ارتباط ناشناخته. ارتباط بدون سانسور. ارتباط برقرار نمی‌شود. سایت اصلی احتمالاً زیر سانسور است. ارتباط با سایت (های) موازی برقرار شد. ارتباط برقرار نمی‌شود. ارتباط اینترنت خود را امتحان کنید. احتمال دارد اینترنت به طور سراسری قطع شده باشد. ادامه مطلب

وظیفه روشنفکران در رویارویی با نسل‌کشی فلسطینیان غزه

سارا احسان، شاعر و عضو مستعفی انجمن قلم آلمان بر آن است که می‌توان با حماس و با حکومت اسلامی در ایران و با هرگونه افراطی‌گرایی و استبداد که اکنون در اسرائیل با آن مواجه‌ایم به طور همزمان مخالف بود.

کمیته حفاظت از روزنامه‌نگاران نام‌ ۳۳ روزنامه‌نگار را که در جنگ اسرائیل و غزه کشته شدند، منتشر کرده است. ۲۸ نفر از آنها فلسطینی، یک نفر لبنانی و چهار نفر اسرائیلی‌اند. این سازمان می‌گوید تعداد خبرنگاران کشته و مفقود شده بیشتر است و آنها مشغول مستندسازی‌اند. گزارش‌هایی هم از حمله به دفاتر رسانه‌ها و محل سکونت روزنامه‌نگاران منتشر شده است. خبرگزاری فرانسه و رویترز از ارتش اسرائیل درخواست کرده بودند که به گزارشگران این دو خبرگزاری مصونیت بدهد. ارتش اسرائیل اما رسماً اعلام کرد نمی‌تواند امنیت روزنامه‌نگاران را تضمین کند.

سارا احسان پیش از این در ارتباط با وزارت بهداشت غزه فهرستی از روزنامه‌نگاران کشته شده در غزه و همچنین شاعران و هنرمندان به قتل رسیده در بمباران‌های غزه را منتشر کرده بود. فهرست احسان با گزارش کمیته حفاظت همخوانی دارد. با او گفت‌وگویی انجام داده‌ایم.

سارا احسان در سال ۱۹۷۷ در ایران متولد شده و در سال‌های جنگ ایران و عراق همراه با خانواده‌اش به آلمان مهاجرت کرده است. از او به زبان آلمانی تاکنون چهار مجموعه شعر منتشر شده، در برخی پروژه‌های فیلم‌سازی مشارکت داشته و در حال حاضر در شهر کارلسروهه آلمان زندگی می‌کند. او در اعتراض به نسل‌کشی در غزه از انجمن قلم آلمان استعفا داده است.

گفت‌وگو با سارا احسان

سارا احسان، شاعر آلمانی ایرانی تبار و عضو مستعفی انجمن قلم آلمان. عکس: با اجازه سارا احسان. Fotocredit: @Titus Tamm
سارا احسان، شاعر آلمانی ایرانی تبار و عضو مستعفی انجمن قلم آلمان - Fotocredit: @Titus Tamm

به گزارش کمیته حفاظت از روزنامه‌نگاران، شمار روزنامه‌نگاران جان‌باخته در غزه رو به افزایش است. آمار کمیته حفاظت با فهرستی که شما در ارتباط با وزارت بهداشت غزه از روزنامه‌نگاران جان‌باخته منتشر کردید، همخوانی دارد. علاوه بر این کمیته حفاظت از حمله به دفاتر رسانه‌ها و محل‌های سکونت روزنامه‌نگاران خبر داده است.  به عنوان یک شهروند و به عنوان یک روشنفکر چه می‌توان کرد؟ خطر اتهام یهودی ستیزی یا همدستی با حماس هم وجود دارد؟ چگونه می‌توان فاصله را خفظ کرد و در همان حال خاموش نماند؟

امیدوارم بودم این گفت‌وگو را با دوگانه متداول «یهودی‌ستیزی – حماس» آغاز نکنیم. بسیار مهم است، برای روزنامه‌نگاران هم مهم است که با محدودیت‌های سفت و سخت که از آن این ‌روزها به عنوان «چارچوب» ( Framing) یاد می‌شود نمی‌توان هرگز حقیقت موضوع [جنگ غزه] را بیان کرد، نه از نظر تاریخی و نه از نظر نسل‌کشی که دارد اتفاق می‌افتد. چرا نمی‌پرسیم دلیل اصلی خشونت چیست؟ یهودیانی که در سایر نقاط جهان از ساختار صهیونیستی انتقاد می‌کنند از آنها به عنوان «  self-hating-jews » (یهودیان متنفر از خود) و یهودی‌ستیز یاد می‌کنند و پپه یادآوری می‌کند که پاکسازی قومیتی وقتی به پایان می‌رسد که به اهدافش دست یافته باشد یا قدرتی را در مقابل خود ببیند. در اینجا به وضوح، بی‌شرمی سزاوار نکوهش سیاستمداران و جامعه‌شناسان حامی اسرائیل در غرب آشکار می‌شود. آن‌ها ادعا می‌کنند که یک دولت یهودی که بر بخش بزرگی از فلسطین حکمرانی دارد، تا وقتی دموکراتیک است که در جوارش یک واحد فلسطینی وجود داشته باشد و این آموزه را هم در دانشگاه‌ها تدریس می‌کنند. سند وزارت اطلاعات اسرائیل افشا کرده است که فلسطینیان ساکن نوار غزه می‌بایست به صحرای سینا رانده و یهودیان در غزه اسکان داده شوند.

به گمان من هر شهروند و هر روشنفکری این وظیفه اخلاقی را دارد که با خودش فکر کند و از وجدانش بپرسد آیا اتفاقی که دارد می‌افتد عادلانه است؟ برای من همواره چالش اصلی عدالت بوده است، چه به عنوان انسان، چه به عنوان نویسنده و چه به عنوان یک مشاور در امور مربوط به تبعیض‌های اجتماعی و مشاور اجتماعی. انسان‌ها در جهان ما با بی‌عدالتی مواجه‌اند. ما از تاریخ آلمان و از تاریخ مقاومت در این کشور چه آموختیم؟ اینکه اکثریت مردم به پروپاگاندای هیتلر باور داشتند و از او حمایت کردند. انسان‌ها و گروه‌هایی که به مقاومت روی آوردند، معمولاً تنها و منفرد ماندند و بهای سنگینی هم پرداختند. من نمی‌خواهم به آن گروه از انسان‌ها تعلق داشته باشم که در برابر نسل‌کشی فلسطینیان دست روی دست می‌گذارند. اگر جز این بود هرگز به خودم نمی‌بخشیدم. ما باید موضع روشنی اتخاذ کنیم و نگاه ناسیونالیستی، اسلام‌هراسانه و ضد عرب در شمال جهان را که متأسفانه بسیاری از ایرانیان هم از آن برکنار نمانده‌اند، کنار بگذاریم. ما می‌توانیم با حماس و با حکومت اسلامی در ایران و با هرگونه افراطی‌گرایی و استبداد که اکنون در اسرائیل با آن مواجه‌ایم [به طور همزمان] مخالف باشیم. برای من ملیت و مذهب انسان‌ها فرقی نمی‌‌کند. بحث بر سر اصول است: سازمان‌های شناخته شده حقوق بشری اسرائیل را به عنوان دولت آپارتاید شناسایی کرده‌اند. آیا می‌بایست به سادگی این واقعیت را ندیده بگیریم؟ آن‌ها اردوگاه پناهجویان را بمباران می‌کنند. چه اتفاقی باید بیفتد که نیفتاده است؟

من همه نیرو و وقت خودم را صرف حمایت از نویسندگان جنبش زن، زندگی، آزادی کرده‌ام. همه جلسات شعرخوانی و سخنرانی‌های من به این موضوع اختصاص داشته و حالا باید در برابر استبداد رویکرد دیگری در پیش بگیرم؟ ما با استانداردهای دوگانه و ریاکاری دولت‌هایمان آشنا هستیم و باید بدانیم که این استانداردها و ریاکاری‌ها در شمال جهان هم حاکم است و ما اجازه نداریم که این روش و منش را تکثیر کنیم. اگر بنا بر انتقاد از دولت‌ها باشد، هرگز اجازه نمی‌دهم که آزادی بیانم را محدود کنند. من از یهودیان انتقاد نمی‌کنم. از دولت اسرائیل انتقاد می‌کنم. اگر از دولت جمهوری اسلامی انتقاد کنم، معنی‌اش این است که از ایرانی‌ها نفرت دارم؟ اگر از دولت آلمان انتقاد کنم، آیا از آلمانی‌ها نفرت دارم؟ چنین درک و برداشتی آبسورد و  فقط به نفع اسرائیل است. دولت اسرائیل این تبلیغات را به راه انداخته و شمال جهان هم همان را به دست گرفته. ما باید این روند را درک و آن را افشا کنیم. انسان‌های یهودی شجاعی وجود دارند که سال‌های دراز است برای آزادی فلسطین مبارزه می‌کنند. من از چی باید وحشت داشته باشم؟ عقیده شخصی من که نیست.  پژوهش‌ها، گزارش‌ها و کتاب‌های زیادی درباره بحران فلسطین وجود دارد. می‌توان به این آثار مراجعه کرد.

هرکس باید از خودش بپرسد اگر در آینده فرزندم از من بپرسد که وقت نسل‌کشی فلسطینیان چه می‌کردی و برای توقف آن چه کردی، چه پاسخی دارد بدهد و آیا آن پاسخ قانع‌کننده است؟

ما به عنوان نویسنده موظفیم از «آزادی بیان» استفاده کنیم و همبستگی خود را با همکاران فلسطینی در سراسر جهان ابراز کنیم، با هم متحد شویم، جلساتی برگزار کنیم، کتاب بنویسیم، تظاهرات برگزار کنیم. ما نباید اجازه بدهیم که ما را متزلزل کنند. ما بی‌شماریم و قوی هستیم و صدایمان هم شنیده می‌شود. رسانه‌ها و نهادهای فرهنگی موظف‌اند صدای فلسطینیان را بازتاب دهند و فرصتی برای طرح دیدگاه‌های آنان فراهم بیاورند و آنها را نباید سانسور یا حذف کنند.

در گزارش کمیته حفاظت آمده است که نیروهای اسرائیلی از «هیچ اقدامی برای جلوگیری از انتشار تصاویر جنگ فروگذار نیستند.» آیا تصاویر تا این حد قدرتمندند یا اینکه در اینجا بحث بر سر مستندسازی و جلوگیری از مستندسازی وقایع است؟ 

هر دو. تصاویر اثرگذارند. تصویری که از ذهنم بیرون نمی‌رود، تصویر یک پدر فلسطینی در غزه است که اندام‌های تکه تکه شده فرزندش را ریخته توی دو کیسه. یا تصویر دختربچه‌ای که بعد از بمباران، نیمی از کبدش از شکمش بیرون زده. تصاویر به اندازه چند کتاب حرف برای گفتن دارند. آن‌ها برای ما این امکان را به وجود می‌آورند که حس موجود در مکان را درک کنیم و این ما را متأثر می‌کند و ما را به انسان‌هایی بدل می‌کند که درد و رنج هم‌نوع را درک می‌کنند.  

 ما در کشورهای به اصطلاح دموکراتیک هم کنترل و فریب داده می‌شویم. به خبرها توجه کنید. در اغلب مواقع پروپاگاندای نظامی اسرائیل عیناً نقل می‌شود. اغلب گزارش‌ها درباره حماس است و نه درباره فلسطینی‌ها. اما تصاویر غزه و کرانه باختری واقعیت را عیان می‌کنند. من به توضیح نیاز ندارم وقتی می‌بینم جنازه بچه‌ها را از زیر آوار بیرون می‌کشند. کاملا مشخص است که چه کسی مغلوب و نابود شده. طبعاً دولت‌ها مایل‌اند با تصاویر به افکار عمومی جهت بدهند و مردم را بفریبند. اگر بنا نداشتند مانع از مستندسازی جنایت‌های جنگی بشوند، روزنامه‌نگاران را هدف قرار نمی‌دادند.  این دستکاری و تحریف آگاهانه روایت جنایت جنگی‌ست.  

شما در پیوست دومی نام هنرمندان و نویسندگان غزه که در حملات اخیر جان باخته‌اند را منتشر کرده‌اید. نام آن‌ها اما در کمتر فهرستی مشاهده می‌شود. انجمن جهانی قلم سکوت کرده است؟ آیا صداهایی مثل صدای شما در انجمن قلم وجود دارد؟

این را باید از انجمن قلم بپرسید. من فقط یک سال بود که به عضویت انجمن قلم آلمان درآمده بودم و این مدت هم در هیچ مجمع عمومی یا جلسه اعضا شرکت نکرده بودم. بنابراین نمی‌توانم در این مورد چیزی بگویم. بنا به درک من اکثریت اعضاء سکوت کرده‌اند. 

این جنگ چه تأثیری در شعر و هنر خواهد گذاشت؟ آیا به زودی آن را فراموش می‌کنیم؟

هنر و شعر با رنج آدمی و با حافظه سر و کار دارد و من گمان می‌کنم بسیارانی راهی جز پرداختن به این رنج در هنرشان نخواهند داشت. اما نه آن‌ها که از یک موقعیت «ممتاز» برخوردارند و لاجرم تحت تأثیر این فاجعه قرار ندارند و همچنان به سیاق مألوف «ادبیات» تولید می‌کنند. یک خانم همکار آلمانی دیروز وقتی که شنید که من دیگر در جلسات گروه شرکت نمی‌کنم، به دلیل آنکه برخی از اعضای گروه موضع رسمی طرفداری از اسرائیل را اتخاذ کرده بودند، برایم نوشته بود شاید زمانی دوباره امکانی به وجود بیاید که با «ادبیات» با هم رو در رو شویم. نمی‌دانم منظورش چه بود اما برای من ادبیات هرگز جدا از کار سیاسی و عقاید سیاسی‌ام نبوده است. ما نویسندگانی که از مناطق جنگ‌زده جهان می‌آییم، از چنین امتیازی برخوردار نیستیم. هر تصویری از جنگ برای ما وحشت‌آفرین است و ما نمی‌توانیم بی‌تفاوت بمانیم و به همین دلیل هم هست که هنر و ادبیات عصر ما از این مناطق نشأت می‌گیرند و از انسان‌هایی که با این جنگ‌زدگان اعلام همبستگی کرده‌اند. فراموشی در کار نیست. باید یاد جانباختگان را گرامی داشت و فضایی ایجاد کرد که بتوان درباره آن‌ها نوشت. ما اکنون شاهد نسل‌کشی هستیم و مسئولیم. 

در همین زمینه:

این مطلب را پسندیدید؟ کمک مالی شما به ما این امکان را خواهد داد که از این نوع مطالب بیشتر منتشر کنیم.

آیا مایل هستید ما را در تحقیق و نوشتن تعداد بیشتری از این‌گونه مطالب یاری کنید؟

.در حال حاضر امکان دریافت کمک مخاطبان ساکن ایران وجود ندارد

توضیح بیشتر در مورد اینکه چطور از ما حمایت کنید

نظر بدهید

در پرکردن فرم خطایی صورت گرفته

نظرها

  • توپوگراف

    آلمان در ده های اخیر با رشد منفی جمعیت بومی خود مواجه بوده و آلمانی ها حاضر به تقبل مشاغلی که سطح پایین پنداشته می شود، نبودند، و لذا چاره را در پذیرش خیل عظیم مهاجران گزینش شده دیدند تا به رتق و فتق این امور سطح پایین تلقی شده مشغول شوند، و احتمالاً وضعیت فعلی به جایی رسیده که درصد بزرگی از آلمانی های بومی، حداقل یک خارجی در لیست بستگان نزدیک خود دارند. احتمالاً، وضعیت مشابهی در سالهای آتی در اسرائیل به وجود خواهد آمد، و اسرائیل خواهد کوشید تا بخش باقیمانده از فلسطینیان بیرون از خود را برای اداره اموری که دون شان اسرائیلیان اصیل می پندارد، جذب خود کند. اما از آنجا که ایدوئولوژی نژاد برتر یهودی را پرورش می دهد، بر خلاف آلمان، فلسطینیان جذب شونده را همواره در وضعیتی درجه دو یا سه نگاه خواهد داشت و لذا نوعی برده داری کلاسیک را احیا خواهد کرد. روشنفکرانی که تصور می کنند نیروی قلم و گفتارشان می تواند رئالیسم سیاسی اسرائیل را که از تصرف قهری زمین ها گذشته و اکنون در مراحل آخرش قصد ایجاد و تثبیت برده داری آشکار کلاسیک را دارد، وادار به عقب نشینی کند، لازم است به جای تمرکز بر محکومیت نظری اسرائیل، راهکارهای عملی غیر خشونت آمیز مقابله با این رئالیسم آشکار و بی رحم را کشف و تببین کنند، و چنین راهکارهایی دامنه وسیعی دارد، از جمله تبیین نحوه هایی که در آنها، مثلاً‌ حتی یک خرید کوچک شهروند آلمانی، کمکی به تثبیت و تقویت بیشتر اسرائیل می کند، یعنی تثبیت و تقویتی که شهروند آلمانی از زنجیره پیچیده آن آگاه نیست. ضمناً چگونه است که روشنفکرانی که مدعی محکومیت نظری اسرائیل هستند، بنیانگذاران ابتدایی اسرائیل را از یاد برده اند و هرگز یادی از دولتهای آلمان و فرانسه و انگلیس که انگیزه دهندگان و بانیان اصلی تشکیل و تثبیت دولت اسرائیل بودند، نمی کنند؟ چرا آلمانی ها غرامت های سنگینی به یهودیان مدعی خسارت هولوکاست که غاصب زمینهای فلسطین بودند، پرداخت کردند، ولی غرامت بسیار سنگین تر خسارت ابدی از دست رفتن همیشگی زمین ها را به فلسطینیان گذشته پرداخت نکردند و به فلسطینیان فعلی پرداخت نمی کنند؟ و چرا اکنون هزینه های زندگی فلسطینیانی را که مسبب آوارگی ابدیشان شدند، بر عهده نمی گیرند؟ چرا فلسطینیان را در اولویت اول و آخر مهاجران داوطلب مهاجرات به آلمان قرار نمی دهند تا اندکی از خسارتی ابدی را که به وجود آورده بودند، جبران کنند؟ چرا روشنفکران آلمانی و فرانسوی و بریتانیایی، تشویق به برگزاری تظاهراتی برای تحت فشار قرار دادن دولتهای آلمان و فرانسه و انگلیس برای اعتراف صریح به اشتباه عظیم خود در دادن انگیزه یا طراحی و تشکیل دولت اسرائیل نمی کنند و چرا از آن دولتها مطالبه غرامت خسارت ابدی آوارگی فلسطینیان را نمی کنند؟