ارتباط ناشناخته. ارتباط بدون سانسور. ارتباط برقرار نمی‌شود. سایت اصلی احتمالاً زیر سانسور است. ارتباط با سایت (های) موازی برقرار شد. ارتباط برقرار نمی‌شود. ارتباط اینترنت خود را امتحان کنید. احتمال دارد اینترنت به طور سراسری قطع شده باشد. ادامه مطلب

ضرورت تشکیل راهبری گروهی جنبش انقلابی مردم ایران از دید آمار

سام دیبا ــ عدم برخورداری جنبش انقلابی مردم ایران از راهبری گروهی متمرکز تا اینجا امری طبیعی و البته خجسته است. خجسته از آن جهت که قباله آن در تاریخ به نام خود مردم ایران و جان‌های پاک از‌دست‌رفته این جنبش و همه این ۴۴ سال زده خواهد شد و نه به گروه یا دسته‌ای خاص. اما عدم ورود جنبش به دوره بلوغ، که برنامه داشتن و هماهنگی از ضروریات آن است، از این لحظه به بعد، عارضه محسوب می‌شود.

جنبش انقلابی مردم ایران که از ۲۵ شهریور ۱۴۰۱ و با قتل مهسا (ژینا) امینی آغاز شد، دارای سطحی از رهبری بوده است. اساسا دلیل نیاز به رهبری، همسو کردن همه مشارکت‌کنندگان حول برنامه‌هایی است که برای رسیدن به هدف تدوین شده‌اند. بدون این همسویی، حرکات کاتوره‌ای، برآیند و خروجی لازم را ندارند و منجر به اتلاف زمان و انرژی خواهند شد. در یک جامعه آزاد، رهبری بازتاب‌دهنده خواست عمومی است و وظایفی بر عهده دارد که همان مردم بر عهده وی گذاشته‌اند از جمله هماهنگی و سازمان‌دهی. یعنی رهبران وظیفه دارند برآیند و خواست عمومی را تبدیل به برنامه کنند، آن را هدایت نموده به هدف برسانند. بررسی روند تجمعات اعتراضی و اعتصابات نشان می‌دهد پس از یک دوره تجمعات اعتراضی، اینک این تجمعات روندی کاهشی دارند. اعتصابات سراسری اما روند افزایشی داشته اما با توجه به سرکوب شدید، روند کاهشی آن محتمل است. اما اینک در دوره‌ای هستیم که این دوره با قتل محسن شکاری در تاریخ ۱۹ آذرماه ۱۴۰۱ شروع شد و ادامه دارد. در این دوره، جنبش که با کاهش تجمعات اعتراضی خیابانی روبروست، با سردرگمی یا بی‌برنامگی نیز روبرو شده است و به نظر می‌رسد برنامه‌ای جز فراخوان ندارد.

زمانی جنبش مردمی دارای برنامه خواهد شد که گروه یا گروه‌هایی، ضمن رعایت اصول شفافیت، مشارکت گسترده و مشورت‌گیری‌های عمومی و پاسخگویی، مسؤولیت دسته‌بندی و اولویت‌بندی خواست‌ها و نیز هماهنگی‌ها را بر عهده گیرد. این فرد یا گروه، گروه راهبری نام دارد. پس باید گفت اینک زمان متجلی شدن راهبری گروهی است.

سه حالت مختلف سیستم راهبری جنبش انقلابی مردم ایران در این مقاله تشریح می‌شود:

۱) راهبری غیرمتمرکز توسط گروه‌ها
۲) راهبری گروهی ملی متمرکز با شورایی متکثر از راهبران گروه‌ها و جنبش‌های سیاسی، مدنی و صنفی و نیز کارگروه‌های راهبری متشکل از متخصصان
۳) راهبری گروهی ملی با ائتلاف یا اتحاد دو یا چند گروه خاص (این حالت صرفا به عنوان یک گزینه مطرح شده و بحث آن فعلا مطرح نیست).

به دلایلی که در مقاله اشاره می‌شود، راهبری غیرمتمرکز دارای اثربخشی لازم نیست. اما راهبری گروهی ملی متمرکز با شورایی متکثر، قاعدتا باید مجموعه‌ای از نیروهای کارآمد جامعه باشد که در هماهنگی با هم، امکان راهبری بخش یا بخشهایی از جامعه را داشته باشند، به طوری‌که با تقسیم وظایف، سازماندهی و هدایت جنبش شکل گیرد. این راهبری گروهی قاعدتا باید توسط افراد خارج از کشور و با حمایت تاثیرگذاران داخلی شکل گیرد هرچند به محض باز شدن فضای سیاسی در کشور، نقش نیروهای فعال داخل پررنگ خواهد شد.

عدم برخورداری جنبش انقلابی مردم ایران از راهبری گروهی متمرکز تا اینجا امری طبیعی و البته خجسته است. خجسته از آن جهت که قباله آن در تاریخ به نام خود مردم ایران و جان‌های پاک از دست رفته این جنبش و همه این ۴۴ سال زده خواهد شد و نه به گروه یا دسته‌ای خاص. اما عدم ورود جنبش به دوره بلوغ، که برنامه داشتن و هماهنگی از ضروریات آن است، اگر تا این زمان هنوز دیر نشده باشد، از این لحظه به بعد، عارضه محسوب می‌شود.

آیا جنبش انقلابی مردم ایران رهبری دارد؟

جنبش انقلابی مردم ایران بی‌رهبر بوده است. آیا این جنبش بی‌رهبر باقی خواهند ماند؟ پاسخ: نمی‌دانیم. آیا بی‌رهبر بودن، به معنای آن است که این جنبش هیچ‌گونه رهبری نداشته است؟ پاسخ: خیر!

شواهد حاکی از آن است که این جنبش برخوردار از سطحی از رهبری بوده است. نمودار شماره یک مجموع تجمعات و اعتصابات مردمی، دانشجویی، دانش‌آموزی، کارگری، بازاریان و اصناف را از زمان قتل مهسا (ژینا) امینی، یعنی ۲۵ شهریور تا ۳۰ آذر ۱۴۰۱، نشان می‌دهد. (توضیح: روش جمع‌آوری داده‌ها در وبسایت نمای انقلاب به تفصیل در بخش روش‌شناسی تشریح شده است. آمار ارائه شده در این وبسایت صرفا محدود به اطلاعاتی است که امکان جمع‌آوری آنها در فضای مجازی وجود داشته است و آمار واقعی می‌تواند بیشتر یا خیلی بیشتر باشد چراکه با توجه به ماهیت این جنبش انقلابی و سرکوب گسترده و ریسک‌های اطلاع رسانی توسط شهروندان و فعالان، امکان انتشار همه گزارش‌ها در مورد تجمعات، اعتصابات، بازداشت‌ها یا جان‌باختن افراد وجود نداشته است. لذا با توجه به آنکه عملا امکان جمع آوری اطلاعات دقیق در مورد این جزئیات این جنبش انقلابی، بدون حضور گسترده میدانی پژوهشگران محال است و چون امکان انجام چنین مطالعه‌ای وجود ندارد، بنابراین، این آمار صرفا بر اساس شواهد و قراین موجود در فضای مجازی جمع آوری شده‌اند و همگی با ذکر منبع در وبسایت نمای انقلاب ارائه گردیده‌اند.)

در تمامی روزهایی که با تاریخ شمسی نشان داده شده و تجمعات و اعتصابات به اوج خود رسیده‌اند، قبل از آن فراخوانی توسط گروه‌های مختلف صادر شده بوده است. لذا درجه‌ای از رهبری، با نقش هماهنگی و سازمان‌دهی، در این جنبش وجود داشته است.

نمودار شماره یک: تعداد کل تجمعات و اعتصابات از زمان قتل مهسا (ژینا) امینی
نمودار شماره یک: تعداد کل تجمعات و اعتصابات از زمان قتل مهسا (ژینا) امینی

جدول شماره یک این فراخوان‌ها را که تعداد تجمعات اعتراضی و اعتصابات مربوط به آن‌ها از ۵۰ تجمع یا اعتصاب فراتر بوده نشان می‌دهد.

فراخوان‌دهندهتاریخ موعد فراخوان
مرکز همکاری احزاب کردستان ایران۲۸ شهریور ۱۴۰۱
جوانان محلات تهران و کمیته‌ی سراسری دانشجویان کوردستان۱۶ مهر ۱۴۰۱
(چهلم مهسا امینی) گروه‌های مختلف از جمله جوانان محلات تهران، گروه‌های زنان و احزاب کرد۴ آبان ۱۴۰۱
مرکز همکاری احزاب کردستان ایران۳ آذر ۱۴۰۱
جوانان محلات ۳۰ شهر، فعالان کردستان و گروه‌های مختلف١٤، ١٥و ١٦ آذر ۱۴۰۱
جدول شماره یک: برخی از فراخوان‌ها از زمان قتل مهسا (ژینا) امینی

ذکر این نکته ضروری است که بسیاری از تجمعات، مخصوصا آن‌ها که در اوایل جنبش انقلابی شکل گرفته‌اند، الزاما در اجابت به فراخوان گروهی خاص نبوده و ریشه در اقدامات فردی و خشم عمومی نیز داشته‌اند اما فراخوان‌ها و دعوت گروه‌ها، افراد سرشناس و افراد موثر نقش مهمی در بسیج کردن مردم داشته‌اند.

در حال حاضر جنبش به جز فراخوان‌هایی که گروه‌های مختلف صادر می‌کنند، برنامه دیگری ندارد. مثلا در حال حاضر فراخوان بعدی، سوم دی‌ماه ۱۴۰۱، به مناسبت صدمین روز شروع جنبش انقلابی مردم ایران است که توسط گروه‌های مختلف در حال پوشش‌دهی است.

چه نیازی به رهبری است؟

اساسا دلیل نیاز به رهبری، همسو کردن همه مشارکت‌کنندگان حول برنامه‌هایی است که برای رسیدن به هدف تدوین شده‌اند. بدون این همسویی، چنان‌چه حرکات کاتوره‌ای، برآیند و خروجی لازم را نداشته باشند، این جنبش یا هر حرکتی فقط به صورت تصادفی و با کمک شانس به هدف می‌رسد، اگر به هدف برسد! حرکات کاتوره‌ای منجر به اتلاف زمان و انرژی می‌شود. هزینه این اتلاف را چه کسی پرداخت می‌کند؟ جمهوری اسلامی یا هر حکومت مشابه، چه آرزویی جز این دارد؟

برخوردار از رهبر بودن به معنای نادیده گرفتن اهداف و برنامه‌های عامه مردم نیست. برعکس، در یک جامعه آزاد، رهبری بازتاب‌دهنده خواست عمومی است و وظایفی بر عهده دارد که همان مردم بر عهده وی گذاشته‌اند از جمله هماهنگی و سازمان‌دهی. یعنی رهبران وظیفه دارند برآیند و خواست عمومی را تبدیل به برنامه کنند، آن را هدایت نموده به هدف برسانند. به همین دلیل در ادامه این مطلب، با تغییر ظاهری این کلمه به "راهبری"، تلاش می‌شود معنای متفاوت آن از کلمه "رهبری" که ممکن است در ذهن افراد مصادف با نوع رهبری جمهوری اسلامی یا هم‌تراز آن تلقی گردد، مشخص شود. اتفاقا، همانطور که در ابتدا گفته شد، این جنبش رهبر نداشته و با توجه به شرایط فعلی، تصور شکل‌گیری رهبر از اذهان به دور است و نه تنها مالک و صاحب این جنبش، خود مردم ایران هستند و فرد یا گروهی نمی‌تواند آن را تصاحب کند، بلکه اگر روزی، بنا به ضرورت، راهبری شکل گرفت، تنها و تنها به خواست مردم می‌تواند باشد. در غیر این‌صورت این نوشتار موضوعیت نخواهد داشت. مردمی و سراسری بودن این جنبش در نمودار شماره دو نشان داده شده است.

نمودار شماره دو: حداقل تعداد مجموع تجمعات اعتراضی و اعتصابات در استان‌های کشور از ۲۵ شهریور تا ۳۰ آذر ۱۴۰۱
نمودار شماره دو: حداقل تعداد مجموع تجمعات اعتراضی و اعتصابات در استان‌های کشور از ۲۵ شهریور تا ۳۰ آذر ۱۴۰۱

در طول ۹۶ روز اول جنبش انقلابی مردم ایران، بیش از ۱۸۰۰ تجمع اعتراضی و اعتصاب، در وبسایت نمای انقلاب، ثبت شده است. همچنین کمیته پیگیری وضعیت بازداشت‌شدگان اطلاعات حدود ۳۷۰۰ نفر را ثبت کرده است. همچنین تعداد جان‌باختگان ثبت شده (گزارش هرانا) تا به امروز ۵۰۶ نفر از جمله ۶۹ کودک است.

راهبری جنبش انقلابی مردم ایران تا امروز

از دیدگاه تئوری دوره عمر، جنبش انقلابی اخیر مردم ایران با قتل مهسا (ژینا) امینی در ۲۵ شهریور ۱۴۰۱ متولد شد. هر موجود تازه متولدی برای بقا نیازمند تعهد والدین و بانیان آن است. مردم با اعتراض‌شان از همان ساعات اولیه این قتل، مخالفت خود را با تداوم وضعیت موجود نشان دادند و پا در خیابان گذاشتند و در ادامه با سرکوب شدید جمهوری اسلامی مواجه شدند. نشانه‌هایی از جمله روند تجمعات اعتراضی و اعتصابات که در نمودار شماره یک مشاهده می‌شود، حاکی از آن است که سرکوب، بازداشت و کشتار معترضان نه تنها به توقف جنبش منجر نشده، بلکه تعهد عمومی را به ادامه جنبش افزایش داده است. به این ترتیب این جنبش بعد از گذشت بیش از سه ماه، زنده و برقرار باقی مانده است. مادامی‌که این تعهد وجود داشته باشد، جنبش زنده باقی خواهد ماند.

اما دوران توسعه جنبش انقلابی مردم ایران که همان دوران پر تب و تاب تجمعات اعتراضی است در کف خیابان ادامه یافت. با افزایش خشونت جمهوری اسلامی و دلایل دیگری که به آن می‌پردازیم، این تجمعات اعتراضی به تدریج سیری کاهشی به خود گرفت. پس از آن، جنبش که تجربه اعتصابات کوچکتر را داشت، یک اعتصاب سراسری را در ۱۴ تا ۱۶ آذرماه ۱۴۰۱ تجربه کرد. با شروع اعدام‌ها، دوره جدیدی شروع گردیده است. در واقع جنبش انقلابی مردم ایران در طول سه ماه گذشته در حال توسعه بوده و اینک با دوره جدیدی روبرو شده است. نمودار شمار سه، نشان‌دهنده روند تعدادی تجمعات اعتراضی و اعتصابات و جان‌باختگان در ۹۶ روز اول جنبش انقلابی مردم ایران است.

نمودار شماره سه: روند تجمعات اعتراضی (سبز)، اعتصابات (آبی) و جان‌باختگان (قرمز) از ۲۵ شهریور تا ۳۰ آذر ۱۴۰۱
نمودار شماره سه: روند تجمعات اعتراضی (سبز)، اعتصابات (آبی) و جان‌باختگان (قرمز) از ۲۵ شهریور تا ۳۰ آذر ۱۴۰۱

برای فهم بهتر، دوره‌های مذکور را چنین نام گذاری می‌کنیم:

۱) دوره تجمعات اعتراضی اولیه (سبز): که روند کاهشی دارد.
۲) دوره اعتصاب سراسری (آبی): که تا به امروز روند افزایشی داشته اما با توجه به سرکوب شدید، روند کاهشی آن محتمل است.
۳) دوره قتل حکومتی معترضین با اعدام و احکام سنگین: این دوره با قتل محسن شکاری در تاریخ ۱۹ آذرماه ۱۴۰۱ شروع شد و ادامه دارد.

در دوره اخیر، جنبش که با کاهش تجمعات اعتراضی خیابانی روبروست، با سردرگمی یا بی‌برنامگی نیز روبرو شده است و به نظر می‌رسد برنامه‌ای جز فراخوان ندارد. البته تا امروز حدود ۲ هفته از شروع این دوره گذشته است و ویژگی ذکر شده، یعنی روند کاهشی تجمعات اعتراضی، تا این زمان مورد بررسی قرار گرفته است و ممکن است دوباره روند افزایشی پیدا کند که در این صورت در مقاله‌های بعدی به تحلیل آن پرداخته می‌شود.

موضوع فوق، یعنی رسیدن به مرحله‌ای که سردرگمی یا بی‌برنامگی وجود دارد، با مدل دوره عمر قابل تحلیل است. موضوع این است که جنبشی که دوران رشد خود را داشته است، بی آن‌که الزاما به برنامه‌ای فکر کند، در حال تلاش برای حرکت رو به جلو بوده است و چنان شرایط نفس‌گیری را سپری کرده که فرصت فکر کردن و برنامه‌ریزی را هم نداشته است. حالا خود را در مقطعی می‌بیند که نیاز به برنامه برای رسیدن به هدف خود دارد. برخورداری از این برنامه است که جنبش را به بلوغ می‌رساند. با عبور از دوره بلوغ و گذر از خطر تله بنیانگذار، (که در این جنبش، به خاطر مالکیت مردم بر آن، خطر قابل توجهی محسوب نمی‌گردد) دوران تکامل جنبش قابل شکل‌گیری است. دوران تکامل جنبش دوره‌ای است که سازمان‌دهی و فرایندهای جنبش شکل گرفته‌اند و همه نیروها، تمام نقش‌های مورد نیاز را ایفا می‌کنند. نقش‌هایی از قبیل هماهنگی، اداره‌کنندگی، ایده‌پردازی و عمل‌کنندگی فعالین است. چنان‌چه تا به آن روز، جنبش به هدف خود نرسیده باشد، انتظار می‌رود در آن دوره، موفق گردد. این‌که از نظر زمانی، چه وقت به دوره تکامل برسد، بستگی به عوامل متعددی دارد از جمله موضوعی که در ادامه به آن خواهیم پرداخت.

برنامه و هدف فرق دارد. هدف جنبش انقلابی مردم ایران (خواست اکثریت) را آن‌طورکه از شعارها در تجمعات اعتراضی مشخص است، می‌دانیم. اما چنان‌چه بپذیریم در حال حاضر جنبش برنامه مشخصی برای آینده و رسیدن به هدف ندارد، باید به این پرسش پاسخ دهیم که چطور یک جنبش مردمی دارای برنامه خواهد شد؟ طبیعتا اقداماتی از قبیل شعارنویسی، عمامه‌پرانی، هنر و موسیقی انقلابی و کمپین‌ها ادامه خواهند یافت اما این اقدامات هرچند همراه با جنبش و کمک‌کننده آن هستند اما الزاما منجر به رسیدن به هدف نمی‌گردند. برنامه برای رسیدن به هدف یعنی مجموعه قدم‌های مشخصی که باید تعریف و تبین گردند و نیروها حول آن‌ها متمرکز گردند.

زمانی جنبش مردمی دارای برنامه خواهد شد که گروه یا گروه‌هایی، ضمن رعایت اصول شفافیت، مشارکت گسترده و مشورت‌گیری‌های عمومی و پاسخگویی، مسؤولیت دسته‌بندی و اولویت‌بندی خواست‌ها و نیز هماهنگی‌ها را بر عهده گیرد. این فرد یا گروه، گروه راهبری نام دارد. پس باید گفت اینک زمان متجلی شدن راهبری گروهی است.

شکل‌های راهبری جنبش انقلابی مردم ایران

با توضیحات قبلی، شکل‌گیری رهبری فردی را از گزینه‌های قابل بررسی در این نوشتار کنار می‌گذاریم و به راهبری گروهی می‌پردازیم. راهبری گروهی می‌تواند با گروهی از رهبران چند گروه خاص که با تشکیل یک اتحاد یا توافق گرد هم آمده‌اند شکل گیرد و یا می‌تواند با رهبران، متخصصین و افرادی شکل گیرد که به خواست عمومی و به شیوه‌ای دموکراتیک انتخاب شده باشند. البته در شرایط فعلی طبیعتا امکان برگزاری انتخابات آزاد وجود ندارد و این نظرسنجی‌ها و انتخاب می‌تواند به شیوه‌ای شبیه کار موسسه گمان صورت پذیرد.

از زاویه‌ای دیگر، راهبری می‌تواند در سطح ملی یا در سطح گروه‌های خاص و مختلف جامعه باشد. در حال حاضر هیچ  گروه راهبری که داعیه راهبری ملی را داشته باشد شناسایی نشده اما گروه‌هایی که توان راهبری گروه‌های خاص را از خود نشان داده‌اند بسیار بوده‌اند از جمله: احزاب کردستان، مردمان سیستان و بلوچستان، دانشجویان، کارگران، معلمان، فعالین خارج از کشور در برگزاری کمپین‌ها و تجمعات، گروه‌های کوچک‌تر و ناشناخته‌ای چون جوانان محلات و امثالهم.

در هر صورت وظیفه راهبری تعریف و شفاف‌سازی هدف، استراتژی‌ها و بعد برنامه‌ریزی به صورت یکپارچه است. همچنین راهبران موظفند نقش سازمان‌دهی، هماهنگی و هدایت را بر عهده گیرند و با گرفتن بازخورد از اقدامات، اصلاح و بهبود در برنامه‌ها را صورت دهند. جدول شماره دو حالات مختلف سیستم راهبری جنبش انقلابی مردم ایران را نشان می‌دهد.

۱) راهبری غیرمتمرکز توسط گروه‌ها۲) راهبری گروهی ملی متمرکز با شورایی متکثر از راهبران گروه‌ها و جنبش‌های سیاسی، مدنی و صنفی و نیز کارگروه‌های راهبری متشکل از متخصصان۳) راهبری گروهی ملی با ائتلاف یا اتحاد دو یا چند گروه خاص (این حالت صرفا به عنوان یک گزینه مطرح شده و بحث آن فعلا مطرح نیست)
مزایا: خواست‌های هر گروه در استراتژی‌ها و برنامه‌های همان گروه پوشش داده می‌شود و بیشترین همراهی مردمی را، در کل، می‌تواند دارا باشد.مزایا: شمول خواست‌های مختلف و نقاط مشترک در برنامه‌ها، بهره‌مندی از استراتژی و برنامه واحد و یکپارچه، اعتمادپذیری عمومیمزایا: بهره‌مندی از استراتژی و برنامه واحد و یکپارچه جهت راهبری متمرکز، چابکی سیستم راهبری
معایب: عدم شکل‌گیری راهبری در همه گروه‌های لازم در جامعه، کاهش اثربخشی کل به دلیل فقدان راهبری متمرکز و هماهنگی گروه‌ها، عدم همراهی برخی گروه‎ها در برنامه‌ها یا استراتژی‌های دیگر گروه‌هامعایب: عدم توافق اعضای شورا در خصوص برنامه‌ها، فقدان چابکیمعایب: پوشش ندادن همه خواست‌ها و عدم همسویی عمومی، فقدان اعتماد عمومی با توجه نبود امکان سنجش آرای عموم
جدول شماره دو: حالات مختلف سیستم راهبری جنبش انقلابی مردم ایران

جنبش انقلابی مردم ایران تا به امروز به صورت راهبری غیرمتمرکز، یعنی حالت اول، پیش رفته است اما در دوره جدید این شیوه راهبری برنامه‌ای برای ادامه جز فراخوان ندارد و به نوعی اثربخشی لازم خود را از دست داده است. لذا باید برای ادامه جنبش یا بلوغ آن به سراغ گزینه‌های ممکن دیگر رفت. به طور خلاصه دلایل زیر از جمله دلایل کاهش اثربخشی راهبری غیرمتمرکز است:

۱) گروه‌های راهبری برای همه گروه‌های جامعه شکل نگرفته‌اند

بجز کردستان که دارای احزاب فعال با پیشینه قبلی و قدرتمند است، در بقیه نقاط کشور راهبری گروهی مشابهی به چشم نمی‌خورد. سیستان و بلوچستان متکی به سیستم کلاسیک رهبری خود، توسط مولوی است. حتی در گروه‌های اتنیکی تحت ستم، از جمله ترک‌های آذربابجانی یا عرب‌ها هم مشارکت بالایی دیده نمی‌شود. (در آذربایجان غربی شهرهای کردنشین متفاوت بوده‌اند).

برای درک بهتر این موضوع، در نمودار شماره چهار، شاخصی به نام شاخص مشارکت نشان داده شده است. تعریف شاخص مشارکت در این نمودار تقسیم تعداد کل تجمعات اعتراضی و اعتصابات ثبت شده بر جمعیت استان است. به این ترتیب می‌توان استان‌ها را از این حیث با یکدیگر مقایسه کرد. یعنی می‌توان عامل جمعیت را از مقایسه استان‌ها حذف کرد تا نتیجه مقایسه، ارتباطی با جمعیت نداشته باشد. با توجه به آنکه این عدد مقدار بسیار کمی خواهد داشت، آن را در یکصد هزار نفر ضرب می‌کنیم که معنای آن برای استانی که مثلا نرخ مشارکت آن ۳ باشد، این است: مجموعا ۳ تجمع اعتراضی یا اعتصاب، به ازای هر یکصد هزار نفر جمعیت از ۲۵ شهریور تا ۳۰ آذر ۱۴۰۱.

نمودار شماره چهار: شاخص مشارکت استان‌ها در تجمعات اعتراضی و اعتصابات از ۲۵ شهریور تا ۳۰ آذر ۱۴۰۱
نمودار شماره چهار: شاخص مشارکت استان‌ها در تجمعات اعتراضی و اعتصابات از ۲۵ شهریور تا ۳۰ آذر ۱۴۰۱

چنانچه مشخص است استان‌های آذربایجان شرقی و اردبیل، همچنین استان‌های خراسان شمالی، رضوی و جنوبی یا خوزستان، چهارمحال و بختیاری و لرستان که گروه‌های اتنیکی تحت ستم بیشتری دارند در رده‌های پایین این شاخص قرار دارند. پس با این پیش فرض که در این استان‌ها هم ناراضایتی شبیه بقیه استان‌ها است، می‌توان نتیجه گرفت گروه‌های راهبری برای همه گروه‌های جامعه شکل نگرفته‌اند. لازم به ذکر است بررسی ریشه‌های این مشارکت کمتر از تخصص نویسنده خارج است اما عواملی چون سرکوب‌های گذشته یا بازداشت فعالین توسط جمهوری اسلامی می‌توانند نقش داشته باشند.

پرداختن به دلایل این موضوع از این مقال خارج است و نیازمند تحلیل متخصصین است. نتیجه و نکته آن است که همه گروه‌های جامعه، دارای راهبری گروهی نیستند و لذا امکان بسیج کردن آن‌ها وجود ندارد. پس ادامه جنبش به شیوه فعلی، برای همه نقاط کشور اثربخشی لازم را ندارد چون اساسا نه گروه راهبری مشخصی از همه گروه‌های جامعه شناسایی شده و نه مشارکت همه گروه‌های جامعه یکسان بوده است.

۲) فقدان هماهنگی گروه‌های راهبری موجود

تجربه‌های موفق راهبری این جنبش، توسط گروه‌های مختلف در سه ماه گذشته تشریح شد. اما تجربه‌های ناموفقی نیز وجود داشته است که جای بررسی دارند تا درس‌های لازم برای بهبود و اصلاح مسیر گرفته شود.

در نمودار شماره پنج، تاریخ‌های شمسیِ نشان داده شده، روزهایی هستند که برای آن‌ها فراخوان‌هایی صادر شده بود اما با همراهی چشم‌گیر روبرو نشده‌اند.

نمودار شماره پنج: تعداد کل تجمعات و اعتصابات از زمان قتل مهسا (ژینا) امینی
نمودار شماره پنج: تعداد کل تجمعات و اعتصابات از زمان قتل مهسا (ژینا) امینی

جزئیات این فراخوان‌ها در جدول شماره دو نشان داده شده است. چنان‌چه برخی توضیحات این جدول دقیق نیستند، لطفا از طریق وبسایت نمای انقلاب به اطلاع ما برسانید.

نمونه‌های مورد اشاره قطعا تمامی فراخوان‌های کم استقبال را شامل نمی‌شوند. همانطور که در مقاله قبلی نگارنده که در وبسایت رادیو زمانه با عنوان "تحلیل آماری سه روز اعتصاب سراسری در ایران، از ۱۴ تا ۱۶ آذر ۱۴۰۱" منتشر گردید هم ذکر شد، یکی از دلایل موفقیت اعتصاب سه روزه مذکور، مدت زمان حداقل ۱۰ روزه، از زمان انتشار فراخوان توسط گروه‌های مختلف تا زمان موعد آن بود. در جدول شماره دو، همه فراخوان‌ها کمتر از دو روز قبل از موعد آن منتشر شده‌اند که هرچند برخی از آن‌ها واکنشی و الزامی بوده (مثل فراخوان پس از سرکوب مهاباد یا فراخوان ۱۹ آذر به مناسبت اعتراض به قتل حکومتی محسن شکاری) اما در موارد دیگر امکان هماهنگی و اطلاع رسانی قبلی به نوعی وجود داشته است. بدیهی است تنها دلیل موفقیت یا شکست یک فراخوان مدت زمان آن نیست چراکه مثلا فراخوان ۲۸ شهریور ۱۴۰۱ هم فقط ۳ روز زمان داشت. عوامل دیگری نیز در موفقیت یا شکست هر فراخوان نقش دارند که باید با جزئیات به بررسی آن‌ها پرداخت. در این مقاله به جنبه‌های خاصی از آن‌ها پرداخته می‌شود.

به نظر می‌رسد یکی از دلایل همراهی کمتر با این فراخوان‌ها، نبود هماهنگی و ارتباط بین گروه‌های مختلف جهت توزیع خبر آن است. دیگر دلیل آن می‌تواند پوشش رسانه‌ای نگرفتن یا کمتر گرفتن این فراخوان‌‎هاست. بدیهی است در زمانی که همه شبکه‌های اجتماعی محبوب فیلتر شده‌اند و دسترسی به اطلاعات با چالش‌های جدیدی روبرو شده، اطلاع‌رسانی و هماهنگی که رکن اصلی هر فراخوان، تجمع و اعتصاب است نیازمند زمان یا استفاده از همه ابزارهای لازم برای اطلاع رسانی است.

برای درک بهتر موضوع، در پنج مورد موفقی که در جدول شماره یک از آن‌ها نام برده شد، وضعیت اطلاع‌رسانی چنین بوده است:

  • در ۲۸ شهریور: هنوز اینترنت و شبکه‌های مجازی قطع نشده بود و اطلاع‌رسانی می‌توانست انجام گیرد.
  • در ۱۶ مهر: عموم مردم از طرق مختلف از سرکوب شدید دانشگاه (مخصوصا دانشگاه شریف) و مدارس مطلع شده بودند و با فراخوان گروه‌های مختلف برای تجمعات اعتراضی همراهی گسترده‌ای صورت گرفت.
  • در ۴ آبان: چهلم انسانی که نامش اسم رمز شد و این جنبش با قتل حکومتی او آغاز گردید! چهلم مهسا (ژینا) امینی. دیگر همه از این موضوع مطلع بودند.
  • در ۳ آذر: عموم مردم از سرکوب شدید کردستان مطلع شده بودند و با فراخوان‌های گروه‌های کرد همراهی گسترده‌ای صورت گرفت.
  • در ۱۴ تا ۱۶ آذر: از حدود ۴ آذر، اطلاع‌رسانی‌ها آغاز شده بود و از پوشش عظیم رسانه‌ای و خبررسانی در شبکه‌های مجازی برخوردار بود.

خلاء هماهنگی و اطلاع‌رسانی گروه‌های راهبری، با توجه به آن‌که این گروه‌های فعلی، همه بخش‌های جامعه را پوشش نمی‌دهند، چالشی است که به جنبش و ادامه مسیر آن آسیب می‌زند و از اثربخشی شیوه راهبری غیرمتمرکز می‌کاهد.

۳) چالش گروه‌های جدید راهبری داخل کشور

به جز احزاب کردستان و گروه‌های صنفی مثل معلمان یا گروه‌های کارگری، (که البته اعضای گروه راهبری دو مورد آخر یا در بازداشت و یا با محدودیت آزاد هستند) تشکل‌ها و احزاب سیاسی باسابقه و شناخته شده زیادی در ایران وجود ندارد. تمام تلاش جمهوری اسلامی در ۴۴ سال گذشته حذف این گروه‌ها بوده است. در این شرایط و در جنبش انقلابی مردم ایران که وجود گروه‌های راهبری ضروری است، تشکیل گروه‌های جدید در داخل کشور با چالش‌های متعدد و بیش از پیش امنیتی روبروست. در نتیجه در صورت بازداشت و تغییر اعضای گروه‌های راهبری، همیشه سردرگمی و چالش اعتبارسنجی این گروه‌ها و اعضای آن‌ها وجود خواهد داشت.

از طرفی گفته می‌شود یکی از دلایلی که اکثریت مردم هنوز پا به خیابان برای اعتراض نگذاشته‌اند و به قول آن مقاله معروف، سه و نیم درصد جمعیت لازم را شکل نداده‌اند همین فقدان راهبری متمرکز و اعتقاد اکثریت مردم به ضرورت وجود آن باشد. اگر آن مطلب درز کرده در بولتن حسین سلامی صحیح باشد، ششصد هزار نفری که در کف خیابان بوده‌اند کمتر از یک درصد جامعه را تشکیل می‌داده‌اند. در حالیکه می‌دانیم در جنبش سبز، با فراخوان رهبران، فقط در تهران حدود سه میلیون نفر به خیابان آمدند. فارغ از مقایسه اهداف و شرایط جنبش سبز با جنبش انقلابی مردم ایران، آن تجمع سه میلیونی با فراخوان و بسیج مردمی توسط رهبری جنبش و بنا به خواست مردم پا به خیابان گذاشت و امروز معترضان در خیابان رهبر یا راهبر ندارند. یعنی رهبر یا راهبرانی که امکان بسیج کردن، هماهنگی، سازمان‌دهی و هدایت گروه‌های مختلف مردمی را داشته باشند. از این روی باید گفت ادامه شکل فعلی راهبری غیرمتمرکز که همه گروه‌های جامعه را پوشش نمی‌دهد و گروه‌های جدید قادر به شکل‌گیری نیستند، برای جنبش اثربخش نیست و حتی بر بقیه مردم نیز تاثیر منفی خواهد گذاشت و تبدیل به جنبشی تماشاچی پرور و منفعل‌ساز می‌گردد.

۴) اقدامات واکنشی به جای اقدامات برنامه‌ریزی شده

جمهوری اسلامی نشان داده است از هر ابزاری برای سرکوب یا تخریب جنبش‌ها و فعالیت‌های آزادی‌خواهانه استفاده می‌کند. در نبود راهبری متمرکز، این حکومت می‌تواند جنبش مردم را به هر سویی بکشد و اسیر طرح‌های خود کند. طرح‎‌هایی از قبیل انتشار اخبار یا فراخوان‌های دروغین می‌تواند گمراه کننده باشد و باعث شکست فراخوان‌های واقعی یا دستاوردهای دیگر جنبش گردد. جمهوری اسلامی با هر شکست جنبش، بذر ناامیدی و بی‌انگیزگی را در افراد می‌کارد. شکست‌های مکرر، جنبش را از حرکت باز می‌دارد.

نمونه اخیر یک شکست را می‌توان در فراخوان برای ۲۸، ۲۹ و ۳۰ آذر ۱۴۰۱ دید. فکر می‌کنیم این شکست ارتباطی با برنامه‌ریزی جمهوری اسلامی نداشته باشد اما احتمال بروز آن در آینده از طرف جمهوری اسلامی وجود دارد. نمودار شماره یک، شکست این فراخوان را، با عدم برگزاری تجمعات اعتراضی یا اعتصابات قابل توجه نشان می‌دهد. این در حالی است که به علت جو عمومی پدید آمده، حتی احزاب کردستان هم برای ۲۹ و ۳۰ آذر فراخوانی منتشر کردند در حالی‌که این احزاب موفق‌ترین فراخوان‌ها را تا پیش از این صادر کرده بودند. احتمالا چنان‌چه در این شرایط راهبران فراخوانی صادر نکنند با اتهام (طراحی شده یا طراحی نشده) عدم همراهی با جنبش انقلابی مردم روبرو می‌شوند و اگر صادر کنند و با شکست روبرو شود، از اعتبار آن‌ها خواهد کاست. تحقیقات نگارنده در فضای مجازی، به نتیجه‌ای در خصوص آن‌که اولین بار چه گروهی فراخوان ۲۸ تا ۳۰ آذر را صادر نمودند نرسید. آیا ممکن است این فراخوان، که هیچ مناسبت قوی تقویمی یا مرتبط به جنبش مردم نداشته، از طرف جمهوری اسلامی طراحی شده باشد؟ آیا در آینده نیز چنین خطری متصور است؟ در هر صورت فقدان راهبری متمرکز این خطرات را در پی دارد و از طرفی می‌تواند منجر به اقدامات واکنشی که الزاما مؤثر نیستند شود و به این ترتیب می‌تواند پتانسیل‌ها را نابود کند.

برخی ادامه فعالیت راهبری گروهی غیرمتمرکز و بی رهبر بودن جنبش انقلابی مردم ایران را با جنبش مشروطیت مقایسه می‌کنند که البته مشابهت‌هایی نیز وجود دارد اما به نظر نمی‌رسد مقایسه جمهوری اسلامی با همه ابزارهای امنیتی و سرکوبگری آن با جنبش مشروطه قابل قیاس باشد. جنبش امروز مردم ایران به مراتب پیچیده‌تر است و به همین نسبت نیازمند برنامه‌ها و اقدامات پیچیده‌تر است.

با این اوصاف و با پیش‌فرض آن‌که امید می‌رود ضرورت تشکیل راهبری گروهی متمرکز توسط نخبگان و متخصصین درک شود و این گروه به سرعت تشکیل شود، از پرداختن به حالت سوم، یعنی تشکیل راهبری گروهی ملی با ائتلاف یا اتحاد دو یا چند گروه خاص، خودداری می‌کنیم. چنان‌چه حالت دوم اتفاق نیافتد و ناگزیر، گروه‌های خاص به تشکیل راهبری گروهی دست زنند، متعاقبا به تحلیل آن‌ها خواهیم پرداخت.

راهبری گروهی ملی متمرکز با شورایی متکثر از راهبران گروه‌ها و جنبش‌های سیاسی، مدنی و صنفی و نیز کارگروه‌های راهبری متشکل از متخصصان، قاعدتا باید مجموعه‌ای از نیروهای کارآمد جامعه باشد که در هماهنگی با هم، امکان راهبری بخش یا بخشهایی از جامعه را داشته باشند، به طوری‌که با تقسیم وظایف، سازماندهی و هدایت جنبش شکل گیرد. این راهبری گروهی قاعدتا باید توسط افراد خارج از کشور و با حمایت تاثیرگذاران داخلی شکل گیرد هرچند به محض باز شدن فضای سیاسی در کشور، نقش نیروهای فعال داخل پررنگ خواهد شد. انتظار می‌رود وظایف این راهبری گروهی حداقل شامل موارد زیر باشد: تعریف و تبیین دورنمای جنبش و اصول پایه‌ای برای فردای ایران، از جمله اصول حقوق بشر، و نیز تشکیل کارگروه‌های تخصصی جهت تبیین اصول و چشم‌اندازها در حوزه‌های مختلف مدنی، سیاسی، اقتصادی، قضایی و محیط زیستی، همچنین برنامه‌ریزی کمپین‌ها، از جمله اعلام فراخوان اعتراضات و اعتصابات در داخل و خارج کشور و اقداماتی که منجر به فتح تهران خواهند شد و در گام بعدی تشکیل شورای انتقال قدرت و فرایندهای لازم مربوط به گذر از جمهوری اسلامی.

تشکیل راهبری گروهی ملی متمرکز با شورایی متکثر از راهبران گروه‌ها و جنبش‌های سیاسی، مدنی و صنفی و نیز کارگروه‌های راهبری متشکل از متخصصان در خارج از کشور با حمایت گروه‌ها و افراد داخل کشور به دلایل زیر معایب راهبری گروهی غیرمتمرکز را ندارد:

۱)  در شورای گروه راهبری متمرکز می‌توان نمایندگانی از همه گروه‌های داخلی داشت تا همه گروه‌ها را در بر گیرد.

۲) این گروه متمرکز می‌تواند با همه گروه‎‌های داخلی در ارتباط و هماهنگی باشد.

۳) تشکیل این گروه در خارج از ایران، آن خطرات امنیتی را ندارد و می‌تواند برای مردم بسیار انگیزه و امیدبخش باشد.

۴) این گروه می‌تواند به وظیفه خود، یعنی برنامه‌ریزی و هماهنگی عمل کند و از اقدامات واکنشی نامناسب یا نسنجیده خودداری کند و منافع همه گروه‌ها را در نظر گرفته، با توافق جمعی، مناسب‌ترین تصمیمات را اتخاذ نماید.

انتظار می‌رود با توجه به سرکوب گسترده جنبش انقلابی مردم ایران توسط جمهوری اسلامی، با شکل‌گیری گروه راهبری متمرکز، با توجه به بسیج همگانی مردمی و هماهنگی در اجرای برنامه‌هایی مثل تجمعات اعتراضی، مشارکت مردمی در این برنامه‌ها نیز افزایش یابد.

از طرف دیگر، ریسک‌هایی هم برای وجود چنین گروهی متصور است. از جمله عدم توانایی برای حل اختلاف نظرها و یا فقدان چابکی لازم به دلیل کثرت اعضای گروه راهبری. مسائل دیگری نیز در این میان ممکن است در شکل‌دهی این گروه راهبری موثر باشند از جمله: توان جمهوری اسلامی در فاصله اندازی بین فعالان خارج از کشور و مردم داخل با شعارهایی از این دست که خارج نشینان حق تعیین تکلیف برای داخل ایران را ندارند. در صورت تسلیم شدن مردم و فعالان خارج از کشور، جمهوری اسلامی خرسند خواهد بود.

آیا برای تشکیل راهبری گروهی ملی متمرکز با شورایی متکثر دیر شده است؟

زمان هزینه است اما هر جنبشی برای رسیدن به بلوغ، نیاز به شناخت خود، شایستگی‌ها، ابزارها، پتانسیل‌ها و دارایی‎‌هایش دارد. سه ماه پیش کسی از پتانسیل نازنین بنیادی یا علی کریمی مطلع نبود. ستارخان و باقرخان را هم کسی تا چند ماه قبل از جنبش مشروطه نمی‌شناخت. تا اینجای کار، جنبش از تب و تاب نیافتاده که هیچ، بر خلاف تصور بسیاری، نمودار شماره شش نشان می‌دهد روند (خط چین خاکستری) تعداد کل تجمعات و اعتصابات روزانه از ۲۵ شهریور ۱۴۰۱ تا ۳۰ آذر ۱۴۰۱، شیبی اندک مثبت و افزایشی دارد. پس جنبش از تب و تاب نیافتاده است.

نمودار شماره شش: تعداد کل تجمعات و اعتصابات از زمان قتل مهسا (ژینا) امینی با خط روند (خط چین طوسی)
نمودار شماره شش: تعداد کل تجمعات و اعتصابات از زمان قتل مهسا (ژینا) امینی با خط روند (خط چین طوسی)

چنانچه از نمودار شش مشخص است، میانگین تعداد تجمعات و اعتصابات روزانه حدود ۲۰ بوده است. یعنی از این زمان به بعد، چنانچه تجمعات و اعتصابات از ۲۰ عدد در روز کمتر باشد، افول نبض جنبش (تجمع اعتراضی یا اعتصاب) را شاهد هستیم و به این ترتیب با توجه به نکاتی که ارائه شد و فقدان برنامه مشخص در حال حاضر، با تاخیر در پدید آمدن گروه راهبری، هر روز از میزان تعهد به جنبش کاسته خواهد شد.

عدم برخورداری جنبش انقلابی مردم ایران از راهبری گروهی متمرکز تا اینجا امری طبیعی و البته خجسته است. خجسته از آن جهت که قباله آن در تاریخ به نام خود مردم ایران و جان‌های پاک از دست رفته این جنبش و همه این ۴۴ سال زده خواهد شد و نه به گروه یا دسته‌ای خاص. اما در صورت عدم ورود جنبش به دوره بلوغ، که برنامه داشتن و هماهنگی از ضروریات آن است، این نوجوان پرهیاهو، از نظر سنی رشد خواهد کرد اما از نظر رفتاری، همچنان پرهیاهو خواهد ماند، بی آنکه برنامه‌ای مفید در زندگی خود داشته باشد. چه برسد به آن‌که به تکامل برسد و بدرخشد و محصول زحماتش را درو کند. اگر تا این زمان، هنوز برخورداری از راهبری گروهی دیر نشده است، از این لحظه به بعد، عارضه محسوب می‌شود.

جمع‌بندی

جنبش انقلابی مردم ایران جنبشی بی‌رهبر بوده است اما دوره عمر آن به فاز جدیدی وارد شده که نیازمند بلوغ رفتاری و برنامه داشتن است. ضرورت شکل‌دهی راهبری جنبش در این مقطع، اولویت اصلی جنبش است تا با توانمندسازی خود، بتواند از پس جمهوری اسلامی برآید. بدیهی است چنان‌چه راهبری گروهی ملی متمرکز با شورایی متکثر از راهبران گروه‌ها و جنبش‌های سیاسی، مدنی و صنفی و نیز کارگروه‌های راهبری متشکل از متخصصان شکل نگیرد، دو گزینه باقی‌ خواهد ماند. یکی همان ادامه راهبری غیرمتمرکز گروه‌های مختلف و دیگری شکل‌گیری ائتلافی از گروه‌های خاص که هر دو معایب و ریسک‌های خود را دارند و البته به جای خود و در صورت بروز، تحلیل خواهند شد.

مطلب پیش رو بر مبنای داده‌ها و گزارشات وبسایت www.enqelab.info و بر اساس دغدغه‌های یک کارشناس داده و استراتژی و از زاویه‌ای متفاوت از مباحث علوم سیاسی ارائه گردیده است. خواهشمند است نقطه نظرات خود را از طریق وبسایت مذکور با نویسنده در میان بگذارید.

این مطلب را پسندیدید؟ کمک مالی شما به ما این امکان را خواهد داد که از این نوع مطالب بیشتر منتشر کنیم.

آیا مایل هستید ما را در تحقیق و نوشتن تعداد بیشتری از این‌گونه مطالب یاری کنید؟

.در حال حاضر امکان دریافت کمک مخاطبان ساکن ایران وجود ندارد

توضیح بیشتر در مورد اینکه چطور از ما حمایت کنید

نظر بدهید

در پرکردن فرم خطایی صورت گرفته

نظرها

  • فرهاد - فرهادیان

    یکی از نقدهای اساسی به تمرکز بدلیل اینست که دیکتاتوری مالکیت خصوصی و ... را در بر دارد پس دموکراسی چگونه تعریف می شود تکثر یعنی چه ؟ اینها تناقضات است که سازمان اجتماعی کار با میلیونها تخصص با هم مشارکت کرده و سازمان تولید را هدایت می کنند اما اداره ی این سازمان تولید را به افراد و اشخاص محدود می کنید کسانی که دائما خواهان تمرکز هستند درکی از تکثر تولید تکثر سازمان تولید و تکثر در سازمان اجتماعی کار و توسعه ی تقسیم کار اجتماعی ندارند و نمی فهمند که بحرانهای سرمایه داری همه ناشی از همین تمرکز در اعمال اراده ی خصوصی مغایرت کامل با اعمال اراده ی جمعی دارد ما اصلا نمی گوئیم شورا خوب است ولی شورا هر نقصی داشته باشد بهترین شیوه ی مشارکت اجتماعی هر حرفه و تخصص است احزاب و اشخاص اپوزسیون که در داخل هیچ ارتباطی با این جنبش ندارند چگونه خواهان تعریف رهبری خودشان هستند با هیچ اصولی از این اپوزسیون چه چپ و چه راست این انقلاب شکل نگرفته است خودتان را به نفهمی می زنید این امر بدیهی را یا واقعا این مسائل را نمی فهمید ملی یعنی چه وقتی ما دارای موزائیک ملل هستیم ؟ خنده دار است که همیشه دیکتاتورها خنگ هستند . شما می گوئید از سوم دیماه برنامه ای ندارد شما متوجه نیستید چون انقلابی نیستید از یک هفته قبل از سوم دیماه ما فراخوان دادن را به دلیل دخالت نیروهای امنیتی و جریانات رهبر ساز خارج کشور سبب دخالتهای بی جا و اخلال در نظم رهبری داخلی داشتند به همین دلیل شما اگر واقع بین باشید شعارهای شبانه شورشگری شبانه و همچنین اعتصابات روزانه و مراسم عزاداری های روزنانه جهت ایجاد ارتباط و همدلی شوراهای پراکنده طراحی شده است که دیروز به اوج خود رسیده بود حتی فراخوانهای 18 دیماه هم مورد تائید ما نیست ولی بخاطر فشارهای مایوس کننده داده شده است قدم به قدم این جنبش کاملا حرفه ای تعریف شده است خارج کشور فقط جنبش را از حالت همگانی تبدیل به فرقه ای و چپراکنده می کند . چون اینها همانهائی هستند که تا دیروز می گفتند انقلاب یعنی ویرانی حالا چه ادعائی برای رهبری انقلاب دارند ؟ شما خودتان برگردید به نوشته های خودتان نگاه کنید بعد خجالت بکشید کسانی که تا دیروز خشونت پرهیز بوده اند الان چگونه می خواهند یک قیام را طراحی کنند ؟ مگر اینکه بگوئید نه شما رعایای خوبی هستید انقلاب کنید ما هم رهبری می کنیم چون پورسانتهای معاملات خیلی برایمان خوب است هیچکدام از جریانهای اپوزسیون عرضه ی رهبری این انقلاب را ندارند چون فرقه گرا و سکتاریست هستند همه کیسه برای معاملات بزرگ دوخته اند تا باز همان فساد را ادامه دهند . رضا پهلوی مسیح علینژاد یا حامد پروژه کدامیک انقلابی هستند که ادعای رهبری این انقلاب را دارند هنوز هیچی نشده دنبال حذف همه هستند شما حتی تا امروز هم متوجه نشده اید که فراخوانها از کجا تحلیل می شده تا علنی شود روزهای مربوط به 16 آذر در 27 آبان ماه صادر شده بود نه ده روز قبل . ما از سوم دی گفتیم فراخوان ندهید یکی از دلائلش اینست که فراخوانهای سراسری باعث افت انرژی و تخلیه ی انرژی می شود از اینرو اگر اعدامی صورت بگیرد مردم با عدم آمادگی مانند قتلهای شکاری و رهنورد کم فروغ ظاهر می شوند به همین دلیل ما این 18 دیماه را هم راضی نیستیم بخصوص که بحران اقتصادی مانع افت شرایط انقلابی می شود البته شما این مسائل را نمی فهمید . چون دموکرات نیستید افراد دموکرات تمام حرکاتشان را با منافع مردم و افکار مردم می سنجند و حرکت می کنند و فراخوان می دهند به همین دلیل انقلابی اند . شما مردم را یک گله گوسفند می بینید و برایش رهبر می خواهید حالا فرد بی کفایتی مثل رضا پهلوی که می توانید با چاپلوسی به آب و نونی برسید که چه بهتر . شما مکانیزم شورائی رهبری را به تمسخر گرفته اید حتی در شرکتهای سهامی هم سهامدارها هیات مدیره و هیات مدیره مدیرعامل را تعیین می کنند رضا پهلوی چند نفر را دوستانه کنار هم می آورد می گوید شورا اینها توهین به مخاطب است مردم خر نیستند متوهم نیستند دموکراسی می خواهند وقتی ما با سخت ترین روشهای امنیتی با هم تماس داریم رهبر احمق شما چگونه می خواهد این هماهنگی ها را ایجاد کند نکند فقط شما بگوئید معجزه می شود ما که در حال رهبری این انقلاب هستیم زبانمان لال است نمی توانیم چند اسم را مطرح کنیم شما اینقدر مسائل را نمی فهمید و از غافله پرت هستید ما اگر الان خودمان را معرفی کنیم که دیگر رهبر نیستیم باید برویم زندان و تمام یعنی این چیزها را هم نمی فهمید ؟ الان شما رهبر با من هماهنگی کنید پس دهان گشادتان را باز نکنید حرف منطقی بزنید دیر آمده اید زود می خواهید بروید امروز مردذم بلوچستان پاسخ مناسب دیگری به رهبری ملی شما داده اند که قبلا کردستان آذربایجان خوزستان و کارگران و دانشجویان داده بودند اما شما نمی شنوید چون شما انقلابی نیستید بیشتر پوپولیست عهستید نمی توانید متوجه شوید که انقلابات با درصد بسیار کوچکی از انقلابیون حرفه ای با حمایت معنوی مردم پیروز می شود ما تا امروز بی نظیر رهبری کرده ایم با کمتر از نیم درصد در حالی که همه ی متخصصین حتی خود ما برآورد یک و نیم درصدئ را در نظر داشته ایم آمار مشارکت مردم مهم نیست آمار مشارکت مردم و نسبت آن با دستآوردهای یک جنبش اهمیت دارد که 4 ماه بدون هیچ امکاناتی با دست خالی فقط با اتکا به برنامه ریزی و درایت رهبری که با خرد جمعی اعضا انجام شده یک رکورد بی نظیر است . ما حتی گاهی فرصت ویراستاری فراخوانهایمان را نداشتیم باید پاسخ دنیا رابطه با دنیا چراغ سبز به دنیا سیاستمدار تا سلبریتیس تا فمنیستها را می دادیم تا نظر جهانی را جلب کنیم شما فکر می کنید به جز عده ای قلیل از اپوزسیون خارج کشور کسی به کمک ما نه تنها نیامد که آنها باعث شدند تا بسیاری از هم افزائی های داخلی ما هم از بین برود دائما علیه ما توطئه هائی می کردند که باید بررسی میشد این از نیروهای امنیتی ست یا خارج کشور نیروهای امنیتی بیش از 16 سازمان و نهاد هستند و خارج هم دهها جریان ریز و درشت ما باید با تحلیل به این نقطه نظرها می رسیدیم نه اطلاعات رابطه ای . اگر می بینید الان داخل انقلابیون کاملا در تقابل با خارج ایستاده اند و هیچ امتیازی به خارج نشینها نمی دهند بدلیل این خیانتها انحصارطلبیی ها سکتاریسم و .... است خیالتان را راحت کنم بروید دنبال یک کار دیگر خدا را فقط شکر کنید که بتوانید یک حزب و گروه با شفافیت بسازید بعد انقلاب از این طریق مشارکت سیاسی کنید که می دانیم اینکاره هم نیستید .

  • جوادی

    نفس پرداختن به مساله ضرورت رهبری جنبش انقلابی جاری در ایران، فوق العاده ارزشمند و حیاتی است زیرا تقریبا هیچ جنبش انقلابی بدون سازمان رهبری نمی تواند به اندازه کافی دوام و گسترش یافته و به پیروزی برسد. یکی از نظرات مهم در این مقاله که کاملا با آن موافقم و متاسفانه روشنفکران و کنشگران انقلابی به آن کم توجه نموده یا اصلا توجه نکردند این است: یکی از دلایلی که اکثریت مردم هنوز پا به خیابان برای اعتراض نگذاشته اند و به قول آن مقاله ی معروف، سه و نیم درصد جمعیت لازم را تشکیل نداده اند، همین فقدان راهبری متمرکز و اعتقاد اکثریت مردم به ضرورت وجود آن می باشد. در مورد استفاده از واژه راهبر به جای رهبر برای رفع حساسیت، موافق نیستم زیرا رهبر مخفف واژه راهبر است و واژه اخیر آن را تداعی خواهد کرد.‌ برای رفع حساسیت مردم نسبت به واژ رهبر، راه موثر این است که نخست بین رهبری آمرانه که در تار و پود فرهنگ ما تنیده شده و رهبری دموکراتیک تمایز قائل شویم و در وهله دوم بر ضرورت رهبری دموکراتیک جنبش جاری تاکید کنیم زیرا جنبش زن، زندگی،آزادی یک جنبش دموکراتیک است، بنابراین رهبری آن هم باید دموکراتیک باشد. نویسنده به خاطر این مقاله ی استراتژیک شایسته قدردانی است.