ارتباط ناشناخته. ارتباط بدون سانسور. ارتباط برقرار نمی‌شود. سایت اصلی احتمالاً زیر سانسور است. ارتباط با سایت (های) موازی برقرار شد. ارتباط برقرار نمی‌شود. ارتباط اینترنت خود را امتحان کنید. احتمال دارد اینترنت به طور سراسری قطع شده باشد. ادامه مطلب

نگاهی موسیقیایی به تاریخ معاصر:

استبداد و امید غلبه بر آن در «ایران»، اثر تازه‌ای از حامد مقدم

استبداد و امید غلبه بر آن در اثر تازه‌ای از #حامد_مقدم / حامد مقدم در گفت‌وگو با زمانه: مردم ایران در برابر استبداد از پا ننشسته‌اند و زندگی را ادامه داده‌اند با این امید که شاید روز خوبی در راه باشد. ◄موزیک‌ویدئوی "ایران" را در زمانه ببینید

"ایران" موزیک‌ویدئوی تازه حامد مقدم است. او در این اثر نظر به تاریخ "ایران" دارد به عنوان عرصه تقابل استبداد و مقاومت مردمی که امید دارند روز خوبی در راه باشد.

حامد مقدم اکنون ساکن نروژ است، مهندس مکانیک است و در دانشگاه صنعتی امیرکبیر (پلی‌تکنیک تهران) درس خوانده است. آموزش و آفرینش هنری را از ایران آغاز کرده است. "روزای بی تکرار"، "مثل آئینه" و "یکی این گوشه دنیا" عنوان‌های برخی کارهای اخیر حامد مقدم هستند که به صورت موزیک‌وید‌ئو عرضه شده‌اند. (گفت‌وگو با حامد مقدم در ادامه همین مطلب)

ببینید و بشنوید: «ایران»، اثری از حامد مقدم و سیدمهدی موسوی



گفت‌وگو با حامد مقدم، خواننده و آهنگساز

■ "یک روز خوب تــوو راهه". شعر اثر جدید به نوعی از «امید» سخن می‌گوید. در مورد «امید» توضیح دهید و این که: آیا خودتان در این وضعیت امیدوار هستید؟

"ایرانه، چندین قرنه که انگار
بازیچۀ جادوی اشباحه
با یه امیدِ لعنتی زنده س
شاید یه روز خوب توو راهه"

حامد مقدم، خواننده و آهنگساز

همانطور که ملاحظه می‌فرمائید اشاره به امیدی توأم با مقداری خشم درونی دارد (امیدِ لعنتی). متاسفانه تاریخ ما نشان می‌دهد در غالب اوقات و در مقاطع حساسی که بارقه‌ای از امید در میان مردم برای تغییر و تحول پدید آمده است، این امید، توسط استبداد داخلی (و گاهی نیز با همدستی عوامل بیرونی، که نفعشان در این بوده است که تغییر محقق نشود) به نوعی به یأس تبدیل شده است. اما مردم صبور و مظلوم ایران از پا ننشسته‌اند و همواره چشم به راه آینده‌ای بهتر سر کرده‌اند و زندگی را ادامه داده‌اند با این امید لعنتی که: "شاید یه روز خوب توو راهه"

اما در مورد خودم: امیدوار هستم یا خیر؟
من البته نه زیاد امیدوارم (دست کم در کوتاه مدت) و نه خیلی ناامید. بلکه سعی می‌کنم واقع‌بین باشم. وظیفۀ خود می‌دانم بعنوان هنرمند، نه تعارفات معمول بیهوده‌ای را که در فرهنگ ما رسم است نثار وطن و هموطنانم کنم و نه همه چیز را سیاه ببینم.

واقعیت قضیه این است که این مطلب که آیندۀ وطن عزیز ما ایران و مردم آن چگونه باشد، بدیهی است که به نحوۀ عملکرد ما مردم (تمام اقشار مختلف)، بستگی دارد و بس.

معتقدم در مقطع بسیار حساسی از تاریخ کشورمان هستیم و اگر چشمان خود را باز کنیم و از تاریخ خود و سایر کشورهائی که مسیرهای ترقی و رسیدن به دموکراسی را طی کرده‌اند درس بگیریم، و تجربیات خود و دیگران را به کار ببندیم آنگاه خواهیم توانست آیندۀ روشنی برای کشور عزیزمان و نسلهای بعدی رقم بزنیم، که البته راه بسیار سخت و پرزحمتی است، در غیر اینصورت، و بدون هر گونه تعارفی، همانطور که در نقل قولی در ابتدای موزیک ویدئو نیز می‌خوانیم (آنها که از تاریخ درس نمی‌گیرند محکوم به تکرار آن هستند)، احتمال این هست که خدای نکرده اشتباهات گذشته را تکرار کنیم و در یک سیکل معیوب از یک اشتباه به اشتباهی دیگر بغلتیم.

 بعنوان مثال من از مردم سرزمینم این انتظار را دارم که امروز دیگر به این نتیجه رسیده باشند که اگر قدرت و ادارۀ مملکت به "یک شخص" منتهی و محدود شود (هر اسمی که داشته باشد)، حتماً و قطعاً نتیجه‌ای جز استبداد و فساد به همراه نخواهد داشت. این انتظار را دارم چون می‌بینم این درد را با تمام وجود در ادوار مختلف تاریخی لمس و حس و احساس کرده‌اند.

کاور موزیک‌ویدیوی «ایران» از حامد مقدم

■ اثر جدید شما، "ایران"، نگاهی موسیقیایی به تاریخ معاصر است. چرا موضوع استبداد را برجسته‌تر از هر پدیده‌ای دیده‌اید؟

زیرا این یک کلمه، به نظر من، ترجیع بند شعر غمناک تاریخ ما است در دورانهای مختلف.

اگر بخواهیم تاریخ خود را کالبد شکافی و آسیب شناسی کنیم به این می‌رسیم که بزرگترین درد ما، همواره ابتلا به همین یک کلمۀ منحوس بوده است و تقریباً سایر دردها و مشکلات ما ذیل همین یک کلمه قرار می‌گیرد.

■ دوباره به امید برگردیم: چه امیدی می‌توانیم داشته باشیم به غلبه بر استبداد؟

به نظرم نباید ناامید باشیم اما همانطور که پیشتر نیز عرض کردم این امید باید با واقع بینی توأم باشد.

باید بدانیم که ما تافتۀ جدا بافته‌ای در این عالم نیستیم و اگر در اثر بی دقتی اشتباهی مرتکب شویم، طبق قواعد حاکم بر این جهان، حتماَ تاوان آن را خواهیم داد. بنا بر این ما، بعنوان مردم این سرزمین، باید با یکدیگر همدل باشیم و با دقت و چشم باز عمل کنیم و ضمناً صبور نیز باشیم.

باید بدانیم راه سختی در پیش است و هیچ چیز باارزشی نیز آسان به دست نمی‌آید پس باید صبور باشیم. نباید حوصلهٴ‌مان سرریز شود و اشتباهات گذشته تکرار شود. دقت بعلاوۀ صبر و استقامت، کیمیای رسیدن به آینده‌ای روشن است. نه فقط برای ما، بلکه تمام ملتهای موفق با همین فرمول به موفقیت رسیده‌اند.

■ از تیمی که با هم این اثر را آفریده‌اید، بگویید و در مورد برنامه‌های آینده.

ترانۀ کار توسط دوست دکتر سید مهدی موسوی سروده شده. ایشان از توانمندترین شاعران ادبیات معاصر ما هستند و بی نیاز از معرفی.

آهنگ اثر را خودم ساخته ام و تنظیم آن را دوستی عزیز بر عهده داشته که بعلاوۀ نوازندگان، طراح کاور اثر و سایر عزیزانی که در تهیۀ این اثر زحمت کشیده‌اند همه از برترینهای ایران در رشتۀ خود می‌باشند و به درخواست خودشان نامی از آنها نمی‌برم.
در ارتباط با کارها و برنامه‌های آینده نیز عرض می‌کنم که دو کار یکی با مضمون اجتماعی و یکی نیز با مضمون عاشقانه در دست تهیه و ساخت دارم.

این مطلب را پسندیدید؟ کمک مالی شما به ما این امکان را خواهد داد که از این نوع مطالب بیشتر منتشر کنیم.

آیا مایل هستید ما را در تحقیق و نوشتن تعداد بیشتری از این‌گونه مطالب یاری کنید؟

.در حال حاضر امکان دریافت کمک مخاطبان ساکن ایران وجود ندارد

توضیح بیشتر در مورد اینکه چطور از ما حمایت کنید

نظر بدهید

در پرکردن فرم خطایی صورت گرفته

نظرها

  • صبا

    با سپاس از معرفی این هنرمندِ جوانِ خوش صدا و خوش ذوق. نام ایشان را تا به حال اصلا نشنیده بودم. نگاهی کردم به آهنگهای دیگر ایشان در اینترنت و به آنها گوش کردم. آثار ایشان وسواس و دقت خاصی را نشان میدهد که قابل تقدیر است. بر خلاف مزخرفاتی که هنربندان "ایرانی" در تهرانجلس تحویل می دهند. این آهنگ "ایران" ویدئو جالبی بود, تقریبا مثل یک کلاس درس تاریخ معاصر ایران بود. حرفه ای و قشنگ. دست شما درد نکند. در ذیل شعری از شاملو (که به تاریخ ایران مربوط می شود) تقدیم به آقای مقدم, همکارانشان و خوانندگان گرامی. ----- جخ امروز… جخ امروز از مادر نزاده‌ام نه عمرِ جهان بر من گذشته است. نزدیک‌ترین خاطره‌ام خاطره‌ی قرن‌هاست. بارها به خونِمان کشیدند به یاد آر، و تنها دست‌آوردِ کشتار نان‌پاره‌ی بی‌قاتقِ سفره‌ی بی‌برکتِ ما بود. اعراب فریبم دادند بُرجِ موریانه را به دستانِ پُرپینه‌ی خویش بر ایشان در گشودم، مرا و همگان را بر نطعِ سیاه نشاندند و گردن زدند. نماز گزاردم و قتلِ عام شدم که رافضی‌ام دانستند. نماز گزاردم و قتلِ عام شدم که قِرمَطی‌ام دانستند. آنگاه قرار نهادند که ما و برادرانِمان یکدیگر را بکشیم و این کوتاه‌ترین طریقِ وصولِ به بهشت بود! به یاد آر که تنها دست‌آوردِ کشتار جُل‌پاره‌ی بی‌قدرِ عورتِ ما بود. خوش‌بینیِ‌ برادرت تُرکان را آواز داد تو را و مرا گردن زدند. سفاهتِ من چنگیزیان را آواز داد تو را و همگان را گردن زدند. یوغِ ورزاو بر گردنِمان نهادند. به گاوآهن‌مان بستند بر گُرده‌مان نشستند و گورستانی چندان بی‌مرز شیار کردند که بازماندگان را هنوز از چشم خونابه روان است. کوچِ غریب را به یاد آر از غُربتی به غُربتِ دیگر، تا جُستجوی ایمان تنها فضیلتِ ما باشد. به یاد آر: تاریخِ ما بی‌قراری بود نه باوری نه وطنی. □ نه، جخ امروز از مادر نزاده‌ام. ۱۳۶۳