ارتباط ناشناخته. ارتباط بدون سانسور. ارتباط برقرار نمی‌شود. سایت اصلی احتمالاً زیر سانسور است. ارتباط با سایت (های) موازی برقرار شد. ارتباط برقرار نمی‌شود. ارتباط اینترنت خود را امتحان کنید. احتمال دارد اینترنت به طور سراسری قطع شده باشد. ادامه مطلب

ترانه‌های سبز

ترانه؛ ققنوسی که از خاکسترش برخاست

محمود خوشنام- پس از انقلاب، ترانه‌‌ همان ققنوسی بود که خاکستر شده بود و می‌بایست روزی از خاکسترش برخیزد.

ترانه در ایران در فاصله میان کودتای بیست و هشتم مرداد ۳۲ و انقلاب اسلامی ۵۷ برای در امان ماندن از سانسور جامه‌ای نمادین به تن کرد و در فرصت‌های به‌دست آمده نیروی زندگی خود را به رخ کارگزاران فرهنگی می‌کشید.

یار دبستانی من...

اگرچه زبان نمادین ترانه‌های اعتراضی در آغاز برای مخاطبان سنگین می‌نمود، ولی آنان نیز به‌زودی به این زبان عادت کردند و آنچه را که ترانه‌پردازان با ایما و اشاره بیان می‌کردند، دریافتند.

البته از سوی دیگر امنیتی‌ها نیز با این اشارات آشنا شدند. ابتدا در برابر نماد‌ها و تعابیری که ترانه‌سرایان به کار می‌گرفتند، گیج می‌شدند، ولی رفته‌رفته با رمزگشایی نماد‌ها بر قدرت دریافت خود افزودند و به این ترتیب جنگی پنهانی میان اهل ترانه و امنیتی‌ها آغاز شد که ادامه‌اش به دوره اختناق اسلامی هم رسید.

این جنگ اگرچه برای خیلی از جوانان ترانه‌پرداز گران تمام شد، ولی بر نیروی مقاومت ترانه در برابر سانسور افزود.

محمود خوشنام: «جنبش سبز از فقدان رهبری رنج می‌برد. در چنین شرایطی ترانه نیرومند‌ترین پشتوانه وحدت جنبش به‌شمار می‌رفت.»

در جریان برپایی حکومت اسلامی که وعده آزادی می‌داد، بیشتر ترانه‌پردازان که از سانسور در دوران پهلوی خسته شده بودند، مجذوب وعده‌های خمینی شدند و در آغاز گمان می‌کردند به آزادی رسیده‌اند. گروهی از آنان با این پندار خطا، ترانه را به خدمت واپسگرایان درآوردند و هنگامی به خطایشان پی بردند که دیگر نظام پایه‌های خودکامگی‌اش را استوار ساخته بود.

امنیتی‌ها در زمان شاه اگر ترانه‌های اعتراضی را سانسور می‌کردند، داروغه‌های اسلامی اصلاً پرداختن به موسیقی را گناه می‌دانستند، چه رسد که بخواهد نیشی هم به نظام بزند. تکلیف همگان خیلی زود روشن شده بود: یا تن دادن به اسارت فرهنگی و یا تبعید ناخواسته از وطن و آوارگی در جهانِ بی‌در و پیکر.

ترانه‌‌ همان ققنوسی بود که خاکستر شده بود و می‌بایست روزی از خاکسترش برخیزد.

تا جنبش سبز، ۳۰ سال پر از دغدغه و نگرانی گذشت که شرحش را باید در جای دیگری آورد. همه چشم در چشم جنبش در انتظار لحظه‌ای بودند که بغض‌ها را بترکاند و ترانه‌های خفته در سینه را در فضا‌‌ رها کند. سرانجام امواج انسانی در خیابان‌ها جاری شد و شعر‌ها و نغمه‌ها در فضا طنین افکند.

در آغاز امید‌ها بسیار بود و ترانه‌های برانگیزاننده در کار. همه معناهای سبز در خیابان‌ها جاری بود: جوانی، طراوات، خشم و فریاد، آرزوی آزادی، که در هیچ برهه‌ای از تاریخ ایران برآورده نشده بود، در فضا موج می‌زد. با این‌همه خطری بزرگ جنبش خودجوش را تهدید می‌کرد که از نبود رهبری برمی‌خاست. کسی نبود که بتواند این سیل فراگیر را به بستر رودخانه برساند. در چنین شرایطی ترانه نیرومند‌ترین پشتوانه وحدت جنبش به‌شمار می‌رفت. جوانان تأثیر ترانه را ۱۰ سال پیش از آن در خیزش دانشجویی تجربه کرده بودند و «یار دبستانی» را هم‌چنان در یاد داشتند. این ترانه به کار جنبش سبز هم می‌آمد.

روایت‌ها درباره شناسنامه «بار دبستانی» متفاوت است. در یک روایت، آهنگ آن از مسعود عاجلی است که نامش را در جای دیگری ندیده‌ایم، و متن آن سروده منصور تهرانی.
نخستین خواننده آن را به تناوب فاخر مسعودی، جمشید جم و فریدون فروغی به ثبت رسانیده‌اند.

در «یار دبستانی»، مدرسه بخشی از «دشت بی‌فرهنگی ما» تلقی شده که جای اعمال زور و ستم حاکمان است. جای «ترکه بیداد و ستم» همچنان روی تن‌ها مانده. متن‌نویس سپس نتیجه می‌گیرد که تنها پیوند دست‌های من و تو می‌تواند دردهای ما را چاره کند.

برای آشنایی با دو ترانه «یار دبستانی» و «آهای جوون» می‌توانید دومین برنامه رادیویی «ترانه‌های سبز» را بشنوید.

این مطلب را پسندیدید؟ کمک مالی شما به ما این امکان را خواهد داد که از این نوع مطالب بیشتر منتشر کنیم.

آیا مایل هستید ما را در تحقیق و نوشتن تعداد بیشتری از این‌گونه مطالب یاری کنید؟

.در حال حاضر امکان دریافت کمک مخاطبان ساکن ایران وجود ندارد

توضیح بیشتر در مورد اینکه چطور از ما حمایت کنید

نظر بدهید

در پرکردن فرم خطایی صورت گرفته

نظرها

نظری وجود ندارد.