ارتباط ناشناخته. ارتباط بدون سانسور. ارتباط برقرار نمی‌شود. سایت اصلی احتمالاً زیر سانسور است. ارتباط با سایت (های) موازی برقرار شد. ارتباط برقرار نمی‌شود. ارتباط اینترنت خود را امتحان کنید. احتمال دارد اینترنت به طور سراسری قطع شده باشد. ادامه مطلب

حجاب مدرن: ابراز عاملیت یا ابزار سرکوب؟

اگر این همه زن مسلمان حجاب را مطلوب می‌بینند و به آن تن می‌دهند، می‌توان حجاب را اجحاف‌آمیز تلقی کرد؟ حتی محققان فمینیست در این خصوص اختلاف‌نظر دارند، چرا که اکنون برخی حجاب را ابزار عاملیت می‌بینند، حال آنکه دیگران سرکوبگری درون ماندگار برای حجاب قائلند.

حتی محققان فمینیست در این خصوص اختلاف‌نظر دارند، چرا که اکنون برخی حجاب را ابزار عاملیت می‌بینند، حال آنکه دیگران سرکوبگری درون ماندگار برای حجاب قائلند. دسته اول تمایل دارند غالباً بر گرایش‌های یکدست‌ساز فمینیست‌ها خرده بگیرند و فمینیسم را متهم می‌کنند که توجهی به وجه مشخصه فرهنگی ندارد. دسته دیگر اذعان دارند که ممکن است زنان به خواست خود حجاب را انتخاب کنند، اما خاطرنشان می‌کنند که بسیاری از زنان آسیب‌دیده نیز تصمیم می‌گیرند در روابط تحقیر‌آمیز خود بمانند.

انتقادات فمینیستی از حجاب در محدوده امور ساده انتخاب نمی‌گنجد- اینکه محدودیت‌های بیرونی (مثلاً اقدامات قهرآمیز قانونی) به زنان اجازه می‌دهد حجاب را بپذیرند یا نه. چون خود انتخاب، همچون سوژه‌های انتخاب‌گر، در تنگنا و در قالب هنجارهای فرهنگی و مذهبی است. مسأله انتخاب نیازمند درکی از ظرایف جدال مذهبی پیرامون حجاب، ادله مؤید تصمیم زنان به انتخاب حجاب و شرایط این تصمیم‌گیری است. جستار حاضر نگاه مختصری به گفتمان‌های له و علیه این مسأله می‌اندازد و زنانی که در سه فرهنگ متفاوت حجاب به تن می‌کنند: آمریکا، مصر و عرب بادیه‌نشین. با نانسی هیرشمان موافقم «که حجاب هم علامت خودمختاری، فردیت و هویت و هم علامت نابرابری و سرکوب جنسیتی است.» (هیرشمان، ۴۷۲) حجاب می‌تواند گشایشی در ابراز استقلال زنان باشد،‌ اما این اظهار در هر صورت بر مبنای ضوابط تعریف شده از سوی مردان و در محدوده‌های معطوف به مردان واقع می‌شود.

به نظر می‌رسد علمای مسلمان (مرد) مذهب و شرع به اجماع نظری رسیده‌اند مبنی بر این که اسلام زنان را ملزم می‌سازد حجاب به تن کنند، هرچند تفاسیر نحوه پوشیدن حجاب تفاوت قابل ملاحظه‌ای با هم دارند. اصل اولیه امر به پوشیدن حجاب به تفاوت جنسیتی مردان و زنان مربوط می‌شود. خط‌مشی رسمی بر آن است که مردان بالاخص اشتهای جنسی لگام‌ناپذیری دارند و لذا خداوند حجاب را برقرار کرد تا میل مردان را مهار بزند و حافظ شرف زنان باشد. (رید و بارتوسکی، ۳۹)

مراجع عبارات چندی از قرآن نقل می‌کنند که مؤید کاربرد حجاب است. مثلاً، آیه ۳۱ سوره نور زنان را برحذر می‌دارد «زیبایی و زینت خود را نمایان نکنند»، آیه ۵۳ سوره احزاب تأکید می‌کند مؤمنان با پرده یا حاجبی (حجاب) از زنان پیامبر جدا بمانند؛ و آیه ۵۹ این سوره به زنان مؤمن دستور می‌دهد «خود را به وسیله جامه‌های بیرونی بپوشانند (خارج از منزل).» مدافعان حجاب فهرستی از ادله اضافه بر قرآن نیز برای حجاب می‌آورند. آنان چنین استدلال می‌کنند که حجاب نماد تقوی است، حصار روشنی بین زنان و مردان می‌کشد، به زنان یادآوری می‌کند که بیش و پیش از هر چیز به خانه تعلق دارند و حاکی از رد ارزش‌های مستهجن غربی است. (رید و بارتوسکی، ۳۹۹)

این دلیل آخر اهمیت خاصی دارد، چون به زمینه تکوین گفتمان مدافع حجاب اشاره دارد. جنبش‌های انقلابی اسلامی در کشورهایی نظیر ایران و مصر، با بازگویی و بازنگری در ارزش‌های سنتی، حجاب را همچون ابزار اعتراض علیه استعمار به کار گرفتند. حجاب علامت اعاده «عفت» فرهنگی و مذهبی شد. همان طور که اروپایی‌ها از زنان مسلمان کلیشه دیگری بیگانه سرکوب‌شده را ساخته و پرداخته بودند، مردان مسلمان قرن نوزدهم نیز به زنان اروپایی داغ شاهد و منشأ فساد غربی زدند. بنابراین، احیای حجاب از بسیاری جهات در واکنش به انگاره بی‌بندوباری اخلاقی و جنسی زنان غربی بی‌حجاب بود. (هیرشمان، ۷۰-۴۶۸)

علنی‌ترین ضدیت با حجاب در میان فمینیست‌های مسلمان مشهود بوده است. آنان در مخالفت با ضرورت و مشروعیت حجاب، ابتدا به این امر اشاره می‌کنند که اسلام خاستگاه حجاب نیست. بنابراین، حجاب را ساخته و پرداخته بشر می‌دانند نه سنت الهی. نظر به اینکه حجاب مدت‌ها پیش از پیدایش اسلام وجود داشته است، این فمینیست‌ها می‌پرسند چگونه ممکن است حجاب معیار دین‌باوری زن مسلمان باشد؟ بسیاری از فمینیست‌های مسلمان نیز با تفسیر قرآنی فوق‌الذکر مخالف هستند. آنان ادعا می‌کنند که هیچ آیه واحدی دستور حجاب نمی‌دهد، بلکه قرآن صرفاً خواستار عفت تمام مسلمانان، اعم از مرد و زن است. آنان روی فحوای آیاتی نظیر آیه ۵۳ سوره احزاب تأکید می‌کنند که مشخصاً به زنان پیامبر اشاره می‌کند، نه عموم زنان مسلمان. (رید و باتروسکی، ۴۰۱)

رایج‌ترین واژه مورد استفاده برای پوشش اسلامی، یعنی حجاب، در قرآن عملاً به معنای صریح سرپوش زنان نیست. برعکس، طبق آیه ۵۳ سوره احزاب به معنای «پرده» یا «حائل» است. واژه حجاب مکرراً در قرآن می‌آید، به معنای آنچه اهل بیت پیامبر را از بیگانگان، مریم را پیش از اعلان آبستنی معجزه‌آسایش از خانواده یا پیامبر را از کافران جدا می‌کند. به عبارت دیگر، حجاب مشخصه فضایی مقدس است. اما اکنون این واژه مطلقاً به معنای لباس زن مسلمان است و حتی جایگزین دیگر واژه‌های (غیرعربی) پوشش، نظیر چادر، شده است. این واژه با رجوع به زبان قرآنی، موانع فرهنگی را پشت سر گذاشته است. حجاب اکنون پان‌اسلامی‌وار به معنای پوشش زن به کار می‌رود و غالباً مؤید این پوشش است. (برگر، ۴-۱۰۳)

فی‌الواقع، تعداد بیشتری از زنان سراسر جهان حجاب را پذیرفته‌اند و بسیاری از آنان حتی از میل خود به این کار دفاع پرشوری می‌کنند. در چند سال گذشته، در آمریکا که کشوری قاعدتاً سکولار است، تغییر چشمگیری به سمت پذیرش حجاب خصوصاً در میان دانش‌آموزان دبیرستان و کالج روی داده است. (سعید، ۵۱۵) اغلب آنان بعد از تأمل در اسلام و کمابیش آزاد از فشار خانواده، از سنین پایین حجاب را انتخاب می‌کنند. (سعید، ۸-۵۱۷) با وجود این، تحقیقی درباره زنان مسلمان مهاجر در آمریکا افشا می‌سازد که گفتمان مدافع حجاب در میان نخبگان مسلمان بی‌شک بر تصمیم این دانش‌آموزان تأثیر گذاشته است. مثلاً، زنانی که حجاب را انتخاب کرده‌اند، این کار را مسئولیت خویش برای محافظت از خودشان در برابر رفتارهای جنسیِ از قرار معلوم فطری مردان شمرده‌اند. آنان حجاب را چاره‌ای الهی برای این مخمصه جنسی می‌دانند. مثلاً یکی از زنان می‌گوید:

«اسلام فطری است و مردان فطرتاً به چیزهایی نیاز دارند. اگر ما این نیازها را بپذیریم [و لذا خود را بپوشانیم]، همگی خوش و خرم خواهیم بود.» (رید و بارتوسکی، ۴۰۴)

بسیاری از زنان احساس می‌کنند حجاب نشانه صریح مسلمانی آنهاست، کمک‌شان می‌کند با هم اخت شوند و مانع از جذب آنان در فرهنگ جریان اصلی می‌شود- همگی دلایلی متفق‌القول با هدف مقرر حجاب. یکی از شرکت‌کنندگان در این مطالعه اظهار کرد: «حجاب حافظ ما [زنان مسلمان] از اختلاط با فرهنگ آمریکایی است.» (رید و بارتوسکی، ۴۰۷)

اما زنان ادله‌ای هم برای حجاب اقامه کردند که از اصول عقاید رسمی فاصله قابل ملاحظه و حتی با آن مغایرت دارند. جالب اینکه بسیاری از زنان طرف مصاحبه حجاب را ابزار اشتغال در حرفه‌های سپهر عمومی می‌دانستند، نه یادآور اینکه باید در خانه بمانند. آنان اصرار داشتند با حجاب در محیط‌های مختلط بیشتر احساس راحتی می‌کنند، چون با داشتن حجاب مردان براساس جاذبه جنسی درباره آنان قضاوت نمی‌کنند. یک زن جوان مدعی بود: «اگر حجاب داشته باشی، کسی که تو را می‌بیند بر اساس همین حجاب با تو رفتار می‌کند- برای قابلیت‌های فکری‌ات ارزش قائل است. احترامت را نگه می‌دارد.» (رید و باتروسکی، ۴۰۷)

ظاهراً به نظر می‌رسد حجاب برای زنان مسلمان فرهنگ‌های مختلف ابزار عاملیت است. به زنان اجازه می‌دهد در آمریکا از هویت‌های مذهبی و قومیتی خود دفاع کنند، بدون ترس یا شرم در سپهر اجتماعی راه بروند و در فرهنگی معطوف به بدن، توجه را به توانایی‌های خود جلب کنند

حجاب به این زنان احساس امنیت هم می‌دهد، با این باور که حافظ آنان از نگاه منحرف و حتی آزار جنسی است (هرچند شواهدی دال بر تأئید چنین ادعایی وجود ندارد). بسیاری حتی از حجاب برای اعلام صریح هویت مذهبی و قومی خود در فرهنگ غالب سفیدپوست هم استفاده می‌کنند. (رید و باتروسکی، ۶-۴۰۵) واضح است که مزایای فرضی حجاب با اهدافی که علمای مذهبی ترسیم کرده‌اند همخوانی ندارد. این زنان از حجاب برای تسهیل حرکت خود در فضای عمومی استفاده می‌کنند. بیش از حفظ سادگی و عفت، آنها حجاب دارند تا از هویت خود دفاع کنند.

در مصر، زنان به دلایلی مشابه با مهاجران آمریکایی حجاب به تن کرده‌اند. دختران نوجوان مصری حتی با غرور برقع پوشیده‌اند که کل بدن را به جز چشم‌ها می‌پوشاند. دولت برقع را در مدارس قدغن کرده است، اما دختران جواب داده‌اند که لباس آنها به هیچ کس ربطی ندارد، چون برقع آنها به خودشان مربوط است. شگفت اینکه آنان با حالتی حق‌ به جانب با پوشاندن خود از فردیت‌شان دفاع می‌کنند. در قاهره، لباس غربی رواج بسیاری دارد، اما اغلب زنانی که بیرون از خانه کار می‌کنند هنوز هم ترجیح می‌دهند حجاب داشته باشند. کسانی که کار می‌کنند معمولاً از سر نیاز اقتصادی مشغول کار هستند، اما هنوز با خصومت فرهنگی و مذهبی مواجه می‌شوند چرا که نقش جنسیتی تجویزی خود را رها کرده‌اند. زنان مصری می‌توانند با پوشیدن حجاب بفهمانند که مسلمانان خوب و پرهیزگاری هستند و از این رهگذر عیب‌جویی اجتماع و نیز حسادت شوهران را از خود بگردانند. حجاب به خودشان نیز این احساس را می‌بخشد که کمتر در معرض آزار جنسی هستند، چون معتقدند ابراز عفتی است که احترام برمی‌انگیزد. (هیرشمان، ۸۰-۴۷۸)

در فرهنگ عرب بادیه‌نشین نیز حجاب قاعدتاً اختیاری است. زنان حجاب و کنج عزلت را نشانه عزت و احترام می‌شمارند که در این بافتار عملاً از عفت و فرمانبرداری جدانشدنی است. حجاب در خدمت تمایز زن است، چرا که با تلقین بی‌نیازی زن به همراهی مردان، دلالت بر استقلال وی دارد. زنی که حجاب بر تن دارد سرافرازانه تظاهر به خودمختاری پرهیزگارانه خود می‌کند- او نیاز به کامروایی عاطفی یا جنسی ندارد. چنین زنی با طهارت خویش خودکفاست. (هیرشمان، ۴۷۴)

ظاهراً به نظر می‌رسد حجاب برای زنان مسلمان فرهنگ‌های مختلف ابزار عاملیت است. به زنان اجازه می‌دهد در آمریکا از هویت‌های مذهبی و قومیتی خود دفاع کنند، بدون ترس یا شرم در سپهر اجتماعی راه بروند و در فرهنگی معطوف به بدن، توجه را به توانایی‌های خود جلب کنند. حجاب برای دختران دبیرستانی مصری سرکشی دوران نوجوانی است؛ زنان مصری حجاب بر تن می‌کنند تا ارزش‌های سنتی را با نیاز به کار آشتی دهند و با اعلان پرهیزگاری خود از مردان مسلمان احترام بطلبند. زنان بادیه‌نشین حجاب بر تن می‌کنند تا به علانیه اعلام استقلال کنند و عزت خود را به نمایش بگذارند. اما «این واقعیت که زنان حجاب را انتخاب می‌کنند، به خودی خود این عمل را غیرجبری یا حتی اعتراضی نمی‌سازد. در واقع، حجاب می‌تواند نشانه چرخه بسته سلب قدرت سیاسی و استعمار زنان باشد.» (هیرشمان، ۴۸۵) هرچند زنان حجاب را خلاقانه همچون ابزار عاملیت به کار می‌گیرند و از این رهگذر هدف صریح آن را از درون تخریب می‌کنند، ناگزیر ساختارهای قدرتی را تصدیق می‌کنند که در وهله اول از آنان سلب قدرت می‌کند. پذیرش حجاب تلویحاً اصول مردسالارانه وجود حجاب را تصدیق می‌کند.

شاید زنان حجاب به تن کنند تا به سهولت در سپهر عمومی حرکت کنند، اما با این کار تصدیق می‌کنند که این فضا متعلق به مردان است. آنان باید در لباس خود دست ببرند تا از نکوهش، توجه ناخواسته و حتی آزار جنسی در امان باشند. در عین حال، برعکس ادعاهای پیرامون محافظت، حجاب عملاً در شرایط خاص نماد تحریکات جنسی است. مثلاً، فیلم‌های هندی نمود علاقه واضح به صحنه‌های زنان محجبه گرفتار در رگبار تند باران است، رگباری که خیلی راحت اندام‌شان را به نمایش می‌گذارد. (شیرازی، ۱۷۷) زنان با پوشیدن حجاب، به جای اینکه قاطعانه تقصیر را به گردن متجاوزان بالقوه خود بیندازند، مسئولیت قربانی‌سازی جنسی از خودشان را می‌پذیرند. آنان باید به هزینه عاملیت جنسی خود، اظهار عزت و احترام، درستکاری اخلاقی و دین‌باوری کنند. نتیجه ارزش‌هایی که زنانگی زیبنده مسلمان را تعریف می‌کنند، پشت پا زدن به هویت جنسی در عین اعطای امتیاز تمایلات جنسی بیش‌فعالانه محرز به مردان است. زنان مسلمان نه فقط باید پیرو معیارهای تمایلات جنسی باشند که مردان مقرر کرده‌اند، بلکه اگر قرار است ذره‌ای خودمختاری به دست آورند، باید سرسختانه از معیارهای مقرر شده توسط مردان دفاع کنند. در واقع، زنان مسلمان اغلب اوقات در نکوهش زنی که تظاهر آشکار به تمایل جنسی دارد پیشقدم می‌شوند. (هیرشمان، ۴۷۶) 

چون فرهنگ‌های مسلمان عفت و فرمانبرداری را والاترین فضائل زنانگی می‌دانند، زنان به‌ناگزیر نمایانگر این آرمان‌ها خواهند بود تا منزلت و احترام کسب کنند (آرمان‌های عفت و فرمانبرداری در ظاهر شامل هر دو جنس زن و مرد می‌شود؛ در عمل، زنان بسیار سخت‌گیرانه‌تر از مردان مشمول این آرمان‌ها هستند). چون «کنترل اجتماعی دقیقاً به همین ترتیب عمل می‌کند، از طریق استعمار میل و اراده... [و] نه فقط افراد را سرکوب می‌کند بلکه این سرکوب را آزادی و انتخاب جا می‌زند و بدین وسیله اجازه نمی‌دهد افراد متوجه کنترلی شوند که در معرض آن هستند و آنان را به ابزار سرکوب خویش مبدل می‌کند.» (هیرشمان، ۴۷۸-۴۷۷) اینکه برخی از زنان قاطعانه از حجاب به مثابه انتخاب خود دفاع می‌کنند به این معنا نیست که انتخاب آنان به نحوی در خلأ و عاری از سرکوب روی داده است. برخی از زنان مسلمان نیز مدافع و حامی مردانی هستند که زنان «نافرمان» خود را کتک می‌زنند (هیرشمان، ۴۷۵)، اما بی‌شک نمی‌توان این دیدگاه را روا شمرد.

این واقعیت که بسیاری از زنان مسلمان حجاب را صرفاً نمادی مذهبی شبیه به صلیب یا بیندی یا حتی باب روز می‌بینند، ثابت می‌کند که خاستگاه‌های سیاسی حجاب تا چه اندازه جابه‌جا شده‌ است. در مستند سلوک من، اسلام من، یک زن شرح می‌دهد به محض تشخیص منافات ارزش‌های مذهبی خویش با تجملات مستهجنی نظیر لباس غربی و عطر فرانسوی، تصمیم گرفت حجاب را انتخاب کند. سپس می‌بینیم این زن وارد فروشگاهی پر از لباس‌های محجبه مد روز، رنگارنگ و ابریشمی می‌شود. وقتی لباسی را جلوی آینه امتحان می‌کند، به‌ناچار متوجه همان تکبر و مصرف‌گرایی می‌شویم که لحظاتی پیش تحقیرشان کرده بود (رسول). انگاره‌های نماد مذهبی بی‌آزار یا ابراز هویت ظاهراً ادعاهای سرکوب را به چالش می‌کشند، ‌اما عملاً چشم زنان را به اهمیت سیاسی حجاب می‌بندند. (هیرشمان، ۴۸۲)

به لحاظ تاریخی، زنان هیچ دستی در برقراری محدودیت‌های رسمی اسلام نداشته‌اند. فقط مردان به مناصب قدرت و نفوذ در سنت دسترسی داشته‌اند؛ آنان متون مذهبی را تفسیر کرده‌اند، امرونهی‌ها را مقرر و مجری ساخته‌اند. می‌توان و باید توجه را به عاملیت زنان در این بافتار جلب کرد، اما نباید این واقعیت را از نظر دور داشت که انتخاب‌ها و اعمال زنان همچنان در محدوده این بافتار باقی می‌ماند. ظاهراً حجاب میزانی از خودمختاری و احترام به زنان می‌دهد، اما نمی‌تواند هنجارهایی را به چالش بکشد که در کل به ضررشان عمل می‌کند. غالباً زنان مسلمان فقط با رعایت تفسیر مردسالار از زن خوب مسلمان می‌توانند اظهار وجود کنند. اگر قرار است جدی گرفته شوند، باید خود را بپوشانند، مسئولیت تمایلات جنسی مردانه را برعهده بگیرند و در این روند تمایلات جنسی خود را نیز انکار کنند. متأسفانه، زنان مسلمانی که برابری با شرایط خودشان را مطالبه می‌کنند، غالباً متهم به یکدلی با آرمان‌های غربی و لذا غیراسلامی می‌شوند. (هیرشمان، ۴۷۱) در بسیاری از محیط‌های مسلمان، زنان می‌توانند از هنجارها دفاع کنند و خود را با آنها تطبیق دهند،‌ اما نمی‌توانند هنجاری به وجود بیاورند یا از هنجارها انتقاد کنند.

نظر به حساسیت پیرامون تلقی از اسلام از ۱۱ سپتامبر، همه سریعاً خطی بین اسلام خوب «اصیل» و تحریف‌ها بد از اسلام راستین می‌کشند. هیرشمان، در مقاله‌ای که از دیگر جهات خردمندانه است، تلاش می‌کند مذهب را از بافتار فرهنگی آن متمایز کند: «چشم‌انداز فمینیستی می‌تواند یاری‌مان کند تا تشخیص دهیم که بسیاری از ناآزادی‌های زنان نه از خود اسلام بلکه از کاربرد و تفسیر اسلام نشأت می‌گیرند که خوراک و پشتیبان برنامه‌ها و اهداف آشکارا سیاسی هستند که این برنامه‌ها و اهداف نیز به دست مردان و به نفع مردان و در خدمت منافع پدرسالار مدون شده‌اند.» (هیرشمان، ۴۸۷) اما چگونه می‌توان اسلام را از بافتار آن، به‌خصوص بافتار پدرسالار، جدا کرد؟ اسلام و کاربرد و تفاسیرش دقیقاً چه تفاوتی با هم دارند؟ برقراری این تمایزِ شدیداً ساختگی به این کار می‌آید که مذهب را در منطقه‌ای امن، خارج از دسترس استفسار انتقادی قرار دهد. با وجود این، نمی‌توان کاربرد و تفاسیر را از (هیچ) مذهبی گرفت و آن را به روحانیتی که داشته برگرداند. مذهب امری نیست که بتوان به کار اهداف خوب یا بد زد، بلکه جزء لاینفک ساختارهای قدرت است. هیچ اسلام (یا مسیحیت یا بودیسم و غیره) نابی در کار نیست که بتوان در تعارض با به‌اصطلاح تحریف‌های آن قرار داد. با رد «اصالت» برخی مذاهب به این دلیل ساده که بی‌عدالتی را اشاعه می‌دهند، چندان چیزی نمی‌ماند که بتوان اسم «مذهب» روی آن گذاشت.

اسلام، محتملاً مانند هر مذهب دیگری، در خدمت تثبیت محدودیت‌های جنسیتی است. به برخی برداشت‌های جنسیتی سندیت می‌بخشد و برخی دیگر را رد می‌کند. حجاب نیست مگر یکی از مفاهیم فراوان عرفی نهادینه شده که مرز جنسیتی مردسالار را تقویت می‌کند. تماماً مذهبی و تماماً فرهنگی است و لذا باید به همین ترتیب بررسی شود. و با این که زنان مسلمان حجاب را تغییر کاربری داده‌اند تا اهداف اصلی آن را از درون تخریب کنند، دست آخر همان ساختارهای قدرت سرکوب‌گر خود را قوام می‌بخشند. این بدان معنا نیست که حجاب ابزاری قدرتمند برای زنان نبوده است، یا حتی به این معنا نیست که سرکوب‌گری حجاب ذاتاً از لباس شنای نواری بیشتر است. در محیط‌های مسلمان، حجاب همزمان هم ابزاری برای کسب عزت و استقلال است و هم عاملیت جنسی زنان را سلب می‌کند. در محیط‌های غربی، ممکن است لباس شنا به زنان اجازه دهد علیه فشارهای دیرین عفت بشورند، اما کالاانگاری جنسی از زنان را هم قوام می‌بخشد. حجاب، همچون بسیاری از لباس‌های زنان غربی، به قصد تخریب ساختارهای قدرت مردسالار به کار رفته است، اما این نوع فروپاشی درونی همان ساختارها را قوام می‌بخشد.

منابع:

Berger, Anne-Emmanuelle. “The Newly Veiled Woman: Irigaray, Specularity, and the Islamic Veil.” Diacritics 28.1 (1998): 93-119.

Hirschmann, Nancy J. “Eastern Veiling, Western Freedom?” The Review of Politics 59.3 (1997): 461-88.

My Journey, My Islam. Dir. Kay Rasool. Women Make Movies, 1999.

Read, Jen’Nan Ghazal and John P. Bartowski. “To Veil or Not to Veil?

A Case Study of Identity Negotiation among Muslim Women in Austin, Texas.” Gender and Society 14.3 (2000): 395-417.

Shirazi, Faegheh. The Veil Unveiled: The Hijab in Modern Culture. Gainesville: UP of Florida, 2001.

Syed, Ali. “Why Here, Why Now? Young Muslim Women Wearing Hijab.” The Muslim World: A Quarterly Review of History, Culture, Religions and the Christian Mission in Islamdom 95 (2005): 515-30

این مطلب را پسندیدید؟ کمک مالی شما به ما این امکان را خواهد داد که از این نوع مطالب بیشتر منتشر کنیم.

آیا مایل هستید ما را در تحقیق و نوشتن تعداد بیشتری از این‌گونه مطالب یاری کنید؟

.در حال حاضر امکان دریافت کمک مخاطبان ساکن ایران وجود ندارد

توضیح بیشتر در مورد اینکه چطور از ما حمایت کنید

نظر بدهید

در پرکردن فرم خطایی صورت گرفته

نظرها

  • رویا سعیدی

    سلام با تشکر از این مقاله مفید. فقط یک درخواست دارم. من مشخصات مقاله به زبان اصلی از چلسی دیفندل رو توی بخش منابع نمی بینم. میشه لطفاً بگید آقای اشکان سرابی از کجا مقاله ی چلسی دیفندل رو خونده و ترجمه کرده؟ ممنون.