ارتباط ناشناخته. ارتباط بدون سانسور. ارتباط برقرار نمی‌شود. سایت اصلی احتمالاً زیر سانسور است. ارتباط با سایت (های) موازی برقرار شد. ارتباط برقرار نمی‌شود. ارتباط اینترنت خود را امتحان کنید. احتمال دارد اینترنت به طور سراسری قطع شده باشد. ادامه مطلب

کامران تفتی: نوستالژی دهه پنجاه یا تکرار کلیشه‌های بی‌حاصل؟

بهادر امیری - «شب»، ترانه تازه کامران تفتی با سبک پاپ-راک و حال‌وهوای نوستالژیک دهه پنجاه، به مضامین تنهایی و تاریکی اجتماعی می‌پردازد و با تنظیم‌های مدرن‌تر و رگه‌هایی از امید یادآور آثار فریدون فروغی است، بااین‌حال، این ترانه، مانند بسیاری از آثار امروزی، به «امر ناتمام» تجدد شاهی و آزادی‌های رمانتیک‌شده آن دوران تکیه دارد، که به کالایی فروش‌پذیر تبدیل شده است. این رویکرد از بیان صریح اعتراض بازمی‌ماند و در دام تکرار کلیشه‌های نوستالژیک می‌افتد. درحالی‌که نسل جوان ایران به دنبال زبان اعتراضی جدید است، آینده موسیقی اعتراضی احتمالاً با نمادهایی چون «زن، زندگی، آزادی» و استفاده از پلتفرم‌های خارجی شکوفا خواهد شد.

کامران تفتی (زاده ۱۹ فروردین ۱۳۵۸، تهران)، بازیگر، خواننده و مجری ایرانی، از استعدادهای چندوجهی‌ست که در جمهوری اسلامی به هر دری زده و از هر امکانی استفاده کرده تا جلوه کند. او که فارغ‌التحصیل رشته بازیگری است، با نقش‌آفرینی در نقش «رشید» در سریال میکائیل (۱۳۹۴) شهرت یافت. تفتی کودکی و نوجوانی‌اش را در شهرهای جنوبی و شهرک قصر فیروزه گذراند.

کامران تفتی عمدتاً در سبک‌های پاپ، راک و آلترناتیو فعالیت دارد و ترانه‌هایش با مضامین اجتماعی و عاشقانه، از جمله قطعات «پرواز روی بام تهران»، «خواب دیدم»، «آخرین دیدار» و «قصهٔ شهر سکوت»، جایگاهی در موسیقی ایران یافته‌اند. تفتی علاوه بر خوانندگی، به‌عنوان ترانه‌سرا و آهنگساز نیز فعالیت می‌کند و در برخی آثارش ترانه و ملودی را خودش خلق کرده است. او با همکاری با گروه‌های راک در کنسرت‌ها حضوری تأثیرگذار در این عرصه دارد.

کامران تفتی اخیراً ترانه‌ای جدید به نام «شب» منتشر کرده که با حال‌وهوای نوستالژیک، ملودی غمگین و فضای تاریک و سوزناکش، توجه طرفدارانش را جلب کرده. این ترانه از برخی لحاظ یادآور آثار فریدون فروغی است.

برای دیدن محتوای نقل شده از سایت دیگر، کوکی‌های آن سایت را بپذیرید

کوکی‌های سایت‌ دیگر برای دیدن محتوای آن سایت‌ حذف شود

از نوستالژی دهه پنجاه تا ترانه‌های امروزی

ترانه «شب» از کامران تفتی، با سبک ترکیبی پاپ و راک ملودیک و تأثیراتی از موسیقی دهه پنجاه ایران، یادآور آثار فریدون فروغی، ایرج جنتی عطایی و شهیار قنبری است. این ترانه با اشعار عاطفی و تصویرگرانه، «شب» را به‌عنوان نمادی از استبداد، تاریکی فرهنگی-اجتماعی، تنهایی و دل‌تنگی به تصویر می‌کشد.

صدای گرم و گرفته تفتی حس غم و اندوه را منتقل می‌کند، درحالی‌که تنظیم‌های مدرن‌تر و رگه‌هایی از امید پنهان، آثار او را از نگاه تلخ‌تر فروغی متمایز می‌سازد. تفتی با آگاهی از میراث ادبی-موسیقایی دهه پنجاه، در «شب» و آثاری چون «عکس زمستونی تهران» که شهری خالی از آرزو را نشان می‌دهد، به شکلی مبهم به این نمادها ارجاع می‌دهد و با ملودی و شعر تلاش می‌کند، حس تنهایی را به یک درد مشترک و به روزنه‌ای برای آگاهی بدل کند اما در سطح می‌ماند و توفیقی به دست نمی‌آورد. علت آن هم روشن است:

ترانه «شب» کامران تفتی، مانند بسیاری از آثار تقلیدی، با تکیه بر نوستالژی دهه‌های ۴۰ و ۵۰ ایران، به «امر ناتمام» تجدد شاهی، آزادی‌های ازدست‌رفته و پویایی فرهنگی آن دوران اشاره می‌کند که در ذهن جمعی تحت تأثیر القائات «تونل زمانی» به‌عنوان «دوران طلایی» رمانتیک شده است.

آیا این ترانه‌ها صرفاً کلیشه‌های عاطفی را تکرار می‌کنند یا به میراث گذشته چیزی می‌افزایند؟ آیا تبدیل نمادهایی چون فریدون فروغی به اسطوره‌های بی‌خطر به تحریف تاریخ نمی‌انجامد؟ و آیا این نوستالژی، فرار از مسئولیت پرداختن به مسائل امروز نیست؟ ترانه‌هایی مانند «شب»، با تمام زیبایی، هم تریبونی برای بازگو کردن دردها هستند و هم محصولی از بازار نوستالژی، اما این پرسش باقی می‌ماند که آیا هنرمند امروزی می‌تواند از این نمادها فراتر رود یا در دام تکرار می‌افتد؟

این نوستالژی، با بازنمایی نمادهایی چون کافه‌های قدیمی، زنان بی‌حجاب در فیلم‌ها و موسیقی پاپ و این اواخر راک، حس مدرنیته‌ای ناتمام و بدفرجام را زنده می‌کند اما در همان حال لاجرم پیچیدگی‌های تاریخی را نادیده می‌گیرد. این موج نوستالژی، که به کالایی فروش‌پذیر تبدیل شده، مخاطبانی را جذب می‌کند که حتی آن دوران را تجربه نکرده‌اند، اما تحت تأثیر روایت‌های رمانتیک، از وینیل‌ها و نوارهای کاست قدیمی تا بازسازی عکس‌های پیش از انقلاب، قرار می‌گیرند.

چالش‌های موسیقی اعتراضی در سایه سانسور

 این رویکرد اما نقدپذیر است: آیا این ترانه‌ها صرفاً کلیشه‌های عاطفی را تکرار می‌کنند یا به میراث گذشته چیزی می‌افزایند؟ آیا تبدیل نمادهایی چون فریدون فروغی به اسطوره‌های بی‌خطر به تحریف تاریخ نمی‌انجامد؟ و آیا این نوستالژی، فرار از مسئولیت پرداختن به مسائل امروز نیست؟ ترانه‌هایی مانند «شب»، با تمام زیبایی، هم تریبونی برای بازگو کردن دردها هستند و هم محصولی از بازار نوستالژی، اما این پرسش باقی می‌ماند که آیا هنرمند امروزی می‌تواند از این نمادها فراتر رود یا در دام تکرار می‌افتد؟

در شرایط کنونی ایران، محدودیت‌های اقتصادی، سانسور و فشارهای سیاسی، هنر و موسیقی را به سمت خودسانسوری یا استفاده از نمادهای غیرمستقیم مانند «شب» سوق داده است، اما مبارزات مدنی اخیر، به‌ویژه از سوی نسل جوان و جنبش‌های زنان، نشان‌دهنده تقاضا برای بیان صریح‌تر اعتراض است. بااین‌حال، شکوفایی ترانه‌های اعتراضی به دلیل چالش‌هایی مانند فقدان منابع مالی (لغو کنسرت‌ها، تحریم پلتفرم‌های پرداخت و نبود حامیان مالی)، سانسور شدید (که می‌تواند به حذف آثار، ممنوع‌الکاری یا بازداشت هنرمندان منجر شود) و پراکندگی موسیقی زیرزمینی که اغلب در شبکه‌های اجتماعی غیررسمی منتشر می‌شود و دسترسی محدودی به توده مردم دارد، با موانع جدی مواجه است. با این حال، امید به تغییر وجود دارد؛ نسل جدید، برخلاف تکیه بر نوستالژی دهه ۵۰، به دنبال زبان اعتراضی خود است. آینده موسیقی اعتراضی احتمالاً ترکیبی از نمادهای جدید مانند «زن، زندگی، آزادی»، استفاده از طنز و ایهام برای دور زدن سانسور، و حضور در پلتفرم‌های خارجی مثل اسپاتیفای و یوتیوب خواهد بود.

بیشتر بخوانید:

این مطلب را پسندیدید؟ کمک مالی شما به ما این امکان را خواهد داد که از این نوع مطالب بیشتر منتشر کنیم.

آیا مایل هستید ما را در تحقیق و نوشتن تعداد بیشتری از این‌گونه مطالب یاری کنید؟

.در حال حاضر امکان دریافت کمک مخاطبان ساکن ایران وجود ندارد

توضیح بیشتر در مورد اینکه چطور از ما حمایت کنید

نظر بدهید

در پرکردن فرم خطایی صورت گرفته

نظرها

نظری وجود ندارد.