آرش چاکری: روزى اگر بماند
شاعر در این شعر با استفاده از تصاویر بصری و نمادهای ملموس برای روایت درد و مقاومت و با ردیف و قافیه روان و ارجاعات فرهنگی-اجتماعی، حس همبستگی و اعتراض را تقویت میکند.
حرف اصلی شاعر در این شعر، روایت درد، مقاومت و مبارزه مردم ایران در برابر ظلم، سرکوب و اعدام است. شعر با تصاویری از اشک مادران، زندانیان، اعتراضات خیابانی و قربانیان سرکوب، به ویژه در جنبشهای اجتماعی، به بیان رنج جمعی و ایستادگی در برابر بیعدالتی میپردازد. شاعر با اشاره به نمادهایی چون توماج، نیکا و شعار «زن، زندگی، آزادی»، امید به تغییر و انتقام از ستمگران را در قالب اتحاد و پایداری نسل معترض منتقل میکند، با تأکید بر اینکه حتی یک نفر از این جمع اگر بماند، مبارزه ادامه خواهد یافت.
این شعر با تأثیرپذیری از اوزان هجایی و تکیهای از وزن نیمایی برخوردار است و ساختاری موزون اما غیرکلاسیک را دنبال میکند. اگر بخواهیم وزن شعر را تحلیل کنیم، میتوان گفت شباهتهایی به وزن مثنوی یا وزنهای هجایی-تکیهای دارد، اما کاملاً در هیچیک از اوزان عروضی کلاسیک جای نمیگیرد.
از اشکهاى مادر تا چوبههاى اعدام
از بغض تو و گلوى بکتاش وقت اعزام
از کَل کلاى مبهم تو و بحث اعتقادى
از کاغذاى قبل از زندان و انفرادى
از اون ستارهى بد تا نامههاى اخراج
از عزم آتشینِ رپ کردناى " توماج "
از روسرىِ خواهر وقتى پرید از سر
از سفتىِ یه باتوم تو و جنگ نا برابر
از چشم هاى مهدى تا محسن شکارى
از مادرى که خستهست از چشم انتظارى
از آدمى که اینجاست از آدمى که اونجاست
از شایعه که گفتن: ارتش دوباره با ماست
از روزگارِ برجام تا روزِ بىسرانجام
از انتظار حکمِ دیوان براى فرجام
از اون معلم بد که بچهها رو لو داد
از شوق زنگ آخر تا کوچه هاى فریاد
از زندگى و از زن زن - زندگى - آزادى
از حسرتِ به روزِ شاید همیشه عادى
از خنده هاى رو دار تا جوخهها خبردار
از اون مقاله هاى ناجورِ خوبِ بودار
از جنبشِ یه نسل واز خوندناى " نیکا "
لو رفتنهاى یک چن توى اَپِ "روبیکا "
از خستگىِ غربت تا بغضِ یه مهاجر
از ترسِ اسمِ یک مرز پشتِ یه خط حائِل
از سنگهاى خُردِ قبرِ یه اعتراضى
از روزگارِ امروز تا روزگارِ ماضى
از جمعههاى "فرهاد" تا زاهدان و جمعه
این جمعههاى خونین تکرارها و جمعه
از غربتِ اِوین و لبخندهاى خسته
آغوشِ بازِ اعدام با دستهاى بسته
از هرچه گفتم و بود از هرکه بود و مانده
هم بندیانِ دیروز یا مغزهاى رانده
روزى اگر بماند حتى یکى ازین جمع
بر گورتان برقصد با مشتهاى محکم
نظرها
نظری وجود ندارد.