بازبینی تجربهی حملهی آمریکا به عراق
کتاب «دام آشیل: صدام حسین، سیا، و ریشههای حملهی آمریکا به عراق» اثر استیو کال توجه فراوانی را برانگیخته است، بهویژه با نظر به اهمیت تجربهی حمله به عراق برای سیاست آمریکا در قبال ایران.

Steve Coll, The Achilles Trap: Saddam Hussein, the C.I.A., and the Origins of America's Invasion of Iraq. Penguin Press 2024
کتابی دربارهی عراق در زیر سلطهی صدام و ماجرای لشکرکشی آمریکا در دورهی جرج بوش پسر منتشر شده که توجه برانگیخته و از نظر تاریخنگاری برجسته و ماندگار توصیف شده است.
استیو کال، دام آشیل: صدام حسین، سیا، و ریشههای حملهی آمریکا به عراق

توجه به این کتاب از این نظر نیز بالا گرفته که گمان میشود شباهتی وجود دارد میان برداشت کاخ سفید از وضعیت ایران و برنامهی هستهای حکومت آن با برداشت از وضعیت عراق و برنامهی صدام حسین برای تولید سلاحهای کشتار جمعی. در دورهی اخیر در برخی مقالات تخصصی که در آنها از احتمال حملهی آمریکا به ایران سخن میرود، برای ذکر تجربه به این کتاب استناد میشود.
استیو کال، نویسندهی کتاب نزدیک به دو دهه در مجله نیویورکر فعالیت داشته است. پیش از آن بهعنوان نویسنده و ویراستار در واشنگتن پست کار میکرد. او در دورهی کارش در واشنگتنپست برندهی جایزهی پولیتزر شد.
کتاب مفصل است: ۵۷۶ صفحه. «آشیل» در عنوان آن به اسم رمز سازمان سیا برای برنامه اقدام پنهانی علیه صدام حسین برمیگردد. هدف این برنامه برکناری صدام حسین از قدرت بود.
کتاب بر اساس اسناد منتشر نشدهای از رژیم صدام نوشته شده است. صدام بسیاری از مکالمات خود با مقاماتش را ضبط میکرد. این نوارها پس از حمله سال ۲۰۰۳ توسط نیروهای آمریکایی ضبط و برای رونویسی و ترجمه به واشنگتن ارسال شدند، اما هرگز علنی نشدند. استیو کال بهسختی به بخشی از این اسناد دست یافته است.
کتاب بر آن است که نشان دهد حمله آمریکا به عراق موجه نبود، زیرا انگیزهی اصلی اعلام شده (سلاحهای کشتار جمعی) به دلیل اطلاعات معیوب نادرست از آب درآمد. دیپلماسی آستانهی جنگ بر بدبینی مبتنی بود و بیشتر به دنبال جمعآوری دلیل برای حمله بود تا بررسی دقیق وضعیت و یافتن راه حلی برای اجتناب از جنگ. انتقاد کتاب متوجه سوگیری در تحلیل وضعیت و تصمیمگیری در امری خطیر است.
مضمون کتاب
این موضوعها بخشهای اصلی محتوای کتاب را میسازند:
- زندگی و شخصیت صدام حسین: کتاب به جزئیات شخصی درباره صدام، خانواده و دورهی کودکی او، تحصیلاتش و سپس فعالیت سیاسی و حکمرانیاش میپردازد. بنابر شخصیتنگاری بریتانیاییها انگیزههای اصلی صدام حفظ قدرت شخصی، بقای رژیم و وحدت عربی به رهبری عراق بوده است.
- نوشتههای صدام حسین: کتاب به تفصیل به بررسی تلاشهای صدام در زمینه نوشتن رمان، از جمله این آثار میپردازد: «زبیبه و پادشاه»، «قلعه مستحکم»، «مردان و یک شهر» و «گم شو ای ملعون!» «زبیبه و پادشاه» یک گفتوگوی آموزشی است میان یک سلطان و زنی که نویسنده او را بهعنوان نماینده مردم عراق در نظر داشته است.
- روابط ایالات متحده و عراق و سازمان سیا: کتاب به تفصیل این موضوع را بررسی میکند، به ویژه از دورهای که ایالات متحده در دهه ۱۹۸۰ به رابطهگری فعال با عراق تمایل یافت. یک هدف اصلی سیاست ایالات متحده تضمین تداوم «جریان آزاد نفت» بود. کتاب دیدارهای مقامات آمریکایی مانند دونالد رامسفلد در سال ۱۹۸۳ را شرح میدهد. جمعآوری اطلاعات توسط ایالات متحده، از جمله تصاویر ماهوارهای سازمان سیا که نیروهای عراقی را نشان میداد و تخمینهای سازمان سیا از سلاحهای بیولوژیکی از دیگر موضوعهای این مقوله است. کتاب همچنین فعالیتهای خاص سازمان سیا مانند پروژه «دیبی آشیل» و حمایت مالی از «کنگره ملی عراق» (INC) را که یک گروه مخالف صدام بود، بررسی میکند.
- سلاحهای کشتار جمعی و بازرسیها: کتاب میکوشد با اتکا بر اسناد موضوع برنامههای سلاحهای کشتار جمعی عراق را باز کند. کتاب در این رابطه به تفصیل نقش بازرسان بینالمللی را شرح میدهد. کتاب اطلاعاتی اساسی عرضه میکند از دانشمندان عراقی درگیر در برنامههای نظامی صدام، کسانی مانند فاضل الجنابی و مهدی عبیدی.
- رویدادهای منتهی به حمله ۲۰۰۳: کتاب لحظات کلیدی مانند پیامدهای جنگ خلیج فارس (۱۹۹۰-۱۹۹۱)، از جمله مذاکرات آتشبس و شورشهای پس از جنگ را پوشش میدهد. کتاب همچنین بحثها و ارزیابیهای اطلاعاتی در داخل دولتهای ایالات متحده و بریتانیا در مورد تهدید ناشی از عراق و احتمال اقدام نظامی را بازگو میکند.
دیکتاتورشناسی
کتاب حاوی اطلاعات فراوانی دربارهی صدام حسین است. بخشهایی از آن را میتوان بهعنوان دیکتاتورشناسی خواند، شناخت رهبری مستبد در دورهای که انرژیاش افت میکند و همزمان با آن خودخواهیاش و سوءظناش به اطرافیان و نگرانیاش از مخالفتها در داخل و خارج کشور بالا میگیرد.
اهمیت کتاب استیو کال در این است که در آن همه چیز تنها از چشم ناظر غربی دیده نمیشود. کال تلاش کرده دریابد صدام حسین و کارگزارانش چه درکی از جهان داشتهاند.
دیکتاتور بغداد معتقد بود که سازمان «سیا» همه چیز را میداند و قدرتمند است، بنابراین تصور میکرد که دولت جورج دبلیو بوش بهخوبی میداند که عراق پس از دستور صدام برای نابودی سلاحهای کشتار جمعی در دهه ۱۹۹۰، دیگر هیچ سلاحی از این دست ندارد. صدام اما از طرف دیگر میخواست تظاهر به داشتن سلاحهای کشتار جمعی کند آن هم برای بازدارندگی دشمنانش، به ویژه ایران. از این رو معتقد بود که لفاظیهای تهدیدآمیز واشنگتن صرفاً تبلیغات است.
صدام گهگاه وزرا را به خلوت میکشاند تا بپرسد آیا آنها هیچ بقایایی از برنامههای هستهای، شیمیایی یا بیولوژیکی را که او شروع کرده بود، پنهان کردهاند یا خیر. او در سال ۱۹۹۸ از معاون نخست وزیر خود پرسید: «آیا برنامههایی در حال اجرا داریم که من از آنها بیخبر باشم؟»
صدام در دهه شصت زندگیاش جنب و جوش جوانیاش را نداشت. تمرکز کمتری بر امور نظامی داشت. خود را همچون ادیب و پاسدار زبان ادبی عربی میدید.
صدام که همواره از ترور میترسید، به ویلاهایی در خارج از بغداد پناه میبرد، محل اختفای او فقط برای معدودی از افراد مورد اعتماد شناخته شده بود، و روی چهار رمان کار میکرد که با دست و با خطی خوش و دقیق نوشته میشد و چند صفحه به چند صفحه برای ویرایش به منشی مطبوعاتی خود، علی عبدالله سلمان، تحویل میداد، کاری که تا حد امکان محتاطانه و با تدبیر انجام میشد.
واشنگتن آگاهی چندانی از تحول صدام به یک نویسنده خیالباف نداشت، تا حدی به این دلیل که عملاً هیچ ارتباطی بین ایالات متحده و عراق وجود نداشت.
صدام تا زمانی که خیلی دیر شده بود باور نمیکرد که دولت بوش در مورد حمله جدی است. رهبر عراق در اواخر سال ۲۰۰۲ تاسیسات و کاخهای خود را برای بازرسی بازرسان سازمان ملل باز کرد، اما در آن زمان بوش و بلر مصمم به اقدام نظامی بودند.
ایران در کتاب «دام آشیل»
- جنگ ایران و عراق: درگیری با ایران یک موضوع محوری کتاب است، به ویژه در بخش اول («دشمن دشمن من»، پوشش دهنده دسامبر ۱۹۷۹ تا اوت ۱۹۹۰). صدام حسین، ایران و رهبر آن، آیتالله خمینی را تهدیدی جدی میدانست. انگیزه صدام برای آغاز جنگ شامل تمایل به مقابله با ایران بهعنوان «لات جدید محله»، تثبیت رهبری خود در منطقه و بازپس گیری کنترل یک آبراه حیاتی بود.
- ترسهای منطقهای و جاهطلبیهای صدام: همسایگان کوچکتر ایران میترسیدند که دیدگاه خمینی الهامبخش جمعیت شیعه خودشان شود. صدام معتقد بود که با مقابله با ایران، کشورهای ثروتمند اطرافش به او وفادار خواهند بود.
- «رقابت» برای سلاحهای هستهای: برزان ابراهیم التکریتی، برادر ناتنی صدام، دیدگاهی را بیان کرد که صدام نیز در آن سهیم بود مبنی بر اینکه عراق بهسرعت به یک عامل بازدارنده هستهای نیاز دارد زیرا در «رقابت دائمی با ایران و اسرائیل» قرار دارد. این موضوع ایران را بهعنوان یک رقیب کلیدی در تفکر استراتژیک صدام در مورد سلاحهای کشتار جمعی برجسته میکند. عبدالقدیر خان، چهره مرتبط با تکثیر هستهای، تلاش کرد طرحها و تجهیزات سانتریفیوژ را به عراق بفروشد و آنها را به ایران و لیبی نیز فروخته بود.
- موضع ایالات متحده در طول جنگ: ایالات متحده «تهدید ایران برای منافع آمریکا در خلیج فارس"» را درک میکرد. ایالات متحده سیاستی را اتخاذ کرد که شامل تمایل به سمت عراق در طول جنگ ایران و عراق بود. این شامل ارائه حمایت اطلاعاتی به عراق میشد.
- ماجرای ایران ـ کنترا: افشای فروش مخفیانه اسلحه ایالات متحده به ایران بهعنوان بخشی از ماجرای ایران ـ کنترا تأثیر قابل توجهی بر صدام و رژیم او گذاشت. به گفتهی طه یاسین رمضان، یک مقام عراقی، این قضیه سوءظن صدام را نسبت به ایالات متحده تشدید کرد.
- تبلیغات فرهنگی: در دوران رژیم صدام، آثار ادبی، از جمله رمانهای مورد حمایت دولت و احتمالاً نوشتههای خود او، بهعنوان ابزار تبلیغاتی مورد استفاده قرار میگرفتند. این آثار اغلب قهرمانی عراقیها در برابر «دشمن پارسی» را توصیف میکردند.
به طور خلاصه، ایران از نظر صدام یک رقیب ایدئولوژیک و استراتژیک اصلی تلقی میشد که یک جنگ ویرانگر را برانگیخته بود. صدام را نمیتوان فهمید بدون توجه به کینهای که به ایران داشت.
ارزیابی کتاب از حمله به عراق
پس از حمله، آشکار شد که عراق هیچ سلاح هستهای، بیولوژیکی یا شیمیایی در اختیار نداشته است. کتاب بهصراحت از این حمله به عنوان حملهی غمانگیز آمریکا برای از بین بردن زرادخانه سلاحهای کشتار جمعی موهوم یاد میکند.
این حمله «شکستهای عمیق اطلاعاتی و کاخ سفید ایالات متحده» را در مورد سلاحهای کشتار جمعی برجسته کرد. بنابر تحقیقات بازتاب یافته در کتاب «دام آشیل»، سازمان سیا اشتباه تحلیلی عظیمی در مورد سلاحهای کشتار جمعی عراق مرتکب شد. یک تحقیق بعدی سنا نشان داد که آژانسهای اطلاعاتی ایالات متحده «اعتقاد راسخی در مورد برنامه سلاحهای کشتار جمعی عراق» داشتند و مستعد «نادیده گرفتن یا کم اهمیت جلوه دادن» اطلاعات تبرئهکننده بودند.
روند دیپلماسی اجباری شامل بازرسیهای تسلیحاتی بهعنوان «یک تمرین بدبینانه، آزمایشی طراحی شده برای شکست صدام» توصیف شد. تقریبا مسلًم بود که این رویکرد «صدام را تحریک کند»، حتا اگر ذهن بوش و بلر به روی یک نتیجه دیپلماتیک بسته نبود. سفیر بریتانیا به لندن گزارش داد که «هیچ کس تردید ندارد که بازرسیها شکست خواهند خورد». این نشاندهنده این انتظار بود که جنگ بدون توجه به یافتههای بازرسی رخ خواهد داد. خود صدام اجازه بازگشت بازرسان را به تأخیر انداخت، ابتکار عمل را از دست داد و به ایالات متحده و بریتانیا اجازه داد تا بهنحوه قضاوت در مورد بازرسیها شکل دهند. گزارش محمد البرادعی به شورای امنیت سازمان ملل در مارس ۲۰۰۳ بهعنوان «رد مستقیم ادعاهای دولت بوش» در مورد برنامه احیا شده بمب اتمی تلقی شد.
کتاب، تصمیم به حمله را برای منافع ایالات متحده «فاجعه» میخواند. سر برآوردن داعش یکی از پیامدهای این حمله بود. تأثیرات حمله در عراق و منطقه همچنان پابرجا هستند.
نظرها
یادآوری مطلق
ی گرگ رو نشوندید اونجا تو آمریکا !!