کودکان در خط آتش: آنچه منابع درباره «نسلکشی در غزه» میگویند
غزه امروز تنها در آتش بمباران نمیسوزد، بلکه زیر سازوکاری برنامهریزیشده از کشتار و محرومیت جان میدهد؛ سازوکاری که کودکان را در خط مقدم قرار داده است. سیاوش شهابی در این گزارش، با تکیه بر دادههای بیمارستانی، پژوهشهای معتبر و معیارهای حقوقی، نشان میدهد چرا باید آنچه در غزه میگذرد «نسلکشی» نامیده شود نه صرفاً شعاری سیاسی، بلکه بر اساس شواهد و واقعیتهایی که مرگ مستقیم و غیرمستقیم کودکان را هر روز ثبت میکنند.

کودکان آواره فلسطینی در ۱۳ سپتامبر ۲۰۲۵ در محله ریمال شهر غزه، عکس: MAJDI FATHI / NurPhoto / NurPhoto via AFP
غزه امروز زیر یک سازوکار کشتارِ برنامهریزیشده نفس میکشد: بمبارانِ مداومِ مناطق مسکونی، محاصره همهجانبه، قحطیِ تحمیلشده، انهدامِ خدمات درمانی و آبرسانی، و ممانعت سازمانیافته از ورود کمکهای حیاتی. اینها خطای جنگیِ پراکنده نیست؛ زنجیرهای از تصمیمها و دستورالعملهاست که جمعیت فلسطینی، بهویژه کودکان را هدف گرفته است. این مقاله، وقایع غزه را صریحاً «نسلکشی» مینامد؛ نه بهعنوان شعار سیاسی، بلکه به اتکای معیارهای حقوقی شناختهشده و شواهدی که نشان میدهد جان غیرنظامیان، با قصد و بهواسطهٔ محرومسازی و کشتار سیستماتیک، نابود میشود.
این گزارش با تمرکز بر کودکان نوشته شده است؛ چون کودکان در خط مقدم این نابودیاند: از مرگ مستقیم در حملات گرفته تا سوءتغذیه حاد، بیماریهای قابلپیشگیری، و فروپاشی مراقبتهای مادر و نوزاد. در ادامه، آنچه منابع مختلف، نهادهای تخصصی سازمان ملل، مؤسسات پژوهشی، سازمانهای امدادی و رسانههای معتبر گزارش کردهاند را کنار هم میگذاریم؛ نشان میدهیم اختلاف اعداد از کجاست و چرا «مرگهای غیرمستقیم» (بر اثر قحطی و محرومیت) باید در برآورد واقعی گنجانده شود. سپس بُعد حقوقی و زبانی ماجرا را توضیح میدهیم: اینکه چرا کاربرد واژههایی مانند «قتلعام» و بهویژه «نسلکشی» در مورد غزه، با شواهد میدانی و معیارهای حقوقی همخوان است.
تازهترین تصویر از تلفات و وضعیت کودکان
بر اساس گزارشهای جدید بیمارستانها و مقامات بهداشتی در غزه که در رسانههای بینالمللی بازتاب یافته، شمار کل کشتهشدگان از ۶۴ هزار و ۸۰۰ نفر گذشته و بهگفتهی وزارت بهداشت غزه، ۴۲۰ مرگ مرتبط با سوءتغذیه (از جمله ۱۴۵ کودک) ثبت شده است. خبرگزاری آسوشیتدپرس در پوشش حملات اخیر به شهرغزه از کشتهشدن دستکم ۱۲ کودک در یک شبانهروز خبر داده است. این آمارهای ثبتشده، بیمارستانمحورند اما همانگونه که در ادامه میآید، همهی مرگها را لزوماً دربرنمیگیرند.
یونیسف، صندوق کودکان سازمان ملل، طی دو بیانیهی اخیر تأکید کرده که:
- بیش از ۵۰ هزار کودک از آغاز جنگ «کشته یا زخمی» شدهاند (۲۷ مه / ۷ خرداد ۱۴۰۴)؛
- با تشدید عملیات در غزهشهر، بیش از ۴۵۰ هزار کودک در معرض خطر فوری قرار دارند (۲۱ شهریور / ۱۲ سپتامبر ۱۴۰۴).
یونیسف همچنین روز ۲۰ شهریور (۱۱ سپتامبر) اعلام کرد نرخ سوءتغذیه حاد در کودکانِ غربالگریشده در سراسر غزه به ۱۳٫۵ درصد در مرداد رسیده و در شهر غزه، جایی که نهاد آیپیسی (سامانهی بینالمللی طبقهبندی ناامنی غذایی) قحطی (مرحله ۵) را تأیید کرده این نسبت به ۱۹ درصد رسیده است؛ حدودا از هر پنج کودک، یک نفر. همزمان، تعطیلی حدود ۱۰ تا ۱۲ مرکز درمان سرپایی سوءتغذیه بهدلیل تشدید درگیریها روند درمان را مختل کرده است.
آیپیسی و سازمان جهانی بهداشت (WHO) در ۳۱ مرداد/۲۲ آگوست اعلام کردند قحطی در نوار غزه تأیید شده و احتمال گسترش آن به دیرالبلح و خانیونس هست. این نخستین اعلام رسمی قحطی در خاورمیانه از سوی این سازوکار است. دولت اسرائیل این اعلام را «مغشوش» خوانده و روششناسی آن را به چالش کشیده است.
اختلافِ مهم: «مرگهای مستقیم» در برابر «مرگهای غیرمستقیم»
بخش بزرگی از ابهام آماری به تمایز میان مرگهای مستقیم (بر اثر جراحت و انفجار) و مرگهای غیرمستقیم (بر اثر کمبود دارو، آب سالم، غذا، مراقبتهای مادر و نوزاد، بیماریهای عفونیِ قابلپیشگیری و …) برمیگردد. در شرایط جنگی، ثبتِ موردیِ همهی مرگها ممکن نیست؛ بنابراین پژوهشگران از مدلسازی اپیدمیولوژیک و برآورد «مرگِ مازاد» استفاده میکنند؛ یعنی مقایسهی مرگومیرِ دورهی جنگ با سناریوی فرضیِ بدون جنگ. اینجاست که ارقام میتوانند بالا و پایین شوند و محلِ اختلاف باشند.
دو قطعهی کلیدی از منابع علمی-پژوهشی در سال گذشته منتشر شده است:
- پژوهش LSHTM (مدرسهی بهداشت و طب حارهای لندن؛ یک مؤسسهی دانشگاهی تحقیقاتی در بهداشت جهانی) که از تلفیق چند منبع (ثبتهای سردخانهای، پیمایش آنلاین هدایتشده، آگهیهای سوگواری در شبکههای اجتماعی) مرگهای ناشی از جراحت در ۷ اکتبر ۲۰۲۳ تا ۳۰ ژوئن ۲۰۲۴ را ۶۴٬۲۶۰ نفر برآورد کرد. یعنی ۴۱٪ بیشتر از گزارش آن زمانِ وزارت بهداشت غزه؛ و تأکید کرد که مرگهای غیرِجراحتی در این محاسبه نیامده است.
- نامهی سردبیری در مجلهی «لانست» (Lancet؛ از معتبرترین مجلات پزشکی که از ۱۸۲۳ منتشر میشود و بالاترین ضریب تأثیر علمی در جهان را دارد) که با مرور تجربهی جنگهای دیگر، نسبت تقریبیِ ۴ مرگ غیرمستقیم به ازای هر مرگ مستقیم را برای تخمین اولیه پیشنهاد کرد و هشدار داد که عددِ واقعی در غزه میتواند بسیار فراتر از ثبتهای بیمارستانی باشد. این برآورد، هم بازتاب موافق یافت و هم نقد روششناسی.
عددهای بزرگ از کجا آمدهاند؟
بر پایهی همین دو تکیهگاه، دو مقالهی تحلیلی در رسانههای استرالیایی—Arena Online (یک مجلهی پژوهشی/تحلیلی) در ۲۰ تیر ۱۴۰۴ و Independent Australia (رسانهی مستقل) در ۲۱ مرداد ۱۴۰۴—کوشیدند برآورد کلان مرگها تا ۶ اردیبهشت ۱۴۰۴ / ۲۵ آوریل ۲۰۲۵ را محاسبه کنند: با تعمیم روند مرگهای مستقیم تا ۱۳۶ هزار و ضرب نسبت ۴ به ۱، ۵۴۴ هزار مرگِ ناشی از محرومیت به آن افزودند؛ جمعاً ۶۸۰ هزار. این یادداشتها ریزشمار سنی هم ارائه کردند، از جمله ۳۸۰ هزار مرگ برای کودکان زیرِ پنجسال. این محاسبات ارزشِ خبری دارند، اما باید روشن گفت که خودِ LSHTM یا لانست چنین «جمعِ کل» و ریزشمار سنی را منتشر نکردهاند؛ نقدهایی هم دربارهی قابلانتقالبودن نسبت ۴ به ۱ به متنِ خاصِ غزه مطرح است. با اینحال این آمارها در نشان دادن آنچه واقعاً روی زمین می گذرد، اهمیت زیادی دارند.
از سوی دیگر، رالف نیدر—وکیل و کنشگر سرشناس لبنانی تبار آمریکایی—در نامهای سرگشاده (۳۱ مرداد / ۲۰ اوت) که در Pearls and Irritations (یک وبسایت تحلیلی-سیاست عمومی در استرالیا) بازنشر شد، خواستار آن شد که رسانهها مرگهای ناشی از محرومیت را وارد محاسبه کنند و عدد واقعی را «احتمالاً بالاتر از ۵۰۰ هزار» توصیف کرد. این یک فراخوانِ روشی و اخلاقی است، نه آمار ثبتی.
روششناسی در یک نگاهِ ساده
- ثبتِ مستقیم (administrative data): بیمارستانها، سردخانهها و تیمهای امدادی هر مورد مرگ/جراحت را ثبت میکنند. مزیت: عینی و قابلراستیآزمایی. محدودیت: در فروپاشیِ سامانهها، ناقص.
- گسترش با مدلهای آماری: زمانی که ثبتها ناقصاند، پژوهشگرانی چون تیم LSHTM از capture–recapture بهره میگیرند؛ یعنی همپوشانی چند منبع مستقل برای تخمین «کلِ پنهان». مزیت: پوشش بهتر؛ محدودیت: وابسته به فرضهای همپوشانی و کیفیت منابع.
- «مرگِ مازاد» و نسبتهای مرجع: در نبود دسترسی، نامهی لانست و پژوهشهای مشابه از نسبتهای مشاهدهشده در جنگهای دیگر (مثلاً ۴ مرگ غیرمستقیم به ازای هر مرگ مستقیم) برای برآورد اولیه استفاده میکنند. مزیت: حساسسازی نسبت به مرگهای «نامرئی»؛ محدودیت: قابلیتِ انتقال این نسبت به بافتِ خاص غزه محلِ جدل است.
کودکان: از بمباران تا قحطی
در حالیکه آمارهای ثبتی از کشتهشدنِ هزاران کودک بر اثر حملات مستقیم حکایت دارد، سمتوسوی نگرانکننده دیگر، سوءتغذیه و گرسنگی است. یونیسف میگوید یکپنجم کودکانِ شهر غزه در اوت دچار سوءتغذیهی حاد بودهاند و سهمِ سوءتغذیه حادِ شدید، مرگبارترین شکل در میان کودکان بستری از ۱۲٪ در بهمن ۱۴۰۳ به ۲۳٪ در مرداد ۱۴۰۴ افزایش یافته است. یونیسف در گزارش خود آورده است که با تداوم حملات، مراکز درمانی سوءتغذیه تعطیل یا جابهجا شده و فرایند درمان مداوم کودکان مختل است؛ اختلالی که در قحطی، تفاوت میان «بهبودی» و «مرگ» است.
آیپیسی و سازمان جهانی بهداشت تأکید کردهاند که قحطی ساختِ بشر و قابلِ پیشگیری است: با آتشبس، دسترسی امن و پیوستهی کمکها، سوخت برای خدمات حیاتی (آب، فاضلاب، درمان) و بازگشت نسبیِ کارکرد بازار. همزمان، دولت اسرائیل مشروعیت فنی گزارش آیپیسی را زیر سؤال برده است. برای مخاطب ایرانی، معنای عملیِ قحطی روشن است: مرگِ روزانهی قابلپیشگیری، نخست در میان نوزادان و کودکان خردسال.
قیمتها و توان خرید؛ ترجمه به زبان معیشت
برای فهمیدنِ عمق بحران کودکان، باید توان خرید خانوادهها را هم دید. در بهار و تابستان امسال، گزارشهای نهادهای سازمان ملل از جهش قیمت آرد خبر دادند: در اواخر مه و خرداد، هر کیلو آرد ۶۰ تا ۱۰۰ شِکِل (حدود ۱۶ تا ۲۷ دلار) گزارش شد؛ یعنی به نرخ آزاد متغیر، حدود ۱٫۶ تا ۲٫۷ میلیون تومان برای هر کیلو. در میانهی مرداد تا شهریور، برخی دادههای رسمی اسرائیل و گزارشهای رسانهای از افتِ مقطعیِ قیمتها بهدلیل ورود محدود کالا حکایت داشتند، اما همزمان اوچا (دفتر هماهنگی امور بشردوستانهی سازمان ملل) از گرانی سوخت و محدودیت جابهجایی گفت که دسترسی اقشار فقیر به همان کالاهای محدود را هم مختل میکند. نتیجه برای کودک: کالریِ کمتر، تنوع غذاییِ نزدیک به صفر، و ریسکِ بالاتر سوءتغذیه.
بُعد حقوقی و زبانی: از «قتلعام» تا «نسلکشی»
در پوشش خبریِ غزه، چند واژهی کلیدی مدام تکرار میشود که هرکدام بار معنایی و جایگاه حقوقی متفاوتی دارند. «قتلعام/کشتار دستهجمعی» در فارسی عمدتاً توصیفی و اخلاقی است؛ اما «نسلکشی (Genocide)» مفهومی حقوقیِ دقیق ذیل کنوانسیون ۱۹۴۸ سازمان ملل دارد و برای بهکاربردنش باید عناصر مشخصی احراز شود. فهمِ این تفاوت برای گزارشگری حرفهای—بهویژه وقتی محور گزارش کودکاناند—ضروری است. بر اساس مادهٔ ۲ کنوانسیون، نسلکشی یعنی ارتکاب هر یک از اعمالی مانند «کشتن اعضای گروه»، «وارد کردن صدمه شدید جسمی یا روانی»، و «تحمیل شرایط زندگیِ ویرانگر با قصدِ نابودیِ گروه، تماماً یا جزئی» علیه یک گروهِ ملی/قومى/نژادی/مذهبى با نیتِ خاص نابودسازی. این «نیتِ خاص» همان مرزِ حقوقیِ سختگیرانهای است که نسلکشی را از دیگر جرایم جدا میکند.
در هفتههای اخیر، انجمن بینالمللی پژوهشگران نسلکشی (IAGS)—بزرگترین انجمن دانشگاهی در این حوزه با حدود ۵۰۰ عضو، قطعنامهای سهصفحهای تصویب کرد که بهگفته رئیس انجمن، ۸۶ درصد از اعضای رأیدهنده از آن حمایت کردند. این قطعنامه اعلام میکند «سیاستها و اقدامات اسرائیل در غزه با تعریفِ حقوقیِ نسلکشی طبق ماده ۲» مطابقت دارد و خواستار توقفِ فوری حملات عمدی به غیرنظامیان از جمله کودکان، گرسنگیدادن، محرومسازی از کمکهای حیاتی (آب، سوخت، دارو)، خشونت جنسی و باروری، و آوارگی اجباری میشود. رئیس IAGS، ملانی اُبراین (استاد حقوق بینالملل در دانشگاه استرالیای غربی) در مصاحبه با رویترز این رأی را «بیانیهای صریح از متخصصان این حوزه» توصیف کرده است.
چرا این برای کودکان مهم است؟ بخشهایی از ماده ۲ دقیقاً با وضعیت کودکان در غزه همپوشان است: «کشتن اعضای گروه» و «صدمه شدید جسمی یا روانی» در مورد تلفات مستقیم کودکان صدق میکند؛ و «تحمیل شرایط زندگیِ ویرانگر» در بستر قحطیِ تأییدشده، سوءتغذیه حاد، و اختلال در دسترسی به آب/دارو/مراقبتِ مادر و نوزاد—بهویژه در غزهشهر—در گزارشهای نهادهای تخصصی مستند شده است. از همین رو، IAGS در قطعنامهاش صراحتاً به کودکان اشاره کرده و «گرسنگیدادن» و «محرومیت از اقلام ضروری بقا» را از مصادیق اعمال ممنوعه دانسته است.
سه نکتهی محوری روشن است:
۱) عددهای ثبتی (بیمارستانی) تصویر «حداقل» را نشان میدهند؛ پژوهشهای آماری معتبر مانند LSHTM میگویند همین حداقل هم احتمالاً کمشمار است. ۲) بخش بزرگی از خسارت جانیِ کودکان در مرگهای غیرمستقیم اتفاق میافتد—همانجا که قحطی، سوءتغذیه، بیآبی، بیماریهای قابلپیشگیری و فروپاشی خدمات مادر و نوزاد وارد عمل میشود. ۳) در ادبیات حقوقی و سیاسی، واژههایی چون «جنایت»، «نسلکشی» و «کشتار دستهجمعی» بهطور گسترده از سوی برخی نهادهای مستقل و کارشناسان بهکار میروند؛ اسرائیل این توصیفها را رد میکند و داوری نهایی با نهادهای قضاییِ بینالمللی است.
در عین اختلاف بر سر «کل عدد»، بر سرِ سهم کودکان از رنج و مرگ اختلافی نیست. راهحلِ فوریِ مورد اشارهی همهی منابع معتبر نیز مشابه است: آتشبس، دسترسی امن و پایدارِ کمک، سوخت برای خدمات حیاتی، و بازسازی حداقلیِ نظام سلامت و تغذیه تا از مرگهای قابلپیشگیری، بهویژه در میان کودکان جلوگیری شود.
یادآوری روشی: وقتی در گزارشها با عددهای متفاوت روبهرو میشوید، ببینید آیا آن عدد فقط مرگهای مستقیم را پوشش میدهد (ثبت بیمارستانی/پزشکی قانونی)، یا مرگهای غیرمستقیم را هم با مدلسازی افزوده است. درکِ این تفاوت، بهویژه دربارهی کودکان، که بیشترین آسیب را از کمغذایی، بیماریهای قابلپیشگیری و قطع مراقبتهای پایه میبینند کلیدِ فهم مقیاس واقعی فاجعه است.
نظرها
نظری وجود ندارد.