بحران دوگانه تروما و کمبود: چگونه جنگ و مکانیسم ماشه سلامت روان ایران را به لبه پرتگاه میبرد
الاهه نجفی - ترومای ترکیبی جنگ ۱۲ روزه ایران و فعال شدن مکانیسم ماشه موجی از اختلالات روانی مانند PTSD و افسردگی را در جامعه، به ویژه در میان کودکان و دانشجویان، تشدید کرده. علاوه بر افزایش شمار مبتلایان، در اثر کمبود شدید تختهای روانپزشکی (تنها نیمی از نیاز واقعی) و چالشهای مدیریتی، این بحران ژرفتر شده است. کارشناسان هشدار میدهند که بدون اصلاح ساختاری و همکاری بیننهادی، بحران سلامت روان به افزایش مرگهای خودخواسته و فروپاشی اجتماعی منجر میشود.

افزایش اختلال روانی در ایران
جنگ ۱۲ روزه ایران و اسرائیل تأثیرات عمیقی بر جامعه ایران گذاشته است. در جامعهای که با انواع فشارهای اقتصادی و اجتماعی روبروست، چنین جنگی که خط مقدم آن در وهله اول شهرها بودند، دور از انتظار نیست که با افزایش اختلالات روانی و تروما (به معنی ضربه یا زخمهای روانی) در جامعه همراه باشد. افسردگی و اختلال استرس پس از سانحه (PTSD) به ویژه در مناطق بحرانی، کودکان را درگیر کرده است. دامنه مشکل بدان حد گسترده است که وزارت آموزش و پرورش از اجرای طرح «نماد» برای مراقبت اجتماعی دانشآموزان خبر داده. وزارت علوم نیز طرح «احوالپرسی» را در بیش از ۱۱۰ دانشگاه به اجرا درآورده است. اینکه تا چه حد این طرحها اثربخشاند، هنوز روشن نیست. با این حال میدانیم که چنین طرحهایی اگر بهدرستی اجرا شوند، میتوانند گام اولیه مؤثری در شناسایی و مدیریت PTSD و افسردگی باشند، اما بهتنهایی برای درمان کافی نیستند. اثربخشی این طرحها در وهله نخست منوط به تخصیص منابع کافی، آموزش نیروهای اجرایی و پوشش گسترده جغرافیایی است که در حال حاضر با چالشهای ساختاری مانند کمبود تخت روانپزشکی و نیروی متخصص مواجه است.
باید توجه داشت که اتفاقی که در جنگ ۱۲ روزه رخ داد، تنها یک «حادثه واحد» نبود. این جنگ بر بستری از تروماهای جمعی پیشین (مانند همهگیری کووید-۱۹، فشارهای اقتصادی شدید و تحریمها) و همچنین خاطره جنگ هشت ساله اتفاق افتاد. «تکثیر تروما» باعث میشود که اثرات روانی آن عمیقتر و ماندگارتر باشد. وقتی جامعهای هنوز از یک شوک بزرگ بهبود نیافته، شوک بعدی طبعاً تابآوری آن را به شدت کاهش میدهد. یکی دیگر از شوکهای اخیر مکانیسم ماشه است که امیدها به گشایش و بهبود وضعیت را به کل از بین برده است.
آمار هشداردهنده: اختلال روانی در یکچهارم ایرانیان
بر اساس نتایج منتشر شده آخرین پیمایش ملی سلامت روان ایران که در دوران پساکرونا انجام شد، حدود ۲۵ درصد جمعیت کشور (یعنی یکچهارم مردم) دچار نوعی اختلال روانی هستند. این رقم نسبت به پیمایشهای قبلی افزایش یافته و نسبت به بسیاری از کشورهای منطقه، آمار بالایی محسوب میشود. نتایج این پیمایش ملی نشان میدهد که شایعترین اختلالات، افسردگی و اضطراباند. آمار جدیدی که وزارت بهداشت از پایش سلامت ایرانیان بعد از جنگ ۱۲ روزه بهدست آورده، هنوز منتشر نشده است. محمد رضا شالبافان، مدیرکل دفتر سلامت روانی، اجتماعی و اعتیاد وزارت بهداشت، در گفتوگو با «پیام ما» میگوید:
نتایج پیمایش ملی سلامت روان اخیراً به نهادهای ذیربط و دانشگاههای علومپزشکی اعلام شده و قرار است بهزودی منتشر شود.
این مقام وزارت بهداشت همچنین درباره وضعیت سلامت روان دانشآموزان و دانشجویان نیز میگوید:
پیمایش اخیر فقط جمعیت بزرگسال را پوشش داده، اما قطعاً لازم است پژوهشهای مشابهی برای کودکان و نوجوانان نیز انجام شود. آنچه از مشاهدات میبینیم، این است که اضطراب، افسردگی، خودکشی و حتی مصرف دخانیات و مواد در میان برخی دانشآموزان به چشم میخورد.
در نبود آمارهای قابل اتکا و روزآمد، شمار «مرگهای خودخواسته» یکی از مهمترین شاخصها برای ارزیابی وضعیت کلی سلامت روان در یک جامعه است.
بر اساس تازهترین گزارشها و آمار رسمی و غیررسمی، روند خودکشی در ایران در حال افزایش است و در سالهای اخیر به سطح هشدارآمیز رسیده است. طبق منابع پزشکی قانونی و نهادهای مرتبط، آمار خودکشی منجر به مرگ در سال ۱۴۰۲ و اوایل ۱۴۰۳ حدود ۶ تا ۷ هزار نفر در سال گزارش شده و این به معنای میانگین نرخ سالانه نزدیک به ۸ تا ۹ نفر به ازای هر ۱۰۰ هزار نفر جمعیت کشور است. این میزان بالاتر از دهههای گذشته بوده و نرخ رشد سالانه حدود ۱۰ درصد را نشان میدهد.
وحید شریعت، روانپزشک در گفتوگو با «پیام ما» روند موجود سلامت روان را نگرانکننده توصیف میکند و میگوید:
عوامل بیرونی مستعدکننده و برانگیزاننده در سالهای اخیر بسیار زیاد بوده و همچنان هم ادامه دارند. اگرچه آمار خودکشیها تنها شاخص سلامت روان نیست، اما یکی از مهمترین شاخصهایی است که نشان میدهد وضعیت خوبی نداریم.
روانشناسی بحران به طور روشن نشان میدهد که در موقعیتهای بیثبات، مردم بیش از هر چیز به صداقت، شفافیت و انسجام در پیامهای رسمی نیاز دارند، زیرا آسیب به این اعتماد میتواند حتی بهترین اقدامات حمایتی را با بیاعتمادی مواجه کرده و اثربخشی آنها را کاهش دهد. وحید شریعت، با اشاره به پیامدهای جنگ و مکانیسم ماشه، تأکید میکند:
در این شرایط، بیش از خود تهدیدها، واکنشهای متناقض و بیانسجام مسئولان آسیبزننده است... اگرچه تهدیدهای بیرونی هر کدام اهمیت خود را دارند، اما مهمتر از همه، نحوه مدیریت داخلی است که میتواند آرامش یا تشویش مردم را رقم بزند.
بحران کمبود تختهای روانپزشکی در ایران: نصف نیاز واقعی
ایران سخت از کمبود تختهای روانپزشکی بهویژه در مراکز دولتی رنج میبرد. تازهترین آمار رسمی تا سال ۱۴۰۳ نشان میدهد تعداد کل تختهای روانپزشکی (تخصصی و فوق تخصصی) فعال در سراسر ایران حدود ۱۰ هزار و ۳۳۸ تخت است. بر اساس سالنامه آماری وزارت بهداشت و دادههای مراکز تخصصی، بیشترین تعداد تخت به بیمارستانهای دانشگاه علوم پزشکی اختصاص دارد که به تنهایی نزدیک به ۸ هزار تخت روانپزشکی را شامل میشود. گزارشها نشان میدهد ۹ استان ایران هیچ بیمارستان تک تخصصی روانپزشکی ندارند و در بسیاری از استانها نیز تختهای روانپزشکی به نسبت جمعیت کم هستند. بسیاری از بیماران مبتلا به اختلالات روانی که نیاز به خدمات بستری دارند، باید چندین ماه صبر کنند تا تختی خالی شود و آنها بتواند در بیمارستانها بستری شوند. به گفته محمد رضا شالبافان، سرپرست دفتر سلامت روانی، اجتماعی و اعتیاد وزارت بهداشت، درمان و آموزش پزشکی دولت در نظر دارد برای جبران این کمبودها بهجای ساخت بیمارستانهای بزرگ روانپزشکی، بخشهای روانپزشکی در بیمارستانهای عمومی ایجاد کند. این رویکرد صحیحی است: مراجعه به یک بیمارستان عمومی برای بیماران بسیار کمریسکتر و عادیتر از مراجعه به یک «بیمارستان روانپزشکی» با برچسبهای اجتماعی مرتبط با آن است. علاوه بر این بسیاری از بیماران دارای شرایط «همزمان»اند؛ مثلاً هم بیماری قلبی یا دیابت دارند و هم اختلال افسردگی یا اضطراب. حضور بخش روانپزشکی در بیمارستان عمومی، امکان ارائه خدمات همزمان و جامع را فراهم میکند. و این را هم نباید فراموش کرد که بیمارستانهای عمومی معمولاً در مراکز شهرها و مناطق مختلف پراکندهاند، بنابراین بیماران برای دریافت خدمات تخصصی روانپزشکی نیاز به سفرهای طولانی به یک مرکز خاص را ندارند.
وزارت بهداشت یک برنامه دیگر به نام «سراج» که همانا مراکز حد واسط میان خدمات اولیه و بیمارستانهای تخصصیست راهاندازی کرده و قصد دارد که این مراکز را با این تمهید گسترش دهد. این مراکز به هیچوجه جایگزینی برای تختهای بیمارستانی نیستند بلکه در کشورهای پیشرفته بر روند درمان بیماران بعد از ترخیص نظارت دارند.
یک هشدار قرمز
کمبود ۱۱ هزار تخت روانپزشکی (که معادل نصف نیاز کنونی است) تنها یک عدد نیست، بلکه نشانگر عمق یک بحران ساختاری است که پیامدهای آن به صورت مستقیم بر زندگی بیماران و خانوادههایشان تحمیل میشود. انتظار چندماهه برای بستری میتواند منجر به تشدید علائم، افزایش دوره درمان و حتی تبدیل شدن بیماری حاد به یک بیماری مزمن و ناتوانکننده شود. علاوه بر این خانوادهها مجبور میشوند در شرایطی که بیشترین نیاز به حمایت و آرامش را دارند، برای یافتن یک تخت خالی درگیر چالشهای اداری و مالی طاقتفرسایی شوند. انزوای اجتماعی بیماران و احساس طردشدگی و نامیدی را هم نباید از نظر دور داشت. بنابراین کمبود تخت، بخشی از یک چرخه معیوب بزرگتر است. کمبود خدمات پیشگیرانه و سرپایی به تشدید بیماریها و نیاز فزاینده به بستری منجر میشود. کمبود تخت و نیروی متخصص سبب افزایش بار بیماری در جامعه و تحمیل هزینههای بیشتر بر نظام سلامت و اقتصاد ملی میشود.
وضعیت کنونی تختهای روانپزشکی یک هشدار قرمز است. این کمبود نه تنها یک مشکل درمانی، بلکه یک مشکل اجتماعی و امنیتی است، زیرا سلامت روان جامعه مستقیماً بر سرمایه اجتماعی، بهرهوری اقتصادی و ثبات جامعه تأثیر میگذارد.
منابع:
پیام ما/یاسر مختاری / سایت سازمان امور دانشجویان وزارت علوم/ تسنیم/اعتماد/همشهری/ معاونت بهداشت دانشکده علوم پزشکی
نظرها
نظری وجود ندارد.