مجسمههای بدقواره رشت؛ لمس زخمهای اجتماعی و بیاعتمادی عمومی
نادر افراسیابی ـ نصب مجسمههای غیرحرفهای در رشت، که به ادعای شهرداری توسط کودکان اوتیسم ساخته شدهاند، به دلیل طراحی نامناسب و نبود اطلاعرسانی شفاف، نهتنها به همدلی با این کودکان منجر نشد، بلکه با برانگیختن تمسخر عمومی، زخمهای اجتماعی ناشی از بیاعتمادی و ناامیدی مردم ایران را عمیقتر کرد. این جنجال، بازتابی از شکست مدیریت فرهنگی و تشدید حس تحقیر در جامعهای بحرانزده است.

نصب مجسمههای رشت نشاندهنده ضعف ساختاری در مدیریت فرهنگی است: عدم مشورت با متخصصان، نبود اطلاعرسانی شفاف، انتخاب مکانهای نامناسب، و تبدیل ناخواسته آثار به سوژه تمسخر، به جای ایجاد همدلی
اخیراً تصاویری از مجسمههای غیرمتعارف در اماکن عمومی رشت و برخی شهرهای ایران منتشر شده است. شهرداری رشت مدعی است این مجسمهها توسط کودکان مبتلا به اوتیسم ساخته شده و برای حمایت از آنها نصب شدهاند. اما انتشار این موضوع در رسانهها نتیجه معکوس داشته و بسیاری از کاربران با شوخی و تمسخر به آن واکنش نشان دادهاند.
اعتراض انجمن اوتیسم: نیت خیر بدون رعایت کرامت انسانی
انجمن اوتیسم ایران در بیانیهای به نصب این مجسمههای نامتعارف واکنش نشان داد. این انجمن ضمن قدردانی از نیت خیر، اجرای ناشیانه این پروژه را عامل بازتولید کلیشهها و تمسخر افراد اوتیستیک در فضای مجازی دانست که به جای ارتقای آگاهی، به آسیبهای روانی آنها منجر شده است. انجمن تأکید کرد که اقدامات خیرخواهانه باید با آگاهی، مشورت با متخصصان و رعایت کرامت انسانی همراه باشد. برای رفع این مشکل، بررسی شفاف پروژه، حذف یا اصلاح مجسمههای رنجشآور، مشاوره با کارشناسان اوتیسم، روانشناسی و جامعهشناسی، و تولید محتوای آموزشی صحیح پیشنهاد شد. همچنین، تعامل واقعی با جامعه اوتیسم نیازمند مشارکت خانوادهها، انجمنهای تخصصی، هنرمندان حرفهای و خود افراد اوتیستیک است تا از سوءتفاهمات و خدشهدار شدن شأن آنها جلوگیری شود.
شهرداری رشت نه تنها اطلاعرسانی شفافی انجام نداد، بلکه مجسمههایی با نمادهای ملی (مانند شیر) را بدون توضیح در فضای عمومی نصب کرد، در حالی که جامعه ایران در شرایط بحرانی (اقتصادی، سیاسی، زیستمحیطی) قرار دارد و مردم نسبت به هرگونه اقدام غیرحرفهای دولت و نهادهای عمومی حساسیت منفی دارند.
بحران اعتماد و تحقیر ملی
استفاده از نمادهایی مانند شیر (که در فرهنگ ایرانی نماد غرور، قدرت و هویت است) در مجسمههای انتزاعی و غیرحرفهای، در شرایطی که مردم احساس میکنند ایران در عرصه بینالمللی تضعیف شده (تحریمها، کاهش ارزش پول، بیآبی، بیبرقی و...)، بهصورت ناخواسته تداعیکننده «تحقیر نمادین» شد.
وقتی جامعه در وضعیت «فروپاشی روانی-اجتماعی» قرار دارد (احساس ناامیدی، خشم از حکومت، تحقیر ملی)، هر اقدام غیردقیق هنری یا شهری حتی با نیت خوب ممکن است به عنوان توهین یا بیتوجهی به مردم تعبیر شود. وقتی شهرداری پیش از نصب، هیچ اطلاعرسانی نکرد و مردم ناگهان با مجسمههای عجیب روبهرو شدند، این سؤال پیش آمد: «آیا این کار عمدی است؟ یا اینکه واقعاً تا این حد بیکفایتاند؟»
این اتفاق یادآور سردیسهای بدقیافه پارک هنرمندان تهران (۱۳۹۹) یا مجسمههای عجیب در دیگر شهرها است که در همه آنها عدم مشورت با هنرمندان حرفهای و جامعه منجر به تحقیر عمومی شد. مردم ایران از بیکیفیتی در مدیریت شهری خستهاند و این مجسمهه به نماد دیگری از بیکفایتی مسئولان تبدیل شد.
فرار به جلو، ایجاد احساس گناه عمومی
حمید نیکورای، شهردار پیشین، درباره مجسمههای ساختهشده توسط کودکان اوتیسم در رشت به خبرگزاری دانشجویان ایران (ایسنا) گفته است: این آثار با هدف حمایت و توانمندسازی این کودکان خلق شد، اما نبود اطلاعرسانی شفاف و انتخاب نامناسب برخی مکانها، آنها را به سوژه قضاوت و تمسخر تبدیل کرد. به گفته این مقام سابق نقد منصفانه نیازمند درک است و سازمانهای مسئول باید با نصب پلاک توضیحی، استفاده از رسانهها و انتخاب مکانهای معنادار مانند پارکها، از سوءتفاهمها جلوگیری کنند. این فرد به جای پذیرش خطا، با تلاش برای ایجاد احساس گناه عمومی گفته است این مجسمهها گواهی بر احساس و توانایی این کودکان هستند و پیش از قضاوت، باید داستان پشت آنها را دانست تا زیباییشان را در نیت پاکشان دید.
اظهارات حمید نیکورای را میتوان نوعی «فرار به جلو» با پوشش حمایت از افراد اوتیستیک دانست، چرا که به جای پذیرش خطای مدیریتی در عدم اطلاعرسانی، انتخاب مکان نامناسب و بیکیفیتی هنری، تمام تقصیرها را به سوءتفاهم عمومی نسبت میدهد. او با تأکید بر «نیت پاک» و نیاز به «درک داستان پشت مجسمهها»، عملاً از پاسخگویی درباره چرایی اجرای نادرست پروژه و استفاده از نمادهای ملی بدون کارشناسی شانه خالی میکند. این رویکرد، استفاده ابزاری از معلولیت برای توجیه شکست مدیریت شهری است، در حالی که اگر واقعاً هدف حمایت از کودکان اوتیسم بود، میبایست از ابتدا با مشارکت متخصصان و اطلاعرسانی شفاف انجام میشد تا به جای تمسخر، همدلی ایجاد کند.
نه تنها کمک نکرد که آسیبزا بود
نصب مجسمههای شهری، مانند آثار ساختهشده توسط کودکان اوتیسم در رشت یا سردیسهای پارک هنرمندان تهران (۱۳۹۹)، نه تنها به دلیل طراحی غیرمتعارف، اجرای غیرحرفهای و نبود اطلاعرسانی مناسب، به جای زیباسازی، تقویت هویت فرهنگی و ارتقای آگاهی، به نارضایتی، تمسخر عمومی و آسیب اجتماعی منجر شد، بلکه حتی فقدان توضیحات در محل نصب یا پیش از آن، به سوءتفاهم و برداشتهای نادرست، از جمله سوءظن به تحقیر نمادهای فرهنگی انجامید. علی اعطا، رئیس پیشین کمیته معماری شورای شهر تهران، به «پیام ما» گفته است: «نبود توجه کافی به ضرورتهای حکمروایی و مدیریت مشارکتی، باعث سوءبرداشت و واکنشهای منفی شده است.» پروژه بدون همکاری با هنرمندان حرفهای، متخصصان اوتیسم و خانوادهها اجرا شد، که شأن و کرامت کودکان اوتیسم را نادیده گرفت و به جای همدلی، به تقویت کلیشهها و نگاه تحقیرآمیز به جامعه اوتیسم منجر شد. نبود آگاهی کافی درباره اوتیسم و توانمندیهای این کودکان، به واکنشهای نامناسب و افزایش فاصله اجتماعی دامن زد. تمسخر عمومی در فضای مجازی، خطر آسیبهای روانی برای کودکان اوتیسم و خانوادههایشان را افزایش داد و به جای نمایش خلاقیت، به تحقیر و آسیب به کرامت انسانی آنها منجر شد. همکاری با هنرمندان حرفهای، متخصصان اوتیسم و افراد اوتیستیک، همراه با اطلاعرسانی شفاف و انتخاب مکانهای مناسب (مانند گالریها یا پارکهای ویژه)، میتوانست از سوءتفاهمات جلوگیری کرده و پروژههای شهری را به فرصتی برای آگاهیبخشی تبدیل کند. کمتوجهی به این اصول، بهویژه در پروژههای اجتماعی، قطعاً به شأن افراد آسیب جدی وارد کند.
زخمهای اجتماعی باز
برای مدیریت این بحران و جلوگیری از تشدید آن، شهرداری رشت باید فوراً بیانیهای رسمی منتشر میکرد و هدف از نصب مجسمهها را توضیح میداد. عذرخواهی صریح بابت کمتوجهی به اطلاعرسانی و حساسیتهای اجتماعی، اعتماد عمومی را بازسازی میکند. برای نمایش آثار کودکان اوتیسم، فضاهای مناسبتر مانند گالریهای هنری، پارکهای موضوعی یا مراکز فرهنگی با پلاکهای توضیحی در نظر گرفته شود تا هم شأن کودکان حفظ شود و هم پیام پروژه بهدرستی منتقل گردد. برای پروژههای آینده، شهرداری باید با هنرمندان حرفهای، متخصصان اوتیسم و خانوادههای کودکان اوتیستیک همکاری کند تا آثار هم کیفیت هنری داشته باشند و هم تجربه و توانمندیهای کودکان اوتیسم را بهشکل محترمانهای بازتاب دهند. شهرداری با همکاری انجمن اوتیسم ایران میتواند کمپین آموزشی در رسانهها و فضای مجازی راهاندازی کند تا درباره اوتیسم، توانمندیهای این کودکان و هدف پروژه اطلاعرسانی کند و بحران را به فرصتی برای آگاهیبخشی و کاهش کلیشههای منفی تبدیل کند. همچنین، تدوین پروتکلی برای پروژههای فرهنگی و اجتماعی شامل ارزیابی اولیه، مشورت با ذینفعان و اطلاعرسانی پیش از اجرا، از تکرار چنین اشتباهاتی جلوگیری میکند.
این جنجال فراتر از «بدسلیقگی» است و به «زخمهای اجتماعی باز» در جامعه ایران گره خورده است. مردم در شرایطی از بیاحترامیهای انباشتهشده رنج میبرند و واکنش آنها به مجسمهها، بازتابی از این ناامیدی است. «شهرداری رشت با یک اشتباه ارتباطی، ناخواسته به این احساس دامن زد.» با اقدام سریع، شفافیت، جبران اعتبار ازدسترفته و تبدیل بحران به فرصت آموزشی، میتوان آسیبها را کاهش داد و اعتماد عمومی را بازسازی کرد.
در یک نگاه:
تجربه ایران در نصب مجسمههای رشت نشاندهنده ضعف ساختاری در مدیریت فرهنگی است: عدم مشورت با متخصصان، نبود اطلاعرسانی شفاف، انتخاب مکانهای نامناسب، و تبدیل ناخواسته آثار به سوژه تمسخر، به جای ایجاد همدلی. در نمونههای جهانی، هنر ابزاری برای توانمندسازی و تغییر نگرشها است، اما در ایران، این اقدامات بدون برنامهریزی و پشتوانه کارشناسان به تحقیر گروههای آسیبپذیر و تشدید کلیشهها منجر میشود. تفاوت اصلی در نگاه سیستماتیک به هنر به عنوان یک رسانه اجتماعی است، نه یک اقدام نمایشیِ صرف.
نظرها
نظری وجود ندارد.