ارتباط ناشناخته. ارتباط بدون سانسور. ارتباط برقرار نمی‌شود. سایت اصلی احتمالاً زیر سانسور است. ارتباط با سایت (های) موازی برقرار شد. ارتباط برقرار نمی‌شود. ارتباط اینترنت خود را امتحان کنید. احتمال دارد اینترنت به طور سراسری قطع شده باشد. ادامه مطلب

شورش شخصیت در «مینا در آتش» حمید نامجو

ف. اکبری – حمید نامجو در «مینا در آتش» سعی داشته بر قلمروهای نگفته‌ای از حیات سیاسی و اجتماعی ایران گام بگذارد، شرحشان را بازگوید با این هدف که از تاریخ عبور کند و به ادبیات برسد. گاهی موفق است. اغلب ناموفق.

در بررسی وضعیت اجتماعی ایران، به داستان‌هایی برمی‌خوریم که در آن شخصیت یا شخصیت‌های داستان بر وضعیت موجود می‌شورند. از این زاویه‌، تمرکزِ بررسی بر کنش و عمل شخصیت و تغییر و تحول او در مقابل انفعال فراگیر است اما شورش شخصیت در مقابل وضعیت موجود در تمام داستان‌هایی با این موضوع، لزوماً در پی کنشی داستانی پدید نمی‌آید بلکه برخی داستان‌ها راوی بار تاریخی است با خلقِ شخصیت‌هایی واقعی- نیمه‌واقعی که در پس زمینه‌ی حیات اجتماعی معاصر ما حضور داشته‌اند. داستان‌های مجموعه‌ی «مینا در آتش» نوشته حمید نامجو در این زمره‌اند.

هر کدام از داستان‌های این مجموعه بازتاب بخشی از تاریخ سیاسی- اجتماعی معاصر ماست که اغلب درباره‌شان خوانده‌ یا شنیده‌ایم مثل داستان «مینا در آتش» که به شرح زندگی و مرگ «هما دارابی» اشاره دارد و یا اگر متکی بر اصل صرف واقعیت و حکایت شخصیت‌هایی کاملاً واقعی نباشد، کلیتی است از حوادثی که در تب و تاب سال‌های پس از انقلاب رخ داده و با گذشت زمان گوشه‌ای از آن هویدا شده است مثل کشف گورهای دسته‌جمعی اعدام‌شدگان یا اعدام‌های مخفیانه که در داستان «دفینه» نمود یافته است.

این داستان‌ها و دیگر داستان‌های این مجموعه ادای دینی است بر سرگذشت رنجبار مردمی که در مقابل وضعیت موجود ایستادند، از قوانین سخت‌گیرانه‌ی مذهبی و سیاسی سرباز زدند، با فقر و بی‌عدالتی مخالفت کردند و در مقابل آن شوریدند. از این منظر، شورش در این داستان‌ها، بر اساس کنش شخصیت در بافت داستان نیست بلکه راویِ شورشِ از پیش رخ داده است که یا در صفحات تاریخی معاصر ما وجود داشته است و یا نویسنده مشابه آن را خلق کرده است تا تاریخ آن دوره را روایت کند. از این روی ما با داستان‌هایی تاریخ‌محور مواجه‌ایم. نویسنده در این میان روایتگر ماجراست و لذا لاجرم شخصیت در بطن داستان ساخته نشده است بلکه حکایت او بازگو می‌شود.

رویاها و کابوس‌های هر جامعه را می‌توان از خلال راه پر فراز و نشیب ادبیات داستانی آن جامعه پی گرفت و اگر کابوسی همچون لکه‌دار شدن نفس زندگی پیش بیاید، ادبیات به کمک تاریخ آمده تا غبار از آن بزداید و آن را زنده کند تا نشان دهد که در چنین برهه‌هایی از تاریخ یک ملت است که قهرمان نه در مفهوم اسطوره‌ای آن، بلکه در بروز جنبش‌های اجتماعی رخ می‌نماید حتی اگر آن جنبش حرکتی کوتاه و مقطعی باشد درست مثل داستان «خاطرات شبی باشکوه» در این مجموعه.

«مینا در آتش» ادای دینی است بر سرگذشت رنجبار مردمی که در مقابل وضعیت موجود ایستادند، از قوانین سخت‌گیرانه‌ی مذهبی و سیاسی سرباز زدند، با فقر و بی‌عدالتی مخالفت کردند و در مقابل آن شوریدند.

 شورش و انفعال شخصیت در مینا در آتش  

تمام هشت داستان‌ «مینا در آتش» نوشته حمید نامجو (نشر روناک/هلند) بر شورش بر وضعیت موجود دلالت دارد؛ وضعیتی که آدم‌های داستان در آن گیر افتاده‌اند و توان تحمل وضع موجود را ندارند و بر علیه آن می‌شورند.  

نویسنده در هر داستان، به وضعیتی واقعی- نیمه واقعی در تاریخ اجتماعی معاصر ایران پرداخته است تا از خلال آن به روح و روان شخصیت‌ها نزدیک شود. در داستان اول، «دفینه»، زنی پیر در مسیر راه‌سازی مهندسان ساخت و ساز شرکتی نشسته است و نمی‌گذارد که آنان از حدی بیشتر به محوطه‌ی او، که گورستانی است در آن حوالی، نزدیک شوند. محلی‌ها آن زن را می‌شناسند؛ او از گنجی مراقبت می‌کند که در گورستان خفته است؛ قبرهای گمنامانی که کشته شده‌اند و مخفیانه در آن‌جا به خاک سپرده شده‌اند. دفینه‌ی زن چیزی نیست جز پاس‌داری از آنچه بر آن سرپوش گذاشته شده و مرگشان انکار شده. زن شاهدی است بر اجسادی که در آنجا زیر خاک خفته‌اند. داستان دفینه به نسبت دیگر داستان‌های مجموعه از فرم داستانی بیشتری برخوردار است و راوی صرف تاریخ نیست.

«عقوبت»، دومین داستان این مجموعه ماجرای نظامی بازنشسته‌ای است که پسر خود را برنمی‌تابد و او را از گوشت و خون خود نمی‌داند. پسر را ثمره‌ی خیانت همسر اولش می‌داند که او فریبش را خورده و حالا به دامنش افتاده و هیچ راهی در خلاصی از آن ندارد مگر با مرگ پسر. داستانی که می‌توان از آن تأویل‌هایی اجتماعی- سیاسی برکشید و پسر را همچون انقلابی به ارث رسیده از نسل‌های پیشین، نوزادی افتاده به دامن دانست که خود در به بار آمدن آن نقشی نداشته‌ای اما چاره‌ای هم از آن نداری و باید از سر راهت برداری. اما این تأویل فقط تا نیمه‌های داستان راه می‌برد و بلافاصله جای خود را با سوءظن مرد به همسرش عوض می‌کند و خواننده را به ‌الگوی زن به عنوان نماد لکاته‌گری می‌کشاند.

زن شیطان‌صفتانه عامل بدبختی می‌شود و مثل تمام داستان‌هایی از این دست، همچنان که زن را مسئول تیره‌بختی خود می‌داند در نهایت به مرگ پسر هم راضی نیست. با چنین پیش‌فرضی داستان به درون لایه‌های اجتماعی راه نمی‌برد و ماجرای حسادت کور مردی را به همسر و سپس پسرش بیان می‌کند که در نهایت از گناه پسر درمی‌گذرد.

«مینا در آتش» که نام مجموعه هم از این داستان گرفته شده است، بخشی از سرگذشت روان‌پزشک و انقلابی معروف، هما دارابی، در سال‌های پیش از انقلاب است که با وقوع انقلاب از دانشگاه و بیمارستان اخراج شد و تنها می‌توانست در مطبش طبابت کند. فشار حاصل از قوانین زن‌ستیزانه‌ی حکومت جدید او را به تنگنای افسردگی کشاند و در نهایت در حرکتی اعتراضی به وضعیت سرکوب زنان و اجبار حجاب در میدان تجریش تهران دست به خودسوزی زد.

در واقع این داستان حکایت همان ماجرا است بدون اینکه موفق به خلق شخصیتی کنش‌مند شود که در اثر بار حوادث داستان، به نقطه‌ی اعتراض بزرگ برسد. داستان یکسره بر شنیده‌ها و خوانده‌ها از حکایت هما دارابی استوار است و برای همین از بازگفت ماجرا به صورت حکایتی تاریخی فراتر نمی‌رود و به درون شخصیت راه نمی‌برد. از این روست که شخصیتی تخت و منفعل از او سربرمی‌آورد که جز خودکشی چاره‌ای برایش نمی‌ماند.

بازنمایی منفعلانه واقعیت موجود وقتی که پای تاریخ در میان باشد، بیش از پیش نویسنده را در سیطره‌ی خود می‌گیرد مگر اینکه برای رهایی از آن دست به «انتخاب» بزند. انتخاب در واقع چیزی نیست جز یافتن و گزینش و سپس چیدمانِ موادی از تاریخ که به کار پیشبرد داستان و خلق شخصیتی بر دوش حوادث داستان بیاید. جز آن، داستان جز بازگفتِ حکایتی تاریخی، بدون لایه‌مندی داستانی و خلق شخصیت منفعل (به جای فعال) نخواهد بود.

مهدی سحابی در مقدمه کتاب «اولین برف و داستان‌های دیگر» نوشته موپاسان، در توضیحِ اینکه موپاسان شاگرد خلف فلوبر است، می‌گوید: بیان واقعیت اصل است، اما همه چیز به این بستگی دارد که چطور بیان بشود. آنچه مطرح است «بازنمایی منفعلانه واقعیت موجود نیست، بلکه ارائه‌ی اثری هنری است بر اساس آن.» این بازنمایی منفعلانه واقعیت موجود وقتی که پای تاریخ در میان باشد، بیش از پیش نویسنده را در سیطره‌ی خود می‌گیرد مگر اینکه برای رهایی از آن دست به «انتخاب» بزند. انتخاب در واقع چیزی نیست جز یافتن و گزینش و سپس چیدمانِ موادی از تاریخ که به کار پیشبرد داستان و خلق شخصیتی بر دوش حوادث داستان بیاید. جز آن، داستان جز بازگفتِ حکایتی تاریخی، بدون لایه‌مندی داستانی و خلق شخصیت منفعل (به جای فعال) نخواهد بود.

«خاطرات شبی باشکوه» به نظر من قوی‌ترین داستان این مجموعه از نظرگاه شورش شخصیت است که در آن حوادث داستان طوری چیده شده است که شخصیت‌ها را به آن سمت و سوی نهایی پیش می‌برد. این داستان ذات شورش را بر علیه وضعیت موجود ترسیم می‌کند و گرچه شورشِ طرح‌ریزی شده در این داستان، شورشی اجتماعی است اما این شورش از دل تک‌تک شخصیت‌های اصلی این داستان برمی‌کشد تا رسیدنِ آنها را به نقطه‌ای نشان دهد که به آن معترض‌اند. «شبی باشکوه» در اصل شورش گرسنگان است در محلات فقیر شهری که آدم‌های ثروتمند خیّر هم دارد و همان‌ها بیش از هر موقیعت دیگری گرسنگی را به رخ گرسنگان می‌کشند. داستانی سر راست و با جزئیات که نویسنده بی‌هیچ شتابی در رسیدن به نقطه‌ی پایانی ماجرا، نکته‌ای را فروگذار نمی‌کند:

یاسر با مشت به دیوار می‌کوبید و می‌رفت. نمی‌توانست آرام راه برود. تا چشمش افتاد به لوله‌ای آهنی که کنار دیوار افتاده بود، خم شد و آن را برداشت. کمی سبک سنگین کرد. خوش‌دست بود. می‌خواست با آن خشمش را فرونشاند. چند ضربه محکم به دیوارها و به تیر برق کوبید. وقتی به در آهنی گاراژ متروکه‌ای کوبید صدایش مثل صدای کوبیدن پتکی عظیم بر ورقی آهنی در تمام کوچه ترکید. کوروش هم میله‌ای به همان اندازه پیدا کرده و پشت سر یاسر راه افتاد. قاسم و عباس هم با هم دم گرفته بودند: «نون و پنیر و پونه، ما همه گشنه‌مونه.» و می‌خندیدند. مردم از کوچه اوراقچی‌ها بیرون آمدند و رسیدند به میدان. هیچ مغازه‌ای باز نبود. اما تک و توک چراغ‌های ویترین‌ها روشن بود. جمعیت هر دم زیادتر می‌شد...

(صص۱۱۳-۱۱۲)

داستان «یک قتل کاملاً اتفاقی» نه شورش شخصیت که بازگویی قتلی پنهانی و سرپوش گذاشته شده است؛ شاید بشود گفت شورش نویسنده در مقابل وضعیتی تبه‌کارانه و نه فقط قتل ساده. برملا کردن منش به قدرت رسیدگان تازه از گرد راه رسیده با باقی‌مانده‌ی خشمی از شکنجه‌هایی که پیشتر نصیب برده‌اند و سرکوب شده‌اند. دو نفر در مقابل هم یکی ساواکی قدیم و دیگری انقلابی فعلی و هر دو بر یک قرار و رفتار در موقعیت قدرت. با این تفاوت که ساواکی پیشین بی‌ترس و واهمه از حساب پس دادن بر جسم و روان زندانی سابق تاخته است و برآمده‌ی امروزی هنوز آن‌قدر در قدرت جا نیفتاده است که حساب چند و چون بعد از عملش را نکند. پس دزدانه و بی‌صدا، با همدستی یارانِ پیشینش، ساواکی سابق را که از قضا در داستان شخصیتی آرام و معقول دارد و اثری از شکنجه‌گری سابق در او نیست، می‌کشد. نویسنده با توصیف این وضعیت در صدد است گوشه‌ای از تاریخ را برملا کند اما در این فاش‌سازی، شخصیت‌هایش را جز قتل درگیر کنش دیگری نمی‌کند و می‌گذارد تا تاریخ همچون معلمی نکته‌بین شرح خود را پیش برد و روایت کند. تاریخ در اینجا یک نفس در خدمت داستان درآمده است و داستان را به حکایت‌های روزگار پیشین نزدیک کرده است و بر نقل و خاطره استوار است. شخصیت‌ها، هر که هستند، مربوط به گذشته‌ای ساکت و راکدند که امکان عمل از آنان سلب شده است و چشم و گوش به دهان راوی- نویسنده (تاریخ) دوخته‌اند که شرحشان را بازگوید و بگذرد. در چنین وضعیتی از شخصیت هیچ کاری برنمی‌آید؛ همچنان که زبان نیز تحت سیطره‌ی نثر خشک تاریخ‌نگاری و نقل روایت است. نویسنده در این داستان هم مثل داستان «مینا در آتش»، تنها به نقل تاریخ بسنده کرده است و داستان را به صورت حکایت و خاطره پیش برده است. از این رو گرچه موضوع داستان «مینا در آتش» درباره‌ی شورش شخصیتی است به نام هما که بر وضعیت تحمیلیِ پیش آمده بر زنان می‌شورد و خودش را در اعتراضی عمیق به آتش می‌سپارد اما اثری از رد شورش در شخصیت او در مینا (داستان) نیست و همچنان‌که کار تاریخ است، ماجرای او را در حد حکایت پایین می‌آورد و حکایت او را به عنوان قربانی نقل می‌کند.

در داستان «یک قتل کاملاً اتفاقی» حتی حکایتی از شورش هم وجود ندارد و تنها بیان روایی یک انتقام‌گیری کهنه شده است. موضوع رودررویی زندانی و شکنجه‌گر همواره و به اشکال مختلف در ادبیات و سینما دستمایه‌ی بیان قرار گرفته است و از موقعیت‌هایی است که می‌توان انواع حالت‌ها، کنش‌ها و عکس‌العمل‌ها و خشم‌ها و کینه‌ها و بسیاری عواطف را در آن بازنمایاند اما نویسنده در این داستان سعی کرده است از حد بیان روایی تاریخی فراتر نرود و گام در حیطه‌ی عواطف انسانی نگذارد. نکته‌ای که در زبان کل مجموعه داستان هم نمود دارد.

زبان در این مجموعه یکدست است. لحن شخصیت‌ها و راوی در تمام مجموعه یکی است و روایی است. این زبان کند و روایی گرچه خوب به کار روایت می‌آید اما در داستان چندان پاسخگو نیست و شاید یکی از دلایل عدم حرکت و انفعال در این داستان‌ها ناشی از زبان آن باشد. مجموعه داستان «مینا در آتش»، سعی داشته بر قلمروهای نگفته‌ای از حیات سیاسی و اجتماعی ایران گام بگذارد، شرحشان را بازگوید و جز تاریخ، صفحاتی را در ادبیات داستانی به آنها اختصاص دهد شبیه کارهای دیگر نویسندگانی که تاریخ را دستمایه‌ی داستان خود قرار داده‌‌اند. آنچه از آن ماجراها باقی می‌ماند نه تاریخ که ادبیات است و درد و حسرتی که شخصیت، شخصیت‌های گرفتار در زمان خود با خود حمل کرده‌اند.

سفارش کتاب از روناک:
۰۰۳۱۶۸۵۵۳۰۴۳۴
roonakpub@gmail.com

این مطلب را پسندیدید؟ کمک مالی شما به ما این امکان را خواهد داد که از این نوع مطالب بیشتر منتشر کنیم.

آیا مایل هستید ما را در تحقیق و نوشتن تعداد بیشتری از این‌گونه مطالب یاری کنید؟

.در حال حاضر امکان دریافت کمک مخاطبان ساکن ایران وجود ندارد

توضیح بیشتر در مورد اینکه چطور از ما حمایت کنید

نظر بدهید

در پرکردن فرم خطایی صورت گرفته

نظرها

نظری وجود ندارد.