نرمالیزه کردن صلح در دنیای نرمالیزه شده با جنگ و خشونت
مقاله سعید مدنی نوشته شده در خرداد ۱۴۰۴ و از زندان دماوند در کنفرانس: «صلح، دموکراسی، و رسانه: بازاندیشی در نظم جهانیِ دستخوش تحول و پیامدهای آن» در لاهه هلند ارائه شد. این مقاله پیش از حمله اسرائیل به ایران و آغاز جنگ نوشته شده است. در بخشی از آن میخوانیم: «رقابتی سرسختانه و جدی بر سرِ نرمالیزهکردن جنگ یا صلح در جریان است.»

تقدیم به جعفر پناهی و فیلم یک تصادف ساده او
مدتی پیش، وقتی در حیاط بزرگ زندان مشغول قدمزدن بودم، زندانی میانسالی که کنار دیوار، زیر آفتاب نشسته بود، بهآرامی نزدیک شد و پس از سلام، گفت مشکلی دارد و از من خواست تا به او کمک کنم. مثل همیشه تصور کردم، چون زندانیان اغلب مرا «دکتر» صدا میزنند، گمان کرده پزشکم؛ بنابراین تفاوت این دو را توضیح دادم و توصیه کردم به بهداری زندان مراجعه کند. او نیز بلافاصله توضیح داد که میداند پزشک نیستم، اما چون به درمان از سوی بهداری زندان امیدی ندارد، دست به دامان من شده است. بالاخره راضی شدم تا مشکلش را توضیح دهد. گفت که مدتی است شبها نمیتواند بخوابد و بلافاصله پس از آنکه دراز میکشد، همسرش حاضر میشود و با او گفتوگو میکنند و این وضعیت تا صبح ادامه دارد و در نهایت، هر صبح، خستهتر از شب قبل ناچار است برخیزد. او همهی اینها را در کمال آرامش و گاهی با اندکی طنز و لبخند توضیح داد. وقتی آنچه به نظرم رسید را گفتم، از او پرسیدم اتهامش چیست و چرا بازداشت شده است؟ باز هم با کمال آرامش و البته مانند بسیاری از زندانیان غیرسیاسی، پاسخ داد: هیچ! وقتی از او خواستم «هیچ» را توضیح دهد، در حالی که تبسمی بر لب داشت، گفت همسرش را کشته و سپس سوزانده است! با شنیدن این پاسخ یکه خوردم؛ نه به این دلیل که مدتی همکلامِ یک قاتل شده بودم، بلکه بهخاطر لحن آرام او و فقدان کوچکترین احساس شرم، گناه یا پشیمانی. در ادامه، از او خواستم انجام قتل و سوزاندن جسد را توضیح دهد و او با کمال میل، بدون کمترین اکراه، گویی دربارهی یک سفر تفریحی یا تماشای فیلمی زیبا یا خاطرهای خوش با دوستی صحبت میکند، جزئیات یک شبانهروز از گفتوگوی اولیه تا کبابکردن همسرش در گودالی در انتهای حیاط خانه را توضیح داد و دریغ از کمترین نشانهی دال بر ارتکاب عملی زشت، غیرانسانی یا حتی غیرمتعارف. گویی از دید آن مرد میانسال، همهی مردها بالاخره روزی همسرشان را به قتل میرسانند، درست همانطور که همهی مردها روزی ازدواج میکنند، صاحب فرزند میشوند و روزی میمیرند. برای او آنچه انجام داده بود، امری متعارف و هنجار محسوب میشد.
مشکل امروز صلحطلبان و جنبش صلح، هنجاری و نرمالیزهشدنِ خشونت، جنگ و مرگ در بسیاری از مناطق دنیاست. در سرزمین من، ایران، سالهاست که تورم حدود چهل درصدی، امری عادی محسوب میشود. برخی روشنفکران و اقتصاددانان ارگانیک هم، مقالاتی مبنی بر وجود تورم در همهی دنیا، از جمله ایران، نوشتهاند؛ گویی قرار گرفتن یکسوم جمعیت زیر خط فقر و یکسوم دیگر در حال ریزش به زیر خط فقر، در همهی دنیا امری عادی و متعارف و این خشونتِ شرمآور، امری هنجار و حتی معمول است که احیاناً میتوان برای آن راهحلی متعارف در درون ساختار سیاسی-اقتصادی کنونی یافت. به همین ترتیب، هر روز اخباری دربارهی خشونت حاصل از بحرانهای کنونی ایران میبینیم و میشنویم، بدون آنکه هیچیک از آنها امری غیرمعمول محسوب شود. اخیراً یکی از مسئولان بهداشت کشور چنان بر کمبود واکسنهای پتاوالاب (ضد دیفتری، کزاز، سیاهسرفه، هپاتیت B و هموفیلوس آنفلوانزای نوعB ) و روتاویروس (ضد اسهال شدید) تأکید کرده است، گویی دربارهی هوای نیمهبارانی روز بعد صحبت میکند، نه احتمال مرگ و بیماری هزاران کودک.
در کشور من، ایران، پانزده سال مجازات سخت برای دو مرد و یک زن، امری متعارف است.[۱] حضور برندهی جایزهی صلح نوبل در زندان، امری عادی است. به زندان افتادنِ چندینسالهی مردان و زنان، اعم از دانشجو، معلم، کارگر، نویسنده و مترجم، به جرم سخنگفتن و اعتراض به وضع موجود و خشونت حاکم بر زندگی روزمره، نهتنها استثنا نیست، بلکه بخشی از جریان عادی هر روز است. در این کشور، تشکیل 90 هزار پروندهی قضایی برای دختران و پسران جوانی که معترض حجاب اجباری بودند و اعمال خشونت علیه آنها، بدیهی، معمول و متعارف محسوب میشود؛ گویی چهرهای بیبدیل از وضعیتی کاملاً عادی است.
در سطح جهانی نیز، هر روز شاهد عادیسازی خشونت در مناطق مختلف جهان هستیم. برای مثال، اخبار روزانهی رسانهها حاکی از مرگِ چند ده فلسطینیِ ساکنِ غزه است؛ بهویژه کودکان و زنان، بهدلیل بمباران اسرائیل یا گرسنگی و بیماری حاصل از محاصرهی این منطقه. بنابراین، آنچه در غزه عادی شده، مرگ جماعتی فقط بهدلیل سکونت در آنجاست. آیا تاکنون خبری دربارهی حیات، زندگی، رفاه و بهزیستی در غزه شنیدهاید؟
رقابتی سرسختانه و جدی بر سرِ نرمالیزهکردن جنگ یا صلح در جریان است. در کشورهای توسعهیافته، به مدد دموکراسی و جامعهی مدنی توانمند، کفهی ترازو اغلب به سود نرمالیزهشدن صلح، رفاه و بهزیستی سنگین شده و در مقابل، در کشورهای عقبنگهداشتهشده یا در حال توسعه، آنچه نرمال و متعارف است، جنگ و خشونت است. بنابراین، مسئلهی پیشِ روی صلحطلبان و جنبش صلحطلبی در کشورهای دموکراتیک، تفاوت جدی با مسائل فعالان این جنبش در کشورهای اقتدارگرا دارد. کار دشوار صلحطلبان در ایران و دیگر کشورهای بیبهره از حقوق بشر یا ناقض آن، مبارزه برای صلح در دنیایی است که جنگ و خشونت، نابرابری و تبعیض، امری متعارف و بخشی از زندگی روزمره است.
تحول نظری و عملیِ صلحطلبی
از دید برخی صاحبنظران، صلحطلبی ایدهای است باسابقه در تاریخِ بشریت که در تمامیِ فرهنگها مظاهر آن را میتوان دنبال کرد (Alcalde, 2023). درعینحال، برخی پژوهشگرانِ صلح نیز ردپای آن را در نسبتهای دینی جستوجو کردهاند. برای مثال، بولدینگ (Boulding, 2000) اشاره میکند که گزارشهای مندرج در آیات قرآن دربارهی تلاشهای پیامبر اسلام برای ترویج دین (پیش از هجرت) آشکارا نشاندهندهی مشی خشونتپرهیزِوی بوده است. محققِ نامبرده، شواهدی نیز دربارهی بودیسم و مسیحیت ارائه میکند.
در عصر حاضر، شاید برای اولینبار در سال ۱۹۰۱، اصطلاحِ «صلحطلبی» (pacifism) بهکار برده شد. با بسطِ مفهومِ خشونت، بهتدریج معنای صلح نیز گسترش یافت و بر همین مبنا، صلحطلبی دامنهای از مباحث را ـ که یکسوی آن نبودِ جنگ و سوی دیگرِ آن، نبودِ هرگونه خشونت و تبعیض و نابرابری بود ـ در بر گرفت (Alcalde, 2014). از همین رو، امروزه جنبشِ صلحطلبی با دیگر جنبشهای ضد جنگ، ضد آپارتاید، حقوق بشر، محیط زیست، عدالت و امثال آن همپوشانیِ بسیار دارد. آنچه مسلم است، گرایشِ جهانی از ایدههای سلبی (ضدجنگ، ضد تبعیض و…) بهسوی فهمِ ایجابیتر در حال تحول است. از همین رو، کمتر رخداد مبتنی بر کنشِ جمعی در قالبِ کارزارها، خیزشها و جنبشهای اجتماعی را میتوان سراغ گرفت که پیوندی با صلحطلبی و صلح بهمفهومِ موسع آن نداشته باشد. در واقع، بهرغم آنکه نزدیک به چهار دهه پیش، مردم ایران درگیرِ جنگِ حاصل از تهاجمِ عراق و دفاعِ میهنی بودند، اما امروز، با توجه به دامنهی وسیع خشونت اعم از فردی، بینفردی، گروهی و نظامدار که زندگیِ روزمرهی ایرانیان را فرا گرفته، صلحطلبی بهمفهومِ خاصِ آن، فاقد معنا و مصداق است؛ اما صلحطلبی بهمفهومِ وسیعِ آن، ضرورتی جدی محسوب میشود. این امر بهمعنای نادیدهگرفتنِ گرایش به نظامیگری و افزایشِ جدی بودجهی نظامی نیست، بلکه تأکیدی است بر سرریزِ تبعاتِ گرایشِ مذکور بر زندگی و حیاتِ روزمرهی ایرانیان.
تحولِ مهمِ دیگر در ادبیاتِ صلح و صلحطلبی، تأکید بر مشیِ خشونتپرهیز برای حلِ منازعه در حوزههای سیاسی، اجتماعی، اقتصادی، جنسیتی و محیطزیستی است و باور به عدم واکنش به خشونت با خشونت (Brock, 1972). لئو تولستوی نویسنده و متفکرِ صاحبنام و یکی از پیشگامانِ مخالفت با اعدام با ردِ هرگونه خشونت، سهم بزرگی در پیریزی جنبشهای خشونتپرهیز داشت. این ایده که با همت بزرگانی همچون مهاتما گاندی و نلسون ماندلا، امروزه به شکلگیری ادبیاتی غنی منجر شده، بیتردید آموزههای مهمی برای جنبش صلحطلبی در نظامهای اقتدارگرا دارد و هزینههای گذار از وضعیت خشونتبار به دنیایی سرشار از صلح و امنیت را برای ملتها و فعالان صلح کاهش میدهد. بهرهبرداری جنبش عدالت جهانی و همینطور خیزشها و جنبشهای «بهار عربی» از مشیِ خشونتپرهیز، بهعنوان یکی از اصول کلیدیشان، بر غنای گنجینهی جنبشهای اعتراضی علیه خشونت در سراسر جهان، بهویژه کشورهای در حال توسعه و یا در حال گذار دموکراتیک افزود.
اگرچه هنوز هم دستهای از صاحبنظران، ادعاهای اولویت اخلاقی خشونتپرهیزیِ صلحطلبان را به چالش کشیده و تأکید میکنند که خشونت میتواند عاملی مؤثر و حتی عادلانه برای نفی خشونت در نظامهای اقتدارگرا باشد و از همینرو، صلحطلبی مطلق یا خشونتپرهیزی بهمثابه یک استراتژی و اصل را مورد سؤال قرار میدهند (Howes, 2009) که البته عواقب میمونی برای جامعهی ایران ندارد. مجموعهی این تحولات معنوی و نظری دربارهی صلح و صلحطلبی، موجب شکلگیری مفاهیمی ابداعی مانند «امنیت انسانی»، «دفاع غیر تهاجمی» (non-offensive) و ارتقای اندیشه پیرامون «مقاومت مدنی» شده است.
چالشهای صلحطلبی در ایرانِ امروز
فعالان صلحطلب، علاوه بر آنکه در صلح جهانی، مانند همهی جنبشهای حقوقبشری با چالشها و مخاطراتی مواجهاند، بهطور خاص نیز، بهدلیل ماهیت صلح و صلحطلبی، با مسائل و مشکلات جدیِ خاص خود روبهرو میشوند. از این گذشته، همانطور که پیشتر اشاره شد، صلحطلبی در نظامهای اقتدارگرا، چالشهایی متفاوت از نظامهای دموکراتیک دارد و البته دامنهی این چالشها برای فعالان صلحطلبی در ایران، بهدلیل سابقهی کوتاه جنبش صلحطلبی، شاید دوچندان باشد. اهم این چالشها عبارتاند از:
- انگزنی (Labeling): از آنجا که صلحطلبان ناچار از تعامل و همکاری با گروهها و جناحهای رقیب و حتی متخاصم هستند، بهخاطر این تعامل و همکاری، بهعنوان خائن، گاه حتی با خشونت، طرد و سرکوب میشوند (Wehrenfennig et al., 2023). بهکمک امکانات فضای مجازی، بهویژه امکان ناشناسماندن ـ خاصه در پلتفرمهایی مانند یوتیوب و اینستاگرام و امثال آن ـ بازارِ انگزنی در میان فعالان ایرانیِ فضای مجازی، رونق بسیار دارد.
- ناسازگاری گروهی: انسجام در جنبشهای صلح، اغلب در معرض چالش قرار میگیرد. این جنبشها معمولاً حول یک مضمونِ مشترک یا در واکنش به بیعدالتی یا مصیبتی شکل میگیرند، اما بهتدریج، اعضای جنبش و فعالانِ صلحطلب دچار اختلاف و چالش میشوند. صلحطلبی نوعی بصیرت است، اما تعریف صلح یا مصادیقِ آن، اغلب دشوار و موضوع اختلاف است. مانند بسیاری از کشمکشها دربارهی مفاهیمِ نامتقارن (asymmetrical)، تعاریف و دیدگاهها دربارهی صلح نیز چنیناند (Ibid). برای مثال، فعالان صلح در گروهِ ضعیفتر ـ مانند اپوزیسیون تحت سرکوب ـ اغلب عدالت و برابری را پیششرط هرگونه صلح میدانند و بر صلح سیاسی تأکید دارند؛ در حالیکه فعالانِ گروه قویتر ـ مانند احزاب حاکم یا بخشهایی از ساخت قدرت ـ بیشتر بر صلحسازی بینفردی یا میان جناحهای درون قدرت تمرکز میکنند. برای مثال، ایدهی وفاق در دولت پزشکیان. این تفاوتها در فرایند ادغام افقی حامیان متنوع صلح، بسیار چالشبرانگیز بوده و مانع شکلگیری جنبش صلحی متحد و قوی میشود.
- شکاف بین واقعگرایی سیاسی و آرمانگرایی: در حالیکه اغلب جنبشهای اجتماعی مترقی، متمایل به مشارکت در فرایند سیاسی بهعنوان نیروی مخالفِ وضع موجود هستند، جنبشهای صلحطلب ناچار از واقعگرایی سیاسیاند. بنابراین، اغلب شاهد نوعی چالش (در ظاهر) محافظهکار/رادیکال بین این دو گرایشِ صلحطلب هستیم (Ibid).
- روزی، مرد جوانی که بهاتهامِ غیرسیاسی، دوران محکومیتش را در زندان سپری میکرد، در حیاط زندان به سراغم آمد و چون بهزودی محکومیتش به پایان میرسید و آزاد میشد، گفت که میتواند برای کمک به من و دوستانِ سیاسیام، هر نوع سلاحی که لازم داشته باشیم را به قیمت ارزان در اختیارمان بگذارد. به او توضیح دادم که من و دوستانم، اگرچه مخالف و منتقد وضع موجود هستیم، اما خشونتپرهیزیم و هرگونه راهحل خشونتبار برای حل مسائل کنونی مردم ایران را رد میکنیم. مرد جوان با ناباوری به سخنانم گوش داد و با نگاهی تحقیرآمیز گفت: میدانستم از عوامل رژیم هستی.
- اولویت یا عدم اولویت صلح: فعالان سیاسی و اجتماعی و همینطور جنبشهای اجتماعی، بر حسب مشی، استراتژی و اهدافی که انتخاب میکنند، برای صلح و صلحطلبی، اولویتهای متفاوتی قائلاند. از دیدگاه فعالان صلحطلب، صلح بستر مناسبی برای همهی جنبشهای مترقی فراهم میآورد و هرچند سرعت تحول و دگرگونی سیاسی-اجتماعی را کاهش میدهد، اما بخش مهمی از فعالان سیاسی ـ بهویژه نیروهای رادیکال ـ صلحطلبی را در دنیای سراسر خشونت و سرکوبِ نظامهای اقتدارگرا، امری رمانتیک و احساسی میدانند که ممکن است جریان مبارزهی سیاسی را به انحراف ببرد. از اینرو، آنها اغلب فعالان صلح را عوامل یا بازیچهی نظامِ مستقر محسوب میکنند که در نهایت، مزاحم تغییر وضع موجود هستند. در مقابل، فعالان صلح نیز با اولویتدادن به صلح و پرهیز از خشونت ـ بهویژه در نظامهای اقتدارگرا ـ در برابر چالش ورود به مبارزهی سیاسی یا پرهیز از آن قرار میگیرند.
- ریسکپذیری: اغلب تصور میشود که فعالان صلح باید نسبت به مخالفان سیاسیِ دیگر، کمتر در معرض سرکوب و فشار از سوی نظامهای مستقر قرار گیرند؛ اما این پیشفرض در نظامهای اقتدارگرا بهکلی نقض میشود. از آنجا که صلحطلبی و جنبش صلح، اغلب متضمن نفی خشونت ـ بهویژه در ابعاد سیاسی، اقتصادی، اجتماعی، جنسیتی، قومی و امثال آن ـ است، صلحطلبان ناچار از موضعگیری و مخالفت با تبعیض و خشونت در هر حوزهای از نظام اقتدارگرا هستند؛ و در نتیجه، صلحطلبان نیز مانند دیگر نیروهای مخالف و معارض سیاسی، در معرض تهدید قرار دارند. پرواضح است که در این زمینه، تفاوت قابلملاحظهای میان کشورهای دموکراتیک و اقتدارگرا وجود دارد.
نتیجه:
صاحبنظران بسیاری دربارهی جنبش صلح و صلحسازی مطالعه و پژوهش کردهاند.[۲]آنها کوشیدهاند برخی اصول و قواعد حاکم بر این جنبش را در سراسر جهان و بهشکلی جهانشمول توضیح دهند. بدون آنکه بخواهم اهمیت این تلاشها را نادیده بگیرم، خاطرنشان میسازم که صلحطلبان در هر جای دنیا ناچارند خود را در بستر سیاسی، اقتصادی، اجتماعی و فرهنگی که در آن فعالیت دارند، تعریف کنند. این به معنای نادیدهگرفتن دستاوردهای نظری و تجربی مشترک جنبش جهانی صلح یا نفی مسئلهی مشترک صلح جهانی نیست؛ بلکه تأکیدی است بر اینکه این اشتراکات موجود در گنجینهی جنبش صلح، ممکن است تحت تأثیر شرایط خاص، نتایج متفاوتی بهبار آورد. نمود اولیهی این تفاوت را میتوان در فهم متفاوت از اصطلاحات صلح، خشونت، خشونتطلبی و خشونتپرهیزی یافت.
در جریان دورِ جدید مذاکرات جمهوری اسلامی ایران و دولت ترامپ دربارهی پروژهی اتمی ایران و تحریمها، هموطنان من به دو دستهی حامی و مخالف مذاکرات تقسیم شدند: بخشی که عمدتاً اپوزیسیون خارج از کشور را در بر میگرفت، بهشدت با این گفتوگوها مخالف بودند و آن را راهی برای نجاتِ جمهوری اسلامی از بحرانهای تو در تو و تداوم نظام اقتدارگرا میدانستند و در مقابل، بخشی دیگر از اپوزیسیون که بیشتر در داخل کشور قرار داشتند، فارغ از آثار و نتایج این گفتوگوها بر سرنوشت جمهوری اسلامی، صرف اینکه توافق احتمالی میتواند سایهی جنگ را از آسمان ایران دور کند و اندکی گشایش در معیشتِ روزمرهی نزدیک به نیمی از جمعیت فقیر یا در معرض فقر ایجاد کند، آن را شایستهی حمایت و تأیید میدانستند. تردیدی نیست که بخشی از این تفاوت دیدگاهها تحت تأثیر باورها، استراتژیها و تعلقات سیاسی است؛ اما در عین حال، بخش مهمی از آن نیز مربوط به حضور در فضاهای متفاوتی است که افراد و گروهها در آن تنفس میکنند. این فضاهای متفاوت، منجر به اختلافنظر در معنای صلح و خشونت نیز میشود.
صلح و خشونت، اصطلاحاتی مناقشهبرانگیز هستند که بهسختی میتوان دربارهی مفهوم آنها به توافقی جامع رسید.
بیتردید تفاوتی ماهوی در دامنه و ابعاد خشونت علیه دانشجویان و دانشگاهیان حامی مردم غزه و طرفدار آتشبس در آمریکا با سرکوب دانشجویان در اعتراضات «زن، زندگی، آزادی» ایران در سال ۱۴۰۱ وجود دارد.
تأیید این تفاوت، به معنای ترجیح یکی بر دیگری نیست، بلکه تأکیدی است بر مسائل، مشکلات و چالشهای نظری و عملی صلحطلبان و خشونتپرهیزان در ایران و سایر نقاط دنیا.
زندان دماوند
خرداد ۱۴۰۴
ارائه این مقاله در کنفرانس: «صلح، دموکراسی، و رسانه: بازاندیشی در نظم جهانیِ دستخوش تحول و پیامدهای آن»
دیگر پنلهای این کنفرانس را در یوتیوب ایرانآکادمیا ببینید.
منابع:
1. Alcalde, Javier. 2014. “Human Security and Disarmament Treaties: The Role of International Campaigns.” Global Policy 5(2): 139–148.
2. Alcalde, Javier. 2023. “Pacifism.” In Encyclopedia of Social and Political Movements, Vol. IV, edited by David A. Snow et al., Wiley Blackwell.
3. Boulding, Elise. 2000. The Cultures of Peace: The Hidden Side of History. Syracuse, NY: Syracuse University Press.
4. Brock, Peter. 1972. Pacifism in Europe to 1914. Princeton, NJ: Princeton University Press.
5. Fisher, Roger. 1997. Interactive Conflict Resolution. Syracuse, NY: Syracuse University Press.
6. Fisher, Roger, William Ury, and Bruce Patton. 1983. Getting to Yes: Negotiating Agreement Without Giving In. New York: Penguin Books.
7. Galtung, Johan. 2004. Transcend: An Introduction to Conflict Work. London: Pluto Press.
8. Howes, Dustin Ells. 2009. Toward a Credible Pacifism: Violence and the Possibility of Politics. Albany: State University of New York Press.
9. Kelman, Herbert C. 1972. “The Problem-Solving Workshop in Conflict Resolution.” In Communication in International Politics, edited by Richard L. Merritt, 168–187. Urbana: University of Illinois Press.
10. Saunders, Harold. 1999. A Public Peace Process: Sustained Dialogue to Transform Racial and Ethnic Conflicts. New York: Palgrave Macmillan.
11. Voorhees, James. 2002. Dialogue Sustained: The Multilevel Peace Process and the Dartmouth Conference. Washington, DC: United States Institute of Peace Press.
12. Wehrenfennig, Daniel, and Nevin T. Aklan. 2023. “Citizen Peacebuilding Movements.” In Encyclopedia of Social and Political Movements, Vol. I, edited by David A. Snow et al., Wiley Blackwell.
پانویس:
[۱] اشاره به احکام قضایی صادره
[2] Kaldor 1972; Fisher, Ury, and Patton 1983; Fisher 1997; Saunders 1999; Voorhees 2002; Galtung 2004
نظرها
نظری وجود ندارد.