ارتباط ناشناخته. ارتباط بدون سانسور. ارتباط برقرار نمی‌شود. سایت اصلی احتمالاً زیر سانسور است. ارتباط با سایت (های) موازی برقرار شد. ارتباط برقرار نمی‌شود. ارتباط اینترنت خود را امتحان کنید. احتمال دارد اینترنت به طور سراسری قطع شده باشد. ادامه مطلب

هنگام تفکیک قطعی صف‌هاست

بیانیه‌ی جمعی علیه جنگ، جنگ‌طلبی، و امید بستن به حمله‌ی خارجی

بیش از ۳۰۰ تن از اقشار مختلف مردم و فعالان مدنی و سیاسی، بیانیه‌ی جمعی علیه جنگ، جنگ‌طلبی، و امید بستن به حمله‌ی خارجی را امضا کردند. به گفته منتشر کنندگان: «این بیانیه دعوت به اندیشه بر مسئولیت و عاملیت در وضعیت خطیر کنونی است. با امضای خود همگان را به تلاش برای گشودن مسیری بدیل فرامی‌خوانیم، بدیل در مقابل جنگ‌طلبی رژیم و آنانی که به حمله‌ی خارجی امید بسته‌اند و مشوق آن شده‌اند.» متن کامل بیانیه را در ادامه خواهید خواند.

جنگ درگرفته است. هر جنگی زمینه‌ای دارد، اما روا نیست با برجسته‌ کردن این یا آن عامل زمینه‌ای از عامل مستقیم و برانگیزنده‌ی آن غافل شویم که اگر چنین کنیم همه‌ی جنگ‌ها اجتناب‌ناپذیر می‌شوند‌، زیرا همه‌ی آنها علت یا علت‌هایی زمینه‌ای دارند. عامل بی‌واسطه‌‌ای که امکان اجتناب‌پذیری را در جنگ کنونی زایل کرده است، حمله‌ی اسرائیل به ایران است. این حمله با اطلاع، و دست کم از نظر تبادل اطلاعات و پیشبرد آن با استفاده از «تجهیزات عالی آمریکایی» (ترامپ در گفت‌گو با اکسیوس) با مشارکت ایالات متحده‌ی آمریکا انجام شده و مورد ستایش رئیس جمهوری آن قرار گرفته است.

دست‌آویز اسرائیل برای حمله، مقابله با تهدید اتمی از سوی دولت ایران است. فراموش نکنیم که اسرائیل کشوری است که خود یک برنامه‌ی هسته‌ای نظامی مخفی را پی گرفته، به پیمان منع گسترش سلاح‌های اتمی (NPT) نپیوسته،  همین اکنون در حال پیشبرد بزرگترین آدم‌کشی قرن است، و به گستاخی و یاغی‌گری در مناسبات بین‌المللی شهرت دارد. پس آخرین کشوری است که حق دارد درباره‌ی برنامه‌ی هسته‌ای دیگران نظر دهد، چه رسد به آنکه علیه آن –و در مورد ایران در واقع به بهانه‌ی آن− دست به اقدام نظامی زند.

حکومت ولایی ایران که قدرت‌نمایی‌اش در برخورد سرکوبگرانه با زنان، کارگران، بازنشستگان، دانشجویان، روشنفکران و دیگر خواهندگان آزادی و عدالت و رفع تبعیض است، در برابر موج حملات اسرائیل که ممکن است با همدستی مستقیم آمریکا به زودی گسترش یابد، ناتوان است، با وجود این بر طبل جنگ می‌کوبد.

رژیم ولایت فقیه برای بقا، توکّل به اورانیوم کرد. آنچه ابتدا ایده‌ای در استراتژی بقا بود، به تدریج شاخ و برگ پیدا کرد؛ گِرد آن یک دستگاه عظیم امنیتی و تکنولوژیک و اقتصادی ایجاد شد. طبقه‌ی حاکم از آن سهمبر شد و وقتی که پای تحریم‌ها پیش آمد، به کاسبی از آن رو آورد: با قاچاقچی‌گری در صادرات و واردات، کشیدن روی قیمت‌ کالاها در رأس شبکه‌ی تولید و توزیع و افزودن بر شدت استثمار به بهانه‌ی مشکلات کشور. کیش اورانیوم و تشکیلات غنی‌سازی آن در کانون همتافته‌ی نظامی-ایدئولوژیک-اقتصادیِ اقتدار ولایی قرار گرفت. رژیم هست و نیست کشور را به غنی‌سازی گره زد. نتیجه‌ی آشکار غنی‌سازی اورانیوم، فقیرسازی کشور و فقیرترسازی محرومان شد. منافع اقتصادی و امنیتی دستگاه حاکم نیروی ماندی را ایجاد کرد که باعث شد رهبری رژیم نتواند موقعیت وخیمی را که در دوره‌ی اخیر به آن گرفتار شده، دریابد.   و اینک می‌رود که با جنگ‌طلبی‌اش کشور را در معرض ضربه‌هایی جبران‌‌ناپذیر قرار دهد.

اما از زاویه‌ی‌ مسئولیت و عاملیتِ جامعه‌ی مدنی و نیروهای سیاسی خواهنده‌ی آزادی و عدالت و صلح نیز باید به مسئله نگریست. افسوس که در فضای همگانی موضوع برنامه‌ی هسته‌ای به یک موضوع عمده تبدیل نشد. از علت‌های این امر می‌توان به ضعف حساسیت نسبت به موضوع نظامی‌گری هسته‌ای، به موضوع محیط زیست، به موضوع جنگ به طور کلی، آلودگی به پندار ملی‌گرایانه‌ی «حق مسلم هسته‌ای» و همچنین ضعف نظری و تحلیلی در تشخیص جایگاه کیش اورانیوم در دستگاه سرکوب و اقتصاد سیاسی رژیم اشاره کرد.

می‌بایست از ابتدا برنامه‌ی هسته‌ای را به موضوع بحث و روشنگری در پهنه‌ی همگانی تبدیل می‌کردیم، می‌بایست مدام ربط غنی‌سازی اورانیوم و فقیرسازی کشور را برجسته می‌کردیم،  می‌بایست تلاش می‌کردیم هر اعتراضی را به فقر و محرومیت به این موضوع نیز گره می‌زدیم، می‌بایست در مقاطع مناسب خواهان همه‌پرسی درباره‌ی برنامه‌ی هسته‌ای می‌شدیم، برنامه‌ای که رژیم هست و نیست کشور را به آن گره زده است. اکنون باید این غفلت را جبران کنیم.

جنگ فضا را تیره و تار و در همان حال قطبی می‌سازد. رژیم فضا را به گونه‌ی همیشگی خود، قطبی می‌کند و خود را در قطب مدافع کشور و پیروز جنگ می‌نشاند. با رژیم نباید همراه شد و مدام باید جنگ‌طلبی آن، شکست برنامه‌های اقتدارطلبانه‌ی آن در منطقه و دون‌صفتی‌اش را در قلدرمنشی در برابر مردم یادآور شد. اما تلاش دیگری هم برای قطبی‌سازی صورت می‌گیرد که نسخه‌ی بدیل جنگ «حق علیه باطل» رژیم است. در این نسخه‌ی بدیل، نتانیاهو و ترامپ در مقام «حق» قرار می‌گیرند. تکرار مداوم اینکه مردم از سر استیصال به حمله‌ی خارجی امید بسته‌اند، چیزی از سفاهت این نسخه‌ی بدیل نمی‌کاهد. مردم ما  از آستانه‌ی انقلاب مشروطیت تا کنون مدام برای آزادی و برابری رزمیده‌اند. این دون شأن آنان است که چشم امیدشان به آدم‌کشان، اقتدارگرایان، نژادپرستان و دشمنان دموکراسی و برابری انسان‌ها باشد.

اغتشاش در صف‌بندی‌ها −که پیشینه‌ای دراز دارد و همه دست کم به لحاظ کم‌کاری در اندیشه‌ورزی انتقادی بر موضوع در آن سهم داریم− اکنون بسیار خطرانگیز شده است. باید قاطعانه به تفکیک صف‌ها اهتمام ورزیم و در باره‌ی  مسائل پدیدآورنده‌ی این وضعیت روشنگری کنیم. ما همه را فرا می‌خوانیم در این باره نظر دهند، آن هم با تمرکز بر موضوعِ جنگی که درگرفته. پرسش اصلی، پرسش درباره‌ی مسیر دست‌یابی به صلح و آزادی است.

خواست‌های مشخص ما:

  • پایان دادن به جنگ: تلاش برای فشار بر رژیم، و فشار بین‌المللی بر اسرائیل و ایالات متحده‌ی آمریکا و دیگر متحدانشان در امر پیشبرد جنگ
  • پایان دادن به برنامه‌ی جنون‌آمیز هسته‌ای: در این رابطه طرح مداوم لزوم انجام همه‌پرسی در مورد آن
  • تحکیم پیوند میان نیروهای خواهان پایان دادن به رژیم ولایی با اتکا به مردم و بر بنیاد هنجارهای آزادی و برابری و رفع تبعیض.

در سیاست بدیلی که ما خواهان تحکیم آن هستیم، اصل بر همسازی وسیله و هدف است. از نظر ما جنگ و امید بستن به نیروی جنگی خارجی قطعاً نمی‌تواند با هدف آزادی و عدالت و استقلال همخوان باشد.

۲۴ خرداد ۱۴۰۴ / ۱۴ ژوئن ۲۰۲۵

در همین زمینه:

این مطلب را پسندیدید؟ کمک مالی شما به ما این امکان را خواهد داد که از این نوع مطالب بیشتر منتشر کنیم.

آیا مایل هستید ما را در تحقیق و نوشتن تعداد بیشتری از این‌گونه مطالب یاری کنید؟

.در حال حاضر امکان دریافت کمک مخاطبان ساکن ایران وجود ندارد

توضیح بیشتر در مورد اینکه چطور از ما حمایت کنید

نظر بدهید

در پرکردن فرم خطایی صورت گرفته

نظرها

نظری وجود ندارد.