ارتباط ناشناخته. ارتباط بدون سانسور. ارتباط برقرار نمی‌شود. سایت اصلی احتمالاً زیر سانسور است. ارتباط با سایت (های) موازی برقرار شد. ارتباط برقرار نمی‌شود. ارتباط اینترنت خود را امتحان کنید. احتمال دارد اینترنت به طور سراسری قطع شده باشد. ادامه مطلب

دیدگاه:

سکوتِ سازمان‌یافته: نقدی بر حذف زیست کوییر در گفتمان‌های سیاسی و روشنفکری روژهلات

ڤینای - این متن خواهان گشودن فضایی سیاسی-فرهنگی‌ست که در آن بدن‌های «زائد» نه‌تنها به رسمیت شناخته شوند، بلکه به‌عنوان بخشی بنیادین از پروژه‌ رهایی‌بخشی تلقی گردند....شکستن سکوت سازمان‌یافته درباره‌ کوییر بودن، ضرورتی اخلاقی، سیاسی و تاریخی است که نمی‌توان از آن چشم‌پوشی کرد.

سکوت به‌مثابه حذف

در سپهر سیاسی و فکری روژهلات، غیبت کوییر، غیبت نوعی از زیستن، از بدن داشتن و از بودن است. سکوت درباره کوییر کورد، تنها غیبت صدا یا گفتار نیست، بلکه براساس تحلیل‌های فمینیستی و کوییر می‌توان آن را ابزاری برای کنترل و انقیاد تلقی کرد. سکوت می‌تواند ناشی از خشونت، ترس، استراتژی بقا یا نوعی مقاومت باشد. در بستر سیاسی و فرهنگی کوردستان، سکوت درباره زیست کوییر هم‌زمان تاکتیکی برای سرکوب و نشانه‌ای از ساختار سلطه است. این سکوت از سوی دولت، خانواده، نهادهای مذهبی و حتی گروه‌های مقاومت بازتولید می‌گردد.

گفتمان‌های سیاسی در خاورمیانه، به‌ویژه در جوامعی چون کوردستان، اغلب متأثر از ساختارهای قدرت دولتی، ایدئولوژی‌های مقاومت، و فرهنگ‌های مردسالارانه‌ای هستند که حضور و صدای گروه‌های به‌حاشیه‌رانده‌شده مانند افراد کوییر را سرکوب می‌کنند. این سکوت تصادفی نیست بلکه محصول سازوکارهایی ساختاری و ایدئولوژیک است که زیست کوییر را در لایه‌های نامرئی جامعه مدفون می‌کنند. در چنین شرایطی فرد کوییر با لایه‌های متقاطع از ستم مواجه است: سرکوب جنسیتی دولتی، طرد خانوادگی، حذف از تاریخ مقاومت، و نادیده‌انگاشتن در گفتمان روشنفکری. این وضعیت تنها به «اقلیت بودن» محدود نمی‌شود، بلکه تقاطع ملی‌گرایی، مردسالاری و گفتمان مقاومت، ستم را پیچیده‌تر می‌سازد.

کوییر بودن در چنین بستری تنها از منظر قربانی بودن قابل تحلیل نیست، بلکه باید آن را در شبکه‌ای از قدرت و مقاومت فهم کرد. یکی از ابزارهای اساسی در حذف سازمان‌یافته، زبان است. زبان سیاسی و روشنفکری کوردی اغلب فاقد واژگان برای بیان زیست کوییر است یا از واژه‌هایی تحقیرآمیز بهره می‌گیرد. این فقر زبانی نه‌تنها امکان گفت‌وگو را محدود می‌کند بلکه حذف حافظه‌ای را نیز رقم می‌زند. تاریخ مقاومت کوردها تقریباً خالی از روایت زنان کوییر، مردان ترنس و افراد نان‌باینری است. این حذف در حافظه جمعی، بخشی از همان سکوت سازمانیافته به شمار می‌رود.

برخلاف گفتمان‌های غالب، کوییر بودن امری «مدرن» یا «غربی» نیست. روایت‌های شفاهی، فولکلور، ادبیات و عرفان کوردی حاوی نشانه‌هایی از تنوع جنسی و جنسیتی هستند که توسط تاریخ‌نگاری‌های ملی‌گرا حذف شده‌اند. نخستین گام برای مقابله با فراموشی، بازیابی این صداها و بدن‌هاست. در واقع، ما می‌توانیم از تاریخ شفاهی و ادبیات کوردی استفاده کنیم تا تجربه‌های جنسی و جنسیتی متنوع را که به‌طور طبیعی در میان مردم وجود داشته است، دوباره کشف کنیم.

برای مثال، در اشعار و متون عرفانی کوردی که در آن زمان از نظر تاریخی به دست آمده‌اند، می‌توان نشانه‌هایی از هویت‌های جنسی غیرمتعارف یافت. این متون، که اغلب در قالب شعر و غزل مطرح می‌شده‌اند، بیانگر عواطف و روابطی هستند که فراتر از تعریف‌های معمول جنسیتی بوده‌اند. این مستندات تاریخی و فرهنگی می‌توانند در بازتعریف هویت‌های کوردی در دنیای معاصر به کار گرفته شوند. دست‌کم در زبان هورامی برای اشاره به روابط میان دو زن اصطلاح خاصی وجود دارد که در گذشته مورد استفاده قرار می‌گرفته است و اکنون نیز در برخی از مناطق هورامان  رایج است.

تاریخ‌زدایی از بدن‌های مشروع

احزاب سیاسی در روژهلات، که ادعای مبارزه برای رهایی ملی دارند، در عمل بازتولیدکننده‌ نظم هترونرماتیو و مردمحورند. تجربه‌ کوییر بودن یا در چارچوب «فساد اخلاقی» تقلیل میابد، یا اساسا نامرئی می‌شود. این حذف، آگاهانه و در جهت تثبیت نوع خاصی از «ملت‌سازی» است که حول محور مرد دگرجنس‌گرا شکل گرفته است. در بسیاری از موارد، جامعه کوییر در درون احزاب سیاسی به‌طور عمدی نادیده گرفته می‌شود، چرا که این گروه‌ها نمی‌خواهند تنوع جنسی و جنسیتی را در سیاست‌های خود بگنجانند تا به صورت ضمنی ساختارهای مردسالارانه و هترونرماتیو را به چالش نکشند.

این سکوت و حذف به‌ویژه در حوزه‌های اجتماعی و حزبی به شکل روشنی قابل مشاهده است. احزاب و نیروهای سیاسی کوردی در بسیاری از موارد وقتی که سخن از حقوق بشر و آزادی‌های فردی به میان می‌آید، از جنسیت و هویت‌های جنسی پرهیز می‌کنند. این بی‌توجهی به حقوق و هویت‌های کوییر از سوی احزاب، یکی از عواملی است که مانع از به رسمیت شناختن و پذیرش این بخش از جامعه کورد می‌شود.

در نهایت، پیوند مبارزات کوییر با جنبش‌های اجتماعی گسترده‌تر، از جمله جنبش‌های رهایی‌بخش ملی و ضد استعماری، می‌تواند به‌عنوان استراتژی‌ای مؤثر برای گنجاندن این مبارزات در گفتمان‌های عمومی و ارتقای عدالت اجتماعی روژهلات عمل کند. در این راستا، باید از مداخلات آکادمیک و سیاسی برای شکستن سکوت‌های موجود استفاده کرد تا تمامی هویت‌ها، از جمله هویت‌های جنسی و جنسیتی مختلف، در نظر گرفته شده و به رسمیت شناخته شوند.

در فضای دانشگاهی روژهلات، غیاب تولید دانش کوییر به‌شدت محسوس است و این پدیده، خود را نه تنها در محتوای آموزشی بلکه در رویکرد کلی نسبت به مسائل جنسیتی و کوییر نشان می‌دهد. در واقع، فقدان زبان علمی و بومی برای تحلیل و بیان تجربیات کوییر، یکی از موانع اصلی در مسیر ایجاد گفتمان‌های کوییر در این منطقه است .یکی از مشکلات اساسی در این زمینه، نداشتن متون علمی و تحقیقاتی به زبان‌های کوردی است. با وجود اینکه بسیاری از این مقالات و پژوهش‌ها در سطح جهانی منتشر شده‌اند، دسترسی به منابع مرتبط در زبان‌های محلی می‌تواند در شکستن این سکوت و تولید دانش بومی تاثیرگذار باشد. به همین دلیل، غیاب متون آکادمیک و منابع علمی به زبان‌های کوردی، که بتوانند تجربه‌های خاص کوییر را در چارچوب فرهنگی و اجتماعی منطقه بازنمایی کنند، همچنان یکی از چالش‌های اصلی است.

در کنار این‌ها، باید به مسئله نبود برنامه‌های آموزشی و تحقیقاتی مستقل در سطح دانشگاهی اشاره کرد که به مسائلی چون حقوق کوییرها، هویت‌های جنسی متنوع و چالش‌های فرهنگی و اجتماعی آن‌ها می‌پردازد. حتی در صورتی که برخی از این موضوعات در برخی دانشگاه‌های کوردی در خارج از روژهلات مورد توجه قرار گرفته‌اند، هیچ جریان معناداری در تولید دانش بومی و مرتبط با جامعه کوردی روژهلات در این زمینه‌ها مشاهده نمی‌شود.

ناسیونالیسم، مقاومت و بازتولید حذف

در بسیاری از گفتمان‌های ناسیونالیستی، چه در سطح رسمی دولت‌ها و چه در ساختارهای مقاومت و جنبش‌های آزادی‌بخش، همواره الگویی مسلط از بدن، جنسیت و هویت وجود دارد که سایر بدن‌ها و زیست‌ها را به حاشیه می‌راند. در زمینه ناسیونالیسم کردی نیز، مفهومی از «ملت» بازتولید می‌شود که بر پایه هویت‌های دگرجنس‌گرایانه، نقش‌های جنسیتی تثبیت‌شده، و بدن‌های تابع عرف و کنترل‌شده بنا شده است. در چنین ساختاری، تجربه‌های کوییر، بدن‌های نامتعارف، و تمایلاتی که خارج از نظم هترونورماتیو قرار می‌گیرند، نه تنها قابل رؤیت نیستند، بلکه تهدیدی برای تمامیت گفتمان ناسیونالیستی محسوب می‌شوند.

ناسیونالیسمی که بر تصور زن «مقدس»، «مادر»، «فعال»، و «فدایی» استوار است، جایی برای بدن‌های زنانه‌ای که تن به کنترل‌های مردسالارانه نمی‌دهند، ندارد. زنانی که تمایلات جنسی‌شان با توقعات جامعه هم‌راستا نیست یا بدن‌هایی که از دوگانه زن/مرد عبور کرده‌اند، با سکوت و حذف پاسخ داده می‌شوند. در نتیجه، کوییر بودن نه فقط مسئله‌ای شخصی یا فردی، بلکه مسئله‌ای عمیقاً سیاسی و ساختاری است. زیرا بدن کوییر نمی‌تواند در روایت ملی جای بگیرد، نمی‌تواند به اسطوره‌های قهرمانی یا مادرانگی بدل شود و نمی‌تواند در گفتمان رهایی‌بخش ملی، نماینده‌ ملت تلقی شود.

در چنین بستری، بدن‌های کوییر نوعی «بدن زائد» تلقی می‌شوند؛ بدن‌هایی که در چارچوب نظم سیاسی و اجتماعی، فضا و معنا ندارند. حذف این بدن‌ها تنها در سطح گفتمان رخ نمی‌دهد، بلکه در عمل نیز ادامه دارد: در خانه، در خیابان، در فضاهای سیاسی و حتی در جنبش‌هایی که مدعی تغییری بنیادین‌اند.

کوییرها اغلب ناچار به سکوت‌اند؛ سکوتی که نه از جنس انتخاب، بلکه از جنس بقاست. این سکوت، شکلی از خودسانسوری است که از ترس خشونت، انکار، طرد و بی‌پناهی شکل می‌گیرد. تجربه‌های کوییر نشان می‌دهند که مفاهیم هویت، مقاومت و رهایی را نمی‌توان بدون در نظر گرفتن جنسیت، بدن، و سکسوالیته بازاندیشی کرد. مقاومت تنها از راه سلاح و شعارهای سیاسی شکل نمی‌گیرد؛ بلکه در زنده‌ماندن، در سکوت تحمیلی، در پایداری در برابر حذف و در بازتعریف خویش نیز جاری‌ست. بدین ترتیب، کوییر بودن در متن ناسیونالیسم نه فقط یک وضعیت طردشده، بلکه یک امکان برای بازسازی معنای ملت و مقاومت است.

ملت، اگر قرار است واقعا رهایی‌بخش باشد، باید جایی برای بدن‌های نافرمان و زبان‌های ناهنجار باز کند. باید بتواند درد، سکوت و زیست کوییر را به رسمیت بشناسد نه اینکه آن‌ها را نادیده بگیرد یا قربانی «تصویر شریف ملت» کند. ملت بدون کوییرها، ملتی ناقص است؛ ملتی که تنها بخشی از خود را پذیرفته و بخش‌های دیگر را به انکار و تبعید سپرده است.

بنابراین، نقد ناسیونالیسم نه از سر دشمنی با ایده ملت، بلکه برای نجات ملت از استبداد بدن‌های مشروع است. شاید وقت آن رسیده باشد که از خود بپرسیم: اگر رهایی تنها برای بدن‌های معیّن و قابل پیش‌بینی‌ست، پس این رهایی برای چه کسانی‌ست؟ و چه کسانی همچنان بیرون از دایره‌ این نجات باقی می‌مانند؟

به سوی رهایی کوییر: راهکار و افق

در این نوشتار تلاش کردم تا نشان دهم که حذف زیست کوییر از حافظه‌ جمعی، ادبیات و گفتمان‌های سیاسی و روشنفکری در کوردستان امری تصادفی یا فراموش‌شده نیست بلکه تلاشی نظام‌مند برای حفظ انسجام گفتمان‌های مردسالارانه، ملی‌گرایانه و ناهمجنس‌گرامحور است. این سکوت، بخشی از سازوکارهای پیچیده‌ای‌ست که از طریق آن‌ها، قدرت، هویت و مقاومت بازتعریف می‌شوند. در برابر این پروژه‌ حذف، بازگویی، مستندسازی و خلق روایت‌های کوییر امری ضروری‌ست؛ نه فقط برای عدالت روایی، بلکه برای بازاندیشی در خود مفهوم «مقاومت» و «آزادی». کوییر بودن، تنها یک هویت نیست؛ بلکه یک موقعیت سیاسی و معرفتی‌ست که امکان گشودن افق‌های تازه برای سیاست، بدن و آینده را فراهم می‌کند.

شکستن سکوت سازمان‌یافته درباره‌ کوییر بودن، ضرورتی اخلاقی، سیاسی و تاریخی است که نمی‌توان از آن چشم‌پوشی کرد.

تا زمانی که همه بدن‌ها، زبان‌ها و هویت‌ها از حق زندگی برخوردار نباشند، هیچ شکلی از رهایی کامل نخواهد بود. این رهایی تنها زمانی محقق می‌شود که جامعه کوردی قادر باشد تمام هویت‌های خود را در دامنه‌ای گسترده و شامل همه انواع جنسیت‌ها و هویت‌ها ببیند و بپذیرد. گفتمان‌های روشنفکری و سیاسی در روژهلات باید از انحصارگرایی‌ای که در تعریف هویت و سیاست‌های جنسیتی و جنسانی به‌ویژه در داخل احزاب کوردی وجود دارد، خارج شوند و تنوع را در اولویت قرار دهند. برای رسیدن به این هدف، ضروری است که نیروهای اجتماعی و سیاسی کورد دست به‌کار شوند و از هم‌پیوستگی مبارزات کوییر با سایر جنبش‌های اجتماعی مانند مبارزات  فمینیستی، ضد استعماری، طبقاتی و رهایی‌بخش بهره‌برداری کنند.

در نهایت، سکوت گفمتانی سیاست کوردی در روژهلات درباره کوییر کورد دال بر غیبت این سوژه طغیانگر نیست، بلکه نقطه‌ آغاز پرسش‌گری، بازنویسی و مقاومت در برابر هیرارشی جنسیتی مبتنی بر دگرجنسگرایی است که خشونت مضاعفی را بر کوییرهای کورد تحمیل می‌کند، هم از سوی جمهوری اسلامی و هم احزاب و جریانات سیاسی کوردستانی. اما کوییرهای کورد، حتی در متن سکوت سازمانیافته درباره وجودشان، بدن‌شان را به سنگر مقاومت بدل می‌کنند و از لابه‌لای ترَک‌های دیوارهای مرد/پدرسالاری، نور مصممی از زیستِ دیگرگونه می‌تابانند؛ زیستی که خود غریو مقاومت و زندگیست.

بیشتر بخوانید:

این مطلب را پسندیدید؟ کمک مالی شما به ما این امکان را خواهد داد که از این نوع مطالب بیشتر منتشر کنیم.

آیا مایل هستید ما را در تحقیق و نوشتن تعداد بیشتری از این‌گونه مطالب یاری کنید؟

.در حال حاضر امکان دریافت کمک مخاطبان ساکن ایران وجود ندارد

توضیح بیشتر در مورد اینکه چطور از ما حمایت کنید

نظر بدهید

در پرکردن فرم خطایی صورت گرفته

نظرها

نظری وجود ندارد.