«وحشی»: کابوسی شاعرانه در باب فروپاشی اجتماعی
فرشته نزاکتی ـ «وحشی» گامی بلند در مسیر هنری هومن سیدی است. اثری که با کنار گذاشتن جلوهگریهای بصری صرف، به زبانی استعاری و عمیقاً شاعرانه دست یافته و بیش از هر چیز بر تجربه حسی و روانی تماشاگر تکیه دارد. این سریال فراتر از یک تریلر جنایی، آینهای است در برابر زخمهای عمیق جامعه؛ نه پاسخی آماده عرضه میکند و نه ادعای درمان دارد، بلکه تنها وادارمان میکند به شکلی دردناک و بیواسطه به واقعیت فروپاشیهای اجتماعی و اخلاقی چشم بدوزیم.

جواد عزتی در نمایی از سریال وحشی ساخته هومن سیدی
نسخهی سینماییِ سریال «وحشی»، تازهترین ساختهی هومن سیدی، در پنجاهمین دورهی جشنواره بینالمللی فیلم تورنتو TIFF) ۲۰۲۵( در بخشPrimetime و بهصورت نمایش ویژه (non-competitive) برای تماشاگران و منتقدان بینالمللی به نمایش درآمد و با استقبال گستردهای همراه گردید. عوامل سریال شامل هومن سیدی و جواد عزتی نیز در مراسم حضور داشتند تا اولین نمایندهی جدی سریالهای ایرانی در تورنتو را معرفی کنند.
با خواندن ادامه این متن داستان سریال برای شما آشکار میشود!
«وحشی» نقطه اوج مسیر سینمایی است که سیدی در پیش گرفته؛ مسیری که از «اعترافات ذهن خطرناک من» تا «مغزهای کوچک زنگزده» و «قورباغه» امتداد یافته و اکنون به بلوغی انکارناپذیر رسیده است. «وحشی» عصارهی جهانبینی سیدی است: فضایی چرک، خشن و غبارآلود که این بار با پرداختی پختهتر و تکنیکیتر روایت میشود.
«وحشی»، برگرفته از ماجرایی واقعی است. علی اشرف پروانه در کرمانشاه یک بنا بود که به اتهام قتل سهوی دو کودک به پرداخت دیه محکوم شد و به دلیل ناتوانی در پرداخت دیه، به سرقت مسلحانه رو آورد و پس از چند فقره دزدی، دستگیر شد. او ابتدا به اعدام محکوم شد، اما این حکم بعداً به سی سال زندان کاهش یافت.
داوود اشرف، شخصیت اصلیِ «وحشی»، که با الهام از زندگی علی اشرف خلق شده، با مرگ ناخواسته دو کودک در سراشیبی سقوطی بیپایان میافتد؛ این سقوط، بیش از آنکه فردی باشد، بازتابی از شرایط جمعی یک طبقه است؛ طبقهای که میان کار طاقتفرسا و خشونت ناخواسته دستوپا میزند و هیچ راه نجاتی پیش روی خود نمیبیند.
داوود در چرخهی کابوسوار جرم، زندان و آزادی گرفتار است. این بازگشتهای تکراری، نه حاصل انتخابهای فردی، بلکه نتیجهی مستقیم ساختارهای معیوبی چون فقر، خشونت محیطی و طرد اجتماعی است. گویی سرنوشتی محتوم، راهی برای رهایی او از این دور باطل باقی نگذاشته است.
یکی از بزرگترین نقاط قوت «وحشی»، فیلمنامه دقیق و شخصیتپردازی عمیق آن است. فیلمنامه سیدی با ریتمی حسابشده و طراحی دقیق زنجیرهی حوادث پیش میرود. هر صحنه، بذر صحنه بعدی را در خود دارد و با ورود هر شخصیت جدید، فضای روایت تروتازه میشود. نوید، عبدالرحمان، بازپرس موحدی، رها جهانشاهی و کمال، هر کدام در لحظه مناسب وارد میشوند و داستان را به پیچوخمهای تازه میبرند.
شخصیتپردازی در «وحشی» یکی از منسجمترین و موفقترین وجوه اثر است. سیدی از تیپسازیهای رایج فاصله گرفته و با وسواس و حوصله، شخصیتهایی خلق کرده است که ساده و تکبعدی نیستند؛ شخصیتهایی زنده و خاکستری که با لایههایی از رنج، خشم و امیدهای سرکوبشده، نه مطلقاً دوستداشتنیاند و نه کاملاً نفرتانگیز. مخاطب نسبت به آنها نه احساس فاصله میکند و نه میتواند بیچونوچرا طرفدارشان شود. آنها انساناند، با همه زخمها و لغزشها. حتی شخصیتهای فرعی و گذرا هم واجد خصوصیاتیاند که ماهیت فردیشان را میسازد: کودکی که در اوج ترس خوندماغ میشود، پیرمردی که از تهدید کاتر خود را خیس میکند و کارگری که پول خرید هدیهی تولد برای فرزندش را ندارد. این شخصیتهای جاندار و باورپذیر، اجزایی از یک کل منسجماند، در ارتباط و تعامل با یکدیگر وزن پیدا میکنند و هر یک بر زنجیره وقایع تأثیری میگذارد که حضورشان را توجیه میکند. برای مثال، شخصیت سلیم (محمد صابری) که در ابتدا ممکن است فرعی به نظر برسد، با شهادت دروغ خود درباره گروه خونیاش، سرنوشت دادگاه را تغییر میدهد و نشان میدهد که هیچ عنصری در این فیلمنامه زائد نیست. در مرکز این جهان تیره، داوود ایستاده است؛ مردی در جدال میان میل به درست زیستن و غرق شدن در چرخهی خشونت.
این پیچیدگیهای درونی با بازیهای کنترلشده و به دور از اغراق بازیگران به تصویر کشیده شده است. در بسیاری از سکانسها، یک نگاه یا یک مکث، بسیار پرمعناتر از دیالوگهای بلند و گلدرشت عمل میکند. این تمرکز بر بازی درونی، باعث شده روابط بین شخصیتها طبیعیتر و صحنههای احساسی عمیقتر به نظر برسند. اوج این رویکرد را میتوان در صحنهی ابراز علاقه میان داوود و رها مشاهده کرد.
توانایی «وحشی» در خلق موقعیتهای داستانی دشوار، به چالش کشیدن شخصیتها و غافلگیر کردن مخاطب یکی از ویژگیهای ستودنی آن است. با این حال، گاهی در این کار زیادهروی میکند و با لحظاتی مواجه میشویم که تعادل سریال را به هم میریزند. گویی سریال عامدانه درصدد شوکه کردن مخاطب است و برای نیل به این هدف، ابایی از قربانی کردن منطق کاراکترها و روال داستان ندارد. در «وحشی» گاه شخصیتها تصمیمهایی میگیرند که بیش از آن که طبیعی باشد، غیرمنطقی، تحمیلی و ساخته ذهن نویسنده به نظر میرسند. از همین رو بعضی از لحظات کلیدی سریال، به جای اثرگذاری عمیق، پرسشبرانگیز میشوند و بخشی از باورپذیری روایت را خدشهدار میکنند. برای نمونه داوود که توانسته پلیس و خانم وکیل را با مظلومنمایی فریب دهد بعد از اینکه در دام عشق میافتد به راحتی راز خود را برای رها افشا کرده، نزد او اعتراف میکند و با این کار، هر آنچه تا آن زمان رشته است، پنبه میکند.
از منظر فنی و بصری، «وحشی» کیفیتی فراتر از استانداردهای معمول دارد. طراحی صحنهها و انتخاب لوکیشنها به شکل ماهرانهای در خدمت روایت و حس شخصیتها قرار گرفتهاند. استفاده از فضاهای محدود، رنگهای خنثی و نورهای سرد، فضای ذهنی و روانی شخصیتها را به خوبی منعکس میکند. این فضای سرد، سنگین و فلجکننده کاملاً با وضعیت روحی شخصیت اصلی، داوود، همخوانی دارد؛ مردی که حتی اگر از زندان فیزیکی رها شود، در یک «قفس بدون دیوار» گیر افتاده است.
دوربین به شکل مستندگونه و نزدیک، مخاطب را به درون لوکیشنهایی چون معدن، کارخانه و دادگاه میبرد. این قاببندیهای بسته و نزدیک، مخاطب را وادار میکند تا جهان را از چشم داوود ببیند. گاه، سکوت و خلأ بصری همچون قرار گرفتن داوود در یک لانگشات در کنار آتش موقع سوزاندن عروسک بچهها خود به اندازه چند خط دیالوگ معنا تولید میکند. این توجه به جزئیات، بهویژه در سکانسهایی که قرار است مخاطب در انزوا و خفقان شخصیتها شریک شود، اثرگذاری زیادی دارد.
«وحشی» تنها یک روایت جنایی نیست، بلکه تصویری بیپرده از جامعهای است که در آن فقر، نابرابری و بیاعتمادی ریشه دوانده است. شاید همین نگاه تلخ و بیپروا باعث شده بعضیها، سریال را به سیاهنمایی متهم کنند. اما با نگاهی دقیقتر روشن میشود که هدف سیدی، گزارش مستندوار فقر نیست؛ بلکه خلق تمثیلی از یک کابوس اجتماعی است؛ هشداری درباره تباهی اخلاقی و روانی که همچون سایهای بر سر جامعه گسترده شده است.
«وحشی» گامی بلند در مسیر هنری هومن سیدی است. اثری که با کنار گذاشتن جلوهگریهای بصری صرف، به زبانی استعاری و عمیقاً شاعرانه دست یافته و بیش از هر چیز بر تجربه حسی و روانی تماشاگر تکیه دارد. این سریال فراتر از یک تریلر جنایی، آینهای است در برابر زخمهای عمیق جامعه؛ نه پاسخی آماده عرضه میکند و نه ادعای درمان دارد، بلکه تنها وادارمان میکند به شکلی دردناک و بیواسطه به واقعیت فروپاشیهای اجتماعی و اخلاقی چشم بدوزیم.
نظرها
نظری وجود ندارد.