ارتباط ناشناخته. ارتباط بدون سانسور. ارتباط برقرار نمی‌شود. سایت اصلی احتمالاً زیر سانسور است. ارتباط با سایت (های) موازی برقرار شد. ارتباط برقرار نمی‌شود. ارتباط اینترنت خود را امتحان کنید. احتمال دارد اینترنت به طور سراسری قطع شده باشد. ادامه مطلب

جنبش فدائی کدام نيروی اجتماعی را بسيج کرد؟

جنبش فدائی گرچه قادر نشد طبقه کارگر و دهقانان را بسيج و به سوی خود جلب کند، اما توانست بيشترين تاثير را بر طبقه متوسط جديد و به‌ويژه در دانشگاه ها و بر گروه های مختلف روشنفکر بگذارد و از بين آن ها نيروی وسيعی را آزاد و بخشی را جذب کند.

در پنجاهمين سالگرد رويداد سياهکل و شکل گيری جنبش فدائی، ضرورت دارد بار ديگر اين سئوال را در مقابل خود قرار دهيم که اين جنبش چه اهدافی را دنبال می کرد، آيا به اهداف خود دست يافت يا ناکام ماند؟ و يا اينکه روندها به گونه ديگری پيش رفت؟  

اميرپرويز پويان در جزوه «ضرورت مبارزه مسلحانه و رد تئوری بقا» و مسعود احمدزاده در جزوه «مبارزه مسلحانه، هم استراتژی و هم تاکتيک» ضرورت مبارزه مسلحانه و اقدام انقلابی پيشرو را تبيين کردند. در اين دو جزوه مسئله اصلی شکستن سد ديکتاتوری، رهاسازی کارگران و دهقانان و بسيج آن ها برای انجام انقلاب است. امر بسيج برای انقلاب، مسئله کانونی جنبش فدائی بود.

پايه تحليل آن دو به وضعيت اقتصادی ـ اجتماعی دهه ۴۰ و رفرم ها و ديکتاتوری محمدرضا شاه و ذهنيت مردم بر می گشت. مسعود احمدزاده در جزوه گفته شده به تحليل وضعيت اقتصادی ـ اجتماعی می‌پردازد و از تشديد تضادها صحبت می کند. او بعد از نقل قولی از مارکس از «هجدهم برومر لوئی بناپارت» در مورد اصلاحات ارضی بورژوازی، می گويد: «اگر در فرانسه دو نسل می‌بايست می گذشت تا "خرابی وضع زراعت و بدهکاری تصاعدی زارع" محسوس گردد، در اينجا حتی چند سال هم زياد بود تا زارع  خود را زير بار سنگينی از قرض ببييد.» او اضافه می کند؛ «"انقلاب سفيد" نه تنها دردی از دردهای اکثريت قاطع روستائيان را دوا نکرد، بلکه در مقياسی وسيع تضاد رعيت و ارباب را در تضاد دهقان با بوروکراسی و ماشين سرکوب‌کننده دولت جمع کرد.»

بنيانگذاران جنبش فدائی معتقد بودند... ايران علیرغم فقدان جنبش توده ای خودبخودی وسيع در موقعيت انقلابی قرار دارد

اميرپرويز پويان هم در جزوه گفته شده همين موضوع را در رابطه با کارگران مطرح کرده و می گويد: «در کارخانه ها، بهره کشی به بيشرمانه ترين شکل خود جريان دارد. کارگران از هرگونه تامين اجتماعی بی بهره اند، نيروی کار همانقدر خريده می شود که برای حفظ کميت مناسبی برای حجم مورد نياز توليد لازم است.» و اضافه می کند اگر ما رنج آن ها را می نويسيم، آن ها اين رنج را خود به طور مدام تجربه می کنند، با اين همه آن را تحمل می کنند.

بنيانگذاران جنبش فدائی معتقد بودند که انقلاب سفيد و اصلاحات دهه ۴۰ دردها و مشکلات جامعه ايران را حل نکرده و تضادها در جامعه نه تنها کاهش نيافته، بلکه بيشتر هم شده است. آن ها براساس اين تحليل به اين دريافت رسيدند که ايران علیرغم فقدان «جنبش توده ای خودبخودی وسيع» در موقعيت انقلابی قرار دارد. مسعود احمدزاده سئوال می کند که آيا وجود «جنبش توده ای خودبخودی وسيع» برای شکل گيری موقعيت انقلابی جنبه مطلق دارد و هميشه و در هر شرايطی درست است؟ و پاسخ می دهد به نظر من نه. و اضافه می کند در شرايط کنونی ايران نمی توان عدم وجود «جنبش های خودبخودی وسيع» را به معنی عدم وجود شرايط عينی دانست.

گردهمایی هواداران چریک‌هایی فدائی در دانشگاه تهران پس از انقلاب

هم مسعود احمدزاده و هم پرويز پويان با مبنا قرار دادن وجود شرايط عينی، فقدان جنبش توده‌ای خودبخودی را نه در رشد ناکافی تضادها، بلکه ناشی از سرکوب مداوم پليس و بی عملی پيشرو می‌دانستند. پويان علت اصلی اين فقدان جنبش توده ای را در يک چيز خلاصه می کرد: «زيرا (کارگران) نيروی دشمن خود را مطلق و ناتوانی خود را برای رهایی از سلطه دشمن مطلق می پندارند. چگونه می توان با ضعف مطلق در برابر نيرویی مطلق در انديشه رهائی بود؟» به نظر او: «جز از راه تغيير اين محاسبه، جز از طريق خدشه دار کردن اين دو مطلق در ذهن آنان. نمی تواند برقرار شود.» او «قدرت انقلابی» را برای در هم شکستن دو مطلق به ميان کشد. مسعود احمدزاده هم «موتور کوچک و موتور بزرگ« را که از رژی دبره گرفته بود، مطرح کرد. به نظر او با راه افتان موتور کوچک، موتور بزرگ راه خواهد افتاد.

فدائيان با چنين استراتژی مبارزه مسلحانه را آغاز کردند و به اين اميد که مبارزه به سرعت سراسری خواهد شد، حمايت معنوی کارگران و دهقانان در گام نخست و در گام بعدی حمايت فعال آن ها را جلب خواهد کرد. بدين ترتيب کارگران و دهقانان از قيد «ديکتاتوری امپريايستی» رها شده و به جنبش خواهند پيوست.

بيژن جزنی ديدگاه متفاوتی با مسعود احمدزاده داشت. او با وجود تائيد مبارزه مسلحانه، به وجود موقعيت انقلابی باور نداشت و براين نظر بود که اصلاحات دهه ۴۰ بسياری از تضادها را حل کرده و يا کاهش داده و رژيم در موقعيت مستحکم تری قرار دارد. اين تصور نادرست است که با فداکاری و جانبازی پيشرو در زمان کوتاه، مبارزه توده ای می شود. 

تحليل احمدزاده و پويان از اوضاع سياسی ـ اجتماعی آنروز ايران، نتايج اصلاحات شاه، تضادهای جامعه، وضعيت کارگران و دهقانان اشتباه بود و مهم تر از همه آن ها درک درستی از شرايط انقلابی نداشتند. نه در سطح جامعه نارضايتی گسترده و اعتراضات توده ای وجود داشت و نه می شد از ناکارایی حکومت در اداره کشور و عاجز بودن آن از اعمال سلطه صحبت کرد.

در آن سال ها نظر مسعود احمدزاده و پرويز پويان اساس مبارزه فدائيان بود. اما واقعيت نشان داد به رغم جانبازی ها و بازتاب گسترده مبارزه مسلخانه در سطح جامعه، مبارزه توده ای نشد، سد ديکتاتوری شکست، سرکوب رژيم تشديد و زندان های از مخالفين پر گرديد.  

تحليل احمدزاده و پويان از اوضاع سياسی ـ اجتماعی آنروز ايران، نتايج اصلاحات شاه، تضادهای جامعه، وضعيت کارگران و دهقانان اشتباه بود و مهمتر از همه آن ها درک درستی از «شرايط انقلابی» نداشتند. نه در سطح جامعه نارضايتی گسترده و اعتراضات توده ای وجود داشت و نه می شد از ناکارایی حکومت در اداره کشور و عاجز بودن آن از اعمال سلطه صحبت کرد.  

می توان گفت تئوری «موتور کوچک و موتور بزرگ» عمل نکرد و جنبش فدائی به دلايل مختلف از جمله آماده نبودن شرايط انقلابی به اهداف خود که بسيج کارگران و دهقانان بود، دست نيافت. گرچه چند سال بعد شرايط انقلابی شکل گرفت و انقلاب به رهبری خمينی انجام گرفت.

جنبش فدائی گرچه قادر نشد طبقه کارگر و دهقانان را بسيج و به سوی خود جلب کند. اما اين جنبش توانست بيشترين تاثير را بر طبقه متوسط جديد و به‌ويژه در دانشگاه ها و بر گروه های مختلف روشنفکر بگذارد و از بين آن ها نيروی وسيعی را آزاد و گروه هایی از آنان را جذب کند. فعاليت مخفی و الزامات آن و به ويژه ساختار تشکيلاتی سازمان چريکی اجازه نمی داد که نيروی وسيعی را که سازمان آزاد کرده بود، سازماندهی کند. اين نيرو قبل ار انقلاب در گروه های هوادار متشکل شدند. 

بعد از انقلاب سازمان از يک گروه چريکی به يک سازمان سياسی سراسری فراروئيد. عده اعضای مخفی سازمان در سال ۱۳۵۷ چند ده نفر بود. در حالی که با پيوستن گروه های هوادار، هواداران و زندانيان آزاد شده، هزاران نفر در سازمان در سال های اول انقلاب سازماندهی شدند. بسيج اين نيروی اجتماعی، جنبش فدائی را قادر ساخت که به حيات خود ادامه دهد. امروز ما ياد ۵۰ سالگی اين جنبش را گرامی می‌داريم.

این مطلب را پسندیدید؟ کمک مالی شما به ما این امکان را خواهد داد که از این نوع مطالب بیشتر منتشر کنیم.

آیا مایل هستید ما را در تحقیق و نوشتن تعداد بیشتری از این‌گونه مطالب یاری کنید؟

.در حال حاضر امکان دریافت کمک مخاطبان ساکن ایران وجود ندارد

توضیح بیشتر در مورد اینکه چطور از ما حمایت کنید

نظر بدهید

در پرکردن فرم خطایی صورت گرفته

نظرها

  • شهروند

    از متن"جنبش فدائی گرچه قادر نشد طبقه کارگر و دهقانان را بسيج و به سوی خود جلب کند. اما اين جنبش توانست بيشترين تاثير را بر طبقه متوسط جديد و به‌ويژه در دانشگاه ها و بر گروه های مختلف روشنفکر بگذارد و از بين آن ها نيروی وسيعی را آزاد و گروه هایی از آنان را جذب کند. فعاليت مخفی و الزامات آن و به ويژه ساختار تشکيلاتی سازمان چريکی اجازه نمی داد که نيروی وسيعی را که سازمان آزاد کرده بود، سازماندهی کند." ولی سازمان نتوانست نیروهائی را که جذب سازمان شده بودند نگه دارد و با ریزش نیرو روبرو شد

  • سیامک

    زنده یاد رفیق سیامک اسدیان یکی از درخشان ترین چهره های مبارزهء مسلحانه قبل و بعد از انقلاب بود, که از سنین نوجوانی به جنبش پیوست, و تا لحضهء آخر از هیچ تلاش و کوششی دریغ نداشت.