ارتباط ناشناخته. ارتباط بدون سانسور. ارتباط برقرار نمی‌شود. سایت اصلی احتمالاً زیر سانسور است. ارتباط با سایت (های) موازی برقرار شد. ارتباط برقرار نمی‌شود. ارتباط اینترنت خود را امتحان کنید. احتمال دارد اینترنت به طور سراسری قطع شده باشد. ادامه مطلب

راز آتش – آشنایی بیشتر با فرح کریمی

پروین شهبازی – ۱۴ سال از زمان تأسیس "زمانه" می‌گذرد. فرح کریمی، در آن هنگام نماینده در پارلمان هلند، مبتکر ایده کمک به پاگیری یک رسانه فارسی‌زبان آزاد بود. آشنایی بیشتر با او.

فرح کریمی، اکنون سناتور در هلند، مسیر پرفراز و نشییبی را در زندگی طی کرده است. در آغاز جوانی به "مجاهدین خلق" می‌پیوندد و به کردستان می‌رود. سپس با همسر و فرزند با مشکلات فراوان به اروپا مهاجرت می‌کند. در اینجا مبارزه او برای عدالت و آزادی وارد فصل تازه‌ای می‌شود.

اینک ۱۴ سال از زمان تأسیس "زمانه" می‌گذرد. فرح کریمی، در آن هنگام نماینده در پارلمان هلند، مبتکر ایده کمک به پاگیری یک رسانه فارسی‌زبان آزاد بود. آشنایی بیشتر با او.

فرح کریمی، در تظاهراتی در لاهه، در دفاع از مردم افغانستان و صلح در آن کشور

جست‌وجوی راز آتش

برایش پیام زیر را می‌فرستم و تقاضای دیداری برای گفت‌وگو می‌کنم:

بی تردید شما یک نخبه در این جامعه هستید. برای شناساندن موفقیت‌های شما نیاز به معرفی من نیست. شوق نوشتن روایت زنی را دارم که نه تنها آرمانهای انسانی و اجتماعیش را فدای موفقیتش نکرد، بلکه انگیزه پیشرفتش بودند. من در جست‌وجوی "راز آتش" هستم.

پاسخش مثبت است و قراری می‌گذاریم. تا زمان دیدار همه سخنرانی‌ها و مصاحبه‌هایش را به زبان‌های فارسی، هلندی و انگلیسی مرور می‌کنم. نوبت به زندگی نامه‌اش می‌رسد که به نام " راز آتش" که در سال ۲۰۰۵ به زبان هلندی منتشر شده. همان سال خوانده بودمش.

راز آتش، فرح کریمی
روی جلد کتاب "راز آتش"

صحنه‌هایی از این کتاب سالیان درازی است که در خاطرم نقش بسته. هر جا که می‌بینمش، چه به عنوان نماینده مجلس هلند یا مدیر بنیاد اکسفام نوویب یا در دفاع از صلح، زن جوان و بارداری به خاطرم می‌آید که در گذر از کوهستانهای پر برف کردستان در جستجوی پناهگاهی برای زایمان است. کودک فرح که به دنیا می‌آید لباسی برای پوشیدن ندارد و باز زنده می‌ماند. به هنگام خوانش دوباره سرگذشتش به این صحنه که می‌رسم هجوم خاطرات دردناک از ادامه کار بازم می‌دارد. کتاب را می‌بندم تا رنج‌های مشترک را باز در پستوی خاطره پنهان کنم.

پس از چندین سال فرح را دوباره می‌بینم. همچنان مهربان، صمیمی و الهام بخش است. خسته از کابوس‌ها‌ی شبانه‌ام می‌پرسم: چرا جوانیت را با رنج‌های جانکاه سپری کردی؟ با لبخند و سکوتی جستجوگر به دنبال پاسخ می‌گردد:

" این پرسش من هم هست و همیشه درجستجوی پاسخ بهتری هستم. به این نتیجه رسیدم که یک سری از چراها واقعا درونی است و بستگی به طبیعت و خصوصیات فردی آدم‌ها داره. حالا این می‌تونه نیاز به عدالت اجتماعی و حق طلبی باشه. یادم می‌یاد تازه از زنجان به تهران آمده بودیم. کلاس اول راهنمایی بودم. سر راه مدرسه گروهی از مردم را می‌دیدم که در چادر زندگی می‌کردند. دیدنشان رنجم می‌داد. تصاویر کودکانی که در سرمای زمستان در کنار چادر بودند در ذهنم مونده و متاسفانه هر روز پررنگتر می‌شن، فرق نمی‌کنه در کجا می‌بینمشان: کنگو، افریقا یا میانمار. هر وقت که باهاش مواجه می‌شم اول عصبانی می‌شم. بعد می‌گم این غیر قابل قبوله، نباید بپذیریم، باید عوض بشه، باید کاری کرد. تسلط به خشم کار اسانی نیست. به مرور زمان یاد گرفتم وقتی از چیزی عصبانی و خشمگین هستم همان لحظه واکنش نشان ندم. برای فکر کردن به خودم زمان می‌دم تا با معیار خرد عمل کنم".

پناهندگی

فرح درروستایی در دامنه زاگرس، در خانواده‌ای نسبتا مرفه به دنیا می‌آید. درنوجوانی به سیل خروشان مردم برای تغییر می‌پیوند. در بهار آزادی با خشونت بی امان حاکمان جدید روبرو می‌شود. برای زنده ماندن در نبردی نابرابر، رشته طراحی صنعتی دانشگاه اصفهان را رها می‌کند وهمراه محبوبش به کردستان می‌گریزد. کردستان هم در معرض یورش است. پس از مشکلات فراوان در سال ۱۹۸۳ به آلمان پناهنده می‌شوند.

سرشار از شوق آموختن دررشته ریاضی وکامپییوتر به دانشگاه می‌رود. وابستگی سازمانیش اما سد راهش می‌شود. در ساختار مستبد آن سازمان سیاسی، تفکر فردی جایی ندارد. طبیعت آزاده فرح با این منطق بیگانه است و در برابر فشارهای سازمانی ایستادگی می‌کند. از همسرش می‌خواهد که همراهش شود. اما او را پای رفتن نیست. همسر تلاش می‌کند با آموزه‌های رایج مردانه همچون فشار روانی، تهمت اخلاقی، ضرب و شتم و تهدید به مرگ، او را به سکوت و سکون وا دارد. سلاح آخر همسر ربودن فرزندشان هست. فرح این تهدید را دیگر تاب نمی‌آورد و با کودکش به خانه امنی در آلمان پناه می‌برد. سرانجام در سال ۱۹۸۹ همراه با فرزند و همسر جدیدش به هلند می‌گریزد. بیزار از خشونت در جستجوی مرهمی برای زخمهای روحش می‌گردد. می‌خواهد ایران و اسلام را به کنار بگذارد تا شاید به آرامش رسد.

تولدی دیگر

از امکانات و فضای آزاد هلند استفاده می‌کند و به دانشگاه می‌رود. این بار در جستجوی شناخت ساختارهای جهانی، شروع به تحصیل در رشته روابط بین الملل می‌کند. روزانه سخت درتلاش ساختن زندگی جدید می‌شود تا فرصت فکر کردن به گذشته را نداشته باشد. رنج‌ها و هراس‌ها اما در هجوم کابوس‌های شبانه به سراغش می‌آیند. ترس از ربودن کودکش همچنان روحش را می‌آزارد. دو باره به مبارزه بر می‌خیزد تا گذشته تلخ، سد راه آینده‌اش نشود.، این بار نفسِ خشونت را به چالش می‌کشد. از تجربیات تلخ خود پلی برای عبور می‌سازد تا زنان رنج کشیده دیگر را هم یاری رساند.

در هلند امکان شکوفا کردن استعدادهایش را می‌یابد. با پذیرش مسئولیت پروژه‌های مختلفی تلاش در توانمند سازی زنان پناهنده و مهاجر می‌کند. به کمک روح چالشگر و مبتکرش از روشهای جدید و موثری برای پاسخگویی و پیگیری مسولان به مشکلات استفاده می‌کند. تشویق می‌شود برای تاثیرگذاری بیشتر به کار سیاسی متمرکز روی آورد. به قول خودش نه علیه کسی بلکه برای به دست آوردن چیزی. به حزب" سبز‌های چپ" هلند می‌پیوندد تا آرمانهای عدالت جویانه خود را با کمک این حزب پیش برد.

در انتخابات ۱۹۹۸ به عنوان نماینده حزب سبزهای چپ وارد پارلمان هلند می‌شود. او که پرورش یافته سیستم دیکتاتوری ایران بود، آزادی و دموکراسی را فقط در آرمان‌هایش می‌جست. اکنون زمان عمل در فضایی تازه رسیده بود. دوره چهارساله اول را با تلاش و پشتکار اثبات می‌کند که گفتار، رفتار و کردارش یگانه هستند. هوشمندانه روشهای دموکراتیک را می‌آموزد واز تجربیات پر بارش استفاده می‌کند:

"یک بار طرحی در پارلمان مطرح کردم که رأی کافی نیاورد. نماینده حزب دیگری که با طرحم مخالف بود در گفت‌وگویی دوستانه به من آموخت چگونه با روشهای دیگر آرای بیشتری به دست آورم".

سفر به ایران

پس از انتخاب خاتمی به عنوان رییس جمهوری اسلامی ایران، سازمان ملل با الهام از ایده او سال ۲۰۰۱ را سال "گفت‌وگوی تمدنها " نامگذاری کرد. وزیر خارجه هلند شرایط را برای دیدار از ایران و ایجاد رابطه بهتر مناسب دید. فرح مخالف این دیدار بود، با این منطق که اصلاح طلبان زیر مجموعه یک رژیم غیر دموکراتیک هستند. در ۱۱ سپتامبر همان سال، با حمله انتحاری گروه تروریستی القاعده به امریکا، فضای اسلام هراسی و خارجی ستیزی در کشورهای غربی به شدت اوج گرفت. واکنش امریکا به این عمل تروریستی حمله نظامی به افغانستان و سپس به عراق بود.

“یکی از همکارانم به من گفت که سفیر ایران تماس گرفته بود تا با نمایندگان پارلمان گفت‌وگو کنه. گفته بود: «میدونیم خانوم کریمی هم نماینده هستند و ما به ایشون افتخار می‌کنیم. متاسفانه ایشون با ما صحبت نمی‌کنه.» پس از شنیدن این پیام خیلی به فکر فرو رفتم و با خودم گفتم تو به عنوان نماینده برای صلح و امنیت با سران طالبان صحبت می‌کنی، چرا با سفیر جمهوری اسلامی نه. برام این لحظه خیلی کلیدی بود تا به عنوان نماینده با احساس شخصی خودم عاقلانه کنار بیام. البته همیشه موفق نمی‌شوم ولی تلاش می‌کنم ".

فرح یاد رنج‌های گذشته را به کنار می‌گذارد و برای مقابله با گسترش جنگ در منطقه نظرش را در باره دولت وقت ایران بازبینی می‌کند. بدینگونه به دعوت مجلس ایران با گروهی از نمایندگان پارلمان هلند در سال ۲۰۰۵ به ایران می‌رود. او که بیست سال پیش، برای زنده ماندن از زادگاهش، فرار کرده بود اینبار به عنوان نماینده پارلمان هلند با استقبال گرمی روبرو می‌شود. با لذت از آن خاطره یاد می‌کند.

"در فرودگاه با شربت آلبالو پذیرایی می‌شویم. بیست سال دوری از وطن درلیوان شربت محو می‌شود و من دوباره در خانه بودم."

میهمانان به هتل برده می‌شوند تا مراسم اداری ورود انجام شود. پاسپورت‌های نمایندگان مهر خورده و پس داده می‌شود، به جز گذرنامه فرح. می‌گویند که او به طورغیر قانونی ایران را ترک کرده بود. باید برای پر کردن فرم و پرداخت جریمه به قسمت امنیت فرودگاه برگردد. فرح حاضر می‌شود فرم پر کند و جریمه بپردازد اما در هتل و کنار دیگر همکارانش. سفیر هلند هم از خواست فرح با صراحت حمایت می‌کند و می‌گوید اجازه نمی‌دهد با نماینده پارلمان هلند چنین رفتاری شود. مقامات اصلاح طلب قول همکاری می‌دهند. نیمه‌های شب تلفنی از طرف مسئول امنیتی فرودگاه به فرح می‌شود که خواستار بر گشت فوری او به اداره امنیت می‌شود. می‌گوید دو نفر را برای بردنش به هتل فرستاده است. فرح درخواست برگشت را با اعتراض رد می‌کند. در نهایت نمایندگان اصلاح طلب مشکل را حل می‌کنند. شهد خاطرات خوش هنوز بر جانش ننشسته بود که آن روی سکه ایرانی بودن را دوباره تجربه می‌کند.

در ادامه سفر از دیدن کنشگرانی به وجد می‌آید که با شهامت خواستار حقوق شهروندی خود بودند.

" در این سفر دیدیم که جوانان ایرانی با چه شهامت و توانایی به میدان می‌آیند. چه بچه‌های فعال، شجاع و عاقلی هستند. برایشان خیلی احترام قایل هستم. ما خیلی بچه بودیم، از آن استبداد شاهی آمده بویم می‌خواستیم یکباره شرایط را تغییر دهیم."

تحسین مبارزان آزادی سبب می‌شود تا خشم ناشی از دیدن سرکوب و نابرابری را به انرژی مثبت برای یاری آنان تبدیل کند.

ایده رسانه آزاد

پس از سفرش از ایران ایده تشکیل یک رسانه آزاد و بی طرف در ذهن فرح کریمی شکل می‌‌گیرد تا خواست روزنامه نگاران و کنشگران ایرانی را برآورده کند. او طرح تأسیس یک تلویزیون به زبان فارسی را به مجلس هلند پیشنهاد می‌کند. فرح با شور از آن روزها یاد می‌کند:

فرح کریمی و مهدی جامی، اولین سردبیر زمانه، در جلسه‌های تدارک تأسیس رادیو، ۱۳۸۵
فرح کریمی و مهدی جامی، اولین سردبیر زمانه، در جلسه‌های تدارک تأسیس رادیو، ۱۳۸۵

"این طرح با اکثریت آرا نمایندگان به تصویب رسید. ولی دولت هلند جرأت نکرد طرح تصویب شده را کامل اجرا کند. چون نمی‌خواست روابط اقتصادیش با ایران لطمه بخورد. با تصویب مجلس هم نمی‌توانست کاری کند. در نهایت کمک شد به ایجاد رسانه‌ای نوشتاری و رادیویی. "

کبری قاسمی، قدیمی‌ترین همکار زمانه می‌گوید:

"در آن زمان، سازمان Press Now برای حمایت از رسانه‌های آزاد در کشورهای بحران زده فعالیت می‌کرد. این سازمان در مشورت با تعدادی از روزنامه نگاران ایرانی توانست با طرح راه اندازی یک رادیوی مستقل برای ایران بخشی از این بودجه را دریافت کند. فرح به خاطر وظایف نمایندگی‌اش قاعدتا می‌بایست بی طرف بماند و از همان ابتدا خود را کنار کشید. گرچه هیچوقت حمایتش را از ما دریغ نکرد. او در اصل وظیفه بزرگ خود را که کمک به راه اندازی رسانه‌ای آزاد برای زادگاهش بود، به انجام رساند. باقی کار می‌بایستی به دست کاردانان سپرده می‌شد. زمانه کارش را در سال ۲۰۰۶ با چالش‌های پرتنش برای ایجاد رسانه‌ای جدید آغاز کرد و تبدیل شد به صدای هزاران وبلاگ نویسی که با شروع اینترنت در ایران جایی برای بیان نظرات‌شان یافته بودند. به تدریح با ابتکار و ایجاد روشهای ویژه زمانه هر چه بیشتر پژواک صدای محرومان، تبعیض شدگان و بطور کلی بی صدایان شد."

به مناسبت چهاردهمین سال تاسیس " زمانه" پرسشی کتبی برای مدیر اجرایی زمانه فرستادم تا ارزیابی کوتاهی از زمانه در شراط کنونی برایم بفرستد. ترجمه پاسخ چنین است:

"زمانه در ابتدا بیشتر به صورت یک فرستنده رادیویی شناخته شده بود. امروزه وبسایت زمانه تبدیل شده به یک پلاتفرم چندرسانه‌ای با بیست میلیون بازدید کننده در سال. بیش از ۶۵۰ هزار نفر مشترک کانال‌های مجازی آن هستند. اکثریت بازدیدکنندگان زمانه ساکن ایران هستند. زمانه با ایجاد دوره‌های آموزشی کادر روزنامه‌نگاری تحقیقی را تقویت می‌کند؛ توجه ویژه‌ای به شرایط اقلیتهای مختلف مذهبی، قومی و جنسی دارد، تلاش می‌کند تا خبرها و گزارش‌ها را از منابع منتقد و مستقل تهیه و منتشر کند. در ضمن زمانه پیشقدم فعالیت‌های مختلفی هست که مجموعا به روند دمکراسی با رعایت حقوق بشر در ایران کمک می‌کند. از اوت ۲۰۱۹ نسخه اول پلاتفرم فارسی زبان "دادخواست" با پشتیبانی زمانه منتشر شد. در این مدت ۱۵۰ دادخواست توسط افراد و یا گروها منتشر شده و ۵۵۰۰۰ نفر از این دادخواهی حمایت کرده‌اند. ایجاد پنل نظرسنجی از کارهای دیگر زمانه است که تا کنون ۷۵۰ عضو دارد. استفاده از وبینار‌های آموزشی گوناگون و سیستم مشارکتی در قالب "تریبون زمانه" تلاش دیگری هست برای اطلاع‌رسانی و تبادل نظر."

در میان فراموش شدگان

در دوره هشت ساله نمایندگی پارلمان مسئولیت عمده‌ فرح سیاست خارجی بود. به این منظور به کشورهای گوناگون سفرمی کند، به ویژه منطقه بحرانی خاورمیانه.

برای او معیار ارزش‌ها در سیاست خارجی دفاع از حقوق بشر است. او بر این پایه مدافع حقوق سرکوب شده زنان و اقلیتها (مذهبی، قومی، فرهنگی و جنسی و...) و صدای بی صدایان می‌شود. طرح شناسایی قتل عام ارمنی‌ها در جنگ جهانی اول توسط دولت ترکیه وسرکوب کردهای این کشور از کارهای اولیه او در پارلمان و مطبوعات هلند است. برای بررسی شرایط پناهندگان در جنگ یوگسلاوی سابق (۱۹۹۱-۲۰۰۱) به منطقه بالکان سفر می‌کند. سرگردانی خیل عظیم پناهجویان بی پناه جنگ را از نزدیک می‌بیند. به این خاطر با حمله ناتو به آن کشور مخالفت می‌کند. دیدگاهش نه تنها بر خلاف نظر دولت هلند، بلکه مخالف حزبی است که نمایندگیش را می‌کند. او که یک تازه وارد درصحنه سیاست بود، حقیقت را فدای مصلحت سیاسی نمی‌کند. برای ایستادگیش در برابر موج غالب طرد نمی‌شود بلکه احترام بیشتری کسب می‌کند. بدینگونه زیبایی دموکراسی واقعی را لمس می‌کند.

در سال ۲۰۰۰ به افغانستان زمان حکومت طالبان ؛ کشوری حذف شده از افکار عمومی جهان، سفر می‌کند. خطر می‌کند و با گروه کوچک همراهش فیلم مستندی می‌سازد از شرایط زنان که به قعر تاریخ رانده شده بودند. فیلم در تلویزیون هلند به نمایش در آمد و برای اولین بار عملکرد بنیاد گرایی مذهبی را عریان می‌کند. فرح پس از سرنگونی حکومت طالبان، ابتدا داوطلبانه و سپس به عنوان کارشناس سازمان ملل، برای ایجاد، بازسازی نهاد‌های مدنی و سیستم پارلمانی این کشور تلاش زیادی می‌کند.

دغدغه دیگر فرح مشکل فلسطین و اسراییل است. در سفرهای خود به فلسطین اشغالی با دیدن شرایط سخت زندگی مردم خشمگین می‌شود. در مصاحبه با یک روزنامه پر تیراژ هلندی می‌گوید.

" به احزاب هلندی که نگران آزار مسیحیان در کشورهای دیگر هستند بگویید بیایند ببینند که مسیحیان این منطقه در چه شرایطی زندگی می‌کنند ".

با کنشگران حقوق بشر اسراییلی و فلسطینی به گفت‌وگو می‌نشنید. از نخست وزیر وقت هلند می‌خواهد که در مورد حمایت از اسراییل و تجارت با آن کشور تجدید نظر کند. از اتحادیه اروپایی هم می‌خواهد تا با گذراندن قوانینی، اسراییل را به عنوان ناقض حقوق بشر، وادار به پرداخت بهای خشونت علیه فلسطینیان شود. از سازمان ملل می‌خواهد تا نیروی نظامی برای دفاع از مردم فلسطین به منطقه بفرستد.

چالشی دیگر

پس از هشت سال کار مستمر در پارلمان هلند ظرافت‌های سیاست دموکراتیک را می‌آموزد. سیاستی که بر اساس توافق بین احزاب مختلف با خواسته‌های متفاوت حاصل می‌شود.

حل مناقشات کاری هم با گفت‌وگو و تفاهم بین کارفرمایان، سندیکاهای کارگری و دولت صورت می‌گیرد (polder-model). اندیشه ترویج صلح، دموکراسی و حقوق بشر در ایران رهایش نمی‌کند. از شیوه سیاست ورزی در هلند و چگونگی تشکیل اتحادیه اروپا الهام می‌گیرد تا به استقرار صلح و امنیت در منطقه یاری رساند.

" اروپا شاهد خونین‌ترین جنگهای تاریخ بوده. کشورهای منطقه همه با هم دشمن بودند. آلمان و فرانسه چند بار تا مرز نابودی با هم جنگیدند. بعد از جنگ جهانی دوم به این نتیجه رسیدند که برای حفظ خودشون باید با هم گفت‌وگو و همکاری کنند. ببینید اروپا در سایه صلح ۷۵ ساله‌اش چقدر سریع پیشرفت کرد! دشمنان سابق، امروز دوستانه با هم برای زندگی بهتر همکاری می‌کنند. روند صلح در اروپا همیشه برای من الهام بخش بود. یک سال قبل از اینکه از مجلس خارج شوم با چند نفر از همفکران هلندی بنیاد Bridging gulf Fundatin را ثبت کردیم ".

هدف این بنیاد تشویق صلح و امنیت بین کشورهای حاشیه خلیج فارس بود. ناامید از حاکمان منطقه به ایجاد گفت‌وگو بین سازمان‌های غیر دولتی (NGO) به کشورهای منطقه سفر کرد.

" می‌خواستیم لااقل یک نوع فرهنگ مشارکت و همکاری بین منطقه رو تقویت کنیم. چند بار به عربستان سفر کردم ببینیم با چه سازمان مدنی می‌شه گفت‌وگو کرد. چند نفری پیدا می‌شدند. یه سازمان شبیه حقوق بشر هم داشتند که زیر نظر یک پرنسس کار می‌کرد. یه چیز تشریفاتی شبیه زمان شاه که اشرف مسئولش بود".

در روند کار با مشکلات و کارشکنی حاکمان قدرت طلب روبرو می‌شود. آنانی که هستی خود را در دشمن تراشی و آشوب می‌بینند. تصمیم می‌گیرد با چالشی دیگر و شیوه‌های موثرتری پیگیر آرمان‌هایش شود. " برام همیشه مهمه ببینم کجا می‌تونم بیشتر اثر گذار باشم "

مبارزه با فقر

درسفرهای کاریش به کشورهای مختلف چهره عریان فقر و بی عدالتی را از نزدیک می‌بیند. به این نتیجه می‌رسد که حق حیات و دستیابی برابر به امکانات طبیعی و اجتماعی، بنیادی‌ترین حق انسانی است. فقر را اولین و بزرگترین دشمن بشریت می‌داند. برای مبارزه با این پدیده درسال ۲۰۰۸ مدیریت بنیاد "اوکسفام نوویب" را می‌پذیرد. این بنیاد با سابقه طولانی، یکی از بزرگترین جنبش‌های مردمی برای مبارزه با فقر در جهان است. در آنزمان بخش هلندی این بنیاد۳۹۰ کارمند و تعداد زیادی داوطلب همکاری داشت. بودجه سالانه آن بین ۱۳۰ تا ۱۹۰ میلیون یورو بود که ۳۵ درصد آن از طرف سازمانهای دولتی و باقی کمک‌های مردمی بودند که از طرف ۴۰۰۰۰ عضو داوطلب تأمین می‌شد.

با قدرت گرفتن احزاب راست و گرایشات نئولیبرالی در پارلمان هلند، سیاست کمک به کشورهای در حال توسعه محدود می‌شود. بنیادهای کمک رسان برای گرفتن بودجه و استفاده درست از آن با موانع زیادی روبرو می‌شوند. شورای علمی برای سیاست گذاری دولت در گزارش منتشر شده نتایج کمکها را مثبت ارزیابی نمی‌کند. می‌گویند که این سیاست کشورهای فقیر را وابسته به کمک‌های کشورهای ثروتمند می‌کند.

فرح از انتشار این گزارش استقبال می‌کند تا گفتمان سازنده‌ای در این رابطه به جریان اندازد. در پاسخ به این ارزیابی، مقاله‌ای منتشر می‌کند. می‌نویسد که او هم معتقد است کمک رسانی به شیوه سنتی (سیستم صدقه‌دهی) می‌تواند تاثیر منفی به بار آرد. برای کمک به پیشرفت پایدار باید سیاست همه جانبه و هماهنگی را پیش برد: از جمله مقابله با دیکتاتوری و فساد حاکم در آن کشورها، خرید و حمایت از تولیدات داخلی کشورهای در حال توسعه، حفظ محیط زیست و مقابله با خشکسالی، کمک به ایجاد نیروی متخصص و حمایت ازپروژه‌های تولیدی مفید، عدم فروش تسلیحات جنگی یا سرمایه گذاری در این بخش. او معتقد است که یک کشور برای پیشرفت پایدار نیاز به شهروندانی آشنا به حقوق خود و دولتی مسئولیت پذیر دارد. رعایت حقوق بشر لازمه ایجاد چنین شرایطی است. در ادامه شهروندان کشورهای توسعه یافته را به نافرمانی مدنی در برابر بانک‌ها و شرکت‌هایی فرا می‌خواند که برای سود بیشتر به مسابقه تسلیحاتی دامن می‌زنند. از مهاجران و پناهندگان ساکن در غرب دعوت می‌کند تا در بازسازی کشورهای زادگاهشان شرکت فعال داشته باشند.

فرح مخالفان کمک به کشورهای توسعه نیافته را به دیالوگ دعوت می‌کند. در یک مناظره تلویزیونی از او پرسیده می‌شود با نشان دادن ارقام بگوید هلند چه هزینه‌ای برای اشتغال زایی یک زن در کشوری فقیر باید بپردازد. فرح می‌گوید.

" چگونه می‌شود شادی زنان محروم در فلسطین را که با کمک این سازمان استعدادهای خود و فرزندانش را پرورش داده‌اند، با عدد بیان کرد؟"

سپس آستینش را بالا میزند و جای خالکوبی واکسن آبله دوران کودکیش را نشان می‌دهد:

" هنوز اثرش را بر دست دارم. شاید اولین نسلی بودم که واکسن آبله را گرفتم، انهم از طرف یک سازمان نیکوکاری خارجی، گمانم امریکایی بودند. من بدین گونه زنده ماندم، رشد و پیشرفت کردم. چه عددی به نتیجه این کار می‌توان داد! "

بازگشت به صحنه سیاسی

پس از ده سال مدیریت بنیاد اکسفام نوویپ دو باره به سیاست باز می‌گردد. این بار به عنوان نماینده  چپ‌های سبز در انتخابات اُستانی به مجلس سنا می‌رود. در این مجلس هم مسولیت اصلیش پیگیری صلح وتشویق دیالوک بین کشورها از طریق شرکت در نشست‌های سازمان OVSE  است. این مجمع با عضویت نمایندگان پارلمان ۵۶ کشور دنیا برای حفظ امنیت و ایجاد دیالوگ برای پیشگیری و حل اختلافات است.

می‌پرسم چرا دوباره به سیاست کشانده می‌شوی:

" من در هلند در سایه صلح و آزادی زندگی می‌کنم، حق استفاده از امکاناتش برای رشد خودم و پسرم رو داشتم. الان هم نوبت نوه من است. طبیعتا حق، وظیفه هم میاره. ضمنا دوست دارم در کشوری که زندگی می‌کنم، در تعیین سرنوشتم نقش فعال داشته باشم. ارزشهایی که من از وجودشان لذت بردم مثل صلح، دموکراسی و آزادی، به نسبت تاریخ بشری، عمر کوتاهی دارند. مثل نهال تازه پایی هستند که با وزش باد‌های تند آسیبپ پذیرند. رشد پوپولیسم در اروپا زنگ خطر بزرگی هست برای نابودی دستاوردهای بشری. اگر اگاهانه از این ارزشها نگهداری نشه هیتلر هم میتونه با چهره تازه‌ای بیاد. ضمنا محیط زیست هم با سرعت در مسیر نابودی است. ما فقط یک زمین داریم. این رو باید قابل زیست به آیندگان تحویل دهیم. "

و باز ایران

در پایان گفت‌وگو نظرش را به عنوان یک سیاستمدار دنیادیده در مورد ایران می‌پرسم. می‌گوید:

" ایران به خاطر مشکلات داخلی و خارجی شرایط خیلی پیچیده‌ای دارد. تنش قدرت که در داخل ایران دیده می‌شود در کشورهای رقیب آن وجود ندارد. اینهم به دلیل دینامیک اجتماعی موجود در ایران است. انقلاب ایران بر مبنای گفتمان عدالت خواهی شیعه توانسته بود اعتماد اکثریت مردم را به تغییر ساختار جلب کند. حاکمان پس از قدرت گیری به راهی دیگر رفتند. اما گرمای امید به برقرای عدالت هنوز در خاکستر شکست آرمانهای مردم، شعله ور است. متاسفانه فشار خارجی از طرف امریکا به مردم ایران از طریق تحریمهای گسترده سبب شده تا دینامیسم ایستادگی در مقابل قدرت حاکم، کند شود. از طرف دیگر جناح حاکم، فشارهای خارجی را دستاویزی ساخته برای سرکوب خواسته‌های مدنی مردم. این دو فاکتور سبب سکون حرکتهای اجتماعی شده است. اما هر لحظه می‌تواند باز از درون بجوشد و جنبش‌های مدنی را به حرکت آورد. در رابطه با مشکل ژئوپولیتک هم ایران برای حفظ امنیت وگسترش نفوذ خود در منطقه، با دو قدرت بزرگ در تقابل هست. از طرفی عربستان سعودی که از حمایت امریکا برخوردار است و ترکیه که خیلی حسابگرانه با قدرت‌های بزرگ رفتار می‌کند. تنش متقابل این کشورها ثبات منطقه رو به خطر انداخته. کشوری می‌تواند در این تنش قدرت چند جانبه ایستادگی کند که مشروعیت داشته باشد و به نفع منافع ملی کشورش عمل کند. برخی از کارهای تروریستی حکومت ایران در خارج از کشور باعث شده حتی دفاع مشروعش هم در افکار عمومی جهان، تروریستی ارزیابی شود. بدینگونه حکومت ایران مشروعیتش را در داخل و خارج از دست داده است."

فرح توسعه یافتگی و دموکراسی را محصول نوعی اگاهی و رابطه عادلانه میانفردی و فرا فردی می‌داند. او به عنوان کنشگر، انقلاب ایران و پیامد‌هایش را تجربه کرده بود. سالها بعد در مسئولیت‌های مختلف شاهد خواسته‌های مردم کشورهای بلوک شرق برای تغییر بود. سپس مشاهده گر قیام‌های برخی از کشورها در بهار عربی بود. با پشتوانه آن دیده‌ها و تجربه غنی از سیاست در اروپا به این نتیجه رسیده که انقلاب‌ها عموما نمی‌توانند به آرمانهایشان برای تغییرات ساختاری دست یابند.

" انقلاب‌ها با اهداف عدالت خواهی و تغییرات ساختاری در کشورهای دیکتاتوری رخ می‌دهند. در چنین کشورهایی آزادیخواهان با خواسته‌های مترقی سرکوب شده وامکان سازماندهی نمی‌یابند و قدرت حاکم فضای عمومی را با قدرت کنترل می‌کند. وقتی این کنترل با شورش گسترده مردم برای تغییر دیکتاتوری، ضعیف یا از بین می‌رود خلاء ایجاد می‌شود. انقلابیون به دلیل عدم تجربه و سازماندهی قادر به کنترل فضا نیستند. این خلاء بوسیله گروه‌هایی تسخیر می‌شود که از قبل سازماندهی شده باشند."

مشکل دیگری که فرح مطرح می‌کند ضعف فرهنگ دموکراتیک و وجود تبعیض بین مردمی است که در رژیم‌های دیکتاتوری رشد و پرورش یافته‌اند. طرفدار دموکراسی بودن تا عمل دموکراتیک، به ویژه پس از قدرت یابی، لزوما همگام نیستند. در بستر فرهنگی غیر دموکراتیک و در فضای هرج و مرج چرخه بازتولید استبداد و تبعیض به شیوهای گوناگونی به حرکت در می‌آیند. چون تعامل با دگر اندیش و پذیرش حقوق برابر برای اقلیتها، یک پروسه طولانی پرورشی هست. آن چیز که برای فرح مسلم است صادراتی نبودن آزادی و دموکراسی هست. نتیجه ویرانگر فکر صدور در کشورهایی مثل افغانستان، و عراق و لیبی تجربه کرده‌ایم.

در پایان گفت‌وگو باز از انگیزه کارهایش می‌پرسم. او که در طول چند سال گذشته مادر و پدر و برادرش را در ایران از دست داد و تلاشش برای دیدار با آنان بی نتیجه ماند، با اندوه پاسخ می‌دهد: " امروز که من اینجا نشسته‌ام بعد از سی سال حق آخرین وداع با مادر و پدرم رو ندارم و یا مرده‌ام را به خاک بسپارم. این حقوق انسانی از من گرفته شده. وقتی جلوی آینه می‌ایستم از خودم می‌پرسم: آیا من بر اساس وجدانم عمل کردم؟ اگر دو باره در آن موقعیت باشم با توجه به پیامد‌های سنگینش، چه خواهم کرد؟ جوابم این است که اگر در آن شرایط قرار بگیرم باز با شیوه‌های دیگر مبارزه می‌کنم، اگر این کار را نکنم از وجود خودم بیگانه و دور می‌شوم. حالا نمی‌گویم کار خوب یا بدی است. برای منِ فرح ارزش دارد. چون زندگی در صلح، آزادی، دموکراسی با رعایت حقوق بشر بزرگترین دستاوردهای انسان هستند و باید حفظ و ترویج شوند."

بیشتر بخوانید

◄ ایرانیان هلند

این مطلب را پسندیدید؟ کمک مالی شما به ما این امکان را خواهد داد که از این نوع مطالب بیشتر منتشر کنیم.

آیا مایل هستید ما را در تحقیق و نوشتن تعداد بیشتری از این‌گونه مطالب یاری کنید؟

.در حال حاضر امکان دریافت کمک مخاطبان ساکن ایران وجود ندارد

توضیح بیشتر در مورد اینکه چطور از ما حمایت کنید

نظر بدهید

در پرکردن فرم خطایی صورت گرفته

نظرها

  • مهرزاد

    بنده ۱سال هلند زندگی میکنم و واقعا لطف زیادی برای کسانی که از اوکراین آمدن کردن و همچنین از تمام نقاط دیگر.ایشون تمام تلاششون برای کمک به هموطنان است و باعث افتخار من است یه همچین پدری (ناصر حجازی)را در این جا دارم.

  • ناصر حجازی

    با توجه به مقاله دکر شده بسیار مسرورم از وجود همچین عزیزان و هموطن هایی در کشور هلند که مایه مباهات جامعه ایرانی شده اند سرکار خانم ها فرح کریمی و شهبازی از جمله کسانی هستند که با تمام وجود زندگی خود را وقف جامعه ایرانی مقیم در هلند و فراتر از هلند کرده اند. برای این بنده حقیر آشنایی و همکاری با این بزرگواران مایه مباهات و افتخار می باشد ، امیدوارم در تمامی مراحل زندگیشان سربلند ، پایدار و شاد باشند. ناصر حجازی عضوی کوچک از جامعه پرافتخار ایرانی

  • عابدحیدری فشتالی

    درودبرخانم شهبازی به پاس گزارش زیباشون از تواتمندی یک ایرانی سرفراز ساکن هلند که شجاعانه و پرتلاش پس پشت سرگذاشتن رنج ها بسیار،در راه آزادی ودموکراسی برای تمامی جهانیان وقت میذارند، در ورزش تعریففی داریم که میگه «ورزش پلی است برای گذراز موانع سیاسی،مذهبی،فرهنگی و....»سرکارخانم فرح،این پل رو‌با آزاد انذیشی و آزاد زیستی ساختن ، سپاس از تلاش های خستجی ناپذیر ایشان . درودبرسرکارخانم پروین،درودبرسرکارخانم فرح،برقرارباشید.

  • فشتالی

    درودبرخانم شهبازی به پاس گزارش زیباشون از تواتمندی یک ایرانی سرفراز ساکن هلند که شجاعانه و پرتلاش پس پشت سرگذاشتن رنج ها بسیار،در راه آزادی ودموکراسی برای تمامی جهانیان وقت میذارند، در ورزش تعریففی داریم که میگه «ورزش پلی است برای گذراز موانع سیاسی،مذهبی،فرهنگی و....»سرکارخانم فرح،این پل رو‌با آزاد انذیشی و آزاد زیستی ساختن ، سپاس از تلاش های خستجی ناپذیر ایشان . درودبرسرکارخانم پروین،درودبرسرکارخانم فرح،برقرارباشید.

  • زهره

    جالب و آموزنده بود. درود بر آنانی که تو ایران نیستن اما مردم ایران رو فراموش نکردن. درود بر خانم کریمی و خانم شهبازی سرسبز و مانا باشید

  • روشناک

    این مصاحبه بیش از هر چیز مرا به یاد رمان "جان شیفته" رومن رولان انداخت. اگر جامعه ای ما ایرانیان رهبرانی زن, و انسان هایی جانشیفته مانند خانم کریمی و امثالهم را در رهبری امور داشتیم مسلما وضعمان به مراتب بهتر از شرایط کنونی بود. فقط یک نکته در مورد انقلاب شاید ذکرش خالی از فایده نباشد و آن اینکه انقلاب ها هیچگاه بر اساس انتخاب افراد به وقوع نمی پیوندد, و اساسا پدیدهایی والنتاریستی (Voluntaristic) اراده گرایانه و خواست گرایانه نیستند. انقلاب ها بر اساس بحرانهای عظیم و شدید ساختاری در جوامع (مانند بحرانهای علاج ناپذیر اقتصادی, سیاسی, زیست محیطی,....در جهان و ایران) و به خاطر عدم حل و رفع این بحرانها از طریق اصلاحات است که به وقوع می پیوندند. انفجار و انقلاب ۵۷ یک نمونه ای از این ناکار آیی اصلاحات بود, انفجار و انقلابی که اکنون در بطن جامعه ای ایران در حال شکل گیری است, یک نمونه ای دیگر. سازماندهی از پایین به بالا, تصمیم گیری مشارکتی و سرلوحه قرار دادن مهربانی و خرد به عنوان عناصر کلیدی رهبری کننده شاید تنها تضمین ما برای پیروزی در انقلاب باشد. با احترام

  • فرشته

    چه گزارش خوب امیدبخشی. من در هلند زندگی می‌کنم و اسم خانم کریمی را شنیده‌ام، اما هیچ وقت گزارشی کامل و جامع نخوانده بودم. ممنون از خانم شهبازی

  • حسن مصطفوی

    خیلی لذت بردم. فرح ، شخصیتی جالب و فارغ از تعصبات قومی، مذهبی، فرقه ای و اسیر زمینه و تجربه خویش.مبارزه مدنی برای تحقق اصول اولیه زندگی متمدن در عصرما- آزادی، دموکراسی حقوق اولیه انسانی. شخصیتی قابل احترام و خوش شانس یا با اراده که در کشمکش ها و تلاطم های مسیر ناهموار دچار انحراف و افراط و تفریط نشد . الگوئی بسیار خوب برای مبارزان جوان.