ارتباط ناشناخته. ارتباط بدون سانسور. ارتباط برقرار نمی‌شود. سایت اصلی احتمالاً زیر سانسور است. ارتباط با سایت (های) موازی برقرار شد. ارتباط برقرار نمی‌شود. ارتباط اینترنت خود را امتحان کنید. احتمال دارد اینترنت به طور سراسری قطع شده باشد. ادامه مطلب

به طالب نمی‎شود باور کرد - خرده روایت‌هایی از روزگار طالبان

افغانستان در وضعیتی بسیار حساس قرار دارد و نگرانی‌ها از بازگشت طالبان به قدرت تشدید شده است. تفکر طالبانی بیشتر از هر کس دیگری برای جوانان ناپذیرفتنی است. کسانی که یا در زمان حاکمیت طالبان نوجوان بودند یا پس از سرنگونی این رژیم زاده شده‌اند.

- هنوز وقت نماز شام نشده بود، چند تکه لباس کهنه‎ای که به دست داشتم، برداشتم تا به موقع به ادای نمازم برسم و راهِ خانه در پیش گیرم. نماز شام را در مسجد جامع پلُ‎خشتی کابل به جا آورده بودم. از مسجد کمی دور شده بودم که با شلاق «تازیانه» به پشت شانه‎ام زد و مرا دوباره به سوی مسجد کشانید. هیچ باور نداشت که من در جماعت نمازم را قبلا به جا آورده بودم. به این وضعیت عادت کرده بودم؛ روزی هم شده بود که در یک روز سه بار نماز پیشین را با جبر و گاهی هم بی وضو، ادا کرده بودم. همین که به خانه رسیدم، وضعیت دگرگون به نظر می‌رسید. مردی با دستار سیاه، موهای ژولیده بلند، چشمان سرمه کشیده و با یک تازیانه، در عقب دَر منتظر بود. همین که نزدیک شدم با کافر خواندن من، با ضرب و شتم در برابر دید فرزندانم، مرا برد به پایگاه نظامی‌شان؛ چند روزی را با شکنجه‌های سخت سپری کردم و پس از آن مرا به زندان پلُ‎چرخی بردند. یک سال و شش ماه را در زندان به سر بردم. نزدیک‌های بامداد بود که دَر زندان باز شد و همه فرار کردیم، چون حاکمیت طالبان با حمله‌های سنگین امریکایی‌ها سقوط کرد و زندانیان نیز آزاد شدند.

این بخشی از حکایت ژنرال علی حیدر (نام مستعار) است. علی حیدر از افسران ارشد حکومت داکتر نجیب، رئیس جمهوری پیشین افغانستان است. این نظامی آب دیده در جنگ‎ها با مجاهدین و هم با طالبان، پس از سرنگونی رژیم طالبان، تا همین سه سال پیش مسئولیت مهمی در ارتش این کشور داشت. علی حیدر اکنون بازنشسته شده و به کار و بار آزاد رو آورده است؛ دو پسرش نیز از افسران ارتش استند.

افغانستان در وضعیتی بسیار حساس قرار دارد. تا کمتر از پنج ماه دیگر کل نیروهای خارجی و امریکایی از افغانستان بیرون می‎شوند و این پایانی‎ است بر طولانی‌ترین جنگ امریکا در تاریخ این کشور. جنگی که برای نابودی گروه‌های هراس‌افگن پس از حمله خونین القاعده در امریکا به افغانستان کشانیده شد و تخت و تاج رژیم پنج ساله طالبان، در چند روز از میان برداشته شد.

این ۲۰ سالِ پس از رژیم طالبان در افغانستان درس‌های بسیاری از گذشته داشته است و فرصت‌های زیادی نیز از دست رفته ‎است. مثلا در این مدت، طالبان از صفر به فعالیت‌های نظامی خود از خاک پاکستان سر و سامان بخشیدند و حالا درست در موقعیتی قرار دارند که ادعای پیروزی در نبرد ۲۰ ساله با غرب را می‎کنند و برای مردم افغانستان و حکومت این کشور درباره چگونگی نظام آینده سیاسی افغانستان، خط و نشان می‎کشند. این امر مردمان این کشور را به شدت نگران آینده‌شان ساخته است. آینده‎ای که ظاهرا تاریک‎تر از گذشته به نظر می‌رسد.

از روزگار طالبان در افغانستان

زمانه در این گزارش و گزارش‌هایی دیگر به تجربه‌هایی از دوران حاکمیت طالبان در افغانستان و پس از سرنگونی رژیم این گروه پس از سال ۲۰۰۱ میلادی می‌پردازد. به تجربیاتی از بزرگان «افراد مسن» و نسل نو افغانستان که هر دو دوره را به درستی به تجربه گرفته‎اند. کسانی که از هر دو دوره حکایت‌های متفاوت «خوش و ناخوش» دارند. دوره حاکمیت طالبان در افغانستان همراه است با پهلوهای بسیار تاریک.

بیشتر از هر کس دیگری، برای جوانان تفکر طالبانی ناپذیرفتنی است. کسانی که یا در زمان حاکمیت طالبان نوجوان بودند یا پس از سرنگونی این رژیم زاده شده‌اند.

در دو دهه پسین، جوانان نقش مهمی در افغانستان پسا طالبان بازی کرده‌اند. پیشرفت‌های جوانان را در این مدت نمی‌شود نادیده گرفت. همین اکنون جوانان زیادی در سمت‌های بلند در همه بخش‎ها در دولت افغانستان مصروف فعالیت استند.

جمشید یما یکی از جوانانی است که در زمان حاکمیت طالبان تنها هفت سال داشت. او در دوره پسا طالبان به کار و بار پر‌رونقی دست یافته است و یکی از سرمایه‎گذاران نسل نو افغانستان است. یما از تجارت پیشه‎گان جوانی است که پدرش در زمان حاکمیت طالبان در جاده‌های پایتخت بارکشی می‌کرد؛ هر چند این مرد تنگ‌دست، از مأموران ارشد وزارت خارجه افغانستان پیش از رژیم طالبان بود. جمشید یما در گفت‎وگو با زمانه از وضعیتی که در افغانستان پیش آمده است به شدت ابراز نگرانی می‌کند:

«در زمان طالبان صنف (کلاس) دوم مکتب بودم. خیلی خوب یادم است که حتی غذای کافی برای خوردن نداشتیم. پدرم در جاده‌های کابل بار‌کشی می‌کرد. هرگز نمی‌خواهم که به آن گذشته تلخ و خیلی تاریک برگردم. نمی‎شود که بر طالبان باور کرد.»

از روزگار طالبان در افغانستان

ترس ژنرال علی حیدر نیز این است که سرنوشت خودش در زمان حاکمیت طالبان بر سر پسرانش بیاید که افسران ارشد ارتش افغانستان استند: ناداری و دست‌فروشی در جاده‌های کابل و یک سال و شش ماه ماندن پشت میله‌های زندان، به خاطر نظامی بودنش.

این ژنرال بازنشسته ارتش افغانستان به زمانه می‌گوید که اگر رژیم طالبان سقوط نمی‌کرد ممکن بود در زندان بپوسد. 

این نظامی پیشین افغانستان در هنگام حاکمیت طالبان در جاده‌های کابل دست‌فروشی کرده است. لباس‌های کهنه و گاهی هم آهن پاره خرید و فروش کرده.

این نظامی می‌گوید که در تلخ‌ترین شرایط زندگی نیز نخواسته افغانستان را ترک کند، هر چند می‌گویند فرصت‌های بسیاری برایش پیش آمده بوده که به یکی از کشورهای اروپایی پناهنده شود اما هرگز این را نپذیرفته است. 

ژنرال علی حیدر هنگامی که از کار و پس از ادای دو بار نماز شام در یک روز به خانه می‌آید، می‌بیند که یک طالب با یک تازیانه، موهای ژولیده بلند و چشمان سرمه کشیده، پشت دَر خانه‌اش انتظار او را می‎کشد. از آنجا که این ژنرال از نظامیان حکومت کمونیستی داکتر نجیب، رئیس جمهوری پیشین افغانستان بود، با کافر خطاب کردنش او را مورد ضرب و شتم قرار می‎دهد. تقریبا سه و نیم سال پیش از این رویداد، طالبان در نخستین لحظات ورودشان به کابل، داکتر نجیب‌الله را همراه با برادرش به دار کشیده بودند. افراد زیادی را هم که مأموران حکومتی به ویژه نظامی بودند، به زندان بردند.

ژنرال علی حیدر می‌گوید:

«من را بسیار شکنجه کردند. می‌گفتند تو از افراد داکتر نجیب استی و شما ظلم بسیاری بالای مردم کرده‎اید. به هیچ حرفی و به هیچ کتابی گوش نمی‎دادند. روزها درد شکنجه سخت کشیدم. حالا می‌دانم که اگر طالبان دوباره وارد کابل شوند، وضعیت بدتر از آن زمان خواهد شد.»

نسل پسا طالبان در دستاوردهای دو دهه پسین افغانستان نقش برجسته‎ای داشته‌اند. هم اکنون میزان بلندی از جوانان در سمت‌های مهم دولتی مشغول کار استند اما آنچه نگرانی‎های این جوانان را همراه داشته است، آینده ناروشن و عدم تغییر در تفکر طالبان است.

تا کمتر از پنج ماه دیگر (تا یازدهم سپتامبر ۲۰۲۱)، کل نیروهای خارجی و امریکایی از افغانستان بیرون می‌شوند. این نیروها در اوضاعی که نبردها در بیش از نیم افغانستان به شدت ادامه دارند، مأموریتی را که ۲۰ سال پیش برای یک جهان امن و به دور از فعالیت‌های القاعده و دیگر گروه‌های هراس‌افگن در افغانستان آغاز کرده بودند به حالت اولی‌اش می‌گذارند و پس از این، بار این جنگ سنگین را باید مردمان افغانستان به تنهایی بکشند زیرا القاعده هنوز هم رابطه مستحکم با طالبان دارد و گروه داعش نیز خیلی هم خطرناک‎تر در این کشور فعالیت‌های خونین می‌کند. 

حالا مردمان افغانستان با یک سرنوشت ناروشن روبرو استند. رویاهایی که جمشید یما همچون بسیاری از مردمان افغانستان برای شکوفایی این کشور به سر داشتند در حال نابود شدن است زیرا اگر طالبان دوباره صاحب حاکمیت در افغانستان شوند، همه دستاوردها از میان خواهند رفت.

جمشید یما به شدت نگران اوضاع پس از خروج نیروهای امریکایی از افغانستان است:

«طالبان به غیر از ویرانی کشور هیچ مفکوره دیگری در سر ندارند. طالب نه به دموکراسی، نه به آزادی زنان و نه به هیچ ارزش انسانی دیگری باور دارند. اگر طالبان می‌خواهد صلح بکند و به فکر آبادی این کشور استند، چرا دست از کشتار و جنگ برنمی‌دارند؟»

افغانستان دیگر آن کشور دو دهه پیش نیست. این کشور پیشرفت‌ها و آزادی‌های زیادی را صاحب شده است اما آنچه در این مدت تغییر نکرده است، ادامه جنگ‎ها و خشونت‎هاست. پس از ۲۰ سال و با دادن قربانی‌های بسیار، سرنوشت افغانستان دوباره با گروهی به معامله گرفته می‎شود که غرب با هزینه بسیار بلند انسانی و اقتصادی، طولانی‌ترین نبرد را با آنان داشته است. 

در همین زمینه

این مطلب را پسندیدید؟ کمک مالی شما به ما این امکان را خواهد داد که از این نوع مطالب بیشتر منتشر کنیم.

آیا مایل هستید ما را در تحقیق و نوشتن تعداد بیشتری از این‌گونه مطالب یاری کنید؟

.در حال حاضر امکان دریافت کمک مخاطبان ساکن ایران وجود ندارد

توضیح بیشتر در مورد اینکه چطور از ما حمایت کنید

نظر بدهید

در پرکردن فرم خطایی صورت گرفته

نظرها

نظری وجود ندارد.