ارتباط ناشناخته. ارتباط بدون سانسور. ارتباط برقرار نمی‌شود. سایت اصلی احتمالاً زیر سانسور است. ارتباط با سایت (های) موازی برقرار شد. ارتباط برقرار نمی‌شود. ارتباط اینترنت خود را امتحان کنید. احتمال دارد اینترنت به طور سراسری قطع شده باشد. ادامه مطلب

ملکان عذاب، حکایت حال و یک کلمه هم نگفت

<p>کتاب زمانه - &laquo;ملکان عذاب&raquo; نوشته ابوتراب خسروی آخرین رمان از سه&zwnj;گانه&zwnj;ای&zwnj;ست که با &laquo;اسفار کاتبان&raquo; آغاز شد، با &laquo;رود راوی&raquo; ادامه یافت و اکنون با &laquo;ملکان عذاب&raquo; به پایان می&zwnj;رسد.</p> <!--break--> <p>زبان ابوتراب خسروی در این رمان نسبتاً قطور با آثار دیگرش متفاوت است. همچنین از پیچیدگی&zwnj;ها و درهم&zwnj;تنیدگی&zwnj;های وقایع و تقطیع&zwnj;هایی که در آثار شاخص او سراغ داریم، در این اثر چندان نشانی نمی&zwnj;یابیم. این تفاوت&zwnj;ها ممکن است نمایانگر دگرگونی شیوه نویسندگی ابوتراب خسروی باشد.</p> <p>&nbsp;</p> <p><strong>کتاب برگزیده زمانه: &laquo;ملکان عذاب&raquo;، نوشته ابوتراب خسروی</strong></p> <p>&nbsp;</p> <p>داستان از منظر اول شخص و از دریچه چشم یک خان&zwnj;زاده بسیار متمول به نام زکریا روایت می&zwnj;شود که در یک خانواده مادرسالار و در متن روابط ارباب و رعیتی پرورش پیدا کرده، از همه نعمت&zwnj;های روزگار برخوردار است، به تحصیل حقوق در دانشگاه می&zwnj;پردازد و سرانجام به راه پدر که زمانی یک افسر بی&zwnj;رحم بوده می&zwnj;افتد، به تصوف گرایش پیدا می&zwnj;کند، قطب صوفیان می&zwnj;شود و عاقبت هم به حقیقت و ماهیت زندگی&zwnj;اش پی می&zwnj;برد: او متوجه می&zwnj;شود که نیاکانی تبهکار داشته و همگی به دلیل تبهکاری&zwnj;شان به تنهایی و تبعید گرفتار آمده&zwnj;اند. پس او نیز طبعاً وارث این عذاب اجدادی&zwnj;ست.</p> <p>&nbsp;</p> <p>&laquo;ملکان عذاب&raquo; سه سال در انتظار مجوز به&zwnj;سر برد و سرانجام ممنوع از انتشار تشخیص داده شد. ابوتراب خسروی در گفت&zwnj;و&zwnj;گو با مهر اعلام کرد که شش سال صرف نوشتن&nbsp; این رمان کرده است. او گفت: &laquo;&quot;ملکان عذاب&quot; را نمی&zwnj;توان یک اثر تاریخی دانست و ربطی به تاریخ ندارد گرچه در بازه&zwnj;ای از تاریخ روایت می&zwnj;شود. &raquo;</p> <blockquote> <p><img alt="" src="http://zamanehdev.redbee.nl/u/wp-content/uploads/malekank02.jpg" style="width: 196px; height: 294px;" />ملکان عذاب، ابوتراب خسروی</p> </blockquote> <p>در این رمان سویه&zwnj;های خفیفی از رئالیسم جادویی دیده می&zwnj;شود و برخلاف آثار دیگر ابوتراب خسروی که بیشتر مورد پسند خوانندگان خاص قرار می&zwnj;گرفت، به خوانندگان عام نظر دارد. اگر خسروی در آثار پیشین&zwnj;اش با صادق هدایت و هوشنگ گلشیری و تاریخ&zwnj;نویسی در ادبیات کهن ایران در گفت&zwnj;و&zwnj;گو بود، اکنون در &laquo;ملکان عذاب&raquo; این گفت&zwnj;و&zwnj;گو را وامی&zwnj;نهد و با پیشینه تصوف و با برخی متون عرفانی در گفت&zwnj;و&zwnj;گو قرار می&zwnj;گیرد. در هر حال این رمان با آثار دیگر نویسنده بسیار تفاوت دارد و به همین جهت هم نقطه عطفی در نویسندگی این نویسنده شیرازی به&zwnj;شمار می&zwnj;آید.</p> <p>&nbsp;</p> <p>در &laquo;کتاب زمانه&raquo; به&zwnj;زودی نقدی از آقای<strong> </strong>مسعود کدخدایی بر این اثر منتشر می&zwnj;شود. همچنین تلاش می&zwnj;کنیم در دفتر &laquo;خاک&raquo; هم&nbsp; به این رمان بیشتر بپردازیم.</p> <p>&nbsp;</p> <p>ابوتراب خسروی پس از آنکه از صدور مجوز برای انتشار &laquo;ملکان عذاب&raquo; نومید شد، در مصاحبه&zwnj;ای که شرق با او انجام داد، گفت: &laquo;مجموعه داستان&zwnj;های کوتاهم را هم آماده دارم اما با این وضعیت ترجیح می&zwnj;دهم که کمی صبر کنم شاید شرایط بهتر شد. باید صبر کنیم و امیدوار باشیم و کار کنیم. این تنها کاری است که می&zwnj;شود کرد.&raquo;</p> <p>&nbsp;</p> <p>ابوتراب خسروی برای رمان &laquo;اسفار کاتبان&raquo; جایزه معتبر مهرگان ادب و برای رمان&zwnj;های &laquo;رود راوی&raquo; و &laquo;ویران&raquo; جایزه گلشیری را به&zwnj;دست آورده است.&nbsp;&nbsp;</p> <p>&nbsp;</p> <p><a href="http://www.naakojaa.com/book/2438">لینک: &laquo;ملکان عذاب&raquo; نوشته ابوتراب خسروی در نشر &laquo;ناکجا&raquo;</a></p> <p>&nbsp;</p> <p><strong>ادبیات معاصر ایران: &laquo;حکایت حال&raquo;، گفت&zwnj;و&zwnj;گو با احمد محمود، لیلی گلستان</strong></p> <p>&nbsp;</p> <p>&laquo;حکایت حال&raquo; یک سند ارزشمند و کتابی&zwnj;ست که برای درک داستان&zwnj;نویسی احمد محمود به عنوان یکی از مهم&zwnj;ترین نویسندگان ایران اهمیت دارد. لیلی گلستان در شصت و سه&zwnj;سالگی احمد محمود با او گفت&zwnj;و&zwnj;گوهایی انجام داده است. او درباره چگونگی این گفت&zwnj;و&zwnj;گوها در مقدمه کتاب می&zwnj;نویسد: &laquo;با خواندن کتاب &quot;همسایه&zwnj;ها&quot; احمد محمود را شناختم. نثر محکم و روان، تبحر در آفرینش فضا و شخصیت&zwnj;&zwnj;های داستان، فارسی راحت و بی&zwnj;پیرایه و درستش، مرا جزو خواننده&zwnj;های همیشگی کتاب&zwnj;هایش کرد. با خواندن مدار صفر درجه مایل شدم تا درباره قصه&zwnj;های خودش، قصه&zwnj;های دیگران، و در کل درباره ادبیات و وضع ادبی مملکتمان با او گفت&zwnj;و&zwnj;گو کنم.&raquo;</p> <p>&nbsp;</p> <p>احمد محمود ابتدا درخواست لیلی گلستان را رد می&zwnj;کند، اما سرانجام سه ماه بعد می&zwnj;پذیرد و چنین است که هر هفته، چهارشنبه&zwnj;ها لیلی گلستان به ملاقات احمد محمود می&zwnj;رود و پرسش&zwnj;هایی را با او &laquo;بدون احتیاط و بدون ملاحظه&raquo; در میان می&zwnj;گذارد. &laquo;حکایت حال&raquo; ماحصل ۱۴جلسه است که در یک فضای خودمانی با نویسنده بزرگ ادبیات اقلیم جنوب برگزار شده است.</p> <p>&nbsp;</p> <p>در زمان شکل&zwnj;گیری این مجموعه گفت&zwnj;و&zwnj;گوها احمد محمود مهم&zwnj;ترین آثارش را نوشته و در حال نوشتن &laquo;درخت انجیر معابد&raquo; است. او حاصل زندگانی پربارش را برمی&zwnj;شمرد و از ۵۰ &ndash; ۶۰ داستان کوتاه، یک داستان بلند - &laquo;بی&zwnj;بازگشت&raquo; - و چهار رمان منتشرشده و چند رمان نیمه&zwnj;تمام و تمام که هنوز بخت انتشار نیافته&zwnj;اند یاد می&zwnj;کند.</p> <p>&nbsp;</p> <blockquote> <p><img alt="" src="http://zamanehdev.redbee.nl/u/wp-content/uploads/malkzh04.jpg" style="width: 196px; height: 290px;" />حکایت حال، گفتگو با احمد محمود، لیلی گلستان</p> </blockquote> <p>در گستره &laquo;همسایه&zwnj;ها&raquo; که احمد محمود را در سال&zwnj;های دهه ۱۳۴۰ تا ۱۳۵۰ به عنوان یک نویسنده خوش&zwnj;آتیه در اقلیم جنوب به علاقمندان به داستان&zwnj;نویسی معاصر ایران شناساند تا &laquo;مدار صفر درجه&raquo; پرحجم&zwnj;ترین رمان او، احمد محمود از یک سیر تکاملی یاد می&zwnj;کند و می&zwnj;گوید: &laquo;همسایه&zwnj;ها را بیشتر با نوعی غریزه و کمتر با شناخت داستان نوشته&zwnj;ام. در حالی&zwnj;که این کتاب آخرم را بیشتر با شناخت داستان و کمتر از روی غریزه نوشته&zwnj;ام.&raquo; (حکایت حال)</p> <p>&nbsp;</p> <p>به این ترتیب طبعاً گفت&zwnj;و&zwnj;گوی لیلی گلستان با احمد محمود در نخستین جلسات پیرامون درک و دریافت این نویسنده از داستان&zwnj;نویسی و دقایق آن شکل می&zwnj;گیرد. سخنان احمد محمود در این عرصه از سندیت برخوردار است و برای بررسی و نقد علمی آثار او بسیار اهمیت دارد.</p> <p>&nbsp;</p> <p>احمد محمود درباره چگونگی آغاز و پایان&zwnj;بندی داستان، شخصیت&zwnj;پردازی و تغییراتی که پس از به پایان رسیدن یک اثر اعمال می&zwnj;کند توضیحاتی روشنگرانه می&zwnj;دهد. او به ترکیب تخیل و واقعیت در آثارش اشاره می&zwnj;کند و می&zwnj;گوید شخصیت&zwnj;های داستان&zwnj;هایش را از میان مردم گرفته، اما روی آن&zwnj;ها کار کرده است. درباره حد آزادی شخصیت&zwnj;ها به این نکته مهم اشاره می&zwnj;کند که گاهی اوقات جامعه آزادی انسان&zwnj;ها را برنمی&zwnj;تابد، پس نمی&zwnj;توان شخصیت&zwnj;ها را به کلی آزاد گذاشت. بلکه نویسنده می&zwnj;بایست بر آن&zwnj;ها تسلط داشته باشد و این سلطه میسر نمی&zwnj;گردد جز با شناخت همه&zwnj;جانبه آن&zwnj;ها.</p> <p>&nbsp;</p> <p>احمد محمود همچنین درباره سانسور و خودسانسوری آثارش با صراحت می&zwnj;گوید: خودسانسوری نمی&zwnj;کنم مگر آنکه سانسورم کنند.</p> <p>&nbsp;</p> <p>او همچنین از برخی تجربه&zwnj;های ناکامش مانند رمان &laquo;مرد خاکستری&raquo; سخن می&zwnj;گوید که تا نیمه نوشته شده و ناتمام مانده.</p> <p>&nbsp;</p> <p>در &laquo;حکایت حال&raquo; با نویسنده&zwnj;ای هوشمند آشنا می&zwnj;شویم که درباره موضوعات بسیار چالش&zwnj;برانگیز مانند مسأله فن و اهمیت آن در آفرینش ادبی، ادبیات اقلیمی و ادبیات جهانی، تعهد اجتماعی و آزادی بیان و اثر سیاست&zwnj;های روز بر زندگی روزانه مردم تأمل کرده و در این زمینه&zwnj;ها دارای اندیشه و نظر است.<br /> احمد محمود برای مثال اعتقاد دارد که تأکید بیش از حد بر فن ممکن است نویسنده را مرعوب سازد و تفکرش را عقیم کند. او از این نکته زیباشناختی به یک نتیجه اجتماعی می&zwnj;رسد و می&zwnj;گوید: &laquo;برای اینکه کسی در تفکر عقیم شود باید هویت فرهنگی و تاریخی را از او گرفت.&raquo; (حکایت حال)</p> <p>&nbsp;</p> <p>احمد محمود به&zwnj;درستی خوزستان را &laquo;سرزمین حوادث بزرگ&raquo; می&zwnj;نامد و می&zwnj;گوید ادبیات ایران باید از سرزمین خودش برخیزد تا جهانی شود. او همچنین اطلاعات بسیار مهمی درباره زندگی و شکل&zwnj;گیری آثارش به&zwnj;دست می&zwnj;دهد.</p> <p>&nbsp;</p> <p>&laquo;حکایت حال&raquo;، گفت&zwnj;و&zwnj;گو لیلی گلستان با احمد محمود را &laquo;باشگاه ادبیات&raquo; به شکل آن&zwnj;لاین نشر داده است. این کتاب را اکنون می&zwnj;توان به سادگی دانلود و مطالعه کرد.</p> <p>&nbsp;</p> <p><a href="http://www.mediafire.com/?x73yb07c9067sei">لینک: دانلود &laquo;حکایت حال&raquo;، گفت&zwnj;و&zwnj;گو لیلی گلستان با احمد محمود، کتاب مهناز ۱۳۷۴</a><br /> &nbsp;</p> <p><strong>ادبیات غرب: &laquo;و حتی یک کلمه هم نگفت&raquo;، هاینریش بل، به ترجمه حسین افشار</strong></p> <p>&nbsp;</p> <p>&laquo;و حتی یک کلمه هم نگفت&raquo; از آثار مهم هاینریش بل است که به مصائب و دشواری&zwnj;های مردم آلمان پس از جنگ می&zwnj;پردازد. این کتاب به ترجمه زنده&zwnj;یاد حسین افشار، نخستین بار توسط نشر آبی، در سال ۱۳۴۶ منتشر شد و اکنون یک بار دیگر &laquo;باشگاه ادبیات&raquo; به شکل آن&zwnj;لاین انتشارش داده است.</p> <p>&nbsp;</p> <p>زمانی که این کتاب در ایران انتشار یافت، اغلب خوانندگان آن در ایران، بر خلاف امروز تصوری از مصیبت جنگ نداشتند.&nbsp;</p> <p>&nbsp;</p> <blockquote> <p><img alt="" src="http://zamanehdev.redbee.nl/u/wp-content/uploads/malkzh02.jpg" style="width: 196px; height: 292px;" />و حتی یک کلمه هم نگفت، هاینریش بل، ترجمه حسین افشار</p> </blockquote> <p>هاینریش بل در این رمان، اتفاقانی را که در طی یک روز و یک شب و بعد از ظهر روز بعدش در شهر کلن در غرب آلمان در سال ۱۹۵۰ در زندگی یک زن و مرد به نام&zwnj;های کته و فرد بوگنر اتفاق می&zwnj;افتد، روایت می&zwnj;کند.</p> <p>&nbsp;</p> <p>کته و فرد پیش از جنگ با هم ازدواج کرده&zwnj;اند. از پنج فرزندشان، دو فرزند را در جنگ از دست داده&zwnj;اند، و خانه&zwnj;شان هم در بمباران شهرها ویران شده است. آن&zwnj;ها در اتاقی سرپناهی پیدا می&zwnj;کنند و دیواری این زن و شوهر جنگ&zwnj;زده را با همسایه&zwnj;شان، خانم فرانکه جدا می&zwnj;کند. خانم فرانکه یک کاتولیک مؤمن است، در کلیسا و در کمیته&zwnj;های مذهبی عضویت دارد، اما از همسایگان جنگ&zwnj;زده&zwnj;اش سخت غافل و حتی نسبت به آن&zwnj;ها و نیازمندی&zwnj;هاشان بی&zwnj;اعتناء است.&nbsp;</p> <p>&nbsp;</p> <p>فرد که به عنوان تلفن&zwnj;چی در جایی کار گرفته درآمد چندانی ندارد. او به&zwnj;تدریج با خانواده&zwnj;اش و به&zwnj;ویژه با فرزندانش بدرفتاری می&zwnj;کند و با وجود آنکه صادقانه به آن&zwnj;ها عشق می&zwnj;ورزد، اما از هر بهانه&zwnj;ای برای آزار دادن و کتک زدن فرزندانش استفاده می&zwnj;کند. از همه بدتر: پول ناچیزی را که با زحمت به&zwnj;دست می&zwnj;آورد، یا در قمارخانه&zwnj;ها می&zwnj;بازد و یا خرج مشروبخواری&zwnj;اش می&zwnj;کند.</p> <p>&nbsp;</p> <p>&laquo;و حتی یک کلمه هم نگفت&raquo; معطوف به همسر بردبار فرد و مادر این خانواده است که مصائب جنگ و بدرفتاری و کج&zwnj;خلقی همسرش را تحمل می&zwnj;کند و حتی یک کلمه هم به گلایه یا شکایت نمی&zwnj;گوید.<br /> فرد وقتی می&zwnj;خواهد با همسرش همبستر شود، اتاقی در یک هتل ارزان اجازه می&zwnj;کند. داستان در زمانی اتفاق می&zwnj;افتد که فرد پولی قرض کرده، دست همسرش را گرفته، در شهر به گشت و گذار مشغول می&zwnj;شود، غافل از آنکه کته باز هم حامله شده. وقتی شب فرامی&zwnj;رسد و آن&zwnj;ها می&zwnj;خواهند به هتل ارزان&zwnj;قیمت بروند که با هم بخوابند، کته که می&zwnj;بیند هتل محل آمد و شد زنان خودفروش است، در همان وقت تصمیم می&zwnj;گیرد از فرد برای همیشه جدا شود.</p> <p>&nbsp;</p> <p>هاینریش بل داستان را از منظر این زن و مرد روایت می&zwnj;کند. نظرگاه مدام تغییر می&zwnj;کند و گفتارهای درونی بیشترین حجم کتاب را به خود اختصاص داده&zwnj;اند.</p> <p>&nbsp;</p> <p>مترجم این کتاب، دکتر حسین افشار عضو کانون نویسندگان ایران و استاد علوم سیاسی دانشگاه علامه طباطبایی بود. او ۱۲ اردیبهشت&zwnj;ماه ۱۳۸۹ در شصت و چهارسالگی بر اثر بیماری سرطان در بیمارستان ایران&zwnj;مهر تهران درگذشت.</p> <p>&nbsp;</p> <p>از حسین افشار آثار متعددی در زمینه&zwnj;های ادبی و سیاسی منتشر شده است: &laquo;دگرگونی اجتماعی از دیدگاه گایتا نوموسکا&raquo;، &laquo;و حتی یک کلمه هم نگفت&raquo; از هاینریش بل، &laquo;چنین گذشت بر من&raquo; اثر ناتالیا گینزبورگ و چ&zwj;ی&zwnj;پ&zwj;ی&zwnj; (داستان برای کودکان) ن&zwj;وش&zwj;ت&zwj;ه&zwnj; م&zwj;اری&zwj;ول&zwj;ودی.</p> <p>&nbsp;</p> <p>انتشار ماهنامه&zwnj; &laquo;راه آینده&raquo; با رویکردی کاملاً کارگری در واپسین سال&zwnj;های عمر حسین افشار از آخرین تلاش&zwnj;های او به&zwnj;شمار می&zwnj;رفت.</p> <p>&nbsp;</p> <p>حسین افشار پیش از انقلاب سال ۵۷ در سازمان کنفدراسیون جهانی محصلین و دانشجویان ایرانی خارج از کشور فعالیت می&zwnj;کرد و پس از انقلاب نیز مدتی را در سال&zwnj;های ۱۳۶۰ در ارتباط با سازمان&zwnj;های سیاسی چپ در زندان&zwnj;های جمهوری اسلامی در بازداشت بود.</p> <p>&nbsp;</p> <p><a href="http://www.mediafire.com/?6pdg6mts1qr8uvu">لینک: دانلود &laquo;و حتی یک کلمه هم نگفت&raquo; نوشته هاینریش بل، به ترجمه حسین افشار، نشر آبی</a><br /> &nbsp;</p> <p><strong>فصل&zwnj;نامه&zwnj;های ادبی و هنری: &laquo;ناممکن&raquo;</strong></p> <p>&nbsp;</p> <p>&laquo;ناممکن&raquo; یک نشریه ادبی&zwnj;ست که به سردبیری پرهام شهرجردی در عرصه ادبیات و نقد و فلسفه به شکلی کاملاً متفاوت و چندرسانه&zwnj;ای و با بهره&zwnj;گیری از امکانات پیشرفته&zwnj;ای که شبکه اینترنت در اختیار ما می&zwnj;گذارد، به دو شکل الکترونیکی و چاپی منتشر می&zwnj;گردد. شماره صفر این نشریه اکنون در اینترنت منتشر شده و در &laquo;گوگل&zwnj;بوکز&raquo; و در کتابفروشی &laquo;آمازون&raquo; هم به شکل کتاب در اختیار علاقمندان قرار دارد.</p> <p>&nbsp;</p> <p>در نخستین شماره &laquo;ناممکن&raquo; نوشته&zwnj;هایی می&zwnj;خوانیم از: سحر آریا، صنم احمدزاده، جعفر بزرگ امین، بهزاد بهادری، پدرام مجیدی، مهران حاتمی، محمد علی حسنلو، زبیده حسینی، نوید حمزوی، سینا دادخواه، مهدی سلیمی، امید شمس، پرهام شهرجردی، مینو شهرستانی، غلامرضا صراف، آیدین ضیایی، فریبا فیاضی، آرش قربانی، شاهین کوهساری، فرزاد لیسی، علی فتحی مقدم، هانیه ملکی، مهدی نوید، مازیار نیستانی و شهریار وقفی&zwnj;پور.</p> <p>&nbsp;</p> <blockquote> <p><img alt="" src="http://zamanehdev.redbee.nl/u/wp-content/uploads/malkzh07.jpg" style="width: 196px; height: 294px;" />ناممکن، به سردبیری پرهام شهرجردی</p> </blockquote> <p>&laquo;ناممکن&raquo; از چهار سرفصل برخوردار است: شعر ناممکن، داستان ناممکن، واکاوی ناممکن، و نیز ترجمه&zwnj;های ناممکن.</p> <p>&nbsp;</p> <p>پرهام شهرجردی در گفت&zwnj;و&zwnj;گو با سارا روشن، همکار ما در رادیو زمانه تعریفی از امر ناممکن به دست داده است. او می&zwnj;گوید:</p> <p>&nbsp;</p> <p>&laquo;... راه دیگر این است که فضا را بشناسیم، ناتوانی&zwnj;اش را درک کنیم و به فکر فضای دیگری باشیم که در دسترس نیست. آماده نیست. وقتی به وضعیت خودمان آگاه می&zwnj;شویم و می&zwnj;فهمیم که راهی جز گسست، جز بیرون شدن، جز چیز دیگری ساختن نداریم، از صفر و از پیش از صفر شروع می&zwnj;کنیم. فضای دیگری می&zwnj;سازیم که ما را همین&zwnj;طور که هستیم بپذیرد. خیلی از ما دست کم یک دهه است که برای ساخت فضای دیگری کار کرده&zwnj;ایم. فکر کرده&zwnj;ایم. خودمان را صرف کرده&zwnj;ایم. ایده&zwnj;آل این بود که از بدو امر همه چیز مهیا بود و برای بدیهی&zwnj;ترین&zwnj;ها، برای حیاتی&zwnj;ترین&zwnj;ها، سال&zwnj;های آزگار مصرف نمی&zwnj;شدیم. ولی ایده&zwnj;آل مهیا نبود. نبرد بود و ما بودیم و فضای تازه&zwnj;ای که خودش را بیرون از فضای رسمی و حاکم تعریف کرد. فضایی که مستقل است. تحت حکومت نیست و به دنبال ناممکن می&zwnj;رود.&raquo; <a href="http://zamanehdev.redbee.nl/u/?p=15793">(گفت&zwnj;و&zwnj;گوی سارا روشن با پرهام شهرجردی، دفتر خاک، رادیو زمانه)</a></p> <p>&nbsp;</p> <p>و در جای دیگری از همین گفت&zwnj;و&zwnj;گو باز به &laquo;امر ناممکن&raquo; اشاره می&zwnj;کند و می&zwnj;گوید:</p> <p>&nbsp;</p> <p>&laquo;... ما باید به دنبال فضاهای دیگری باشیم و فضاهای دیگر به صورت&zwnj;های دیگر، به صورت مجازی -به صورت موازی- شکل گرفته، وسعت گرفته، ممکن شده. ما نمی&zwnj;توانیم ادبیات فارسی را به کتاب&zwnj;ها و محصولاتی محدود کنیم از زیر دست وزارت ارشاد و فرهنگ اسلامی بیرون می&zwnj;آید. این فقط بخشی از ادبیات فارسی&zwnj;ست. بخش عمده&zwnj;ی ادبیات فارسی در زیرزمین&zwnj;ها تولید می&zwnj;شود. کتاب&zwnj;های ممنوعه&zwnj;ای که به صورت الکترونیکی پخش می&zwnj;شود و افق&zwnj;های تازه&zwnj;ای را پیش می&zwnj;کشد. مجله&zwnj;هایی که بی&zwnj;مجوز و تشریفات دولتی، یک&zwnj;سره به ادبیات، یعنی به ناممکن می&zwnj;پردازند.&raquo; <a href="http://zamanehdev.redbee.nl/u/?p=15793">(همان)</a><br /> &nbsp;</p> <p>نشریه &laquo;ناممکن&raquo; اکنون شکل تحقق یافته فضایی متفاوت برای ادبیات معاصر ایران است که زیر سقف سانسور شکل نمی&zwnj;گیرد، می&zwnj;خواهد بی&zwnj;مجوز و بدون تن دادن به تشریفات دولتی &laquo;یکسره به ادبیات یعنی به ناممکن&raquo; بپردازد.</p> <p>&nbsp;</p> <p>&laquo;ناممکن&raquo; با طراحی اندیشیده و هوشمند و در همان حال چشم&zwnj;نواز و با تصاویری زیبا در اینترنت در اختیار همگان قرار دارد.&nbsp;</p> <p><br /> <a href="http://naamomken.org/">لینک: &laquo;ناممکن&raquo; به سردبیری پرهام شهرجردی</a></p> <p>&nbsp;</p> <p><strong>پیشنهادی برای ترجمه: آدمخوری در منهتن، تاما جانوویتس</strong></p> <p>&nbsp;</p> <p>تاما جانوویتس که در سال&zwnj;های دهه ۱۹۸۰ از نویسندگان مطرح در شرق آمریکا بود، در آثارش به زندگی هنرمندان و نویسندگان ناکامی می&zwnj;پردازد که بدون هدف مشخصی تلاش می&zwnj;کنند امروزشان را به فردا برسانند.</p> <p>&nbsp;</p> <blockquote> <p><img alt="" src="http://zamanehdev.redbee.nl/u/wp-content/uploads/malkzh06.jpg" style="width: 196px; height: 306px;" />آدمخوری در منهتن، تاما جانوویتس</p> </blockquote> <p>شیوه داستان&zwnj;نویسی او به این شکل است که وقایع بسیار مهم را بی&zwnj;اهمیت جلوه می&zwnj;دهد و به وقایع بسیار بی&zwnj;اهمیت و روزمره به&zwnj;گونه&zwnj;ای می&zwnj;پردازد که انگار بسیار مهم باشند. جهان داستان&zwnj;ها و رمان&zwnj;های او ظاهراً منظم و به قاعده است، اما در بطن آن نظم صوری، اغتشاش وجود دارد. نویسنده این اغتشاش را پنهان می&zwnj;کند که بیشتر به چشم آید.</p> <p>&nbsp;</p> <p>توانایی تاما جانوویتس در &laquo;آدمخوری در منهتن&raquo; اما بیش از همه در این است که رویدادهای شگفت&zwnj;انگیز را به شکل یک امر روزانه و بدیهی جلوه می&zwnj;دهد. برای مثال در یکی از داستان&zwnj;های این مجموعه یک بیوه&zwnj;زن متمول عاشق سرخپوستی می&zwnj;شود که عکس او را روی جلد نشریه نشنال جئوگرافیک دیده است. او از این سرخپوست هیچ اطلاعی جز همین عکس ندارد. با این&zwnj;حال پی عشقش می&zwnj;رود، او را با خود به نیویورک می&zwnj;آورد و با او ازدواج می&zwnj;کند.</p> <p>&nbsp;</p> <p>جانوویتس حتی تا آنجا پیش می&zwnj;رود که عکس واقعی یا طرحی از چهره شخصیت&zwnj;هایش را هم در کتابش منتشر می&zwnj;کند.</p> <p>&nbsp;</p> <p>&laquo;آدمخوری در منهتن&raquo; شاهکار ادبی نیست، اما تفننی&zwnj;ست در طنز و دستاوردی&zwnj;ست مختصر در قلمرو ادبیات پست مدرن.</p> <p>&nbsp;</p> <p>شناسنامه کتاب:<br /> A Cannibal in Manhattan Washington Square Press, July 1988, ISBN 978-0-671-66598-2</p> <p>&nbsp;</p> <p><strong>یک &laquo;شنبه&raquo; با کتاب در زمانه:&nbsp;</strong></p> <p><a href="http://zamanehdev.redbee.nl/u/?p=19660">از سومین پلیس تا خاطرات سلمان رشدی</a></p> <p><a href="http://zamanehdev.redbee.nl/u/?p=20072">عقرب، این تونسی&zwnj;ها و ترس جان</a></p>

کتاب زمانه - «ملکان عذاب» نوشته ابوتراب خسروی آخرین رمان از سه‌گانه‌ای‌ست که با «اسفار کاتبان» آغاز شد، با «رود راوی» ادامه یافت و اکنون با «ملکان عذاب» به پایان می‌رسد.

زبان ابوتراب خسروی در این رمان نسبتاً قطور با آثار دیگرش متفاوت است. همچنین از پیچیدگی‌ها و درهم‌تنیدگی‌های وقایع و تقطیع‌هایی که در آثار شاخص او سراغ داریم، در این اثر چندان نشانی نمی‌یابیم. این تفاوت‌ها ممکن است نمایانگر دگرگونی شیوه نویسندگی ابوتراب خسروی باشد.

کتاب برگزیده زمانه: «ملکان عذاب»، نوشته ابوتراب خسروی

داستان از منظر اول شخص و از دریچه چشم یک خان‌زاده بسیار متمول به نام زکریا روایت می‌شود که در یک خانواده مادرسالار و در متن روابط ارباب و رعیتی پرورش پیدا کرده، از همه نعمت‌های روزگار برخوردار است، به تحصیل حقوق در دانشگاه می‌پردازد و سرانجام به راه پدر که زمانی یک افسر بی‌رحم بوده می‌افتد، به تصوف گرایش پیدا می‌کند، قطب صوفیان می‌شود و عاقبت هم به حقیقت و ماهیت زندگی‌اش پی می‌برد: او متوجه می‌شود که نیاکانی تبهکار داشته و همگی به دلیل تبهکاری‌شان به تنهایی و تبعید گرفتار آمده‌اند. پس او نیز طبعاً وارث این عذاب اجدادی‌ست.

«ملکان عذاب» سه سال در انتظار مجوز به‌سر برد و سرانجام ممنوع از انتشار تشخیص داده شد. ابوتراب خسروی در گفت‌و‌گو با مهر اعلام کرد که شش سال صرف نوشتن  این رمان کرده است. او گفت: «"ملکان عذاب" را نمی‌توان یک اثر تاریخی دانست و ربطی به تاریخ ندارد گرچه در بازه‌ای از تاریخ روایت می‌شود. »

ملکان عذاب، ابوتراب خسروی

در این رمان سویه‌های خفیفی از رئالیسم جادویی دیده می‌شود و برخلاف آثار دیگر ابوتراب خسروی که بیشتر مورد پسند خوانندگان خاص قرار می‌گرفت، به خوانندگان عام نظر دارد. اگر خسروی در آثار پیشین‌اش با صادق هدایت و هوشنگ گلشیری و تاریخ‌نویسی در ادبیات کهن ایران در گفت‌و‌گو بود، اکنون در «ملکان عذاب» این گفت‌و‌گو را وامی‌نهد و با پیشینه تصوف و با برخی متون عرفانی در گفت‌و‌گو قرار می‌گیرد. در هر حال این رمان با آثار دیگر نویسنده بسیار تفاوت دارد و به همین جهت هم نقطه عطفی در نویسندگی این نویسنده شیرازی به‌شمار می‌آید.

در «کتاب زمانه» به‌زودی نقدی از آقای مسعود کدخدایی بر این اثر منتشر می‌شود. همچنین تلاش می‌کنیم در دفتر «خاک» هم  به این رمان بیشتر بپردازیم.

ابوتراب خسروی پس از آنکه از صدور مجوز برای انتشار «ملکان عذاب» نومید شد، در مصاحبه‌ای که شرق با او انجام داد، گفت: «مجموعه داستان‌های کوتاهم را هم آماده دارم اما با این وضعیت ترجیح می‌دهم که کمی صبر کنم شاید شرایط بهتر شد. باید صبر کنیم و امیدوار باشیم و کار کنیم. این تنها کاری است که می‌شود کرد.»

ابوتراب خسروی برای رمان «اسفار کاتبان» جایزه معتبر مهرگان ادب و برای رمان‌های «رود راوی» و «ویران» جایزه گلشیری را به‌دست آورده است.  

ادبیات معاصر ایران: «حکایت حال»، گفت‌و‌گو با احمد محمود، لیلی گلستان

«حکایت حال» یک سند ارزشمند و کتابی‌ست که برای درک داستان‌نویسی احمد محمود به عنوان یکی از مهم‌ترین نویسندگان ایران اهمیت دارد. لیلی گلستان در شصت و سه‌سالگی احمد محمود با او گفت‌و‌گوهایی انجام داده است. او درباره چگونگی این گفت‌و‌گوها در مقدمه کتاب می‌نویسد: «با خواندن کتاب "همسایه‌ها" احمد محمود را شناختم. نثر محکم و روان، تبحر در آفرینش فضا و شخصیت‌‌های داستان، فارسی راحت و بی‌پیرایه و درستش، مرا جزو خواننده‌های همیشگی کتاب‌هایش کرد. با خواندن مدار صفر درجه مایل شدم تا درباره قصه‌های خودش، قصه‌های دیگران، و در کل درباره ادبیات و وضع ادبی مملکتمان با او گفت‌و‌گو کنم.»

احمد محمود ابتدا درخواست لیلی گلستان را رد می‌کند، اما سرانجام سه ماه بعد می‌پذیرد و چنین است که هر هفته، چهارشنبه‌ها لیلی گلستان به ملاقات احمد محمود می‌رود و پرسش‌هایی را با او «بدون احتیاط و بدون ملاحظه» در میان می‌گذارد. «حکایت حال» ماحصل ۱۴جلسه است که در یک فضای خودمانی با نویسنده بزرگ ادبیات اقلیم جنوب برگزار شده است.

در زمان شکل‌گیری این مجموعه گفت‌و‌گوها احمد محمود مهم‌ترین آثارش را نوشته و در حال نوشتن «درخت انجیر معابد» است. او حاصل زندگانی پربارش را برمی‌شمرد و از ۵۰ – ۶۰ داستان کوتاه، یک داستان بلند - «بی‌بازگشت» - و چهار رمان منتشرشده و چند رمان نیمه‌تمام و تمام که هنوز بخت انتشار نیافته‌اند یاد می‌کند.

حکایت حال، گفتگو با احمد محمود، لیلی گلستان

در گستره «همسایه‌ها» که احمد محمود را در سال‌های دهه ۱۳۴۰ تا ۱۳۵۰ به عنوان یک نویسنده خوش‌آتیه در اقلیم جنوب به علاقمندان به داستان‌نویسی معاصر ایران شناساند تا «مدار صفر درجه» پرحجم‌ترین رمان او، احمد محمود از یک سیر تکاملی یاد می‌کند و می‌گوید: «همسایه‌ها را بیشتر با نوعی غریزه و کمتر با شناخت داستان نوشته‌ام. در حالی‌که این کتاب آخرم را بیشتر با شناخت داستان و کمتر از روی غریزه نوشته‌ام.» (حکایت حال)

به این ترتیب طبعاً گفت‌و‌گوی لیلی گلستان با احمد محمود در نخستین جلسات پیرامون درک و دریافت این نویسنده از داستان‌نویسی و دقایق آن شکل می‌گیرد. سخنان احمد محمود در این عرصه از سندیت برخوردار است و برای بررسی و نقد علمی آثار او بسیار اهمیت دارد.

احمد محمود درباره چگونگی آغاز و پایان‌بندی داستان، شخصیت‌پردازی و تغییراتی که پس از به پایان رسیدن یک اثر اعمال می‌کند توضیحاتی روشنگرانه می‌دهد. او به ترکیب تخیل و واقعیت در آثارش اشاره می‌کند و می‌گوید شخصیت‌های داستان‌هایش را از میان مردم گرفته، اما روی آن‌ها کار کرده است. درباره حد آزادی شخصیت‌ها به این نکته مهم اشاره می‌کند که گاهی اوقات جامعه آزادی انسان‌ها را برنمی‌تابد، پس نمی‌توان شخصیت‌ها را به کلی آزاد گذاشت. بلکه نویسنده می‌بایست بر آن‌ها تسلط داشته باشد و این سلطه میسر نمی‌گردد جز با شناخت همه‌جانبه آن‌ها.

احمد محمود همچنین درباره سانسور و خودسانسوری آثارش با صراحت می‌گوید: خودسانسوری نمی‌کنم مگر آنکه سانسورم کنند.

او همچنین از برخی تجربه‌های ناکامش مانند رمان «مرد خاکستری» سخن می‌گوید که تا نیمه نوشته شده و ناتمام مانده.

در «حکایت حال» با نویسنده‌ای هوشمند آشنا می‌شویم که درباره موضوعات بسیار چالش‌برانگیز مانند مسأله فن و اهمیت آن در آفرینش ادبی، ادبیات اقلیمی و ادبیات جهانی، تعهد اجتماعی و آزادی بیان و اثر سیاست‌های روز بر زندگی روزانه مردم تأمل کرده و در این زمینه‌ها دارای اندیشه و نظر است.
احمد محمود برای مثال اعتقاد دارد که تأکید بیش از حد بر فن ممکن است نویسنده را مرعوب سازد و تفکرش را عقیم کند. او از این نکته زیباشناختی به یک نتیجه اجتماعی می‌رسد و می‌گوید: «برای اینکه کسی در تفکر عقیم شود باید هویت فرهنگی و تاریخی را از او گرفت.» (حکایت حال)

احمد محمود به‌درستی خوزستان را «سرزمین حوادث بزرگ» می‌نامد و می‌گوید ادبیات ایران باید از سرزمین خودش برخیزد تا جهانی شود. او همچنین اطلاعات بسیار مهمی درباره زندگی و شکل‌گیری آثارش به‌دست می‌دهد.

«حکایت حال»، گفت‌و‌گو لیلی گلستان با احمد محمود را «باشگاه ادبیات» به شکل آن‌لاین نشر داده است. این کتاب را اکنون می‌توان به سادگی دانلود و مطالعه کرد.

ادبیات غرب: «و حتی یک کلمه هم نگفت»، هاینریش بل، به ترجمه حسین افشار

«و حتی یک کلمه هم نگفت» از آثار مهم هاینریش بل است که به مصائب و دشواری‌های مردم آلمان پس از جنگ می‌پردازد. این کتاب به ترجمه زنده‌یاد حسین افشار، نخستین بار توسط نشر آبی، در سال ۱۳۴۶ منتشر شد و اکنون یک بار دیگر «باشگاه ادبیات» به شکل آن‌لاین انتشارش داده است.

زمانی که این کتاب در ایران انتشار یافت، اغلب خوانندگان آن در ایران، بر خلاف امروز تصوری از مصیبت جنگ نداشتند. 

و حتی یک کلمه هم نگفت، هاینریش بل، ترجمه حسین افشار

هاینریش بل در این رمان، اتفاقانی را که در طی یک روز و یک شب و بعد از ظهر روز بعدش در شهر کلن در غرب آلمان در سال ۱۹۵۰ در زندگی یک زن و مرد به نام‌های کته و فرد بوگنر اتفاق می‌افتد، روایت می‌کند.

کته و فرد پیش از جنگ با هم ازدواج کرده‌اند. از پنج فرزندشان، دو فرزند را در جنگ از دست داده‌اند، و خانه‌شان هم در بمباران شهرها ویران شده است. آن‌ها در اتاقی سرپناهی پیدا می‌کنند و دیواری این زن و شوهر جنگ‌زده را با همسایه‌شان، خانم فرانکه جدا می‌کند. خانم فرانکه یک کاتولیک مؤمن است، در کلیسا و در کمیته‌های مذهبی عضویت دارد، اما از همسایگان جنگ‌زده‌اش سخت غافل و حتی نسبت به آن‌ها و نیازمندی‌هاشان بی‌اعتناء است. 

فرد که به عنوان تلفن‌چی در جایی کار گرفته درآمد چندانی ندارد. او به‌تدریج با خانواده‌اش و به‌ویژه با فرزندانش بدرفتاری می‌کند و با وجود آنکه صادقانه به آن‌ها عشق می‌ورزد، اما از هر بهانه‌ای برای آزار دادن و کتک زدن فرزندانش استفاده می‌کند. از همه بدتر: پول ناچیزی را که با زحمت به‌دست می‌آورد، یا در قمارخانه‌ها می‌بازد و یا خرج مشروبخواری‌اش می‌کند.

«و حتی یک کلمه هم نگفت» معطوف به همسر بردبار فرد و مادر این خانواده است که مصائب جنگ و بدرفتاری و کج‌خلقی همسرش را تحمل می‌کند و حتی یک کلمه هم به گلایه یا شکایت نمی‌گوید.
فرد وقتی می‌خواهد با همسرش همبستر شود، اتاقی در یک هتل ارزان اجازه می‌کند. داستان در زمانی اتفاق می‌افتد که فرد پولی قرض کرده، دست همسرش را گرفته، در شهر به گشت و گذار مشغول می‌شود، غافل از آنکه کته باز هم حامله شده. وقتی شب فرامی‌رسد و آن‌ها می‌خواهند به هتل ارزان‌قیمت بروند که با هم بخوابند، کته که می‌بیند هتل محل آمد و شد زنان خودفروش است، در همان وقت تصمیم می‌گیرد از فرد برای همیشه جدا شود.

هاینریش بل داستان را از منظر این زن و مرد روایت می‌کند. نظرگاه مدام تغییر می‌کند و گفتارهای درونی بیشترین حجم کتاب را به خود اختصاص داده‌اند.

مترجم این کتاب، دکتر حسین افشار عضو کانون نویسندگان ایران و استاد علوم سیاسی دانشگاه علامه طباطبایی بود. او ۱۲ اردیبهشت‌ماه ۱۳۸۹ در شصت و چهارسالگی بر اثر بیماری سرطان در بیمارستان ایران‌مهر تهران درگذشت.

از حسین افشار آثار متعددی در زمینه‌های ادبی و سیاسی منتشر شده است: «دگرگونی اجتماعی از دیدگاه گایتا نوموسکا»، «و حتی یک کلمه هم نگفت» از هاینریش بل، «چنین گذشت بر من» اثر ناتالیا گینزبورگ و چ‍ی‌پ‍ی‌ (داستان برای کودکان) ن‍وش‍ت‍ه‌ م‍اری‍ول‍ودی.

انتشار ماهنامه‌ «راه آینده» با رویکردی کاملاً کارگری در واپسین سال‌های عمر حسین افشار از آخرین تلاش‌های او به‌شمار می‌رفت.

حسین افشار پیش از انقلاب سال ۵۷ در سازمان کنفدراسیون جهانی محصلین و دانشجویان ایرانی خارج از کشور فعالیت می‌کرد و پس از انقلاب نیز مدتی را در سال‌های ۱۳۶۰ در ارتباط با سازمان‌های سیاسی چپ در زندان‌های جمهوری اسلامی در بازداشت بود.

فصل‌نامه‌های ادبی و هنری: «ناممکن»

«ناممکن» یک نشریه ادبی‌ست که به سردبیری پرهام شهرجردی در عرصه ادبیات و نقد و فلسفه به شکلی کاملاً متفاوت و چندرسانه‌ای و با بهره‌گیری از امکانات پیشرفته‌ای که شبکه اینترنت در اختیار ما می‌گذارد، به دو شکل الکترونیکی و چاپی منتشر می‌گردد. شماره صفر این نشریه اکنون در اینترنت منتشر شده و در «گوگل‌بوکز» و در کتابفروشی «آمازون» هم به شکل کتاب در اختیار علاقمندان قرار دارد.

در نخستین شماره «ناممکن» نوشته‌هایی می‌خوانیم از: سحر آریا، صنم احمدزاده، جعفر بزرگ امین، بهزاد بهادری، پدرام مجیدی، مهران حاتمی، محمد علی حسنلو، زبیده حسینی، نوید حمزوی، سینا دادخواه، مهدی سلیمی، امید شمس، پرهام شهرجردی، مینو شهرستانی، غلامرضا صراف، آیدین ضیایی، فریبا فیاضی، آرش قربانی، شاهین کوهساری، فرزاد لیسی، علی فتحی مقدم، هانیه ملکی، مهدی نوید، مازیار نیستانی و شهریار وقفی‌پور.

ناممکن، به سردبیری پرهام شهرجردی

«ناممکن» از چهار سرفصل برخوردار است: شعر ناممکن، داستان ناممکن، واکاوی ناممکن، و نیز ترجمه‌های ناممکن.

پرهام شهرجردی در گفت‌و‌گو با سارا روشن، همکار ما در رادیو زمانه تعریفی از امر ناممکن به دست داده است. او می‌گوید:

«... راه دیگر این است که فضا را بشناسیم، ناتوانی‌اش را درک کنیم و به فکر فضای دیگری باشیم که در دسترس نیست. آماده نیست. وقتی به وضعیت خودمان آگاه می‌شویم و می‌فهمیم که راهی جز گسست، جز بیرون شدن، جز چیز دیگری ساختن نداریم، از صفر و از پیش از صفر شروع می‌کنیم. فضای دیگری می‌سازیم که ما را همین‌طور که هستیم بپذیرد. خیلی از ما دست کم یک دهه است که برای ساخت فضای دیگری کار کرده‌ایم. فکر کرده‌ایم. خودمان را صرف کرده‌ایم. ایده‌آل این بود که از بدو امر همه چیز مهیا بود و برای بدیهی‌ترین‌ها، برای حیاتی‌ترین‌ها، سال‌های آزگار مصرف نمی‌شدیم. ولی ایده‌آل مهیا نبود. نبرد بود و ما بودیم و فضای تازه‌ای که خودش را بیرون از فضای رسمی و حاکم تعریف کرد. فضایی که مستقل است. تحت حکومت نیست و به دنبال ناممکن می‌رود.» (گفت‌و‌گوی سارا روشن با پرهام شهرجردی، دفتر خاک، رادیو زمانه)

و در جای دیگری از همین گفت‌و‌گو باز به «امر ناممکن» اشاره می‌کند و می‌گوید:

«... ما باید به دنبال فضاهای دیگری باشیم و فضاهای دیگر به صورت‌های دیگر، به صورت مجازی -به صورت موازی- شکل گرفته، وسعت گرفته، ممکن شده. ما نمی‌توانیم ادبیات فارسی را به کتاب‌ها و محصولاتی محدود کنیم از زیر دست وزارت ارشاد و فرهنگ اسلامی بیرون می‌آید. این فقط بخشی از ادبیات فارسی‌ست. بخش عمده‌ی ادبیات فارسی در زیرزمین‌ها تولید می‌شود. کتاب‌های ممنوعه‌ای که به صورت الکترونیکی پخش می‌شود و افق‌های تازه‌ای را پیش می‌کشد. مجله‌هایی که بی‌مجوز و تشریفات دولتی، یک‌سره به ادبیات، یعنی به ناممکن می‌پردازند.» (همان)
 

نشریه «ناممکن» اکنون شکل تحقق یافته فضایی متفاوت برای ادبیات معاصر ایران است که زیر سقف سانسور شکل نمی‌گیرد، می‌خواهد بی‌مجوز و بدون تن دادن به تشریفات دولتی «یکسره به ادبیات یعنی به ناممکن» بپردازد.

«ناممکن» با طراحی اندیشیده و هوشمند و در همان حال چشم‌نواز و با تصاویری زیبا در اینترنت در اختیار همگان قرار دارد. 

پیشنهادی برای ترجمه: آدمخوری در منهتن، تاما جانوویتس

تاما جانوویتس که در سال‌های دهه ۱۹۸۰ از نویسندگان مطرح در شرق آمریکا بود، در آثارش به زندگی هنرمندان و نویسندگان ناکامی می‌پردازد که بدون هدف مشخصی تلاش می‌کنند امروزشان را به فردا برسانند.

آدمخوری در منهتن، تاما جانوویتس

شیوه داستان‌نویسی او به این شکل است که وقایع بسیار مهم را بی‌اهمیت جلوه می‌دهد و به وقایع بسیار بی‌اهمیت و روزمره به‌گونه‌ای می‌پردازد که انگار بسیار مهم باشند. جهان داستان‌ها و رمان‌های او ظاهراً منظم و به قاعده است، اما در بطن آن نظم صوری، اغتشاش وجود دارد. نویسنده این اغتشاش را پنهان می‌کند که بیشتر به چشم آید.

توانایی تاما جانوویتس در «آدمخوری در منهتن» اما بیش از همه در این است که رویدادهای شگفت‌انگیز را به شکل یک امر روزانه و بدیهی جلوه می‌دهد. برای مثال در یکی از داستان‌های این مجموعه یک بیوه‌زن متمول عاشق سرخپوستی می‌شود که عکس او را روی جلد نشریه نشنال جئوگرافیک دیده است. او از این سرخپوست هیچ اطلاعی جز همین عکس ندارد. با این‌حال پی عشقش می‌رود، او را با خود به نیویورک می‌آورد و با او ازدواج می‌کند.

جانوویتس حتی تا آنجا پیش می‌رود که عکس واقعی یا طرحی از چهره شخصیت‌هایش را هم در کتابش منتشر می‌کند.

«آدمخوری در منهتن» شاهکار ادبی نیست، اما تفننی‌ست در طنز و دستاوردی‌ست مختصر در قلمرو ادبیات پست مدرن.

شناسنامه کتاب:
A Cannibal in Manhattan Washington Square Press, July 1988, ISBN 978-0-671-66598-2

یک «شنبه» با کتاب در زمانه: 

این مطلب را پسندیدید؟ کمک مالی شما به ما این امکان را خواهد داد که از این نوع مطالب بیشتر منتشر کنیم.

آیا مایل هستید ما را در تحقیق و نوشتن تعداد بیشتری از این‌گونه مطالب یاری کنید؟

.در حال حاضر امکان دریافت کمک مخاطبان ساکن ایران وجود ندارد

توضیح بیشتر در مورد اینکه چطور از ما حمایت کنید

نظر بدهید

در پرکردن فرم خطایی صورت گرفته

نظرها

نظری وجود ندارد.