نفرین جالوت: آیا نابرابری، تمدن جهانی را به لبه فروپاشی کشانده است؟
به گفته لوک کِمپ ممکن است جلوگیری از فروپاشی تمدن انسان بعید به نظر برسد، اما حتی بدون امید هم باید راه درست را رفت. این مبارزه برای دموکراسی و برابری است؛حتی اگر در آن شکست بخوریم، لااقل بخشی از مشکل نبودیم.

منبع: shutterstock
در کتابی تازه و تکاندهنده به نام «نفرین جالوت»، دکتر لوک کِمپ، پژوهشگر مرکز مطالعات ریسکهای هستیشناختی دانشگاه کمبریج، با بررسی بیش از ۴۰۰ جامعه در طول ۵ هزار سال تاریخ، هشدار میدهد که تمدن جهانی امروز ممکن است آخرین «جالوت» تاریخ باشد ـ و فروپاشی آن، برخلاف فروپاشیهای محلی گذشته، جهانی، مرگبار و غیرقابل بازگشت خواهد بود؛ مگر آنکه نابرابری و تمرکز قدرت بهطور اساسی برچیده شود.
کِمپ که به آینده بدبین و به مردم خوشبین است، میگوید:
نمیتوان تاریخی دقیق برای پایان کار بشر تعیین کرد، اما وقتی مسیر پنج هزار سال تمدن را مرور میکنیم، محتملترین نتیجه خودویرانگری است.
او باور دارد که انسانها ذاتاً برابریخواهاند، اما نخبگان ثروتطلب، قدرتطلب و اغلب روانپریش در طول تاریخ ساختارهایی را بهوجود آوردهاند که جوامع را به سمت فروپاشی بردهاند.
او واژهی «تمدن» را کنار گذاشته و از اصطلاح «جالوت» استفاده میکند؛ اشارهای به امپراتوریها و دولتهایی که بر پایه سلطه، نابرابری و خشونت شکل گرفتهاند ـ همانند امپراتوری روم که به گفته او ساختاری بود با «دولت بالای [ و ارجح بر] شهروند، ثروتمند بالای [ و ارجح بر] فقیر، مرد بالای[ و ارجح بر] زن، و ارباب بالای[ و ارجح بر] برده».
از نظر کمپ، جالوتها برای دوام خود به سه «سوخت» نیاز دارند: غله (که میتوان آن را ذخیره، مصادره و انبار کرد)، انحصار سلاح (مثل شمشیرهای برنزی)، و زمینهای محصور (که امکان فرار مردم از ظلم را کاهش میدهد). اما همین ساختارهای سلسلهمراتبی، به دلیل گسترش نابرابری، فساد، جنگ و تخریب محیط زیست، بذر فروپاشی خود را نیز در دل خود دارند.
کمپ با استناد به نمونههایی چون مایاهای کلاسیک، دودمان هان در چین و امپراتوری روم غربی، یادآوری میکند که افزایش شکاف طبقاتی همیشه پیشدرآمد فروپاشی بوده است. حتی تأکید میکند که در مواردی، زندگی مردم عادی پس از فروپاشی بهتر شده، زیرا از زیر سلطه، مالیات و خشونت نجات یافتهاند: «بعد از سقوط روم، مردم قدبلندتر و سالمتر شدند.»
اما در مورد تمدن امروز هشدار جدیتری میدهد:
امروز دیگر با امپراتوریهای منطقهای مواجه نیستیم، بلکه با یک جالوت جهانی طرفیم که همهی جوامع را در نظامی واحد، یعنی «سرمایهداری جهانی» بههم پیوند داده است.
به باور او، در صورت فروپاشیِ این جالوت جهانی، دیگر جایی برای بازگشت به کشاورزی یا خودکفایی محلی وجود نخواهد داشت.
او سه خطر را ویژگیهای اصلی فروپاشی امروز میداند: افزایش خشونت همزمان با وجود تسلیحات مدرن، وابستگی کامل بشر به زیرساختهای جهانی، و تهدیدهای بیسابقه مانند تغییرات اقلیمی، سلاحهای هستهای، هوش مصنوعی و روباتهای قاتل. کمپ میگوید:
در گذشته، تغییرات اقلیمی منطقهای بهاندازهی یک درجه کافی بود تا تمدنهایی را نابود کند؛ امروز ما با گرمایش جهانی ۳ درجهای و ۱۰ هزار کلاهک هستهای مواجهایم.
او رهبران کنونی جهان را «نمونههای زندهی سهگانهی تاریک نارسیسیم، روانپریشی و ماکیاولیسم» مینامد: ترامپ را نارسیسیست، پوتین را سایکوپات، و شی جینپینگ را یک ماکیاولیگرای کامل میداند. کمپ همچنین از شرکتهای فناوری، نظامی و نفتی بهعنوان «عوامل فاجعه جهانی» نام میبرد که ریسکهایی چون جنگ، آلودگی و انقراض را تولید و پنهان میکنند. او تأکید میکند که این بحرانها نتیجهی «ماهیت بشر» نیستند، بلکه محصول گروههای کوچک، ثروتمند و قدرتمندی هستند که برای حفظ منافع خود، دیگران را به رقابت، ترس و بیقدرتی سوق میدهند، به زبانی دیگر، بدترین ویژگیهای ما را تقویت میکنند.
راهحل پیشنهادی او ساده ولی ریشهای است: گذار به دموکراسی واقعی از طریق شوراهای شهروندی، بهرهگیری از فناوری برای مشارکت مستقیم مردم، و مهار انباشت ثروت. او میگوید: «اگر در زمان کشف آثار مخرب سوختهای فسیلی، یک هیئت مردمی بر شرکتهای نفتی نظارت داشت، آیا اجازه میداد اطلاعات پنهان شود؟ قطعاً نه.»
کمپ میگوید:
ممکن است جلوگیری از فروپاشی بعید به نظر برسد، اما حتی بدون امید هم باید راه درست را رفت. این مبارزه برای دموکراسی و برابری است، حتی اگر در آن شکست بخوریم، لااقل بخشی از مشکل نبودیم.
و پیام نهاییاش برای مردم، صریح اما الهامبخش است:
اگر میخواهی دنیا را نجات بدهی، اول از نابود کردنش دست بردار. برای صنایع تسلیحاتی، فسیلی یا غولهای فناوری کار نکن. هرجا که میتوانی قدرت را به اشتراک بگذار. و خلاصه اینکه: آدم حسابی باش.
کمپ این ادعا را که او صرفاً برداشتی چپگرایانه از تاریخ ارائه میدهد رد میکند. او میگوید در ذات دموکراسی هیچ چیز ذاتاً چپگرایانهای وجود ندارد. همچنین، اینگونه نیست که فقط جناح چپ انحصار مبارزه با فساد، پاسخگو نگهداشتن صاحبان قدرت، و وادار کردن شرکتها به پرداخت هزینههای اجتماعی و زیستمحیطی را داشته باشد. اینها فقط به معنی صادقتر کردن اقتصاد ماست.
نظرها
عبدالسمیع
مطالب و مضامینی که نشر می نمایید از تنوع و عمق زیاد علمی و تحلیلی برخودار است و نخبگان و چیزفهمان را به توقف بر رسانه شما وامیدارد . پیروز باشید