ارتباط ناشناخته. ارتباط بدون سانسور. ارتباط برقرار نمی‌شود. سایت اصلی احتمالاً زیر سانسور است. ارتباط با سایت (های) موازی برقرار شد. ارتباط برقرار نمی‌شود. ارتباط اینترنت خود را امتحان کنید. احتمال دارد اینترنت به طور سراسری قطع شده باشد. ادامه مطلب

زیر تاج تیسفون: بازخوانی شکوه و زوال ساسانی در امتداد اندیشه ایرانشهری

حسین نوش‌آذر - در تازه‌ترین اثر مسعود کدخدایی رگه‌هایی از ناسیونالیسم رضاشاهی را می‌توان تشخیص داد و با این حال نویسنده ضمن تأکید بر شکوه ایران، با نقد زوال داخلی و تعاملات جهانی، از ناسیونالیسم فاصله گرفته و با رویکردی ایرانشهری، هویت تمدنی ایران را جشن می‌گیرد و در همان حال تلاش می‌کند از آموزه‌هایی برای امروز غافل نماند.

«زیر تاج تیسفون» تازه‌ترین اثر مسعود کدخدایی یک رمان تاریخی با سویه‌های حماسی و تراژیک است که داستان پادشاهی ساسانی را از اوج شکوه انوشیروان تا زوال خسرو پرویز روایت می‌کند.

حرف اصلی و جانمایه‌ی کلام نویسنده در این داستان، ناپایداری قدرت، فریبندگی تاج و تخت، و پیامدهای جاه‌طلبی و خودستایی است. داستان از طریق سرنوشت بهرام چوبین، گُردیه، خسرو پرویز و شیرویه نشان می‌دهد که شکوه ظاهری پادشاهی و پیروزی‌های نظامی، در برابر نیرنگ، خیانت و چرخش روزگار شکننده است. باور به جاودانگی قدرت، همانند خسرو که خود را «شاه جاویدان» می‌خواند، به سقوط منجر می‌شود. گُردیه، با هوش و چاره‌‌جویی، نماد انعطاف و بقا در میان توطئه‌هاست، اما حتی او در دام لبخند ناپایدار شاهان گرفتار می‌شود. نویسنده با تأکید بر نقش باور ایرانیان به تاج و نه شخص شاه، و نیز اشاره به گناهان و پشیمانی‌های خسرو در لحظه‌ی مرگ، بر این نکته تأکید می‌کند که قدرت واقعی در خرد، وفاداری به ارزش‌ها و آگاهی از سرنوشت محتوم انسانی نهفته است، نه در گنج و تخت.

شکوه و سنگینی تاج: بازنمایی عظمت ساسانی

زیر تاج تیسفون، مسعود کدخدایی، رمان، انتشارات فردوسی (سوئد، تابستان ۱۴۰۴/۲۰۲۵)

از منظر روایت‌شناسی «تاج تیسفون» ساختاری چندخطی دارد که با تأکید بر بی‌ثباتی حکومت‌ها چرخه‌ی قدرت را از تأملات انوشیروان تا سقوط خسرو به‌صورت دایره‌وار به تصویر می‌کشد. روایت با تأملات فلسفی انوشیروان آغاز می‌شود که شخصیت‌ها را به پرسش از ماهیت قدرت گره می‌زند. نبردها با کندنمایی و دوره‌های طولانی با تلخیص روایت شده‌اند که ضرباهنگی دراماتیک ایجاد می‌کند. زاویه دید سوم شخص دانای کل، گاه روان‌شناختی و گاه حماسی، با دیالوگ‌های فلسفی و مویه‌های گُردیه یک اثر چندصدایی را شکل می‌دهد. شخصیت‌ها قهرمانانی تراژیک‌اند: هرمزد با دادگری خشن، بهرام با جاه‌طلبی، و خسرو با غرور. گُردیه، به‌عنوان زنی جنگجو، کلیشه‌های جنسیتی را شکسته و عاملیت زنانه را به روایت مردانه قدرت می‌افزاید. تاج تیسفون نماد دوگانگی شکوه و سنگینی قدرت است و تصاویر آتشکده‌ها در تقابل با خونریزی، نظم و هرج‌ومرج را نشان می‌دهند. بر اساس الگوی پروپ[۱]، گُردیه قهرمان، بهرام ضدقهرمان، و تاج شیء ارزشمند است، با کنش‌هایی چون نقض قانون، مجازات و بازگشت تعادل. پیش‌گویی‌ها حس تقدیرگرایی را تقویت می‌کنند، اما با تصادف‌های تاریخی مثل مرگ بهرام در تضادند و جبر و تصادف را به چالش می‌کشند. رمان با ترکیب تکنیک‌های حماسی-تاریخی و مدرن، ساختاری پلی‌فونیک خلق می‌کند که به تاریخ وفادار است و قدرت را از یک منظر انتقادی بازخوانی می‌کند. با وجود ضعف در شتاب‌گیری پایان‌بندی، قوت اثر به نظر نگارنده در مجموع در ترسیم چرخه قدرت به‌عنوان تراژدی انسانی است.

گُردیه: عاملیت زنانه در قلب قدرت

در «زیر تاج تیسفون»، شخصیت‌ها به چهار گروه اصلی تقسیم می‌شوند که شامل حدود ۳۵ تا ۴۰ شخصیت کلیدی و فرعی است. گروه اول، حاکمان و شاهان، شامل انوشیروان ساسانی، پادشاه فیلسوف‌منشی که با تأملاتش درباره قدرت داستان را آغاز می‌کند؛ هرمزد چهارم، جانشین او با ترکیبی از دادگری و خشونت؛ خسرو پرویز، پسر هرمزد که با غرور به قدرت می‌رسد و سقوط می‌کند؛ شیرویه، پسر خسرو که با شاه‌کشی نماد فروپاشی اخلاقی ساسانیان است؛ و بهرام چوبین، سردار تراژیک و شورشی علیه خسرو. گروه دوم، شخصیت‌های نظامی و سیاسی، شامل گُردیه، خواهر شجاع بهرام که با خرد وارد عرصه قدرت می‌شود؛ گُستَهم و بِندوی، سرداران خائن به خسرو؛ خرّاد برزین، مشاور حیله‌گر خسرو؛ و یلان‌سینه و آذرگشسپ، یاران وفادار بهرام. گروه سوم، دشمنان خارجی، شامل ساوه‌شاه، فرمانده ترک شکست‌خورده توسط بهرام؛ قیصر روم (موریکیوس)، متحد و سپس دشمن خسرو؛ و خاقان چین که به بهرام خیانت می‌کند. گروه چهارم، شخصیت‌های نمادین و فرعی، شامل پیرزن اخترشناس، نماد تقدیر؛ قولون، قاتل کینه‌توز بهرام؛ مریم، همسر رومی خسرو که قربانی حسادت شیرین می‌شود؛ و شیرین، معشوقه خسرو و نماد عشق و فتنه. حدود ۱۰ شخصیت اصلی، ۱۵ تا ۲۰ شخصیت فرعی مؤثر و ۱۰ شخصیت نمادین یا گذرا، در مجموع ۲۰ شخصیت محوری یا نیمه‌محوری را شکل می‌دهند که روایت را پیش می‌برند.

در این میان گُردیه در این رمان تاریخی به‌عنوان شخصیتی برجسته، نمادی از عاملیت زنانه است که با شجاعت، خرد، و استقلال در بستری مردسالار و پرآشوب دربار ساسانی عمل می‌کند. او نه‌تنها به‌عنوان خواهر بهرام چوبین و سپس همسر خسرو پرویز حضوری فعال دارد، بلکه علاوه بر فرماندهی شبستان یا همان حرمسرا، فرمانده‌ی چهار فرمانده «سردارِ سالار» در چهارگوشه‌ی ایران می‌شود که هر کدام دوازده هزار سوار زیر فرمان دارند. گردیه با نبرد با ترکان در مرو، و تصمیم‌گیری‌های استراتژیک، مانند قتل گُستهم برای حفظ وحدت با خسرو، نقش محوری در تحولات سیاسی و نظامی ایفا می‌کند. او از کلیشه‌های سنتی زنان در روایت‌های تاریخی فراتر می‌رود؛ او با احتیاط و هوشیاری، پیشنهاد ازدواج خاقان را به تأخیر می‌اندازد و با نمایش اقتدار در بزم و بازسازی نبرد، جایگاه خود را به‌عنوان فرمانده و سرپرست شبستان تثبیت می‌کند. این عاملیت زنانه، که توأمان با وفاداری به هویت انسان ایرانی و توانایی تأثیرگذاری بر سرنوشت امپراتوری همراه است، گُردیه را به شخصیتی چندوجهی و الهام‌بخش تبدیل می‌کند که محدودیت‌های جنسیتی را درهم می‌شکند.

نقد قدرت: از جاه‌طلبی تا زوال داخلی

این رمان تاریخی، که روایتگر دوران ساسانی از انوشیروان تا خسرو پرویز است، به‌خوبی معیارهای یک اثر تاریخی موفق را برآورده می‌کند. با توصیفات زنده از کاخ تیسفون، آیین‌های زرتشتی، و نبردهای حماسی مانند پیروزی بهرام چوبین بر ساوه‌شاه، تاریخ را به شکلی انسانی و ملموس بازآفرینی می‌کند و از حالت خشک اسنادی خارج می‌سازد.

مسعود کدخدایی، نویسنده

تعادل میان واقعیت و تخیل در آن حفظ شده؛ شخصیت‌های تاریخی مانند انوشیروان و هرمزد با ویژگی‌های مستند ترسیم شده‌اند، اما تخیل نویسنده در خلق دیالوگ‌ها و دسیسه‌هایی مانند نقش خرّاد برزین، روایتی پرکشش خلق کرده است، هرچند پیشگویی‌های مکرر ممکن است اعتبار تاریخی را کمی تضعیف کند. رمان روح زمانه‌ی ساسانی را با بازنمایی آیین‌ها، روابط طبقاتی، و ارزش‌هایی مانند دادگری به‌دقت منتقل می‌کند و خواننده را به درک احساسات و اندیشه‌های مردم آن دوران رهنمون می‌سازد.

رمان با طرح مضامین جهانی مانند تنهایی قدرت، جاه‌طلبی، و چالش‌های اخلاقی، پلی میان گذشته و حال ایجاد کرده و دغدغه‌های امروزی مانند اخلاق در سیاست را در آینه‌ی تاریخ بازتاب می‌دهد. شخصیت‌های چندلایه، از انوشیروان تأمل‌گر تا گُردیه شجاع، با عمق روان‌شناختی و دیالوگ‌های عاطفی، حس همذات‌پنداری را در خواننده برمی‌انگیزند. از منظر نقد ادبی، ساختار منسجم، زبان شاعرانه، و خلاقیت در آمیختن تاریخ و تخیل، اثر را جذاب کرده است. از دیدگاه تاریخ‌نگاری و فلسفه‌ی تاریخ، رمان با وفاداری نسبی به وقایع و تحلیل هوشمندانه‌ی زوال ساسانیان، بینش عمیقی ارائه می‌دهد. همچنین، با ترسیم روابط اجتماعی و جذابیت‌های هنری، مانند صحنه‌های دراماتیک فرار خسرو یا نبرد گُردیه، حس زیبایی‌شناختی خواننده را ارضا می‌کند و به‌عنوان اثری موفق، گذشته را زنده، معنادار، و مجذوب‌کننده می‌سازد.

 در حدفاصل بین تاریخ و تخیل

تاریخ‌نویسی در دوران رضاشاه (۱۳۰۴-۱۳۲۰) اغلب با تأکید بر شکوه گذشته‌ی ایران، به‌ویژه دوره‌ی هخامنشی و ساسانی، و تقویت حس ملی‌گرایی برای تحکیم هویت ملی و مشروعیت رژیم پهلوی همراه بود. این نوع تاریخ‌نویسی معمولاً بر عظمت پادشاهان، پیروزی‌های نظامی، و یکپارچگی ایران تأکید داشت و گاهی واقعیات تاریخی را به نفع روایت‌های حماسی و میهن‌پرستانه ساده‌سازی یا بازنویسی می‌کرد. پرسش این است که آیا مسعود کدخدایی در این اثر در امتداد ناسیونالیسم ایرانی حرکت می‌کند؟

رمان با توصیفات مفصل از کاخ تیسفون، تاج، تخت زرین، فرش بهارستان، و درفش کاویانی، تصویری باشکوه از امپراتوری ساسانی ارائه می‌دهد. این توصیفات، که بر عظمت و جلال دربار تأکید دارند، شباهت‌هایی با تاریخ‌نویسی ناسیونالیستی دوران رضاشاه دارد. تأکید بر دفاع از مرزها و یکپارچگی ایران، هم‌راستا با مضامین ناسیونالیستی است که در دوران رضاشاه برای ترویج ایده‌ی ایران قدرتمند و متحد استفاده می‌شد. با این حال، رمان از روایت صرفاً حماسی و یک‌جانبه‌ی ناسیونالیستی فاصله می‌گیرد. شخصیت‌هایی مانند انوشیروان، هرمزد، و بهرام چوبین با لایه‌های روان‌شناختی و تناقضات درونی ترسیم شده‌اند. انوشیروان از تنهایی رنج می‌برد. تنهایی او اما از جنس فرمانروایانِ یکه‌تاز و از پیامدهای قدرت است، هرمزد در دادگری و خشونت گرفتار تناقض است، و بهرام چوبین با جاه‌طلبی و پشیمانی دست‌وپنجه نرم می‌کند. این پیچیدگی‌ها و نقد ضمنی قدرت (مانند بی‌وفایی تاج و گذرا بودن شکوه) نشان می‌دهد که نویسنده فراتر از ستایش صرف پادشاهان و امپراتوری حرکت کرده و به جای یک روایت ناسیونالیستی ساده‌انگارانه، تصویری چندوجهی ارائه می‌دهد. این رویکرد با تاریخ‌نویسی دوران رضاشاه، که اغلب بر قهرمان‌سازی یک‌طرفه تمرکز داشت، تفاوت دارد. در تاریخ‌نویسی رضاشاهی، تمرکز معمولاً بر مردان و پادشاهان بود و زنان کمتر نقشی محوری داشتند. گُردیه اما نه‌تنها در میدان نبرد، بلکه در تصمیم‌گیری‌های سیاسی و دیپلماتیک نقشی کلیدی ایفا می‌کند. علاوه بر این رمان به‌جای تمرکز صرف بر پیروزی‌های خارجی، به عوامل داخلی زوال امپراتوری ساسانی، مانند خیانت‌های درباری (گُستهم و بِندوی)، ضعف خسرو، و جاه‌طلبی بهرام، توجه نشان می‌دهد. این نقد درونی، که به تحلیل علل سقوط ساسانیان می‌پردازد، از روایت‌های ناسیونالیستی دوران رضاشاه، که اغلب بر عظمت ایران و نادیده گرفتن ضعف‌ها تأکید داشتند، فاصله می‌گیرد. برای مثال، صحنه‌ی کور شدن هرمزد و کشته شدن خسرو توسط شیرویه، تصویری از فروپاشی ناشی از ضعف‌های داخلی ارائه می‌دهد، نه صرفاً تهاجم خارجی.

 همکاری خسرو با قیصر روم و پیوند با مریم، همراه با حضور شخصیت‌هایی مانند قیس تاجر عرب، نشان‌دهنده‌ی نگاهی بازتر به تعاملات فرهنگی و سیاسی با جهان خارج است. این رویکرد با تاریخ‌نویسی ناسیونالیستی رضاشاهی، که اغلب بر خودبسندگی ایران و تقابل با بیگانگان تأکید داشت، تفاوت دارد. رمان به جای دشمنی مطلق با غیرایرانیان، دیپلماسی و تعامل را نیز به تصویر می‌کشد، که طبعاً نشانه‌ای از فاصله گرفتن از ناسیونالیسم افراطی‌ست و با این‌حال این رمان به‌وضوح بر شکوه امپراتوری ساسانی، دادگری پادشاهان، آیین زرتشتی، و وحدت سرزمینی ایران تأکید دارد، که همگی از ارکان اصلی اندیشه‌ی ایرانشهری‌اند. توصیفات باشکوه کاخ تیسفون، نقش درفش کاویانی، و تمرکز بر دفاع از ایران در برابر دشمنان خارجی، هم‌راستا با روایت‌های ایرانشهری است که نه‌تنها هویت ایرانی را جشن می‌گیرد، بلکه به تحلیل انتقادی تاریخ و درس‌های آن برای امروز نیز می‌پردازد.

در یک نگاه کلی

در یک نگاه «زیر تاج تیسفون» نوشته مسعود کدخدایی اثری است که هم وفادار به تاریخ است و هم خلاق در روایت. موفقیت آن نه در بازتولید صرف عظمت ساسانیان، که در انسان‌سازی تاریخ و ارائه درس‌هایی برای امروز است. این رمان نشان می‌دهد که قدرت، حتی در اوج شکوه، بی‌ثبات است و بقای واقعی در خرد و ارزش‌های انسانی نهفته است.

این رمان در میان آثار مسعود کدخدایی جایگاه ویژه‌ای خواهد یافت. در آینده اگر دیده و خوانده شود، با توجه به مختصات دورانی که در آن زندگی می‌کنیم احتمالا بحث‌برانگیز خواهد بود.

این رمان نه یک روایت ناسیونالیستی ساده است و نه یک نقد رادیکال به تاریخ ایران. توانایی آن در حفظ این تعادل ظریف،ممکن است آن را هدف مجادلاتی قرار دهد، به ویژه در دورانی که بازتعریف هویت تاریخی به مسئله‌ای حساس تبدیل شده است. شاید بزرگترین دستاورد کدخدایی این باشد که نشان داده می‌توان هم عاشق تیسفون بود و هم از پوسیدگی‌های آن برحذر ماند. این همان پیچیدگی‌ است که آثار بزرگ ادبیات جهان را ماندگار می‌کند و قطعا در چارچوب آموزه‌های ایدئولوژیک یا رویکردهای سیاسی نمی‌گنجد.

پانویس:

[۱] الگوی پروپ، مدل روایت‌شناختی ولادیمیر پروپ است که داستان‌های عامیانه را به ۳۱ کنش یا نقش روایی تقسیم می‌کند، مانند نقض قانون، مجازات، یا بازگشت تعادل. این الگو شخصیت‌ها را در نقش‌هایی مثل قهرمان، ضدقهرمان، یا یاری‌رسان تحلیل می‌کند و ساختار روایت را بر اساس کنش‌های کلیدی بررسی می‌کند. (در این زمینه رجوع کنید به این کتاب)

بیشتر بخوانید:

این مطلب را پسندیدید؟ کمک مالی شما به ما این امکان را خواهد داد که از این نوع مطالب بیشتر منتشر کنیم.

آیا مایل هستید ما را در تحقیق و نوشتن تعداد بیشتری از این‌گونه مطالب یاری کنید؟

.در حال حاضر امکان دریافت کمک مخاطبان ساکن ایران وجود ندارد

توضیح بیشتر در مورد اینکه چطور از ما حمایت کنید

نظر بدهید

در پرکردن فرم خطایی صورت گرفته

نظرها

نظری وجود ندارد.