می‌کند و تبدیل به یک گروکشی قبیله‌ای می‌شود. این قلب ماهیتی است از واقعیت ستم خودکامگان که هزینه‌ی سنگینی برای جامعه دارد، آن هم جامعه‌ای که از حق تشکل دهی سیاسی محروم است.

 اشتباه محاسباتی تجزیه‌طلبان

تقلیل ستم اجتماعی به ستم قومی زیر سؤال بردن ساده سازانه‌ی علت‌های ساختاری ستمگری است. با دادن جلوه‌ای قبیله‌ای به ستم سالاری طبقاتی، جریان‌های قومیت‌گرا و تجزیه‌طلب، خصلت فراگیر کنش‌گری علیه دیکتاتوری را زیر سؤال می‌برند و آن را به مرز تسویه حساب‌های قومی می‌کشانند. وقتی زبان و مذهب و منطقه مهم شود دیگر مبارزه شانس ندارد که چهره‌ی طبقاتی بگیرد. غارتگر و غارت شده به واسطه‌ی هم قومی در یک جبهه قلمداد می‌شوند و دو فرد غارت شده، به واسطه تفاوت قومی شان، باید نسبت به هم احساس تفاوت و خصومت داشته باشند.

گرایش قومیت طلبانه در یک نظام دیکتاتوری مانعی است بر سر راه آزادی، زیرا جامعه را تکه تکه کرده و توان جمعی آن را برای رهایی از استبداد به چند پاره تقسیم می‌کند. جریان‌های جدایی‌طلب توان نیروهای اجتماعی برای دفاع از آرمان‌های فراقومی را به شدت کاهش می‌دهند و وقت و انرژی را متوجه عواملی می‌کنند که سبب ساز بقای غارت و دیکتاتوری است. هم از این روی نمی‌توان این جریان‌ها را – با هر نیتی که پشت آن باشد – به عنوان جریان‌هایی مترقی قلمداد کرد. این گونه گرایش‌ها به شدت عقب گراست و نشانی از تفکر مدرن در آن نمی‌توان یافت نیست.

نگاه مدرن به مبارزه

در این نگاه، محور، فرد، یا دقیق تر بگوییم، انسان است. فرق بزرگی است بین اندیشه‌ی انسان محور و تفکر قبیله محور. در مورد نخستین، آن چه مهم است جان و کرامت بشر است و در دیگری، انسجام و بقای قبیله. اولی هر چیز را فدای حفظ جان و حرمت انسان می‌کند و دومی، همه چیز را فدای تداوم ساختار قبیله. اولی به حقوق بشر و حقوق مدنی فرد و جهان شمولی آن تکیه دارد و دومی، بر زبان و نژاد و جغرافیا. دغدغه‌ی نگاه انسان مدار حفظ جان و تامین رفاه و آزادی فرد است و دل مشغولی نگرش قبیله مدار، نگه داشتن پاره‌ای از ارزش‌های سنتی به قیمت – اگر لازم باشد – جان و جنگ و جدال.

در حالی که خصلت جهان شمولِ ارزش‌های مندرج در مدرنیته اهمیت خاک و نژاد و زبان را به حداقل رسانده است، نگاه کهنه‌گرای قوم‌مداری به دنبال احیای مرزها و برافراشتن حصارها با پرچم و زبان و نژاد است. قوم‌گرایی بازگشتی است قرن بیست و یکمی به جداسازی‌های عصر بعد از پارینه سنگی با استعانت از فیسبوک و تانک. نفس و ذات امروزی ندارد. به جای پیوند آدم ها، که خصلت گذر بشریت از دوره‌ی سیاه جنگ‌ها و کشتارها براساس قومیت و ملیت است، این جریان‌های جدایی‌طلب مردم را دعوت می‌کنند که به نوعی بازگشت تاریخی اقدام کنند و باز هم بشریت را، به سان دوره‌های کهن تمدن انسانی، تکه تکه کنند تا هر ملت و شبه ملتی در پشت دیوارهای بلند ترس و بی اعتمادی به سایر ملت‌ها به چشم دشمنان بالقوه و بالفعل خویش بنگرد.

بر درک قوم‌گرا و جدایی‌طلب، فرهنگ پیشا-زمینداری تاریخ، سوار است؛ هر چند که گفتمان سیاسی تشکل‌های مرتبط به آن خود را به زیور واژه‌هایی چون دمکراسی، برابری و عدالت و امثال آن بیارایند. این جریانات، ناخواسته یا نادانسته، سد گذر تاریخ جوامع استبداد زده به سوی مدرنیته هستند. مدرنیته‌ای که می‌تواند در سایه‌ی مردمسالاری و آزادی، ریشه‌های نزدیکی مردمان را به هم فراهم سازد و با رجوع دادن همگان به ویژگی‌های جهان شمول بشری آنها را قادر به زندگی صلح آمیز در کنار هم سازد.

مسیری خلاف جهان مدرن

در عصری که اروپا، به عنوان مثال، مجدانه و با هزینه‌ای بالا سعی دارد تا کشورهای درون خویش را متحدتر و یک پارچه تر سازد، گرایش به سمت از هم جداسازی در خاورمیانه بالا گرفته است[1]. چرا در حالی که ۲۷ کشور اروپایی، با تمام پیشینه‌ی پرخون خود، توانسته‌اند مرزها را بردارند و به سوی همزیستی نمونه واری دست بزنند درعراق و ایران و سوریه باید ساز جدایی و تجزیه‌طلبی را ازنو نواخت؟ چه آینده‌ی درخشانی می‌تواند در این فرایند کشورک سازی قطعات مختلف جغرافیایی، با بافت‌های قومی که دیگر یکدست هم نیستند، یافت؟ اقلیم کردستان عراق چه دستاورد بی مانندی برای بشریت به همراه داشته است که قدری بزرگترشده اش بتواند آن را به مرحله‌ی کمال برساند؟ امنیت بیشتر؟ دوری از دولت مرکزی؟ [2]

کج بینی‌های نهادینه شده

به نظر می‌رسد بی میلی رهبری جریان‌های جدایی‌طلب در نهادینه کردن فرهنگ روابط دمکراتیک مدرن در درون و بیرون تشکیلات، کلیدی برای رمزگشایی وجود این گرایش‌ها در آنهاست. بافت درونی بسیاری از این تشکل‌ها بازتولیدی است از ساختار قبیله‌ای جامعه‌ای که آنها برای حفظ خصلت قبیله ایش چنین تلاش می‌کنند. عدم رشد فرهنگ دمکراتیک در روابط درون و برون تشکیلاتی و محدود بودن رهبری آنها به تعدادی قلیل، که نقش رئیس قبیله را در حزب و سازمان ایفا می‌کنند از جمله دلایل دیگرست. این احزاب توانایی و یا خواست این را نداشته‌اند که به مبارزه‌ی خویش خصلت فراقومی یا فرامنطقه‌ای بدهند. آنها از اجتماعی کردن مبارزه خویش ناتوان بوده‌اند، نتوانسته‌اند خصلت طبقاتی کار را برجسته کنند و به همین دلیل، در مقابل یک درجازدن طولانی در عرصه‌ی سیاست، یگانه ابزار حفظ انسجام تشکیلاتی خویش را در تاکید بر قوم‌گرایی دانسته‌اند.

به جای رفتن به سمت گسترده تر کردن افق‌های کار مبارزاتی در درون جامعه و در ورای منطقه و استان، به یک مبارزه‌ی صددرصد استانی و منطقه‌ای با پس زمینه‌ی قومی و فرهنگی پرداخته‌اند و به همین خاطر از درک ویژگی‌های فراقومی حاکم بر مبارزه‌ی جامعه در ایران و یا درعراق عاجز بوده‌اند. گویی که عراقی ستمدیده و غارت شده و زجرکشیده‌ی جنوب و مرکز عراق به همان سان ستم و غارت و زجر را احساس نکرده و نمی‌کند که به طور مثال کُرد عراقی. و همین برداشت گزینشی درد انسان، که در عراق سر منشاء اختلاف و درگیری و جداسری شده است، می‌رود که در گفتمان تشکل‌های کرد ایرانی نیز بازتولید شود. چنان که گویی استثمار کارگر کرد دنیایی است و استثمار کارگر شیرازی اما حدیث دیگری. که گویی زن تن فروش کربلایی همان حقارتی را حس نمی‌کرده است که تن فروشی در موصل.

جنبه‌های دیگری از موضوع

این «قوم محوری»[3] جدایی‌طلب اما بعد دیگری از موضوع را نیز در ایران نادیده می‌گیرد. این که بحث بر سر موزاییکی است از قوم‌ها و زبان‌ها و فرهنگ‌ها که هزاره هاست در کنارهم زیسته‌اند و بدین وسیله یکی اززیباترین شاهکارهای انسان‌شناختی تاریخ بشری را ساخته‌اند، شاهکاری که کرد و آذری و فارس و خراسانی و خوزستانی و بلوچ و گیلانی را در خود دارد و در عین حال، معجونی است که هیچ یک را در چارچوب تعامل فرهنگی میانشان – و نه زیاده خواهی‌های اقتصادی و سیاسی – برتر از دیگری قرار نمی‌دهد. ایران و بافت متنوع جمعیتی آن میراث بشریت است. نمودی است از توانایی بشر در همزیستی دیرینه، علیرغم همه‌ی آن چه در یک نگاه سطحی نگر مردمانش را به از هم گسیختن دعوت می‌کرده و می‌کند. ایران یک ترکیب قومی و نژادی نیست، یک ترکیب فرهنگی و یک ساختمان تاریخی است که پیام صلح، مسالمت جویی و با هم زیستن را در گوش جهان نجوا می‌کند. رنگین کمانی است که نشان می‌دهد وقتی مردمی اراده کنند که به یکدیگر به چشم انسان بنگرند می‌توانند کارهایی بی مانند کنند: دختر بلوچ همسر خراسانی برگزیند، پسر آذری با دختر خوزستانی ازداوج کند و جوان فارس شریک زندگی خود را از میان کردها برگزیند... این میراث بشریت است در دست ایرانی و حفظ آن با همه‌ی ایرانیان است، مسئولیتی است که تاریخ بر عهده‌ی ما گذاشته است و در مقابل آن جغرافیای حضور ما رنگ می‌بازد.

زیبایی ساختار قومی ایران در این است که از دوردست تاریخ خصلتی را با خود داشته است که اروپا هزاران سال بعد، پس از قرن‌ها جنگ و خونریزی و تنها پس از جنگ جهانی دوم، در دهه‌های اخیر، به محاق تجربه گذاشته است. ما ایرانیان هزاران سال است که در کنار هم زیسته‌ایم و صد البته هزاران سال است که شلاق استبداد را در قالب دولت‌های قدرتمند زورگو بر تن احساس کرده‌ایم. اما اینک که دانش و تجربه‌ی انباشته شده در میان ایرانیان فرصتی ساخته است تا به دمکراسی گذر کنیم نباید این پیچ تاریخی را با داعیه‌های جدایی‌طلبانه به مرگ گاه ملتی تبدیل کنیم که در فراز و نشیب‌های پر مخاطره‌ی چند هزارساله‌ی خویش موفق به ارائه‌ی نمونه‌ای بی مانند و بی نظیر به کل بشریت شده است. نمونه‌ی از باهم زیستن، با هم دوست بودن و یک تن واحد را تشکیل دادن در عین حال، هزاررنگ بودن و صد فرهنگ و لهجه و زبان داشتن.

به وظیفه‌ی میراث داری خویش در مقابل بشریت بیاندیشیم!

جریان‌های جدایی‌طلب بهتر است به این بعد از موضوع هم توجه کنند که مسیر پیشرفت بشری در به هم پیوستن و با هم بودن است و نه در هر چه پراکنده تر شدن و قطعه قطعه شدن. یک تشکل سیاسی مدرن که مدعی دمکراسی است می‌داند که مبنای دمکراسی آزادی فردی است و آزادی فردی نیز با تلاش جمعی حاصل می‌شود. هر چه این جمع گسترده تر و قویتر باشد می‌تواند بهتر حقوق خود را احیاء کند. این با در کنارهم بودن است که انسان‌ها توان بیشتری را کسب کرده و شانس تجربه‌ی خوشبختی را در معنای عمیق و فراخ آن خواهند داشت، نه در جدایی و حبس خویش در پشت حصارهای مرزهای مصنوعی خصومت آفرین.

ستم باید پایان پذیرد و ستم مضاعف نیز

در این شک نیست که می‌بایست به ستم مضاعف پایان داد، اما در یک نگاه کلی باید بیاندیشیم که چگونه به ستم‌سالاری خاتمه دهیم. وقتی بتوانیم سازوکارهای نظام سلطه‌گرا و خودکامه را زیر سؤال بریم، هم ستم طبقاتی را پایان داده ایم و هم ستم قومی و فرهنگی را. این در یک جامعه‌ی سازگار با هم و در کنار هم است که بستر رشد تنوع فرهنگی و زبانی پدید می‌آید و می‌تواند به تمام مظاهر نابرابری و بی عدالتی پایان دهد. مبارزه‌ای که در آن، دانشجوی گرگانی برای حقوق دانشجویان عرب زبان خوزستان تلاش می‌کند و کارگر همدانی به یاری کارگران بندرعباسی می‌شتابد. ازاین درهم آمیختگی فرهنگ‌ها و قومیت هاست که پدیده‌های نوین و زیبای بشری شکل گرفته و در آینده نیز چنین خواهد بود.

بازگشت تشکل‌های جدایی‌طلب به روایت اجتماعی مبارزه می‌تواند آنها را از این عقب گرد آشکار مبتنی بر قوم‌گرایی کهنه شده معاف سازد. توجه کردن به این نکته که آن چه مهم است بافت اجتماعی و به طور دقیق تر بگوییم، طبقاتی حاکمیت است که اهمیت دارد نه بافت قومی آن. وقتی مردمی بتوانند در سایه‌ی مبارزات دمکراتیک و تشکل‌های سیاسی خود مجهز به سازماندهی اجتماعی شوند و نهادهای مدنی و شبکه‌های همیاری مردمی و اتحادیه‌های صنفی و سازمان‌های غیر دولتی خویش را داشته باشند، دیگر از بابت حکومت مرکزی نگرانی چندانی نیست.

 جامعه‌ی دمکراتیک توازن ساختاری خویش را در وجود ضد قدرت می‌یابد، یعنی قدرت سازمان یافته‌ی مردم یا همان قدرت اجتماعی. در نبود این عنصر، با یا بدون حصارهای قومی و زبانی، دولت‌ها همچنان یکه تازند. آن چه که جامعه‌ی امروز ایران، برای رهایی از استبداد و شکل‌های مختلف مدیریت خودکامه نیاز دارد، تلاش برای بنای یک قدرت اجتماعی در جامعه است. وجود سندیکاهای کارگری که بتوانند در صورت لزوم و برای دفاع از حق یک طبقه در سطح کشور یا یک لایه از آن در یک منطقه یا استان، کارگران پالایشگاه‌های سنندج و تبریز و اصفهان و اهواز را به اعتصاب سراسری فرابخوانند و دولت را به زانو درآورند. یا اتحادیه‌های دانشجویی که بتوانند حرکت‌های اعتراضی عمومی در تهران و رشت و چابهار و بانه و کرمانشاه و مشهد به راه بیاندازند.

پس، چاره‌ی کار شاید در این نباشد که مردم ایران را هر چه بیشتر از هم دور کنیم، بلکه بهتر است آنها را به هم نزدیک تر و در سازماندهی اجتماعی یاری کنیم تا بتوانند به عنوان انجمن‌های صنفی، سندیکاهای کارگری، سازمان‌های مدافع حقوق زنان، تشکل‌های غیر دولتی مدافع حقوق قشرهای مختلف و نیز اتحادیه‌های دانشجویی، در صدد دفاع مشترک و هماهنگ از حقوق مدنی و صنفی خویش باشند. بدیهی است که فردا روزی یک کنفدراسیون کارگری قدرتمند در ایران می‌تواند از وزن خود برای حمایت از کارگران عراق و افغانستان و ترکیه هم استفاده کند و برعکس.

ختم کلام

آری، رؤیای انسان مدرن، مبتنی بر حقوق بشر و احترام نهادینه به آن، رؤیای با هم بودن است نه از هم دور شدن. رؤیای تشکل‌های سیاسی کرد ایرانی نیز می‌تواند در پیوند با این ارزش پیشرو جهانِ نوین باشد که مرزها مصنوعی اند، مرزها دیوارمیان توده‌های مردمند، مرزها حصار جدایی و دشمنی آفرینی میان ملت‌ها هستند. می‌توان به جای جدایی به پیوند اندیشید، پیوند مردم ایران میان هم و قدری دورتر، پیوند مردم ایران و افغانستان، پیوند مردم ایران و تاجیکستان، پیوند مردم ایران و عراق؛ پیوند مردم عراق و سوریه و ... این رؤیای انسانی و پیشرو می‌تواند به جهانی سرشار از خصومت نافهمی، دیوار بی اعتمادی، حصار بدنگری و مرز دشمن آفرینی پایان دهد و جهانی سرشار از دوستی و تعاون و همیاری و بی دیوار را ترسیم کند، جهانی بی سیم خاردار که در آن انسان‌ها در رفت و آمد و گزیدن مکان کار و سکونت خویش جز اراده‌ی خود نیاز به کسب هیچ اجازه‌ای ندارند. جهانی که اسمش به جای پاکستان و افغانستان و تاجیکستان و سایر نام‌ها یک چیز باشد: بشرستان و بر سر در تمام شهرهایش نوشته شده باشد: انسان‌ها، به اینجا خوش آمدید!

آری چنین جهانی ممکن است ،اما برای داشتن آن باید نخست باید شجاعت داشت و رؤیای آن را در سر پروراند.

پانویس‌ها:

این مطلب را پسندیدید؟ کمک مالی شما به ما این امکان را خواهد داد که از این نوع مطالب بیشتر منتشر کنیم.

آیا مایل هستید ما را در تحقیق و نوشتن تعداد بیشتری از این‌گونه مطالب یاری کنید؟

.در حال حاضر امکان دریافت کمک مخاطبان ساکن ایران وجود ندارد

توضیح بیشتر در مورد اینکه چطور از ما حمایت کنید

نظر بدهید

در پرکردن فرم خطایی صورت گرفته

نظرها

  • کاربر مهمان

    <p>یک پرسش فوق العاده ساده ای از پانفارسیستهای داریم . در صورت دست کشیدن نیروهای ملی گرای اقوام/ملتهای غیر فارس از ارمان جدایی و ستقلال شماها برای انها کد ام حقوق بنیاد ی قومی/ملی قایل خواهید شد . به فرماید جواب بهدهید.جواب مستقیم و رسا بدون دورویی وابهام وغیره .هم اکنون منتظر حرف شما هستیم . مسلم.</p>

  • کاربر مهمان

    دوستانی که در خارج کشور بسر میبرند ، خوب میدانند که فارسها در خارج از کشور همواره در مقابل افراد خارجی و یا حتی هنگام نوشتن CV برای کسب شغل یا ادامه تحصیل ، خود را فارس معرفی میکنند ، و همواره از بکاربردن نام " ایران " به شدت اجتناب میورزند،اما هنگامی که به بحث حق تعیین سرنوشت با ملل غیر فارس ایرانی میرسند ، در وهله اول که منکر وجود قوم یا ملت فارس هستند، بعد هم میگویند که نه ایرانی بودن هرگز به معنای فارس بودن نیست ، و با عوام فریبی میفرمایند ، که نه ما همه ایرانی هستیم و انسانیم و از حق و حقوق یکسان همه بر خورداریم . به عنوان کسی که سالیان دراز در خارج از کشور به سر میبرم به تمام کردها ، ترکها ، بلوچها ، ترکمنها و عربهای ایرانی عرض میکنم ، مبادا فریب این حیله گری و زبان بازی شونیستهای فارس را بخورند ، آنها تنها به فکر حفظ حاکمیت مطلق فارس بر تمام ایران هستند. و مانند طرفداران رژیم ، که حفظ نظام را اوجب واجبات میدانند حفظ تمامیت ارضی ایران (اسم رمز حاکمیت مطلق فارس ) را از اوجب واجبات می پندارند و در این راه خود را مجاز به انجام هر کاری ، از جمله ، تحقیر ، تحمیق ، توهین و تهمت ، میدانند .

  • کاربر مهمان

    با سلام میخواستم از نوشتن خودداری کنم اما این جناب هوطن اذربایجانی یک کرد یا هردو دست بردار نیست و میخواهد بر طبل جدایی بکوبند تا بالاخره به ارزوی دیرینه شان که داشتن کشور مستقل است برسد. حالا فرض کنیم که کشور شما در شمالغربی ایران به نام ترکستان یا آذربایجان جنوبی یا کردستان شرقی یا هر نام دیگری اعلام وجود کرده است. اولا ایکه این کشورهای جدید بایستی از چندین و چند مانع سیاسی و تایید سازمان ملل و به خصوص کشورهای قدرتمند بگذرند که این خیلی بعید است. به فرض اینکه اربابان غربی قول هایی داده باشند که این کاررا تسهیل خواهند کرد این کار به منزله دخالت در امور ایران تللقی میشود و اگر بر ان پافشاری شود جنگی تمام عیار در خواهد گرفت که انتهایش ناپیداست. حال باز هم فرض کنیم کشور مستقل کرد زبان یا ترک زبان شما برپاشده و میخواهید دوایر دولتی و وزارت خانه ها و پول ملی خودرا درست کنید. بازهم مجبور خواهید بود زبان فارسی را برگزینید در غیر اینصورت نخواهید توانست با مردم کشور خود ارتباط برقرار کنید. این حرفهای بالای اجاقی را که نتیجه اش فقط ایجاد دشمنی است کنار بگذارید چون شما نه سیاست مدار هستید و نه سیاست گذار. شما نه از زمینه های اموزش زبان خبر دارید و نه بلد هستید چگونه همزیستی مسالمت امیز را حتی در میان اقوام ترک یا کرد برقرار کنید. این حرف های تعصب الود را فقط میتوان بالای اجاق زد نه در کاربرد و در عمل. شما اگر واقعا سیاست گذاری و سیاستمداری بلد بودید به ما یک راهکار مسالمت امیز را نشان میدادید و بعد از بارها و بارها خواندن و دیدن ملاحظات و نظرهای دیگر دوستان حد اقل کمی انعطاف پذیر میشدید. شما را دیگر نمیتوان فقط جدایی طلب نامید که این کار شما نفاق افکنی و خیانت است. مردم ایران و اذربایجان شمارا نخواهند بخشید و مسلما اگر با شمای نوعی روبرو شوند ارجی نخواهند گذاشت. اگر واقعا سیاست مدار هستید راهکاری ارایه دهید که چگونه میتوان اقوام گوناگون ایرانی را با هم زیر یک پرچم متحد کرد. این سازهای جدایی طلبی که شما در اینترنت سرداده اید فقط همه مارا از رسیدن به ازادی و دموکراسی باز میدارد و نیروهایمان ذا صرف کاری می کند که عبث و بیهوده است. هر وقت کشور جدیدتان را تاسیس کردید ما شوونیست ها پان فارسیست را دعوت نکنید. انوقت خواهید دید که جمعیت کشورتان پنج نفر بیشتر نخواهد بود و برای پست های کلیدی مجبور میشوید سیاستگذارانی را از کشور همسایه وارد کنید. خیر پیش.

  • کاربر مهمان

    اخبار بی بی سی را نگاه کنید.سال ٢٠١٤ در اسکاتلند انتخابات است برای جدایی و استقلال اسکاتلند. قابل توجه آقایان شونیست کیلومتر نویس: ترک ها درهمه جای دنیا لیاقت و پشتکار خود را نشان داذه اند و همه جا بازار و دانشگاه و مراکز اقتصادی و علمی را در دست داشته اند بعد شما میفرمایید لیاقت اداره خود را ندارند!؟ گویا شما اول خود را فریب دادید و با این حرفهای قدیمی کودکان خردسال را هم نمیشه فریب داد تا چه برسد به این نسل اینترت و ماهواره و انفجار معلومات. در کدام جنگ ملتی، توانسته ترکها را شکست بدهد؟ کدام ملت پشتکار و اراده ترک ها را داشته؟ این حرف ها گفتن ندارد و همه میدانند. کدام دولت و ملت قدرت و بررگی و افتخارات و مکر بریتانیا را داشته و دارد؟ با همه این وجود دو روز پیش توافق کرد که اسکاتلندها انتخابات برای جدایی در سال ٢٠١٤ برگزارکنند و در صورت رای اکثریت اسکاتلندی ها جدا شوند.(نه انگلیسی ها) در سیستم دمکراسی چاره ای جز احترام به خواست جمعی نیست . وقتی اگثریت آذری ها جدایی می خواهند دیکتاتوری شاید بتواند با استخدام بعضی از اوپوزسیون ها و خشونت کمی آن را عقب بندازد. اما همانقدر مرگ خود را نزدیک کرده است. بعد از فروپاشی تمامی حکومت های متمایل به بلوک شرق کشور آنها تجزیه شده است. یوگسلاوی،جماهیر شوروی،چک واسلواکی و غیره را نگاه کنید.ایران هم استثناءنیست. پایان عمر شونیستی و تمامیت خواهی و تک زبانی و تکتازی فرهنگی بپایان رسیده.دست و پا زدن های آخر فقط درد جان کندنش را زیاد میکند.

  • کاربر مهمان

    سخنی دارم با دوستان اذری یا کرد یا جدایی طلبان: آیا به یاد دارید اولین شهری که در ان مردم برعلیه حکومت شاه به پا خواستند کدام است؟ مسلما تهران و اصفهان نبودند که اولین قیام را به عمل رساندند. این شهر همان تبریز وطن پرست بود که ستارخانها و باقرخانها را به ایران داده است. این حکوممت هم به درستی توسط همان اذری های متعصب و عزیز برما تحمیل شده است. اگر افراد غیر ترک نژاد در راس امور هستند این شاید بیش از یک تصادف نباشد. حال اینکه محل تولد یکنفر را به عنوان دلیل وابستگی ان فرد به یکی ااز اقوام ایرانی به حساب اوریم خیلی نگاه بچگانه و نا پخته ایست. این افراد همه ایرانی هستند و حالا به دلایلی در راس کاری قرار دارند. مسلما شما هم قبول دارید که نصف بیشتر سرمایه بازار تهران دست تبریزی های عزیز است. نصف حمعیت تهران تبریزی است. باید از خود بپرسیم چرا اینهمه آذری در تهران زندگی میکنند؟ چرا به دیار خود بر نمیگردند تا به تجزیه طلبان کمک کنند؟ بعضی ها متاسفانه متوجه تتاثیر و نتیجه حرف های خود نیستند و نمیخواهند بدانند که میتوان در کودکی دو یا سه زبان را اموخت و لی بعداز سن بلوغ توانایی یادگیری زبان کم و حتی مشکل میشود و اگر ایران به خود این اجازه را بدهد که زبان محلی جایگزین زبان سراسری شود بعد از یک نسل (25 سال) انسجام سیاسی و فرهنگی و اقتصادی کشور از هم میگسلد. هیچکس منکر گویش ها و لهجه ها و زبانهای بومی و منطقه ای نبوده و نیست اما اینکه زبان یک منطقه به کلی متفاوت از زبان رسمی و سراسری کشور شود اسفبار و مشکل افرین خواهد بود. دیگر نمیتوانیم همدیگر را هموطن صدا کنیم و دیگر نواحی جنوبی و نفت خیز کشور هم هیچگونه مسئولیتی در دادن پول نفت به مناطق غیر پارس زبان نخواهند داشت. حال با این اطلاعات بیاییم باهم بنسینیم و ببینیم چگونه بایستی حق و حقوق اقوام گوناگون را از جمله حق اموزش زبان مادری را حفظ کرد و در عین حال انسجام سیاسی و فرهنگی و یکپارچگی کشور را هم در راس امور قرار داد. این حرف های بچگانه که از روی تعصب و دل ازردگی زده میشوند نه وجاهت سیاسی دارند، نه عملی هستند و نه به نفع هیچیک از اقوام غیرپارس زبان کشور هستند. اگر واقعا کسی سیاست مدار و سیاستگزاراست همه این جوانب را در نظر میگیرد و از روی تعصب و بخار معده حرف نمیزند. با این حساب شاید ایجاد یک کشور فدرال با سی و چند استان خودمختار که در انها زبان و فرهنگ محلی هم حمیایت میشود دور از انتظار نباشد. اما این حرفهای بچگانه که بیشتر به جوک میماند را بایستی به کنار گذاشت و دنبال زوایای تاریک و مشکلات بالقوه جنین حکومتی گشت. این حرف ها ادم را به یاد این جوک کیاندازد: میگویند وقتی میخواستند تونل 22 مایلی زیردریای مانش را ایجاد کنند بعد از سالها مطالعه ساخت تونل را به مناقصه گذاشتند. در میان متقاضیان یک درخواست با قیمتی خیلی پایین خودنمایی میکرد. وقتی جویا شدند دیدند یک شرکت ساختمانی کوچک فورم های مزایده را پرکرده است. به دنبال صاجب این فورم ها گشتند و متوجه شدند که دو برادر انگلیسی هستند. آنهارا به مجلس اوردند تا توضیح دهند که چگونه این کار را خواهند کرد. یکی از دو برادر جنین گفت" "من میروم انطرف اب و برادرم هم اینطرف زمین را در جهت همدیگر میکنیم و خاکبرداری میکنیم. وقتی در وسط راه بهم برسیم سوراخ تونل تمام میشود." یکی از نمایندگان از وی پرسید حال امدیم و شما دونفر با همدیگر در وسط راه تلاقی نکردید انوقت چه میشود؟ آن مرد گفت خوب شما صاحب دو تا تونل میشوید. این جوک ربان حال ما 120 یا 130 نفر کاربران اینترنتی شده که میخواهیم دولت مجزا نشکیل دهیم. ما از 150 سال پیش با همین ندانم کاری ها و نسنجیدن پایان کار در ارزوی ازادای و دموکراسی تاله سرداده ایم. به جای قانون اساسی به ما مشروطه را قالب کرده اند. به جای ملی شدن نفت و دولت مردمی مصدق به ما حکومت پهلوی دوم را قالب کرده اند. به جای حمهوری دموکزاتیک ایران به ما جمهوری شیرخشت و اب گیپو داده اند و هنوز هم داریم از ان نوش جان میکنیم. حالا هم عده ای دارند بر طبل جدایی و قوم گرایی میکوبند تا مارا از هم جدا کنند. کی بیدار خواهیم شد؟ شاید هم اکنون وقت ان باشد تا دست از حزعبلات و خرافات و تعصبات قومی-زبانی برداریم و هموطن وار کنار هم بنسینیم و ابعاد این مساله را بررسی کنیم. به صرف اینکه هر بار موضوع را به سوی جدایی طلبی منحرف کنیم که مشکل حتی بحث هم نمیشود تا چه رسد به اینکه حل شود. ما هزاران سال باهم زیر یک پرچم و یک نام زندگی کرده ایم حالا چطور شده که دو سه تا ادم متعصب دارند برای 75 مییون نفر راهکار انتخاب حکومت تعیین میکنند!؟ تاریخ گواه است که هرگاه زیر یک پرچم و یک حکومت متحد شده ایم یونان و توران و هندوستان را هم به خود ضمیمه کرده ایم چون حرف اول را زده ایم. هرگاه به دنبال خزعبلات و حرافات رفته ایم محمود افغانها برما چیره شده اند. حال اگر از تاریخ پند نگیریم بازهم تجزیه خواهیم شد و کمکم نام ایران مثل یوگوسلاوی از صفحه گیتی زدوده خواهد شد. قبول داریم که دنیا در حال تغییر است اما ما میتوانیم یک صدا باشیم و سهمی بیشتر ی داشته باشیم و یا به دنبال به کرسی نشاندن زبان محلی برویم که مارا در گودالهایی کوچک محبوس خواهد کرد.

  • کاربر مهمان

    کاربر عزیز که در تاریخ یکشنبه, 07/23/1391 - 20:29. کامنت تو خالی طویلی نوشته است میگیوید که کامنت نویسان سیاستمدار نیستند.کاملا درست است . هر تحسیل کرده وبا سوادی سیاستمدار نمیباشد ولی هر کسی حق دارد راجع به موضع مورد علاقه اش اظهار نظر کند. بعد کاربر مهربان از غیر سیاستمدران-کاربران میخواهد که انها راه سیاسی برای حل مساله قومی/ملی در ایران ارایه کنند.ایا یک شخص معمولی یعنی به قول کاربر گرامی غیر سیاستمدار میتواند راه حل سیاسی پیشنهاد کند. من هم سیستمدارنیستم ولی فکر میکنم کاربر محترم بهتر میداند که دیگر حاجت نیست که امریکا را بار دیگر کشف کنند. نمونه ها و اصول حل همجون مسایل در دنیا فوق العاده زیاد است .کافی است در این زمینه اسناد ملل متحد را مطالعه کنید.کاربر گرامی وعزیز و مهربان و محترم فکر نکنند که میتوانند بر سر کسی سرپوش گذارند یا با ترفند میتوان کسی را فریب داد یاخود راعاقل دیگران را قافل جلوه داد .ان ایام دیگر سپری شده است.

  • کاربر مهمان

    <p>بسیار خوب حال که قبول کردید شما و بنده سیاستگزار و سیاست مدار نیستیم بهتر است کمی ساکت بنشینید و بگذارید انها که کار را میدانند این مشکل را حلاجی کنند.**** هم همین جمهوری اسلامی است که 33 سال است هنوز دارد انقلاب میکند و اعدام میکند و هنوز نتوانسته از حالت فوق العاده انقلابی به روال معمولی پانهد. به ان دوست دیگرمان هم که از افتخارات ترک ها نوشته اند باید بگویم که به همین ها دل خوش کنید چون همین راه را فارس های شوونیست هم پیموده اند ولی تاکنون کاری در دنیای واقعی انجام نداده اند. فکر میکنم خودتان هم در کامنتهای قبلی تان راجع به این موضوع نوشته اید که فارس ها ادعا های زیادی کرده اند. البته به درستی میتوان گفت که ایرانیان در کشور داری و دفتر و دستک درست کردن تجربه طولانی دارند که ترک ها این را ندارند. جتی ترکان سلجوق و صفوی و قاجار و افشار نتوانستند با قلدری و چماق و یراق و شلاق و طمطراق و چخماق و اجاق و رواق و بزاق و ..... غیره کشور داری کنند و مجبور بودند برای کشورداری دست به دامن فارسی زبانان شوند. به همین دلیل هم زبان فارسی زبان رسمی ایران است و ما ایرانیان هرگز به کسی فرصت و اجازه نمیدهیم که زبان کشورمانرا منسوخ کند چون این زبان فارسی است که مارا به هم بافته است و شیرازه فرهنگی ماست. شماراهم که میخواهید به زبان محلی گویش کنید محترم میداریم ولی این احترام شما به جای خود و حفظ زبان فرسی هم به جای خود. ادربیجان یاشاسین کردستان پاینده اما همیشه پرچم و زبان ایران بر همه مرامها ومسلکها و خواستهای بومی مقدم خواهد بود. به هر حال اگر ما ایرانیان مواظب همه جوانب نباشیم بازهم یک کلاه گشاد مثل کلاه های قبلی (مشروطه، نفت ملی و ج. ا.) بر سرمان خواهند گذاشت و به ریشمان خواهند خندید. اما این بار کلاهش از پشم شیشه ساخته شده است. کشور را به چندتا کشور ضعیف و بی جربزه تقسیم خواهند کرد و شما میتوانید به زبان محلی هرچی دلت خواست بگویی و کشور همسایه تان نخواهد فهمید شما کی هستید و چی میخواهید و چی میگویید.کشور جدیدتان با زبان محلی خودش را به شما تبریک میگویم.</p>

  • کاربر مهمان

    اری دوست عزیز نیازی به کشف فاره امریکا نیسن اما همین بجثها موجب میشود که نظرات شما و بنده و همه کسانی که نسبت به اینده ایران امیدوارند لحاظ شود. اینکه بگوییم امریکا هست پس ماهم هستیم درست نیست اما اینکه بنشینیم و سامانه حکومتی ایران آینده را روی کاعذ بیاوریم و ابعاد و زوایای تاریکش را روشن کنیم خیلی مهم است. با اینکار میتوانیم اشتباهات امریکا را تکرار نکنیم. میتوانیم به قول حافظ "فلک را سقف بشکافیم و طرحی نو در اندازیم" . بنده یک خواهشی که از شما و همه دارم اینست که دست از تمسخر و طعنه زدن برداریم و به جای کوچک کردن و بی اهمیت جلوه دادن کار دیگران به همه انها ارج بنهسم. به گفته سهراب سپهری مردمان ده بالادست چه صفایی دارند. تا گلی میشکفد مردم ده باخبرند و....... بزرگترین دشمن ما گسیحتگی و پاره پاره کردن کشور و از دست دادن یکپارچگی است. مواظب باشیم کلاه گشاد مشروطه را بار دیگر اما اینبار زیر پوشش پشم شیشه ملیتهای گوناگون بر سرمان ننهند. و بعد میبینیم که ما با ندانم کاری اتشبیار این معرکه جدید بوده ایم.

  • کاربر مهمان

    در جواب ارسال شده توسط کاربر مهمان در تاریخ دوشنبه, 07/24/1391 - 14:04. دوست عزیز کشف امریکا ربطی به حک.مت امریکای شمالی به خصوص امریکا و کانادا ندارد. امریکا 500 سال پیش کشف شده است و دولت های امریک و کانادا 100 الی دویست سال بیشتر عمر ندارند. اینکه از همه خواسته شود تا نظرات خودرا بنویسند بدان معنی نیست که همه از جمله نویسنده مطلب فوق سیاستگزار یا سیاستمدارند. اما دانستن همه زوایای کور و تاریک این مساله میتواند راهگشا باشد و یکبار دیگر به دام دسیسه های غربی نخواهیم افتاد که گنجشک مشروطه را رنگ کزدند و به جای قناری قانون اساسی به ما قالب کردند. حالا هم دارند مساله قومی-زبانی-نژادی را پیش میکشند و برخی هم دارند به ان لبیک میگویند. خوش باشید

  • کاربر مهمان

    در حال حاضربرنامه جدایی طلبی در مناطق مختلف اروپا ، به شدت از طرف ملتهای ساکن ان مناطق به روشهای دمکراتیک دنبال میشود ، جالب ان جاست که خود دولت مرکزی هم مقدمات و هزینه برگزاری انتخابات ان مناطق را فراهم مینماید ، انتخابات هم تنها در همان مناطق مورد اختلاف صورت می پذیرد نه در تمام کشور .( قابل توجه حضرات فاشیست و شونیست فارس ) حال مقایسه کنید با ایران ، که با وجود این همه ظلمهای آشکار ، اپوزسیون فارس ایرانی از دولت مرکزی گله مند است، که چرا اقوام غیر فارس را کم سرکوب میکند ، حاضر است برود جلوی خامنه ای زانو بزند ، استغفار کند(اینجا دیگر خامنه ای برای شونیستها و فاشیستها فارس نه تنها ترک نیست ، که نقش منجی قوم فارس را بازی میکند)، و بعد شمشیری از خامنه ای گرفته ، همه غیر فارسها را از دم تیغ بگذراند ، تا مبادا تمامیت ارضی ایران ، آسیبی ببیند، بی آنکه بدانند همین رفتار ، آتش جدایی طلبی را هزاران بار شعله ورتر میکند . حال لیستی از کشورهای اروپایی که در سالهای آتی در مناطقی از آنها انتخابات با نظارت بین و المللی برای جدایی صورت میپذیرد . ۱ : اسپانیا : دو منطقه : الف : ایالت کاتالونیا ب : ایالت باسک ۲ : انگلستان : دو منطقه : الف : اسکاتلند ب : ایرلند شمالی ۳ : ایتالیا : تیرول جنوبی : جالب آنجاست مردم تیرول جنوبی به جهت آلمانی زبان بودن ، بعد از استقلال از ایتالیا ، به فکر اتحاد مجدد با اتریش ( قبل ۱۹۱۸ ) هستند . ۴ : بلژیک : فلاندری : ائتلاف ملی گرای فلاندری ها خواهان جدایی بخش هلندی زبان شمال، از بخش فرانسوی زبان جنوب بلژیک است نکته بسیار مهم اینست که با اینکه سالیان قبل در بعضی از این مناطق این رفراندوم برگزار شده بود ( مانند اسکاتلند) وبا اینکه نتیجه ان ماندن با حکومت مرکزی بود ، اما انقدر نظر مردم ان مناطق برای دولت مرکزی با ارزش است و با درنظر گرفتن این اصل دموکراتیک ، که نظر مردم میتواند عوض شود، دولت مرکزی مقدمات انتخابات آتی را فراهم میکند .

  • علی

    من به همه هموطنان عزیز به یک چشم نگاه می کنم. خوشبختی را برای همه مردم می خواهم. شعار هر ایرانی میهن دوست برابری و عدالت برای همه و دستیابی به حقوق زبانی و محلی هم حق همه است. بهتر است در قرن علم و تکنولوژی دست از پدیده قوم پرستی و تلاش برای خوشبختی تنها قوم و عشیره خودمان دست برداریم. قوم پرستی و تلاش برای ایجاد یک کشور بر پایه نژاد و زبان از مصادیق نژاد پرستی است که دیگران را نفی می کند و تنها و تنها سعادت را برای خود می بیند. تنگ نظری و تعصب چه حاصلی دارد؟ فرض کنید با کشتار و خونریزی به آروزی ایجاد یک کشور هم رسیدید، به کشور کوچک و محصور خود در بین همسایه های دشمن ساخته نگاهی بیانداز که به جای دوستی و محبت بذر کینه و نفرت را کاشته ای. من روی سخنم با همه مردم عزیز ایران است به خصوص مردم عزیز غیر فارس زبان که گول تجزیه طلبان را نخورند. حکومت کنونی ایران هیچ ربطی به زبان فارسی و یا گروه خاص ندارد. گول دشمن سازی های دروغین فارس و یا ستم فارس بر غیر فارس را نخورید. بدانید که این گروه شما را از چاله ج ا به چاه تعصب و نژاد پرستی می کشاند.

  • علیزاد

    <p>ایران هنوز اینقدر بدبخت نشده که چهار اقلیت **** براش خط و نشان بکشند</p>

  • کاربر مهمان

    یک سوال از شما علی آقای عزیز دارم ، که امیدوارم بدون زبان بازی و شعارهای الکی که در عمل خودت هم سر سوزنی باورش نداری به من جواب بدهی . البته امیدم در مورد دوستانی مثل تو نزدیک به صفر است، چون برای تو فقط این نقش گربه و خاک مهم است و بس ، حال دیگران چه به روزشان میاید ، زبان مادریشان در حال نابودی است ، چقدر به خاطر وابستگی به یک قوم سیستماتیک در تمام جامعه تحقیر میشوند ، به درک ، مهم این نقش گربه است که نباید دست بخورد . و اما سوال من : فرض کنیم که ایران امروز تو بخشی از کشور مثلا عربستان بود ، بعد هم نوشتن و تحصیل به زبان فارسی مطلقا ممنوع ! دولت مرکزی ، به همراه قوم حاکم هم در حال برنامه ریزی برای نابودی تمام هویت فارسی میشد. به طور مرتب در تمام ارکان جامعه ، مانند بخشهای هنری ، تاتر ، فیلم ، سیستماتیک ملیت فارسی تو را معادل حماقت ، ابلهی ، وحشیگری و...تبلیغ میگردید.کار به آنجا میرسید که لهجه و زبان تو را وسیله مسخره و تفریح خود قرار میدادند. در تمام مراسم های جشن ، جک فارسی تعریف میشد. اگر تو می خواستی در کارت دعوت عروسی یا عزا ، قطعه شعری به زبان مادری خودت بنویسی ، یک جرم ضد امنیت ملی حساب میگردید و مطلقا منع میشد، تمام بودجه ایران عزیز تومعادل نصف یک شهر عربستان هم نمیشد، و ..... چه کار میکردی ؟! باز هم از این شعارهای الکی میدادی ؟ واقعا اگرآن وقت یک عربستانی میامد و به تو که در پی رسیدن به حقوق اولیه انسانیت بودی میگفت : " بهتر است در قرن علم و تکنولوژی دست از پدیده قوم پرستی و تلاش برای خوشبختی تنها قوم و عشیره خودمان دست برداریم. قوم پرستی و تلاش برای ایجاد یک کشور بر پایه نژاد و زبان از مصادیق نژاد پرستی است " این حرف را می پذیرفتی ؟به طور قطع پاسخت همراه با عصبانیت یک " نه بزرگ " بود . راستی با کدام منطق بشری تلاش برای خوشبختی یک قوم/ملت و تلاش برای ایجاد یک کشور بر پایه زبان از مصادیق نژاد پرستی است ؟!!

  • کاربر مهمان

    نمونه هایی که ذیلا اورده میشود نشان میدهد که با چنین کسانی گفتگوی تمدنها/فرهنگها تقریبا حد اقل امروز غیر ممکن است . انها بر عقیده پوچ نژادپرستی و برتری قومی /ملی/ فارسی اصرار و تاکید دارند. با این همه ما راه دیالوگ را ادامه میدهیم و فکر میکنیم که حتما روز میرسد که ارزشهای جهانشمول را میپذیرند در ابعاد شخصی به مقام دمکراسی به رسند و در این صورت بفهمند که باید درباره هر فردی و قومی و زبانی باید با احترام حرف زد//حالا برخی از اظهار نظرهای کاربران این یکی=.///شماراهم که میخواهید به زبان محلی /این چیست-ک/گویش /- براکالله اجازه حرف زدن به زبان مادری میدهی-ک /کنید محترم میداریم ولی این احترام شما به جای خود و حفظ زبان فرسی هم به جای خود. زبان ایران / تا امروز کسی ندانسته که این کدام زبان ست-ک /بر همه مرامها ومسلکها و خواستهای بومی مقدم خواهد بود /صد افرین یک زبان یعنی وسیله از یک قوم یعنی خالق زبان برتر ست-ک/. و شما میتوانید به زبان محلی هرچی دلت خواست بگویی/باز بی ادبی-ک/ و کشور همسایه تان نخواهد فهمید شما کی هستید و چی میخواهید و چی میگویید/این چه مزخرافاتی است که میگیید-ک/.کشور جدیدتان با زبان محلی/هر زبانی نامی دارد کسی نمیپرسد که کلمه فارسی در نام زبان فارسی از کجا پیدا شده نام اصلی ایش دری بوده-ک/ خودش را به شما تبریک میگویم.ارسال شده توسط کاربر مهمان در تاریخ دوشنبه, 07/24/1391 - 18:25./// این هم دیگر=///مواظب باشیم کلاه گشاد مشروطه را بار دیگر اما اینبار زیر پوشش پشم شیشه ملیتهای گوناگون/بلی ااجون اینها همه کالاهای وارداتی است وبه ایران ربطی ندارد -ک/بر سرمان ننهند. و بعد میبینیم که ما با ندانم کاری اتشبیار این معرکه جدید بوده ایم. /مثل اینکه مشروطه دسیسه غربی ها بوده ایرانیها هیچ تغیری طالب نبوده اند-ک/ ارسال شده توسط کاربر مهمان در تاریخ دوشنبه, 07/24/1391 - 18:33///این هم سوم =///یکبار دیگر به دام دسیسه های غربی نخواهیم افتاد که گنجشک مشروطه را رنگ کزدند و به جای قناری قانون اساسی به ما قالب کردند. حالا هم دارند مساله قومی-زبانی-نژادی/ مثل اینکه در جامعه بشری پدیده های به نام قوم/ملت موجود نیست بدهی است که در ایران نیست و اینها فقط ساخته و پرداخه غربیهای دسیسه باز است-ک/ را پیش میکشند و برخی هم دارند به ان لبیک میگویند. خوش باشید ارسال شده توسط کاربر مهمان در تاریخ دوشنبه, 07/24/1391 - 19:03./// این هم چارممن =///روی سخنم با همه مردم عزیز ایران است به خصوص مردم عزیز غیر فارس زبان که گول تجزیه طلبان را نخورند. حکومت کنونی ایران هیچ ربطی به زبان فارسی/عجب دروق بیرحمانه ای است -ک/ و یا گروه خاص ندارد. گول دشمن سازی های دروغین فارس و یا ستم فارس بر غیر فارس را نخورید/ درایران هیچ ستم ملی. موجود نیشت اینها فقط شایعات هستند و نیز از غرب صادر شده فارسها به خصوص رشنفکران فارس به کلی معصوم هستند-ک/ بدانید که این گروه شما را از چاله ج ا به چاه تعصب و نژاد پرستی می کشاند. ارسال شده توسط علی در تاریخ سه شنبه, 07/25/1391 - 01:31.// / این هم پنجم =/// ایران هنوز اینقدر بدبخت نشده که چهار اقلیت/این دیگر شوینسم فاحش و بی پرده و جنگجویانه است-ک/ **** براش خط و نشان بکشند ارسال شده توسط علیزاد در تاریخ سه شنبه, 07/25/1391 - 01:44. ///خب الان به گویید در دیدگاه پانفارسیستها میبخشید فارسهای عدالت خواه نسبت به ارزشهای کنونی بشری از لحاظ امادگی برای پذیرش انها کدام تحولی صورت گرفته یا خیر. انها میتوانند کلامات خوبی به نویسند و گفته ها ی شما را تایید هم کنند ولی در مسایل اساسی همان دام است و همان بام.

  • کاربر مهمان

    به هموطنی که در تایع زیر نوشته اند: ارسال شده توسط کاربر مهمان در تاریخ سه شنبه, 07/25/1391 - 15:12. اسپانیا و انگلیس و ایتالیا و بلزیک هم مساله قوی-نژادی-زبانی دارند. اول اینکه ایران با هر یک از این کشور ها و تمام کشورهای جهان متفاوت است و ما ایرانیان بایستی این تفاوت را ارج نهیم. یکی از این تفاوت ها عقب مانده بودن ایران از نظر اجتماعی-سیاسی است چه ما هنوز ان تجربه اموراسی را نداشته ایم و فکر میکنیم اگر نتیجه رفراندوم در هریک از این کشور ها به جدایی دوملت باشد انها از هم قهر میکنند و دیگر با هم حرفی نخواهند داشت. مسلم بدانید که اگر اسکاتلند از اینگلیس مستقل شود این در شیوه حکومت و سیاست خواهد بود در حالیکه بازهم زبان انگلیس زبان مشترک خواهدبود. زیرا زبان انگلیسی را همه میفهمند و لهجه اسکاتلندی فقط برای مردم شمال جزیره قابل درک و فهم است. دیگر اینکه مبنای جدایی زبان محلی نیست بلکه به دست اوردن برخی امتیازات سیاسی-تصمیم گیری توسط اسکاتهاست. متاسفاده در ایران چنانچه چنین رفزاندمی برگزارشود مثل مشروطه و جمهوری اسلامی آری یا نه خواهد بود که همه دیدیم عده ای متعصب پای صندوقه نشستند و مردم را به رای اری تشویق کرندن و از قبل هم رنگ کارت اری را سبز و نه را قرمز کردند. نتیجه اش شد همین که الان داریم. شما از حرف های همین معترضان که خودتان هم یکی از انها هستید در این صفحه میتوانید ببینید که اینها فقط زبان محلی را میخواهند که ترکی یا کردی یا عربی باشد که این امر با یکپارچگی کشور در تضاد است. حاضر هم نیستند یک قدم کوتاه بیایند. خوب با چنین طرز تفکری نباید انتظار بیشتر و بهتری داشت. اهم و فی الاهم را همیشه بایستی در نظر داشت و گرنه همان که در زمان مشروطه به ما قالب شد و زمان مصدق و ج.ا. هم تکرار شد در انتظار ماست.

  • کاربر مهمان

    جناب کاربر محترم مهمان در تاریخ سه شنبه, 07/25/1391 - 19:03خواهشمندم قیاس به نفس نفرمایید ،اگر دوستان شونیست فارس ، که خودتان هم یکی از انها هستید , دارای افکار بسیار عقب مانده هستند و تحمل عقیده مخالف را هم ندارند واگر نتیجه رفراندوم مطابق میل حضرات نباشد قهر میکنند و میخواهند بازی را به هم بزنند، این را لطفا به همه نسبت ندهید .ضمنا بر خلاف تحریف شما ، هیچ کدام از این کشورهای دموکراتیک , ا،سپانیا و انگلیس و ایتالیا و بلزیک مساله قوی-نژادی-زبانی ندارند ، بلکه آنها به حق انسانی و دموکراتیک تعیین سرنوشت پایبند هستند . درست بر خلاف شما و همفکرانتان , در اینجا هم شما قیاس به نفس فرمودید .

  • کاربر مهمان

    ما مشکلمان با فارس یا ترک فارسریزه شده و عرب فارسریزه شده نیست. ما مشکلمان با زبان و فرهنگ فارس است که استعداد استبداد آفرینی و شونیستی دارد. زبانی که تداعی زبان ژاندارم و زندان بان وشکنجه گر است. و خواهان زبان رسمی آذری برای آزری زبانان و زبان فازسی برای فارس ها و یا افغان های مقیم ایرانیم. همچنان که در کشورهای پیشرفته ، در یک کشور متلا ٣ یا ٤ یا ٧ زبان رسمی با ٣ با ٤یا ٧ فرهنگ رسمی وجود دارد. در کشورهای اروپایی بری مهاجرین ترک و عرب هم که در مقایسه با ملت های خودشان درصد بسیار ناچیزی است .مدرسه و دانشگاه و بیمارستان و ادارات به زبان ترکی و عربی وجود دارد. و در هر اداره و یا خدمات دولتی و دادگستری مترجم به هر زبانی حتی فازسی و آزری و کردی در اختیار ارباب رجوع بطور مجانی است. دوستانی که سالها توسط دستگاه تبلیغاتی شونیستی مغز شویی شده اند و حتی حالت شونستی و نژاد پرسی خود را درک نمیکنند.و حالتی غیر از آنچه در ایران کنونی هست را نمی توانند درک کنند. و یا منافع مادی و معنوی که حکومت در اختیارشان گذاشته مانع وجدان آنهاست. باید بدانند که آنها در کنار استبداد و دیکتاتور ایستاه اند. حمایت از دولت مرکزی و زبان فارسی رسمی و تمامیت خواهی ارضی و فرهنگی هنر که نیست برایش پول پرداخت میشود .خوشایند دیکتاتورهاست. همایش وجشنوارها برایش میگذرند و خرجها و چراغانی به پامیکنند. مزددور استخدام میکنند که به هر رنگی و هر نامی و نژادی درمیایند و هرکتمانی را میکنند. مرتب دم از خونریزی و تهمت میزنند. آیا در آمریکا با اینکه رییس جمهورش سیاه است و دنیای موزیک و ورزش و هنر دست سیاهان است. کسی می تواند منکر ظلم بر آنها شود . هر چند بیشتر خلافکارها و گنگسرها سیاه هستند. یا به جرم نژاد پرستی محاکمه میشود. سیاهها اگر از نژاد خود و فرهنگ خود و یا ملیت خود هرگونه افراط کنند .نژاد پرست محسوب نمی شود اما اگر یک سفید به سیاه پوست بگوید: "سیاه" محاکمه میشود و اگر پست و مقامی داشه باشد باید از آن خدا حافظی کند. بله, همه این ها بخاطر این است که حکومت مرکزی بطور غالب دست غیر سیاه بوده است. نژاد پرستی سیاه جرم نیست و حق اوست.چون در طول صد یا دویست سال پیش حکومت و سیسم حاکمیت دست آنها نبوده.اما همیشه تعدادی سیاه در راس بودن.

  • کاربر مهمان

    آره دوستان عزیز شوونیست فارس حق با شماست ، اصلا ما آذربایجانیها همگی به شما فارسها بدهکاریم و به قول شما فارسها هر چی سرمون بیاد حقمون و دل شما هم خنک میشه ،اما چرا ، خوب چون همه مسولین مملکتی ترک آذربایجانی هستند ، الان برایتان میشمارم : ۱: خامنه ا ی ، متولد مشهد ، پدر متولد نجف ، پدر بزرگ و پنج جد پشت ان متولد : تفرش ، مادر متولد : یزد ۲: احمدی نژاد : متولد گرمسار ۳ : جنتی : متولد : اصفهان ۴: برادارن لاریجانی(اژدهای سه سر ): متولد نجف . پدرشان متولد لاریجان مازندران ۵ : مشایی : متولد رامسر ۶ : قالیباف ، متولد : مشهد ۷ :محمدعلی جعفری (عزیز جعفری) فرمانده کل سپاه, متولد: یزد ۸ : علی فلاحیان ,متولد :نجف اباد اصفهان حیدر مصلحی (حیدر ۰۰۷ ),متولد :شهرضای اصفهان واقعا ما آذربایجانی ها تمام قدرت را قبضه کردیم . ( ببخشید که خاندان هاشمی رفسنجانی را فراموش کردم ، که لابد آنها هم بنا بر فرمایش شونیستهای فارس ، همگی از ترکان آذربایجان هستند و ما هم بی خبر ) واقعا با این همه قبضه قدرت از طرف ما ترکان آذربایجانی در ایران ، من میترسم که این فارسها خدای نکرده به فکر جدایی از ایران بیفتند ، باید خیلی مراقب باشیم .

  • کاربر مهمان

    جناب مسلم , جواب شما یک کلمه است و آن " هیچ " میباشد.

  • کاربر مهمان

    من نمیدانم شما که در تاریخ 07/22/1391 - 00:27. جواب ساده و =قانع= کننده ای داد ه اید در حقیقت پانفارسیست هستید یا اخلال گر یا نفاق افکن. هر چه که هستید بااین جواب رسای خود تیشه به ریشه تمامیت ارضی یک کشور میزنید.حتما برای شما زیستن در ایران ازاد و کثیر الملل و درشرایط برابری حقوقی تمام ملل ایران طاقت فرسا است ومیخواهید با فارسیستان که وطن قدیم شما پان فارسیستها است محدود باشید.ایران وطن همه ساکنین ایران و تمام اقوام/ملل ایران است و نه تنها ازان پانفارسیستها. و اقوام/ملل ایران میخواهند در کشور خود بدون اجازه نه تنها پانفارسیستا بلکه تمام فارسها ازاد و خرم زندگی کنند.اگر کسی مانع از ان شود پاداش عملشرا حتما دریافت میکند این قانون تاریخاست وبر پانفارسیستها نیز شامل است. بعدها نگویید که کسی شماها را اخطار نکرد.مسلم.

  • رضا ایرانفدا

    با سلام مطمئن هستم بر مبنای یک سیستم مدرن - منصف - عادل- توانگر و...نهایتا موفق ، همه دوست دارن تابع اون نظام بشن . یادم هست در دوران دبیرستان هم کلاسی داشتم به اسم بحرینیان اصرار زیادی میکرد که ما عرب نیستیم اجداد من مقیم بحرین بودن و قس علیهذا... امروز هم متاسفانه بعضی ساده دل واندکی خود باخته پنداشته اند با جدایی از میهن بزرگ وتاریخی مان ایران عزیز مثلا در بادکوبه به ایشان تخم طلا خواهند داد یا در اقلیم کردستان براشون کف مرتب میزنن. عزیزان من استقلال به شرطی خوب است که عرضه پول در اوردن و مدیریت کردن داشته باشیم نمونه اش همین هند (موفق )و پاکستان و بنگلادش (فاجعه )است. یا بالکان بزرگ که تیتو سعی کرد ادمشون کنه اخرش شدن ده تا کشور همه شون ارزوی لهستان و مجازستان یا المانو دارن ولی متاسفانه شدن نوکر ناتو وحقوق بگیر اونا چرا چون در توهم زبون و نژاد و قومیت درجا میزنن. الان در همین تهرون ترک لایق داریم که جارصد تا فارس براش هورا میکشن پاس امریکا کانادا هم جیبشه... خلاصه زنده باد ایرانی لایق کار افرین توانگر که روی زانوی توان و لیاقتش رشد میکنه نه زیر پرچم مزدوری بیگانه یا حق مددی

  • علی

    سلام به همه مسلم خان طرح سوال شما اشتباه است. اینکه می گویید بانفارس بیایید و به سوال من پاسخ دهد یعنی اینکه فردی پذیرفته است که شونیست است. اگر منظور مدافعان تمامیت ارضی است باید بگوییم من به شخصه از تمام حقوق زبانی و فرهنگی شما دفاع می کنم. این حق شما است که به فرهنگ و زیان خود را پاس بدارید و آن را تقویت کنید. آینده ایران متعلق به همه مردم از هر زبان و قوم و مذهبی است. هیچ کس حق برتری طلبی ندارد و همه در برابر قانون یکسان هستند. همه ما ضمن احترام به یکدیگر تلاش می کنیم تا محبت و دوستی جای خود را به تعصبات قومی و زبانی بدهیم. ما هیچ ادعای برتری زبان فارسی نسبت به سایر زبان ها نداریم و تنها از تمامیت ارضی دفاع می کنیم. حال عده ای تجزیه طلب ما را پانفارس خطاب می کند تا بتوانند بر رونق بازار خود بیافزایند. پیام من به همه برابری و عدالت برای همه مردم این سرزمین است. من وجدانا سعادت و خوشبختی را برای یکایک مردم از هر زبان و نژادی آرزومندم.چون همه ما انسان هستیم. دنبال برتری طلبی هرگز نیستم. زبان وسیله ارتباطی است و هرگز نمی توان در ایران زبانی را برتر از دیگر زبان ها دانست. در ضمن پاسخ فرد مهمان در تاریخ شنبه, 07/22/1391 - 00:27 شدیدا مشکوک است. موفق باشید

  • هاگن

    همیشه ترک ها روحیه ی قلدری داشتن و هنوز هم در هر جای ایران که هستن این روحیه رو نشون میدن و اتفاقا بر خلاف تهمت هایی که به بقیه میزنن از همه هم نژادپرست ترن... دوستان عزیزی که خواهان جدایی آذربایجان هستید: لطفا وقتی جدا میشید این مسئولان حکومت کنونی رو هم که تعداد قابل توجهیشون ترک هستن، رو هم همراه خودتون ببرین...شاید بقیه ایران آبادتر از حالاش بشه.

  • تات

    به نظرم این اتفاق ها همگی جریان تاریخ هستند! که متاسفانه همیشه برای ایران به بدترین شکلش میره جلو... بسیاری از ما ایرانی ها فارغ از این که اهل کجا باشیم براساس احساس و غریزه حرکت میکنیم و نه عقل و منطق... و بعدها حسابی چوبش رو می خوریم... دوستانی که همه چیز رو به فارس نسبت میدن، الان میان از شوونیست بودن من قصیده سرایی ها می کنن...ولی آیا به جنگ طولانی و خونینی که بین خودتون و ارمنی ها و کردها و ترکیه پیش میاد دقت کردین!؟؟!؟... ... همون جور که همه ی به اصطلاح شما فارس ها(که اصلا چنین چیزی نداریم.چون ما، کرمانی و اصفهانی و یزدی و...داریم نه فارس) آدم های خوبی نیستن.. همه ی ترک ها و کردها و لرها و بلوچ ها و .. هم آدم های خوبی نیستن.. این یه چیز ساده هست که خیلی ها دوست ندارن بهش فکر کنن و بپذیرنش. ... یکی از خوانندگانتون از مشکل گیلک ها با فارسی نوشته بود!... جالبه که تا حالا من حتی یه گیلانی رو ندیدم که با زبان مشکل داشته باشه...چه گیلک ها، چه تالش ها(که امیدوارم دوستان ترک، تالش ها رو جزیی از خودشون حساب نکنن که همین الان هم تالش های جمهوری آذربایجان علاقه مند به جدایی از این حکومتند)

  • خان اوغلان

    یه سوال دارم که خواهش میکنم جواب بدهید! آیا به نظر دوستان تجزیه طلب ترک، جمهوری آذربایجان حکومتی دمکراتیک داره یا خیر؟!! ...

  • کاربر مهمان

    من یه ترکم اما دوست ندارم که ایرانی نباشم! و فکر می کنم که دوستان گرامی نکته اصلی این مقاله رو نگرفتند. فکر می کنید در ایران فقط به ترک و کرد و بلوچ ستم شده. در زندان ها رو باز کنید و ببینید که صدها فارس زبان زندانی هستند. روشنفکران فارس زبان بر علیه ستم نوشته اند اما برای کردها و ترکهای گرامی عزیز ما انگار فقط این مهمه که بهشون نگن ایرانی! و بگن ترک و یا کرد! و ترکهای زیادی در دستگاه حکومتی عمله استبداد هستند. آمار بگیرید و ببینید که چند در صد از مدیران جمهوری اسلامی، مسئولین زندان ها، بازجوها، پلیس ها و چماق بدستها ترک هستند. ایران با همین تنوع قومی است که ایرانه. ایرانی بودن به معنی فارس بودن نیست. من فقط بیر سوز دیبرم: داگلیسین ایستبداد ایران ملیلتی ایستیداد الینن گورتولسو

  • کاربر مهمان

    من میپذیرم که همه کامنت نویسان در این صفحات دارای جهانبینی و موضع وسلیقه مختلفی هستند و این امرکاملا طبیعی است و هر کامنت نویسی عقیده خود اغشته با احساسات را مطرح میکند و خود نخواسته دیدگاه یک قشری که خودش منصوب به دان است مطرح نیز میکند. برای مثال کامنتی را میتوان ذکر کرد که توسط کاربر گرامی /تات/ در تاریخ یکشنبه, 07/23/1391 - 01:09. ارسال شده است.او درکامنت خود دو دیدگاه را که در افکار عمومی در جامعه ایرانی تااندازه ای رایج است منعکس کرده است.یکی غلط بودن فارس نامیدن فارسها. مثل این که کرمانی و اصفهانی هست ولی فارس نیست.یعنی کرمانی فارس نیست. فارس به معنی منصوب بودن به قوم فارس. دوم این که به عقیده کامنت نگار تالشهای ج. اذربایجان نباید ترک خوانده شوند اصلا منظورش اذربایجانی بوده چون کسی تالش راترک نه مینامد. ولی چون شهروند ج.اذربایجان است اذربایجانی است. واو متذکر است/ امیدوارم دوستان ترک، تالش ها رو جزیی از خودشون حساب نکنن که همین الان هم تالش های جمهوری آذربایجان علاقه مند به جدایی از این حکومتند) . و در ایران از احساسات جدایی طلبی برخی از طالشها به طور گسترده همایت میشود. این چه اصول سیاست است. از جدایی طلبی هر گروه خورد در دیگر کشورها همایت میشود ولی در ایران کسانی که برای احقاق حقوق قومی/ملی حرفی میزند جدایی طلب نامیده میشود. کامنت نگار محترم که خودش را تات نامیده یک نمونه ای بارز بر گفته های ماست.مسلم

  • کاربر مهمان

    یه سوال دارم هم من دارم که خواهش میکنم جواب بدهید! آیا به نظر دوستان شونیست و فاشیست فارس ، جمهوری اسلامی ایران ، افغانستان و تاجیکستان, حکومتهایی دمکراتیک دارند یا خیر؟!!

  • کاربر مهمان

    من از کاربر گرامی که در تاریخ یکشنبه, 07/23/1391 - 12:55. کامنت خیلی مهم نوشته اند بینهایت سپاس گذارم. در ایران بسیاری از تر کها /ذریهای ایرانی این افسانه را که درایران همه امور در دست انهااست در بسیاری مورد به رخ دیگران میکشند.حتی بعضی اوقات تحت ستم ملی بودن خود را توسط همان افسانه توجیه میدهند یعنی میگویند که حکومت در دست انها ست ولی زبان فارسی برانها حکومت میکند. وقتی که توضیح خواسته میشود میگویند که ما امار نداریم. نه تنها پان فارسیستها بلکه بیشتر فارسها نیز کوشش میکنندکه این افسانه را دامن بیزنند. از دوست گرامی باز تشکر میکنم که بر این مساله روشنی کامل انداخته. فارسها و برخی ترکهای خود فروخته میگویند که در ایران ستم ملی نیست فارسها بر دیگران برتری ندارند. برتری ان نیست که تمام فارسها جایگاه بالاتری نسبت به تمام ترکان و دیگر مل داشته باشند. برتری این است که تمام سمتهای حساس حکومتی در دست نمایندگان قوم حاکم متمرکز شده باشد. وجه دوم برتری ملی/قومی حاکم بودن زبان قوم حاکم در تمام ساحات زندگی یک کشور به حاشیه رانده شدن زبانهای دیگر اقوام.به علاوه سیاست از بین بردن دیگر زبانهاو فرهنگها با مالیاتی که از همان اقوام/ملل تحت ستم گرفته میشود. در ایران دیگر بیش از٨٠ سال است همان سیاست دنبال میشود. رژیم اسلامی نیز همان سیاست را اجرا میکند. در حقیقت این یک رژیم اسلامی نیست یک رژیم شوینیستی ملی/فارسی درلفافه اسلاماست

  • کاربر مهمان

    دوست گرامی کاربر مهمان در تاریخ یکشنبه, 07/23/1391 - 02:02 واقعا اگر شما بنا بر ادعایتان یک ترک باشید، چگونه است که حتی گزارش سازمانهای و نهادهای حقوق بشری بین و المللی را در مورد ظلم , تبعیض و نقض حقوق بشر سیستماتیک بر علیه جوامع اتنیکی غیرفارس (به خصوص بر علیه آذربایجان , که در تمام گزارشها به صراحت عنوان شده است ) را قبول ندارید و درست با چماق همان شونیستها بر سر ترکهای ایران میکوبید و از ملت مظلوم آذربایجان طلبکاری هم میفرمایید ؟ دلیل می آورید که چون فلان بازجو، پلیس و چماق بدست ترک هستند, پس در نتیجه هیچ ظلمی به ترکها صورت نپذیرفته است !!!!؟!!! این شد دلیل و منطق ؟!!! خواهش میکنم به کامنت دوستی که در همین صفحه ، بخشی از گزارش تازه احمد شهید در مورد آذربایجان را ذکر کرده بود ، مراجعه کنید و تنها با وجدان انسانی خود قضاوت بفرمایید ، هر چند که از دوستان شونیست فارس بعید نیست فردا مطرح کنند که احمد شهید پان ترک است و یا جیره خوار الهام علیف .

  • کاربر مهمان

    من از علی محترم که در تاریخ شنبه, 07/22/1391 - 23:52. کامنت نوشته سپاس گذارم و موضع او را پشتیبانی میکنم. در حقیقت هم کوشش برای حل و فصل تمام مشکلات موجود در جامعه من جمله جالشهای قومی/ ملی و مذهبی/دینی/ فرهنگی و اقتصادی و... امثال انها بر این است که انسان در نهایت خود را انسان ازاد حس کند یا به سطح انسان حقیقی ارتقا یابد. بدون حل مشکلات اساسی و فرعی جامعه انسان نمیتواند خود را انسان ازاد احساس کند . پیروز باشید. مسلم.

  • کاربر مهمان

    آری مسلم جان ، همانطور که علی جان هم در کامنت شنبه7/22/1391 - 23:52.گفت ، اصلا طرح سوال شما اشتباه است.شما نباید از این سوال های سخت از این برادران شونیست نازنین فارس بفرمایید، بلکه به جای طرح سوال های بی معنی ، شما بایستی از صبح تا شب تنها به فکرحفظ تمامیت ارضی ایران باشید و بس .اصلا هر موقع هم که خواستید کامنتی اینجا بگذارید ، اولش بایستی ذکر کنید که از مدافعان تمامیت ارضی هستید. در ضمن من هم مثل علی جان معتقد هستم که پاسخ فرد مهمان در تاریخ شنبه, 07/22/1391 - 00:27 شدیدا مشکوک است.چون هرگز سابقه نداشته است که این شونیستهای فارس به سوالی با صداقت پاسخ دهند .

  • کاربر مهمان

    وقت ان رسیده است ، که دوستان شونیست فارس بدانند که در خانه دیگری ارباب هستند ، منظورم به طور مشخص در آذربایجان و کردستان است ، اینکه مثلا در بادکوبه به ما تخم طلا خواهند داد یا در اقلیم کردستان برایمان کف مرتب میزنن و یا اینکه دولت آذربایجان و یا در حال حاضر دولت اقلیم کردستان ، دمکراتیک هستند یا نه ، مشکلات ما خواهند بود ، نه مشکل شما عالیجنابان ، هیچ ملت با شرفی در دنیا دولت بدخودی را به دولت خوب بیگانه ترجیح نمیدهد .در هر صورت همه میدانند که دو دولت نامبرده شده ، به مراتب از دولت ایران بهترند ، هر چند که دارای معایب زیادی می باشند ، اما با دولت ایران قابل مقایسه نیستند . .

  • علی

    کاربر گرامی 07/25/1391 - 09:57 سوالی طرح کردی که اساسا شکل عربستان- فارس مشابه شکل کنونی آن در ایران فارس- ترک متصور می باشد. نخست از اینکه مطلب خود را به شکل محترمانه طرح کردی سپاسگذارم. دوست گرامی قبل از طرح سوال خود پیش قضاوت را انجام دادی و من را به زبان بازی و ارائه راهکارهایی که بدان اعتقاد ندارم متهم کردی. عیبی ندارد. من ناراحت نمی شوم. اما شما دچار خطای هاله ای شده ای. یعنی قضاوتی در ذهن خود شکل داده ای که حاضر به تغییر و یا اصلاح آن باور و اندیشه نیستی. حال می خواهی باور داشته باش یا نداشته باش. بنده عمیقا به تقویت فرهنگ و زبان قومی و منطقه ای باور دارم. با تقویت فرهنگ و علقه های بومی است که هویت یک فرد و تعلق خاطر به بنیان های اولیه اجتماع یعنی خانواده شکل می گیرد. به باور من ما باید در حکومت آینده بر روی شکل گیری هویت افراد که زبان، گویش، لهجه، آداب و رسوم جزو جدانشدنی آن می باشد با دقت کار کنیم. ما در این سیستم افول لهجه ها را شاهد هستیم. بیشتر افراد فارسی زبان در بسیاری از شهرها مایل نیستند با فرزندان خود به لهجه و گویش محلی سخن بگویند. این یک واقعیت است که این سیستم به دنبال یکسان سازی همه از نوع ولایی بوده است. به شما حق می دهم که دغدغه حفظ زبان و فرهنگ خود را داشته باشید. اما این سیستم هرگز به دنبال تقویت فرهنگ های محلی از جمله فارسی زبان ها بر نیامده که با طنز آنها را رو به نابودی کشانده است. بنابراین هر انسان منطقی می پذیرد که این سیستم به دنبال بسط افکار ایدئولوژی بوده است و هیچ ربطی به فارس و زبان فارسی ندارد. مدعا اینکه امروز در بسیاری از شهرهای فارسی زبان دیگر نشان چندانی از لهجه و گویش نمی بینی. لهجه و گویشی که از اجزای هویتی یک فرد است و به او احساس تعلق و وابستگی می دهد و از فرد شخصیتی استوار با ریشه های عمیق می سازد.بنابراین بحران هویت در این کشور مربوط به همه است، نه ترک زبان و غیره. حتی به نظر می رسد وضعیت زبان ها در ایران به مراتب بهتر از لهجه ها و گویش ها باشد. چه آنکه امروز اکثر مردم آذربایجان صحبت کردن به زبان ترکی را افتخار خود می دانند. در حالی که در گوش ها و لهجه ها این گونه نیست. نتیجه اینکه بحران هویت در بین فارسی زبان ها به مراتب وخیم تر از غیر فارس ها می باشد. ریشه های وابستگی به فرهنگ بومی در بین زبان های مرسوم در ایران به مراتب بیشتر از فارسی زبان ها به فرهنگ خود می باشد. حال چگونه می توانید این حکومت را نماینده فارس و زبان فارسی معرفی نمایید؟ با جواب به این سوال نتیجه می گیریم که ما باید به دنبال حل مساله باشیم نه پاک کردن مساله. شما با دفاع از تجزیه طلبی به دنبال پاک کردن مساله هستی. در حالی که تجزیه ایران بک مساله به غایت دشوار است. نه از باب میهن پرستی -که نمی توان علاقه ام را به کشور و فرهنگ و تمدن آن را پنهان کنم- که از پیچیدگی ها و در هم تنیدگی هایی که طی قرن های متمادی اقوام و مردم مختلف با هم ادغام شده اند. بسیاری از شهرهای ایران مثلا همدان با وجود مردم چند زبانه در کجا قرار بگیرند؟ شما چگونه حاضرید بخشی از فرهنگ و تمدن و هویت تاریخ خود را که لااقل پس از اسلام بیش از 1000 سال با مردم سایر مناطق ایران مشترک زندگی کرده اند حذف کنید. ما باید تجریه زندگی بر اساس حس مشترک انسانی و بر پایه دموکراسی را تجربه کنیم. به یکدیگر احترام بگذاریم و تلاش کنیم تا دست های دوستی به سوی یکدیگر دراز شود و دل های پر کینه و نفرت را از خود دور کنیم.برای رسیدن به هدف دشمن تراشی ناجوانمردانه نکنیم باز هم از صمیم دل و بدون ریا کاری سعادت و خوشبختی یکایک مردم ایران را آرزو می کنم.

  • کاربر

    بهتر است در این صفحه تمرین دموکراسی کنیم

  • کاربر مهمان

    همه اقوام ايراني کرد و ترک و بلوچ و لرو گيلکي و مازني و ترکمن و عرب و..در مبارزه با حکومت ديکتاتوري صدها .اعدامی و تيربارانی داده اند و الان نيز زندانها مملو از همه اقوام ميباشد که تا حصول اهداف واقعي انقلاب 57 بازو در بازو به مبارزه ادامه خواهند داد. افتراي تجزيه طلبی از نقشه های حکومت است تا جنبش مردمي را مايوس و گيج نمايد.

  • کاربر مهمان

    <p>دوست عزیز کاربر جمعه, 07/28/1391 - 10:59*** اهل فرهنگ و آدم های متمدن می دانند که از کله ی سر تا ناخن پای جامعه ی ایرانی و همین زبان فارسی وامدار آذربایجان است. دوست عزیز دستانی در کار هستند تا هیچمان کنند.باید شک کرد به این کینه ی خاموشی که میان کرد و ترک و فارس و عرب به پا کرده اند.و در سرتاسر تاریخ گذشته ی ایران این همه شدت نداشته است. مگر آقا محمد خان قاجار نبود که محبوب ترین کتابش شاهنامه بود و می گفت تا رود جیحون که مرز امپراتوری ساسانی است باید به ایران برگردد.و بسیاری از مناطق را بازگرداند و اگر زنده مانده بود همان کار را هم می کرد. چرا باید ایرانی را که نیاکان کرد و ترک و فارسمان این همه در راه یکپارچگی اش کوشیده اند به بهانه ی رفتار های** چند نفر که روی هیچ چیزی غیرت ندارند به باد بدهیم. هیچ کس نمی گوید نباید زبان مادری خود را دوست داشته باشیم.معتقدم باید شعرهای حیدربابا نه در آذربایجان که در تمام ایران تدریس شود.اما هرگز نباید زبان شیرین فارسی را هم زبانی غیر خودی بدانیم. ما همه ایرانیان دو زبانه هستیم و در کنار زبان مادری فارسی را هم داریم. فارسی هم زبان ما و نیاکان ماست.هیچ عیبی هم ندارد که از طریق مدرسه آموخته شده باشد.این فارسی نوشتاری زبان مادری 90 درصد مردم ایران نیست و حتی فارس ها برای خود لهجه های متفاوت دارند.همه از طریق تحصیل، فارسی را که زبان مشترک سرتاسر ایران است می آموزند. هوش و درایت بیش تر است که آن مردان را به خدمت به فرهنگ ایران وادار کرده رفیق و گرنه آن ها هم زبان مادری را دوست داشته اند. یک کشور کوچک در جهان امروز به سادگی طعمه می شود و غارت می شود و جدی هم گرفته نمی شود. تبادل و رشد و گردش اقتصادی و فرهنگی و علمی در آن بسیار کند می شود.امروز اگر کتاب صمد بهرنگی آذربایجانی به زبان فارسی چاپ می شود میلیون ها نفر در شهرها و روستاهای دور افتاده ی ایران خواننده ی آن هستند.دانشجوی کرد و آذربایجانی از دستاوردهای علمی و فرهنگی یک کشور با سابقه و بزرگ بهره می برد و همین برخوردها مانع تن دادنش به خرافه ها و تنگ نظری ها می شود. دوست گرامی واقعاً معتقدید محمود و ایرج افشار و کسروی بزرگ و هزاران آزادمرد دیگر که نام نبردم به دنبال منافع شخصی خود بودند؟ آزادگی به دسته ی شمشیر بسته است مردان هماره تکیه ی خود را بدو کنند شد پاره پرده ی عجم از غیرت شما اینک بیاورید که زن ها رفو کنند نوحی دگر بباید و توفان دیگری تا لکه های ننگِ شما شستشو کنند نیمتاج سلماسی</p>

  • کاربر مهمان

    لطفا اطلاعات غلط به مردم ندهید . منظورم دو کاربر محترم جمعه, 07/28/1391 - 10:59 و .شنبه, 07/29/1391 - 04:17 میباشد. محمود افشار یزدی و فرزندش ایرج افشار اهل یزد میباشند نه اهل آذربایجان, اتفاقا دشمن ترین افراد نسبت به مردم آذربایجان و یا کلا تمامی ترکها در ایران بودند .وي از جمله سياستمداران ضد ترك وضد عرب بود كه از سويي با دربار رضا شاه و از سوي ديگر بااستعمار انگليس ارتباط نزديكي داشت جهت اشنايي بيشتر با سياستهاي ن‍ژادپرستانه اين تئورسين دربار پهلوي لطفا مقاله اي از ايشان با عنوان (يگانگي ايرانيان و زبان فارسي) كه در ماهنامه آينده (شماره 2 سال چهارم ابان 1338 هجري شمسي)به عنوان سر مقاله به چاپ رسيده است بخوانید . اتفاقا دوست گرامی کاربر جمعه, 07/28/1391 - 10:59تمامی ملتها در دنیا ، در میان خود افراد خائن دارند. و این منحصر به ترکها نیست. اما در پدیده استعمار خارجی ، ما پدیده ایی به نام استعمار از درون internal colonial، یعنی افرادی که خود جز ملت تحت ستم و استعمار هستند, به مرحله ایی از استعمار شدگی و خود باختگی رسیده اند، که برای رهایی از ضربات فشار استعمار به خصوص از بعد فرهنگی آن، خود حتی به مراتب بدتر از استعمار گر به تحقیر و ضربه زدن به ملت خود می پردازند. نمونه بسیار کوچک آن دوست گرامیم، در کامنت خودتان مشهود است ، آنجا که می فرمایید "ترک باید دموکرات باشدو از حقوق شهروندی و قومی/ملی ایرانیان دفاع کند و برای دیگران بهانه ای برای مسخره بر ترکان ندهد " یعنی با اینکه خودتان به احتمال زیاد ترک هستید ، ولی رفتارهای یک ترک را مسخره میدانید و حتی از شونیستهای فارس هم بدتر به آنها امر و نهی میفرمایید. اما دوست دیگری در پاسخ به کاربر محترم دیگری در مورد شعر اعتراضی شهریار گفتند که شهریار این شعر را برای تهرانی ها سروده است نه شونیستهای فارس، اتفاقا همین جمله ثابت میکند که شهریار منظورش دقیقا شونیست فارسی ، که قلب تپنده آن فرهنگ تهران و تهرانی میباشد, بوده است .

  • کاربر مهمان

    <p>نژاد پرستی تفکّر برتر دانستن یک نژاد بر نژاد (های) دیگر است. نژادپرستی نوع خاصی از تعصب است که بر مبنای استدلالات نادرست و عمومیت دادن برخی خصوصیات به گروهی از انسانها، به گونه&zwnj;ای غیر قابل انعطاف، شکل می&zwnj;گیرد. نژادپرستی میتواند به راحتی به تبعیض نژادی بینجامد. هرگاه فردی اجازه دهد عقاید متعصبانه اش مانع از رشد و حرکت دیگری شود تبعیض نژادی رخ داده&zwnj;است. و آنان که همه ی افراد یک نژاد را از برخی مشاغل خاص، مسکن، حقوق سیاسی، فرصتهای تحصیلی یا تعاملات اجتماعی محروم می&zwnj;کنند عاملان تبعیض نژادی هستند. امروزه تقریبا در تمامی کشورهای پیشرفته، نژادپرستی یک ***فکری به حساب می آید و دولتها به کمک مدارس، رسانه ها و موسسات فرهنگی از سنین کم کودکان را آموزش میدهند که هیچ نژادی بر نژاد دیگر برتر نیست، هیچ نژادی هم پست و حقیر نیست. اصولا ارزش انسانها و موقعیت اجتماعی آنها نه با معیار نژاد، رنگ پوست، جنسیت و یا مذهب که بر اساس قابلیت های فردی، سوابق و تجربیات کاری و میزان تحصیلات تعیین میشود.</p>

  • کاربر مهمان

    پان فارسها شونیستی را افتخار ملی خود میخوانند و حسرت آقا محمد خان جلاد و رضا خان قلچماق را میخورند که اولی صد هزار و ده هزار چشم ازکاسه و بیضه از بیضه دان ها در می آورد و دومی نانوا و شاطر را زنده در کوره میسوزاند. این ها افتخارات شماست. اگر چند کلمه ترکی یاد گرفتی دلیل نمیشه خود را ترک جا بزنید. رضا خان هم باهمه بیسوادیش بقول دکتر بختیار چهارجهت جغرافیایی و نقشه خوانی هم بلد نبود .ترکی بلغور می کرد. اینها با داغ و درفش فارسی را تو مخ مردم میکردند.اما حالا دیگر آن دوره حسرت بار شما تمام شده. داغ و درفش و چشم و بیضه در آؤردن ، اعدام و نسل کشی اثر ندارد. روزگار دیگری است. درسته سن و سالی از شما گذشته بهتر است خود را با زمانه و حقوق های اساسی جوامع بشردوست و استاندرد جهانی وفق دهید . جامعه ی جهانی ،حقوق بشر و آزادی بیان را برای همه نژادها و زبان ها می خواهد و افسانه سرایی و نقل حکایت مانع جاری شدن حقوق اولیه انسانی نمیشود. دست از خود فریبی و رسوبات تبلیغاتی پان ناسیونالیسم بردارید. از گذشته خود خجالت بکشید. آقا محمد خان که چشم ها را کور میکرد گویا چشم و گوش پان فارس های پیر ما را هم بر روی دنیای امروز کور کرده، دوره شونیست در همه جای جهان طی شده. حالا شما می خواهید ادای تابوت متحرک آن را در آورید و با مرده رضا خان و کسروی در ارکست مردگان پیرانه خوش رقصی بنمایید.

  • کاربر مهمان

    ای کسانی که منبع تمام مشکلات کشور ایران من جمله پانفارسیسم و در مقابل ان تجزیه طلبی را به حق در حکومت ملاها میبینند و میگویند که بعد از برقراری نظام دموکراتیک و ازدیخواه اگر نه ههه اما بیشتر مسایل اجتماعی من جمله مسایل قومی /ملی حل وفصل خواهند شد چرا در باره مقاله بسیار جالب وعینی و علمی/ دین و توهین، نوگرایان دینی و ناباوران نوشته استاد جلال ایجادی/ اظهار نظر نه میکنید اخر رژیم موجود بر پایه دین و اسلام و شیعه استوار شده است. برای این که همچو رژیم از عرصه سیاسی کنار گذاشته شود باید بین مردم کمی هم سکولاریسم ترویج یابد بر شما قلم به دستان است که در این راستا کوشش کنید. ازادی بدون سکولاریسم چندان مستحکم نه میشود. بسیاری از سکولاریسم در ترس هستند در واقع سکولایسم از بین بردن دین نیست تعضیف تاثیر ان بر زندگی اجتماعی است جدا شدن دین از سیاست است تبدیل شدن دین به مسله شخصی انسان است یک کلمه ازادی کامل عقاد است. لطفا متوجه باشید و موضع خودرا بیان کنید.مسلم.

  • کاربر مهمان

    کاربر شنبه, 07/29/1391 - 13:02.افشار ها ترک بودند عزیز.این نکته را در ویکی پدیا ننوشته به خاطر همین از تیررس اطلاعات ویکی پدیایی شما دور مانده است.منظور آن دوست وابستگی قومی محمود افشار و ایرج افشار به طایفه افشارهاست که ترک بودند.

  • کاربر مهمان

    در مورد این که کاربر محترم شنبه, 07/29/1391 - 13:02.گفته اند" [محمود افشار و ایرج افشار] اتفاقا دشمن ترین افراد نسبت به مردم آذربایجان و یا کلا تمامی ترکها در ایران بودند" و یا وابستگی اشان به انگلیس ناچارم با احترام عرض کنم که اتفاقاً برعکس فرموده اند و هیچ کسی نیست که آن ها را از نزدیک شناخته باشد و این حرف را که تهمت و دروغی بیش نیست و کمال بی انصافی است تأیید کند.وصل کردن او به انگلیس نیز تنها از یک پانتورک یا نهاد اطلاعاتی امنیتی بر می آید.خوشا به سعادت شما که گویا هم این و هم آن را دارید.در پیام بعدی خود علیه تقی زاده و کسروی و شهریار هم بنویسید.که البته در قاموس شما ضربه پذیر ترند و سه جرم بزرگ دارند:1. با سواد بودند. 2.وطن دوست بودند.3.دروغ نمی نوشتند. در هم بکوبید این ها را که ملت ما بیدار تر شود.

  • کاربر مهمان

    در تایید حرف و مضافا تصحیح نظر هموطنی که نوشته بودند: نژاد پرستی تفکّر برتر دانستن یک نژاد بر نژاد (های) دیگر است. ارسال شده توسط کاربر مهمان در تاریخ شنبه, 07/29/1391 - 14:23. دوست عزیز اصلا چیزی به نام نژاد وجود نداشته و ندارد که یکی برتر از دیگری بوده باشد. انجه که بشر سعی داشته به عنوان نژاد و تفاوت های نژادی به خودش قالب کند هم از دیدگاه "خلقت" و هم از دیدگاه "طبیعت" مردود است. در تمام ادیان که بشر را محصول خلقت می انگارند انسانها مساوی هستند و محبوب ترین انها در نزد خالق همان پرهیزکارترین انهاست. -البته بایستی پرهیزکارراهم تعریف کنیم- و در دیدگاه علم زیست شناسی جدید هم انسانها دارای نقشه زنتیکی یکسان هستند. حال اینکه یک نفر خودرا مظلوم یا مغلوب یا غالب می پندارد فقط در سایه برخی القاءات نادرست و وقایع و جریانات محیطی است که هم شما به ان اشاره کرده اید و هم ان دوست آذری متهم به تجزیه طلبی و دوستدار زبان مادری و هم بسیاری از شرکتجویان و البته نویسنده مقاله . متاسفانه همین جریانات و القائات محیطی که در زمانی از لازمه های بقای کشور بوده اند امروز به عنوان یک عامل ایجاد کینه و دشمنی قلمداد میشوند. البته حیلی از ما ایرانیان بی توجه به احساسات و علایق قومی از اقوام ایرانی دست به لطیفه سرایی و تمسخر یکدیگر زده ایم که واقعا لازم است متوقف کنیم و از برادران و هموطنان عزیز آذری-کرد-عرب هم عذر خواهی هم بکنیم. مطمین هستم که برخی زخم های ایجاد شده از این طریق به قدری عمیق هستند که بازهم ان دوست اذری را بران خواهد داشت تا در جواب این نوشته هم بنده را متهم به هندوانه زیر بغل گذاشتن کنند. اما باید اذعان کرد که همینن روش بی اعتمادی ایشان هم حاصل همان القائات و جریانات خودبرتربینی و نزادپرستانه میباشد. بسیار جای تاسف است که ما ایرانیها با همین جوکها و تمسخرها و خودبرتربینی ها و خود پسندی ها کار را به جایی کشانده ایم که کشور دارد یکپارچگی خودرا از دست میدهد. و همه ما در این مورد مقصر هستیم. وقتی زیر منبر برخی از این لطیفه سرایان "سرپایی" می نشینیم و به جوکهای نژادی -جنستی در مورد اقوام ایرانی یا خانم ها میخندیم بایستی بدانیم که داریم تیشه بر ریشه یکپارچگی جغرافیایی کشور میزنیم و دامن به اتش تجزیه طلبی که متاسفانه این بار دارد می اید تا یک گلاه گشادتر دیگر بر سر ملت ایران بگذارد که از کلاه مشروطه و ملی نشدن نفت و جمهوری دموکراتیک اسلامی ایران گشاد تر خواهد بود. میتوان زیر منبر این اقایان نشست و هر وقت جوکهایی میگویند که به زنها یا یکی از اقوام ایرانی اهانت میکند انهارا هو کنیم و نخندیم. میتوانیم در ایگوونه موارد سکوت کنیم و نخندیم اما متاسفانه ما مردمی هستیم که دست به لودگی و زخم زبان و اهانت پراکی خوبی داریم . اهانت هارا میپرانیم اگر مردم خندیدند یا واکنش مورد نظر را نشان دادند که خوب اما در غیر ایصورت سعی میکنیم با اشاراتی و عباراتی کار زشت خودرا توجیه کنیم. متاسفانه این دوست اذری که میخواهند زبان مادری شان زبان زسمی کشورشان باشد توجه ندارند یا نمیخواهند توجه داشته باشند که همین الان هم گویش های محلی در ایران برقرارند وکسی مخالف ان نیست. اما اینکه ایشان به گونه ای ظلم وارده به همه ایران را به گونه ای بزرگنمایی موضعی یا جهتدار میکنند تا ترکان یا کردان ایرانی را با اهداف تجزیه طلبی خود همراه کنند قابل قبول نیست. خودشان هم احتمالا به همین نتیجه رسیده اند. به هر حال بنده نمیخواهم مزاحم وقت شریف شما یا ایشان شوم و لی به وضوح میبینیم که اگر افکار تجزیه طلبانه دنبال شود جنگ و خونزریزی و از هم پاشیدگی عمومی و فردی گریبانگیر ایران خواهد شد و همان ملل تحت ستم ترک یا کرد در نهایت بیشترین لطمه را خواهند خورد. در میدان جنگ که نان و حلوا نقسیم نمیکنند. جنگ هزینه هایی دارد که طرفین انرا میپردازند. در صمن به گفته این ظرب المثل که انکه تخم باد میکارد طوفان درو خواهد کرد این دوستان که دارند بی توجه به جوانب تخم جدایی را میکارند نمی دانند که وقتی این درخت تنومند شود میوه اش جز تلخی و کینه توزی و دشمنی نخواهد بود. و این دنباله دشمن تراشی هایی است که رهبر کنونی ایران دارد انرا دنبال میکند.

  • کاربر مهمان

    کاربر گرامی که در تاریخ شنبه, 07/29/1391 - 13:02. / کامنت نوشته وانجااول یک جمله از نوشته من نقل قول کرده//"ترک باید دموکرات باشدو از حقوق شهروندی و قومی/ملی ایرانیان دفاع کند و برای دیگران بهانه ای برای مسخره بر ترکان ندهد "//و در ادامه ان اضافه کرده اند ا// یعنی با اینکه خودتان به احتمال زیاد ترک هستید ، ولی رفتارهای یک ترک را مسخره میدانید و حتی از شونیستهای فارس هم بدتر به آنها امر و نهی میفرمایید//. باید عرض کنم که یا شما یا اینکه من گفته یک دیگر را درست نفهمیده ایم. من نسبت به کامنت یکنفر نوشته بودم که امروز ترکها باید در اظهار نظرهای خود با دقت باشند و ضد منافع ملی قوم/ملت خود چیزی نه گویند و نه نویسند که در اینده برای شوییستها مورد مسخره نه شوند.میبینید حتما امروز بسیاری میگویند که فلانی ها زرخرید ما بوده اند و بر علیه ملت خود هر چه ما میخوستیم مینوشتند و میگوفتند. دوم دموکرات بودن و دفاع کردن ترکان ایران از حقوق شهروندان و حقوق قومی/ملی خود و دیگر اقوام ایران چه بدی دارد.

  • کاربر مهمان

    ارسال شده توسط کاربر مهمان در تاریخ شنبه, 07/29/1391 - 21:52 ارسال شده توسط کاربر مهمان در تاریخ شنبه, 07/29/1391 - 21:46. به ان کاربر گرامی که در دوجای مختلف در تاریخ های بالا به نام کاربر مهمان اه و ناله راه انداخته اند که قوم و نزاد ایشان مورد تعدی و ظلم قرار کزفته اند تا حدی که زبان مادری شان را دارند فراموش میکنند. شما ممکن است یادتان نباشد و خیلی ها هم ممکن است فراموش کرده باشند که قبل از همین انقلاب اسلامی مردم دسته دسته در محل کار و مسجدها و حسینیه هم تحصن میکردند و خواستهای خودرا هم بر پارچه ای می نوشتند که یکی از این خواستها "قطع رابطه دلار با ریال بود" در انزمان تصور بر این بود که قیمت زیال تابعی از دلار است و دلار به هر جهتی برود ریال هم با ان نوسان میکند و این بر مزاق عده زیادی خوش نمی امد. خلاصه شاه رفت و اقا امد و رابطه دلار با ریال هم قطع شد و زیال به پول نیمه شناور وسپس شناور تبدیل شد. در مدت کوتاهی همه میدانیم چه بر سر ریال امد. انوقت ها دلار به قیمت 65 الی 70 ریال ناقابل بود. اما قیمت ها با شتاب قابل توجهی بالا میرفتند و قیمت دلار هم همینوطور تا اینکه امروز هر دالر به بالای 35000ریال رسیده است. اینست نتیجه قطع رابطه دلار با ریال که متحصنین محترم سخت انرا تقاضا میکردند. به احتمال قوی انهایی که این تقاضارا انزمان میکردند حتی تصورش را هم نمیکردند که ریال تا این حد افت کند. اما انها دوپایشان را در یک کفش کرده و این قطع رابطه ریال و دلار را خواهان بودند. حال ترسم دوست غزیز آذری مان با این تب و تابی که برای اسفقلال اقوام ایرانی میجوشند و میخروشند به تجربه و نتیجه مشابهی برسند. یک اشی برای اقوام ترک و کرد و عرب ایرانی تدارک دیده اند که وقتی بپزد خود ایشان هم نخواهند توانست انرا میل بفرمایند. به هر حال سعدی علیه الرحمه چه خوش گفت که "یکی بر سر شاخ بن میبرید...." دوست عزیز موفق باشید و وقتی کشور مستقلتان را بنیانگزاری کردید ماراهم دعوت کنید بیاییم برایتان هورا بکشیم و کف بزنیم. حتی اگر لازم داشتید ما می اییم و پرچه شما را هم برایتان یدک میکشیم و تا جاخ ریاست جمهوری انرا حمل میکنیم. شمارا به خاطر این سماجت و یکدندگی تان تحسین میکنم.

  • کاربر مهمان

    در جواب آن نوشته ی ناشیانه و پرکین و البته تکراری باید بگویم که در تاریخ گذشته کسی کردها و ترک ها را با داغ و درفش مجبور نکرده بود فارسی حرف بزنند و بنویسند که حالا دوره اش تمام شده باشد.بلکه این سیاست های نفتی و غارتگرانه ی جدید است که برای بلعیدن سرمایه های ایران این بهانه ها را به پا کرده و گروهی کج اندیش را به رقص واداشته است.من خود را چیز دیگری جز آن که هستم جا نزده ام و در حدی که اطلاعات زبانی دارم نوشته ام.علاقه ای هم به زبان ترکی دارم. اما شما اگر دروغ نمی گویی یک مورد بیاور که پیش از دوره ی قاجار مردم آذربایجان را مجبور کرده باشند فارسی حرف بزنند و بنویسند که حالا می گویی دورانش تمام شده است. راستی بعد از آن که فارس ها را تار و مار کردید با کردهای آذربایجان چه خواهید کرد.نسل کشی می کنید.یا به عظمت تورک آشنایشان خواهید کرد؟ البته می دانم دموکرات هستید و تمام حقوقشان را به آن ها خواهید داد.بارک الله در ضمن راستش را بگویید و نقاب نزنید. دشمنی شما با آقا محمدخان به خاطر چشم درآوردن هایش نیست که ای کاش چنین بود.به خاطر تعصبش روی ایران است.فعلاً حقیقتاً خطرناک تشریف دارید و امیدوارم کاری که از منطق و سخن بر نمی آید روزگاری بر سر مهرتان آورد.بی آن که مویی از سرتان کم شود. یک دم نگاه کن که چه بر باد می دهی/ چندین هزار امید بنی آدم است این.

  • کاربر مهمان

    دوستان ادامه ی این بحث ها سودی ندارد.ایران اگر این حال و روزگار را نداشت حالا همه آرزو می کردند خودشان را به این کشور وصل کنند.مانند آمریکا که همه ی نژادها و زبان های مختلف هنوز سی سال از اقامتشان نگذشته با کمال میل خود را آمریکایی می دانند و در آن جامعه حل می شوند.اما در کشور ما ساکنان هزاران ساله اش از همدیگر خسته و متنفرند.تصفیه حساب های شخصی دردی را درمان نمی کند.اکثریت مردم آذربایجان و کردها و بلوچ ها و ...با تجزیه طلبی مخالفند و ایران را با همین فلاکتش دوست دارند. اگر کشور سربلند و آبادان نباشد و در جهان از نامش احساس افتخار نکنیم عاقبتش همین خواهد بود که می بینیم.حساب کسی که با احترام به فرهنگ های دیگر علاقه مند به حفظ فرهنگ و زبان مادریست باید از شخص تجزیه طلبی که منافع شخصی خود را در دشنام به افتخارات گذشته و حال این سرزمین می بیند، جدا شود.

  • کاربر مهمان

    توجه کاربر گرامی که در تاریخ یکشنبه, 07/30/1391 - 11:12. کامنت احساساتی و لی بدون محتویات و معنی دار نوشته اند به این نکته جلب میکنم که این دو کامنت// در تاریخ شنبه, 07/29/1391 - 21:52/ و در تاریخ شنبه, 07/29/1391 - 21:46 //که شما عنوان کرده در باره انها وبیشتر راجع به نویسنده های انها اظهار نظر کرده اید از طرف یک نفر نوشته نه شده است .پس تنها این چنین برخورد نشان میدهد که کامنت نگار نمیخاهد به دیگران گوش کند یا نوشته را با دقت به خواند بر عکس فقط مشغول تکرار گفته ها یبی سروته خود است. چندمین دفعه تکرار میکنیم = ما خواهان احقاق حقوق حقه قومی/ملی خود هستیم ولی شماها مارا در تجزیه طلبی متهم میکنید. اگر راهی برای به دست اوردن حقوق قومی/ملی خود جز تجزیه باقی نه ماند ما ان راه را دنبال خواهیم کرد.اگر شماها ایران را دوست دارید باید حقوق قومی/ملی تمام ایرانیان را به شناسید و در راستای تحقق انها در چهار چوب تمامیت ارضی حرکت کنید و نه گویید که استقلال کار خوبی نیست و هیچ فایده ای نه دارد و از این حرفهای بیمعنی و....

  • کاربر مهمان

    در جواب کاربر گرامی ارسال شده توسط کاربر مهمان در تاریخ دوشنبه, 08/01/1391 - 14:15. بنده سکوت اختیار میکنم.

  • زالزالک

    <p>خداییش در این نوشته ها چند بار ترکیب واژه ی &quot;شوونیسم فارس&quot; به کار رفته!!؟؟؟... یعنی هر کی ترک نیست شووینیست پارسه!!؟؟؟؟..****</p>

  • م

    میشه از همین صفحه فهمید که بعضی ها که به راحتی به مخالفانشون اتهام میزنن، چه در چنته دارن و وقتی به قدرت برسن(در هر جایی) چه فجایعی به بار میارن!!! مردم ساده ی ایرانی درباره ی آخوندها هم همین قدر ساده اندیش بودند و این بلا به سرشون اومد!!!

  • کاربر مهمان

    در پی برگزاری همه پرسی جدایی اسکاتلند از بریتانیا ;بریتانیایی ها اعلام کردند که اهالی اسکاتلند از قوم "اسکی" بریتانیایی هستند که بعد از حمله هیتلر زبانشان به اسکاتلندی تغییر کرده است . و عده ای تجزیه طلب و پان اسکاتلندی نمیتوانند کشورشان را تجزیه کنند

  • کاربر مهمان

    خست وزیر بریتانیا برای امضای توافقنامه برگزاری همه پرسی استقلال اسکاتلند با الکس سالموند، وزیر اول اسکاتلند دیدار و گفتگو کرد. دیوید کامرون که از مخالفان جدایی اسکاتلند از بریتانیاست در سفر روز دوشنبه اش به ادینبورگ اسناد حاوی جزئیات برگزاری همه پرسی استقلال اسکاتلند را که انتظار می رود در اواخر سال ۲۰۱۴ میلادی انجام شود امضا کرد. بنا به تازه ترین نظرسنجی ها در حال حاضر تنها ۲۸ درصد از مردم اسکاتلند از استقلال آن سرزمین حمایت می کنند. انگلیس، اسکاتلند، ولز و ایرلند شمالی مجموعا کشور بریتانیا را تشکیل می دهند.

  • کاربر مهمان

    زارشی که هرگز پخش نشد - نبود آب آشامیدنی در روستاهای احواز و تامین آب از محل شستشوی حیوانات:ین گزارش کوتاه در واحد تولید صدا و سیمای جمهوری اسلامی تهیه شده است و به شکلی بسیار کوتاه و موجز نشان میدهد که مردمان محروم این سرزمین از حق آب آشامیدنی که از اساسی ترین نیازهای یک انسان است چگونه محروم مانده اند. در این ویدیوی کوتاه نشان داده می شود که مردم اهالی چندین روستای احواز مجبور به تامین آب آشامیدنی خود از برکه ای هستند که دامهایشان در آنجا آب خورده و شستشو می شوند...www.youtube.com/watch?v=uZFBg08Kpxk تصاویر به خوبی گویای ظلم اعمال شده بر ملتهای تحت ستم در ایران است. لازم به ذکر است که مردم عرب خوزستان از کلیه حقوق اولیه انسانی خود تنها به جرم غیر فارس بودن محروم هستندشرکت نفت و کلا تمام شرکتهای بزرگ سرمایه گذاری به صورت نا نوشته از استخدام عرب ها منع شده ند و تمام موقعیتهای خوب شغلی و سرمایه گذاری در اختیار فارس های اشغالگر ( لر های بختیاری که از زمان رضا شاه تا کنون به جهت سیستم ضدبشری تغییر ترکیب جمعیتی خاک خوزستان (عربستان ) را اشغال کرده اند) مردم عرب خوزستان از تمام ثروت سرزمین پدری خود ، تنها دود و توهین های فارس ها را سهم دارند .

  • کاربر مهمان

    خطاب به علی . وقتی کامنت می نویسیت یک اینه جلوت بگذار.

  • کاربر مهمان

    خطاب به علی . وقتی کامنت می نویسیت یک اینه جلوت بگذار.

  • کاربر

    <p>&nbsp;می فرمایید فرض محال محال نیست. توجه داشته باشید که قرار است بحث ایجاد و امکان تشکیل کشورهای مختلف از ایران کنونی را نه در عالم فرضی که بر پایه واقعیات تاریخی، اجتماعی و فرهنگی مردم ساکن ایران مورد بررسی قرار دهیم. اصولا فرضیه شما از ملت سازی بر اساس میل و سلیقه زبانی و گروهی تجزیه طلبان شکل گرفته است، نه بر اساس واقعیت های تاریخی و اجتماعی. اگر به مولفه های تاریخی، اجتماعی و فرهنگی مردم ایران از قبل از تاریخ تا تاریخ مدون سلسه ماد و تا سقوط سلسله ساسانی و حکومت های اغلب ترک زبان پس از اسلام در ایران نگاهی بیاندازیم، خواهیم دید که مردم آذربایجان یا کردستان و خوزستان هرگز جدا از پیکره ایران بزرگ نبوده اند. چه آنکه ریشه های مشترک باعث حکومت مشترک بر مناطق مختلف جغرافیایی بوده است. در غیر این صورت لااقل می توانستیم با اعراب از جمله عربستان حکومت مشترک در طول تاریخ داشته باشیم. آنقدر فرهنگ و تاریخ بین مردم آذربایجان و سایر مناطق ایران عمیق است که شاید بتوان آذربایجان را جزو بدنه اصلی حکومت ها در طول قرن های گذشته ایران قلمداد کرد. از وجود آتشکده های متعدد در آذربایجان ( از باکو تا تخت سلیمان )تا دژهای نظامی(قلعه بابک) تا وجود شاعران با علایق مشترک به یک سرزمین (نظامی و شهریار و غیره) تا پیشگامان مشروطه (ستار خان و باقر خان) همه و همه نشان از عدم وجود یک ملت در آذربایجان با مشخصات و ویژگی های کاملا جدا از سایر مناطق ایران است. بنابراین فرض ملت سازی شما از اساس غلط است. اگر می فرمایید هر منطقه که دارای یک زبان است یک ملت واحد است، باید سمنان و لارستان فارس که زبانی به غیر از فارسی دارند را نیز یک ملت لحاظ کنیم. بنابراین فرضیات شما از ملت های گوناگون ساکن ایران اشتباه است. حال اگر اصرار دارید نه ما یک ملت هستیم و به خاطر تعصب گروهی و زبانی میخواهید بر طبل جدایی بکوبید دیگر جای بحث نمی باشد. اگر منطقی هستید و با توجه به تئوری های جامعه شناختی و تاریخی قائل به وجود ملت های گوناگون نیستید و با توجه به دلایل مورد اشاره در کامنت قبلی بپذیرید که اکثریت مردم فارس زبان - که یک قوم واحد نیستند و از قوم های گوناگون تشکیل شده اند و از طرفی یک ملت هم نیست بلکه جزوی از ملت ایران است- نقشی در هدایت و مدیریت این سیستم ندارند، دیگر باید جواب خود در نفی تجزیه طلبی را گرفته باشید. شاد و سربلند باشید.</p>

  • کاربر مهمان

    با سلام و تشکر از علی آقای محترم , شما در پاسخ سوال من مطالب خوبی را اشاره فرمودید ، اما باز با عرض معذرت ، با زرنگی خاصی از جواب دادن طفره رفتید. و به جای ان مطالب دیگری بیان داشتید .دوست محترم ، فرض محال که محال نیست ، شاید برای شما هم بهتر باشد تا به جهت تجزیه و تحلیل درست تر مسائل خود را جای یک فرد اقلیت ملی مانند یکی از ملتهای ترک آذربایجانی ، یا کرد کردستانی و یا عرب خوزستانی قرار دهی و از منظر ان فرد به مسائل نگاه کنید.خلاصه برگردم به سوال قبلی ام ، اگر شما در ان شرایطی که در کامنت تاریخ سه شنبه, 07/25/1391 - 09:57ذکر شده بود,قرار میگرفتید کدام یک از گزینه های ذیل را می پذیرفتید؟ : الف : وضعیت موجود را به عنوان سرنوشت خود می پذیرفتید,، هیچ تلاشی هم برای تغییر شرایط انجام نمیدادید ، بلکه بر عکس برای به دست آوردن موقعیتهای بهتر زندگی سعی میکردید تنها به فکر خودتان باشید ، همراه با قوم حاکم و یا شاید هم بدتر از ان به تحقیر ملت خود میپرداختید، به نحوی که حکومت مرکزی سرکوب ملت خودت را به تو بسپارد، و با اینکار به ثروت و مقامی هم میرسیدید . ( این وضع به خصوص در میان ترکان آذربایجانی بسیار مشهود است ) ب: مانند یک انسان با شرف و غیرت ، سعی در رهایی ملتت از ذلتی که بدان گرفتار شده است میپردازی , ، بزرگترین دشمن ملتت را هم در بیسوادی و نا آگاهی که سیاست دولت و ملت مرکزی بدانها تحمیل کرده است میبینی .پس با روشهای دموکراتیک و مدنی بر علیه این جنایت ایستادگی میکنی، مسلما افراد با وجدانی هم (هر چند در اقلیت) در میان قوم حاکم یافت میشوند که نه در حرف بلکه در عمل از حقوق تو حمایت خواهند کرد( در موقیعت ایران ، انسانهای با شرافتی مانند خانم شادی صدر)پس به دنبال یا اجرای یک فدرالیسم واقعی در کل کشور خواهی بود ، و در صورت دست نیافتنی بودن فدرالیسم ، به دنبال استقلال کامل ملتت تلاش خواهی کرد، که همواره الویت با روشهای دمکراتیک خواهد بود.

  • کاربر مهمان

    واقعا آدم از سفسطه بعضی دوستان در پاسخهایشان خنده اش میگیرد ، خب دوست گرامی تقریبا بدون استثنا تمامی کشورهایی که از تجزیه کشورهای دیگر به وجود آمده ند ، اشتراکات بسیار زیادی با کشور مبدا داشته ند نمونه اش در همسایگی خودمان جمهوری های شوروی سابق ، که هنوز هم اشتراکاتی با روس ها دارند اما به تدریج دارند از ان رهایی مییابند ، بعد هم آنکه تفاوت زبانی میتواند یکی از انگیزه های جدایی طلبی باشد ، اما همواره دلیل هر استقلالی تفاوت زبانی نمیباشد ، به عنوان مثال استقلال امریکا از بریتانیا ، پس در مبحث جدایی طلبی انگیزه ها به دور از هر نوع سفسطه و مغلطه ، به طور منطقی میبایست بررسی گردد .

  • کاربر مهمان

    من نمیدانم این پان فارسها چطوری فکر میکنند. من شرط میبندم که خودشان یا ترک اند . یا شوهر مادرشان ترک است. پان فارسهای محترم اگر ترک ها از ایران جدا شوند باید به آن ها جایزه داد.ازشان تشکر کرد ممنون بود که بقیه و یا مانده ایران را بالاخره تحویل ما فارسها میدهند. اما ترک ها همه ایران را می خواهند .پول و بازار مال اونهاست حتی در خوزستان در مشهد در لرستان دربندر عباس در کردستان در تهران و در همه شهر و شهرستانها. سیاست مال آنهاست. همه پست های کلیدی اداری و کارخانه ها و کارگاها. ارتش و سپاه و نظام لشکری مال اون هاست. هر ترک هفت و هشت بچه دارد و یا می آورد . بچه هاشان از کودکی مشغول کار و پول در آوردن میبشاند و از ١٧ و ١٨ سالگی زن میگیرند و سریع بچه دار میشند اما ما فارس ها یا زن نمگیریم یا ٣٥-٤٠ سالگی زن یادمان می افتد و یا بچه دار نمشیم و یا یک بچه از سرمان زیاده و می خواهیم او را خارج بفرستیم و یا لوله هامان را عمل مکنیم که بچه دار نشیم. اگر واقعا ترک ها از ایران جدا نشوند ٥٠-٦٠ سال دیگر نسل ما منقرض میشه.کی جلو تکثیر و آتشفشان تولید مثل ترکها را می گیرد. در تهران اگر پسربچه ها فارسی را با لهجه ترکی حرف نزنند‌ آبجی صداش میکنند. انها سالهاست ایران را بدون خونریزی گرفتن.از خواب بیدار شید. ١٠٠ سال دیگر همه ایران ترکستان است. هر چند هنوز هم هست.

  • کاربر مهمان

    <p>کاربر مهمان در تاریخ پنجشنبه, 07/27/1391 - 03:27جایزه پیشکش، همان که ما را به حال خود رها کنید ، بسی لطف میفرمایید. مارا به خیر تو امید نیست .......شر مرسان بعد هم در مکتب شما ، انقدر دروغ را محکم میگویند که احدی جرات تردید در آن به خود راه ندهد.راستی اگر آنگونه است که میفرمایید پس باید انگیزه جدایی طلبی در میان ترکان آذربایجانی نزدیک به صفر باشد ، بعد هم به قول یکی از هموطنان عزیزمان( منظورم از وطن آذربایجان است ) که یکی از هزاران دروغ شما ها را فاش کرده بود، &quot; مبادا فارس ها به فکر جدایی از ایران بیفتند .&quot; ( البته به طعنه) در حالیکه خود بهتر از همه میدانید اینگونه نیست ، و تورکان آذربایجانی بعد از کورد ها بالاترین انگیزه را در جدایی از ایران دارند. اما دروغ شما در مورد زاد و ولد، مطابق آماری که رئيس جمعيت و تنظيم خانواده وزارت بهداشت 89/11/20 در گفتگو با خبرگزاري فارس, میدهد : &quot; بیشترین میزان زاد و ولد با استفاده از اطلاعات ثبتي در سال 1388 مربوط به استان&zwnj;هاي سيستان و بلوچستان با 3 فرزند براي هر زن و بعد از آن استان&zwnj;هاي هرمزگان، كهگيلويه و بويراحمد و خوزستان با 2.2 فرزند براي هر زن محاسبه شده است. &quot; اما نگاه شما متاسفانه نوعی نژاد پرستی عریان ضد ترک محسوب میشود. ، نگاهی که بدون تعارف در میان جامعه فارس ، آشکارا مشهود است. وقتی شما همه افراد ترک را یک گونه می بینید، یعنی تصورتان از ترک فردی است &quot; کاملا بیسواد ، دهاتی ، بدون هیچگونه شعور اجتماعی، و نماد ابلهی و *** ، که تنها هنرش تولید مثل است و بس &quot; ذهن نژاد پرست و تاریک به شما این اجازه را نمیدهد که بفهمید که جامعه ترک هم از طبقات مختلف ، مانند تمامی دیگر جوامع ، و صنوف متفاوت تشکیل گردیده است، همانگونه که یک روستایی فارس یزدی ، زندگی را ساده تر از یک فارس شهری میپندارد، در مورد غیر فارس ها هم اینگونه است، اما با این تفاوت که روستایی ترک آذربایجانی به دلیل سیاستهای نژادپرستانه دولت فارس مرکزی مجبور به ترک زادگاه خود و مهاجرت به مناطق فارس نشین است ( به دلیل آنکه بیشترین سرمایه گذاری در آنجاها انجام میشود )، امروز این سیاست ضد بشری فارسها را در مورد زلزله اهر میبینیم ، دولت فاشیستی فارسها به گونه ای عمل کرده است تا تمامی ترکان منطقه زلزله زاده را ترک کنند،و آواره مناطق فارس نشین گردند ، تفاوتی مشهود با زلزله بم.</p>

  • کاربر مهمان

    دروغ و دشنام و بازی با احساسات در میان دشمنان کینه ور ایران و آذربایجان به ویژه آن ها که خود را تورک می نامند، بیداد می کند.از همین غیرخودی سازی ها و اصطلاحات کینه ورانه شان نسبت به دانشی مردان آذربایجان و دوستداران زبان فارسی و بزرگانش می توان فهمید که چقدر بی رحم و خشونت پیشه اند.شک ندارم روزی خود و گروهی ساده دل تاوان تهییج ها و بی مروتی ها و کژ پویی هایشان را خواهند پرداخت. آیا واقعا نمی دانند که ظلمی اگر در این خاک بوده از حکومت ها بوده بر مردم نه از مردم فارسی زبان بر ترک زبان یا برعکس؟ انسان گاهی به سختی باورش می شود که این ها با قصد رساندن خیر به مردم آذربایجان این ها را می نویسند. پاسخ بدهید لطفا.بخش بزرگی از مردم آذربایجان و بزرگان و روشنفکران و دانایان آذربایجانی از قطران تبریزی و نظامی و خاقانی تا ستارخان و کسروی و ارانی و شهریار و تقی زاده و بسیاری از استادان و فرهنگ پروران کنونی اش نه تنها علاقه مند که عاشق ایران و زبان فارسی بوده اند و هستند.چه طور است با دشنام های تورکانه از صحنه ی روزگار محوشان کنید و کتاب هایشان را بسوزانید و به جای آن سخنان گهر بار علی یف را به خورد کودکان آذربایجان بدهید. طوری سخن صادر می فرمایید که انگار آذربایجان و کردستان از اصل ایرانی نبوده اند و حالا پس از غلبه ی این قوم فاتح باید به دنبال کسب گذشته های بدون ایران که افسانه ای بیش نیست بگردند. ترکی اکنون دیگر زبان گوشه ی بزرگی از خاک ایران و بخش های از دست رفته ی آن است.و از این رو اصیل و شیرین و محترم است.و حالا دیگر هیچ ربطی به آن قوم زردپوست بیگانه ای که مغول وار از استپ های دور بلند شد و مانند توفان آذربایجان بلا زده را در میان گرفت و سطرهایی خونین در تاریخ آذربایجان ثبت کرد،ندارد. مردم آذربایجان گرچه زبان آذری را که مانند کردی و گیلکی از زبان های ایرانی بود، تا اندازه ای از دست دادند اما مثل تمام مردم ایران فرهنگ ایرانی خود را به قوم غالب تحمیل کردند و وادارشان کردند، مطابق الگوی ایرانی مشوق فرهنگ و مدنیت بشوند.به گفته ی شهریار: روز جان بازیست ای بیچاره آذربایجان سر تو باشی در میان هر جا که آمد پای جان تو همایون مهد زرتشتی و فرزندان تو پور ایرانند و پاک آیین نژاد آریان پیش بینی می کنم که تورک یا کورد عزیزی بلافاصله با لحنی خوش و خشن شغل کینه پراکنی را بی هیچ پاسخ درستی پی بگیرد.به هر حال مخاطبم آن هایی هستند که سوادی دارند و صادقانه در این مسیر گام می زنند نه آن ها که هر چه دلشان می خواهد می گویند و شایسته ی هیچ اعتنایی نیستند.مثلا این که شاهنامه را کسروی نوشته و ...

  • کاربر مهمان

    کاربر گرامی که در تاریخ جمعه, 07/28/1391 - 02:15. کامنت نوشته اند اگر حقیقتا تورک هستند بار دیگر نمایان کردند که پانفارسیستها تنها منصوب به قوم فارسها نیستند. برخی از روشنفکران ترک/اذری ایرانی از فارسها بیشتر پانفارسیست بوده اند و برای مثال میتوان از کسروی و محمود افشار و غیره نام برد. در تاریخ و میان دیگر ملل نیز کسانی بوده اند که به خاطر تامین منافع شخصی منکر منافع قومی/ملی خود میشدند و چنین کسانی از نمایندگان ملت حاکم بیرحمانه تر نسبت به ملت خود عمل میکردند. ولی زمان چنین بدیده اجتماعی و اشخاص در پرتو دموکراسی و جهانی شدن سپری شده و لی امکان روییدن برخی از انها هنوز موجوداست. یک چیزمعلوم است که دیگر انها مثل گذشته نمیتوانند در از بین بردن قوم خویش نقش موثری ایفا کنند. ما از این کاربر گرامی اگر ترک/اذری است یک سوالی ساده ای داریم چرا روشنفکران و تحصیل کردگان فارس وکرد و ... به خاطر منافع شخصی خود حقوق قومی/ ملی خودرا زیر پا نمیگاذرند.ترک باید دموکرات باشدو از حقوق شهروندی و قومی/ملی ایرانیان دفاع کند و برای دیگران بهانه ای برای مسخره بر ترکان ندهد

  • کاربر مهمان

    روز سختی خاک آذربایجان سر میشود.... وقت آسایش همان سر خاک بر سر میشود Azerbaycan Sənin Başın Sağolsun شهریار با زیرکی خاصی در شعر " ای بیچاره آذربایجان " به موقعیت فلاکت بار آذربایجان تحت اشغال شونیستهای فارس اشاره میکند و بیان میدارد که وظیفه آذربایجان بیچاره تحت اشغال ، تنها فداکاری است و سهمش از منافع کشور تنها توهین و تحقیر است . خطاب به شونیستهای فارس فریاد میزند : جوانمردان آذربايجان را ترک خرگفتي....ترا آتش زدند و خود بر آن آتش زدي دامن, به نقص من چه خندي خود سرا پا منقصت باشي ......مرا اين بس که ميدانم تميز دوست ازدشمن , و یا جای دیگربه شونیستهای فارس : گمان کردم که با من همدل و همدين وهمدردي ..... به مردی با تو پیوستم ندانستم که نامردی چه گويم بر سرم با نا جوانمردي چه آوردي ....اگر مي خواستي عيب زبان هم رفع ميکردي(امکان آموزش به زبان مادری) ولي ما را ندانستي بخود هم کيش و هم ميهن(یعنی علی رغم هموطن گفتن به زبان اما در عمل کاملا عکس آن است ) تو عقل و هوش خود ديدي که در غوغاي شهريور...کشيدند از دو سو همسايگان در خاک ما لشکر به نق و نال هم هر روز حال بد کني بدتر........... کنون ترکيه بين و تاز شست ترکها بنگر ,که چون ما ندندبا آن موقعيت از بلاايمن. در اینجا استاد شهریار به شونیستهای فارس میگوید که علی رغم آنهمه قلدرم ملدرم ارتش فارس آریایی رضا خان ، چگونه به سادگی این ببر کاغذی از هم پاشید ، و آنگاه استاد به عنوان یک ترک ، به کشور ترکیه عزیز ، افتخار میکند که چگونه مملکت ترکیه با خردنمندی و دلاوری ترکها از هر بلایی مصون ماند.

  • کاربر مهمان

    خوش حالم که دست کم تحلیلی تا اندازه ای مستند و بدون توهین گرچه از بیخ نادرست خواندم از کاربر محترم جمعه, 07/28/1391 - 15:42. این شعری که آوردید بی گمان خودتان می دانید که شهریار آن را خطاب به فارس های به قول شما شوونیست نسروده. خطاب به آن تهرانیی گفته که توهین های زشتی را در باره ی تمام شهرستانی ها باب کرده است: الا تهرانیا.... به رشتی کله ماهی خور به توسی کله خر گفتی جوانمردان آذربایجان را ترک ...گفتی شهریار دلبسته ی ایران و فرهنگ ایرانی بود هزاران دوست و رفیق فارسی زبان داشت.از بهار و عشقی و نیما و اخوان ثالث و ... گرفته تا کسانی که از شهرستان های دور او را و شعرش را دوست داشتند و برای دیدنش به تهران و تبریز می آمدند.آیا عاقلانه است تصور کنید چنین شخصی ترکیه را به ایران ترجیح می داده و فارس ها را به چشم دشمن می نگریسته و توهین کننده به خود می دانسته است.شهریار در این شعر از سیاست درست دولت ترکیه تمجید کرده و خیلی از دوستداران ایران از جمله ملک الشعراء بهار آن موقع همین حرف را می زدند. سیستم عادی پانتورک های عزیز این است که چندتا سخن نا روا بار شهریار و همه ی آن بزرگان هم بکنند.آن شیوه ی حسنه را در پیش بگیرید عزیز. اما در تاریخ گذشته ی ایران پیش از قاجار حتا یک بار نخواهید دید که مردم ایران نسبت به آذربایجانی توهین کرده باشند.با این که ایرانیان و از جمله آذربایجانیان بارها از ستم ها و خونریزی های ترکان انتقاد کرده اند.حتا یک بار که رشید وطواط شعری علیه مردم اصفهان نوشت و به اسم خاقانی آن را پخش کرد جمال الدین اصفهانی در پاسخ هیچ اشاره ای به نژاد مردم آذربایجان نکرد چرا که آن ها را از نژاد ایرانی می دانست نه ترک.اما قطران تبریزی و نظامی و خاقانی که زبان گویای مردم ستمدیده ی آذربایجان بودند بارها از ستم ترکان در این ناحیه نالیده اند. آپاردی تاتار منی گول ائدر ساتار منی

  • کاربر مهمان

    نخیر هر کسی که ترک نیست؛ الزاما شونیست فارس نیست و کسی هم میتواند ترک باشد اما با سیستم آسیمیلاسیون به یک شونیست دو آتشه فارس تبدیل شده باشد.که در هرصورت بیماری جامعه مرکزگرای ایرانی است و اگر درمان نشود تبدیل به فجایعی درآینده نزدیک تبدیل خواهد شد. از صفات مشخصه آن خود برتربینی وحاکمیت مطلق ملیت فارس بر تمامی ملل اسیر میباشد. در این نگاه جامعه وملت فارس عاری از هرعیب وخطاست وهر مساله بد یا بغرنجی تقصیر یا اعراب است یا ترکان

  • کاربر مهمان

    گوشه یی کوچک از خدمات و سیاست شونیستی دولت ایران :" مناطق عرب نشین جنوب غرب ایران در حال پاکسازی نژادی است " کمیسیون حقوق بشر حزب حاکم در انگلستان روز شنبه 13 اکتبر2912 در لندن طی نشستی با یک هیئت سه نفره از "سازمان اروپایی - احوازی حقوق بشر " وضعیت بغرنج پاکسازی نژادی و نقض گسترده حقوق بشر در مناطق عرب نشین جنوب غرب ایران را بررسی کرد. در این نشست اعضای هیئت سازمان اروپایی - احوازی حقوق بشر با ارائه گزارشی وضعیت زندگی 8 تا 10 میلیون شهروند عرب را بسیار بغرنج توصیف کرده و سیاست های دولت ایران در این منطقه را یک برنامه دقیق پاکسازی نژادی عنوان کردند. اعضای هیئت عرب با ارئه آمارهایی تاکید کردند؛ درحالی که 90 درصد از در آمد سرانه ایران از این منطقه تامین می شود اما در مقابل بیش از دو سوم مردم عرب زیر خط فقر زندگی می کنند. سازمانی اروپایی – احوازی حقوق بشر با ارائه یک گزارش تحقیقی از وضعیت سرمایه گذاری ، توسعه ، مهاجرت ودیگر بخش ها به کمیسیون حقوق بشر در حزب محافظه کار انگلستان، دولت ایران را متهم ساخت که برنامه پاکسازی نژادی در مناطق عرب نشین با توجه گسیل شهروندان عرب از مناطق اصلی خود و ترغیب غیر عرب ها به مهاجرت به این مناطق ، عدم سرمایه گذاری اقتصادی و عدم توسعه اجتماعی با شدت ادامه دارد. فعالان حقوق بشری عرب در این نشست خواستار پایان دادن به روند مهاجرت وتغییر بافت ملی و هویتی مناطق عرب نشین شدند. آنان خوستار توزیع عادلانه درآمد های نفت، توجه به محیط زیست، دستیابی قشرهای کم در آمد به یک زندگی شرافتمندانه و فراهم نمودن آزادی های عمومی وفرهنگی شدند. در این میان رابرت باکلند رئیس کمیسیون حقوق بشر حزب محافظه کار گفت؛ نقض حقوق حقه آحاد ملت عرب که در مناطق بومی خود زندگی می کنند کار پسندیده ای نیست وغیر قابل قبول است. او با اشاره به حقوق اساسی ملت ها وساکنان اصلی گفت که این موضوع را در اختیار وزارت خارجه این کشور قرار خواهد داد تا درباه آن تصمیم گیری شود.

  • کاربر مهمان

    دراین مقاله انگار  واژه ها داخل دستگاه مخلوط کن افتاده و یک جا بیرون ریخته شده. مفهوم  نیست و بسیار نامانوس است.

  • فرهاد

    با سپاس از زمانه به خاطر انعکاس نظرات. در پاسخ دوستی که کُرد بودن و آذری بودن را با ایرانی بودن متضاد دانسته و کشف کرده بودند که شاهنامه نژادپرستانه است و من هم کرد نیستم و مخلوط هستم! این چند خط را می نویسم: دوست جوان فارسیزه نشده! خوشحالم که دوباره این نوشته را خواندم تا چیزی بنویسم که شاید به کار تو که گویا جوان هستی و به گفته ی فردوسی :" ندیده جهان" بیاید. اما سخت در حیرتم از این گونه سخن گفتن در باره ی فارسی از زبان یک کُرد. ما که طبق داوری شما کرد نیستیم اما شما اگر کرد هستی رفیق! فقط یک بار برو از یک کتاب تاریخ زبان فارسی(نه تاریخ ادبیات)، یکی از کتیبه های پارسی باستان را بخوان.ببین آیا خیلی از کاربردهایش برایت آشنا نیست؟ واژه هایی که در زبان فارسی امروزی فراموش شده و ما آن را در زبان خود داریم. در میان زبان های فعلی ایران هیچ زبانی به پارسی باستان به اندازه ی کردی نزدیک نیست. با این که فارسی امروزی هم با کردی از یک ریشه است اما بی تردید تنها زبانی که امروز می تواند ادعای میراث داری زبان پارسی باستان را داشته باشد زبان کردی است. شاهنامه ی فردوسی هم سرشار از نام ها و واژگان کردی است. اما دوست عزیزی که خود را "حقوق انسان" نامیده ای مگر یکی از حقوق انسان ها مورد داوری منصفانه قرار گرفتن نیست.نامنصفانه نیست فردوسی را با ملاک های قرن بیست و یکم داوری کردن؟ گرچه باید گفت با بسیاری از این ملاک ها هم این مرد بزرگ سربلند بیرون می آید. فردوسی اگر نژاد پرست بود پیران را که وزیر افراسیاب و ترک بود این همه ستایش نمی کرد.اغریرت را که برادر افراسیاب بود، در زمره ی مقدسان جاودان نمی ستود و بر مرگ پهلوانان دشمن سوگوارانه سخن نمی گفت. فردوسی "گردآفرید" را چگونه توصیف می کند.تهمینه را چگونه؟ یک کتاب دینی یا غیر دینی نه در ایران که در سرتاسر دنیای باستان برای من بیاور که در مورد زنی این همه احترام آمیز سخن گفته باشد:" روانش خرد بود و تن جانِ پاک- تو گفتی که مایه ندارد ز خاک" کُردیه(گردیه)، خواهر بهرام چوبین که آذربایجانی بود(شاید از کردهای آذربایجان) در شاهنامه از تمام مردان پیرامون خود بزرگوارتر و خردمند تر است. نه نیکوست این دانش و رای تو به کژی خرامد همی پای تو مده کارکردِ نیاکان به باد مبادا که پند من آیدت یاد (فردوسی)

  • فرهاد

    یک چیز را به تجربه دریافته ام: با انگ زنی و دشنام و دروغ و بی سوادی چه از مخالفان حکومت سر زند چه از موافقانش، هرچیزی ممکن است به دست بیاید جز آزادی.

  • کاربر مهمان

    استبداد ، ایدیولوژی دارد، درمورد ایران دو نوع ایدئولوژی  در طول  تاریخ ابزار دیکتاتورها بوده  است. ایئولوژی ناسیونالیستی (بخوان راسیستی و  پاتریونیسم) و ایدئولوژی مذهبی. و  بیشتر مواقع سیستم های دیکتاتوری ایرانی ترکیب  از هر دو را مورد بهره برداری قرار  میدهند اما با ترجیح و استفاده پر رنگ یکی از انها. نمونه ناسیونالیستی و راسیستی  آن دوران پهلوی بود. سیستم نژاد پرستی هر نوع تنوع فرهنگی و زبانی و اعتقادی و  اداب و رسوم را بزرگترین دشمن ایدئولوژی خود میداند چون قدرت نابود سازی آن را ندارد  آن ها را به حاشیه میراند و دست به تحقیر و یا تهدید جلوه دادن،  آنها میزند . پروژه  وحدت سازی یکی دیگر از تاکتیکهای آنهاست. مانند پروژه زبان واحد، مذهب رسمی و  قدرت مرکزی ٬فرهنگ و آموزش مذهبی ناسیونالیستی سازی واحد و مدل های تلویزیونی...  در ایدئولوژی دیکتاتوری مذهبی;  در ایران سعی شده مذهب را ناسیونالیزه کنند، تشیع مذهب رسمی ایران از دوره صفوی  به بعد بوده است. تشیع مذهب ملی و حکومتی بوده. در جمهوری اسلامی زبان فارسی  زبان رسمی است نه تنها به دلیل  ناسیونالیستی آن بلکه زبان فارسی را زبان دوم اسلام  میداند. و فرهنگ مذهبی٬ فرهنگ واحد تبلیغی حکومت بوده است.  بر خلاف ادعای نویسنده . فرهنگ های ملی اقوام وملت های داخل ایران در جبهه مقابل  فرهنگ سیاسی وایدئولوژی حکومت بوده. وحدت و یکسان سازی پویش و گویش  حکومت  مرکزی برای تسلط چادر سیاه و مانتو و مقنعه همیشه توسط  پوش های محلی و منطقه ای شکست خورده است. یکسان ساری و وحدت سازی و برنام های ضد هویتی  از برنامه های  فاشیستی دولت و حکومت مرکزی بوده است. چند مثال: هفته وحدت.  هفته دفاع.ده محرم٬ شهادت ها و تولدهای ائمه و اماما ن حجاب اجباری و پوشش چادر و مانتو ومقنعه . تعطیلات مذهبی وتبلیغات مذهبی و زبانی بیش از دو ماه از سال. آموزش تعلیمات دینی و تعلیمات اجتماعی و درسهای پرورشی وسیاسی و عقیدتی .  اعدام و سرکوب های نظامی در جهت همسان سازی و هویت زدایهای ملی و محلی و  جاگزینی آنها با هویت مذهبی ناسیونالستی (تشیع سیاسی)

  • کاربر مهمان

    <p>&nbsp;این&nbsp;فرهاد&nbsp;راجع&nbsp;به&nbsp;کدام&nbsp;کامنت&nbsp;حرف&nbsp;میزند&nbsp;من&nbsp;که&nbsp;دو&nbsp;بار&nbsp;این&nbsp;کامنت&nbsp;ها&nbsp;را&nbsp;زیر&nbsp;و&nbsp;رو&nbsp;کردم&nbsp;و &nbsp;خوانم&nbsp;چیزی&nbsp;ندیدم. &nbsp;آقای&nbsp;فرهاد&nbsp;که&nbsp;میگویید&nbsp;کرد&nbsp;هستید&nbsp;٬چرا&nbsp;راجع&nbsp;به&nbsp;اعدام&nbsp;آن&nbsp;۲۷&nbsp;کرد&nbsp;اعدامی&nbsp;که&nbsp;در&nbsp;کامنت&nbsp; بالا&nbsp;آمده&nbsp;خونت&nbsp;بجوش&nbsp;نیامد.&nbsp;یا&nbsp;شما&nbsp;کردی&nbsp;از&nbsp;نوع&nbsp;بهتران&nbsp;هستید! من&nbsp;نه&nbsp;متاسفانه&nbsp;کردم&nbsp;و&nbsp;نه&nbsp;آذری&nbsp;و&nbsp;نه&nbsp;عرب٬&nbsp;ولی&nbsp;بعنوان&nbsp;یک&nbsp;انسان&nbsp;راضی&nbsp;به&nbsp;اعدام&nbsp;&nbsp;هیچ&nbsp; انسانی&nbsp;نیستم&nbsp;چه&nbsp;آن&nbsp;بیست&nbsp;وهفت&nbsp;کرد&nbsp;و&nbsp;چه&nbsp;آن&nbsp;چهار&nbsp;عرب. ****امیدوارم&nbsp;این&nbsp; گونه&nbsp;نباشد&nbsp;و&nbsp;شاهنامه&nbsp;یا&nbsp;همان&nbsp;الهی&nbsp;نامه&nbsp;&nbsp;را&nbsp;یک&nbsp;بار&nbsp;هم&nbsp;شده&nbsp;ببندید&nbsp;و&nbsp;مثنوی&nbsp;مولوی&nbsp;را&nbsp; هم&nbsp;نگاهی&nbsp;بندازید. زیبا</p>

  • کاربر مهمان

    <p>سلام برادر فرهاد ، از کامنتت بسیار تحت تاثیر قرار گرفتم. ا**** . چشم چون دیگه بالاخره روی شما را که نمیشه زمین زد.بزرگی گفتن کوچکی گفتن ، چشم به روی چشم. دیگه از فردا همه این سر صداها تموم میشه ، دیگه هیچ کس حرفی از زبان مادری ، فدرالیسم ، حق و حقوق غیر فارسها ، و چیزهایی که شما برادر فرهاد به آن آلرژی دارید ، نمی زند. قول قول قول . فقط جواب حاجی رو هم با خودت. البته حاجی که روی شما رو زمین نمیزنه. اینو مطمئنم ، پس دیگه همه چیزبه خوبی و خوشی درست شد . خدا رو شکر . قربانت برادر کوچک شما ، مامور وزارت اطلاعات</p>

  • کاربر مهمان

    <p>چرا دوستان بهم دیگر میپرید. نظر میدهید و نظر میگیرید.حال وهوای یک نوشته ***نباید که دیگران را که مدعی آن گونه بودن نیستند را نباید مجبور به مقابله به مثل کند. وگرنه تفاوتی نیست. اینجا دردت را بنویس٬ برای آنکه آن درد را ندارد بفهمد. بحث ما با شما و یا برعکس ٬ برای بهتر شدن وضع هر دو است. این فضای مجازی به شما اجازه میدهد که بدون خودسانسوری و دعوای فیزیکی آنچه را احساس میکنید و فکر میکنید و یا میخواهید به اشتراک گذارید. مسلم است من آذری یا کرد یک خوراسانی را انگونه باید وشاید نفهمد. دو زبان متفاوت دو فرهنگ متفاوت و دو دنیای متفاوت فاصله است.اما نقطه اشتراک همه ما این است که انسان هستیم با همه مشکلاتش و همه محاسناتش. چیزی که اینجا گفته میشود غرض شخصی با کسی نیست.صحبت ها کلی است.بحث در مورد این مقاله را در کامنت بعدی مینویسم آزاد</p>

  • کاربر مهمان

    با سلام ما ایرانیها واقعا با ازادی و به خصوص ازادی اظهار نظر مشکل دارریم. نویسنده مقاله ای با عنوان "جدایی طلبی یک عقب گرد تاریخی است" نوشته اند. حال بگذریم که چندین ساعت وقت عزیز خودرا صرف نوشته کرده اند و احتمالا بدون هیچ دستمزدی این کار را کرده اند. اما هنوز جوهر این نوشته روی پایگاه زمانه "خشک نشده" ایرادگیران و منقدان بنام شروع به عیبچویی و ایرادگیری کرده اند. بابا شما اگر نظر اقای عرفانی را نمی پسندی بنشین یک مقاله بنویس یا خداقل در پاورقی این مقاله مطلبی بنویس و دلایلت را بیاور تا دیگران انرا بخواهنند و تایید یا رد کنند. همین و بس. هنوز جوهر نوشته خشک نشده یکی دوتا متعصب و قوم پرست بی وقفه اصرار میورزند که جدایی طلبی کار خوبی است و نویسنده سخت در اشتباه است. پدرجان اگر شما میخواهی جدا شوی و کشور خودت را تاسیس کنی بفرما این گوی و این میدان. به کرات به این فرد یا افراد پاسخ های متعدد و گوناگون داده شده که عواقب تجزیه ایران چه خواهد بود اما همادطور که در بالا نوشته شده "نرود میخ آهنین در سنگ". و مصداق یکی بر سر شاخ بن می برید را در عمل میبینیم. متاسفانه همه اقوام و ایلات و گروههای گوناگونی ایران تحت ستم هستند اما یک عده فکر میگنند قوم انها تافته جدابافته است و نبایستی تا این حد مورد ظلم قرا میگرفتند. واقعیت اینست که این رژیم دینی همه را با یک چوب رانده است. هم فارسهای شونیست را و هم عرب ها و ترکهای مظلوم را که این اخری چندان مظلوم هم نیستند چه بیشترین تعداد را در پستهای بالای کشور دارند و منشائ ظلم خودشان هستند. شما میخواهی جداشوی بفرمایید اما بدانید که کشور ایران با این حرفهای مفت و بله امیز دچار چه سرنوشتی خواهد شد. جنگ داخلی که روی شاخش هست. نصف بیشتر حمعیت تهران ترک هستند و این افراد بایستی خواه یا ناخواه به دیکتاتوری یا جمهوری جدیدالتاسیس "ترکستان" کوچ کنند تا امن تر باشند. به همین منوال هم دیگر اقوام ایرانی مجبور به مهاجرت از شهر و دیار خود خواهند شد. همه این درد سرها به خاطر دو سه نفر بی مسئولیت که نمی خواهند بدانند عواقب این حرکات و اشوب های ذهنی که می افرینند چه خواهد بود. راستش اگر دارید تمرین نوشتن مقاله در زمانه میکنید که به شما بگویم حرفهایتان را در زمینه جدایی طلبی زدید برویدمطالب جدیدی بیاورید. اگر هم از طرف کشورهای خارجی و هم مرز ایران هدایت میشوید که بروید همان جاها کوچ کنید و اجازه دهید هموطنان ما خودشان از پس این ظلمی که به همه وارد شده بر خواهند امد. حقیقتا که این ارزوهای شما برای کندن و جداکردن اذربایجان و کردستان از ایران فقط یک ارزوست. بروید دنبال یک مطلب دیگر شاید افراد بیشتری با شما هماهنگ شوند. در ظمن اگر مقاله حدیدی میخواهید بنویسید با تشکر از زمانه جا باز است. بنویسید ماهم خواهیم خواند.

  • کاربر مهمان

    چقدر شما درست وسنجیده مسایل را تحلیل و برسی میکنید؛ آقا فرهاد ؛ درست مثل نویسنده محترم مقاله با نام مستعار کورش عرفانی ؛ آری ازآنجایی که ملتهای ایرانی همه از وضعیت خود شاد و راضی هستنند ,و همانطور که میدانید ما یک اپوزسیون بسیار روشنفکر و طرفدارکامل حقوق بشر داریم که به موقعش حقوق بشری به این غیر فارسها نشان خواهد داد؛ که اون سرش نا پیدا و بیادماندنی؛ و در ایران هم هیچ کس طرفدار جدایی نیست ,الا این برادران وزارت اطلاعات؛لذا اگر این سربازان گمنام امام زمان به حرف و نصیحت شما هم کاملا گوش کنند ؛ دیگر جای هیچ نوع نگرانی در مورد تجزیه ایران نخواهد بود. استاد فرهاد عزیز , خواهش میکنم در مورد وضعیت ارزی مملکت هم رهنمودی بفرمایید و همانگونه که مسایل ارضی مملکت را حل فرمودید‌؛ مسایل ارزی ودلاری آنرا نیز برطرف بفرمایید. خدا حفظتان کند که با وجودشما همه مشکلات ایران حل حل است.

  • فرهاد

    دوست گرامی سابقه ی این گفت و گو را در کامنت های پایانی مقاله ی آقای میثم بادامچی با عنوانِ (مدل آمریکایی یا کانادایی) ببینید. نه عزیز! من از شمار آن بهتران نیستم. تار و پود ما را با غربت سرشته اند و اعتراض بر ناروایی ها. دریغا که گاه این اعتراض از مسیر خود کج می شود و متوجه بهترین داشته های عزیزی می شود که هویت تمام ما را ساخته است. من نیز جگری پر خون دارم از مرگ هر انسان به ویژه مرگ فرزاد.که جوان افتاد و برخلاف این تجزیه طلبان،کردی و پارسی را نیک می دانست و ایرانی بود و ایران را به دمدمه های اسراییلی و پول های عربی و آمریکایی نمی فروخت و اهل سواد و فرهنگ بود و نمی دانم چه بگویم دیگر. شاهنامه از خدای نامه(خوتای نامگ که واژه ای کردی است)، گرفته شده.اما ربطش را با الهی نامه ندانستم. مثنوی مولوی را هم می خوانم و برایم عزیز است اما تنها شاهنامه است که آن را همیشه با صدای پدرم در گوش دارم و می پرستم. این را در پاسخ کاربر مهمان در تاریخ دوشنبه, 07/10/1391 - 01:32 نوشتم. نمی دانم چرا دوستان از یک اسم مستعار ساده استفاده نمی کنند تا گفت و گو آسان تر باشد.خدا نگهدار.

  • کاربر مهمان

    در نظر بگیرد دختری نوجوان آرزو میکند از خانه فرار کند. و همه شروع میکنند از در و دیوار گرفته تا برادرانش او را به باد نصیحت و دشنام گفتن. اما درد را باید کامل شنید. بعد تحقیر و توهین و تهدید کرد. و درد آن دختر را از خودش شنید نه از پدر و برادرش. بله دختر نوجوان ما دختری است که پدر او را در زیر زمین خانه اش مخفی کرده و از شیش سالگی مورد تجاوز پدرش قرار گرفته و بعد از پدر که در اصل ناپدری است مورد تجاوز نابرادری های بزرگتر شده واقع شده است. و تبلیغ خانوده و جامعه از آن دختر تبلیغی پدرسالارانه است. از او انتظار حفظ خانه و خانواده را دارند.بر قداست و شرف خانه و خانواده تاکید میکنند . نصیحت فایده نکرد تهمت ٬تهمت فایده نکرد دلسوزی های دایه مهربانتر از مادر و اگر آن ثمر نکرد تهدید و بالاخره شکنجه و مرگ در انتظار اوست. آیا شما انتظار دارید آن دختر نوجوان آرزو نکند روزی بمبی به آن خانه و زیر زمین بخورد که شاید روزنه ای باز شد و او توانست از آن همه تحقیر و تهدید و نصیحت نجات یابد یا انتظار دارید از آن برادران و پدر ناتنی باید حامله گردد و دخترانی بیاورد که به حال و روز او مبتلا شوند. بله این داستان مردم کرد ایران است. حال شما میخواهید با میخ در کله من فرو کنید که فردوسی بود شاهی داشت و شاه نامه برایش نوشت. نصیحت و سفسطه را قاطی کرده و بگویید که شما به دریا راه ندارید ویا کردهای دیگر برادر شما نیستند ما فارسها ناپدری شما هستیم و یا اگر میخواهید انسان باشید باید فارس باشید. و مرتج نباشید.حکایت را گفتم با آبنبات چوبی و چماق و یا هندوانه زیر بغل دادن انتظار نامشروع بخشیدن فرهنگ و زبان وهویت ما به لقایش را نداشته باشید. ما همین حق را که برای خود میخواهیم به طریق اولا برای دیگران نیز میخواهیم .و دوست داریم به عنوان مهمان به کردستان بیاید و قدمتان روی چشم. نه بعنوان متجاوز و یا خان و خانزاده یا نماینده فرهنگ برتر. آزاد

  • فرهاد

    خواهشی هم از برادران بسیار بسیار عزیز اطلاعاتی که این همه کامنت های تجزیه طلبانه می نویسند تا آتش را شعله ورتر کنند و خطر را که به خودی خود بزرگ هست، بزرگ تر جلوه دهند، و مخالفانشان را به خاطر خطر متلاشی شدن ایران ساکت کنند،دارم. اگر ذره ای به خون شهیدانی که مدعیش هستید تعهد دارید به خاطر بیم از چند نفر اپوزیسیون در این گفت و گوها با دشمنانی که نقشه ی تجزیه را کشیده اند و به هیچ چیز جز محو نام ایران راضی نیستند شریک نشوید و خاک ایران را وجه المصالحه ی منافع خود نکنید.روح های جوان همیشه به سرعت جذب شعارهای رادیکال شما حتی اگر مزورانه و دروغین باشند، می شوند.این ذهن ها و قلب های پاک را به آتش منفعت طلبی ها و فریب های نسوزانید. گمان نمی کنم دیگر فرصت باشد چیزی در این جا بنویسم.

  • کاربر مهمان

    دوستی که نوشتی:  «  ما ایرانیها واقعا با ازادی و به خصوص ازادی اظهار نظر مشکل دارریم. ..  »  ۱ یک جا نوشتید :  «...به شما بگویم حرفهایتان را در زمینه جدایی طلبی زدید بروید مطالب جدیدی بیاورید.... » در ادامه میگویید:  «...بروید دنبال یک مطلب دیگر شاید افراد بیشتری با شما هماهنگ شوند.» و یا میفرمایید:   « ...همه این درد سرها به خاطر دو سه نفر بی مسئولیت که نمی خواهند بدانند عواقب این حرکات و اشوب های ذهنی که می افرینند چه خواهد بود. » اولا مگر کامنت گذارها عنوان ومحتوای مقاله را تعیین کردند یا رادیو زمانه و آقای عرفانی عزیز و بقول  شما :چندین ساعت وقت عزیز خودرا صرف نوشته کرده اند و احتمالا بدون هیچ دستمزدی!  ثانیا انتظار دارید عنوان مقاله جدایی طلبی است .کامنتها و عکس العملها مثلا راجع به خیار شور و یا  کشکه بادمجان باشد!! ۲  شما مینویسید: «  اگر هم از طرف کشورهای خارجی و هم مرز ایران هدایت میشوید که بروید همان جاها کوچ  کنید  »   و دوستی دیگر برعکس شما التماس میکند: «  خواهشی هم از برادران بسیار بسیار عزیز اطلاعاتی که این همه کامنت های تجزیه طلبانه می نویسند تا آتش را شعله ورتر کنند ...»  یاد دایی جان ناپلوئن و کار، کار انگلیسی هاست بخیر. 

  • کاربر مهمان

    پیشنهادی به نویسنده محترم مقاله داشتم ؛ازآنجایی که تیتر بسیار جذاب و قشنگی را برای نوشتارتان انتخاب فرمودید. و من خود شاهد بودم که جوانان جدایی طلب ,فوج فوج بعد از خواندن نوشتارتان از جدایی طلبی دست میکشیدند ؛ چون همه از عقبگرد بدشون میاد و میخواهند جلوگرد داشته باشند. پیشنهاد من اینست که لطفا ازعناوین ذیل در مقاله های بعدیتان استفاده بفرمایید. تاثیرش هم صددرصد تضمین میکنم : " جدایی‌طلبی یک بی شعوری تاریخی است. " "جدایی‌طلبی یک نفهمی تاریخی است." " جدایی‌طلبی یک عیکبیری تاریخی است." " جدایی‌طلبی یک بد بد تاریخی است. " "جدایی‌طلبی سرطانزاست " " جدایی‌طلبی باعث چاقی مفرط و انسان را بد ترکیب میکند " " اگر اندامی موزون و تو دل برو میخواهید , دست از جدایی‌طلبی بکشید " "جدایی‌طلبی باعث کاهش عمر است"

  • کاربر مهمان

    " نصف بیشتر حمعیت تهران ترک هستند و این افراد بایستی خواه یا ناخواه به دیکتاتوری یا جمهوری جدیدالتاسیس "ترکستان" کوچ کنند" کاربری که این جمله رو مثلا برای تهدید و ترساندن ما ترکها نوشتی ، مثل اینکه بدجوری هوس کردی که علاوه بر جدایی کامل آذربایجان از ایران ، تهران هم تجزیه بشه به دو منطقه فارسی و ترکی ، ان هم با سیم خاردار و تحت نظارت سازمان ملل. بهتره بدونی کوچاندن اجباری و یا تصفیه نژادی از موارد جنایات علیه بشریت به حساب می آید ، و اگر خدای نکرده شما شونیستها و فاشیستهای فارس مرتکب چنین اشتباهی بشوید ،قدرتهای بین والمللی چیزی از فارسستانتان باقی نخواهند گذشت. پس دست از این تهدید های بچه گانه بردارید ، و با منطق مسایل و مشکلاتتان را حل کنید ، نه با تهدید به نسل کشی ، حد اقل از سرنوشت همفکران صربتان ، پند بگیرید .

  • یاشار

    <p>جالبه ! نمی گه ترک . میگه آذری !! نمی گه عرب . می گه خوزستانی !! از همین جا مشخص شد که نویسنده چه نگاه شونیستی ای داره ! تو که خیلی ادعای مدرن بودن داری در دموکراسی حق ملت ها برای تعیین سرنوشتشون در نظر گرفته شده .***. مردم غیر فارس ایران حتی اگر بتوانند به زبان مادری خودشون هم تحصیل کنند ، کم کم از خطر فارسیزه شدن رها میشن و این قدم اول خواهد بود برای عقب نشاندن تسلط فارس بر سرزمینهای غیر فارس . دست و پا زدن به اصطلاح متفکرین فارس هم نتیجه ای عایدشان نخواهد کرد ! این قدر هم خودتون رو با اروپاییها مقایسه نکنید . یه مشت کوروش پرست متکبر که باید در اعماق مجهول تاریخ دنبال افتخارات جعلی بگردند ! و توسط غربیها از زمان رضا خان دچار توهمات شکوه مندانه شدند !! ، هرگز قابل مقایسه با اروپاییهای بافرهنگی که حتی مردم غیر بومی و کم جمعیت تازه مهاجر رو هم عزیز می دارند ، نیست .</p>

  • ایران

    <p>کاربر مهمان در تاریخ شنبه, 07/08/1391 - 11:00.: فکر میکنم ا** بوی نژادپرستی رو از نوشته ی خودت حس کنی نه از نوشته ی من!!! و این رو هم بدون که با &quot;تهدید&quot; و &quot;ترساندن&quot; و &quot;تهمت زدن&quot; و &quot;ننه من غریبم&quot; در آوردن ممکنه بتونی 4 تا آدم ساده رو با خودت همراه کنی ولی با وجود این افکار، تمام پیش بینی هایی که من در نوشته ی بالا کردم متاسفانه به حقیقت می رسن:( ... یاد بگیر که تا هر کس با نظرت مخالف بود سریع از 4 تا واژه ای که یادت دادن استفاده نکنی و انگ نچسبونی! .. رادیو زمانه: خواهش می کنم پاسخ من به نوشته ی ایشون رو در معرض دید قرار بدین.</p>

  • کاربر مهمان

    ترور شخصیتی و فرهنگی و هویتی هیچگاه جواب نداده، توهین هویتی ناموسی آمریکایی ها در زندان ابوغریب با عراقی ها و یا شاشیدن روی اجساد کشته شده ها در افغانستان خللی در اراده آنها در اخراج اشالگر ایجاد نکرد بلکه اخراج آنها را تسریع بخشید و مردم آمریکا و ریيس جمهورش را شرمنده ساخت. مردم ایران و ایرانیان هم نسبت به توهین و تحقیر مردم بسیار حساس هستند. یادتان هست در بازی ایران و استرالیا یک استرالیایی متعصب و بی شخصیت بعد از گل دوم استرالیا به داخل زمین فوتبال ایران پرید و به داخل دروازه ایران شاشید. و همه ایرانیان این بازی و پاس علی دایی (آذری زبان اردبیلی) و گل خداداد غزیزی( از اقلیت های تاجیک خراسان که از روی اجحاف و نژادپرستی دوستان فارس آنها را‌ بربر مینامند) را هنوز بخوبی بیاد دارند. آن حماسه و آن پیروزی به لطف آن توهین بدست آمد.آن هم توسط دو بازی کن شهرستانی و از اقلیتهای قومی.(هر چند آذری ها بزرگترین قوم و ملت در داخل ایران هستند.) توهین و تحقیر گروهای جمعیتی و برخورد ناشایسته با اعتقادات و فرهنگ این عزیزان و دست کم گرفتن توانایی های آنها ناشی از فقر منطق و کمبود استدلال است و میتواند عواقب غیر قابل پیش بینی داشته باشد و از بمب اتم خطرناک تر برای همه ایرانیان باشد. سرنوشت خود را به دست افرادی ندهیم که حساسیت ها را نمیفهمند. بجای دل بدست آوردن و نفوذ در قلب ها با لحنی پدر سالارانه با فضل فروشی و آمرانه جمعیت های زبانی و فرهنگی را تحقیر و تنبیه لفظی میکنند.

  • مهدی

    ممنون از مطلب خوبتان،و متاسفانه همانطور که از نظرات معلوم است همه جنگ را به صلح ترجیح می دهند،این آدمها لیاقت همزیستی را ندارند بگذار همدیگر را بدرند دوست عزیز..رویاهایمان با این سطح از تفکرِ غالب در جامعه جور در نمی آید.

  • کاربر مهمان

    <p>مقاله طولانی،خسته کننده،مغرض و از نگاه دانای کل و ولی&nbsp;فقیهی&nbsp;که&nbsp;فقط&nbsp;حکم&nbsp;کلیتی&nbsp;میدهد،&nbsp;است. انگار ماموریت دارد ایرانیانان را تحقیرو&nbsp;تنبیه کند که چرا اتحاد با ملت خود را ترجیح میدهند .مثلا&zwnj;&nbsp;چرا آزری ها دوست دارند با آزریها متحد باشند و نه با فارسهایی&nbsp;که آنها&nbsp;را****مینامند&nbsp; (که از فواهی این مقاله&nbsp;علنا&nbsp;همین&nbsp;مفاهیم&nbsp;به&nbsp;مشام&nbsp;میرسد) و به کل فرهنگ و زبان و اداب و رسوم و میراث انسانی آنها&nbsp;آشکارا&nbsp;و وقیح توهین و ناروا و ظلم میکند &nbsp;با&nbsp;این&nbsp;حرف&nbsp;ها&nbsp;واستدلال&nbsp;که&nbsp;انگار&nbsp;زبان&nbsp;خان&nbsp;ظالم&nbsp;و&nbsp;یا&nbsp;ارباب&nbsp;گستاخ&nbsp;با&nbsp;برده&nbsp;کودن&nbsp;و&nbsp;نوکر&nbsp;نفهم (به&nbsp;زعم&nbsp; ارباب)&nbsp;یا&nbsp;اسیر&nbsp;در&nbsp;زنجیر&nbsp;او&nbsp;است٬&nbsp;دلی&nbsp;را&nbsp;بدست&nbsp;نخواهید&nbsp;آورد.&nbsp;این&nbsp;طریق&nbsp;نمک&nbsp;به&nbsp;&nbsp;زخم&nbsp;پاشیدن&nbsp;و&nbsp;نفت&nbsp;بر &nbsp;آتش&nbsp;ریختن&nbsp;است.بوم&nbsp;رنگی&nbsp;است&nbsp;که&nbsp;چشم&nbsp;پرتاب&nbsp;کننده&nbsp;اش&nbsp;را&nbsp;فقط&nbsp;کور&nbsp;میکند.مگر&nbsp;اینکه&nbsp;هدف&nbsp;&nbsp;خلاف&nbsp; ادعا&nbsp;باشد&nbsp;و منظور&nbsp;ایجاد&nbsp;زخم&nbsp;و&nbsp;آتش&nbsp;و شکستن&nbsp;دلها&nbsp;باشد&nbsp;درحال&nbsp;دوم&nbsp;موفق&nbsp;بوده است جای&nbsp;تعجب&nbsp;&nbsp;که&nbsp;سایت&nbsp;زمانه&nbsp;این&nbsp;قدر&nbsp;سخت&nbsp;گیر&nbsp;است&nbsp;در&nbsp;مورد&nbsp;نشر&nbsp;توهین&nbsp;ها&nbsp;خود&nbsp;چنین&nbsp;مقاله&nbsp;ای&nbsp;را&nbsp;راجع&nbsp; به&nbsp;این&nbsp;موضوع&nbsp;حساس&nbsp;منتشر&nbsp;میکند.&nbsp;هر&nbsp;چند&nbsp;اجازه&nbsp;نشر&nbsp;کامنت&nbsp;های&nbsp;سایت&nbsp;زمانه&nbsp;سرآمد&nbsp;همه &nbsp;سایت&nbsp;های&nbsp;فارسی&nbsp;است.</p>

  • علیرضا از تهران

    پیشرفت و شکوفایی کشور در حوزه های اقتصادی، فرهنگی و رفاه عمومی، جلوی اندیشه های جدایی طلبانه را می گیرد. مادرخانم بنده که به سختی فارسی سخن می گوید، تقریبا همه خوانندگان قدیم ایران را می شناسد و شعرهایشان را حفظ است (حتی آنهایی که ما اصلا نامشان را هم نشنیده ایم)؛ سفر مشهد برای او از 20 بار سفر آنتالیا لذت بخش تر است و من می توانم گواهی دهم که ذره ذره وجودش، "ایرانی آذری" است. حالا نسل جدید آذربایجان عاشق دیدن سریال های ترکیه ای است، با خواننده های ترکیه حال می کند، عشق سفر به ترکیه دارد و از خرید لوازم ساخت ترکیه احساس سرخوشی می کنند. این است دستاورد جمهوری اسلامی. البته وضعیت کردهای ایران کمی فرق می کند. ما در ایران کرمانشاهان را داریم که جمعیتشان بیشتر است و اکثرا شیعه هستند و کردستان را داریم که اکثرا سنی اند. اگر حکومت لامذهب ایران دست از آزار و اذیت مذاهب بردارد، فکر می کنم بخشی از دلخوری هموطنان ما در کردستان کاهش یابد. وظیفه حکومت آینده ایران این است که در توسعه اقتصادی و رفاه اجتماعی همه ایران، از جمله استان های مرزی کشور، بکوشد و همزمان، برای گسترش عناصر اتحاد ملی (زبان فارسی، تاریخ ایران و آیین های ملی و سنتی ایرانیان) تلاش کند.

  • کاربر مهمان

    :«مسیری خلاف جهان مدرن  » اتحادیه اروپا  طرحی شکست خورده است. هر رادیو و تلویزیون اروپایی را باز کنید راجع به شکست  طرح اروپا حرف میزند .در ثانی اروپا که کشوری واحد با زبان واحد و فرهنگ واحد و حکومت واحد و  قوانین واحد که نیست.  اتحادیه در حال مرگ اروپا٫ اتحادیه ای پولی و اقتصادی است نه  فرهنگی و زبانی با حکومت مرکزی .در همین اروپا در کشور انگلیس سال ۲۰۱۴ در شمال انگلیس  اساتلندیها انتخابات دارند  راجع به تجزیه اسکاتلند ازانگلیس. با این که اسکاتلندی ها هم  انگلیسی زبانند. آنها را ببین و طرز تفکر  شونیستهای فارس که گاها افرادی از ملیت های  دیگر را اجاره می کنند که به ملت های داخل ایران قوم یا عشیره بگویند و پیروان مذهبی مثل  دین بهاییت، و آیین و دین اهل حق « فرقه» یا« فرقه مذهبی»،بنامند . بله برچسب زدن و  برچسپ انگاری شیوه جمهوری اسلامی است که نگارنده به عمد و شابد علاقه آن را نام  نمیبرد بلکه کلمه کلی و مبهم استبداد را بکار میگیرد که اسم جمهوری اسلامی لکه برندارد  و در عوض مردم ایران را که روی گرداندند از این حکومت ،تحت عنوان مردم استبداد زده٬کج بین  و قومگرا، کنش گرا، غیرمدرن ٬ سرخورده بنامد و بر همه اعدامیان و زندانیان راه آزادی و  دمکراسی و حقوق بشر برچسپ های ده ۶۰ جمهوری اسلامی ,,تجزیه طلب,, و ,,قومگرا,, و  ,,عشیرگرا,, بزند.

  • کاربر مهمان

     چند پاره گراف اول را خواندم دیگر طاقت این همه پراکنده کویی و دشنام به ملت شریف  ایران را نداشتم که ادامه دهم. نگاه کنید به این ادبیات که در کیهان شریعتمداری هم  نسبت به دشمنان خونینش، پیدا نمی شود. نویسنده مردم  ایران را با این کلمات  توصیف میکند: -(استبداد زده) نابینا وکور که ابعاد وجنبه ها را نمی بیند یا نمی خواهد ببیند - خودکامه،نزدیک بین! فرهنگی و سیاسی.. - محدود نگر که دگر ورا را نمی بیند! - ناتوان از تصور شکل های نوتر حیات..! - دارای اندیشه وسنجش خشکیده - دارای دایره تنگ وجودی! -حداقل گرا، عادتگرا... - پیرو کلیشه های مادون عادی!  -  متوسل شده به واکنشهای عصبی و.. - فاقد چشم انداز دگر گونه زیستن - گزینشگر راه دیگر برای بودن وشدن - فاقد تمایزماهوی و تفکیک ریشه از پدیده! ـخودکامه انتقام جو و خلاص کننده!  با عرض پوزش برای بنده هم بعضی ازصفات عجیب و غریب(یا بقول خودش  مادون عادی یا خلاص کننده) است.

  • کاربر مهمان

     من در این مقاله یک بار هم اسمی از جمهوری اسلامی یا ظلم و اعذام و کشتار و محکویت  نظام جمهوری اسلامی ندیدم.حتی یک بار . این مشکوک است. دغدغه نویسنده  چیز دیگر  است تا تمامیت ارضی.

  • حیدر

    من با نویسنده موافقم که استبداد می تواند افق فکری انسان را محدود کند و چه بسا بخشی از قومیتگرایی در ایران امروز نتیجه استبداد سیاسی است. ولی نمی توان قومیتگرایی را صرفا به واکنشی به استبداد سیاسی تقلیل داد. چنانچه در جوامع غیر استبدادی مثل کانادا (کبک فرانسوی زبان)، بریتانیا (اسکاتلند،ولز) و بلژیک (فلاماندیها و والونیها) هم گرایشهای قومیتگرایانه قوی وجود دارد. به نظر نویسنده چرا این قومیتها قادر نیستند "شکل‌های نوتری از حیات اجتماعی، اقتصادی و سیاسی را برای خود و جامعه تصور کنند."؟

  • کاربر مهمان

    نقل از زمانه روز سه شنبه : «در حال حاضر ۱۷ زندانی کرد منتظر اجرای حکم اعدامشان هستند. ۱۱ زندانی کرد دیگر نیز حکم اعدامشان صادر شده و برای تائید، به دیوان عالی کشور رفته است...کمپین بین‌المللی حقوق‌بشر در ایران اعلام کرده است که ۲۸ زندانی کرد در معرض اعدام هستند.»» نقل از بی بی سی فارسی پنجشنبه: «چهار فعال عرب ایرانی به اعدام محکوم شدند.»  این اخبار روزانه ملت های غیر فارس داخل ایران است که مقاله نویس آنها را مرتجع یا به قول او  -عقب گرد خواه- ،-عشیره گر-، -قومگرا-، و -استبدادزده کج بین-،-حداقلگرا-  -عادت گرا- و نابینا و.... مینامد.  اینجاست که پروپاگاندای جمهوری اسلامی به اعدام فیزیکی بسنده نمیکند. باید کرد و عرب و بلوچ و  آزری و هر استقلال طلب  دیگر را هم اعدام ایدئولوژیکی و هویتی و شخصیتی  و فرهنگی بنماید .  و از نگاه بالا با این مردم به اصطلاح قومگرا که خواهان آزادی گویش و نگارش به زبان مادری هستند  برخورد شود.

  • کاربر مهمان

    <p>***ایشان با کوتاه بینی و تنگ نظری نمیتوانند سالهای بعد از استقلال کشور &quot;ترکستان&quot; عزیزشان را ببینند! کشوری که نه به دریای ازاد راهی دارد و نه نفت دارد که انرا با همسایه غربی یعنی ترکیه به اشتراک گذارد. بعد هم برای اینکه تنها نباشد به اعراب ایرانی و کردهای ایرانی هم سرخط میدهد که شما هم برخیزید که فارس های شوونیست حقوق شمارا خورده اند. بیایید با هم بریم حقوقمان را پس بگیریم. جای بسی تاسف است که دوستان انهمه در مورد تعصبات این ناهموطن گوشزد کرده اند اما مثل اینکه سعدی شوونیست فارسی زبان خوب گفته است &quot;نرود میخ اهنین در سنگ.&quot; من فکر میکنم صبر کنیم تا ایشان بروند کشور خودشان را تاسیس کنند تا ببینید که چه بلاهای بر سر مردم ترک زبان ایران فرود خواهند اورد. ای کاش تعصبات قومی را کنار میگذاشتند و از یک دید واقع بینانه به مساله نگاه می کردند.</p>

  • ایران

    مطمئنم که استان های مختلف ایران مخصوصا آذربایجان و کردستان در صورت جدایی بدبخت تر از این خواهند شد!!!! ... از اختلاف هایی که هر کدام از این کشورهای جدید در خودشان خواهند داشت میگذریم...اما فقط اختلاف های مرزی به وجود آمده بین این کشورها خود زمینه ی سال های طولانی جنگ و درگیری و ترور و ... خواهد بود... همین الان و با در نظر گرفتن شکل کنونی جغرافیای منطقه اختلاف بین ارمنستان و ترکیه و جمهوری آذربایجانی که خودش رو وارد این ماجرا کرده، آتش زیر خاکستری است که دست کمی از مساله فلسطین و اسراییل نداره... فقط در نظر بگیرین که آذربایجان یا کردستان از ایران جدا بشن... کردستان ترکیه رو هم در اون صورت باید جدا شده دانست.... ارمنستان هم تقاضای ارمنستان غربی رو خواهد کرد... یه لحظه به این نقشه ی جدید و شکل کشورها و اختلاف هاشون نگاه کنیم به سادگی پی میبریم که تا سال های طولانی این منطه بهتر که هیچ، بدتر هم خواهد شد. ... لطفا دوستان آذری به این سوال پاسخ بدن که در صورت جدایی آذربایجان، چه مناطقی رو آذری میدونن!! تکلیف بچه های ترک نژادی که در جاهایی مثل کرمان به دنیا اومدن و تا به حال آذربایجان رو ندیدن و ترکی هم نمی تونن صحبت کنند چی میشه!!!؟؟

  • کاربر مهمان

    "تکلیف بچه های ترک نژادی که در جاهایی مثل کرمان به دنیا اومدن و تا به حال آذربایجان رو ندیدن و ترکی هم نمی تونن صحبت کنند چی میشه!!!؟؟ " واقعا آدم نژاد پرست همه چیز را از دایره تنگ نژادپرستی میبیند.آذربایجان بیاید از تمام هستی اش بگذرد ، که چون مثلا کسانی در کرمان ترک نژاد هستند ، که جالب اینجاست که نمیتوانند حتی به ترکی هم صحبت کنند !!!مگر قرار است تصفیه نژادی صورت بگیرد ؟!شما فاشیستها و نژادپرستان شونیست فارس هم بدانید با این حرفهای بچه گانه ، نمیتوانید در اراده ملل غیر فارس اسیر کوچکترن خللی ایجاد کنید . شاید آرزویتان قتل عام غیر فارس ها به خصوص ترکها باشد ، اما خود بهتر میدانید دنیا چنین اجازه ای را به شما نمیدهد.

  • کاربر مهمان

    <p>بله یک نوشتار دیگر ظاهرا علمی و انساندوستانه و مدرنیتیگرا و سوسیال و لیبرال ولی در مهتویات ملیگرای افراطی وپانفارسیست دوروی.تماما درست است که رژیم استبدادی به اختلافات قومی/ملی در یک کشور دامن میزند و بدین طریق ازهمبستگی نیروهای ضد استبداد جلوگیری میکند. این اصول را مارکسیستها و بعدا لنینستا به طور مفصل شرح کرده اند پرده از روی این ترفند کشیده اند. چون نویسنده بیشتر بر دید طبقاتی تایکید دارد لازم به یاداوری است که بانیان نگاه طبقاتی بر مسایل اجتماعی من جمله قومی/ملی همواره اعلام میداشتند که بدون ازادی قومی /ملی ازادی فردی ممکن نیست.انها برای ازادی اقوام/ملل مبارزه نمیکردند ولی مبارزه برای ازادی قومی /ملی یکی از پیش شرط مبارزه طبقاتی انها بوده است.انها میگفتند که فقط در شرایط ازادی و برابری ملل میتوان از همبستگی انان حرف زد. بله عقب ماندگی در این نیست که با ارزشهای کنونی بشریت اشنا نبوده از ان دفا ع نکنی عقبماندگی حقیقی نشناختن حقوق حقه وتثبیت شده در حقوق بین الملل اقوام/ملل است. .****</p>

  • کاربر مهمان

     خارج از محتوی مقاله،که پیشاپیش حکم در سرخط مقاله صادر شده٬ خارج از مشکلات انشایی  و ادبی بنده بعنوان مخالف تجزیه ایران٬ اینگونه تاخت و تاز به آذریها و کردها و عرب و ترکمن و  بقیه را ناروا میدانم و این مقاله در جهت صلح و گفتگو ملی نوشته نشده است.تنها چیزی که  در آن خبری نیست احترام به انسانیت هموطنان است.

  • کاربر مهمان

    <p>نویسنده&nbsp;خواسته&nbsp;بگوید&nbsp;که&nbsp;او&nbsp;تافته&nbsp;جدابافته&nbsp;از&nbsp;مردم&nbsp;استبداد&nbsp;زده&nbsp;ایران&nbsp;است.وبه&nbsp;خود&nbsp;&nbsp;حق&nbsp;هر&nbsp; نوع&nbsp;پیش&nbsp;قضاوت&nbsp;و&nbsp;توهین&nbsp;و&nbsp;افترا&nbsp;را&nbsp;بدهد*** اگر&nbsp;عده&nbsp;ای&nbsp;میخواهند &nbsp;بار&nbsp;وبندیلشان&nbsp;را&nbsp;بردارند&nbsp;و&nbsp;کاسه&nbsp;اشان&nbsp;را&nbsp;جدا&nbsp;کنند&nbsp;بخاطر&nbsp;این&nbsp;گونه&nbsp;افراد&nbsp;است.فارس&nbsp;و&nbsp;کرد&nbsp;و &nbsp;ترک&nbsp;و&nbsp;عرب&nbsp;برادرند&nbsp;منتها&nbsp;اجحاف&nbsp;در&nbsp;حق&nbsp;فرهنگ&nbsp;و&nbsp;زبان&nbsp;عده&nbsp;ای&nbsp;از&nbsp;آن&nbsp;ها&nbsp;شده.نشناختن&nbsp;این&nbsp; اجحاف&nbsp;و&nbsp;پرخاش&nbsp;و&nbsp;تحقیر&nbsp;راه&nbsp;حل&nbsp;نیست.&nbsp;پاک&nbsp;کردن&nbsp;صورت&nbsp;مسئله&nbsp;است.</p>

  • کاربر مهمان

    <p>تنها&nbsp;چیزی&nbsp;که&nbsp;از&nbsp;این&nbsp;نوشته&nbsp;فهمیدم&nbsp;.نوشته&nbsp;ای&nbsp;استبداد&nbsp;شیفته&nbsp;است٬***</p>

  • یاشار

    <p>مشکل ما اینه که نمی تونیم صبر کنیم ومنتظر بمونیم تا این فرهنگ والای اروپایی در بین فارسهای عقب مانده هم جا بیافته . یعنی نمی شه چند نسل دیگه ما هم بسوزه تا فارسهای متکبر و متفرعن دیگه روحیه سلطه گر و نژادپرستشون رو از دست بدهند . ترجیح می دهیم اگه قراره مشق دموکراسی کنیم با ملت خودمون کنیم و البته تحت فرهنگ و زبان خودمان نه با فارسهای *** و به زبان فارسی و کشمکشهای هر روزه که بالاخره باید به زبان خودمون تحصیل کنیم یا نه زبان خودمون رو تدریس کنیم !!! یا به جای آموزش شاهنامه به بچه هامون باید ادبیات ترکی به بچه هامون آموزش بدهیم و از اون ور فارسها که نخیر باید ادبیات فارس رو آموزش ببینید ! واقعا علاقه ای نداریم دوباره این بازیها رو این بار با حکومت غیر دینی و اپوزیسیون فارسی تکرار کنیم ... شما فارسها هم خودتون تنها تنها این راه نهادینه کردن دموکراسی رو بروید و هی سعی نکنید خودتون رو به ما بچسبویند چون ازتون خوشمون نمیاد !</p>

  • فرهاد

    هزار آفرین! فکر نمی کردم چنین فرد باهوشی هم بین "اخوی های" چیز بنویس پیدا شود. اسفند دود باید کرد. ببینید این آقا چه قدر زود و چه قدر خوب فهمید خودِ من هم اطلاعاتی هستم . هم از برادرانِ هم مرامش دفاع کرده هم توطئه ی منِ اطلاعاتی رو بر ملا کرده هم از "زبان مادری ، فدرالیسم ، حق و حقوق غیر فارسها" سخن به میان آورده.هم خدا رو بابت این همه نعمت شکر کرده. همه ی این کارها رو هم در پنج خط با بشاشیت خاصی انجام داده. طوری که به وجد می آورد همه را. حالا هی بگید ما نیروی شایسته کم داریم. تازه انشاش هم خوب شده و تو پنج سطر پنج تا غلط انشایی املایی بیش تر نداره. چه طوره بعد از این که جدا شدیم رهبرش کنیم.تو حرفاش هست که روی کسی رو زمین نمی ذاره.این رو می شه نشونه ای از توسعه ی ملت های دربند بعد از نجات در زیر سایه ی "رهبری داهیانه ی" ایشان و نمونه های دیگر گرفت.البته خودش اون قدر کوچک نفسه که می خواد فقط با نان و پنیر سر کنه و مردم باید قانعش کنن که بیاد وسط. فقط کاش گفته بود که از ملت کرد یا ترک یا پارسی گوی یا عربه که اون ملت خاص تکلیف خودشون رو بدونن و دیگه دنبال رهبر نگردن.

  • کاربر مهمان

    دیکتاتوری فارس تحمل هیج صدای را ندارد، این دیکتاتوری محصول این فرهنگ و زبان است. چون برای توجیه جنایاتش استدلالی جز تهمت زدن ندارد. تجزیه طلبی هوای تازه ای در فضای مرده سیاسی دمیده، برای جوانان ایجاد روزنه امید و نجات کرده است. چشم آنها را به هویت و فرهنگ خود روشن کرده است. تنها راه نجات از دیکتاتوری فاشیسم چند هزارساله فارس پالایش فرهنگ های غنی ملت های ساکن ایران از فرهنگ و زبان حکومت تمامیت خواه دیکتاتوری مرکزی است. حکومت و اپوزسیون بدتر از حکومت هیچگاه گردن به ارزش های جهانی حقوق بشر و آزادی بیان و رای مردم نمیگذارند. همه آنرا مخالف سیطره زبانی و فرهنگی خود میدانند. آنها متقلبان حرفه ای اند.برای برگرداندن معنا و مفهوم این ارزش ها همیشه پیش شرط هایی جلو این یافته های دنیایی مدرن میگذارند. و از یک دیکتاتوری به دیکتاتوی دیگری مردم را هدایت میکنند.

  • کاربر مهمان

    جالبه که ماها اینقدر نژادپرست و متعصب هستیم و برچسب روشنفکری هم به خودمون میزنیم! ولی همه باید بدونیم که: ایران مال کردهاست، ایران مال ترک هاست، ایران مال عرب هاست، حالا هی دعوا کنین که ترک ها و عرب ها جز ایران میخوان باشن یا نه. اگه بین مردم باشی میبینم

  • کاربر مهمان

    <p>ایران مال کردهاست، اما تبعیض و اعدام هاش،فقر و نکبت هاش،(زبان و فرهنگش و حق انسایتش نه) ایران مال ترک هاست، اما توهین و تحقیر هاش،فحاشی و خر حمالی هاش.،(زبان و فرهنگش و حق انسایتش نه) ایران مال عرب هاست، اما از صبح تا شب و در و دیوار&zwnj; با بمباران توهین هاش هم و اعدام های گروهیش، همه کمبودها عقب ماندگی ها را به گردن آنها(اعراب بربر) میندازند. ،(زبان و فرهنگش و حق انسایتش نه) اما زبان و فر هنگ و همه افتخارات و تمدن و بشر دوستی و همه صفات خوب مال نژاد برتر فارس است. فارسی شکر است و به گفته مشهور فارسی : ******. بله ایران مال ایرانیان غیر فارس نیست بجز نکبت هایش.اعدام هایش ،فقرش و تبعض و توهین هاش. بلوچ ها چی؟ ترکمن ها چی؟ تات ها چی؟ گیلانی هاچی؟مازنی ها چی؟ لر ها چی؟ لک ها چی؟ و .. آیا فقط نکبت های ایران باید سهم آنها باشد از ادبیات و هویت لیاقت سهم ندارند. آیا از میراث فرهنگی که بخش بزرگش زبان است و ادبیات لیاقت شناسایی و احترام واقعی و توسعه و انتشار و آموزش ندارند مثل زبان و فرهنگ فارسی و به همان وزن.</p>

  • کاربر مهمان

    <p>ترکان سلجوقی صدها سال بر ایران حاکم بودند. ترکان صفوی سالها بر ایران حاکم بودند. نادرشاه افشار و ترکان فاجار همینطور اگر جیزیش یادم رفت شما کمک کنید. این دیکتاتوری فارس براستی چند سال بر ایران تسلط داشته که برخی انرا 5 هزار ساله می انگارند!؟ از زمان صفاریان و سامانیان ما دیگر حکومت فارس نداشته ایم. یک بیست سالی خاندان زند و 50 سال هم خاندان پهموی بر ایران حکمرانی کردند و مابقی ارا ترکان بر ایران سوار بودند و هر طلمی که میشد به مردم بیگناه ایران رواداشتند. خیلی رو میخواهد که یکی بیاید در این پایگاه ادعا کند که فارس ها 5 هزار سال بر ایران دیکتاتوری کردند. به گواه تاریخ حکومت زندیه و پهلوی کمترین ازار و اذیت را به مردم روا داشتند. و بیشترین ظلمها را صفویه و سلجوقیان به مردم ایران وارد اوردند. تازه همین حکومت های ظالم ترک تبار هم زبان فارسی را به عنوان زبان دربار و زبان رسمی کشور برگزیدند. حالا هم هرکه میخواد حکومت محلی بر پاکنه که از ظلم و ستم فارسها در امان باشد. ***</p>

  • کاربر مهمان

    آری " ترکان سلجوقی صدها سال بر ایران حاکم بودند. ترکان صفوی سالها بر ایران حاکم بودند. نادرشاه افشار و ترکان فاجار همینطور " اما انقدر از همان پهلوی فارس ، انسانتر و دمکراتتر بودن که زبان هیچ قومی را قطع نکردند .در زمان قاجار که مرحوم رشدیه که خود یک ترک آذربایجانی بود ، مدارس نوین را اول بار در تبریز ان هم به زبان ترکی دایر کرد ، و بعد از ان ما در تمام مما لک محروسه قاجار ( نام قدیم ایران ) ، هر قومی امکان آموزش زبان خود را در محل سکنی خود را داشت. اما در زمان پهلوی ها ، به غیر اززمان یک ساله حکومت ملی رهبر فقیدمان پیشه وری ، آموزش و یا حتی تکلم به زبان ترکی در مدارس اکیدا ممنوع بود. مرحوم عموی من که دوران کودکی خود را در تبریز به مدرسه رفته بود ، خاطرات تکان دهنده ای از شکنجه کودکان ترک توسط مزدوران حکومت فارس آریایی پهلوی در مدارس تبریز تعریف میکرد ، که هر انسان با وجدانی را تحت تاثیر قرار میداد .جرم ان کودکان مظلوم ترک هم تنها تکلم چند کلمه به زبان مادری بود . .

  • کاربر مهمان

    مشکل ما امروز و اینجا (ایران کنونی با نقشه گربه ایش) است. نه در پرشیا و در عهد بوق. مشکل ما با مردمان فارس نیست. با فرهنگ و زبان دیکتاتور پرورش است. با فرهنگی که فرهنگ شونیستی دیکتاتوران است. فرهنگی که تمامیتخواه است. فرهنگی که عامل بدبختی ایرانیان است. فرهنگ و زبانی که به انسان احترام نمیگذارد بلکه به خاک ارجحیت میدهد.فرهنگی که دمکرات و مردمی نیست. زبانی که زبان سیستم دیکتاتوری بوده و هست. زبانی که شمشیر دیکتاتوران است برعلیه مردم و فرهنگها و زبان های آنها. فرهنگی که مظلوم کش دورغ پرداز و شونیستی است در مقابل ملت های در حصر ایران. و چاپلوس و خاین است در مقابل متجاوزان قدرتمند.

  • کاربر مهمان

    به کاربر مهمانی که در تاریخ زیر: ارسال شده توسط کاربر مهمان در تاریخ سه شنبه, 07/18/1391 - 21:56. نوشته بودند که ترکان سلجوق و قاجار و افشار مهربانتر بودند. دوست عزیز اینها همه قلدر ماب و ستم پیشه بودند. شاید نخوانده باشید که نادر شاه تلی از چشم مردمان کرمان در میدان شهر درست کرد حالا شما دارید قدغن شدن زبان فارسی را در استانهای ترک نشین و لر نشین به عنوان جرم میشناسید؟ ما از پدردان خود شنیده ایم که ترکان بادیه نشین در استان فارس تا چه حد به مردم ظلم میکردند. مال مردم را به زور میگرفتند تجاوز میکردند و کسی را ارامشی نبود. به همین دلیل هم مردم وقتی قاجارها به انتهای ظلم وستمشان رسیند و رشا شاه قد علم کرد همه از وی پشتیبانی کردند. در ضمن اگر رضا شاه زبان های محلی را ممنوع کرد یکی از پروپا قرص ترین طرفداران این رویه همانا اقای کسروی روانشاد بود که اهل اذربایچان بود. شما بایستی یک واقعیت تاریخی را قبول فرمایید که سرزمین ایران تا قبل از حمله مغولان ترک نشین نبوده است و ترک ها اقوام مهاجری بودند که رفته رفته در بافت هزار رنگ فرهنگ ایرانی ادغام شدند. اما ایرانی ها در هیچ روزگاری به این اقوام فشار نیاوردند که زبانشان را عوض کنند. در عوض این حاکمان ترک بودند که زبان پارسی را به عنوان زبان واسط برگزیدند. حالا شما متاسفانه دارید کمی بی لطفی میکنید و میخواهید بروید با همزبانان و هم فرهنگان حودتان در شمال و غرب رود ارس ملحق شوید که گمان نمیکنم اذربایجان چنین ذاتی را به خود بخرد. دست از این بازیها و ننه من غریبم ها بردارید و با هم ریشه و بنیاد ظلم و دیکتاتوری را می کنیم و انوقت شاید یاد بگیریم که یکپارچگی ایران با اینهمه اقوام گوناگون چه نعمتی است و پاره پاره کردن ان چه نکبتی خواهد بود. همانطور که نویسنده این مقاله به درستی نوشته اند جدایی طلبی یک عقبگرد است نه پیشرفت. خوش باشید.

  • کاربر مهمان

    مشکل این است بعضی ها معنی شوونیسمم راا نمیفهمند..در بحثی وارد میشوند که المنت هایش را به خوببی ننفهمیدن.. آزادی بییان یک تعاارف ننیسست که شال بسسیجیی گرددنش انداخخت و یاا کلاه رضاا خانی ، برسرش.و یاا باا شممشییر دوو دم ززببانشش را بررید .آزادی بیان در وحله اول یعنی آزادی زبان مادری ، چه درنگارش چه در دانشگاه چه در

  • کاربر مهمان

    ترکیه امروزی هم بخش بزرگش و بدرد بخورش روزی یونان بود.یونان : کاشفین دمکراسی و جمهوری و فلسفه و منطق و اتم. اما امروز ترکیه است. آمریکا و استرالیا هم همینطور.. اسراعیل هم ررووزی ففللسسطیینن بوود وو حال آن ددوورره گذذششت. تمامییت ارزی و دمکراسی وحقوق بشر و آزادیی بیان با هم نمیی خووااندد. یا ان و یا این اسستت. دورره شونیستی و مام وطن بسر رسیده. میخووااهیید با عقربه ها بجنگید وکاغذ تقوییم را پاره کنید..مییل باا شمااسستت.

  • کاربر مهمان

    در جواب شما کاربر مهمان و هموطن هنوز ایرانی ارسال شده توسط کاربر مهمان در تاریخ پنجشنبه, 07/20/1391 - 09:55. با سلام خیلی جالب است که به این سرعت به شما برخورده و در صدد نوشتن جوابی شده اید. عزیزم کجای ادبیات این نوشته لمپنی است؟ میگویند حرف حق تاخ است و شما با این برآشفتن تان نشان دادید که حرف حق را قبول ندارید و سعی در انحراف واقعیات دارید. در قرون قبل از اسلام ایران در آدربایجان اتشکده آذرگشسب داشته است که دال بر فارس زبان بودن منطقه است زیرا هم هخامنشیان و هم ساسانیان از استا فارس بودند. این دو سلسله مسلما ترک زبان نبودند و اگر در نوشته ها و متون قدیمی نظری بیندازید ایران و "توران زمین" یعنی همین ترکیه امروز همیشه در گیر بودند. حال شما میخواهید ظلمی که به همه مردم ایران توسط دیکتاتوری های پهموی یا مذهبی کنونی شده را به گونه ای برای اقوام ایرانی (البته نه ملیت های دگر زبان که شما نوشته اید) بزرگنمایی کنید و همین را بهانه قرار دهید و ایران را به چندتا "ملیت" مجزا تقسیم کنید و فرمایش اربابهای غربی و یا ترک نشین هم مرز کشورمان را احابت کنید. برای شما متاسفم که اینقدر گرفتار تعصبات قومی و لسانی هستید و توجه ندارید که ما همه ایرانی هستیم و اگر به قول حافظ (گر بدی گفت رقسبی و رفیقی رنجید گو تو خوش باش که ما گوش به احمق نکنیم) ما ایرانی ها این حرف های جدایی طلبی شما را به خوبی درک میگنییم اما از شما رنجیده خاطر نیستیم. این هارا به خساب تعصبات شما و کم تجربگی شما می گذاریم. بنده نه طرفدار دیکتاتوری رضاخان هستم و نه اینکه الان بر یران زمین ولایت میکند. همانطور که نوشته شد اولین و مهمترین کار ما در این برهه حفظ اتحاد و انسجام ملی است و گمان نمیکنم که رنجیدگی شما از دست چند تا احمق فارس زبان که جوکهای انچنانی میگویند و میخندند دلیل جدایی طلبی باشد. بنده به سهم خودم از شما به حاطر این رنجش تان عذر خواهی میکنم. فکر نمیکنم این ارزوهای جدایی طلبی شما را مردم ایرانزمین حتی در شرایطی بس دشوار تر از این برتابند و به ان ارج ارجی نهند. و اولین مخاافان این نظریات تفرقه افکنانه ستارخان ها و باقر خانهایی خواهند بود که از همان خطه اذربایجان برخواهند خاست و خحاینین و جدایی طلبان مزدور را سر جایشان خوهند نشاند. البته من فکر نمیکنم شما در این دسته قرار میگیرید چون شمارا خیلی متعصب دیدم تا تجزیه طلب.

  • کاربر مهمان

    خود را مردم نخوانید و ملت های در حصر ایران را هم، قوم و عشیره ننامید. بنده را هم دوست آذری ننامید چون بنده آذری و ترک نیستم با همه احترام به آذری ها و ترک های عزیز و محترم و کامنت گذاران قبلی، پهلوی و نه ؛پملوی؛ لطفا دست از فریب و تزویر بردارید. درد شما مردم و ایرانیان نیست و ایران و زبان فارسی است.

  • کاربر مهمان

    کاربر محترم پنجشنبه, 07/20/1391 - 03:52 ,واقعا برای شما از صمیم دل متاسفم که نه تنها توجیه گر ظلم رضا خانی به ملیتهای غیر فارس هستید ، بلکه با یک ادبیات لمپنی و استفاده از واژه های زشت مانند " ننه من غریبم بازی " به تحقیر و توهین دردمندان میپردازید ، مطمئن هستم ، اگر کسانی مانند شما به قدرت برسندهزاران مرتبه بدتر از رضا پالانی بر سر تمامی غیر فارسها ظلم و ستم خواهند کرد .ریشه و بنیاد ظلم و دیکتاتوری متاسفانه در افکار افرادی مانند شما میباشد ، که به جای تحلیل منطقی ، داستانهای سراسر کذبی مانند ترک نبودن مردم آذربایجان و رابط دادن دروغین مغول به مردمان ترک آذربایجان میپردازید ، و سعی در تحمیل عقاید خود به مردم آذربایجان و یا دگر غیر فارس ها دارند . اما این را بدانید ، که دیگر این داستانهای دروغ هیچ خریداری در میان مردم آذربایجان ندارد و آنها از کسانی مانند کسروی با نفرت به عنوان خائن نام میبرند . اگر باور ندارید ، حتما سفری به اردبیل، تبریز یا اورمیه بفرمایید.

  • کاربر مهمان

    بله کسروی همان کسی است که نسخ اصلی شاهنامه را از همه جا جمع کرد و سوزاند و با دستکاری در بقیه اش این شاهنامه کنونی را ساخت که مظهر نژاد پرستی و تحقیر و توهین به بشرت است.و مسبب جنگ مادام العمر فارس با اعراب است. و همچنین نفرت ترک و کرد و بلوچ و ترکمن و مازنی و عرب و تات و گیلکی و حتی پشتو و اردو و ...از فارس، اگر شما این کار مرحوم کسروی را خدمت به فارس میدانید بگذار به همین خیال باشید. جنگ قادسیه دوم صدام را فراموش کردید. جنگ خلیج (فارس) خلیج(عرب) آتش زیر خاکستر دیگری است. اما جنگ ها و فتنه های داخلی که منشا آن این کتاب و شونیستی رضا خانی و تحقیر ملت های داخل ایران است بماند.در هر حال با این افکار افغانستان دوم در راه است.آنجا هم شونیست فارس تحمل زبان و فرهنگ پشتو را نداشت و حالا برعکس شده.گهی پشت به زین و گهی....

  • کورش صغیر

    چه آبی در لانه این پارسیان ریخته شده که اینچنین بی تابی می کنند و فغان سر دادن که وا مصیبتا کشور تجزیه شد چرا قضیه بر عکس نیست یعنی ترکها,کردها,اعراب,بلوچها فغان سر نمی دن از دست پارسیان تجزیه طلب؟

  • کاربر مهمان

    به کاربر مهمان روز 5 شنبه ارسال شده توسط کاربر مهمان در تاریخ پنجشنبه, 07/20/1391 - 14:03. میشه بفرمایین چرا زبان رسمی افغانستان فارسی است؟ احر اینهمه سفسطه و دری وری را سرهم بافتن و چرخاندن موضوع برای به کرسی نشاندن حرف حود که مبلغ چدایی طلبی، تچزیه و پاره پاره شدن کشور است را چه کسی غیر از خودتان قبول خواهد کرد. همه میدانیم که شما و خیلی دیگر از اقوام (ملیت نه) ایرانی میخواهید تافته جدابافته باشید و به زبان محلی خود بنویسید و بخوانید. راستش اشتباه شما ها در اینست که فکر میکنید کوچکتر شدن یک مزیت است. در حالیکه این کار همان اقوامی را که میخواهید به سطح ملت ارتقاء بخشید دچار انزوا و پژمردگی میکند. تنها راهی که باقی میماند اینست که آذربایجان شما با آذربایجان شوروی سابق تبانی و تداخل کند یا با ترکیه تا بتواند به حیات خود ادامه دهد و پویایی داشته باشد. ایا خودتان حاضرید کله گربه ایران را و ملیت ایرانی تان را به انسوی مرزها بفروشید!؟ اگر جواب شما نه است که مشکلی نیست اما اگر باز هم اصرار دارید که فقط به زبان محلی تان بنویسید و بگویید بازهم مشکلی نیست اما اینکه ایران را به جند تا منطقه مجزا تقسیم کنید و دشمنی هارا به زعم رهبر کنونی افزایش دهید قابل قبول خودتان هم نخواهد بود. این حرف شما موجب درگیری های خونین میشود. اکنون همه با هم و در کنار هم زندگی میکنند اما ان زمانی که شما وعده اش را میدهید دیگر برابری و برادری امروز را نخواهد داشت و قدر مسلم انست که جنگها و برادر کشی های بی پایان به راه خواهد افتاد. انوقت لعنت خدا و مردم ایران و ترکستان را برای خودتان به ارمغان خواهید برد. تعصب کورکورانه را رها کنید و دنبال غلط های املایی و انشایی نگردید چون مساله شما در تعصب تان است نه چیز دیگر مشکل امروز ایرانزمین دیکتاتوری و خودکامگی مردی و دولتمردانی است که خود را همه می پندارند و از برگزاری همه پرسی هراس دارند. با این نگرش خودمحورانه متاسفانه مردم ایران را به سمت و سوی افکار تجزیه طلبانه سوق داده اند. همین جدایی افغانستان راهم اگر خوب به ان نگاه کنید دستهای اخوند را در ان خواهید دید. به امید بیداری شما.

  • کاربر مهمان

    جالبه که ماها اینقدر نژادپرست و متعصب هستیم و برچسب روشنفکری هم به خودمون میزنیم! ولی همه باید بدونیم که: ایران مال کردهاست، ایران مال ترک هاست، ایران مال عرب هاست، حالا هی دعوا کنین که ترک ها و عرب ها جز ایران میخوان باشن یا نه. اگه بین مردم باشی میبینم

  • عليرضا از تهران

    <p>كاربر مهمان گرامي! من خودم از تبديل شدن بخش هايي از سخنانم به &quot;***&quot; شگفت زده شدم! &quot;راديو زمانه&quot; بهتر بود اگر مثلا دوست ندارد اين اعتقاد من منتشر شود كه جدايي طلبان****&quot; هستند يا عده اي &quot;*** جدايي&quot; دارند، كل جمله را حذف كند، نه اينكه به جاي يك يا دو كلمه &quot;ستاره&quot; بگذارد و اين احساس را در مخاطب ايجاد كند كه لابد نويسنده رعايت ادب را نكرده است! از راديو زمانه مي خواهم به رسم احترام به نوشته ي افراد، يا اين پاسخ مرا منتشر كند يا آن را در پيام قبلي ام منعكس نمايد. در ضمن آن سايت مال بنده نيست!! فقط از اين يك مطلبش خوشم آمده است.</p>

  • فرهاد

    اما شوخی در این مسائل شیوه ی من نبود.از همه ی دوستانی که این را با سطرهای گذشته ناساز می بینند عذر می خواهم. ناصادقانه بودن و بویناک بودن بسیاری از کامنت های تجزیه طلبانه بر بیش تر دوستان روشن است و نیاز به توضیح ندارد.چون بسیار شتابزده و خشن و کورکورانه و آکنده از توهین نوشته می شوند. به سادگی می شود حدس زد که بسیاری از آن ها را چه کسانی به قصد تولید نفرت می نویسند. برای نمونه در زیر همین مقاله ی محترمانه و سنجیده ای که کورش عرفانی نوشته ببینید چند تن با نام کاربر مهمان و با چه لحن تند و رماننده ای کامنت گذاشته اند.کسی که به دنبال رسیدن به یک هدف واقعی باشد می کوشد دیگران را با خود همراه کند نه برماند.هر چند فضا به گونه ای است که در هر صورت عده ای با همین لحن های ناکوک هم به رقص می آیند. کسی را متهم نمی کنم. اما اگر آن ها که این شیوه ها را دارند "برادران" خطاب کردم کنایه ای بود از زبان خودشان وگرنه با دشمنان ایران در هر شکل و شمایلی نه دوستی دارم نه برادری. چگونه می توانم با کسانی که سال هاست به نام دین جز تیشه به ریشه ی ملت و ملیت ما زدن کاری نکرده اند و نتیجه ی سیطره ی خونبار آن ها تولید این انبوه بی اخلاقی ها و بی سوادی ها و بی وطنی ها بوده است رفیق شوم. اگر ایران به جز ویرانسرا نیست من این ویرانسرا را دوست دارم.

  • علی

    در کلام تجزیه طلبان در پاسخ به نقدهای آنان می توان خشونت و نفرت را دید. به منتقدان خود پاسخ منطقی نمی دهند. دائم از دشمن ساختگی خود به نام قوم فارس و ایجاد نفرت عمیق بین مردم ایران حرف می زنند. با فرافکنی قصد دارند همه مشکلات اقوام ایرانی را از چشم مردم فارس ببینند و به دنبال دشمن تراشی ناجوانمردانه برای رسیدن به اهداف خود هستند. مردم عزیز ایران بدانند اینها انسان هایی متعصب و غیرمنطقی بوده و هرگونه تایید کلام اینها یعنی ریختن خون انسان های زیادی در آینده ایران می باشد که به دنبال جداکردن مناطق بیشتری از ایران به بخش های تحت سیطره ملت ساختگی خود هستند. اینها می دانند که بدون خونریزی شدید امکان این کار وجود ندارد.اما تعصب زبانی و قومی خود را به خون انسان های بیگانه به شدت ترجیح می دهند.

  • کاربر مهمان

    آخه نیست علی جان، جای جای کلام شما شوونیست های فارس ، پر از محبت و انصاف و اندیشیدن منطقی است ، به مخالف خود هم اصلا انگ و تهمت ( یکبار مامور وزارت اطلاعات ، بار دیگر عامل و مزدور خارجی ) که نمیزنید هیچ ، تازه معیارهای انسانی هم همیشه مد نظر شما عزیزان شونیست فارس هست ،هرگز هیچ قومی را هم تهدید به نسل کشی نکردید( "بدون خونریزی شدید امکان این کار وجود ندارد" ). اگر کسی هم نظر مخالفی با شماها داشت به هیچ عنوان به ملیت و قومیتش توهین نکردید( "فقط کاش گفته بود که از ملت کرد یا ترک یا پارسی گوی یا عربه")بلکه به جای ترور شخصیت طرف ، با منطق انسانی پاسخ دادید حق اظهار نظر را برای همه حتی مخالف خود قایل هستید ( "حرفهایتان را در زمینه جدایی طلبی زدید بروید مطالب جدیدی بیاورید..بروید دنبال یک مطلب دیگر شاید افراد بیشتری با شما هماهنگ شوند. " یعنی طرفداران جدایی همه خفه )شما شونیستهای فارس آنقدر نازنین هستید که تصور کوچ اجباری ملتهای غیر فارس از ترس نسل کشی توسط قوم یا ملت حاکم برایتان غیر ممکن است ( "نصف بیشتر حمعیت تهران ترک هستند و این افراد بایستی خواه یا ناخواه به دیکتاتوری یا جمهوری جدیدالتاسیس "ترکستان" کوچ کنند تا امن تر باشند. به همین منوال هم دیگر اقوام ایرانی مجبور به مهاجرت از شهر و دیار خود خواهند شد. " ) آری شما ها با داشتن این چنین صفات بارز انسانی همواره مورد حسادت این تجزیه طلبان قرار میگیرید. من به عنوان یک غیر فارس ( ملیتم را نمیگویم زیرا مطمئن هستم به جای پاسخ به من ، ملیت و یا همان قومیتم را مورد حمله و توهین های شما قرار خواهد گرفت ) از زندگی در کنار شما بسیار خوشحالم و تا آخر عمر از شما جدا نخواهم شد .

  • کاربر مهمان

    مسله اینجا است که ترکها/اذریها و کردها و عربها و.... ایرانی همه اش تجزیه طلب نیستند. اصلا انها هیچ تجزیه طلب نیستند. انها فقط خواهان احقاق حقوق قومی/ملی خود هستند.این فارسهای شوینیست هستند که انها را تجزیه طلب میخوانند و میخواهند انها تجزیه طلب بشوند.جنین طرز گفتوگو هیج وقت به جای نمیرساند. اقلیتهای ملی میگویند حقوق مدنی ملی و اموزش به زبان مادری. فارسها میگویند ده هزار سال است که ایرانیها به زبان فارسی اموزش میبینند. انهامیگویند که میخواهیند به مسایل مربوط به خودشان را خود رسیدگی کنند یعنی خودگردانی داشته باشند. فارسها میگویند که ده هزار سالاست که ایرانیها در یک حکومت دارای تمامیت ارضی زندگی میکنند. انها میگویند که همه جیز در تغیر و تحول است هر قوم/ملت غم بقای خود را میخورد واصول و هنجارها عوض میشوند.فارسها میگویند که هیچ چیز تغیر نه میکند اگر هم کدام تحولی بوده تا قرن اول/یا قرن هفتم میلادی/ یعنی تاظهور اسلام بوده بعد از ان هیچ چیز تغیر نه خورده وما امروز مطابق قوانین قرن اول زندگی میکنیم و در این قوانین حقوق قومی/ملی وفرایند خودگردانی در نظر گرفته نه شده است. همه مایک امت هستیم و یک کتاب داریم و یک زبان ویک کشور و یک حکومت ویک تمامیت ارضی. به علاوه فارسها ادعا میکنند که انها در صدد تشکیل یک امت جهانی و یک حکومت جهانی تحت رهبری ولایت فقیه هستند و اقلیتهای قومی/ملی با خواسته های بی ارزش و ناجیز خود مانع از به دسترسی به مقصود کاربردی میگردند.والله این فارسهای بلند پرواز باید مورد تحسین قرار گیرند نه سرزش عقبگردها.مسلم

  • کاربر مهمان

    دوست عزیز و گرامی کاربر مهمان در تاریخ پنجشنبه, 07/13/1391 - 02:08 ,از اظهار لطفت متشکرم ، دوست عزیزم باور کن من هم در اوایل به هیچ عنوان به دنبال استقلال و جدایی از ایران نبودم ، همواره امیدوار بودم تا در یک ایران دموکراتیک ، به تمام خواسته هایمان من جمله آموزش به زبان مادری رشد و توسعه فرهنگی ملی خودمان برسیم .اما به تجربه آموختم که دموکراسی شرط لازم است نه کافی .زندگی و فعالیت در جامعه مرکز گرای ایران ، این درس را به من داد، که جامعه مرکز گرای فارس و حاکمیت فارس ، شدیدا از بیما ری نژاد پرستی رنج میبرد ، خود را از همه دیگر ملتهای ایرانی بالاتر و برتر میداند و هیچ حقی را برای آنها قایل نیست . شاید باور نکنی شخصیت هایی را میتوانم نام ببرم ، که در جامعه فارس ، به دمکرات و طرفدار گفتگو با تمدنها مشهورند ، اما وقتی به موضوع ملل غیر فارس ایرانی بر میخورند ، تنها سخنشان سرکوب و تحقیر بی رحمانه آنهاست .این چنین بود که با خواندن تاریخ گذشته مان ، فهمیدم ، امیدم عبث است . هدف من و بیشتر فعالین قومی مسلما تنها از طریق صندوق رای با نظارت سازمان ملل میگذرد ، و نتیجه هم هر چه باشد مورد احترام همه باید باشد ، اگر مثلا ۵۰ + ۱ در صد به ماندن ، در ایران رای دادند ، ان رای را با دل و جان میپذیرم .

  • علی

    کاربر محترم 07/12/1391 - 10:09 بنده هرگز به خود اجازه توهین به هیچ کس را نمی دهم. همه ما انسان هستیم. اینکه می گویم تجزیه ایران بدون خونریزی شدید غیرممکن است, همه می گویند. شما خود نیز بر این باور هستید اما نمی خواهید اعتراف کنید. با نگاهی به بافت جمعیتی قومی - زبانی در سیطره جغرافیایی ایران متوجه می شوید که جدا سازی در قالب ایجاد کشور مستقل، خونریزیهای فراوانی را به همراه دارد. فکر می کنید در شمالغرب ایران به راحتی مرز بین ترکستان و کردستان قابل ترسیم است؟ فکر نمی کنید هر انسان به خود حق می دهد از خانه پدری خود دفاع کند؟ چرا به جای تجزیه طلبی به دنبال دموکراسی نیستید؟ در یک ایران دموکرات همه از حقوق یکسان برابر هستند و به حقوق زبانی و فرهنگی خود نیز می رسند. کجای سخنان من بوی فاشیست و نژاد پرستی می دهد؟ ممکن است در برخورد با منتقدان خودکمی منصف باشید و همه را به فاشیست و نژاد پرست متهم نکنید؟

  • کاربر مهمان

    پیشنهاد کوچکی برای زمانه دارم و ان اینست که وقتی کاربر مهمانی خودرا نمیخواهد یا نمیتواند معرفی کند به او شماره های 1و 2و 3و 4و یا 101و 102 و 103 و 104 .... بدهید . شاید هم برای هر کاربر مهمان شماره دایمی تعیین کنید بهتر باشد. ( البته بر اساس اولی شماره اول و غیره) و از همه بخواهیم تا همان شماره را که زمانه به او داده در کامنتهای بعدی به کار برد. اینطوری خیلی کار درک و دنبال کردن مطالب را اسانتر میکنه. شاید هم راههای اسانتری وجود (مثل تعیین گذروازه یااسم مستعار) داشته باشد که عقل بنده به ان نمیرسد. اگر دوستان راه حل بهتری دارند چه خوب می بود تذکر میدادند و بهتر از انهم که زمانه انرا عملی کند و مارا از حدس و گمان اینکه کی چی نوسته برهاند..

  • کاربر مهمان

    من تجزیه طلب نیستم اما تجزیه طلبان زا به دو دلیل و با دو شرط دوست دارم. دلیل اول: شما حرفی برای گفتن دارید که برخلاف بقیه شعار نیست. دوم: حرف و دلیل های شما برای حداقل من جدید و جذاب است. منی که از اسلام زده شده بودم اکنون از ایران و ایرانی بازی هم زده شده ام. دو شرط: ١-نباید برای زسیذن به هدفتان از خشونت استفاده کنید. ٢- باید رای اکثریت مردم شهرها و روستاهای منااطق خود را به همراه داشته باشید در یک انتخابات آزاد با نظارت نمایندگان کشورهای دمکرات و سازمان های معتبر حقوق بشر جهانی.

  • کاربر مهمان

    دوست گرامی علی آقا اینکه فرمودید "ممکن است در برخورد با منتقدان خودکمی منصف باشید " آیا شامل همه میشود ؟ یا فقط مخالفان شما را شامل میگردد. اگر که شامل همه میباشد ؛ لطف کن وکامنت خودت را در تاریخ چهارشنبه, 07/12/1391 - 00:33.با دقت و انصاف بخوان ؛ و ببین چه بیرحمانه به مخالفان خود تاختی و تهمت زده ای. اما گویا مرگ خوب است اما تنها برای همسایه!!

  • کاربر مهمان

    دوستان گرامی و جویندگان حقیقت ، خواهشمندم به گفتگو با خانم شادی صدر در صفحه Facebook که بعد از نوشتن مقاله بسیار زیبایشان " دموکراسی با تمام تبعات آن، در نقد مخالفان حق تعيين سرنوشت " مراجعه فرمایید ، و ببینید چه تهمتها و توهینها و تا حتی تهدید به مرگ بر علیه ایشان توسط شو نیستها و نژادپرستان آریایی صورت پذیرفته است . طرفداران خشونت و خونریزی همین ها هستند .اگر به تاریخ مراجعه کنید ، در سال های ۱۳۲۴ تا ۱۳۲۵ ، در آذربایجان و کردستان دو دولت ملی در چارچوب تمامیت ارضی ایران تشکیل شد ، این دو دولت برادارنه ترین روابط را با هم داشتند . تنها این حکومت مرکزی فارس آریایی( پهلوی ) بود که دست به کشتار و خونریزی دست زد .

  • جاسم

    <p>تشکر میکنم ازشما جناب عرفانی بخاطر نگرش انسانیتون به مسائل.متاسفانه قوم پرستان که همچنان درفولکولور ***شان دیگرترسی و خود برتری و...مسائل نژادی را مطرح میکنند و به آن میبالند خود بیشترازهرکس دست به اقدامان نژادپرستانه و ارتجاع شوینیستی میزنند.وجالب آنجاست که تفاوت و تمایز کشوری مثل یوگوسلاوی را باایران نمیدانند و فکرکرده اند میتوانند با تحریف قوانین حقوق بشر اصل 15که بر مینای اصل آزاد بودن بشر در تابعیت میباشد و آنرا با قانون لنینی هیچگاه اجرانشده حق تعیین سرنوشت یکی میکنند و درروز روشن رفتارهای نژادپرستانه *** خودرا توجیه میکنند.سرزمین ایران و جامعه ایران دربدترین شرایط و تحت بدترین حکومتها هیچگاه براساس استیلا اقوام بریکدیگر نبوده.متاسفانه هنوز نمیدانند رژیم اسلامی رژیمی ضد بشر میباشد و نه ضد قوم.چه بسا در بدنه همین حکومت از اتواع و اقسام قومیتها درآن حضورفعال دارند.ایران هیچگاه به محاق ارتجاع فدرالیسم و تجزیه طلبی نخواهد افتاد زیرا مبنا قرارداد نبوده بلکه همزیستی مسالمت آمیز با ترکیب گوناگون بوده و مردم فارغ از قومیتشان بایکدیگر ازدواج و زندگی میکنند.ویروس فدرالیسم در هیچ جای ایران مساله اولویت دار مردم ایران نبوده ونیست آنچه همه ایران میخواهد کرامت انسانی،آزادی،جامعه متساوی الحقوق میباشد و نه برتری قومیتی این قوم یا آن قوم.</p>

  • علیرضا از تهران

    <p>رادیو زمانه عزیز! شما هر چند گاهی، یکبار مطلبی درباره جدایی طلبی یا فدرالیسم منتشر می کنید و بسیار هم تلاش می کنید که نوشته هایتان پایه منطقی داشته باشد. در حالی که گروه هایی که ***&quot; دارند، اصلا دنبال منطق و برهان نیستند. این آدم ها دنبال &quot;تریبون&quot; هستند که شما هم با آزادمنشی (و احتمالا سادگی!) در اختیارشان می گذارید. چه دلیلی دارد که یک جدایی طلب اجازه داشته باشد بیاید &quot;با زبان فارسی&quot;، &quot;به زبان فارسی&quot; اهانت کند، یا بیاید در یک رسانه ی ایرانی، علیه تاریخ، تمدن و ملیت ایرانی قلم فرسایی کند؟ نمی گویم حق ندارند حرف بزنند، ولی اگر این حرف *** برایشان مهم است، به خاطرش خرج کنند و خودشان سایت درست کنند و در آنجا شب و روز علیه ایران و ایرانی تبلیغ کنند (که می دانید این کار را هم می کنند). همه ما می دانیم که ایرانیان آذری و کرد و بلوچ و لر و گیلکی و غیره ده ها قرن است که در کنار یکدیگر زندگی می کنند، با یکدیگر ازدواج می کنند، همکاری تجاری می کنند؛ شادی و غم های ملی شان هم &quot;با هم&quot; است. حالا 4 تا ***** در فلان کشور چشم هایشان کور می شود این واقعیت تاریخی را ببینند؛ بگذارید بشود. من ممکن است با شما، رادیوی شما و تارنمایتان اختلاف نظر سیاسی داشته باشم. هرگز نمی توانم شما را از بیان دیدگاه های سیاسی مخالف خودم منع کنم و شما هم نمی توانید چنین انتظاری از من داشته باشید. اما می توانم این انتظار را داشته باشم که اجازه ندهید رسانه تان به محفلی برای جولان دادن کسانی شود که جز بدبختی ایران به چیز دیگر نمی اندیشند. راستی! در گذشته هم این پیوند را برایتان ارسال کرده ام؛ باز هم می خواهم این را معرفی کنم. اگر کسی نخوانده است، حتما مطالعه کند: http://www.gilamard.com/?p=1059 سپاس.</p>

  • کاربر مهمان

     ادبیات بسیار آشنای روزنامه کیهان شریعتمداری در نوشته های طرفداران  تمامیت ارضی هویداست. هیچ  چیز جدیدی ندارد. تکرار  پروپاگانداهای  قدیمی صد سال اخیر ماشین استبداد، که به خورد این ملت داده  شده است.غذای نشخوار شده ای که از معده استبداد   در میاد و دوباره نشخوار میشود. با همان رنگ و بوی قدیمی .  

  • کاربر مهمان

    بزرگترین مشکل هموطنان غیر فارس، نه تجزیه طلبی بلکه مشکل با زبان فارسی است. زبانی که با کمال  تاسف  زبان دیکتاتورهای حاکم بوده و هست، زبانی که   در مناطق غیر مرکزی زبان ژاندارم، پاسدار ٬ پاسبان و زندانبان بوده وهست. زبانی که متاسفانه با چکمه و چماق ،زندان و اعدام تداعی میشود.دیکتاتور ها هم کمال  سواستفاده اشان را از این زبان کرده اند. حال آنکه ایرانیان مردمان صلح طلب و محترمی هستند اما مردم  جهان به گونه ای دیگر در مورد آنها قضاوت میکنند.شاید  زمان رونسانس ایرانی رسیده و باید بازگشت به مردم به فرهنگ آنها و زبان بومی که استبداد نتوانسته  هنوز آن را به خدمت در آورد . ازهر  جمله فارسی میتوان  ده ها تعبیر و تفسیر میشود در آورد بطوری که استبداد با این زبان میتواند با واژه ها و عبارات آن  طناب بازی  کند  و معنای صد در صد مخالف هدف دمکراسی و حقوق بشر و آزادی بیان را  القا کند.

  • کاربر مهمان

    آقای علیرضای محترم ، تا آنجا که من میدانم رادیو زمانه نه از شما و نه از هیچ کس دیگری انتظاری جز رعایت ادب در نوشتار کامنتها ندارد . البته حضرتعالی انتظار تنها نشر افکار خودتان را در آن دارید ، و توقع دارید رادیو زمانه مانند دستگاهای تبلیغاتی جمهوری اسلامی تمام صداهای مخالف را حذف نماید ، که البته نشان دهنده روحیه دیکتاتور منشانه شما و همفکران محترمتان می باشد . علت آنکه هم می بینید رادیو زمانه رواداراست و منش تلرانت پیشه گرفته است. آنست که خوشبختانه دولت هلند مسولیت آن را به عهده دارد و تا کنون شونیستها و دیکتاتور منشها نتوانستند در آن نقشی داشته باشند .اتفاقا به خاطر همین منش است که رادیو زمانه مورد توجه و استقبال قرار گرفته است و الا میشد مانند " گیل مرد " که خواننده گانی بسیار کم میافت و شما مجبور بودید هر بار به تبلیغ آن در یک وبسایت مورد استقبال مردم ( مانند رادیو زمانه ) بپردازید.اگر میپندارید مشکلی ایران عزیز شما را تهدید میکند ، راه حل آن گفتگو و بحث در محیطی علمی درآن مورد است و الا با خفه کردن دیگران مشکلی نه تنهاحل نمیگردد,بلکه زمینه برای رشد افکار رادیکال مهیا میشود.

  • کاربر مهمان

    گزارش سوم احمد شهید ,گزارشگر مخصوص سازمان ملل در رابطه با وضعیت حقوق بشر در ایران , منتشر شد .در گزارش به تبعیض های اقتصادی، سیاسی، فرهنگی و اجتماعی بر علیه جوامع اتنیکی غیرفارس و همچنین اقلیت های مذهبی به صورت کلی اشاره شده و علاوه بر این وضعیت عرب های اهواز و ترکهای آذربایجان و همچنین گروههای مذهبی شامل بهایی ها، مسیحیان و دراویش تشریح شده است. مواردنقض حقوق بشر در آذربایجان , در گزارش احمد شهید: 1 : - مصاحبه ها و مکاتبات از طریق سازمان های غیردولتی خبر می دهند که سیاست ها و اقدامات دولت مانع از رشد آموزشی، اقتصادی، اجتماعی و فرهنگی آذربایجانیها می شود. گزارش شده است که زبان مادری آنها در مطبوعات از جمله روزنامه ها حضور ندارد؛ از سال 2007 به بعد تعدادی از نشریات آموزشی و ادبی آذربایجان، مانند ماهنامه دیلماج، توقیف شده است؛ و سایت های آذربایجانی قدغن شده اند. به همین ترتیب، بنا به گزارشها تدریس زبان مادری آنها در مدارس ابتدایی و متوسطه همچنان ممنوع است و این موجب به وجود آمدن یکی از بالاترین سطوح بی سوادی مابین یک جامعه اتنیکی در کشور شده است. همچنین هنرمندان از برگزاری یا شرکت در مراسم های فرهنگی منع می شوند و اماکن کسب با اسم آذربایجانی و ترکی نمی توانند فعالیت کنند 2: -گزارش های دریافتی همچنین از دستگیری و آزار و اذیت اشخاص در مراسمهای فرهنگی و سیاسی در مکانهای مختلف، به طور مثال قلعه بابک در شهرستان کلیبر، حکایت می کنند. مطالبات در خصوص حقوق زبانی همچنان با پاسخ رد روبرو شده و "مغایر با وطن پرستی" تلقی می شوند و اشخاصی که به طور علنی از سیاست های دولت انتقاد می کنند ]در خصوص آذربایجان[ با مجازاتی از قبیل دستگیری، بازداشت، تعقیب قضایی و احکام سنگین به جرم اقدام علیه امنیت ملی یا علیه رژیم روبرو می شوند. 3: گزارشگر ویژه به جلب دقت به تأثیر سیاست های جاری بر روی ساکنان مناطق اطراف دریاچه اورمیه ادامه می دهد. دریاچه ای که مابین دو استان آذربایجان شرقی و آذربایجان غربی واقع شده است. گزارشها می گویند، تغییر مسیر آب ها از دریاچه اورمیه، دلیل عمده افت سریع سطح آب و از بین رفتن بیش از نصف دریاچه می باشد. این خطر وجود دارد که علاوه بر افزایش تضییق بر کشاورزی، کاهش یافتن منابع عواقب ویرانگر محیط زیستی در پی داشته باشد که تأثیرات منفی ماندگار بر روی جمعیت انبوه و متراکم ساکن اطراف اورمیه ایجاد خواهد کرد. 4:این گزارش همچنین به تأثیرات منفی محرومیت از آموزش به زبان مادری در ایران و در نتیجه عدم بهره مندی جوامع غیر فارس از دست آوردهای جمهوری اسلامی ایران در زمینه نرخ باسوادی پرداخته است. نتایج یک تحقیق که توسط علیرضا صرافی – محقق آذربایجانی – در سال 1998 صورت گرفته و تأثیرات منفی نقض حقوق زبانی بر نرخ باسوادی و افت تحصیلی اتنیک های غیرفارس را بررسی کرده، در گزارش آمده است؛ داده های آماری این مطالعه نشان می دهد که در سطوح آموزش عالی اختلاف قابل توجهی در تعداد فارس زبان ها و غیر فارس زبانها وجود دارد.