ارتباط ناشناخته. ارتباط بدون سانسور. ارتباط برقرار نمی‌شود. سایت اصلی احتمالاً زیر سانسور است. ارتباط با سایت (های) موازی برقرار شد. ارتباط برقرار نمی‌شود. ارتباط اینترنت خود را امتحان کنید. احتمال دارد اینترنت به طور سراسری قطع شده باشد. ادامه مطلب

ادراکی انتقادی و تحول‌گرا از مفهوم صلح

محمدرضا نیکفر ـ باید از تعریف منفی صلح گذر کرد و به تعریفی مثبت از آن رسید. اگر مفهوم مثبت و دگرگون‌ساز آن پا نگیرد، وضع به همین سان که دیده‌ایم، ادامه خواهد یافت.

نام خاورمیانه، درگیری‌های مسلحانه‌ی محدود یا گسترده را تداعی می‌کند. به ندرت سالی می‌گذرد که در این منطقه تفنگ‌ها خاموش باشند. پیش‌تر می‌شد در اینجا نیز تعریفی منفی از صلح به صورت نبود جنگ به دست داد و مسئله‌ی جنگ را در قالب درگیری دو کشور، درگیری در درون یک کشور یا دخالت خارجی و مقابله با آن تقریر کرد. اکنون موضوع صلح، به موضوع دموکراسی، امنیت عمومی، رشد، و حل جمعی مشکلات زیست محیطی گره خورده است.

باید از تعریف منفی صلح گذر کرد و به تعریفی مثبت از آن رسید. اگر مفهوم مثبت و دگرگون‌ساز آن پا نگیرد، وضع به همین سان که دیده‌ایم، ادامه خواهد یافت.

نسل‌ها پس از یکدیگر می‌آیند با آرزوی صلح و امنیت، اما پرسیدنی است که چرا هنوز یک جنبش صلح گسترده و پیگیر در خاورمیانه پا نگرفته است. یک عامل آن، گسترش این پندار در فضای عمومیِ عمدتاً زیر کنترل دولت‌هاست که مسئله‌ی جنگ را تنها با قدرت می‌توان حل کرد، آن هم با قدرت جنگ‌آور. از این پندار، جز مسابقه‌ی تسلیحاتی، جز تدارک دیدن برای جنگ، جز رفتن از یک جنگ به سوی جنگی دیگر حاصل نشده است.

پشت این پندار نگرشی قدرت‌محور در قالبی دولت‌گرا قرار دارد. می‌گویند و می‌گوییم که تنها در پناه دولتی قوی و مسلح به ابزارهای جنگی برتر است که صلح حاصل می‌شود. اما چنین دولتی در همه جا، و مشخصاً در خاورمیانه، یعنی دولتی اقتدارگرا، روشن‌تر بگوییم مستبد و دست کم از طریق شرکت در مسابقه‌ی تسلیحاتی و الزام‌های آن، در وابستگی به قدرت‌های جهانی. برای چنین دولتی، رشد و توسعه در سایه‌ی اقتدار قرار دارد. توجه به مشکلات زیست‌محیطی در اولویت آن نیست و طرحی جدی را با مشارکت جمعی در منطقه دنبال نمی‌کند، برای حل مشکل کمبود آب و آلودگی هوا، مشکل‌هایی که محدود به هیچ مرزی نمی‌شوند. برای چنین دولتی عدالت مطرح نیست یا اگر تا حدی مطرح باشد، اصل برای آن نظام امتیازوری‌‌ای است که یک بهره‌ور اصلی از آن ماشین جنگی و امنیتی است.

ایدئولوژی چیره بر سیاست بین‌ الملل، خود را به‌عنوان واقع‌گرایی معرفی می‌کند. واقع‌گرایی قدرت می‌گوید باید در برابر قدرت قدرت گذاشت و قدرت را تنها با قدرت می‌توان مهار کرد. از قدرت در این دیدگاه، قدرت دولتی و در نهایت اسلحه درک می‌شود. نهادن قدرت در برابر قدرت، یعنی جنگ یا تدارک جنگ، و طبعاً شرکت در مسابقه‌ی تسلیحاتی به منظور آمادگی برای جنگ.

قدرت در برابر قدرت. قدرتی که می‌خواهیم در برابر آن بایستیم به ما دیکته می‌کند که چه کنیم. خود آن قدرت هم با همین منطق می‌کوشد قدرت‌مندتر شود. بازی‌ای ادامه می‌یابد که از یک فاجعه به فاجعه‌ی دیگر راه می‌برد.

از این نظر، آنچه رئالیسم قدرت نامیده می‌شود، درکی محدود از قدرت عرضه می‌کند زیرا بی‌توجه است به دیالکتیک آن، یعنی وابستگی متقابل دو قدرتی که در برابر هم نهاده می‌شوند اما از منطق مشابهی پیروی می‌کنند.

از دید ایدئولوژی قدرت، پاسیفیسم (pacifism)، در معنای صلح‌خواهی، مترادف با پاسیویسم (passivism)، یعنی انفعال می‌شود. اما با خروج از منطق قدرت، صلح‌ مفهومی انتقادی و فراخواننده به کنش‌گری می‌شود.

آن جهان معنایی‌ای که صلح در آن چنین باری می‌یابد، منظومه‌ی گفتمانی‌ای است فراهم آمده از مفهوم‌های دموکراسی، عدالت، حفظ محیط زیست، جامعه‌ی مدنی، حق تعیین سرنوشت، مشارکت، گفت‌وگو، جامعه‌ی جهانی، و نظایر اینها.

تقویت اقتدار جامعه به جای اقتدار دولت مبنای رویکردی در عرصه‌ی این بحث است که می‌تواند صلح‌خواهی تحول‌گرا (transformative pacifism) خوانده شود.

این مطلب را پسندیدید؟ کمک مالی شما به ما این امکان را خواهد داد که از این نوع مطالب بیشتر منتشر کنیم.

آیا مایل هستید ما را در تحقیق و نوشتن تعداد بیشتری از این‌گونه مطالب یاری کنید؟

.در حال حاضر امکان دریافت کمک مخاطبان ساکن ایران وجود ندارد

توضیح بیشتر در مورد اینکه چطور از ما حمایت کنید

نظر بدهید

در پرکردن فرم خطایی صورت گرفته

نظرها

نظری وجود ندارد.