● دیدگاه
دو گونه عرف
س. اقبال − آنچه در ایران ولایی "معروف" است، حکم شرع است که آیین دولت است. "امر به معروف" نشان دادن اقتدار دولت است، آن هم در درجه اول در مقابله با زنان به صورت "ارشاد"گری زورگویانه.
معروف در مفهوم عمومی خود چیزی است که شناخته شده و شایسته ارجگذاری عموم باشد. "عدالت" و "آزادی" در معنای امور معروف هستند و شایسته است که از طریق رسانه و بحث و تشکل دموکراتیک امر به آنها شود.
اما آنچه در ایران ولایی "معروف" است، حکم شرع است که آیین دولت است. "امر به معروف" نشان دادن اقتدار دولت است، آن هم در درجه اول در مقابله با زنان به صورت ارشادگری زورگویانه. عرف حکومت، زورگویی است، مقابله با عرف آزادی و عدالتخواهی و رواداری است.
یک صحنه که شاید شما هم نظیرش را دیده باشید
در فروشگاه شهروند قزل قلعه آخوندی جلوی خانمی را گرفت و به او یادآور شد که موهایش را با روسری بپوشاند. زن چنان فریادی از دل برآورد که امان را از این روحانی منکراتی برید. او تشر زد و گفت: اگر جلوی زنهای مردم را گرفتن رفتاری شایسته است، پس اجازه بدهید شوهر من هم همین رفتار را در خصوص خانم شما روحانیان به عمل آورد. مردم به دور این روحانی گستاخ گرد آمدند تا همگی متحد و یکپارچه رفتار ناشایست و غیر متعارف او را نکوهش کنند. اما روحانی یاد شده که انتقادهای مردم را تاب نمیآورد، عمامهاش را از سر برداشت و آن را روی گونیهای برنج فروشگاه قرار داد و چنین گفت: "من عمامهام را روی این گونیها میگذارم تا به نظام و روحانیت معظم توهین نشود. حالا هرقدر دلتان میخواهد به من فحش بدهید." اما فرصتطلبی او با چنین رفتاری بیشتر مردم را به هیجان میآورد تا از استهزای او چیزی کم نگذارند.
خانمی هم از میان جمعیت معترض فریاد میزد: "حاجآقای بیسواد، باید بدانی که امر به معروف برای کارگزاران حکومت است نه برای مردم عادی کوچه و بازار. به جای اینها برو جلوی دزدیهمکاران روحانی خودت و بالاییهای حکومت را بگیر که روز روشن اموال عمومی مردم را بالا میکشند. برو جلوی قتل و کشتار آنان را در خیابانها و زندانهای کشور بگیر. برو آنها را به راه راست هدایت کن. تو چهار تا تار موی زنها را میبینی، اما این همه ظلم و حیف و میل اموال عمومی را نادیده میگیری".
آقایی هم فریاد کشید: "خانم راست میگوید امر به معروف برای بالاییها و کارگزاران حکومت است ولی آنان روز روشن آن هم در انظار عمومی هر آمر به معروفی را به رگبار میبندند یا به زندان میسپارند. آنوقت مردم حق ندارند کارگزاران این حکومت را امر به معروف کنند. به همین منظور هم هر روز زندانها را گسترش میدهند تا مردمی را که از اعتراض دم میزنند به زندان بسپارند."
صحنههای مشابه
اعتراضهای موضعی علیه منکراتیهای نظام از نو در تهران رشد یافته است. هفتهی پیش در میدان ولی عصر تهران آخوندی سرش را توی چاک سینهی خانمی کرده بود و به او یادآور میشد: "لطفاً اینا را بپوشان". خانم هم حسابی خدمتش رسید: "تو به جای اینا چاک ماتحتات را بپوشان". آنوقت مردم برای تماشای ماجرا آخوند را دوره کردند. جوانکی هم خودش را از پشت به آخوند رساند و او را انگولک میکرد. آنوقت به عنوان استهزای آخوند به رهگذران یادآور میشد: "هرکی حاجآقا رو اذیت کنه، با من طرفه."
در اتفاقی دیگر از این دست منکراتیهای حکومت روی صندوق عقب اتومبیل بساط صبحانه پهن کرده بودند. خانمی از منکراتیها هم همراهیشان میکرد. افسری از ایشان روکرد به خانم منکراتی و گفت: "آخه ما کارمندیم و مجبور، تو چرا پا تو این راه گذاشتهای؟ خجالت نمیکشی، رشتهات چیه؟ " خانم جواب داد: "میکروبیولوژی". افسر گفت: "بیا ببرمت آزمایشگاه دوستم استخدام بشی تا از این ماجراها خلاص شوی. بدبخت، کسی دختر منکراتی را نمیگیرد. ولی همگی حاضراند با خانمی ازدواج کنند که او کارشناس یک آزمایشگاهس، فهمیدی؟ "
صحنههایی همانند آنچه که گفته شد کم نیستند که همه روزه در فضای عمومی شهر تهران و شهرهای دیگر کشور اتفاق میافتد. چون گروههایی شناخته شده از بسیج، نیروی انتظامی و روحانیان وابسته به حکومت زنان را به بهرهگیری از حجاب دولتی توصیه میکنند. اما این توصیهها چهبسا به خشونتهایی میانجامد که مردم در شبکههای اجتماعی مستندات کافی و وافی برای آن فراهم دیدهاند. از سویی، حکومت دانسته و آگاهانه سطح مشکلات جامعه را تا حد حجاب خانمها کاهش میدهد و باوری را در رسانههای عمومی تبلیغ میکند که گویا مشکل اصلی جامعه فقط به پرهیز زنان از حجاب دولتی بازمیگردد. سپس گروههای پرشماری از بسیجیان و افراد نیروی انتظامی را به مبارزه با "بدحجابی" و "بیحجابی" میکشاند. در واقع پول مالیات و عوارض مردم در جاهایی هزینه میشود که هرگز رضایت عمومی شهروندان کشور را برنمیانگیزد. بیاعتمادی مردم نسبت به نیروی انتظامی هم درست به همین جا برمیگردد. چون نیروی انتظامی که از توانایی لازم برای ایجاد امنیت جا مانده است، شبانهروز به دنبال زنان رهگذر راه میافتد تا به گمان خود آنان را از بدحجابی بازبدارد.
"واجب کفایی"
فصلی از رسالهی روحالله خمینی به موضوع "امر به معروف و نهی از منکر" اختصاص مییابد. او در مسئلهی 2789 همین رساله یادآور میگردد که امر به معروف "واجب کفایی" است. به عبارتی روشن، همه باید اجرای آن را بر خود واجب بشمارند. مگر آنکه دیگران از این عمل خود به نتیجهی لازم دست بیابند. همچنین بخش عمدهای از گفتههای خمینی در همین فصل از رساله به مقابله با "دستگاه ظلمه" و "حکومتهای جائر" اختصاص مییابد. او در این فصل از رساله به "علما" توصیه میکند که از داخل شدن در چنین حکومتهایی بپرهیزند. اما کنایههای روشن روحالله خمینی در این نوشتهها بیش از همه رژیم پیشین را هدف میگیرد. چون خمینی آنوقت که قدرت به هم زد، همان "دستگاه ظلمه" و "حکومت جور" را به شکل گستردهتری برای مردم عادی راه انداخت. تا آنجا که دیگر کسی جرأت نیافت امر به معروف را برای کارگزاران او کاری واجب بشمارد. حتا دادگاه ویژهی روحانیت را راه انداختند که در صورت لزوم از رفتارهای انتقادآمیز روحانیان کشور نیز جلوگیری به عمل آورند.
روحالله خمینی و اخلاف او در جمهوری اسلامی همگی متهماند که طی چهار دهه که از عمر حکومت میگذرد، دهها هزار نفر را در زندانهای کشور اعدام کردهاند. تمامی این افراد اعدام شده به طبع قصد داشتند تا ضمن "امر به معروف" خود، رژیم را از رفتار نامردمیاش بازبدارند. اما از این عمل انسانی و اخلاقی چیزی جز مرگ نصیبشان نشد. مأموران حکومت همچنین راهپیماییهای مسالمتآمیز خیابانی مردم را همیشه با گلوله پاسخ دادهاند. در واقع حکومت مرگ را حق آنانی میداند که امر به معروف مدیران دولتی را کاری لازم میبینند. در همین راستا است که متأسفانه شهروندان ایرانی از طرح یا انتشار آزادانهی مطالبات مدنی و سیاسی خود جای میمانند. چون تریبونهای عمومی تنها به نهادهای حکومت و یا کارگزاران همسوی با آن اختصاص مییابد. همان افرادی که از تبلیغ به نفع نظام بینظام و نظم جمهوری اسلامی چیزی نمیکاهند.
نیروهای امنیتی جمهوری اسلامی با همین نگاه نامردمی است که منتقدان نظام را خیلی راحت به بند میکشاندند. بدون تردید این منتقدان چیزی جز امر به معروف در دل نمیپرورانند. ولی حکومت همواره پروندهسازی برای این گروه از منتقدان را کاری لازم میشمارد. تا آنجا که از تحمل و تابآوردن منتقدان سیاسی جامعه بازمیماند و آنان را به اقدام علیه امنیت کشور، توهین به رهبر، براندازی نظام و خلاصه جاسوسی برای بیگانگان متهم میکند. اتهاماتی که از زمان رژیم گذشته همچنان باب شده است. ولی جمهوری اسلامی نه فقط اتهامات رژیم گذشته را علیه مخالفان سیاسی ارتقا میبخشد بلکه از حربهی زنگار گرفتهی دین هم علیه این مخالفان سود میجوید. همچنان که بسیاری از مخالفان سرآخر به ارتداد متهم میگردند. چون در جمهوری اسلامی هرگونه باور مذهبی غیر شیعی جرم محسوب میگردد. همچنان که بالادستیهای حکومت از همان ابتدا قصد داشتهاند تا تمامی شهروندان جامعه، در سازههایی ناساز از دین دولتی فرآوری شوند.
از همین نویسنده
نظرها
نظری وجود ندارد.