«یک تصادف ساده» جعفر پناهی: بازتاب جسورانه واقعیتهای ایران در کن ۲۰۲۵
آخرین ساخته جعفر پناهی که در بخش رقابتی کن به نمایش درآمد، داستانی اخلاقی درباره یک زندانی سیاسی سابق است که بازجوی خود را میرباید. این فیلم، الهامگرفته از تجربه زندان پناهی، با نمایش زنان بدون حجاب اجباری، واقعیتهای تازه جامعه ایران را به تصویر میکشد و در همان حال نسبت به انتقامجویی و عدالت خودسرانه هشدار میدهد.

نمایی از «یک تصادف ساده» ساخته جعفر پناهی
فیلم یک تصادف ساده آخرین ساخته جعفر پناهی ۲۰ مه/۳۰ اردیبهشت در هشتاد و پنجمین جشنواره فیلم کن به نمایش درآمد. این فیلم با سایر فیلمهای بخش اصلی از جمله با فیلم «زن و بچه» ساخته سعید روستایی بر سر به دست آوردن نخل طلای کن به عنوان مهمترین جشنواره سینمایی اروپا رقابت میکند.
فیلم اجتماعی جدید پناهی داستانی درباره زندان است که از تجربه شخصیاش الهام گرفته شده. محمد حقیقت، فیلمساز و منتقد سینما از محل برگزاری جشنواره فیلم کن میگوید:
در مقایسه با کارهای سالهای اخیر پناهی میتوان «یک تصادف ساده» را به ویژه در ساختار فیلمنامه یک فیلم برتر دانست. پناهی از همکاری سه نفر دیگر از جمله نادر ساعی به خوبی بهره برده است و اینرا بهراحتی در دیالوگنویسی و پیچش داستانی دید.
«یک تصادف ساده» نمایشی اخلاقی است که در قالب یک تریلر انتقامی پرتنش و ظریف ارائه شده و در حین حرکت یک ون در تهران روایت میشود. وحید (وحید مبصری)، زندانی سیاسی سابق، بازجوی دولتی خود را میرباید. اما وحید باید مطمئن شود که فرد درستی را گرفته و از دوستان مخالف خود کمک و مشورت میگیرد. بازجو که حالا به گروگان گرفته شده در ون سوگند میخورد که بیگناه است. وحید، بازجو را در داخل تابوتی حبس میکند و تحقیقاتی را آغاز میکند.
فیلم بر محور دور باطل انتقام، عدالت را به شکل پرسشی دردناک تصویر میکند: آیا کشتن شکنجهگر توسط قربانی، عدالت است یا تکرار همان خشونتِ سیستماتیک؟ تابوت نمادین- همان فضای بسته محاکمه -نشان میدهد که در نبود نهادهای عادلانه، قربانیان ناچارند خود قاضی شوند، اما این «عدالت خودسرانه» هرگز زخمهای جمعی را التیام نمیبخشد، بلکه تنها مرز بین قربانی و جلاد را مخدوش میکند. پناهی با این تناقض، ما را به تأمل در عدالتی فراتر از انتقام فرامیخواند: عدالتی که نیاز به حافظه تاریخی، مسئولیتپذیری نهادها، و شکستن چرخه خشونت دارد. محمد حقیقت میگوید:
در برخی موارد که افراد شکنجه شده در بیابان در حال محاکمه غیابی شکنجهگر هستد که در تابوت سر بسته زندانی است و همچنین در سکانسهای پایانی که شکنجهگر را هم چشم بسته به در ختی بستهاند، کارگردان اطلاعات داده شده به تماشاگر را خیلی شعاری و توضیح واضحات برای ایرانیان (اما کمتر دانسته برای غریبان) بیان میکند - این مورد فیلم را کمی ثقیل میکند - در فیلم کمی هم درس اخلاق تنیده شده - افراد شکنجه شده اما در نهایت شکنجه با نکشتن فرد خبیث فیلم، پیش میروند زیرا در طول داستان موقعیتی امیدبخش پیش میآید - با توجه به تشویق تماشاگران در پایان نمایش بهنظر میآید که این فیلم در جوایز شب آخر شانس خوبی داشته باشد.
واقعیت جامعه ایران بر پرده سینما
این فیلم اولین پناهی پس از چند ماه تحمل حبس است. در سال ۲۰۱۰، این کارگردان برجسته که در سطح جهانی برای آثار برنده جایزهای مانند «دایره»، «آفساید»، «این یک فیلم نیست»، «تاکسی» و اخیراً «خرسها نیستند» شناخته شده است از فیلمسازی، مصاحبه با رسانهها و سفر منع شده بود، اما او بهصورت مخفیانه به ساخت فیلم ادامه داد.
زنان در آخرین ساخته پناهی حجاب تحمیلی ندارند. او در گفتگو با واریتی با اشاره به کشف حجاب زنان در جریان قیام ژینا میگوید:
چون ما فیلمسازان اجتماعی هستیم، واقعیت کشورمان را به تصویر میکشیم. واقعیت جامعهمان. بنابراین، نمیتوانستم فیلمی بسازم و بازیگران زن را با حجاب نشان دهم، چون این دیگر کاری نیست که زنان ایرانی – یا بسیاری از آنها – انجام میدهند. به همین دلیل، در این فیلم، این شخصیت را همانطور که در زندگی واقعیاش بود نشان دادم. در واقع، نهتنها بازیگرانم، بلکه تمام سیاهیلشکرهایی که در خیابانها میبینید هم همینطور بودند. ما هیچوقت از آنها نخواستیم روسری سر کنند یا آن را بردارند. آنها همانطور که بودند، بودند. وقتی صحنه کتابفروشی را فیلمبرداری میکردیم، عدهای از رهگذران متوجه ما شدند و فهمیدند که در حال فیلمسازی هستیم و مرا شناختند. وقتی در خیابان صحبت میکردند، از آنها پرسیدم: «آیا مشکلی ندارید که بهعنوان سیاهیلشکر در فیلم ظاهر شوید؟» زنان گفتند: «مشکلی نداریم، اما روسری سر نمیکنیم. اگر از ما بخواهید روسری بپوشیم، این کار را نمیکنیم.»
پناهی در ادامه یادآوری میکند که فیلمهای او در ایران اجازه نمایش ندارند. او میگوید:
همانطور که گفتم، ما فیلمسازان اجتماعی هستیم. الهاممان را از جامعه خودمان میگیریم. البته اولین مخاطبانی که دوست داریم داشته باشیم، هموطنانمان، تماشاگران ایرانی هستند. و برای این موضوع واقعاً تلاش کردیم. حتی درخواست کردیم حداقل یک سالن سینما داشته باشیم که بتوانیم فیلمهایمان را رایگان نمایش دهیم، حداقل یک مکان. اما این هرگز ممکن نشد. این روشی است که این رژیم دهههاست کشور را اداره میکند. آنها تصمیم میگیرند چه بگویید، چه فیلمهایی ساخته شود، چه فیلمهایی نمایش داده شود، چگونه لباس بپوشید، چه بخورید. آنها درباره هر جنبه از زندگی شما تصمیم میگیرند.
واکنشها در شبکههای اجتماعی
واکنشها در شبکه X به فیلم «یک تصادف ساده» جعفر پناهی، که هنوز به نمایش عمومی درنیامده، ترکیبی از حمایت و افتخار به حضور او در جشنواره کن پس از سالها ممنوعیت، و تردید نسبت به کیفیت فیلم است. برخی کاربران از حضور پناهی در کن و نمایش فیلم در بخش مسابقه اصلی ابراز خوشحالی کردهاند، در حالی که برخی دیگر با بدبینی به کیفیت سینمایی فیلم و احتمال موفقیت آن به دلیل «جو سیاسی» جشنوارهها نگاه میکنند. برخی هم به لحن تند و جنجالی کلیپ منتشرشده از فیلم اشاره کردهاند، که نشاندهنده رویکرد جسورانه پناهی در نقد اجتماعی است. با این حال، این واکنشها ممکن است تحت تأثیر تعصبات سیاسی یا فرهنگی قرار داشته باشند و به دلیل اطلاعات محدود، بیشتر پیرامون حواشی فیلم مانند عدم رعایت حجاب اجباری یا ساخت بدون مجوز شکل گرفتهاند تا نقد دقیق سینمایی.
برخی سینماگران داخلی هم نظر خوشی نسبت به این فیلم نداشتهاند. منتقدی در سینمانیا مینویسد:
سینمای جعفر پناهی، بر اساس یک سوءتفاهم بنیادی شکل گرفته که دوربین را صرفاً ابزاری برای افشاگری میبیند، و با نزدیک کردن لنز به زخمهای اجتماعی، گمان میکند حقیقت را عریان میکند؛ اما این رویکرد به جای فهم رنج، تنها تصویری پیشساخته برای مخاطب خارجی تولید کرده که مشتاق روایتهای سرکوب است. پناهی خود را در مرکز روایتهایش قرار میدهد -کارگردان، بازیگر، راوی و قربانی - اما این ترکیب به جای خلق ساختاری پیچیده، به بازسازی موقعیتهایی سادهلوحانه منجر شده که در همان سیستمی که مدعی طرد آن است، عمل میکند و طردشدگی را به فرصتی برای دیده شدن در عرصه بینالمللی تبدیل میکند.
منتقد در ادامه مینویسد نگاه پناهی به واقعیت، خام و تقلیلگرایانه است و با کمرنگ دیدن مرز میان تصویر و حقیقت، به جای افشای واقعیت، صرفاً بازنمایی تولید میکند که به جای برملا کردن حقیقت، خود به سوژهای برای تماشا بدل میشود؛ این پدیده را سینمانیا «کاریکاتوری ابدی» از سینمای کیارستمی مینامد.
نظرها
نظری وجود ندارد.