ارتباط ناشناخته. ارتباط بدون سانسور. ارتباط برقرار نمی‌شود. سایت اصلی احتمالاً زیر سانسور است. ارتباط با سایت (های) موازی برقرار شد. ارتباط برقرار نمی‌شود. ارتباط اینترنت خود را امتحان کنید. احتمال دارد اینترنت به طور سراسری قطع شده باشد. ادامه مطلب

غارتگری اموال مردم: فرش‌های سعدآباد و دزد عمامه ‌به سر

مینا نصری - در دعواهای جناحی بین دار و دسته روحانی و رئیسی معمولاً فراموش می‌شود که اصل ماجرا، یعنی سرقت اموال عمومی یک واقعیت مسلم و اثبات شده است. بحث بر سر قیمت فرش‌ها هم نیست. بحث بر سر ابعاد تاراج است.

در آخرین روز اردیبهشت ۱۴۰۲ ناگهان خبرگزاری‌ امنیتی فارس، نزدیک به سپاه پاسداران، خبری منتشر کرد مبنی بر گم شدن تعداد ۴۸ تخته فرش نفیس از ساختمان حافظیه‌ی مجموعه کاخ سعدآباد که زیر نظر نهاد ریاست جمهوری است. فارس به نقل از یک شاهد عینی نوشت که فرش‌ها را با »یک دستگاه وانت مزدا بردند منزل.» جمله‌ای مجهول و بدون فاعل که طرفدران میراث را که در بی‌خبری بودند، نگران کرد. خبرگزاری‌ها بلافاصله اعلام کردند که گم شدن این فرش‌ها مربوط به دوره‌ی حسن روحانی بوده است و هنوز چندان از این خبر نگذشته بود که رییس اتحادیه‌ی فروشندگان فرش دستباف اعلام کرد ‌که «فرش‌ها از کاخ سعدآباد به موزه فرش ایران انتقال داده شدند.» موزه فرش ایران اما این ادعا را با انتشار بیانیه‌ای رد کرد:

در تاریخ ۲۹ اردیبهشت‌ماه سال ۱۳۸۷ دو تخته قالی از کاخ بوستان (نهاد ریاست جمهوری) به شماره اموالی ۵۱ – طبقه ۸ بافت مشهد و شماره اموالی ۷۷ – طبقه ۸ بافت بیرجند، هر دو با طرح شیخ صفی‌الدین (لچک ترنج) به موزه فرش ایران به طور امانی منتقل شد. این فرش‌ها در تاریخ ۲۴ خردادماه سال ۱۳۹۵ به طور قطعی تحویل موزه شد و اکنون در این موزه قرار دارند.

بنابراین انتقال ۴۸ تخته قالی، بدون نام و نشان و مشخصات قطعی نیست و تنها ارزش نسبی ریالی آن اعلام شده است؛ ۱۳۰ میلیارد تومان. باید دید این فرش‌ها، دارای چه مشخصاتی بوده است، چرا شماره ثبت ملی ندارد، ارزش هنری و میراثی آن چقدر است و چرا ناپدید شده است و در نهایت کدام فرد یا نهادی در گم شدن این فرش‌ها دست داشته است؟ آیا طرح این مسأله مربوط به دعوای جناحی ساده‌ای است در آستانه‌ی انتخابات برای از میدان به در کردن حریف که در این صورت پس از پایان کشمکش جناحی- سیاسی فرش‌ها هم از یاد خواهد رفت؟ یا خبر از فسادی گسترده می‌دهد که در آن امکان پنهان‌کاری در گم شدن فرش‌ها وجود نداشته است و این تازه سر کوه یخِ بزرگ فسادی است که تمام ارکان حکومتی را فراگرفته است.

ویژگی فرش‌های به سرقت رفته

مجموعه تاریخی- فرهنگی سعدآباد که ساخت آن از زمان قاجاریه آغاز و در دوران محمدرضا شاه پهلوی تکمیل شد در حال حاضر مجموعه‌ای است که به نظر می‌رسد تماماً باید متعلق به میراث فرهنگی باشد اما این‌طور نیست و فقط بخشی از فضای سبز باغ و موزه‌های آن زیر نظر میراث فرهنگی اداره می‌شود. موزه‌هایی همچون موزه مردم‌شناسی، کاخ سبز، موزه آب، موزه برادران امیدوار، موزه ظروف سلطنتی و کاخ سفید.

فرش‌های به سرقت رفته همان‌طور که گفته شد در ساختمان حافظیه که پذیرای مهمانان خارجی است قرار داشت. هر کدام از فرش‌های موجود در سعدآباد تاریخچه‌ای جداگانه دارد. بنا به نظر کارشناسان، مهم‌ترین فرش‌های شناخته شده‌ی سعدآباد، قالی‌های «عمواوغلی»اند که از پشم بز و گوسفند بافته می‌شوند و به داشتن الگوها و طرح‌های متنوع و شاداب مشهورند. بزرگ‌ترین و باارزش‌ترین فرش کاخ سعدآباد، فرش ۱۴۵ مترمربعی عمواوغلی با طرحی از شیخ صفی است که نقش‌مایه شمسه و قندیل دارد.  این فرش بنا بر گزارش‌ها در بخش سفره‌خانه کاخ سعدآباد بوده است و در تالار آینه کاخ سبز نیز، یک قالی ۷۰ مترمربعی با طرح عمواوغلی گسترده شده است. شمار زیادی از دیگر فرش‌های کاخ سعدآباد در دیگر اتاق‌ها و قسمت‌های کاخ جانمایی شده‌اند که مسلماً با تغییرات و تحولات متعددی که کاخ سعدآباد در این سال‌ها به خود دیده است جانمایی فرش‌ها هم تغییر کرده است و معلوم نیست کدام فرش در کجا بوده و یا به کدام بخش برده شده است. دیگر فرش‌ها با بافت یزد، تهران، اراک، نایین و اصفهان، و کرمان در جاهای مختلف کاخ که متعلق به موزه‌هاست جانمایی شده که همواره در معرض خطر بیدزدگی و سرقت است و نگرانی کنشگران فرهنگی و طرفداران میراث را به دنبال داشته است.

بنا به گزارش خبرگزاری دانشجویان ایران (ایسنا)، در دولت سیزدهم، تیم ویژه‌ای با همکاری سازمان‌های نظارتی تشکیل شد تا به بررسی همه‌جانبه مفقود شدن فرش‌های نفیس در دولت قبل بپردازد و در نهایت در گزارشی، با بررسی قدمت تاریخی آن فرش‌ها، نوع طراحی، مکتب هنری و خصوصیات فیزیکی فرش‌ها، ارزش نسبی آن را معادل ۱۲۷ میلیارد تومان تخمین زد و یادآوری کرد که این ۱۰ تخته فرش ارزش‌گذاری شده جزو نفیس‌ترین فرش‌های نهاد بوده و متعلق به سبک‌های مشهدی (عمواوغلی)، اصفهان و تودشک است که قدمت یکی از آن‌ها به دوره قاجار می‌رسد. باید توجه داشت که این قیمت‌گذاری بر اساس نرخ ۱۴۰۰ است.

همین گزارش در انتها یادآور شده است که تصاویر برخی از این فرش‌ها در کتاب «گنجینه تار و پود، مجموعه تصاویر دومین کلکسیون بزرگ فرش جهان» در سال ۹۱ منتشر شده است ولی در جست‌وجوی ساده‌ی اسناد کتابخانه ملی ایران اثری از کتابی ثبت شده با این عنوان و مشخصات یافت نشد. کتابخانه ملی، ما را به تنها چند کتاب مختصر درباره فرش ایران می‌رساند که یکی با عنوان «گنجینه فرش ایران»، به همت انتشارات یساولی در سال ۱۴۰۰، به نویسندگی تورج ژوله و مقدمه پرویز تناولی منتشر شده است که به معرفی ۵۰ فرش نفیس موزه‌ای از سراسر ایران اختصاص دارد که ۲۰ فرش آن مربوط به دوره صفوی و بقیه مربوط به دوره‌ی قاجار و پهلوی اول است و دیگر، مجموعه‌ای زیر نظر موزه‌ی فرش ایران با عنوان «موزه فرش ایران» که در سال ۱۳۸۰ منتشر شده است و همچنین یک لوح فشرده‌ی تصویری درباره فرش‌های ایران. نیز، در حالی که پیش‌تر از ۴۸ تخته فرش گمشده حرف زده شده بود، معلوم نیست چرا گزارش دولت تنها به ۱۰ تخته فرش نفیس اشاره دارد؟ آیا بقیه فرش‌ها نفیس نبوده است یا بقیه‌ی فرش‌ها موضوع این گزارش نبوده است؟ تا اینجای کار تنها نکته‌ای که روشن می‌شود سبک هنری فرش‌های گمشده است که می‌بایست در تالار آینه کاخ سبز و سفره‌خانه بوده باشد که سر از حافظیه در بخش دیگر سعدآباد درآورده.

در حافظیه سعدآباد چه خبر است؟

ساختمان حافظیه که این فرش‌ها از آن خارج شده، ساختمانی است در محله سعدآباد و در کنار مجموعه کاخ‌های سعدآباد که در آستانه هشتمین اجلاس سران کشورهای اسلامی بین سال‌های ۱۳۷۴ تا ۱۳۷۶ساخته شد و طراحی آن را حسین شیخ زین‌الدین بر عهده داشت. کاربری فعلی این بنا، برگزاری اجلاس و یا مهمانسرای سران کشورهاست. در خرداد سال جاری، محمد دهقان، معاون حقوقی ابراهیم رئیسی رسماً اعلام کرد که یک مقام ارشد دولت روحانی و فرزندش فرش‌ها را سرقت کرده‌اند. محمود واعظی، رئیس دفتر سابق روحانی اما بلافاصله این موضوع را رد کرد و آن را یک ترفند انتخاباتی با هدف «یکدست‌سازی» جلوه داد. این واقعیت دارد که فرش‌های سعدآباد را دزدیده‌اند و تا روشن شدن کامل ماجرا نمی‌توان از پیگیری آن دست کشید.

بر اساس ماده ۶ آیین‌نامه اموال فرهنگی، هنری و تاریخی نهادهای عمومی و دولتی، «حفاظت و حراست از اموال بر عهده دستگاه دارنده‌ی اموال و نگهداری حساب آن‌ها بر عهده وزارت امور اقتصادی و دارایی‌ست. نیز، «انتقال بلاعوض و امانی اموال و همچنین حمل و نقل اموال» تابع دستورالعمل و تحصیل موافقت قبلی از سازمان (وزارت) میراث فرهنگی کشور است. مجموعه ۱۸۰ هکتاری سعدآباد، دارای بناها و کاخ‌موزه‌هایی است که برخی از آن‌ها در تملک نهادهایی غیر از میراث فرهنگی است. بدون شناسنامه بودن آثار تاریخی به‌خصوص در کاخ‌ها، راه را برای حیف و میل و دزدی اموال عمومی فراهم می‌کند همان‌طور که پیش‌تر هم اخباری مبنی بر گم شدن دیگر اشیایی از جمله ۱۶ دستگاه تلویزیون LED و LCD هم منتشر شد که روشن شد در آن مقطع، مانع صورت‌برداری اموال مذکور شده‌اند (معلوم نیست چه نهاد یا فردی). از طرف دیگر ادعای وزیر میراث فرهنگی دولت سابق که گفته است «اگر فرش‌های گم‌شده در سعدآباد ارزش تاریخی داشت، در موزه نگهداری می‌شد.» بیش از پیش شک و شبهه را به سمت متولیان آن دوره‌ی حافظیه سعدآباد می‌برد که به‌واقع دلیل گم شدن فرش‌ها چیست و آبشخور چنین موضع‌گیری از کجاست؟ به‌فرض که فرش‌ها دارای ارزش تاریخی هم نبوده باشند، آیا گم شدن فرش‌ها به عنوان اموال دولتی می‌تواند موضوعی پیش پا افتاده باشد؟

با توجه به خبرهایی که گاه و بیگاه درباره دوره‌های حراج ملی ایران منتشر می‌شود می‌توان تصور کرد که بخشی از گنجینه‌ی تاریخی ایران، چه مربوط به دوران اسلامی و چه قبل از آن، راهی مجموعه‌های خصوصی و دولتی می‌شوند؛ نکته‌ای که روشن می‌کند چرا میراث فرهنگی در تهیه شناسنامه برای برخی اموال تاریخی- هنری اهمال می‌کند. برای مثال در هفتمین دوره‌ی حراج ملی ایران، ۴۰ اثر هنری و تاریخی حراج شد که برخی از آن‌ها آثار شاخصی از دوره قاجار و صفوی و حتی نسخه خطی قرآنی متعلق به عهد تیموری بوده است. این تازه فقط بخشی از نابودی و گم‌شدن و سرقت اموال تاریخی است زیرا بسیاری از آثار تاریخی ایران در انحصار مالکیت نهادهایی همچون ستاد اجرایی فرمان امام، کیمته امداد و بنیاد مستضعفان است و مقام‌های وزارت میراث فرهنگی هیچ‌گاه گزارش‌های دست داشتن این نهادها را در خروج آثار تاریخی از ایران را تأیید نکرده‌اند.

جنجال بر سر دزد معمم

روزنامه اعتماد در دی‌ سال جاری نوشت که پرونده فرش‌های سرقتی کاخ سعدآباد به دادگاه ویژه روحانیت ارسال شده است. این خبر اما درباره معمم بودن سارق سکوت کرده بود. در گزارش اعتماد آمده است:

در جمع‌بندی نهایی به ۱۰ نفر مظنون از مقامات دولت قبل رسیدند. پرونده‌ای تشکیل شد و با توجه به اینکه مظنون اصلی شرایط خاصی داشت، پرونده سال گذشته به دادگاه ویژه روحانیت ارسال شد.

این خبر گمانه‌‌زنی‌ها را به سمت حسن روحانی سوق داد.

شائبه‌ی تسویه حساب سیاسی آنجا قوت می‌گیرد که به‌تازگی خبر رد صلاحیت شدن حسن روحانی در نامزدی مجلس خبرگان هم منتشر شده است. خبرگزاری کار ایران (ایلنا) از قول منبعی آگاه، و بدون نام بردن از این منبع که به نظر می‌رسد از وابستگان دولت پیشین باشد، به طرح چند ابهام و سوال در خبرِ «ده نفر مظنون از مقامات دولت قبل» پرداخته است که این موضوع را «مربوط دولت یازدهم می‌داند» که در سال ۱۳۹۹ توسط دولت دوازدهم به مراجع قضایی ارجاع شده است و طرح آن را در سه سال بعد، نشانه‌ای برای انحراف اذهان عمومی می‌داند. دیگر ایراد این منبع به نحوه خروج فرش‌های سرقتی توسط وانت مزدا است که بدون مجوز حراست نهاد ریاست جمهوری که زیر نظر وزارت اطلاعات است و حفاظت فیزیکی ساختمان هم تماماً به عهده سپاه پاسداران است، شدنی نمی‌داند. همین منبع خبر را به دلیل ناشناس بودن شاهد مخدوش دانسته است که به نظر می‌رسد بر خلاف دو مورد قبلی، ایراد واردی است و خواسته است نام فردی را که فرش‌ها به خانه‌اش برده شده است افشا کند. از همه جالب‌تر اینکه خود این منبع هم همانند آن شاهد ناشناس است و تا وقتی این روال عدم شفافیت ادامه یابد و شاهدان و منابع بی‌نام و نشان باشند، خبری از پیگیری و به نتیجه رسیدن فرش‌های گمشده نخواهد بود و طرفین فقط در حال باج‌گیری و تهدید یکدیگرند و موضوع فرش‌ها فقط بهانه است.

نکته جالب توجه این است که پیش‌تر هم ۱۱ هدیه سران به خاتمی سرقت شده بود. در سال‌های دهه ۹۰ و زمانی که اسفندیار رحیم مشایی رییس دفتر رییس‌جمهوری وقت بود، سازمان اسناد و کتابخانه ملی را از مسئولیت موزه هدایای ریاست جمهوری سید محمد خاتمی خلع‌ید کرد و عملا مدیریت موزه هدایای رییس جمهوری به معاونت تشریفات دفتر رییس جمهوری، واگذار شد. همچنین خروج شبانه هدایای احمدی‌نژاد از سعدآباد به مقصد دفترش که در زمان خود سر و صدایی هم به پا کرد با مفقود شدن این ۴۸ تخته فرش سعدآباد می‌تواند در کنار هم قرار گیرد تا به میزان عدم پاسخگویی و ناشفاف بودن اموال دولتی پی بریم. تازه اگر بعد از توافق‌های جناحی و زد و بندهای درونی به ورطه فراموشی سپرده نشود.

سایت منسوب به حسن روحانی با انتشار مطلبی به نقل از یکی از رسانه‌ها به ناپدید شدن فرش‌های ساختمان حافظیه واکنش نشان داده است:

نهاد ریاست‌جمهوری به محض دریافت نخستین گزارش در این باره در سال ۱۳۹۹ که سابقه امر را به دوره قبل از آغاز کار دولت یازدهم می‌رساند، رسیدگی لازم را انجام داده و موضوع را فوراً به مراجع نظارتی و قضایی ارجاع داده است. آیا طرح رسانه‌ای موضوع، سه سال بعد، بیش از آن که به گذشته و اصل موضوع مربوط باشد، برای انحراف اذهان از آنچه امروز می‌گذرد نیست؟

 به نظر می‌رسد هر دو طرف دعوا بیش از اینکه قضیه گم شدن فرش‌های نفیس برایشان دارای اهمیت باشد در حال جدال جناحی و کشیدن طناب زورآزمایی به سمت خود هستند و هیچ‌کدام کاری برای شفاف‌تر شدن ماجرا نمی‌کند تا همچنان در ابهام و تاریکی ماجرا از یکدیگر باج‌خواهی کنند. در حالی‌که هر کدام از طرفین اگر اراده‌اش را داشته باشند می‌توانند شفاف‌سازی کنند. موضوع بهره‌برداری سیاسی آنجا روشن‌تر می‌شود که به یاد بیاوریم در دی‌ سال گذشته، خبری منتشر شد مبنی بر اینکه خانواده پهلوی تاج‌های معروف پهلوی و شهبانو را در سال ۵۷ با خود از ایران خارج کرده‌اند. تاج‌هایی که در طول سالیان متمادی بعد از انقلاب در موزه جواهرات سلطنتی با امکان بازدید عموم وجود داشت و فقط پس از همه‌گیری کرونا این موزه تعطیل شد. کشمکش بر سر گم شدن این تاج‌ها ادامه داشت تا اینکه ضرغامی، رئیس سازمان میراث فرهنگی در توئیتی اعلام کرد که از «گنجینه جواهرات سطنتی» در بانک مرکزی بازدید کرده است و تصویر هر دو تاج را منتشر کرد.

سرانجام اینکه خبرگزاری جمهوری اسلامی ایران در ۲۹ دی، به نقل از ضرغامی اعلام کرد:

در جریان ساماندهی و صورت‌برداری دوره‌ای اموال مذکور که ورود و خروج آنها تابع مقررات نظارتی خاص و منوط به صدور مجوزهای لازم است، مشخص شده دو تخته قالیچه ابریشمی کم حجم مفقود شده و مشخصات ۴۸ طاقه فرش نفیس هم که تصاویرشان در سال ۹۱ در کتابچه‌ی کلکسیون بزرگ فرش جهان ثبت شده، با لیست اموال مطابقت ندارند. در جریان تحقیقات همچنین معلوم شده است فرش‌ها در بازه زمانی سه ساله‌ ۹۲ تا ۹۵ از حافظیه خارج شده‌اند که به گفته یکی از شاهدان که در این مجموعه مسئولیت داشته، سال ۹۵ با یک دستگاه وانت مزدا به منزل یکی از مسئولان ارشد دولت سابق برده شده‌اند؛ همچنین بر اساس یافته‌های اولیه، دو تخته قالیچه ابریشمی مفقودی نیز در یک چمدان جاسازی شده و به سرقت رفته‌اند.

 این کتابچه که ضرغامی هم به آن اشاره کرده است به نظر می‌رسد از کتاب‌های مخصوص کلکسیونی است که در اختیار عموم قرار نمی‌گیرد و از همین رو دارای شماره ثبت ملی هم نیست و احتمالاً مربوط به نهاد ریاست جمهوری یا میراث فرهنگی و یا یکی از نهادهای دولتی است؛ موضوعی که روشن می‌کند افکار عمومی هیچ‌گاه از واقعیت خبردار نخواهد شد. مگر مراجعه به حافظه‌ی متولیان قدیمی کاخ سعدآباد در به خاطر سپردن فرش‌ها تا از این طریق تازه بتواند پی ببرد که چه فرش‌هایی در آن‌جا بوده است اما شاید هرگز نتواند بفهمد چه فرش‌هایی سرقت شده چه رسد به اینکه به کجا برده شده و اصولاً در دعوای جناحی بر سر میراث ملی کدام جناح برنده خواهد شد که جز خود طرفینِ دو جناح سیاسی، این جدال کمترین اهمیتی برای افکار عمومی ندارد بلکه اصل حفظ فرش‌هاست که دارای اهمیت است و به نظر می‌رسد همچنان در پرده‌ای از ابهام باقی بماند.

بیشتر بخوانید:

این مطلب را پسندیدید؟ کمک مالی شما به ما این امکان را خواهد داد که از این نوع مطالب بیشتر منتشر کنیم.

آیا مایل هستید ما را در تحقیق و نوشتن تعداد بیشتری از این‌گونه مطالب یاری کنید؟

.در حال حاضر امکان دریافت کمک مخاطبان ساکن ایران وجود ندارد

توضیح بیشتر در مورد اینکه چطور از ما حمایت کنید

نظر بدهید

در پرکردن فرم خطایی صورت گرفته

نظرها

  • شهروند ايرانى

    دعواها و نزاع هاى جناح هاى مختلف حاکم در جمهورى اسلامى امرى غير قابل رد است و در آن شکى نيست و به همين دليل هر چند وقت يکبار يکى از اسرار خفته ممنوعه و سرى جمهورى اسلامى به ناگهان ناخواسته آشکار مى شود. موضوعات در اين رابطه و از اين دست مثل غارت اموال عمومى آنهم فرش هاى بسيار نفيس کاخ اگر چه قلب مردم را جريحه دار مى کند اما از جهتى ماهيت زشت اين طلايه داران نهى از منکر را بيشتر از قبل در نزد مردم به ويژه هواداران جمهورى اسلامى آشکار مى کند. اين دروغگويان که از واژه هاى شريعت و اعتقاد مردم به دين از صدر مشروطيت تا کنون سو استفاده هاى بسيار کرده اند و سعى بر مقدس بودن و تقديس خود داشته اند ولى به آخر خط رسيده اند و دير يا زود رشته حيات ننگين شان از اين سرزمين آريائى برکنده خواهد شد.