وبلاگ زمانه
سناریوی یک تواب
جمعی از زنان و مردان زندانی سیاسی زندان وکیلآباد مشهد در دههی شصت در نامهای نسبت به مصاحبه اخیر رضا کیانیان و ادعاهای او واکنش نشان دادند. آنها مینویسند: «این نوشته گامی است اولیه درراستای شکستن سالها سکوت و پرده برداشتن از چهرهی زشت مماشاتگران با شکنجه و جنایت و دروغ.»

چندی پیش (سهشنبه ۱۶ اردیبهشت ۱۴۰۴ برابر با ۶ مه ۲۰۲۵) کانال یوتیوب روزنامهی شرق (سهشنبه ۱۶ اردیبهشت ۱۴۰۴، شماره ۵۱۰۲)، مصاحبهای با رضا کیانیان(۱) انجام داد دربارهی پیشینهی سیاسی او. بخشی از این گفتوگو مرتبط است به زندگی و فعالیتهای ایشان پیش از سال ۱۳۵۷.
کیانیان در این مصاحبه، جنبش چپ را در سطح جهانی و به ویژه در ایران شدید به نقد میکشد. رضا کیانیان دراین گفتوگو از «رواداری» و «واقع بینی» سیدمحمد بهشتی (قاضیالقضات خمینی از ۵۷ تا ۶۰) میگوید.
چند نکته دربارهی نحوهی دستگیری (۱۳۶۲) وسپس بازجویی و آنگاه آزادی رضا کیانیان (۱۳۶۵) در نیمهی اول دههی ۱۳۶۰، ما را واداشت که بیتفاوت از کنار گفتههای او نگذریم.
کیانیان ادعا میکند که علت حکم کم و آزادی تقریبا زودهنگامش، تصمیم قاضی (مصباح نجفآبادی) بود که با دارودستهی آیتالله منتظری ارتباط داشت. او پایهی گفتوگویش را به گونهای بیان میکند و به نحوی آن را سازمان میدهد که بتواند این ادعای اساسا کذب را در ذهن بیننده بنشاند و رهایی خود را از زندان جمهوری اسلامی موجه جلوه دهد. برای این کار از ترفند کلیگویی و سرهم بندی نیز سود میجوید: «با حسن نظر یک قاضی، از مرگ گریختم و با یک حکم زندان کوتاه، سر و تهش جمع شد»!(۲) رضا کیانیان تلاش کرده است که مخاطب خود را مجاب کند که او در اثر حسن تصادف به پُست قاضیای «روادار» خورد و شانس آورد و قسر دررفت. او که بازیگری است با تجربهی مطالعه و نوشتن سناریو و فیلمنامه و نمایشنامه، آنقدر از پیچیدگی کلام برخوردار است که به مخاطبش تصویر نادرستی از دستگاه قضایی جمهوری اسلامی در سالهای سیاه دههی ۱۳۶۰ ارائه دهد و بگیروببندها و شکنجه و کشتارهای دستهجمعی را از درون تهی کند و تحریف نماید. در بازسازی و تنظیم روایتش، حتا از شوهر خواهرش، زنده یاد علی میرعلایی(۳) که بعد از تحمل وحشیانهترین شکنجهها به جوخههای اعدام سپرده شد، سخنی بر زبان نمیراند.
اما این نه تنها تمام حقیقت نیست، بلکه اساسا داستانی است جعلی و سراسر دروغ. او به مخاطب و ببینندهاش نمیگوید که از همان لحظهی اول دستگیری، پروسهی توبه و همکاری با بازجویان و شکنجهگرانش را شروع کرد. مطلعین وقایع آن سالها میدانند که جمهوری اسلامی در مقابل اعضای رهبری و رده بالای سازمان «پیکار در راه آزادی طبقهی کارگر» سرسوزنی گذشت نداشت و اکثریت آنان را به جوخهی اعدام سپرد.
ما در مورد نحوهی عملکرد او در پروسهی بازجویی در زندان اوین تهران، اطلاعات دقیقی نداریم. اما میتوانیم دربارهی دوران حبس وی در زندان وکیلآباد مشهد گواهی دهیم که: آقای رضا کیانیان یکی از توابین فعال در زندان وکیلآباد بود. او سالهای ۶۲ تا ۶۵، با بخش تفتیش عقیدهی زندان همکاری گسترده و همهجابنهای داشت و از معتمدین سرشکنجهگر زندان مشهد، حسین بازجو (حسین قانع گلیان) بود. کیانیان در آن مقطع به موازات سازماندهی جلسات ایدئولوژیک عقیدتی، در تهیهی روزنامههای دیواری، نقاشی و پوستر، گروههای سرود و تئاتر زندان نیز فعال بود.
رضا کیانیان به همراه برادرش داوود کیانیان که وی نیز از توابین بدنام زندان مشهد بود، نمایشنامهای به نام «صد بار اگر توبه شکستی بازآ» را نوشتند و ساختند که بارها در زندان مشهد و (احتمالا زندانهای سایر شهرهای کشور) روی صحنه برده شد. حتی گفته میشد (از سوی چند تن از زندانیان سیاسی مشهد) که آن تئاتر در جشنوارهی فجر آن سالها، جایزه هم دریافت کرد. بنابراین، علت اصلی صدورحکم سبک برای رضا کیانیان و آزادی زودهنگامش در آن سالهای خون و وحشت، نه تردید و شکهای فلسفی و سیاسیاش بود و نه «خوش قلبی» و «رواداری» آن آقای قاضی. علت – همانطور که گفتیم - همکاری گسترده و همهجانبهی سیاسی-ایدئولوژیک و فرهنگی او با بازجویان و شکنجهگران زندان وکیلآباد مشهد بود.
هدف ما از نوشتن این یادداشت، ابراز نارضایتی از سبک بودن حکم زندان و آزادی کیانیان نیست. قصد ما اعتراض به حضورش در عرصهی سینما و تئاتر و هنر جمهوری اسلامی هم نیست.
هم و غم ما این بوده است که نوری بر واقعیت بیافکنیم و هویت واقعی این شخص تبهکار را که مسئول رنج و شکنج و روانپریشی دهها نوجوان و جوان وطنمان بوده، افشاء کنیم.
ما که در دههی ۶۰، شاهد شکنجه و جنایات جمهوری اسلامی در زندان وکیلآباد مشهد بودهایم، مصمم هستیم که از این رهگذر پرده از دروغها، نیرنگها، ترفندها، عادیسازیها و مماشات رضا کیانیان با رژیم جنایتکار جمهوری اسلامی برداریم.
این نوشته گامی است اولیه درراستای شکستن سالها سکوت و پرده برداشتن از چهرهی زشت مماشاتگران با شکنجه و جنایت و دروغ.
جمعی از زنان و مردان زندانی سیاسی زندان وکیلآباد مشهد در دههی شصت
تابستان ۱۴۰۴
- - رضا کیانیان در سال ۱۳۳۰ در محله میدان خراسان تهران زاده شد. به گفته خودش، پدرش معروف به حسین تهرانی، باستانی کار قدیمی تهران بود. رضا دومین فرزند خانواده و دارای ۴ برادر و دو خواهر است. او در ۱ سالگی به همراه خانواده به مشهد نقل مکان کرد. کیانیان در سنین جوانی و قبل از انقلاب اسلامی (دهه ۵۰ خورشیدی) عضوی از گروه سیاسی-نظامی و مارکسیستی پیکار بود. بعد از انقلاب نیز وی همچنان در این سازمان باقی ماند تا جاییکه مسئولِ بخش «پیکارخراسان» میشود، در سال ۶۲ دستگیر و رهسپار زندان میشود.
- - گفتوگوی کیانیان با روزنامه شرق، ۶ مه ۲۰۲۵
- علی میرعلایی، دیپلم، متاهل، یک فرزند، در سال ۱۳۶۱ در مشهد تیرباران شد. (برگرفته از سایت کمیتهی دفاع از حقوق بشر در ایران- سوئد)


نظرها
مجید
چند نکته: ۱- تاریخ دستگیریرضا کیانیان سال ۱۳۶۳ است. ۲- در دورهٔ بازجویی سه بار به مرخصی رفته برای کمک به دستگیری افرادی که میشناخت از جمله برادر کوچک خود. ۳- نمایشنامهٔ صدبار اگر توبه شکستی باز آ توسط داود برادر بزرگ او در سال ۱۳۶۲ نگاشته، کارگردانی و به اجرا درآمد. ۴- سراسر مصاحبه سرشار از تهمت و دروغ و ضداطلاعاتی میباشد، از قبیل مبارزه ایدئولوژیک با سازمان پیکار در سال ۶۳ که دیگر از لحاظ سازمانی وجود خارجی نداشت و او اساسأ از لحاظ شعور و سواد به آن پایه نبود که در این وادی گامی هرچند ناچیز بردارد. ۵- لوپن و شارلاتان بودن کسب و کار آبا و اجدادی و خانوادگی او است همانطور که در معرفی پدر خود اظهار میدارد.
فرهاد
گذشته از صحت و سقم موضوعات مطرحشده در این نامه، نویسندگان مدعیاند «درراستای شکستن سالها سکوت و پرده برداشتن از چهرهی زشت مماشاتگران با شکنجه و جنایت و دروغ» این نامه را مینویسند، پس منطقی این است که امضای نامه هم شفاف باشد، جمعی از مردان و زنان زندانی سیاسی زندان وکیلآباد مشهد، خیلی مبهم و قابل تردید است. برای روشنگری ابتدا باید از اسامی خود پرده برمیداشتند تا نامه وجههای تاریخی و نه کینتوزانه داشته باشد
Karen Dehghan
با درود مطلب بسیار ارزشمندی بود با جزّییات مستند و معتبر ... در تواب بودن رضا کیانیان نه تنها شکی وجود ندارد بلکه بر اساس اسنادمنتشر شده در سطح جنبش اسامی بیش از صد و پنجاه نفر و بنابر روایاتی نزدیک به ۲۰۰ نفر از هواداران پیکار در مشهد را در اختیار دادستانی قرار داده است . هواداران ی که بسیاری از آنها فعالیت ی هم نداشتند .اگر ممکنه لطفا ایمیل منتشر کنندگان را برایم بفرستید،چند تا پرسش دارم ، یا ایمیل مرا در اختیار شان بگذارید تا آنها با من تماس بگیرند،ممنون میشم.
Karen Dehghan
رضای عزیز و گرامی اگر شما هم وکیل اباد بودید لطفا اگه از بچه های چریک ها ی فدایی خلق( رفیق اشرف دهقانی) کسی را در زندان می شناختید، از وضعیت شان بنویسید ، آیا در بین آنها توابی بود ممنون میشم