ارتباط ناشناخته. ارتباط بدون سانسور. ارتباط برقرار نمی‌شود. سایت اصلی احتمالاً زیر سانسور است. ارتباط با سایت (های) موازی برقرار شد. ارتباط برقرار نمی‌شود. ارتباط اینترنت خود را امتحان کنید. احتمال دارد اینترنت به طور سراسری قطع شده باشد. ادامه مطلب

ناقص‌سازی جنسی زنان، کابوس ادامه‌دار زندگی بدون داشتن حق بر بدن

ناقص‌سازی جنسی زنان به عنوان یک رسم همچنان در استان‌های کردستان، بوشهر، لرستان، هرمزگان، خوزستان، آذربایجان غربی، کرمانشاه و سیستان و بلوچستان انجام می‌شود. عمل ختنه از پستوی خانه‌ها به کلینیک‌های مجهز پزشکی راه پیدا کرده و در سایه خشونت پذیرفته‌شده علیه زنان، تحت عنوان عمل زیباسازی اندام جنسی انجام می‌شود.

سازمان ملل متحد روز ششم فوریه را روز جهانی منع کامل ناقص‌سازی جنسی زنان یا آن‌چه ختنه زنان خوانده می‌شود اعلام کرده است. صندوق کودکان سازمان ملل (یونیسف) موضوع روز جهانی منع کامل ناقص‌سازی جنسی زنان در سال ۲۰۲۳ را «مشارکت با مردان و پسران برای تغییر هنجارهای اجتماعی و جنسیتی برای پایان دادن به ختنه زنان» نام نهاده است. یونیسف می‌گوید امکان حذف کامل ناقص‌سازی جنسی زنان از طریق مشارکت پایدار مردان و پسران میسر خواهد بود و جامعه‌ جهانی باید مشارکت آن‌ها را برای تسریع مبارزه با ختنه زنان و بلندکردن صدای زنان و دختران تقویت کند.

به گفته این سازمان شانس تحصیل و پذیرش تغییر در برخی از کشورها به پسران و مردان این امکان را داده که بیشتر از زنان با ختنه زنان و خشونت خانگی مخالفت کنند. در همین راستا بدون کاهش تمرکز از زنان و دختران، مشارکت مردان و پسران در این مبارزه حمایت و سرمایه‌گذاری خانواده‌ها، جوامع، مؤسسات و سیاست‌گذاران را برای ترویج حذف عمل ناقص‌سازی جنسی زنان تضمین خواهد کرد.

ناقص سازی جنسی زنان یا Female Genital Mutilation شامل هرگونه عملی می‌شود که به‌دلایل غیرپزشکی در اندام جنسی زنان تغییر ایجاد کند یا باعث جراحت در آن شود. ناقص‌سازی جنسی زنان در سطح بین المللی به عنوان نقض حقوق بشر دختران و زنان شناخته شده و توسط سازمان بهداشت جهانی منع شده است. طبق برآوردها سرعت مبارزه برای محو کامل عمل ناقص‌کردن جنسی دختران و رسیدن به هدفی که سازمان ملل مشخص کرده، یعنی به‌صفر رساندن قربانیان این عمل تا سال ۲۰۳۰، باید ۱۰ برابر شود.

بر مبنای تخمین یونیسف، برای دستیابی به این هدف در ۳۱ کشور جهان، ۲,۴ میلیارد دلار مورد نیاز است اما در عمل تنها ۲۷۵ میلیون دلار بودجه برای آن وجود دارد. در جهانی زندگی می‌کنیم که علاوه بر شیوع بیماری‌های همه‌گیر، گرم‌شدن زمین و درگیری‌های مسلحانه هم ممکن است باعث عقبگرد از پیشرفت‌های فعلی شوند.

ناقص سازی جنسی زنان یا Female Genital Mutilation شامل هرگونه عملی می‌شود که به‌دلایل غیرپزشکی در اندام جنسی زنان تغییر ایجاد کند یا باعث جراحت در آن شود. ناقص‌سازی جنسی زنان در سطح بین المللی به عنوان نقض حقوق بشر دختران و زنان شناخته شده و توسط سازمان بهداشت جهانی منع شده است.

سالانه حدود چهار میلیون دختر و زن در سراسر جهان در خطر «ختنه»‌شدن قرار می‌گیرند که تعداد زیادی از آن‌ها از این عمل هولناک مفری ندارند. طبق گزارش سازمان ملل همه‌گیری جهانی کووید۱۹ حدود ۲۵۰هزار تن دیگر را به این رقم افزوده و پیشرفت‌های زیادی در زمینه مبارزه با ناقص‌سازی جنسی زنان را از بین برده است. ناقص‌کردن جنسی دختران و زنان هر سال یک میلیون زن را در سراسر دنیا می‌کشد. رقمی که با ۵۰ درصد آمار ثبت‌شده از قربانیان کرونا در سال اول همه‌گیری برابری می‌کند. ۱۰ درصد دخترها در حین «ختنه» به قتل می‌رسند و ۲۵ درصد را عفونت و عوارض جسمی بعدی آن می‌کشد.

به تأیید یونیسف در شرایط کنونی بالغ بر ۲۰۰ میلیون زن که ۵ درصد جمعیت زنان جهان را تشکیل می‌دهند در ۳۰ کشور جهان در آسیا، خاورمیانه و آفریقا، با رنج اندام جنسی ناقص‌شده زندگی می‌کنند. عملی که بر پایه سه عنصر خرافه، مذهب و باورهای قبیله‌ای، بیش از همه در پستوی خانه‌های و مناطق روستایی انجام شده و ارائه رقم دقیقی از آمارهای مربوط به آن میسر نیست.

اتحادیه اروپا تخمین می‌زند که از جمعیت زنان این قاره نزدیک به ۶۰۰ هزار نفر با پیامدهای ناشی از ناقص‌سازی جنسی زندگی می‌کنند. طبق آخرین گزارش منتشر شده فقط در ۱۳ کشور اروپایی برآورد می‌شود که ۱۸۰ هزار دختر در معرض خطر ختنه‌شدن قرار داشته باشند. علاوه بر این ارقام که به جوامع دیاسپورا مربوط می‌شود، شواهدی از ناقص‌سازی جنسی دختران در روسیه و گرجستان هم دیده شده است.

کمیساریای عالی پناهندگان سازمان ملل هم در این میان تخمین می‌زند که در پنج سال گذشته، هر سال حداقل ۲۰ هزار پناهجوی زن و دختری که به اروپا آمده‌اند، احتمالاً تحت ناقص‌سازی جنسی یا در معرض خطر آن قرار داشته‌اند.

کمبود بودجه، عدم آگاهی چه نسبت به عمل ناقص‌سازی جنسی زنان چه نسبت به رفتار و رسیدگی پزشکی و روانی به کسانی که از این عمل جان به‌در برده و تحت تبعات آن زندگی می‌کنند، فقدان یک رویکرد سیستماتیک و کل‌نگر نسبت به ارائه خدمات برای هم کسانی که تحت عمل قرار گرفته‌اند و هم دختران و زنانی که با خطر آن زندگی می‌کنند و کمبود داده و تحقیقات مهم‌ترین چالش‌های مبارزه با ناقص‌سازی جنسی دختران‌اند، از جمله در کشورهایی که ممنوعیت ناقص‌سازی جنسی زنان به صورت قانون درآمده است.

فعالان حقوق کودکان و زنان در برخی از کشورهای محل شیوع این عمل، از جمله مصر موفق به جرم‌انگاری آن شدند. کشوری که در آن آمار‌های رسمی و دولتی از مثله‌شدن اندام جنسی ۹۰ درصد زنان زیر ۵۰ سال، حکایت می‌کند. بریدن کلیتوریس و دوختن واژن اما همچنان در حداقل ۳۱ کشور جهان از جمله ایران انجام می‌شود.

زخم ترمیم‌ناشده ناقص‌سازی جنسی زنان در ایران

علیرغم گزارش‌های محدودی که نشان می‌دهند در سال‌های اخیر پیشرفت‌هایی به‌دست آمده و ناقص‌سازی جنسی زنان به دلایل مختلف به‌ویژه آگاهی‌رسانی، کمتر انجام شده است، این عمل با پیامدهای مخرب و ماندگاری که بر سلامتی جسمی، جنسی و روانی زنان و دختران برجا می‌گذارد، همچنان به عنوان یک هنجار اجتماعی عمیقاً ریشه‌دار بدن زنان را ناقص می‌کند؛ به‌ویژه در نقاطی از جهان که خشونت علیه زنان از نظر اجتماعی امری پذیرفته‌شده است.

شیوع خرافات و باورها و نگرش‌های دروغین و بی‌پایه بر مبنای کنترل بدن زنان و سلب حق فردیت زن را بتوان مهم‌ترین دلیل تداوم سنت "ختنه" کردن زنان دانست. باورهایی که در برخی نقاط مذهبی‌ست، در برخی مناطق تبدیل به نگرش‌های تربیتی می‌شود و در بعضی مناطق بیش از هر چیز ذات درونی آن یعنی اولویت کنترل میل جنسی و سرکوب و مطیع‌کردن بدن دختران و زنان در مردسالاری به سادگی قابل تشخیص است.

به‌ تأیید پژوهش‌های دانشگاهی و میدانی شیوع ختنه زنان در ایران ریشه در نابرابری جنسیتی دارد. در ایران ناقص‌سازی جنسی زنان یک سنت وارداتی دانسته می‌شود که منسوخ نشده و همچنان حق امنیت، سلامت، مصونیت از شکنجه و تحقیر، و حق زندگی را به‌خاطر کنترل و تسلط جامعه مردسالار بر بدن زن، از جمع نامعلومی از زنان می‌گیرد.

قوانین جمهوری اسلامی به صورت صریح ناقص‌سازی جنسی زنان را جرم‌انگاری نکرده‌اند. برخی از فعالان و پژوهشگران به ماده ۶۶۴ و ۷۰۷ قانون مجازات اسلامی اشاره می‌کنند که به موجب آن‌ها برای برش «اندام تناسلی» زنان به هر شکلی که آسیب بزند دیه تعیین شده است. طبق ماده ۶۶۴ قطع و از بین بردن هریک از دو طرف اندام تناسلی زن، موجب نصف دیه کامل زن است و قطع و از بین بردن بخشی از آن، به همان نسبت دیه دارد. برای این ماده اما ضمانت اجرایی تعریف نشده و به تأیید فعالان اجرا نمی‌شود. در این ماده برای معاونین جرم هم مجازاتی مشخص نشده است.

در عین حال بسیاری از مراجع تقلید در ایران بر خلاف مقام‌های مذهبی مانند پاپ یا برخی از روحانیون سنی، ناقص‌سازی جنسی زنان را منع نکرده‌ و به گفتن «واجب نیست» اکتفا کرده‌اند. «واجب نیست»ی که طبق شرع اسلام اگر شوهر زن درخواست کند، «واجب» می‌شود.

گرچه پژوهش‌های انجام شده در ۲۰ سال اخیر حاکی از آن است که دین تنها یکی از نهادهای مردسالارست که با آن‌چه به صورت یک سنت وارد نقاط مختلف ایران، به‌ویژه استان‌های سنی‌نشین و مرزی شده، درهم آمیخته و آن‌را تقویت کرده است.

در فقدان آمارهای رسمی، جمع معدودی از پژوهشگران داده‌ها و اطلاعات پراکنده‌ای از ناقص‌سازی جنسی زنان جمع‌آوری کرده‌اند. این پژوهش‌ها با بررسی نقاط مختلف ایران نشان می‌دهند ناقص‌سازی جنسی زنان به عنوان یک رسم همچنان در استان‌های کردستان، بوشهر، لرستان، هرمزگان، خوزستان، آذربایجان غربی، کرمانشاه و سیستان و بلوچستان انجام می‌شود.

مهمترین سویه این پژوهش‌ها را شاید بتوان ارتباط وفاداری به این رسم فاجعه‌بار با تحصیلات پایین پدران، مادران یا خود افرادی که تحت ناقص‌سازی قرار می‌گیرند دانست؛ ارتباط معنادار آماری میان انجام این رسم و فقدان آگاهی، قدرت کافی و توانایی زنان.

نابرابری جنسیتی و ناقص‌سازی جنسی زنان: تحصیل زنان دور از مرکز

پژوهشگران به تعدد تأکید کرده‌اند که در اکثر نقاط ایران بیـن تحصیلات افراد مورد مطالعه و همچنین تحصیلات مادر و پدر آن‌ها و انجام ناقص‌سازی جنسی ارتباط معکـوس معنی دار مشاهده شده و بیشترین شیوع عمل در افـراد بـیسـواد و دارای تحصیلات ابتدایی دیده شده است. یکی از پژوهشگران حتی تأکید کرده در برخی مناطق زنانی که یک یا دو کلاس سواد داشته‌اند نیز جلوی فشار اجتماعی برای ختنه‌کردن دخترانشان مقاومت کرده‌اند. ارتباط معکوس دسترسی به تحصیل و آموزش و شیوع ناقص‌سازی جنسی دختران یک شاخص جهانی‌ست. در بسیاری از گزارش‌های سازمان‌های بین‌المللی از جمله سازمان‌های فعال در کشورهای آفریقایی تصریح شده که ««سطح دانش به ویژه دانش مادران، تأثیر بزرگی روی تصمیم آن‌ها برای عمل ناقص‌سازی جنسی دخترانشان دارد».

این ارتباط از این جهت قابل توجه است که در بسیاری از مناطق دسته‌بندی شده در جغرافیای ناقص‌سازی جنسی زنان، سطح تحصیل دختران به خاطر محرومیت‌های ناشی از سیاست‌های حکومت مرکزگرای ایران و در نتیجه عواملی چون کمبود یا عدم دسترسی به امکانات آموزشی، نبود آموزش به زبان مادری، ناتوانی از پرداخت هزینه‌های آموزشی و در عین حال اجبار دختران کم‌سن و سال به ازدواج بسیار پایین است. آمار دقیقی از سطح تحصیل زنان در استان‌هایی که ناقص‌سازی جنسی زنان همچنان در آن‌ها انجام می‌شود، وجود ندارد اما به گواه مسئولان آموزش و پرورش تعداد زیادی از دانش‌آموزانی که هر سال از تحصیل باز می‌مانند، در استان‌های دور از مرکز زندگی می‌کنند که هم‌زمان شاخص فلاکت (تورم+بیکاری) نیز در آن‌ها بسیار بالاست. فقر از مهمترین عواملی‌ست که پسران را به کار کودک و دختران را به ازدواج کودک وادار می‌کند.

نابرابری جنسیتی و ناقص‌سازی جنسی زنان: کودک‌همسری یا اجبار دختران زیر سن قانونی به ازدواج

اجبار کودکان به ازدواج که سیاست‌های جمعیتی مورد نظر علی خامنه‌ای، رهبر جمهوری اسلامی و گسترش فقر در ایران به آن دامن زده، خود رابطه معناداری با ناقص‌سازی جنسی دختران دارد. از این جهت که در بسیاری از مناطق یک دختر تنها وقتی واجد شرایط ازدواج است که کلیتوریسش بریده شده یا واژنش دوخته شده باشد. به‌خاطر فقر، تبعات اقتصادی ناشی از فساد مقام‌ها و نهادهای جمهوری اسلامی، تحریم‌های بین‌المللی و همه‌گیری کرونا از یک سو و قوانین موسوم به «تعالی جمعیت و خانواده» که برای ازدواج در سنین پایین وام‌های بیشتری تصویب کرده‌اند، خانواده‌های کم‌درآمدی که تحصیل و حتی هزینه‌های معیشتی دخترانشان را «بار» تلقی می‌کنند، حتی بیشتر از گذشته آن‌ها را به اجبار وادار به ازدواج می‌کنند. ازدواجی که فقط بعد از ختنه‌شدن میسر است.

نابرابری جنسیتی و ناقص‌سازی جنسی زنان: رفتار تکراری حکومت ایران در قبال خشونت علیه زنان

نکته دیگر در پژوهش‌های انجام‌شده تعداد زیاد زنانی‌ست که به‌ویژه در کودکی با نقض حق بر بدن ختنه شده‌اند آن‌هم در حالی که «حتی یک قربانی هم زیاد است». این پژوهش‌ها به‌رغم تأکید بر نقش زنان در حفظ این سنت، جنبه‌هایی از ارتباط میان کنترل بدن زنان به نفع مردان را هم برملا می‌کنند.

پژوهشی که توسط پریسا رضازاده جلالی در سال ۱۳۸۶ کمتر از ۲۰ سال پیش و با عنوان بررسی زمینه‌های فرهنگی خشونت علیه زنان با تأکید بر ختنه دختران در بندر کنگ صورت گرفت از بررسی ۲۰۰ زن بومی این بندر که در استان هرمزگان قرار دارد، نشان داد که ۷۰ درصد دختران و زنان ختنه شده‌اند.

در پژوهش دیگری در شهرستان روانسر کردستان ایران که توسط طاهره پاشایی و همکاران تنها در یکی از مراکز درمانی این شهر انجام شد از ۵۰ نفر زن مصاحبه شده ۱۴ نفر تحت ناقص‌سازی جنسی قرار گرفته‌اند. پژوهش مشابهی در میناب هم حاکی از آن است که از ۴۰۰ زن جامعه آماری این پژوهش ۲۷۹ نفر ختنه شده‌اند. به استناد پژوهشگران بیشترین موارد شناخته‌شده ناقص‌سازی جنسی در هرمزگان (بین ۶۰ تا ۸۰ درصد دختران) صورت گرفته است. تعداد دخترانی که در کردستان تحت این عمل قرار گرفته‌اند هم بین ۳۰ تا ۵۰ درصد برآورد می‌شود. مشخص نیست این ارقام در سال‌های گذشته دقیقاً به چه شکلی تغییر کرده است.

سازمان‌های بین‌المللی هر ساله آمارهایی از ناقص‌سازی جنسی زنان و دختران در کشورهای مختلف ارائه می‌دهند، اما اثری از تعداد زنان ایرانی در بین آمارهای منتشر شده نیست. پژوهشگران می‌گویند مقام‌ها و نهادهای مسئول در تهران به‌خاطر این‌که در موضوع ناقص‌سازی جنسی زنان، حق زنان و کودکان با مذهب (مذهب سنی) و قومیت (کرد و عرب) درهم‌تنیده است از دخالت در آن خودداری می‌کنند و همانطور که همواره مسائل زنان به زنان واگذار شده، حکومت مرکزگرا، چنین معضل فاجعه‌باری را نیز به جوامع محلی واگذار کرده است. با این‌حال برخی از گزارش‌ها به این نکته نیز اشاره دارند که مسئولان امر به‌کل مرسوم بودن عمل ناقص‌سازی جنسی زنان را نمی‌پذیرند.

خبرگزاری دانشجویان ایران (ایسنا) در سوم آذر سال ۹۴ گزارشی را از جلسه شهین‌دخت مولاوردی، معاون وقت حسن روحانی در امور زنان و خانواده، و اعضای فراکسیون زنان مجلس در آن‌زمان منتشر کرد که برپایه آن فاطمه‌رهبر، نماینده مجلس از مولاوردی درباره «علت تدوین پیش نویس اجرایی جلوگیری از ختنه دختران» سوال کرده و پرسیده بود:

«مگر آمار انجام این کار چقدر است که معاونت امور زنان و خانواده اقدام به تدوین پیش نویس کرده؟»

مولاوردی در جواب گفته بود:

«حتی انجام یک مورد ختنه دختران نیز زیاد است. البته موارد دیگری نیز مانند ازدواج زیر سن قانونی نیز وجود دارد و همه این موار برای نظام ما ننگ است که باید آنرا کاهش دهیم.»

این پیش‌نویس هرگز مطرح و تصویب نشد. مولاوردی اخیراً هم در مصاحبه‌ای با «رویداد ۲۴» فاش کرد که تمامی آمارها و داده‌های جمع‌آوری‌شده مربوط به مسائل زنان در دو دولت حسن روحانی، توسط معاونت دولت ابراهیم رئيسی (عضو هیئت مرگ در کشتار ۶۷) یعنی انسیه خزعلی و زیردستان و همکارانش از بین برده شده است.

در نتیجه به‌رسمیت نشناختن حق کودک و زن سنی‌مذهب یا دور از مرکز برای دریافت آموزش و حمایت از سوی دولت و نهادهای مسئول، ایران هیچ داده‌ای از عمل ختنه‌زنان جمع‌آوری نکرده و به یونیسف گزارش نمی‌کند تا برای دریافت کمک‌های جهانی و پایان بخشیدن به شیوع آن در کنار بقیه کشورها قرار گیرد. چشم‌پوشی از لزوم آگاهی‌رسانی و مبارزه با ناقص‌سازی جنسی زنان تا آن‌جا پیشرفته که برخی از پژوهشگران از جمله دانشجویان مطالعات زنان در مناطق كردنشین گفته‌اند در سال‌های اخیر حتی از انجام تحقیق درباره این موضوع نیز منع شده‌اند.

نادیده‌انگاری مشکل ناقص‌سازی جنسی زنان در ایران، فرصت پیشگیری از انجام این عمل و همچنین حمایت از زنانی که تحت این عمل قرار گرفته و با پیامدهای آن زندگی می‌کنند را از بین برده است.

نابرابری جنسیتی و ناقص‌سازی جنسی زنان: نقض شدید «حق بر بدن» کودکان و زنان

شیوع خرافات و باورها و نگرش‌های دروغین و بی‌پایه بر مبنای کنترل بدن زنان و سلب حق فردیت زن را بتوان مهم‌ترین دلیل تداوم این سنت دانست. باورهایی که در برخی نقاط مذهبی‌ست، در برخی مناطق تبدیل به نگرش‌های تربیتی می‌شود و در بعضی مناطق بیش از هر چیز ذات درونی آن یعنی اولویت کنترل میل جنسی و سرکوب و مطیع‌کردن بدن دختران و زنان در مردسالاری به سادگی قابل تشخیص است.

 مشوق‌های تداوم ناقص‌سازی جنسی زنان فشار اجتماعی و ترس از طرد اجتماعی است.

اشخاصی که سرمنشاء فشار اجتماعی برای تحمیل اندام جنسی و تناسلی ناقص‌ یا قطع‌شده به کودکان و زنان‌اند، اعم از دایه‌ها یا «ختان»‌هایی که دست به این عمل می‌زنند و مقام‌های مذهبی و محلی، باورها و نگرش‌هایی را ترویج می‌کنند و پس از آن زنان و مردان در ترویج این باورها مشارکت می‌کنند.

باورهایی از این دست که برداشـتن قسـمت‌های زیادی از دستگاه تناسلی زایمان را تسهیل می‌کند، باعث کـاهش مـرگ و مـیر نوزاد هنگام زایمان می شود، ابــتلا بــه بـیماری‌هایـی مـثل HIV، کـزاز و زردی را کاهش می‌دهد، دخـترهای ختـنه‌شـده، در بزرگسـالی کمتر به کمردرد یا مشکلات اعصاب مبـتلا مـی‌شـوند، عمل ختنه زنان باعث افزایش لذت جنسی آن‌ها و افزایش رضایت جنسی زن و شوهر می‌شود، باروری آن‌ها را تضمین می‌کند. از دختران در برابر تجاوز محافظت می‌کند. با کمک به زنان در سرکوب میل جنسی و در نتیجه مقاومت در برابر رابطه جنسی خارج از ازدواج کمک می‌کند، شانس طلاق را کاهش می‌دهد و ضمانتی‌ست برای این‌که زنان پسرهای بیشتری بزایند.

ختنه شرط پاکدامنی و به‌عنوان عاملی برای حفظ باکرگی و به گفته مجریان این‌کار پاکیزگی دختر و یکی از مراحل لازم برای بالغ‌شدن او در نظر گرفته می‌شود. آب نوشیدن از دست دختران ختنه نشده یا پختن غذا توسط آنها حرام است، وجود دختر یا زن ختنه‌نشده در یک خانه یا خانواده موجب «بی‌برکتی» ست، دختر تا تحت ناقص‌سازی جنسی قرار نگیرد مسلمان نیست و هیچ‌کس از دست او نان نخواهد گرفت.

آن‌چه در عمل برای هدف غایی «کاهش میل جنسی دختران (جلوگیری از برقراری ارتباط جنسی یا خودارضایی جنسی) قبل از ازدواج» اتفاق می‌افتد اما زخم‌هایی بر دستگاه جنسی زنان است که هرگز ترمیم نمی‌شود. ناقص‌سازی جنسی، زنان و دختران را با مشکلات ادراری، عفونت دستگاه ادرار، ادرار دردناک، عفونت واژن، خونریزی ماهیانه دردناک، مشکل در دفع خون قاعدگی، آوردن بافت اضافه، مشکلات جنسی، دردناک‌ترشدن مقاربت جنسی، عدم تجربه ارگاسم درگیر می‌کند. بسیاری از زنان ختنه شده گفته‌اند که امکان برانگیختگی، تحریک‌پذیری و احساس لذت هنگام رابطه جنسی از آن‌ها گرفته شده است.

زنان باردار ختنه‌شده نسبت به عوارض زایمان در خطر بیشتری قرار دارند و زایمان سخت‌تری را تجربه می‌کنند. به همین خاطر احتمال مرگ و میر نوزاد بالاتر می‌رود و بسیاری از آن‌ها پس از زایمان بارها و بارها نیاز به جراحی‌های ثانویه پیدا می‌کنند.

زنان و دختران ختنه‌شده در عین حال مشکلات روانی ناشی از استیصال نسبت به عمل انجام‌شده را تجربه می‌کنند، از جمله افسردگی، اضطراب، اختلال استرس پس از سانحه و عزت نفس پایین. این در حالی‌ست که بر پایه پژوهش‌های انجام‌شده زنان در این مناطق تبعیض‌های گسترده جنسیتی مثل تعدد زوجات را هم تجربه می‌کنند و در معرض انواع خشونت‌های مرگبار مانند زن‌کشی یا قتل‌های «ناموسی»، خودکشی (معمولاً خودسوزی)، اجبار به ازدواج در سن کودکی و بزرگسالی، و تجاوز در بستر ازدواج قرار دارند.

طبق مشاهدات ثبت‌شده توسط پژوهشگران، زنانی که تحت ناقص‌سازی جنسی قرار گرفته‌‌اند در صورت خواست همسرشان به‌راحتی چند همسری مرد را می‌پذیرند.

آن‌چه گفته می‌شود بر کاهش احتمالی ناقص‌سازی جنسی زنان در ایران تأثیر گذاشته آگاهی رسانی گروه‌های مردمی، تلاش فعالان مدنی در شبکه‌های اجتماعی و محلی و در نتیجه آن کاهش گرایش به انجام این عمل در نسل جدید، مرگ «ختان»‌ها و مهاجرت به شهرهاست.

نابرابری جنسیتی و ناقص‌سازی جنسی زنان: کنترل زنان به‌دست زنان در مردسالاری

از پژوهشگرانی که ناقص‌سازی جنسی زنان را در نقاط مختلف ایران تجربه کرده‌اند، تا دختران و زنانی که خود تحت این عمل قرار گرفته‌اند همه یک مشاهده دارند: ‌ختنه دختران در فضایی کاملا «زنانه» با اجبار از سوی زنان (مادر یا مادربزرگ) و به‌دست زنان انجام می‌شود. این عمل در واقع یکی از نمونه‌های واضح تفویض قدرت به زنان برای ترویج هنجارهای مردانه در مردسالاری‌ست. مردسالاری توسط زنان برای کنترل زندگی جنسی زنان در جهت رضایت مردان بازتولید می‌شود. مردسالاری برای گرفتن نتیجه بهتر و راحت‌تر زن را به‌دست زن کنترل می‌کند.

تحقیقی که سال ۹۹ در مجله علمی پژوهش‌های میان‌رشته‌ای زنان منتشر شده، سویه دیگری از این کنترل را برملا می‌کند: عملی که تاکنون فقط در پستوی خانه‌ها انجام می‌شد، در سال‌های اخیر راه خود را به کلینیک‌های مجهز پیدا کرده و تحت عمل‌های زیبایی تبلیغ و به صورت آشکار و با هزینه‌های بسیار کم انجام می‌شود.

محبوبه بابایی محمدی، فریبا صدیقی و رایحه مظفریان که خود از فعالان مبارزه با ناقص‌سازی جنسی زنان در ایران است، در پژوهشی به نام «مواجهۀ جامعه با زنان تیغ زیرجامه نرفته»، علاوه بر ثبت شواهد ختنه زنان در استان لرستان، شرح داده‌اند که در میان زنان قوم لک این استان از سه نسلی که تحت ختنه قرار گرفته‌اند، نسل سوم به خاطر تبلیغ‌های زیبا‌سازی اندام جنسی و تحت اجبار مردان ختنه کرده‌اند.

شکل‌دهی به بدن زن براساس رضایت مرد

دو نسل اول و دوم (زنان بالاتر از ۶۵ ساله و زنان ۴۵ تا ۶۴ ساله) همانند گزارش‌های معمول به‌صورت پنهانی و به‌دست «کولی‌های دوره‌گرد» فاقد مهارت و تخصص پزشکی ختنه شده‌اند در حالی که زنان جوان‌تر نسل سوم (زنان ۲۵ تا ۴۴ ساله) گفته‌اند که عمل آن‌ها در کلینیک‌های پزشکی و تحت نظارت ماماها و با لوازم مدرن انجام شده است.

مشوق زنان نسل اول و دوم که به ترتیب تحت اجبار جامعه و تحت اجبار خانواده ختنه‌ شده‌اند، وضعیت اقتصادی (با برکت شدن دست زن و دادن برکت به غذا) و همچنین مطیع‌کردن زنان از طریق ناقص‌سازی جنسی و لزوم ختنه برای نگه‌داشتن مردان در رابطه تک همسری تحلیل شده است.

نکته قابل توجه دیگر که این پژوهش به آن اشاره کرده نقش شکل اندام جنسی در عمل ختنه است به طرزی که در نسل اول و دوم کولی‌ها زنان را قبل از ناقص‌سازی جنسی معاینه می‌کردند و اگر دختر یا زن کلیتوریس کوچکی داشته، این عمل را انجام نمی‌داده‌اند و فقط تیغ را به زیر لباس او می‌بردند و تا دستمزد دریافت کنند. «بعد از چند سال دوباره کولی‌ها آن زن‌ها را معاینه می‌کردند اگر همچنان کلیتوریسشان کوچک بود، مجدداً این مراسم تکرار می‌شد و دستمزد دریافت می‌کردند و با این مراسم تیغ زیر لباس انداختن به زنان القاء می‌کردند که دست شما برکت دارد و پاک شده‌اید».

لزوم یکسان بودن شکل اندام جنسی زن و کوچک بودن کلیتوریس و لابیا در زنان برای رضایت بصری شریک زندگی در سال‌های گذشته توسط پزشکان/تاجرانی که شکل‌دهی به‌بدن زن مطابق با ارزش‌های مردسالار را ترویج می‌کنند، به وفور تبلیغ شده است.

پژوهش مذکور گواهی‌ست بر این‌که نوع مدرن جراحی‌های زیبایی، همچنان که نگرش‌های پشت عملی چون ناقص‌سازی جنسی زنان، خصوصاً دستکاری در بدن زن طبق استانداردهای اجتماع مردمحور را به اشکال دیگری دنبال می‌کنند، خود عمل ناقص‌سازی را هم ترویج می‌دهند و از آن تحت عنوان زیباسازی کلیتوریس، لابیا و واژن، قبح‌زدایی می‌کنند.

زنان جوان شرکت‌کننده در این پژوهش گفته‌اند که هیچ‌کدام پیش از ازدواج تحت عمل ختنه قرار نگرفته‌اند و پس از ازدواج به درخواست همسرشان ختنه‌کرده‌اند. مشوق آن‌ها کسب لذت جنسی بیشتر به نفع مرد عنوان شده است.

در این میان همچنان این مردسالاریست که به‌روی حساس‌ترین و خصوصی‌ترین بخش بدن زنان تیغ‌ می‌کشد. زنان جوان به دنبال نظر مثبت همسران‌شان اندام جنسی خود را در سن بزرگسالی به تیغ جراح می‌سپرند تا اندام جنسی «زیباتر و جوانتری» داشته باشند.

نکته مهم دیگر در این پژوهش تداوم مسئله اختلال در رضایت جنسی زنان پس از عمل ختنه است؛ چه ختنه به صورت سنتی و چه ختنه‌ای که به‌عنوان عمل زیبایی انجام شده است. در زنان نسل دوم که دارای تحصیلات اند و فرزندانشان تحصیلات دانشگاهی دارند احساس فریب‌خوردگی رواج دارد. این حس که به‌دلیل نداشتن آگاهی گرفتار خرافات شده‌ و تحت ناقص‌سازی جنسی قرار گرفته اند.

خرافات و باورهای دروغین در زنان نسل سوم جای خود را به تبلیغات زیبایی داده است. آن‌ها می‌گویند «ختنه تاثیرات بدی در زندگی آنها داشته است، نظافت و بهداشت آنها را مخدوش کرده است و لذت آنها را از سکس کم کرده است.»

اینجا هم نقش تحصیلات دانشگاهی در تن دادن «با رضایت» به خواسته‌های مردان معنادار است. پژوهشگران این تحقیق می‌گویند:

«زنانی که دارای تحصیلات دانشگاهی بوده و شاغل بودند از این که جسم خود را به خاطر دیگری (مرد) مورد جراحی قرار داده بودند از انجام این عمل دچار یک خشم پنهانی شده بودند، آن‌ها همچنین از اینکه ختنه باعث مخدوش شدن نظافت آنها شده است، احساس خوشایندی به ختنه ندارند. اما زنان بدون تحصیلات دانشگاهی و بدون شغل از این که مایه خوشحالی و لذت همسرشان شده بودند، راضی هستند و احساس رضایتی نسبت به انجام ختنه دارند.»

در هر سه‌ نسل تصمیم‌ برای انجام عمل ختنه خارج از اراده زنان شکل گرفته است.

در جامعه در حال تغییر ایران که از دل آن جنبش انقلاب‌خواه زن، زندگی، آزادی (ژن، ژیان، ئازادی) برآمده، بدون هدف‌ قراردادن کلیت مسئله نابرابری جنسیتی و خشونت علیه زنان، حذف کامل ناقص‌سازی جنسی زنان میسر نخواهد بود. حفظ بکارت زنان صرف نظر از جغرافیا و مذهب و قومیت در ایران همچنان ارزش محسوب می‌شود. زنان در زبان و عمل به خاطر داشتن زندگی جنسی آزادانه، مورد توهین و تحقیر قرار می‌گیرند و در مواردی جانشان تهدید یا گرفته می‌شود. تحقق آرمان فرهنگی فروتنی و پاکدامنی دختران و زنان و تلاش برای کنترل و انقیاد بدن زنان در نظام خانواده و در شکل کلان‌تر در نظام پدرسالار ادامه دارد، از جمله با اعمال حجاب اجباری اسلامی. آموزش جنسی و آگاهی‌دادن به زنان درباره بدنشان و سلامت جنسی و بارداری ممنوع اعلام شده است و زنان در نقاط مختلف با فشار اجتماعی برای تن دادن به سنت مواجه‌اند.

این مطلب را پسندیدید؟ کمک مالی شما به ما این امکان را خواهد داد که از این نوع مطالب بیشتر منتشر کنیم.

آیا مایل هستید ما را در تحقیق و نوشتن تعداد بیشتری از این‌گونه مطالب یاری کنید؟

.در حال حاضر امکان دریافت کمک مخاطبان ساکن ایران وجود ندارد

توضیح بیشتر در مورد اینکه چطور از ما حمایت کنید

نظر بدهید

در پرکردن فرم خطایی صورت گرفته

نظرها

نظری وجود ندارد.