سبک زندگی غربی چیست؟
<p dir="RTL">امید مهرداد ـ نفرت از «سبک زندگی غربی» یکی از مضامین آشنای سیاستگذاران و منتقدان فرهنگی جمهوری اسلامی است.</p> <p dir="RTL"> </p> <p dir="RTL">حکومت اسلامی از همان ابتدا با ادعای بازگشت به فرهنگ اسلامی و بومی به روی کار آمد. به تازگی محمد فنایی اشکوری، عضو هیئت علمی موسسه آموزشی و پژوهشی امام خمینی گفته است: «در سبک زندگی غربی تنوع‌طلبی و مصرف‌گرایی حرف اول را می‌زند<span dir="LTR">.</span>»</p> <!--break--> <p dir="RTL"> </p> <p dir="RTL"><a href="http://www.mehrnews.com/detail/News/1815405"><strong>خبرگزاری مهر</strong></a> در گزارش خود درباره سخنان فنایی اشکوری می‌نویسد: «وی سبک زندگی ماتریالیستی را سبکی خودمحور، دنیاگرا، بدون خدا و عاری از هرگونه نوع دوستی ارزیابی کرد و افزود: سبک زندگی با دینداری ما مرتبط است. فرق تحقیق و تقلید در این است که تقلید بدون هیچگونه منطقی صورت می‌گیرد، ولی تحقیق برای حقیقت‌جویی است و تلاش می‌کند با استدلال جنبه‌های مثبت را شناسایی کند<span dir="LTR">.</span>»</p> <p dir="RTL"> </p> <p dir="RTL">فنایی اشکوری از مصرف زیاد لوازم آرایش همچنین اظهار نگرانی می‌کند و می‌گوید اینها اطوار‌های غربی است. او در مجموع می‌گوید: «سبک زندگی غربی» هویت ملی را زیر سئوال برده است.</p> <p dir="RTL"> </p> <p dir="RTL">حال پرسش این است: آنچه فنایی اشکوری «سبک زندگی غربی» می‌نامد، دقیقاً چیست؟</p> <p dir="RTL"> </p> <p dir="RTL"><strong>فرهنگ بورژوایی</strong></p> <p dir="RTL"> </p> <p dir="RTL">نفرت از چیزی که زندگی غربی خوانده می‌شود در جامعه ما تاریخی طولانی‌تر از جمهوری اسلامی دارد. پیش از انقلاب، خصوصاً در سال‌های پس از کودتا احساس نوعی بیگانگی با فرهنگی که به تدریج گسترش می‌یافت، وجود داشت.</p> <p dir="RTL"> </p> <p dir="RTL">نام این فرهنگ نام‌ها و القاب گوناگونی داشت: «فرهنگ غربی»، «فرهنگ مادی»، «فرهنگ سرمایه‌داری» و غیره. از آنجا که منشاء این فرهنگ در غرب بوده، برچسب «فرهنگ غربی» از دیگران محبوب‌تر مناسب‌تر به نظر رسیده، اما آیا در خود جوامع غربی این پدیده عادی و بدیهی است؟ آیا می‌توان گفت این پدیده، فرهنگ بومی جوامع اروپایی است؛ همچنان که «فرهنگ هندی» بومی سرزمین هندوستان است؟ با نگاهی به تاریخ اروپا می‌توانیم بفهمیم پدیده مورد بحث به نسبت جدید است و ریشه در فرایندهای مختلف اقتصادی و اجتماعی دارد که در این جوامع به وجود آمده است. فرایند‌هایی که کم و بیش اکنون در سراسر جهان گسترش یافته است. پدیده‌ای که می‌توانیم آن را فرهنگ بورژوایی بخوانیم.</p> <blockquote> <p dir="RTL"><img alt="" src="http://zamanehdev.redbee.nl/u/wp-content/uploads/n00034708-r-b-005.jpg" style="width: 200px; height: 125px; float: right;" />نفرت از چیزی که زندگی غربی خوانده می‌شود در جامعه ما تاریخی طولانی‌تر از جمهوری اسلامی دارد. پیش از انقلاب، خصوصاً در سال‌های پس از کودتا احساس نوعی بیگانگی با فرهنگی که به تدریج گسترش می‌یافت، وجود داشت. </p> </blockquote> <p dir="RTL">کلمه بورژوا سوءتفاهم‌های بسیاری را در خود حمل می‌کند. در زبان روزمره این کلمه تا حدود زیادی به ناسزا بدل شده است. از طرف دیگر در خود کلمه نیز ـ در بیشتر زبان‌های اروپایی ـ ابهامی ذاتی وجود دارد چرا که دو معنای به نسبت متفاوت را در خود حمل می‌کند: از سویی بورژوا ـ که در لغت به معنای شهرنشین است ـ عنوان گروهی اجتماعی بوده که از قرون وسطا و پس از آن تا پیش از انقلاب فرانسه در شهرها زندگی می‌کردند. این کلمه در این معنا در واقع حدوداً مترادف بوده است با طبقه متوسط شهرنشین. از سویی دیگر در جامعه‌شناسی و به خصوص در ادبیات مارکسیستی بورژوا طبقه مسلط جامعه‌ سرمایه‌داری است. در این بررسی کوتاه ما به طور موقت می‌توانیم این دو معنی را تا حدی از یکدیگر تفکیک کنیم:</p> <p dir="RTL"> </p> <p dir="RTL"><strong>بورژوا به معنای عام</strong>؛ ساکنان شهرهای مدرن که حاملان فرهنگ شهری مدرن هستند و هم شامل طبقه متوسط می‌شوند و هم طبقات بالا.</p> <p dir="RTL"> </p> <p dir="RTL"><strong>بورژوا به معنای خاص کلمه</strong>؛ طبقه مسلط در جامعه سرمایه‌داری. در نوشتار حاضر وقتی می‌گوییم فرهنگ بورژوا بیشتر معنای اول را مد نظر داریم که عام‌تر است و فقط محدود به طبقات بالا نیست، اگرچه یکی از سرچشمه‌های اصلی‌اش آنجاست، اما این فرهنگ چه ویژگی‌هایی دارد؟</p> <p dir="RTL"> </p> <p dir="RTL"><strong>بدن مفید ـ بدن زیبا</strong></p> <p dir="RTL"> </p> <p dir="RTL">تعریف فرهنگ بورژوایی کار ساده‌ای نیست. یک دشواری به بعد تاریخی مسئله برمی‌گردد. فرهنگ بورژوایی از سده نوزدهم تاکنون دستخوش تحولات به نسبت مهمی شده است. در اینجا تنها می‌کوشیم به دو عنصر مهم اشاره کنیم که نقشی به نسبت محوری در این فرهنگ ایفا می‌کنند.</p> <p dir="RTL"> </p> <p dir="RTL">از همان سده نوزدهم تبدیل بدن انسان به بدنی مفید عنصری اساسی در فرهنگ بورژوایی بود. جمعیت‌های انسانی به مثابه نیروی کار تعریف شدند و ساختن بدن مفید به دغدغه اصلی نهادهای جامعه سرمایه‌داری بدل شد. بدن انسان به ماده‌ای بدل شد که باید شکل داده شود تا به ماشین کوچکی برای تولید بدل شود. «آموزش نیروی کار» که از آن زمان به بعد به تدریج گسترش یافت، چیزی نیست جز همین شکل دادن به بدن و ساختن «بدن مفید». کارگران شاید سمبل این پدیده هستند، اما نباید تصور کرد که شکل دادن به بدن تنها محدود به کارگران است. جامعه به طور کلی نیروی کار است و هر فرد انسانی باید به بدنی مفید بدل شود.</p> <p dir="RTL"> </p> <p dir="RTL">در همان قرن نوزدهم عنصر دیگری نیز در فرهنگ بورژوایی وجود داشت که می‌توانیم آن را فرهنگ تن بنامیم. بهداشت شخصی، فردیت یافتن و تشخص یافتن تن از نشانه‌های این فرهنگ تن است. به تدریج این فرهنگ به تمام جامعه سرایت کرد که البته هر طبقه‌ بر اساس امکانات و افق ذهنی خود کم یا زیاد توانست این فرهنگ تن را درونی کند. این پدیده در نهایت تبدیل به عنصری در فرهنگ بورژوایی شد که می‌توانیم آن را «بدن زیبا» بخوانیم. زیبایی‌شناسی بدن جایگاهی مهم در فرهنگ بورژوایی پیدا کرد. مد لباس و لوازم آرایش به این دلیل گسترش یافت که «بدن زیبا» به ارزشی اساسی در فرهنگ بورژوایی بدل شد.</p> <p dir="RTL"> </p> <p dir="RTL">نکته مهم اما این است که عمدتاً در قرن بیستم هرچه بیشتر ما شاهد تلاقی بدن مفید و بدن زیبا هستیم: تنی که زیباست برای چرخه سرمایه مفید است و مفید بودن و زیبا بودن تقریباً یک چیز هستند. در زمانه حاضر بورژوا بودن تنها به معنای سخت کار کردن و منضبط بودن و مصرف نکردن نیست (آنچنان که در قرن نوزدهم بود). بورژوا بودن تا حدودی به معنی مصرف کردن، زیبا و شیک بودن نیز هست. البته پیشتر هم چنین ارزشی وجود داشته است، اما تحولی که اتفاق افتاده ترکیب کامل بدن مفید و بدن زیباست. حتی خوشگذرانی افراطی که شاید در قرن نوزدهم آشکارا با فرهنگ زاهدانه بورژوایی در تضاد بود، امروز خود بخشی از بورژوا بودن است.</p> <p dir="RTL"> </p> <p dir="RTL"><strong>پارادوکس‌های توسعه</strong></p> <blockquote> <p dir="RTL"><img alt="" src="http://zamanehdev.redbee.nl/u/wp-content/uploads/images.jpg" style="width: 200px; height: 150px; float: right;" />توسعه در یک کلام بورژواسازی جامعه است و این فرایند بورژواسازی همواره با مشکلاتی همراه است. یکی از این مشکلات این است که به شکاف‌های فرهنگی جامعه دامن می‌زند. صاحبان این فرهنگ تشخص اجتماعی می‌یابند و بازندگانی که در درونی کردن آن مشکل دارند احساس حقارت می‌کنند. </p> </blockquote> <p dir="RTL">از یک منظر می‌توانیم بگوییم آنچه پروژه توسعه خوانده می‌شد در وجه فرهنگی به معنای مسلط کردن فرهنگ بورژوایی بوده است. توسعه فرهنگ بورژوایی در جوامع جهان سوم با مشکلات و شکست‌هایی همراه بوده است. در این جوامع معمولاً این فرهنگ از بالا و به میانجی قدرت دولتی به جامعه تحمیل می‌شود.</p> <p dir="RTL"> </p> <p dir="RTL">بنابراین از نگاه مردم، فرهنگ بورژوایی پدیده‌ای است که در دولت‌های غرب‌گرا ریشه دارد. این خود باعث می‌شود بسیاری تصور کنند با فرهنگ غربی مواجه هستند. از طرفی دیگر توسعه اقتصادی و گسترش شهرنشینی و تحول ساختارهای اجتماعی خود به خود امکان فراخی ایجاد می‌کند برای گسترش فرهنگ بورژوایی که ما به دو بعد از آن اشاره کردیم.</p> <p dir="RTL"> </p> <p dir="RTL">توسعه در یک کلام بورژواسازی جامعه است و این فرایند بورژواسازی همواره با مشکلاتی همراه است. یکی از این مشکلات این است که به شکاف‌های فرهنگی جامعه دامن می‌زند. صاحبان این فرهنگ تشخص اجتماعی می‌یابند و بازندگانی که در درونی کردن آن مشکل دارند احساس حقارت می‌کنند.</p> <p dir="RTL"> </p> <p dir="RTL">جمهوری اسلامی از ابتدا حکومتی بر ضد فرهنگ بورژوا بوده است. در برابر آن قصد حکومت این بوده است که چیری به نام فرهنگ اسلامی را گسترش دهد. تصور این بوده که حکومت پهلوی فرهنگی غربی را که نام دیگر فرهنگی بورژوایی ست، گسترش داده و ما را از اصالت اسلامی خود دور کرده است. پس وظیفه دولت اسلامی محو کردن فرهنگ غربی و بسط فرهنگ اسلامی است.</p> <p dir="RTL"> </p> <p dir="RTL">تناقض طنزآمیز حکومت اسلامی اما هنگامی آغاز شد که پروژه توسعه اقتصادی را آغاز کرد. پروژه‌ای که تاکنون ادامه داشته است. بی‌شک توسعه اقتصادی با تحولاتی اجتماعی همراه است و این تحولات در نهایت میدانی فراخ برای فرهنگی بورژوا و مدرنیته‌ای شهری باز می‌کند.</p> <p dir="RTL"> </p> <p dir="RTL"><strong>مواجهه با مدرنیته شهری</strong></p> <p dir="RTL"> </p> <p dir="RTL">فرهنگ بورژوایی را می‌توان مدرنیته شهری نیز خواند به شرط اینکه آن را جامد و ذات‌مند در نظر نگیریم. این فرهنگ به طور مرتب در حال تحول است. آیا باید آن را پذیرفت؟ جامعه ما چندین دهه با چنین سئوالی درگیر بوده است، اما به نظر می‌رسد جامعه برخلاف دولت راه خویش را انتخاب کرده است: مدرنیته شهری بخشی جدایی‌ناپذیر از زندگی مدرن است. نفی آن ناممکن است. اروتیسم شهری، مد‌گرایی، نسبیت ارز‌ش‌های سنتی اخلاقی، لذت‌جویی و غیره همه از وجوه مدرنیته شهری هستند.</p> <p dir="RTL"> </p> <p dir="RTL">ما باید قدرت مواجهه با این مدرنیته شهری را داشته باشیم. وحشت محافظه‌کارانه از پیامدهای این فرهنگ در بدترین حالت به استبدادی از جنس حکومت اسلامی منجر می‌شود و در بهترین حالت به اشمئزازی دائمی از شهر مدرن و مظاهر آن. بدون شک تغییر درونی مدرنیته شهری در جهت عادلانه‌تر کردن و دموکراتیک‌تر آن ممکن و مطلوب است، اما پیش از آن باید روح مدرن آن را پذیرفته باشیم.</p>
امید مهرداد ـ نفرت از «سبک زندگی غربی» یکی از مضامین آشنای سیاستگذاران و منتقدان فرهنگی جمهوری اسلامی است.
حکومت اسلامی از همان ابتدا با ادعای بازگشت به فرهنگ اسلامی و بومی به روی کار آمد. به تازگی محمد فنایی اشکوری، عضو هیئت علمی موسسه آموزشی و پژوهشی امام خمینی گفته است: «در سبک زندگی غربی تنوعطلبی و مصرفگرایی حرف اول را میزند.»
خبرگزاری مهر در گزارش خود درباره سخنان فنایی اشکوری مینویسد: «وی سبک زندگی ماتریالیستی را سبکی خودمحور، دنیاگرا، بدون خدا و عاری از هرگونه نوع دوستی ارزیابی کرد و افزود: سبک زندگی با دینداری ما مرتبط است. فرق تحقیق و تقلید در این است که تقلید بدون هیچگونه منطقی صورت میگیرد، ولی تحقیق برای حقیقتجویی است و تلاش میکند با استدلال جنبههای مثبت را شناسایی کند.»
فنایی اشکوری از مصرف زیاد لوازم آرایش همچنین اظهار نگرانی میکند و میگوید اینها اطوارهای غربی است. او در مجموع میگوید: «سبک زندگی غربی» هویت ملی را زیر سئوال برده است.
حال پرسش این است: آنچه فنایی اشکوری «سبک زندگی غربی» مینامد، دقیقاً چیست؟
فرهنگ بورژوایی
نفرت از چیزی که زندگی غربی خوانده میشود در جامعه ما تاریخی طولانیتر از جمهوری اسلامی دارد. پیش از انقلاب، خصوصاً در سالهای پس از کودتا احساس نوعی بیگانگی با فرهنگی که به تدریج گسترش مییافت، وجود داشت.
نام این فرهنگ نامها و القاب گوناگونی داشت: «فرهنگ غربی»، «فرهنگ مادی»، «فرهنگ سرمایهداری» و غیره. از آنجا که منشاء این فرهنگ در غرب بوده، برچسب «فرهنگ غربی» از دیگران محبوبتر مناسبتر به نظر رسیده، اما آیا در خود جوامع غربی این پدیده عادی و بدیهی است؟ آیا میتوان گفت این پدیده، فرهنگ بومی جوامع اروپایی است؛ همچنان که «فرهنگ هندی» بومی سرزمین هندوستان است؟ با نگاهی به تاریخ اروپا میتوانیم بفهمیم پدیده مورد بحث به نسبت جدید است و ریشه در فرایندهای مختلف اقتصادی و اجتماعی دارد که در این جوامع به وجود آمده است. فرایندهایی که کم و بیش اکنون در سراسر جهان گسترش یافته است. پدیدهای که میتوانیم آن را فرهنگ بورژوایی بخوانیم.
کلمه بورژوا سوءتفاهمهای بسیاری را در خود حمل میکند. در زبان روزمره این کلمه تا حدود زیادی به ناسزا بدل شده است. از طرف دیگر در خود کلمه نیز ـ در بیشتر زبانهای اروپایی ـ ابهامی ذاتی وجود دارد چرا که دو معنای به نسبت متفاوت را در خود حمل میکند: از سویی بورژوا ـ که در لغت به معنای شهرنشین است ـ عنوان گروهی اجتماعی بوده که از قرون وسطا و پس از آن تا پیش از انقلاب فرانسه در شهرها زندگی میکردند. این کلمه در این معنا در واقع حدوداً مترادف بوده است با طبقه متوسط شهرنشین. از سویی دیگر در جامعهشناسی و به خصوص در ادبیات مارکسیستی بورژوا طبقه مسلط جامعه سرمایهداری است. در این بررسی کوتاه ما به طور موقت میتوانیم این دو معنی را تا حدی از یکدیگر تفکیک کنیم:
بورژوا به معنای عام؛ ساکنان شهرهای مدرن که حاملان فرهنگ شهری مدرن هستند و هم شامل طبقه متوسط میشوند و هم طبقات بالا.
بورژوا به معنای خاص کلمه؛ طبقه مسلط در جامعه سرمایهداری. در نوشتار حاضر وقتی میگوییم فرهنگ بورژوا بیشتر معنای اول را مد نظر داریم که عامتر است و فقط محدود به طبقات بالا نیست، اگرچه یکی از سرچشمههای اصلیاش آنجاست، اما این فرهنگ چه ویژگیهایی دارد؟
بدن مفید ـ بدن زیبا
تعریف فرهنگ بورژوایی کار سادهای نیست. یک دشواری به بعد تاریخی مسئله برمیگردد. فرهنگ بورژوایی از سده نوزدهم تاکنون دستخوش تحولات به نسبت مهمی شده است. در اینجا تنها میکوشیم به دو عنصر مهم اشاره کنیم که نقشی به نسبت محوری در این فرهنگ ایفا میکنند.
از همان سده نوزدهم تبدیل بدن انسان به بدنی مفید عنصری اساسی در فرهنگ بورژوایی بود. جمعیتهای انسانی به مثابه نیروی کار تعریف شدند و ساختن بدن مفید به دغدغه اصلی نهادهای جامعه سرمایهداری بدل شد. بدن انسان به مادهای بدل شد که باید شکل داده شود تا به ماشین کوچکی برای تولید بدل شود. «آموزش نیروی کار» که از آن زمان به بعد به تدریج گسترش یافت، چیزی نیست جز همین شکل دادن به بدن و ساختن «بدن مفید». کارگران شاید سمبل این پدیده هستند، اما نباید تصور کرد که شکل دادن به بدن تنها محدود به کارگران است. جامعه به طور کلی نیروی کار است و هر فرد انسانی باید به بدنی مفید بدل شود.
در همان قرن نوزدهم عنصر دیگری نیز در فرهنگ بورژوایی وجود داشت که میتوانیم آن را فرهنگ تن بنامیم. بهداشت شخصی، فردیت یافتن و تشخص یافتن تن از نشانههای این فرهنگ تن است. به تدریج این فرهنگ به تمام جامعه سرایت کرد که البته هر طبقه بر اساس امکانات و افق ذهنی خود کم یا زیاد توانست این فرهنگ تن را درونی کند. این پدیده در نهایت تبدیل به عنصری در فرهنگ بورژوایی شد که میتوانیم آن را «بدن زیبا» بخوانیم. زیباییشناسی بدن جایگاهی مهم در فرهنگ بورژوایی پیدا کرد. مد لباس و لوازم آرایش به این دلیل گسترش یافت که «بدن زیبا» به ارزشی اساسی در فرهنگ بورژوایی بدل شد.
نکته مهم اما این است که عمدتاً در قرن بیستم هرچه بیشتر ما شاهد تلاقی بدن مفید و بدن زیبا هستیم: تنی که زیباست برای چرخه سرمایه مفید است و مفید بودن و زیبا بودن تقریباً یک چیز هستند. در زمانه حاضر بورژوا بودن تنها به معنای سخت کار کردن و منضبط بودن و مصرف نکردن نیست (آنچنان که در قرن نوزدهم بود). بورژوا بودن تا حدودی به معنی مصرف کردن، زیبا و شیک بودن نیز هست. البته پیشتر هم چنین ارزشی وجود داشته است، اما تحولی که اتفاق افتاده ترکیب کامل بدن مفید و بدن زیباست. حتی خوشگذرانی افراطی که شاید در قرن نوزدهم آشکارا با فرهنگ زاهدانه بورژوایی در تضاد بود، امروز خود بخشی از بورژوا بودن است.
پارادوکسهای توسعه
از یک منظر میتوانیم بگوییم آنچه پروژه توسعه خوانده میشد در وجه فرهنگی به معنای مسلط کردن فرهنگ بورژوایی بوده است. توسعه فرهنگ بورژوایی در جوامع جهان سوم با مشکلات و شکستهایی همراه بوده است. در این جوامع معمولاً این فرهنگ از بالا و به میانجی قدرت دولتی به جامعه تحمیل میشود.
بنابراین از نگاه مردم، فرهنگ بورژوایی پدیدهای است که در دولتهای غربگرا ریشه دارد. این خود باعث میشود بسیاری تصور کنند با فرهنگ غربی مواجه هستند. از طرفی دیگر توسعه اقتصادی و گسترش شهرنشینی و تحول ساختارهای اجتماعی خود به خود امکان فراخی ایجاد میکند برای گسترش فرهنگ بورژوایی که ما به دو بعد از آن اشاره کردیم.
توسعه در یک کلام بورژواسازی جامعه است و این فرایند بورژواسازی همواره با مشکلاتی همراه است. یکی از این مشکلات این است که به شکافهای فرهنگی جامعه دامن میزند. صاحبان این فرهنگ تشخص اجتماعی مییابند و بازندگانی که در درونی کردن آن مشکل دارند احساس حقارت میکنند.
جمهوری اسلامی از ابتدا حکومتی بر ضد فرهنگ بورژوا بوده است. در برابر آن قصد حکومت این بوده است که چیری به نام فرهنگ اسلامی را گسترش دهد. تصور این بوده که حکومت پهلوی فرهنگی غربی را که نام دیگر فرهنگی بورژوایی ست، گسترش داده و ما را از اصالت اسلامی خود دور کرده است. پس وظیفه دولت اسلامی محو کردن فرهنگ غربی و بسط فرهنگ اسلامی است.
تناقض طنزآمیز حکومت اسلامی اما هنگامی آغاز شد که پروژه توسعه اقتصادی را آغاز کرد. پروژهای که تاکنون ادامه داشته است. بیشک توسعه اقتصادی با تحولاتی اجتماعی همراه است و این تحولات در نهایت میدانی فراخ برای فرهنگی بورژوا و مدرنیتهای شهری باز میکند.
مواجهه با مدرنیته شهری
فرهنگ بورژوایی را میتوان مدرنیته شهری نیز خواند به شرط اینکه آن را جامد و ذاتمند در نظر نگیریم. این فرهنگ به طور مرتب در حال تحول است. آیا باید آن را پذیرفت؟ جامعه ما چندین دهه با چنین سئوالی درگیر بوده است، اما به نظر میرسد جامعه برخلاف دولت راه خویش را انتخاب کرده است: مدرنیته شهری بخشی جداییناپذیر از زندگی مدرن است. نفی آن ناممکن است. اروتیسم شهری، مدگرایی، نسبیت ارزشهای سنتی اخلاقی، لذتجویی و غیره همه از وجوه مدرنیته شهری هستند.
ما باید قدرت مواجهه با این مدرنیته شهری را داشته باشیم. وحشت محافظهکارانه از پیامدهای این فرهنگ در بدترین حالت به استبدادی از جنس حکومت اسلامی منجر میشود و در بهترین حالت به اشمئزازی دائمی از شهر مدرن و مظاهر آن. بدون شک تغییر درونی مدرنیته شهری در جهت عادلانهتر کردن و دموکراتیکتر آن ممکن و مطلوب است، اما پیش از آن باید روح مدرن آن را پذیرفته باشیم.
نظرها
کاربر مهمان
مطلب بسیار جالبی را شما مورد سوال قرار دادید ولی خیلی کلی به پرداختید و پایان رساندید. این مطلب نیاز به تحقیق و تجریه زیاد دارد. ولی آنچه این عضو هیئت علمی راجع به تقلید و تحقیق گفته و شما در اول متن به آن اشاره کردید که بنیان جمهوری اسلامی که بر پایه تقلید است را خودش زیر سوال برده!
کاربر مهمان
واقعاً؟ ساکنان شهرهای بزرگ فقط طبقات متوسط و طبقات بالا هستند؟ "تنی که زیباست برای چرخه سرمایه مفید است و مفید بودن و زیبا بودن تقریباً یک چیز هستند. " این دستگاه زیباشناسی را از کجا آوردهاید؟ اصلاً نویسنده میداند زیباشناسی یعنی چه؟ حداقل این مدخل ویکی پدیا را نگاه کرده؟ http://en.wikipedia.org/wiki/Aesthetics آخر در رادیو زمانه یکی نبود این مطلب را بخواند و ببیند با چه استدلالی سستی از فرهنگ شهرهای مدرن به مصرفگرایی رسیده است؟ رابطه مدرنیته با مصرفگرایی چیست؟
پیرزاد
مفهوم سبک زندگی برای ما ایرانیان هنوز شناخته شده نیست و چه خوب است که شما به این موضوع می پردازید و امیدوارم در آینده بیشتر و بیشتر این مفهوم را باز کنید، بتازگی سمیناری هم در مورد سبک زندگی اسلامی در ایران برگزار شده بود و در همان روز هم مجسمه های بودایی را جمع کرده بودند بنام مبارزه با تهاجم فرهنگی، چون برخی مردم به این آیین که مدیتیشن و بسیاری سلوک آرامبخش دیگر را ترویج میکند روی آورده اند. برخی فکر می کنند که سبک زندگی یا لایف استایل فقط مسائل سبکی هستند که اغلب در بخشهای سرگرمی منتشر میشوند و این نشان دهنده این است که چقدر ناروشنی و عدم شناخت در این مورد وجود دارد
امید مهرداد
دوست عزیز ممنون از نظرتان پیشنهاد می کنم به این کتاب مراجعه کنید: تمدن مادی؛ اقتصاد و سرمایه داری از قرن پانزدهم تا هجدهم از فرنان برودل. به ویکی پدیا اعتماد نکنید.