نشست آلاسکا: گفتوگوی بینتیجه ترامپ و پوتین و نگرانی اوکراینیها از یک «یالتای تازه»
نشست سهساعته ترامپ و پوتین در آلاسکا بدون هیچ توافقی برای پایان جنگ اوکراین به پایان رسید. همزمان رهبران اروپایی بیانیهای هشدارآمیز صادر کردند و قرار است زلنسکی دوشنبه در واشنگتن با ترامپ دیدار کند. آلاسکا یا یک «یالتای تازه»؟ جامعهٔ مدنی فرسودهٔ اوکراین نگران سازش پشتپرده «پادگان غرب» و «پادگان شرق» است.

عکس از شاتراستوک
نشست سهساعته ترامپ و پوتین در آلاسکا بدون هیچ توافقی برای پایان دادن به جنگ اوکراین به پایان رسید.
هیچکس نمیداند در آلاسکا چه چیزهایی میان رهبران آمریکا و روسیه مطرح شد؛ هنوز جزئیاتی از نکات اصلی مورد اختلاف ارائه نشده است.
این نشست در پایگاه نظامی «المندورف-ریچاردسون» در آلاسکا انجام شد؛ پایگاهی راهبردی در شمال آمریکا. برگزاری آن با اعتراض صدها شهروند آمریکایی در انکوریج همراه بود.
شعار نشست «در جستوجوی صلح» بود و قرار بود زمینه را برای آتشبس در اوکراین و دیداری سهجانبه میان آمریکا، روسیه و اوکراین فراهم کند. با این حال، فعلاً نه خبری از آتشبس است و نه از صلح.
همزمان با برگزاری این نشست، روسیه حملات هوایی خود به اوکراین را تشدید کرد. ارتش اوکراین اعلام کرد که در بامداد شنبه، روسیه ۸۵ پهپاد و یک موشک به خاک این کشور پرتاب کرده است که ۶۱ پهپاد – عمدتاً ساخت ایران – سرنگون شدند. مناطق سومی، دونتسک، چرنیهیو و دنیپروپتروفسک هدف این حملات قرار گرفتند. بمبارانهای شبانه روسیه با پهپاد و موشک همچنان تلفات انسانی و خسارات گستردهای برجای میگذارد.
آلاسکا، یک «یالتای جدید»؟
پس از ورود پوتین به آلاسکا، آنچه نخست توجهات را جلب کرد، پرواز بمبافکنهای سنگین بی-۲ بر فراز محل استقبال بود؛ اقدامی نمادین برای نمایش نفوذ و قدرت واشنگتن در روند مذاکرات.
برخی ناظران پیشتر هشدار داده بودند که نشست آلاسکا میتواند به «مونیخ جدید» تبدیل شود، یعنی واگذاری اوکراین به روسیه همانطور که چکسلواکی در سال ۱۹۳۸ به هیتلر واگذار شد، یا به «یالتا»یی دیگر.
یالتا شهری است در شبهجزیره کریمه، جایی که اکنون در کنترل روسیه است، و بیش از هر چیز به خاطر «کنفرانس یالتا» در فوریهٔ ۱۹۴۵ شناخته میشود؛ کنفرانسی که در آن رهبران متفقین – فرانکلین روزولت، وینستون چرچیل و ژوزف استالین – گرد هم آمدند تا دربارهٔ تقسیم حوزههای نفوذ و نظم بینالمللی پس از جنگ جهانی دوم مذاکره کنند. در «یالتا» بود که آنها اروپا را بین خود تقسیم کردند.
کسی هنوز دقیق نمیتواند بگوید چه توافقهای پشتپردهای وجود دارد. در کنفرانس خبری کوتاه دوازدهدقیقهای پس از نشست، دو رهبر کلیگویی کردند. پوتین نخست سخن گفت و مذاکرات را «سازنده و محترمانه» خواند و تبادل نظر با ترامپ را «بسیار مفید» توصیف کرد. ترامپ نیز گفت: «پیشرفتهایی حاصل شده اما هنوز توافقی وجود ندارد» و مدعی شد «بر سر بسیاری از مسائل توافق کردهایم» بیآنکه توضیح بیشتری بدهد. او افزود: «تنها چند موضوع باقی مانده که یکی از آنها احتمالاً مهمترین مسئله است.»
ترامپ پیش از نشست گفته بود: «من خواهان آتشبس سریع هستم. نمیدانم این اتفاق امروز میافتد یا نه، اما اگر نیفتد ناراضی خواهم بود… میخواهم کشتارها متوقف شود. من برای توقف آنها اینجا هستم.» پس از نشست اما او در شبکه اجتماعی «تروث سوشال» نوشت که همه رهبران توافق دارند بهترین راه برای پایان جنگ، «توافق صلح مستقیم است، نه یک آتشبس موقت.»
ولودیمیر زلنسکی، رئیسجمهوری اوکراین و غایب بزرگ نشست آلاسکا، گفته است که در تماس با ترامپ تأکید کرده: «اگر نشست سهجانبهای صورت نگیرد یا روسیه بخواهد از پایان واقعی جنگ طفره برود، تحریمها باید تشدید شوند.» قرار است او روز دوشنبه در واشنگتن با ترامپ دیدار کند.
هشت رهبر اروپایی نیز بیانیهای مشترک صادر کردهاند و گفتهاند: «روسیه نمیتواند در خصوص عضویت اوکراین در اتحادیهٔ اروپا و ناتو حق وتو داشته باشد.» صدراعظم آلمان، فریدریش مرز، اعلام کرده است که به همراه دیگر رهبران اروپایی در جریان جزئیات مذاکرات ترامپ با پوتین قرار گرفته است. او تصریح کرده: «ایالات متحده آماده است یک ضامن امنیتی برای اوکراین باشد.»
با این حال، نگرانیها در اوکراین و اروپا پابرجاست: اگر مذاکرات آلاسکا منتهی به سازشهایی شود که منافع روسیه را تثبیت یا حق تصمیمگیری اوکراین را تضعیف کند، علاوه بر نقض حاکمیت ملی و جدایی سرزمینی بیم آن میرود که روند بازتولید اقتدارگرایی در اوکراین نیز برای سالها تقویت شود. در این صورت، جنبشهای اجتماعی ممکن است دیگر نتوانند حضور خود را بازسازی کنند و تنها به خاطرهای محو بدل شوند.
فایننشل تایمز نوشته است که پوتین در دیدار با ترامپ خواستار عقبنشینی کامل اوکراین از مناطق دونتسک و لوهانسک شده و آن را شرط پیشنیاز برقراری آتشبس در سایر مناطقی چون خرسون و زاپوریژیا اعلام کرده است. در واقع، پیشنهاد پوتین این است که در ازای واگذار کردن این مناطق شرقی، سایر خطوط نبرد بهصورت موقت بدون پیشروی جدید ثابت نگه داشته شوند. او ضمن طرح این درخواست تأکید کرده است که همچنان پیگیری «علل ریشهای» درگیری—که اساساً به محدود کردن استقلال اوکراین و مهار پیشروی ناتو بازمیگردد—برای او مهم است.
یک جامعه مدنی فرسوده، گرفتار در تقابل «پادگان غرب» و «پادگان شرق»
بامداد ۲۴ فوریه ۲۰۲۲، صدای نخستین موشکها آغازگر جنگی بود که همچنان ادامه دارد. امروز، سه سال بعد و با بازگشت ترامپ به کاخ سفید، افق پیروزی برای اوکراین بسیار کمرنگ شده است.
سه سال پس از شروع تجاوز تمامعیار روسیه، جامعهای که روزی در خیابانها برای تغییر و بهبود اوضاع در جوش و خروش بود، اکنون درگیر وقایع روزمرهای است که با ترومای جنگ و بحرانهای معیشتی گره خوردهاند: قطعیهای مکرر انرژی، آوارگان فرسوده، و نامههای اعزامی سربازی که به کابوس بدل شدهاند.
آمار رسمی نشان میدهد که در سهماهه نخست ۲۰۲۵، بیش از ۴۴ هزار سرباز بدون مجوز محل خدمت را ترک کردهاند و ۷ هزار نفر نیز رسماً فراری شناخته شدهاند. سال گذشته نیز بیش از ۶۲ هزار پرونده کیفری با اتهام ترک خدمت و ۲۲ هزار پرونده در ارتباط با خیانت تشکیل شده است.
جنبش اعتراضی خیابانی تقریباً نامرئی شده است؛ در طول جنگ اعتراضات پراکندهای در واحدهای نظامی همچون تیپ ۱۵۵ یا دفاع محلی ۱۲۳ دیده شد، اما تداوم نداشت. در جامعه نیز مردمی که روزانه میان زندهماندن و فروپاشی زیر فشار اقتصادی دستوپا میزنند، کمتر انگیزهای برای مبارزه جمعی دارند. در غیاب چشمانداز تغییر واقعی، آنچه رشد کرده نسخههای متنوعی از پوپولیسم راست است.
جنبشهای مترقی که پیشتر در سیاست و رسانه حضور داشتند، اکنون محدود به فعالیت زیستمحیطی محلی، حمایت از جنگزدگان (از جمله کمکهای مرزی مخفی) و انتشار محتوای آموزشیاند. فضای امنیتی و تهدید خشونت، هرگونه تجمع علنی سیاسی را پرخطر کرده است.
پیچیدگیها و تعارضهای تلخی نیز در اردوگاه ضدجنگ دیده میشود؛ برخی بهدلیل فشار جبهه با گروههای مسلحی همراه شدهاند که گفتمانهای ناسیونالیستی افراطی دارند. این اتحادهای ناخواسته نهتنها مشروعیت گفتمان ضداقتدار را تخریب میکند، بلکه مرزهای اخلاقی جامعه مدنی اوکراین را نیز مبهم ساخته است. آنان که از چنین همپیمانیهایی سر باز زدهاند، اغلب در حاشیهاند یا مهاجرت کردهاند.
در مناطق تحت اشغال روسیه، اوضاع پیچیدهتر است: کنترلها شدید است، تردد محدود شده، و حتی صحبت به زبان اوکراینی در محافل خصوصی میتواند خطرناک باشد.
جامعه مدنی در تقابل میان «پادگان غرب» و «پادگان شرق» روزبهروز فرسودهتر میشود؛ دو نیرویی که در عمل بیش از آنکه متضاد باشند، همچون دو جناح متفاوت یک اردوگاه عمل میکنند. آنها اگرچه به ظاهر در تضادند، اما در نهایت بر منطق اقتدارگرایی، فروبستگی امنیتی و اقتصاد جنگی تکیه دارند.
نظرها
نظری وجود ندارد.