ارتباط ناشناخته. ارتباط بدون سانسور. ارتباط برقرار نمی‌شود. سایت اصلی احتمالاً زیر سانسور است. ارتباط با سایت (های) موازی برقرار شد. ارتباط برقرار نمی‌شود. ارتباط اینترنت خود را امتحان کنید. احتمال دارد اینترنت به طور سراسری قطع شده باشد. ادامه مطلب

درباره‌ی تجاوز نظامی اسرائیل به ایران: «باید جرات داشت و تمام حقیقت را بیان کرد»

مراد فرهادپور - این جنگ به احتمال قوی بر اساس توانایی اقتصادی دو طرف شاید چندان به طول نینجامد ولی روشن است که فردای روز آتش‌بس دست جمهوری اسلامی در دستگیری و اعدام مخالفان بسیار بازتر خواهد بود.

۱.

همه‌ی جهان باید تجاوز نظامی بی‌دلیل نظامی اسرائیل به ایران را محکوم و از حق ایران برای دفاع از خود حمایت کنند. اسرائیل به واقع غده‌ای سرطانی و حکومتی سراپا استعماری است که بعد از جنگ جهانی دوم توسط قدرت‌های غربی ساخته شد، آن هم نه به خاطر احساس گناه از کشتار شش میلیون یهودی که این قدرت‌ها هرگز عملی علیه آن انجام نداده‌اند بلکه برای باز گذاشتن راه دخالت و جنگ‌افروزی در منطقه‌ی حساس و نفت‌خیز خاورمیانه. اکنون این سگ هار که مهارش از دست اربابانش نیز خارج شده است می‌خواهد کل منطقه را به آتش کشد. اسرائیل ایمنی خود را در ناامنی و بحرانی بودن وضع بقیه‌ی کشورها می‌جوید و می‌خواهد همه‌ی دولت‌ها را بسان سوریه ضعیف و ناتوان سازد تا بتواند هر جا و هر وقت هر کاری دلش خواست بکند و نگران پیامدهای آن هم نباشد. این هدفی است که تا به امروز دولت‌های اروپایی و آمریکا از آن حمایت کرده‌اند. هفتاد سال اشغال‌گری و دامن زدن به ده‌ها جنگ و دست یازیدن به انواع ترورهای دولتی فقط بخشی از کارنامه‌ی این دولت استعماری است که اکنون دو سال است در برابر چشم دولت‌های اخته‌شده دست به نسل‌کشی زده و نزدیک به صد هزار فلسطینی را در غزه به بهانه‌ی کشتار هفت اکتبر قتل‌عام کرده و تمامی باریکه‌ی غزه را به ویرانی مطلق کشانده است و این خود تصویر روشنی است از نظام جدید خاورمیانه‌ای که اسرائیل از آن دم می‌زند. پس از این همه اشغال‎‌گری، تبعیض و ستم نژادپرستانه در فلسطین و کل خاورمیانه فرود آمدن موشک‌های ایران در تل‌آویو و حیفا دل بسیاری را شاد کرده است زیرا به یهودیان و مردمان ساکن اسرائیل نشان می‌دهد که نمی‌توانند همسایگان خود را به آتش ویرانی کشند و خود همچنان که در مورد غزه دیدیم با شادی به نظاره نشینند و شراب نوشند. البته تردیدی نیست که باید همچون همیشه حساب مردمان، چه یهودی چه عرب، را از حساب دولت‌ها و سران جنگ‌افروزشان جدا کرد. اسرائیل را نمی‌توان و نباید نابود کرد و حرافی و کلی‌گویی در این مورد معنایی ندارد جز خواست کشتار ده میلیون یهودی و تکرار هالوکاست. آنچه ضروری است خواست تغییر ماهیت رژیم اسرائیل است به نحوی که مسلمان و یهودی و مسیحی و مردمان غیردیندار بتوانند در کنار هم در صلح و آرامش زندگی کنند. این با خود فلسطینی‌ها و یهودیان ساکن فلسطین است که راه‌حل دو دولت یا چیزی جز آن را انتخاب کنند. بی‌شک رسیدن به کشوری که فلسطینی و یهودی در آن زندگی کنند هدف به غایت دور و دشواری است اما نباید از یاد برد که در یک جهان خیالی به راحتی می‌شد با استفاده از ثروت عرب‌های مفت‌خور حاشیه‌ی خلیج فارس به این هدف و بسی بیش از آن دست یافت. به امید روزی که تاریخ صحنه‌ی تحقق توان‌های خلاق مردمان آزاد و برابر باشد نه عرصه‌ی تراژدی‌کمدی‌های سیاه و خون‌بار.

۲.

اما محکوم کردن جنگ‌ها و کشتارهای صهیونیست‌ها و حمایت دول غربی از آنان به هیچ وجه مستلزم خاموش ماندن در برابر کردارهای ضدمردمی جمهوری اسلامی نیست. در واقع سیاست نه جنگ و نه صلح سران جمهوری اسلامی و بازی‌های لفظی و ابهام‌آمیز آنان در ارتباط با ساختن بمب اتمی که یک روز به فتوای آقا گناه کبیره است و روز دیگر شرط لازم بقا اکنون کاملا به بار نشسته است و ثمره‌ی آن چیزی نبوده است جز جنگ، ویرانی اقتصادی و به خطر افتادن امنیت و بقای مردمانی که در سرزمینی به نام ایران زندگی می‌کنند. شعارهای کلی و توخالی در مورد محو اسرائیل از صحنه‌ی روزگار و حرف‌های احمقانه‌ی احمدی‌نژاد در نفی هالوکاست نه فقط هیچ ضرری به اسرائیل نزده است بلکه موضع صهیونیست‌ها در جهان و منطقه را تقویت کرده است. به بهانه‌ی این گزافه‌گویی‌های شبه‌دینی و شبه‌نژادپرستانه است که امروزه بمب بر سر ساکنان تهران و تبریز و شیراز فرود می‌آید. در واقع ایران‌هراسی یکی از مهم‌ترین عوامل چرخش جامعه‌ی یهودی به راست و روی کار آمدن فاشیست‌هایی چون نتانیاهو بوده است؛ بگذریم از نقش آن در پیروزی ترامپ و رشد پوپولیسم دست‌راستی در سراسر جهان. بنیادگرایی اسلامی، یهودی، هندو و … که پس از زوال شوروی و حمله‌ی نئولیبرالیسم به دستاوردهای جنبش کارگری جهان رشد و نمو یافتند جملگی آب به آسیاب هم می‌ریزند. تا آنجا که به نزاع جمهوری اسلامی با غرب مربوط می‌شود استثنایی بودن ایران در مقام سر مار یا مرکز تروریسم دولتی در جهان همیشه بهترین بهانه برای دخالت آمریکا و جنگ‌افروزی و کشتار توسط صهیونیست‌ها بوده است. این استثنا بودن همانطور که پیشتر چندین بار متذکر شده‌ام نتیجه‌ی گریزناپذیر گرفتار شدن ما در منطق ادغام و انزوا است. از جنگ علیه ترور و تسخیر عراق و افغانستان گرفته تا نسل‌کشی در غزه همه فرایندهایی می‌باشند که از رادیکالیسم توخالی اسلام سیاسی و قربانی کردن سیاست مردمی به پای ماجراجویی‌های تروریستی سود جسته‌اند.

با این حساب سیاست‌های ضدمردمی جمهوری اسلامی که جنگ عراق را نیز از یک یا دو سال به هشت سال کشانید امروزه سراپا ورشکسته شده است و حتی امنیت خود رژیم استبداد دینی آیت‌الله‌ها را به خطر انداخته است. از این رو باید بی‌هیچ تردیدی خواستار آن شد که ایران به سر میز مذاکره برگردد و با کنار نهادن کامل غنی‌سازی بهانه‌ی ادامه‌ی جنگ را از اسرائیل و آمریکا بگیرد. نباید از یاد برد که کل ماجرای هسته‌ای و همه‌ی دودوزه‌بازی‌های نظامی پشت آن هیچ نفع اقتصادی و حتی امنیتی برای ایران نداشته است. همچون بسیاری پروژه‌های دیگر ماجرای هسته‌ای نیز بهانه‌ای بوده است برای غارت ثروت مردم از سوی فرماندهای سپاه و روحانیون بلندپایه. انرژی هسته‌ای نه فقط پاک نیست و ما به دلیل داشتن نفت وگاز به آن نیاز نداریم بلکه به راحتی می‌توانیم به شیوه‌های علمی و سازگار با طبیعت از انرژی آفتاب و باد و به ویژه گرمای عمق زمین سود جوییم.

۳.

خطاب به همه‌ی سلطنت‌طلبان دست‌راستی و ملی‌گرایان فاشیست‌مشربی که در لس آنجلس و لندن به انتظار نشسته‌اند تا به یاری بمب‌های اسرائیلی راه خود را پیدا کنند و عقده‌هایشان را تسکین دهند باید گفت نه فقط جنگ هرگز زمینه‌ی مناسبی جهت پیکار مردمی برای دموکراسی، ‌آزادی و عدالت نبوده و نیست بلکه این بار چنان که در بند ۱ گفتیم روشن است که هدف تجاوز نظامی اسرائیل نه رهایی مردم ایران بلکه ضعیف کردن جمهوری اسلامی و تبدیل آن به دولتی ناتوان و برخوردار از اقتصادی ویران است. هدف همانگونه که گفته شد تبدیل ایران به سوریه است و نه تغییر رژیم. در واقع درست برعکس می‌توان با رجوع به تاریخ معاصر خودمان دید که چگونه جنگ آب به آسیاب استبداد می‌ریزد و پیکار دموکراتیک را از پا می‌اندازد. یادمان نرفته است که چگونه همه‌ی رادیکالیسم و شور انقلابی و آزادی‌خواهی مردم ایران یک سال و نیم پس از پیروزی انقلاب با شروع تجاوز عراق بر باد رفت و به واقع از سوی قدرت‌مدارانی که تازه متوجه توانایی خود در فریب توده‌ها و امکانات بازسازی دولت بورژوایی شده بودند مصادره شد. برای همین مستبدان بود که نه فقط تسخیر سفارت آمریکا (به عنوان نمونه‌ای از امپریالیسم‌ستیزی توخالی که حتی امروزه هم بسیاری از چپ‌گرایان ارتدوکس سنگش را به سینه می‌زنند) بلکه مهم‌تر از آن جنگ عراق و ایران به‌واقع یک نعمت بود. امروزه هم جانشینان بلافصل همان کسانی که جنگ را نعمت می‌دانستند به‌واقع از حمله‌ی اسرائیل دل‌شادند زیرا برای مستبدان هیچ چیزی هرگز تلخ‌تر از به پایین کشیده شدن توسط جنبش مردمی نیست. باید دانست که امروز هم تجاوز نظامی اسرائیل برای استبداد دینی ولایت فقیه نوعی نعمت است زیرا اجازه می‌دهد بار دیگر با دامن زدن به ترس از دشمن به صورت انتزاعی هرگونه صدای مخالفی را به بهانه‌ی همکاری با و جاسوسی برای اسرائیل خفه کند. همانطور که گفتیم قصد اصلی اسرائیل تغییر رژیم هم نیست ولی طنز قضیه و نکته‌ی مهم‌تر برای ما مردم و برای جنبش مدنی ضداستبداد ناممکن یا سخت‌تر شدن حتی هرگونه تغییر در رژیم است. این جنگ به احتمال قوی بر اساس توانایی اقتصادی دو طرف شاید چندان به طول نینجامد ولی روشن است که فردای روز آتش‌بس دست جمهوری اسلامی در دستگیری و اعدام مخالفان بسیار بازتر خواهد بود.

در پایان باید متذکر شد همانگونه که تاریخ نیز نشان داده است پیکارگرانی که برای آزادی و برابری می‌جنگند بر خلاف هنرمندان و جایزه‌بگیرانی که به قدرت‌های حاکم در جهان دل بسته‌اند هرگز نباید وقت و انرژی خود را صرف انتخاب میان انواع گوناگون شر سازند. باید جرات داشت و تمام حقیقت را بیان کرد زیرا در بلندمدت اگر امیدی برای بشریت باقی مانده باشد حفظ آن مستلزم جنگیدن در همه‌ی جبهه‌ها و علیه همه‌ی مستبدان و غارت‌گران و زورگویان است.

مراد فرهادپور

بیست و هفتم خرداد ۱۴۰۴

این مطلب را پسندیدید؟ کمک مالی شما به ما این امکان را خواهد داد که از این نوع مطالب بیشتر منتشر کنیم.

آیا مایل هستید ما را در تحقیق و نوشتن تعداد بیشتری از این‌گونه مطالب یاری کنید؟

.در حال حاضر امکان دریافت کمک مخاطبان ساکن ایران وجود ندارد

توضیح بیشتر در مورد اینکه چطور از ما حمایت کنید

نظر بدهید

در پرکردن فرم خطایی صورت گرفته

نظرها

نظری وجود ندارد.