ارتباط ناشناخته. ارتباط بدون سانسور. ارتباط برقرار نمی‌شود. سایت اصلی احتمالاً زیر سانسور است. ارتباط با سایت (های) موازی برقرار شد. ارتباط برقرار نمی‌شود. ارتباط اینترنت خود را امتحان کنید. احتمال دارد اینترنت به طور سراسری قطع شده باشد. ادامه مطلب

از بی‌ثبات‌کاری تا بی‌ثبات زیستن:

نگاهی بر جنایت بندرعباس و بی‌ثبات‌کاری کارگران بلوچ

دسگوھاراں - در بندر بی‌ثبات‌کاری ابزاری برای نظم‌دهی و کنترل نیروی کار است که هر روزه تشدید می‌شود. نیروی کار بی‌ثبات نمی‌تواند اعتراض کند، نامش جایی ثبت نمی‌شود، شناسایی نمی‌شود، و در نتیجه راحت‌تر استثمار و حذف می‌شود. بی‌ثبات‌کاری با اقلیت‌شدگی گره می‌خورد؛ با بلوچ‌بودن، در حاشیه‌ بودن، بی‌شناسنامه بودن، و به همین واسطه شکل خشونت‌آمیزتری به خود می‌گیرد.

امسال در روز جهانی کارگر بار دیگر تلی از جنازه‌های کارگران برجا مانده است. جنایت علیه کارگران از همه‌سو ادامه دارد. سایه ویرانگر جنگ، تهدید نظامی و تحریم نه فقط شرایط زیست کارگران را در کشورهایی چون ایران دستخوش بی‌ثباتی مضاعف کرده، بلکه فضای هرگونه تشکل‌یابی و اعتراض اجتماعی را هم امنیتی‌تر و محدودتر از قبل ساخته است. تحریم و مداخله خارجی بخشی غیرقابل‌انکار از بی‌ثبات‌سازی زیست طبقه کارگر است، اما ستم عریان سرمایه‌داران «وطنی» بر طبقه کارگر نیز در بستر فاجعه انفجار در بندر رجایی نیازمند نگریستن در جزییات بیشتر سازوکارهای این جنایت است.

مقامات اعلام کرده‌اند هر کس در هر کجای ایران گمشده‌ای در بندرعباس دارد، تست DNA بدهد؛ خبری که نشان از شمار بالای گمشدگان در سایت اسکله رجائی دارد. پیداست آمار کارگران گمشده مهاجر بالاست و امیدی نیست که آمار درستی اعلام شود.

اسکله رجائی حفاظت ورود و خروج سختگیرانه‌ای دارد. همه افراد و اتومبیل‌ها با مجوز وارد و خارج می‌شوند. همه از Xray می‌گذرند. با چنین مقررات سخت‌گیرانه‌ای برای مراجعان، هنوز کسی نمی‌داند محتوای کانتینرهای غیرمجاز چه بوده و اصلا چند کارگر در آنجا کشته شده‌اند. اما همگی می‌دانیم که کارگران مهاجر بسیاری کشته شده‌اند. گمان می‌رود آمار کشتگان بلوچ‌ خیلی بیش از آمار اعلام شده باشد. از آن‌جا که بلوچ‌ها در اسکله بیشتر به کارهای یدی و باربری در سوله‌ها مشغولند، این ظن تقویت می‌شود که در زمان انفجار بسیاری از آنان در حین کار کشته شده باشند. تا لحظه نگارش این متن از هفتاد قربانی، ۱۱ نفر بلوچ بوده‌اند.

کارگران بلوچ در بندر شهید رجائی چه کسانی هستند؟

بندرعباس و منطقه ویژه تجاری بندر شهید رجائی به دلیل نیاز همیشگی به کارگر یدی و ارزان و هم‌چنین نزدیکی به سیستان و بلوچستان، فرهنگ و تبار مشترک ساکنان بلوچستان و هرمزگان، بیکاری مزمن و بی‌ثبات‌کاری‌های جرم‌انگاری‌شده هم‌چون سوختبری و بارکشی مواد در بلوچستان، مقصد بسیاری از کارگران بلوچ برای کار است. این کارگران از پایین‌ترین اقشار روستاییان بلوچ هستند، اکثرا فارسی خوب نمی‌دانند و در جهنمی‌ترین و گرم‌ترین روزهای سال با کمترین حقوق در اسکله رجائی مشغول کارند.

دسته‌ای از این کارگران بلوچ، کارگرانی هستند که حتی با داشتن مدارک لیسانس و فوق‌لیسانس، در بندر به مشاغلی چون نگهبانی مشغول‌ هستند. دسته دیگر اغلب کارگر روزمزد و بی‌شناسنامه‌اند که از درب‌های فرعی، از جمله درب گندمی، یا حتی از روی دیوار وارد می‌شوند (که البته این موضوع مساله‌ای مخفی نیست). این کارگران در هیچ لیستی ثبت‌شده نیستند و همین برای کارفرماها و استثمار فزاینده این نیروی کار کافیست.

در اسکله رجائی، استخدام کارگر بدون مدارک هویتی یا بدون کارت پایان خدمت اگرچه ممنوع است، ولی آن‌ها را به عنوان کارگر روزمزد می‌توان به کار گرفت. این کارگران عمدتاً به کارهای یدی، نظافت، باربری و بنایی مشغولند. کارگرانی که در خوابگاه‌های خود اسکله ساکن‌اند، عموماً نیروهای ثبت‌شده هستند. اما کارگران ثبت‌نشده که بیشترشان بلوچ هستند و از ایرانشهر، سراوان و روستاهای اطراف برای کار به بندر می‌آیند، اغلب در روستاهای اطراف ساکن می‌شوند.

بی‌ثبات‌کاری؛ ابزار نظم‌دهی کارگران در بندر شهید رجائی

در بندر بی‌ثبات‌کاری ابزاری برای نظم‌دهی و کنترل نیروی کار است که هر روزه تشدید می‌شود. نیروی کار بی‌ثبات نمی‌تواند اعتراض کند، نامش جایی ثبت نمی‌شود، شناسایی نمی‌شود، و در نتیجه راحت‌تر استثمار و حذف می‌شود. بی‌ثبات‌کاری با اقلیت‌شدگی گره می‌خورد؛ با بلوچ‌بودن، در حاشیه‌ بودن، بی‌شناسنامه بودن، و به همین واسطه شکل خشونت‌آمیزتری به خود می‌گیرد.

کارگران روزمزد بلوچ عموما در روستاهای اطراف اسکله، که روستای خون‌سرخ یکی از آن‌هاست، ساکن‌اند. این مهاجران به دلیل بافت جمعیتی سنی مذهب و تبار بلوچ بخشی از بومیان این روستاها، نوعی همبستگی ‌با مردم آن روستا دارند و راحت‌تر در آن‌جا ساکن می‌شوند.

خون‌سرخ محل بسیار استراتژیکی است؛ در نزدیکی پالایشگاه، فولاد، آب‌شیرین‌کن و نیروگاه قرار دارد و به اکثر محل‌های کار نزدیک است. در این منطقه از گذشته بیماری‌های زیادی شایع بوده که هیچ‌گاه اطلاع‌رسانی دقیقی درباره آن‌ها نشده است و از تلفات آن‌ها خبری در دست نیست. البته خون‌سرخ مکان‌های لوکس غیرکارگری هم کم ندارد؛ هتل بزرگ خلیج‌فارس برای پذیرایی از مکندگان خون طبقه‌کارگر آماده است. قیمت زمین نیز در این منطقه به‌دلیل قرار گرفتن در هاب اقتصادی بسیار بالاست. اما سهم کارگران بلوچ از این امکانات فقر و مرگ تدریجی است. آن‌ها اغلب گروهی خانه کرایه می‌کنند و در وضعیت اسفباری از نظر بهداشتی و معیشتی زندگی می‌کنند. در روزهای مرخصی کاری این کارگران به روستای خود بازمی‌گردند و در کسب‌و‌کار سنتی زادگاه خود که اکثرا خرماچینی است نیز مشارکت می‌کنند.

کارگران روزمزد ساکن در این روستاها در بیشتر مواقع از سوی دلال‌ها به کارفرما معرفی می‌شوند و به شکلی گروهی در پروژه‌ها مشغول کار می‌شوند. کارفرماها پول را به دلال‌ها می‌دهند و کارگران پس از کسر سهم دلال دستمزد خود را دریافت می‌کنند.

در همان روز جنایت بندرعباس، درحالی‌که همه کارگران بهت‌زده به دنبال نام و نشانی از دوستان و هم‌قطاران خود بودند، روستای خون سرخ تخلیه شد. اَبَر کارفرماها به‌جای آن‌که برای کارگران کمپ‌های موقتی در شهر تهیه کنند و ‌آن‌ها را اسکان دهند، بدون پرداخت هیچ هزینه‌ای، از کارگران خواستند شهر را ترک کنند و به خانه‌های خود برگردند. درحالی‌که بندرعباس با قلبی شکسته جلوه‌هایی از همبستگی درخشان و در نوع خود کم‌نظیر را تجربه می‌کرد و بسیاری از زنان خانواده‌های کارگر شروع به تقسیم غذا بین امدادرسانان و کارگران کرده بودند، آن‌هایی که خون طبقه‌ی کارگر را می‌مکند، حتی برای یک شب حاضر به حمایت از کارگران فرورفته در شوک و اندوه نشدند. مهندسان و کارمندان رده‌بالا شهر را ترک کردند. فقط نگهبانان ماندند برای حفاظت از ماشین‌آلات، در همان هوای آلوده و سمی روز اول.

با توجه به این‌که حقوق یک کارگر ساده حداکثر دوازده میلیون است و بلیت اتوبوس نزدیک به یک میلیون، اکثر کارگران بلوچ از راه‌های روستایی و چندمسیره می‌آیند و بخشی از مسیر را نیز باید ماشین دربست بگیرند. در روز حادثه و روز بعد از آن، این کارگران که حالا گرسنه، تشنه و داغ‌دیده مانده بودند، بدون ذره‌ای حس انسانی و همدردی به حال خود رها شدند. دو روز بعد نیز مقامات تصمیم گرفتند شوی «وضعیت عادی» راه بیندازند و بدون پرداخت هیچ مبلغی، دوباره همان کارگران له‌شده را به کار فراخواندند تا نشان دهند همه‌چیز طبیعی است. حیات و ممات کارگر مهاجر و اقلیت‌شده در این ساختار هیچ است؛ ساختاری که در آن کارفرمایان و مقامات دولتی تنها به دنبال یک چیزند: تداوم بهره‌کشی و پاک‌کردن صورت مساله.

دولت‌سرمایه‌دار و زندگی بی‌ثبات‌

آن‌چه در سطح نظم جهانی با صورت‌بندی مرکز/پیرامون خوانده می‌شود، در سطح داخلی دولت‌ملت‌ها تداوم می‌یابد. در ایران پیرامون/اقلیت/حاشیه در قالب بلوچ، کرد و عرب بازتولید می‌شود. این حاشیه‌سازی پیش‌شرط نظم موجود است تا استثمار ممکن شود. اقلیت‌شده‌ها در نظم جهانی به‌عنوان معضل، مانع یا حتی تهدید بازنمایی می‌شوند. در این میان سوخت‌بری دیگر نه شکلی از اقتصاد معیشتی، بلکه جرم است، بارکشی موادمخدر نه کارگری ارزان که جرم است، و بلوچ نه شهروند، که همیشه مظنون است.

دولت صرفاً ناظر بر بازار کار نیست، بلکه فعالانه شرایط بی‌ثبات‌سازی نیروی کار را فراهم و تثبیت می‌کند. دولت مقررات‌زدایی می‌کند، بر استخدام نیرو نظارتی ندارد و همواره امنیت را به هنگام اعتصاب و اعتراض با سرکوب کارگری برای کارفرمایان فراهم می‌کند. دولت، وظیفه‌اش را تامین زمین، انرژی ارزان، و نیروی کار بی‌ثبات برای سرمایه‌دار می‌داند. اقلیت‌شدگی و به‌حاشیه‌راندگی که از پیش در دولت‌ملت ایران میسر شده است در خدمت منافع و مطامع سرمایه تعمیق می‌شود. اساسا در کشورهای جنوب جهانی دولت‌ها ابزار توسعه سرمایه داری بوده‌اند. کار غیررسمی و بی‌ثبات نه در حاشیه، بلکه در مرکز و کانون انباشت سرمایه جهانی قرار دارد و دولت‌ها نقش فعال در شکل‌گیری و حفظ این نوع روابط کاری و تولیدی/بازتولیدی دارند.

این روابط تولیدی/ بازتولیدی متنوع با روابط طبقاتی/کاستی، جنسیت، اتنیک و مذهب تلاقی پیدا می‌کنند. در واقع کار بی‌ثبات فقط به نبود قرارداد رسمی محدود نمی‌شود، بلکه دربرگیرنده شکل‌های پیچیده‌ای از تولید و بازتولید روابط اجتماعی است. دولت‌ها با تنظیم قوانین کار، ایجاد مناطق آزاد تجاری و مناطق ویژه اقتصادی، و جرم‌انگاری از کار تشکیلاتی کارگران، به نفع منافع سرمایه‌داران عمل می‌کنند. آن‌ها قوانین کار را تضعیف می‌کنند و در نزاع‌های کارگری جانب سرمایه را می‌گیرند. دولت حتی در مواردی که ادعای حمایت از کارگر دارد، وانمود می‌کند که از حقوق کار و کارگر حمایت می‌کند، درحالی‌که عملا روندهای غیررسمی‌سازی و بی‌ثبات‌سازی را تسهیل می‌کند. شرکت‌ها با مجوز دولت‌ها ترکیب نیروی کار را طوری تنظیم می‌کنند که قدرت چانه‌زنی کارگران کاهش یابد. کارگری در اسکله از پیش از این فاجعه نیز بسیار پرخطر بود و کارگران آن با مرگ و جراحت بیگانه نبودند. کارگران بی‌ثبات‌کار غیررسمی تجهیزات و لباس کار ندارند و هرگز امنیت جانی و ایمنی آن‌ها برای کارفرماهای دولتی و خصوصی ارزشی نداشته است. امروز هم که کارگران اسکله رجائی به خون غلتیده‌اند، حتی یک روز نمی‌توانند کار را تعطیل کنند، نمی‌توانند اعتراض کنند و حتی نمی‌دانند آیا این دو روز تعطیلی مرخصی آن‌ها خواهد بود و یا در نهایت از دستمزدشان کسر می‌شود.

روابط اجتماعی سرمایه‌داری نه تنها استثمار ایجاد می‌کند، بلکه کارگران را تقسیم و متنوع می‌سازد: مرد/زن، روستایی/شهری، کارگر کشاورزی/صنعتی، رسمی/غیررسمی، دائم و بی‌ثبات. در سرمایه‌داری رانتی-نظامی ایران امروز مناسبات حاشیه‌نشینی اتنیکی، فرودستی جنسی/جنسیتی و طبقاتی، و نیز بی‌ثبات‌کاری، کارگران را به سطوح مختلفی از انقیاد و استثمار کشانده است. بی‌ثبات‌کاران در بندرعباس در پایین‌ترین طبقه‌ اقتصادی و اغلب در حاشیه ‌جغرافیایی و زبانی هم هستند. آن‌که در این سه موقعیت به‌طور هم‌زمان فرودست باشد، در مرکز خشونت سرمایه قرار می‌گیرد.

در حاشیه‌ها، بی‌ثبات‌کاری فقط شغل بی‌ثبات نیست. کارگران در پیش چشم ما تصعید می‌شوند، یا سرشان بالای دار می‌رود و یا در کوره‌راه‌های سوخت‌کشی زنده زنده در آتش می‌سوزند. آن‌چه از دیدها پنهان می‌ماند زندگی‌های بی‌ثباتی است که در تقاطع کار بی‌ثبات، ستم ملی، جنسی/جنسیتی و طبقاتی تلف می‌شوند. تا در نسبت میان دولت و سرمایه و نیروی کار، مبارزه برای حق زندگی همه به‌حاشیه‌راندگان فهم نشود و در کانون جنبش‌های اعتراضی قرار نگیرد، ما صرفا سوگوار غیرسیاسی بدن‌های تصعید شده‌ایم. از این‌رو، یکی از مسائل ریشه‌ای روز جهانی کارگر امروز و پس از فاجعه، همبستگی میان جنبشهای عدالت اجتماعی است. مهم‌ترین ستیز، آزادکردن امکان‌های زندگی و ایستادگی برای حقوق و قدرت کارگران است. پس حرکت به سوی همبستگی‌های اجتماعی و سازماندهی‌های خودآیین کارگران و زنان و ملل تحت ستم نه یک شعار، که ایده‌ای برای آینده است.

چراغ راه مبارزه برای حق کارگر، دفاع از زندگی به‌حاشیه‌رانده‌شدگان و اقلیت/فرودست‌شدگان است.

بیشتر بخوانید:

این مطلب را پسندیدید؟ کمک مالی شما به ما این امکان را خواهد داد که از این نوع مطالب بیشتر منتشر کنیم.

آیا مایل هستید ما را در تحقیق و نوشتن تعداد بیشتری از این‌گونه مطالب یاری کنید؟

.در حال حاضر امکان دریافت کمک مخاطبان ساکن ایران وجود ندارد

توضیح بیشتر در مورد اینکه چطور از ما حمایت کنید

نظر بدهید

در پرکردن فرم خطایی صورت گرفته

نظرها

نظری وجود ندارد.