ارتباط ناشناخته. ارتباط بدون سانسور. ارتباط برقرار نمی‌شود. سایت اصلی احتمالاً زیر سانسور است. ارتباط با سایت (های) موازی برقرار شد. ارتباط برقرار نمی‌شود. ارتباط اینترنت خود را امتحان کنید. احتمال دارد اینترنت به طور سراسری قطع شده باشد. ادامه مطلب

بیانیه‌ای جمعی؛ نگاهی به دو سال جریان روایتگری خشونت جنسی

ما باور داریم اگر می‌تو بتواند فضای درونی خود را گشوده کند و راه را برای بحث و جدل‌های جدی هموار کند، امکان بسط و گسترش فضا (در مقابلِ بستن و متصلب‌کردن آن) فراهم می‌شود؛ تنها در این بستر است که جریان می‌تو امکان فراتر رفتن از ظرفیت‌های کنونی خود و تبدیل شدن به جریانی «اجتماعی» را خواهد داشت و از خطر انحصارگرایی و هویت‌طلبی در امان خواهد ماند.

ما جمعی از پژوهشگران و کنشگران فمینیست، همواره شیفته ساختارشکنی/تابوشکنی کسانی بودیم که این مدت دست به افشاگری زدند. با آنها عصبانی شدیم، غصه خوردیم، همدردی کردیم، در بعضی مواقع همراه شدیم و دست به اقداماتی جمعی زدیم. با این حال پس از گذشتِ حدود دو سال از شروع جریان روایتگری خشونت جنسی در فضای اجتماعی‌‌ـ‌مجازیِ ایرانی و در نگاهی به پشتِ سر، بر آن شدیم در بیانیه پیش ‌رو به نقد سازوکارهایی بپردازیم که به‌گمان‌مان نیازمندِ بازنگری و تغییرند. مدت مدیدی است که باور داریم باید این متن را بنویسیم، اما زمان انتشار آن همواره برای ما محل تردید بوده است. مدت‌ها بود که مسائل و انتقاداتِ جریان می‌تو در ذهن‌مان جا خوش کرده بود. دغدغه اصلی‌ ما در انتشار این متن، دلسرد نکردن افرادِ دلبسته به جریان بود که به‌رغم انتقادات موجود همچنان امیدوارانه در امتداد این جریان حرکت و از آن حمایت می‌کردند. اما هرچه جلوتر رفتیم نه‌تنها از مسائل و نواقص می‌تو کاسته نشد که بر آن افزون شد. احساس کردیم در وضعیت نابسامان حاکم بر فضای اجتماعیِ امروز و برخلاف موج جاری، باید از حرکت چندساله‌ای که در راه مبارزه علیه خشونت جنسی آغاز شده است، از فعالان مدنی و از تشکل‌هایی که سال‌ها برای برابری، آزادی و استقلال زنان مبارزه کرده‌اند، دفاع کنیم. 

با این مقدمه در ادامه نگرانی‌های خود را نسبت به فضای جاری در ۹ بند مکتوب کرده‌ایم:‌

بند ۱: هر روایت آزار، «فضایی» می‌سازد؛ فضایی برای کاستن یا ممتنع کردن امکان آزار جنسی. اساساً کارکرد هر کمپین‌ اجتماعی‌ـ‌مجازی‌ای، خلق فضای جدیدی است برای بسیج کردن نیرویی جمعی علیه آزار و تعرض جنسی. این صدای جمعی می‌تواند سنگری بسازد که از یک‌سو سرپناهی برای آزاردیدگان باشد، از سوی دیگر دامنه‌ خشونت آزارگران را محدود کند و در نهایت به شکل‌گیری نیروی اجتماعیِ حامل تغییر منجر شود. اما همین نیرو و سنگرهای جدید ممکن است آنچنان صلب و انعطاف‌ناپذیر شود که راه را برای «نقد درونی» ببندد؛ آنچنان که هرکس بخواهد بخش یا بخش‌هایی از فضای جدید را به چالش بکشد برچسب «حامی آزارگر» بر پیشانی‌اش داغ می‌شود. به‌ بیان دیگر وقتی فضای روشنگرِ می‌تو به‌حدی متصلب شود که تمام فضاهای موجود را بر اساس دوگانه حامیان می‌تو/مخالفان می‌تو نظم بخشد، آنگاه دیوار نه فقط روبه‌روی آزارگران بلکه در مقابل منتقدانِ همدل با می‌تو نیز کشیده می‌شود. این رویه، نهایتاً جریان را از پویایی و زایایی تهی و فضای می‌‌توی ایرانی را تبدیل به ملک طلق معدودی از «صاحبان فضا» می‌کند. باور داریم اگر می‌تو بتواند فضای درونی خود را گشوده کند و راه را برای بحث و جدل‌های جدی هموار کند، امکان بسط و گسترش فضا (در مقابلِ بستن و متصلب‌کردن آن) فراهم می‌شود؛ تنها در این بستر است که جریان می‌تو امکان فراتر رفتن از ظرفیت‌های کنونی خود و تبدیل شدن به جریانی «اجتماعی» را خواهد داشت و از خطر انحصارگرایی و هویت‌طلبی در امان خواهد ماند.

بند ۲: ازآنجا که می‌تو بر بستر آنلاین جریان دارد، بر منطق «همدلی عمومی» به نفع راوی یا علیه آزارگر پیش می‌رود. این رویه اگرچه ممکن است در برخی موارد برای جریان روایتگری موفقیت‌هایِ مقطعی به همراه داشته باشد، اما باید نسبت به مخاطراتش نیز هشیار بود. چرا که چنین روندی نه در حیات اجتماعیِ جامعه بلکه در فضای مجازی کارگزاری شده و بسیار مستعد حل شدن در سازوکار‌ها و الگوهای الگوریتمیک پلتفرم‌های شبکه‌های اجتماعی است. 

متهمان به آزار هم، مخصوصا آن دسته که قدرت رسانه‌ای، شهرت و محبوبیت عمومی بیشتری دارند و می‌توانند در این فضای آنلاین «بازی» کنند، از این امکان به نفع بسیج‌کردن احساسات و کلیشه‌های زن‌ستیزانه‌ای که به‌سهولت و به‌طور روزمره بازتولید می‌شوند و همچنین برای بی‌اعتبارسازی روایات خشونت جنسی سود خواهند جست. همچنانکه ما نیز در این دو سال شاهد مواردی بودیم که مسئله روایتگری به شکلی زرد تبدیل به یارکشی افراد در فضایی به شدت قطبی شد. این شکل از تقلیلِ حرکت‌های اجتماعی به تقابل‌های چند شخص خاص و هضم‌ و‌ جذب و دفع شدن مقوله‌ای اجتماعی از دستگاه هاضمه‌ رسانه‌ای و آنلاین و تبدیل آن به تفاله‌ خبری پربیننده و «پرحاشیه»، کل جریان روایتگری را تحت‌الشعاع قرار می‌دهد. در چنین سازوکاری تمام آن نقش اجتماعی‌ای که برای افراد در نظر گرفته شده به «لایکــ» کردن/نکردن تخفیف داده می‌شود. گذر از این، مکانیزم «طرفدارها و فالوئرها» و فعالیت در زمینی که افراد جامعه را به شکلی جدی‌تر در قبال مسئله‌ آزار مسئول و به «نیرویی اجتماعی» تبدیل کند، موضوعی است که امروز باید به‌طور جدی بر آن درنگ کرد.

بند ۳: از تمرکز بر فرد به جای تمرکز بر فرایند خشونت جنسی بپرهیزیم: قطعاً یکی از کارکردهای روایت آزار، ناممکن کردن یا دست‌کم پایین‌آوردن احتمال آزارهای جنسیِ افراد دارای قدرت شخصی‌ـ‌اجتماعی در آینده است. ازاین‌رو نام آوردن از آن‌ها گریزناپذیر است. اما نام‌آوردن از قدرت‌مندان را نباید به «هدف» جریان می‌تو تبدیل کرد. نام ‌آوردن صرفاً «ابزاری»‌ست که از سر ناچاری و در نبود سازوکارهای حمایتیِ اجتماعی و حقوقی برای مقابله با قدرت مخاطره‌آمیز آن‌ها به‌کار گرفته می‌شود. وقتی این نام ‌آوردن به هدف و غایت جریان می‌تو تبدیل شود، فرآیند‌های خشونت جنسی تحت‌الشعاع قرار می‌گیرند. چنین رویه‌ای باعث می‌شود دیگر روایت‌های بدون نام آزارگر که رویه‌های آزارجنسی را تشریح می‌کند چندان چنگی به دل نزنند؛ به این معنا که با جایگزین کردن نام آزارگران به‌جای رویه‌های اعمال خشونت، عملاً عادت‌های ذهنی مخاطب خود را هم شکل می‌بخشیم و مخاطبانی می‌سازیم که در هر روایت بیش و پیش از هرچیز به‌دنبال «نام» می‌گردند. این فضا نه تنها رویه‌ و فرآیند آزار جنسی را کمرنگ و کم‌اهمیت می‌کند، بلکه راویانی را که چندان مایل به نام‌آوردن از آزارگر نیستند نیز بی‌رمق و رغبت می‌کند.

بند ۴: یکدست‌سازی تجربه‌های خشونت جنسی می‌تواند عادی‌سازی و کم‌اهمیت‌ شماردن اشکال شدیدتر و سیستماتیک خشونت جنسی را در پی داشته باشد. بی‌تردید خفیف‌ترین مصادیق آزار در نقاط پایین هرم خشونت هم می‌تواند آثاری بلندمدت و آسیب‌زا به افراد تحمیل کند، اما چه قوانین مصوب در نظام‌های حقوقی مترقی را مرجع قرار بدهیم (به آن صورت که در بعضی روایت‌ها به آنها ارجاع داده شده است و نه آنکه مرجع ما باشند) و چه ادبیات فمینیستی موجود در حوزه خشونت جنسی، تجاوز جنسی، فریب و دغلکاری جنسی، آزار جنسی فیزیکی و کلامی و به‌طور کلی سطوح متفاوت خشونت جنسی نمی‌تواند تنبیهی یکسان داشته باشد. زمانی که ما متجاوز سریالی و سوءاستفاده‌گر در جایگاه قدرت و یا روانشناس یا پزشکی که مراجعان آسیب‌پذیر خود را مورد خشونت جنسی قرار داده، هم‌تراز با فردی که مرتکب خشونتی یکباره و خفیف‌تر شده، با ابزار و شیوه‌ای یکسان افشا و تنبیه می‌کنیم، بیش از آنکه فضا را برای خشونتگران ناامن کرده باشیم، هزینه اعمال خشونت‌های سیستماتیک را کاهش داده‌ایم. ما معتقدیم باید به سازوکاری اندیشید که در عین به رسمیت شناختن رنج راویان و نامگذاری و تثبیت اشکال ناشناخته خشونت جنسی در اذهان عمومی، بتواند میان مصادیق خشونت تفکیک قائل شود و ساختارهای مقوم خشونت جنسی را عیان کند.

بند ۵: انحصار انتشار افشاگری‌های آزار جنسی بدست یک پلتفرم خاص (فارغ از این بحث که آیا وجود پلتفرم یا پلتفرم‌های میانجی/منجی برای افشاگری از اساس مطلوب است یا نه) در شرایطی که اطلاعات روشنی از سازوکار اجرایی آن در دست نیست و توضیحی به مخاطبان در رابطه با صحتسنجی، چگونگی تصمیم‌گیری درباره انتشار یا عدم انتشار روایت‌ها و اعضای تصمیم‌گیرنده داده نمی‌شود، می‌تواند هراسناک و دلهره‌آور باشد. از طرف دیگر این انحصارِ نمایندگی و هم‌چنین قرار دادن راویان و عاملیت آنها زیر سایه چهره‌هایی خاص، ناگزیر به بازتولید سلسله‌مراتب نابرابری‌سازی منجر می‌شود که از اساس با ماهیت و اهداف جریان روایتگری آزار جنسی و به طور کلی جنبش فمینیستی در تضاد است. در اینجا گویی تنها گردانندگان صفحه‌اند که با داشتن نام، صدا و نقشی میانجی، تبدیل به منجیان آزاردیده و مجریانِ عدالت و سوژه‌هایی مستقل می‌شود. این امر خود ماهیتی قیم‌مابانه دارد که از اساس با اصول فمینیسم در تعارض است. ادامه این روند منتهی به کاهش توانمندی راویان می‌شود و نهایتاً مجموعه‌ یکدست و متحدالشکلی از روایت‌ها به‌دست می‌دهد.

بند ۶: هرگونه وابستگی به جریان‌های سیاسی نشاندار می‌تواند فرایند انتشار روایت‌ها را متاثر کند. ما عمیقاً باور داریم با توجه به ویژگی‌های فعلی فضای مجازی، هر شکلی از وابستگی پلتفرم انتشار روایات، به سازمان‌ها، نهادها و جریان‌های سیاسی پیامدهای جبران‌ناپذیری برای جریان می‌توی ایران خواهد داشت. پلتفرمی که خود را نماینده‌ زنان ایرانی برای افشای خشونت جنسی معرفی می‌کند، نیازمند برقراری ارتباط مستقیم با طیف گسترده‌ای از زنان آزاردیده است. از این رو باید اعضا و گردانندگان به‌گونه‌ای استقلال خود را حفظ کند که راویان را در فضای مسموم و سرکوب سیاسی فعلی ایران، با مخاطره روبه‌رو نکند. از این رو، انحصار انتشار روایت‌های آزار جنسی بدست یک پلتفرم خاص به ایجاد چنین مخاطراتی دامن می‌زند. 

بند ۷: در روایاتی که تاکنون منتشر شده، نام راویان اغلب نزدِ گردانندگان صفحه‌ای که مسئولیت راستی‌آزمایی و انتشار روایات را بر عهده گرفته، محفوظ مانده است. با توجه به نابرابری‌های حقوقی‌ـ‌قانونی و آسیب‌پذیری زنان در ایران، انتشار بی‌نامِ روایت‌ها کاملاً قابل درک است. با‌این‌همه نباید به پیامدهای نگران‌کننده‌ نمایندگی دادن به پلتفرمی مجازی بی‌تفاوت بود. اگر به مراحل قدرت‌گرفتن جریان «می‌تو»ی غیرایرانی بنگریم، آنچه می‌بینیم عمدتاً روایت‌گریِ مستقیم، با نام و چهره و صدای خودِ آزاردیدگان است؛ مسیری که به قدرت‌مندسازی فردِ خشونت‌دیده کمک شایانی می‌کند. این مسیر اما در می‌توی ایرانی (به دلایلی که کاملاً قابل درک و دفاع است) مسدود شده و عملاً کارکردِ قدرت‌مندسازیِ آزاردیده چندان محقق نمی‌شود. خطر روایت‌گریِ غیرمستقیم و بی‌نام، در مرکزیت قرار دادن میانجی‌ها و به دنبال آن کمرنگ شدن راویان آزار است. 

از سوی دیگر، میانجی‌های روایت‌گری از این طریق قدرت می‌گیرند و عاملیت بیشتری پیدا می‌کنند؛ در می‌توی ایرانی نیز ما با میانجی‌هایی روبه‌روییم که در نوشتن/ بازنویسی روایت‌ها، آزاردیده را عموماً فردی بدون عاملیت و اراده تصویر می‌کند که هیچ نقش فعالی در رابطه‌ عاطفی و هیچ دسترسی‌ای به هیچ شکلی از ساختارهای قدرت اجتماعی/دوستی/طبقاتی نداشته‌اند؛ تو گویی با «طفلانی» روبه‌روییم که «فریب» خورده‌اند. اگرچه نباید امکان سلب‌شدن عاملیت و پیچیدگی‌های دستکاری روانی را انکار کرد، اما نباید به ورطه‌ای بیافتیم که روایت آزار تنها با تمسک به روایت «فریب» تعریف و ممکن شود. تخفیف تمام پیچیدگی‌های آزار به روایت سرراستِ فریب، سبب می‌شود دیگر اشکال سلب عاملیت، کمرنگ و بلکه محو شود. به‌عنوان مثال، روایت‌ تجاوز به محارم یا تجاوز در روابط زناشویی در جریان می‌تو نیز سرنوشت مشابهی می‌یابند و بازتابی ندارند. به‌ یاد بیاوریم که چگونه روایات ناشنیده‌تر در دوران آغازین جریان می‌تو به‌صورت مستقل توسط آزاردیدگان مکتوب و منتشر می‌شد ولی هرچه جلوتر رفتیم، اشکال متکثر و متنوع روایتگری از صحنه محو شدند.

بند ۸: فضای می‌تو نباید با ساختن دو کمپ سیاه و سفید، پیشاپیش امکان هر گفت‌وگویی را با فرد متهم به آزار ببندد. هر متهم به خشونت جنسی، باید امکان حرف زدن داشته باشد. وقتی صحبت و شنیدن حرف‌های فرد مورد اتهام، به «حمایت از آزارگر» تعبیر شود، جریان می‌تو آرام‌آرام از دینامیک درونی برای تصحیح و اصلاح خود عاری می‌شود. ما نیازمند سازوکاری هستیم که متهم فرصت دفاع از خود را بیابد و در برابر روایت‌هایی که دعوی مخدوش بودنش را دارد اعاده‌ حیثیت کند. پرواضح است که جریان روایتگری خشونت جنسی موظف به دعوت از و گفت‌وگو با متهمان به آزار نیست. اما چنانچه متهمی درخواست اعاده‌ حیثیت و قصد دفاع و توضیح داشت، می‌تو باید می‌تواند به چینش بستری بیاندیشد که با رعایت موقعیت و نظر آزاردیدگان و البته حفظ امنیت آنان، حرف‌های متهم نیز شنیده شود. چنین رویه‌ای، می‌تواند به محافظت از راویان در برابر اقدامات تلافی‌جویانه احتمالی از سوی متهم مانند افشای هویت(و دیگر تهدیدات و رفتارهای آسیب‌زننده و مرعوب کننده نسبت به راویان و کلیت جریان روایتگری) کمک کند و هم‌چنین به ابهامات مخاطبانِ همراهی که از جریان می‌تو درباره صحت‌سنجی روایت‌ها پرسش دارند، پاسخ دهد.

بند ۹: اکنون که برخی از بازماندگان خشونت جنسی قدرت سخن گفتن یافته‌اند (هرچند توسط میانجی‌هایی) و فضا به روی آنها اندکی گشوده‌تر از قبل شده و حقایقی که برای مدت‌ها نادیده گرفته می‌شد به عرصه عمومی راه یافته است، اجازه دهیم می‌تو به نفع آسیب‌پذیرترین افراد نیز به جریان بیافتد و حاشیه‌هایش کل جریان را به مخاطره نیاندازد. به این نکته واقفیم که جنبشها و جریانه‌ایی که دنیا را دگرگون کرده‌اند، اغلب پرسرو‌صدا، ناراحت‌کننده و حتی گاه خشن بوده‌اند. جنبش روایتگری آزار جنسی نیز از این قاعده مستثنی نیست. با این حال شفاف‌سازی و بحث و گفت‌وگوی آزاد در این عرصه می‌تواند از سطح خشونت و حاشیه‌های آن بکاهد. این مهم حاصل نمی‌شود مگر آنکه در برابر سازوکارهایی که در این مدت شکل گرفته است، به‌سمت قسمی گشودگی، تمرکززدایی از قدرت و تشکل‌یابی‌های خُردِ حرکت کنیم. حرکت‌های فمینیستیِ پیشرو باید همواره نسبت به مناسبات قدرتی که خودش تولید می‌کند هشیار باشد و از بازتولید اشکال پدر‌-مردسالارانه‌ قدرت پرهیز کند. از‌این‌رو چشم‌انداز ما برای آینده این جریان، همانطور که خبرنگاران، صنف روانشناسان، اهالی سینما و همینطور دانشجویان به سمتش حرکت کرده‌اند، عبور یا دست‌کم فراتر رفتن از افشاگری بواسطه میانجی/منجی و تشکیل کمیته‌ها و گروه‌های متکثر صنفی/اجتماعی برای بررسی موارد خشونت جنسی، تسهیل دسترسی به حمایت‌های حقوقی و روانی برای افراد آزاردیده و قدرتمندسازی او و همین‌طور آگاهی‌رسانی، آموزش و سازماندهی است. ما به این امر واقفیم که در دو سال گذشته افراد، گروه‌ها و صفحاتی که دست به انتشار عمومی روایتها زده‌اند، در کنار امکان مداخله، تاثیرگذاری و قدرتی که در فضا داشته‌اند، فشارهای بسیاری را، چه از طریق مخاطبان و کاربران اینترنتی و چه از سمت نهادهای امنیتی متحمل شده‌اند. تمرکززدایی و باعث سرشکن شدن این فشارها و تنوع‌بخشیدن به راه‌های مداخله و تاثیرگذاری افراد و اقشار مختلف می‌شود و امکان‌های جدیدی را برای حرکت ورای دنیای مجازی می‌گشاید؛ امکان‌هایی برای گسترده‌تر کردن مسئولیت‌ها و آموزش در مورد خشونت‌های جنسی. 

در انتها لازم است دوباره تاکید کنیم که این متن، در عین انتقاد به روندی خاص، دعوتی است به گفت‌وگو و مباحثه جمعی. بسیاری از ما اذعان داریم که از آغاز جریان روایتگری آزار جنسی در ایران تاکنون، آموخته‌ایم، آزموده‌ایم، خطا کردیم و بارها در دیدگاه‌ها و مواجهات خود تجدیدنظر کرده‌ایم. امروز پس از دو سال، به فضایی امن و عاری از برچسب‌زنی نیاز داریم تا این آزمون‌ها و چالش‌ها را به‌طور علنی به بحث بگذاریم و روندی شامل‌، متکثر و غیرمتمرکزتر برای جنبش مقابله با خشونت جنسی در ایران ترسیم کنیم. امیدواریم این متن بتواند چنین فضا و امکانی برای گفت‌وگو و نقد این جریان بگشاید.  

اسامی امضاکنندگان به ترتیب حروف الفبا:

آتنا کامل

آریاناز گلرخ

آزاده بیزارگیتی

آذین رضاییان

آمنه زمانی

آیدا جودکی

آیدا سعادت

اعظم صفایی

الناز بابایی

الناز محمدی

الهام ذاکری

الهام صالحی

الهه سروش‌نیا

الهه محمدی

ایران منصوری

ایراندخت صابری

بهاره بدیعی

بهشاد تجمل

بنفشه رنجی

پریسا شکورزاده

تیبا بنیاد

ثمر فاطمی

دریا موسوی

رها عسکری‌زاده

ریحانه ذاکری

ریحانه نامدار

زرین جوادی

زهرا آزادفلاح

زهرا محمدی

زهره اسدپور

زهره رجبی

ژینا مدرس‌گرجی

سارا امیریان 

سارا زارع

سارا کریمی

سپیده ابطحی

سپیده ثقفیان

ستاره سجادی

ستاره هاشمی

سحر میرزایی

سکینه محمدی بزرگ

سمانه اصغری

سمیرا حاتمی

سمیه جاهدعطائیان

سمیه رستم‌پور

سمیه قدوسی

سمیه رشیدی

سوسن طهماسبی

سومان صمدی

سونیا غفاری

سودابه رضابیک

سولماز اسکندری

سیده سارا حسینی

شادی شریف‌زاده

شقایق یوسفی‌مقدم

شکوفه دزفولی

شکوفه اکبری

شهین غلامی

شیرین کریمی

شیرین محمد

شیما نعمت‌الهی

شیما وزوایی

شیوا نظرآهاری

صبا شعردوست

طلیعه حسینی

طنین عصفوری

عاطفه خیرآبادی 

عاطفه رنگریز

عطیه پیرحیاتی

غنچه قوامی

فاطمه علمدار

فاطمه کریمی

فاطمه یزدانی

فرشته حبیبی

فرشته طوسی

فروغ عزیزی

کتایون برزگر

گلچهر حمیدی‌منش

گلشن فیال

لاله عنبری

لعیا هوشیاری

لیلا اسدی

لونا یوسف‌زاده

محبوبه‌ حسین‌زاده

مرجان زهرانی

مرجان نمازی

مریم پالیزبان

مریم رضایی 

مریم صالحی

مریم لطفی

معصومه زمانی

منصوره شجاعی

منیژه موذن

مهتاب محمودی

مهسا اسداله‌نژاد

مهسا غلامعلی‌زاده

مهشید پوراسدی

مهدیس صادقی پویا

مینو کیامان

ناهید مطیع

ندا رضائی

ندا هوشنگ

نسترن صارمی

نسیم بنی‌کمالی

نسیم روشنایی

نسیم سلطان‌بیگی

نگین باقری

نگین صنیعی

نوشین کشاورزنیا

نرگس خسروی

نیایش دولتی

نیره توحیدی

نیلوفر حامدی

نیلوفر هومن

هاله میرمیری

هاوژین بقالی

هدا امینیان

یگانه خویی

این مطلب را پسندیدید؟ کمک مالی شما به ما این امکان را خواهد داد که از این نوع مطالب بیشتر منتشر کنیم.

آیا مایل هستید ما را در تحقیق و نوشتن تعداد بیشتری از این‌گونه مطالب یاری کنید؟

.در حال حاضر امکان دریافت کمک مخاطبان ساکن ایران وجود ندارد

توضیح بیشتر در مورد اینکه چطور از ما حمایت کنید

نظر بدهید

در پرکردن فرم خطایی صورت گرفته

نظرها

  • باران

    کجا میشه اینو امضا کرد؟