پرآوازهترين ترانه «بهار عربی»
علی امینی نجفی - هدف از این نوشته کوتاه درنگی گذرا بر یکی از جوانب انقلاب تونس است با تکیه بر ترانهای که از آن دوران به یادگار ماند و در روزگار کنونی نیز همچنان ورد زبانهاست.

لطفی بوشناق تونس در ۱۰ اوت ۲۰۲۰ (عکس از یاسین گایدی / ANADOLU AGENCY / Anadolu via AFP)
این روزها از رشته جنبشهایی که به «بهار عربی» نامبردار شدند، حدود پانزده سال میگذرد. رویدادها و سرنوشتهای این انقلابهای مردمی در نوشتارها و کتابهای بسیاری بازگو شده است.
«بهار عربی» با جنبش اعتراضی مردم تونس، معروف به «انقلاب یاس» نطفه بست و سپس جرقههای آن به کشورهای همسایه، که همگی به آفت فساد و بلای استبداد دچار بودند، سرایت کرد و تا چند سال کشورهای مصر و لیبی و عراق و سوریه را به لرزه در آورد.
انقلاب در تونس با ماجرای تراژیک خودسوزی مردی بینوا به نام محمد بوعزیزی در ۱۷ دسامبر شعلهور شد و ظرف تنها حدود چهار هفته به نظام زینالعابدین بن علی پایان داد و به گریز دیکتاتور منتهی شد.
خلئی که پس از فرار دیکتاتور به جای ماند به زودی جولانگاه ماجراجویان و فرصتطلبان و سیاستمداران قدرتطلب شد؛ تندروانی از همه رنگ، از بنیادگران مسلمان تا چپگرایان افراطی، به هرج و مرجی بیکران در کشور دامن زدند. این روند ناخجسته بدانجا رسید که چیزی نگذشت بسیاری از اندیشوران و روشنفکران با تلخکامی از «شکست انقلاب» گفتند و نظام برآمده از انقلاب را حتا بدتر از نظام پیشین ارزیابی کردند، چون دو گوهر ارزنده در جامعه ناپدید شده بود: امنیت و قانونمداری، و به جای آزادی موعود هرج و مرجی بیکران، که در نبود سنت دموکراسی ریشه داشت، کشور را فرا گرفت.
دو سه سالی بعد که جوانان و روشنفکران از شور انقلابی افتاده و جامعه افسرده و خسته از هرج و مرج به یأس و حیرت فرو رفته بود، یکی از نویسندگان خوشنام و نواندیش به نام مازن الشریف شعری سرود که بسیاری آن را نوعی مویهسرایی در شکست آمال انقلاب دانستند.
مازن شریف، زاده ۱۹۷۹، نویسنده و اندیشمندی پرکار است با نگرش چپ و گرایشهای عرفانی! او به مناسبت ده سالگی انقلاب مقالهای نوشت به عنوان «انقلاب شد اما». او در این نوشته فشرده حال و هوای کشورش را، پس از بیداری از خواب خوش رؤیاهای انقلابی، به خوبی بازتاب میدهد. این نوشته را با اندکی اختصار در زیر میخوانید:
از دیدگاه خلق ما انقلاب تونس تجلی آمال و آرزوهای جوانانی بود که در پی کار و کرامت و زندگی شرامندانه بودند، که در نظام سرکوب و اختناق نابود شده و جز در نظامی دموکراتیک و بسامان قابل تحقق نیستند.
انقلاب به گونهای خودجوش بدون رهبری و راهکار و برنامهای روشن آغاز شد اما چیزی نگذشت که سودجویان و فرصتطلبانی که از سالیان دور در کمین نشسته بودند، بر امواج آن سوار شدند و بر سر خوان یغما نشستند.
تردیدی نیست که ما با انقلاب آزادی و دموکراسی به دست آوردیم، اما آزادی اگر از نظم و قانون دور باشد، لاجرم به استبدادی میانجامد، که حتا از وجوه «مثبت» استبداد نیز محروم است. چیزی نگذشت که آرزوهای شریف جوانان با سد ناکارآمدی، قدرتپرستی و فرصتطلبی سرآمدان بیکفایت برخورد کرد.
امروزه کسان زیادی هستند که حیران از این همه پلشتی و انحطاط بیکران، بیشتر سردمداران را خیانتکار میخوانند، اما به گمان من شکست انقلاب ریشههای اجتماعی و تاریخی عمیقتری داشت.
انقلاب شد، اما رشته کار به زودی از دست انقلابیان واقعی و جوانان فداکار بیرون رفت و به دست سودجویان و سیاستمداران قدرتطلب افتاد. بدین سان انقلاب بزرگی که امید داشتیم برایمان رفاه و بهروزی و کرامت انسانی به ارمغان آورد، در باتلاق تفرقه و فساد و تروریسم فرو رفت و امیدهای پرشکوه ما از سویی جای خود را به انحطاط اخلاقی فراگیر داد و از سوی دیگر به بلاهایی مانند گرانی و فقر و فساد دامن زد.
انقلاب به سرابی پر درد و رنج منتهی شد. امروز بر آنم که انقلاب راستین باید بدور از قهر و خشونت، با آگاهی و درایت و با تکیه به برنامهای سنجیده با گامهای تدریجی و آهسته انجام گیرد تا در طول سالیان اهداف و آمال خود را محقق سازد. بیگمان انقلاب رویدادی خجسته است که باید با آگاهی و بلوغ سیاسی ملت به راهنمایی رهبرانی کاردان و پاکدامن کشور را به سوی جامعهای سالم و نو پیش ببرد.
(این نوشته در سایت نویسنده در دسترس است.)
چنانچه گفته شد، مازن شریف در سال ۲۰۱۳، که کشورش در گرداب بلبشوی سیاسی و هرج و مرج اجتماعی فرو رفته بود، شعری سرود، که به زودی در رسانههای جمعی گشت و ورد زبان مردم تلخکامی شد که از انقلاب جز رنج و ناکامی حاصلی نبرده بودند.
این شعر به ویژه زمانی به روایت تلخ انقلابی شکستخورده بدل شد که لطفی بوشناق (زاده ۱۹۵۴) خواننده و نوازنده نامدار تونسی آن را اجرا کرد و هر اجرا با هقهق گریه او همراه شد.
پس از بوشناق خوانندگان بسیاری در دیگر کشورهای عربی شعر را خواندند و به اقتضای لهجه و محیط خود در آن تغییراتی اندک دادند. ذکر این نکته لازم است که اصل شعر به گویش تونسی سروده شده است. برگردان کامل شعر را بخوانیم:
هموطن
هموطنی هستم
سرگشته، به امید جوابی از شما
خانه دارم در هر کوی و خیابانی، در هر سرا و سامانی
خو گرفتهام به صبر و سکوت
دار و ندارم مشتی خاک
از فقر و تنگدستی هراسم نیست
هراسم از جهانی تیره و تار است فقط
و شعوری که ندارید شما
مثل خیلی چیزها...
سرورانی که حکم میرانید
با مهارتی کامل
در انقلابی که غنیمت بود یکسر به کام شما
مرا نیازی نیست به ملک و دارایی
که پشت کردهام به مال و منال
و ثبت است همه به نام شما
و از شما نمیخواهم جز سرزمینم را
همین فقط سرزمین را برایم بگذارید
هر امری دارید میگویم به روی چشم
و میپذیرم به گوش جان
و بدانید که من بندهای سر به راه
در برابر شما اربابان جاه و جلال
و بدانید که هیچ چشم ندارم
به ناز و نعمت شما.
یزدان و زندگی را گواه میگیرم
هیچ نخواهم جز آنکه کنار وطن باشم
دور از جنگ و خراب
دور از رنج و عذاب.
ببرید همه ثروت و مکنت را
تنها وطن را بگذارید به جا
وطنم را وا بگذارید به من!
آه وطن... تو عزیز دلمی
مایه عزت و تاج سرمی
که تویی چشمه هر شادی و عشق
و به تو قدرت هر هموطن و مبارز است!
و تو زیباتر و والاتر و برتر هستی
زتمام تختها و گنجها
که یزدان و جهان گواهند مرا
که مرا جز تو نیست امید و رؤیایی
نظرها
نظری وجود ندارد.