ارتباط ناشناخته. ارتباط بدون سانسور. ارتباط برقرار نمی‌شود. سایت اصلی احتمالاً زیر سانسور است. ارتباط با سایت (های) موازی برقرار شد. ارتباط برقرار نمی‌شود. ارتباط اینترنت خود را امتحان کنید. احتمال دارد اینترنت به طور سراسری قطع شده باشد. ادامه مطلب

معصومه دانشمند، مادری خفته در زیر خاک خاوران

گفت‌وگو با لاله و لادن بازرگان

معصومه دانشمند، مادر بیژن بازرگان از اعدام‌‌شدگان دهه ۶۰ بود که به تازگی در آمریکا درگذشت. او خاک خاوران را با خود داشت و وصیت کرده بود آن را بر تابوتش بریزند.

- رژیم در خاوران یک کمیته دایر کرد که بتواند به خانواده‌ها فشار بیاورد. به خانواده‌ها می‌گفتند حق ندارید دسته جمعی بیایید. مادر ریاحی هم گفته بود شما فرزندان ما را دسته جمعی کشتید، ما هم مجبوریم دسته جمعی بیاییم. یکی از مادرها هم گفته بود شما این فشارها را به ما می‌آورید که ما را دق بدهید. یکی از ماموران گفته بود لازم نیست ما شما را دق بیاوریم، شما خودتان به زودی می‌میرید و ما از شرتان راحت می‌شویم. (لادن بازرگان)

مادران خاوران یادآور و نماد دادخواهی در برابر جنایت هستند. مادران خاوران نمی‌میرند، دق می‌کنند. آنها د راستای تحقق دادخواهی و رسیدن به عدالت، سال‌ها رنج و ستم مضاعف را از جانب جمهوری اسلامی به جان خریدند ، اما هرگز سکوت نکردند.

طی ماه‌های گذشته پنج تن از مادران داغدار اعدام‌های دهه ۶۰ به نام‌های حاجیه سجودی (مادر قائدی) ۱۰ دی ۹۸، عزت سلیمانی (مادر صادقی) ۱۷ دی ۹۸، عالیه علی‌پور (مادر جهانگیری) ۷ بهمن ۹۸، معصومه دانشمند (مادر بازرگان) ۱۲ اردیبهشت ۹۹ و ننه فرخنده (مادر تیموری) ۱۴ خرداد ۹۹ بدون تحقق دادخواهی و محاکمه عاملین کشتار فرزندانشان، دیده بر خاک کشیدند.

از راست به چپ: عالیه علی‌پور، حاجیه سجودی، عزت سلیمانی، معصومه دانشمند و ننه فرخنده

مادران خاوران اما میراث دادخواهی را از خود بر جای گذاشتند و بعد از آنها نیز راه عدالت‌خواهی همچنان ادامه خواهد یافت.

مادر بازرگان

معصومه دانشمند، معروف به مادر بازرگان، مادر بیژن بازرگان، از جان باختگان اعدام‌های دسته جمعی سال ۶۷ بود. بعد از اعدام مخفیانه بیژن بازرگان، فرزند ارشد خانواده، زندگی همه اعضای خانواده دست‌خوش تغییر شد و همه آنها در طول این سال‌ها تمام تلاش‌شان را برای کشاندن عاملین کشتار دهه ۶۰ به پای میز محاکمه، به کار گرفته‌اند.

اما مرگ معصومه دانشمند در غربت، داغی دیگر بر پیکر این خانواده وارد کرد. خانم دانشمند سال‌ها پیش ایران را ترک و در آمریکا زندگی می‌کرد. ژانویه سال ۲۰۱۸ مشخص شد که او به سرطان حاد غدد لنفاوی مبتلاست و به تجویز دکترها دوره درمان را برای پیشگری از سرطان را آغاز کرد.

لادن بازرگان، یکی از دخترهای خانم دانشمند که با او زندگی می‌کرد، به زمانه می‌گوید که خواست مادرش همیشه یک چیز بود: «رفتن رژیم جمهوری اسلامی را ببیند.»

آخرین ماه‌های زندگی معصومه دانشمند با اعتراض‌های سراسری آبان ۹۸ در ایران هم‌زمان بود. به گفته لادن بازرگان، مادرش اعتراض‌های آبان ۹۸ را دنبال می‌کرد و در شرایطی که با بیماری سرطان دست و پنجه نرم می‌کرد، بسیار متأسف بود از این که بعد از گذشت سال‌ها چرخه خشونت و جنایت همچنان در جمهوری اسلامی تکرار می‌شود و هر بار نسل جدیدی به بهانه‌های مختلف کشته می‌شوند:

«خیلی دلش می‌خواست رفتن این رژیم را ببیند، به همین دلیل موافقت کرد که هر نوع درمانی را تحمل بکند، چون واقعا شیمی درمانی کار آسانی نیست. شیمی درمانی قوی انجام می‌داد. پنج روز در بیمارستان به صورت ۲۴ ساعته شیمی درمانی می‌شد. بعد به خانه می‌آمد و سه هفته بعد دوباره همین کار را انجام می‌داد. در مجموع شش بار این کار را انجام داد و پروسه خیلی سختی بود. آگوست ۲۰۱۹ تمام شد و گفتند سرطان رفته ولی ممکن است برگردد. دوباره ژانویه ۲۰۲۰ متوجه شدیم که برگشته. باز هم تصمیم گرفت مبارزه بکند و خیلی جنگید، ولی متاسفانه شیمی درمانی اثر نکرد و اول ماه مه، مادرم درگذشت. او همیشه خواسته‌اش دادخواهی بود و اینکه این رژیم برای جنایت‌هایی که کرده، پاسخگو باشد.»

■ گفت‌وگوی زمانه با لادن بازرگان را بشنوید:

برای دیدن محتوای نقل شده از سایت دیگر، کوکی‌های آن سایت را بپذیرید

کوکی‌های سایت‌ دیگر برای دیدن محتوای آن سایت‌ حذف شود

بیژن بازرگان و اعدام‌های دهه ۶۰

بیژن بازرگان، سال ۱۳۳۸ در قوچان به دنیا آمده و موفق شده بود در ۱۶ سالگی دیپلم بگیرد. پدرش غضنفر بازرگان، او را برایِ ادامه تحصیل در رشته پزشکی به انگلستان فرستاد و در لندن به جنبش دانشجویان ایرانی پیوست. بیژن بازرگان از فعالان «کنفدراسیون دانشجویان ایرانی در خارج از کشور» و هوادار سازمان اتحادیه کمونیست‌های ایران بود. او بعد از انقلاب به ایران بازگشت و بلافاصله درکنکور شرکت کرد و توانست در رشته بهداشت صنعتی، در دانشکده پیراپزشکی دانشگاه تهران قبول شود.

بیژن بازرگان تیر ماه سال ۱۳۶۱ در فلکه اول آریاشهر تهران، هنگامی که برای قرار ملاقات با یک دوست به آنجا رفته بود، بازداشت شد. دستگیری بیژن بازرگان حدود شش ماه پس از درگیری مسلحانه «اتحادیه کمونیست‌های ایران» و نیروهای جمهوری اسلامی در جنگل‌های آمل اتفاق افتاد. او در این درگیری حضور نداشت و صرفا به اتهام هواداری از اتحادیه کمونیست‌های ایران بازداشت شده بود.

به گفته لادن بازرگان، پس از دستگیری برادرش، خانواده‌شان تا چهار ماه از وضعیت و محل نگهداری او بی‌اطلاع بودند. بیژن بازرگان دو سال بعد از دستگیری در دادگاهی با چشمان بسته و بدون حق داشتن وکیل و دفاع از خود، به ۱۰ سال زندان محکوم شد. او در حالی که نزدیک به شش سال و نیم از دوران حبس خود را گذرانده بود، در سال ۶۷ بدون اطلاع قبلی در زندان گوهردشت کرج به همراه تعدادی دیگر از زندانیان سیاسی اعدام شد.

بیژن بازرگان از جان باختگان دهه شصت

روایت لاله بازرگان از اعدام برادرش و نحوه برگزاری دادگاه‌های فرمایشی و شکنجه زندانیان قبل از اعدام، حکایت از پروسه‌ای دارد که صرفا به اعدام خلاصه نمی‌شود، بلکه مجموعه‌ای از نقض قوانین و نقض آشکار حقوق بشر در حق زندانیان دهه ۶۰ است:

«حكومت اسلامى آنها را بدون دسترسى به دادگاه عادلانه و بدون حضور وكيل مدافع به مرگ يا حبس‌هاى طويل‌المدت محكوم کرد. به طور مثال برادرم كه در سال ۶۱ دستگير شد تا دو سال بلاتكليف بود و بعد در سال ۶۳ بدون اينكه از دادگاه با او صحبتى به ميان آورند، او را به اتاقى بردند كه آخوندكى در آن نشسته بوده، برادرم می‌گفت تا می‌آمده دهان باز كند و حرفى بزند، آخوندک به او می‌گفت خفه شو و آخرش هم حكم ۱۰ سال زندان برايش بريده! جنايت سال ۶۷ هم بر كسى پوشيده نيست. كل جريان ۶۷ در تاريخ ما خيلى ترسناک است و مثل يک كابوس می‌ماند. در تاريخ معاصر ايران بى‌سابقه است. در اين كشتار مثل دادگاه‌هاى تفتيش عقايد دوران قرون وسطى از یک عده اسير زندانى كه قبلاً محاكمه شده بودند، البته در بی‌دادگاه‌هايى كه مثال آوردم و به آنها حكم كمتر از مرگ داده شده بود، بعد از آنها پرسيده شد به خدا عقيده دارى يا نه؟ پدرت مسلمان است یا نه؟ نماز می‌خوانى يا نه؟ جواب نه به اين سؤالات طناب‌كش كردن در حسينيه گوهردشت و اوين و حسينيه‌هاى شهرستان‌ها بود. آن‌قدر بی‌رحم بودند كه درست هم آنها را نکشتند، اصلاً سلاخى عجيبى بوده، چوبه‌دار واقعى نبوده. آنها را زجركش كردند!»

خانواده تا چند ماه از وضعیت فرزندشان هیچ اطلاعی نداشته‌اند تا اینکه مادر بیژن بازرگان، برای پیگیری وضعیت فرزندش به زندان اوین مراجعه می‌کند. در زندان به او گفته شد باید همسرش فردا به آنجا برود. روز بعد با مراجعه غضنفر بازرگان، پدر بیژن بازرگان، به او اطلاع داده می‌شود که فرزندش در زندان گوهردشت اعدام شده و ساکی که حاوی وسایل شخصی بیژن بود را به او تحویل می‌دهند، اما از محل دفن هیچ نشانی به آنها داده نمی‌شود.

[sliderpro id="1025"]

پایین و بالا بگیرید و بکشید

لادن و لاله بازرگان، دو خواهر کوچک‌تر بیژن بازرگان در گفت‌وگو با زمانه روایت‌های دردناکی از آن روزها بازگو می‌کنند.

لاله بازرگان تأکید می‌کند وقتى از كشتار دهه ۶۰ صحبت می‌‌شود، بايد يک موضوع روشن شود كه هدف اين جوانان جان بر كف چه بود، چرا که جمهوری اسلامی همواره می‌‎کوشد روایت خود را در توجیه این کشتار غالب کند:

«متأسفانه در طول ساليان گفتمان اين بچه‌ها مغفول مانده و رژيم سعى در وارونه نمايى داشته. نبايد از ياد برد كه اين‌ها جوانان آرمان‌خواهى بودند كه به دنبال آبادى و سربلندى ايران بودند و در اين راه از هيچ كوششى فروگذار نكردند؛ حتى از بذل جان خود. حال اگر به سرانجام نرسيد گناه رژيم ولايى است نه گناه اين جوانان! من گاهی حرف‌هاى عجيبى می‌شنوم كه حقيقت ماجرا نيست. مثلاً اين جوان‌ها خوشى زير دلشان زده بود كه انقلاب كردند يا اين‌ها به دنبال تجزيه ايران بودند و از اين دست حرف‌ها كه حقيقت ندارد. اين‌ها جوانان عدالت‌طلبى بودند كه به دنبال احقاق حق مردم و اقليت‌هاى قومى و طبقه فرودست جامعه بودند و از استبداد و ديكتاتورى شاه به ستوه آمده بودند. آنها انقلاب كردند و در بزنگاه سال ۶۰، وقتى ديدند انقلاب به كژراهه می‌‌رود و به دره ارتجاع مذهبى سقوط می‌‌كند، به مقاومت و ايستادگى با تمام قوا روى آوردند. اما رژيم آنها را به بدترين وجه سركوب كرد.»

مادران خاوران و جایزه حقوق بشری گوانگجو

معصومه دانشمند از جمله مادران دادخواهی بود که بعد از خروج از ایران هم تلاش برای دادخواهی را متوقف نکرد و همراه دیگر مادران خاوران، به صورتی خستگی ناپذیر برای رسیدن عدالت همچنان فعالیت می‌کرد.

در سال ۲۰۱۴ مادران خاوران نامزد دریافت جایزه حقوق بشری گوانگجو در کره‌ جنوبی شدند. معصومه دانشمند و پروانه میلانی (نویسنده، شاعر، مترجم، فعال حقوق بشر و عضو کانون نویسندگان ایران) اردیبهشت ۱۳۹۳ به نمایندگی از مادران خاوران جایزه سالانه «حقوق بشر گوانگجو» را که «بنیاد یادبود ۱۸ مه» از سال ۲۰۰۰ و به یاد کشته شدگان اعتراضات روز ۱۸ تا ۲۷ مه سال ۱۹۸۰ اهدا می کند، دریافت کردند. آنها برای دریافت این جایزه به کره جنوبی سفر کردند و طی مراسمی مشترکا با عادل رحمان خان، فعال حقوق بشر بنگلادشی این جایزه حقوق بشری به آنها اعطا شد.

لادن بازرگان که در جریان سفر به کره جنوبی و دریافت جایزه حقوق بشری گوانگجو همراه مادرش بود، به زمانه می‌گوید:

«کره‌ای‌ها خیلی برایشان عجیب بود که چنین جنایتی در چنین ابعادی اتفاق افتاده است و رژیم توانسته است این همه سال بدون پرداخت هزینه از آن گذر بکند. آنجا ما را بردند به دیدن مادران کره، خیلی ملاقات جالبی بود و از طرف مادران خاوران برای همه آنها گل خریده شد. با اینکه زبان همدیگر را نمی‌فهمیدیم، اما آنها همدیگر را بغل می‌کردند، گریه می‌کردند، خیلی صحنه‌های جالبی بود و آنها چقدر مادران خاوران را دلداری می‌دادند.»

دادخواهی تا رسیدن به عدالت

اکنون که مادران خاوران یک به یک جان می‌سپارند، جریان دادخواهی آنان به کجا خواهد رسید؟

لاله و لادن بازرگان معتقدند پروسه دادخواهی هیچ‌گاه تا رسیدن به عدالت و معرفی و محاکمه مسببان کشتار دهه ۶۰ متوقف نخواهد شد و بر آن پافشاری خواهند کرد.

به گفته لادن بازرگان وقتی فردی کشته می‌شود، این فقط آن فرد نیست که کشته می‌شود بلکه به یک جامعه آسیب وارد می‌شود، زیرا این کشته شدگان خانواده، دوستان و فامیلی داشتند و با درگذشت پدرها و مادرها، جنبش دادخواهی از بین نخواهد رفت:

«ما برای حقوق حقه خودمان و حقوق حقه همه کسان دیگری که در آن مملکت زندگی می‌کنند، مبارزه خواهیم کرد و این رژیم را به پای میز دادخواهی خواهیم برد.»

لاله بازرگان نیز معتقد است با تکرار جنایت‌هایی مانند کشتار آبان ۹۸ و ساقط کردن هواپیمای مسافربری اوکراینی، گفتمان دادخواهی باید مصرانه پیگیری شود:

«البته از حكومت كنونی ايران اميدى براى دست يافتن به عدالت نيست، چرا كه اين حكومت بيدادگر و خشونت‌محور است. اين حكومت تنها با پايمال كردن حقوق شهروندان و ترساندن و سركوب آنها به قدرت غير مشروع خود ادامه می‌‌دهد. انتظار رسيدن به حق در چنين حكومتى انتظار بيهوده‌اى است. گفتمان دادخواهى ۴۰ سال است كه جريان دارد، جريانى پويا و عدالت‌خواه كه با پايمردى خانواده‌ها به اينجا رسيده. گفتمانى كه نمی‌‌توان ناديده گرفت. بايد اين گفتمان را به جايى رساند كه دنيا از اين گفتمان حمايت كند. بدون كمک سازمان‌ها و دولت‌هاى مدافع حقوق بشر نمی‌توان اين گفتمان را به پيروزى رساند. ابتدا بايد حقيقت آنچه اتفاق افتاده آشكار شود و حكومت وادار به گفتن حقيقت شود.»

مکانیزم دادخواهی و آشکار شدن حقیقت علاوه بر اجرای عدالت در حق افرادی که در یک پروسه سرکوب کشته شدند، می‌تواند به نقد و عاملی جدی برای جلوگیری از بازتولید خشونت و یافتن راهکارهایی برای ممانعت از تکرار دوباره آن در آینده منجر شود.

مادری خفته در زیر خاک خاوران

لاله و لادن بازرگان با آنچه از مادر و برادرشان به جای مانده زندگی می‌کنند. یادگاری‌هایی که یادآور جنایت‌های جمهوری اسلامی و از دست دادن اعضای خانواده آنهاست. لاله بازرگان می‌گوید هر وقت اسم ابوالقاسم لاهوتی را می‌شوند، یاد برادرش می‌افتد:

«برادرم چند روز قبل از دستگيری‌اش به مناسبت روز مادر كارت تبريكى به مادرم داد كه شعر "لالايى مادر" ابوالقاسم لاهوتى را به خط خود بر آن نوشته بود. مادرم از دريافت چنين كارتى با چنين شعرى خيلى ناراحت شد و به نظرش بد شگون آمد و برادرم رفت و ديگر برنگشت و اين وطن هم آباد نشد، خوار شد و قسمت اغيار هم شد!
آمد سحر و موسم کار است بالام لای
خواب تو دگر باعث عار است، بالام لای
... خاکِ تنِ آبای تو با خون شهیدان
برگرد تو زان خاک حصار است، بالام لای
گردیده غمین مادر ایران تو کودک ایرانی و ایران وطن توست
جان را تن بی‌عیب به کار است، بالام لای
تو جانی و ایران چو تن توست برخیز سلحشور، تو در حفظ وطن کوش
ای تازه گُل، ایران ز چه خوار است؟ بالام لای
پس جامه‌ی عزّت به بدن پوش جای تو نه گهواره بوَد، جای تو زین است
ای شیر پسر، وقت شکار است، بالام لای
برخیز که دشمن به کمین است نگذار وطن قسمت اغیار بگردد
با آن که وطن را چو تو یار است، بالام لای / ناموس وطن خوار بگردد ...»

کارت پستالی که بیژن بازرگان به همراه شعر «لالایى مادر» به مناسبت روز مادر به مادرش هدیه داده بود و خاک خاوران که یادگار محل دفن بیژن برای معصومه دانشند بود

آن کارت پستال با شعر «لالایی مادر» و مشتی از خاک خاوران، تنها یادگار بیژن بازرگان است.

معصومه دانمشند این خاک را از خاوران همراهش برده بود و تا هنگام مرگ با خود داشت. او وصیت کرده هنگام مرگ خاک خاوران را بر تابوتش بریزند.

فرزند در ایران و مادر در آمریکا، اما هر دو زیر یک خاک خفته‌اند: خاک خاوران.

این روایت درد و رنج خانواده‌هایی است که جمهوری اسلامی زندگی‌شان را به تباهی کشاند.

________________________________________________________در همین زمینه:

این مطلب را پسندیدید؟ کمک مالی شما به ما این امکان را خواهد داد که از این نوع مطالب بیشتر منتشر کنیم.

آیا مایل هستید ما را در تحقیق و نوشتن تعداد بیشتری از این‌گونه مطالب یاری کنید؟

.در حال حاضر امکان دریافت کمک مخاطبان ساکن ایران وجود ندارد

توضیح بیشتر در مورد اینکه چطور از ما حمایت کنید

نظر بدهید

در پرکردن فرم خطایی صورت گرفته

نظرها

  • Lawdan Bazargan

    آقای مدنی عزیز با شما موافقم که در میان ما ایرانیان هنوز مساله حقوق فردی، آزادی بیان و آزادی اندیشه به خوبی جا نیافتاده است. اما من امیدوارم و فکر می‌‌کنم که عصر ارتباطات و اطلاعات در تسریع این امر به کمک ما آماده ا‌ند.

  • badralsadat madani

    سر کار خانم بازرگان پس از سلام و عرض ادب به اعتقاد بنده مخفی کاری ریا فریب و خوی درنده اعوان و انصار خمینی جلاد تنها نبود که دادخواهی بر علیه این جنایت علیه بشریت را تا کنون به تعویق انداخته متاسفم خانم عزیز شما خیلی گذرا به آن اشاره کردید ملت ما هنوز که هنوز است به بسیاری از حقوق خود آشنا نیست باز هم متاسفم و عمیقا هم متاسفم که حتی در بین نخبگان و تحصیل کردگان ما که بنده عضو یکی از گروه های پزشکی ایرانی در واتس آپ هستم و در کمال ناباوری میبینم که این افراد هنوز با شنیدن حرف های مخالف بشدت مشکل دارند هنوز چنین حقی را برای مخالف خود قائل نیستند که بتواند فقط حرف بزند دیگر از مردم و عوام چه انتظاری میتوان داشت ما یعنی همه کسانی که مفاهیم آزادی ودموکراسی و آزادی بیان را به خصوص در خارج از ایران تجربه کرده ایم وظیفه سنگینی به عهده داریم در این راه از شنیدن فحش و ناسزا نهراسیم بنده گاه حتی در بین اعضای خانواده خود میبینم که چنین مشکل بزرگی هست و البته که این امر یک شبه هم محقق نخواهد شد بنده به سهم خود از همه خوانندگان این صفحه درخواست میکنم این امر را جدی تلقی کنند و برایش انرژی صرف کنند همه حق حرف زدن باید داشته باشند حتی مخالفین من این حق اولیه را باید برای مردم جا انداخت آنوقت هست که بدنبال کشف حقیقت برخواهند آمد و سوال خواهند کرد که راستی چرا ؟؟ چرا آنهمه جوان باید از بین برده میشدند تا این استبداد سیاه قرون وسطایی بر ایران و منطقه حاکم گردد

  • badralsadat madani

    جنایت علیه بشریت و قتل عام سال شصت و هفت در تاریخ معاصر نه تنها ایران که در جهان بی سابقه است امیدوار باشیم و امیدوار هستم که صدای دادخواهی این عزیزان هرگز خاموش نخواهد شد و حتی اگر یک تن از این جانیان زنده بماند به پای میز محاکمه کشیده خواهد شد و مجبور به گفتن حقایق خواهد گردید کمااینکه تا کنون نیز خون پاک این عزیزان راه آزادی خفتگان بسیاری را از جمله بنده را بیدار کرده است در طول حیات ننگین و سراسر آغشته به خون جمهوری کثیف اسلامی کم جنایت اتفاق نیفتاده است اما همانطور که خانم بزرگان به حق بیان کردند از این جهت بی سابقه است که دقیقا همان دادگاهای تفتیش عقاید قرون وسطی بود اگر بشود برایش مقایسه ای آورد شاید همان هولوکوست بدست هیتلر باشد این جنایت نیز با تمام ابعاد روزی بر ملا خواهد شد چه من باشم یا نباشم مهم اینست که هر کدام سهممان را در افشا ی آن بپردازیم باتشکر از مصاحبه کننده و مصاحبه شونده ((جنایت سال ۶۷ هم بر کسى پوشیده نیست. کل جریان ۶۷ در تاریخ ما خیلى ترسناک است و مثل یک کابوس می‌ماند. در تاریخ معاصر ایران بى‌سابقه است.))