دیدگاه
راه کارهای متفاوتِ نیروهای سیاسی در ایران امروز
علیرضا بهتویی – اینک در ایران و فضای ایرانی چهار نیروی متفاوت در صحنهاند و سیاست ورزی میکنند. هر یک چه میکنند و چه میگویند؟


راستهای افراطی حاکم اسرائیل، پس از کشتار و جنایات بی امان در غزه و سالها آزار مردم فلسطین، با حمله به ایران تلاش دارد، ویرانهای از ایران بسازند، نگاهها را از جنایاتِ در غزه منحرف و ادامه حضورشان در حاکمیت را ممکن کنند. این جنگِ نکبت بار بیش از هر چیز، مردم بی پناه و فرزندان آنها را قربانی میکند. وزیر دفاع اسرائیل هشدار داده که مردم غیر نظامی ایران، «بهای حملاتِ موشِکی به شهرهای اسرائیل» را خواهند پرداخت.
در ایرانِ امروز، مثل سایر جوامع دیکتاتوری، چهار نیروی متفاوت در صحنهاند و سیاست ورزی میکنند.
اول – تندروهای حکومتی
اینان دست بالا را در قدرت سیاسی و تصمیم گیریها دارند. نتیجه سالها تفوق آنها در حاکمیت و سیاستهای سرکوبگرانه آنان، ورشکستگی، فقر و ویرانیِ ایران است. چپاول منابع کشور و فساد سیستماتیک، سرکوب و به زندان انداختنِ هر منتقد دلسوزی و هم چنین تداوم سیاست نابخردانه خارجی آنها و شکستِ سالها تلاش برای استقرار امپراطوری شیعه در منطقه، حکومت در ایران را به ضعیفترین موقعیت اش کشانده است. راستهای حاکم بر اسرائیل با اشراف بر این ضعف، با حملات نظامی بی وقفه و ویرانگر در روزهای گذشته، سرنوشتِ کشور را به مخاطره کشاندهاند.
بی برنامگی و ضعفِ تمام عیار تندروهای حاکم، بی کفایتی تام و تمام آنها در عرصههای سیاسی، امنیتی، اقتصادی و نظامی در این روزها بیش از گذشته در معرض تماشای مردم ایران و جهانیان قرار گرفته است. مردم ایران میبینند که علیرغم برنامههای گسترده تندروها در سرکوب منتقدان، تحمیل حجاب اجباری و ایجاد محیط رعب و وحشت در کشور، کمترین عرضه را در دفاع از مرزهای کشور، اداره اقتصاد کشور و تامین امنیت مردم و حق حاکمیتِ ایران را ندارند. اصرار آنان بر ادامه سیاستهای اقتدارگرایانه در زمینه داخلی و ماجراجویی در عرصه بین المللی، جان و مال مردم ایران و سرنوشت کشور را به مخاطره جدی کشانده است. علیرغم آن که میدانند به لحاظ امنیتی، اقتصادی و نظامی فوق العاده ضعیف هستند، اما با رجز خوانیهای تو خالی، هم چنان به ادامه جنگ و گسترش تنش در عرصه بین المللی ادامه میدهند.
دوم – میانه روهای حکومتی
این بخش از افراد درون و پیرامون حکومت، به درستی، حمله تجاوز کارانه اسرائیل به ایران را از آغاز محکوم کردند. اما گروهی از این میانه روهای حکومتی، با شعارهای تند و تیزِ دفاع از «جنگ میهنی»، تمام قد پشت سیاستِ تند روهای حکومتی قرار گرفتند و در ولایتِ آنان ذوب شدند (برای نمونه نگاه کنید به مواضع، محمد رضا جلایی پور). از میان رفتنِ خطِ مرز میان اینها و تند روهای حکومتی، اعتبار و آبروی آن را به خطر جدی میاندازد و از نقشی که در آینده ایران میتوانند ایفا کنند، باز میدارد.
گروه دیگری از میانه روهای حکومتی اما، در چهار چوبِ همان میانه روی حکومتی، به سیاستی دیگر و مستقل رو آوردهاند. برای نمونه سردار حسین علایی گفته است: به جای آن که نیروهای امنیتی – نظامی را به مشغولیتهایی «مانند کنترل حجاب و مقابله با سگ گردانی» مشغول کنید، آنها را به دنبال «کشفِ قرارگاههای اطلاعاتی و عملیاتی موساد در داخل ایران و کامیونهای حاومی پهپادهای اسرائیلی و کوادکوپترها» بفرستید. و در عین حال توصیه کرده: «از دیپلماسی برایِ نیل به یک توافق حداقلی سریع، کوتاهمدت، محدود، اما نجاتبخش بهره گیری کنید. با بهره گیری از دیپلماسی پنهان با آمریکا جنگ را متوقف کنید. هزینه این کار کمتر از خسارات تداوم جنگ است، یک توافق کوچک، بهتر از یک جنگ بزرگ و پر تلفات است، اتخاذ یک سیاست هوشمندانه و خردمندانه، بهتر از دست دادن سرمایههای انسانی و از بین رفتن زیرساختهای کشور است».
میانه روهای حکومتی با ارتباطاتی که در دستگاه حکومتی دارند، میتوانند این خطِ دوم را در سیاست عمومی کشور، تقویت کنند، ابتکارِ عمل را از دست تند روها در آورند و آتش بس و صلح را ممکن کنند.
سوم- اپوزیسیون راست افراطی
این نیرو که تشکیلاتی در ایران ندارد و سخن گویانش در ایران هم محدود به اندک چهرههایی مثل مهدی نصیری است، تمام قد به دفاع از تجاوز اسرائیل برخاسته است.
آقای رضا پهلوی در خارج از ایران، با صدورِ بیانیهای در این روزها، از مردم زیرِ فشار بمبارانهای اسرائیل از یک سو و سرکوب نیروهای امنیتی از سوی دیگر، میخواهد که «به خیابانها بریزند، کار را تمام کنند، حکومت را سرنگون و سلطنت را به ایران باز گردانند». مواضع این گروه در این روزها، با دفاعِ از جنایات جنگیِ بد نامترین متجاوزین، به نمایشِ مسخرهای از ناسیونالیسم اقتدارگرایِ خارج نشین تبدیل شده است.
چهارم – اپوزیسیون جمهوری خواه و دمکرات
این نیرو در این میان تلاش کرده است تا صدای سوم باشد. هم در برابر، زجز خوانیهای جنگ طلبانه ویرانگرِ تند روهای حکومتی بایستاد و هم تجاوزِ وحشیانه اسرائیل را محکوم کند. در برابر اپوزیسیونِ اقتدار گرای سلطنت طلب هم میگوید: ما مردم، وقتی برای زندگی آزاد و شایسته مبارزه میکنیم، نه با امید و دل بستن به نیروی خارجی، بلکه با اتکا به نیروی خودمان تلاش خواهیم کرد. متجاوزی که مرگ و ویرانی را بر کشورِ ما تحمیل کرده، ترس و نگرانیِ شبانه روز را برای فرزندانِ ما به وجود آورده، نمیتواند «ناجی» ما باشد. نجات ایران از جنگ، از استبداد و ورشکستگی اقتصادی، وظیفه و کارِ خودِ ماست. انعقاد آتش بس، استقرار صلح و ترک مخاصمه بی معنا با جهانِ پیرامون، خواست مبرم ما در لحظه کنونی و ضامن شکوفایی ایران در آینده است.
عکس العملِ مفتضحانه تند روهای حکومتی در این جنگ، درست مثل موقعیتی است که ژنرالهای حاکمِ دیکتاتور در آرژانتین در سال ۱۹۸۲ در آن درگیر شدند. شکستِ تحقیرآمیز در آن جنگ، تبدیل به نقطه عطفی در پایان دیکتاتوری نظامی در آرژانتین شد. بی اعتباری ژنرالها و زیر سوال رفتن جدی مشروعیتِ آنان، روند گذار به دمکراسی در آرژانتین را آغاز کرد.
مردم ایران با همیاری، همدلی و کمک به یکدیگر، تلاش دارند رنجِ این روزهای دشوار را کم تر کنند. بیانِ خواستِ یکصدایِ برقراری آتش بس از سوی نیروهای دلسوز کشور، فشار به تندروهای حکومتی و فعال شدن ابزارها و ابتکارهای دیپلماتیک برای پایان دادن به این کشتار و ویرانی، هم میتواند از ادامه نکبتِ امروزین در ایران جلوگیری کند و هم در آینده نزدیک، امکانِ پیشبردِ تحولاتِ مثبتی در ایران را فراهم میآورد.
نظرها
نظری وجود ندارد.