ارتباط ناشناخته. ارتباط بدون سانسور. ارتباط برقرار نمی‌شود. سایت اصلی احتمالاً زیر سانسور است. ارتباط با سایت (های) موازی برقرار شد. ارتباط برقرار نمی‌شود. ارتباط اینترنت خود را امتحان کنید. احتمال دارد اینترنت به طور سراسری قطع شده باشد. ادامه مطلب

سیاست حقوق بشر

محمدرضا نیکفر ـ معمای حقوق بشر در ایران: برای برقراری حقوق بشر نیاز به دولت داریم، اما دولت در ایران همواره دشمن حقوق بشر بوده است. این بار چه کنیم؟ ـ گفتاری در جلسه بزرگذاشت دکتر عبدالکریم لاهیجی

حقوق بشر در سرشت خود سیاسی است. پس طبیعی است از گونه‌ای سیاست‌ورزی سخن رود که بر حقوق بشر متمرکز است، بی آنکه لزوماً شاخصِ حزب یا مکتب خاصی باشد. سیاست حقوق بشر دربرگیرنده‌ی کنش‌هایی است که در سطح‌های محلی و کشوری و منطقه‌ای و جهانی با هدف اجرا، نهادی کردن، آموزش و ترویج حقوق بشر و پاسداری از آن انجام می‌گیرند.

طرح ایده‌ی حقوق بشر به قرن ۱۷ و تلاش برای تحقق آن در قانون‌های موضوعه از اواخر قرن ۱۸ آغاز می‌شود. اما آغاز سیاست حقوق بشر به پایان جنگ جهانی دوم برمی‌گردد، آن هم آن گونه که در مقدمه‌ی «اعلامیه‌ی جهانی حقوق بشر» آمده است با «نظر به اَعمال وحشیانه‌ای که براثر نادیده گرفتن حقوق بشر و بی‌اعتنایی به آن انجام پذیرفته است». در اینجا به فاجعه‌ی استقرار فاشیسم و پیامدهای آن اشاره می‌شود. پایان نظام‌های فاشیستی در اروپا پایان پایمال کردن حقوق بشر در جهان نبود؛ دیکتاتوری و سرکوب ادامه یافت از جمله با حمایت امپریالیسم. طول کشید تا درک فاجعه‌های پرشمار به تحولی در بینش سیاسی راه بَرَد و به سیاست حقوق بشر میدان دهد.

آغاز  سیاست حقوق بشر

این موضوع که «اعلامیه‌ی جهانی حقوق بشر» خود را در درجه‌ی نخست با اشاره به یک فاجعه‌ی عظیم و لزوم تلاش برای ممانعت از تکرار آن موجّه می‌کند، گونه‌ای الگوی تکرار شونده به دست می‌دهد. در تاریخ سیاست حقوق بشر در ایران نیز چنین الگویی را می‌بینیم.

ایده‌ی حقوق بشر پیش از انقلاب مطرح بود اما به سیاست تبدیل نشده بود. به‌عنوان ایده در سنتی که از زمان مشروطیت برای آن قانون مقوله‌ی مرکزی بود، نشو و نمایی داشت که کم‌تأثیر بود. رژیم شاه از حقوق بشر یک عنوان و نهاد تشریفاتی ساخته بود‌؛ تشکیلاتی درست کرده بود که ریاست آن را اشرف پهلوی بر عهده داشت. طنز از این تلخ‌تر نمی‌شد.

گروه‌های مخالف در آن دوره آشنایی مشخصی با ایده‌ی حقوق بشر نداشتند. گاهی این مفهوم را به کار می‌گرفتند در بیانیه‌هایی که در مورد شکنجه و کشتار در زندان‌های شاه منتشر می‌کردند. مبنای سیاست گروه‌های عمده‌ی آن دوران، مبارزه با رژیم شاه به عنوان یک رژیم وابسته بود. در آن هنگام این الگوی ذهنی در کشورهای زیر سلطه و به اصطلاح جنوب جهانی رواج داشت که بی‌قانونی و حق‌کشی به وابستگی برمی‌گردد و ما با به زیر کشیدن رژیم‌های وابسته وارد  دوره‌ی حق و عدالت می‌شویم.

در دوره‌ی مشرف به انقلاب ابتدا در میان روشنفکران و بخشی از فعالان سیاسی که در سنت مقوله‌ی راهنمای قانون می‌اندیشیدند، سیاست حقوق بشر شروع به رشد کرد. این سیاست در درجه‌ی نخست نظر داشت به آنچه در زندان‌های شاه می‌گذشت.

بر این قرار سیاست حقوق بشر در میان ما نیز طبق آن الگوی جهانی پا گرفت. جهش بزرگ اما دربرخورد با فاجعه‌ی حق‌کشی در نظام ولایی پیش آمد. فاجعه به درستی نه به صورت ادراک پایمال شدن این یا آن قانون، بلکه بی‌حقی مطلق ادراک شد. سیاست حقوق بشر در ایران نیز همچون آنچه پس از اندیشه بر فاجعه‌ی فاشیسم در جهانی پیش آمد، بر اصلِ حقِ داشتنِ حق استوار شد. ما هم دریافتیم که به قول هانا آرنت ابتدا باید حق داشته باشیم که حق داشته باشیم.[1]

 پیش از تجربه‌ی بی‌حقی مطلق، همه‌‌ی‌ خطوط سیاسی عمده‌ در میان گروه‌های مخالف رژیم ولایی به حق و قانون به عنوان محصول فرعی پیروزی استراتژی‌شان برای کسب قدرت می‌نگریستند. بخشی از افراد و گروه‌های مخالف، تازه پس از تجربه‌ی شکست و برخورد با فاجعه‌ی سرکوب و کشتار در دوره‌ی پس از انقلاب بود که مفهوم حق را کشف کردند. مقوله‌‌ی حقوق بشر ابتدا به خاطر برخاستن‌اش از تجربه‌ی شکست و بی‌حقی باری منفعلانه داشت، و با شکایت و شیون درآمیخته بود. پساتر تا حدی به مفهومی سازنده و برانگیزاننده تبدیل شد. یک منبع نیروگیری آن تحول در ادراک حقوقی مردم است. گونه‌ای آگاهی بر حق پا گرفته که آینده‌ی امیدبخشی دارد.

معمای حقوق بشر

حقوق بشر مفهومی پراستفاده در میان ماست؛ حتا استفاده‌ی ابزاری و تشریفاتی از آن، نشان‌گر قدرت و تأثیر آن است. با وجود همه‌ی نشانه‌های یک آینده‌ی بهتر، هنوز نمی‌توانیم سیاست حقوق بشر را میان خود آنچنان استوار بدانیم که مطمئن شویم از فاجعه‌‌ای به فاجعه‌ای دیگر گذار نخواهیم کرد. ما به‌ویژه لازم است بر پیوند میان حقوق بشر و نیازهای بشر بیشتر بیندیشیم و در این دوره‌ی گسترش فقر و فلاکت در کشور، سویه‌ی عدالت اجتماعی را در ایده‌ی حقوق بشر برجسته سازیم.

ما همچنان درگیر آپوری[2] حقوق بشر (هانا آرنت) هستیم که تقریری از آن در میان ما می‌تواند به‌صورت طرح این معما باشد: برای برقراری حقوق بشر نیاز به دولت داریم، اما دولت در ایران همواره دشمن حقوق بشر بوده است. این بار چه کنیم؟

قدردانی از عبدالکریم لاهیجی

فشرده‌ای از  تاریخ سیاست حقوق بشر در ایران به دست داده شد. این فشرده را در این عبارت فشرده‌تر می‌کنیم: تکوین ایده‌ی حقوق بشر در سنت «یک کلمه»‌ی قانون، نُضج گرفتنِ سیاست حقوق بشر در برخورد با حق‌کشی‌های رژیم شاه و سرانجام جهش آن براثر ادراکِ فاجعه‌ی بی‌حقوقی مطلق در نظام ولایی.

عبدالکریم لاهیجی اندیشمند و مبارزی است که در همه‌ی مراحل این راه حضوری راهنما و الهام‌بخش داشته است. او از سنت قانون‌مداری می‌آید، ابتدا به‌عنوان وکیل و حقوق‌دان به دفاع از استقرار قانون کمر بست، و سپس در مواجهه با فاجعه‌ی بی‌حقی در نظام ولایی، حقوق بشر را در کانون فکر و عمل خود قرار داد و موضوعِ حقِ داشتنِ حق را برجسته کرد. او از نخستین کسانی است که مجازات اعدام را به‌عنوان بی‌حقی در معنای مطلق معنا کرد.

سپاسگزار او هستیم که به ما آموخت، آموزگار ما بود و همچنان راهنمای ماست. او نقش‌آفرین و شاهد و شارح و نماد سیاست حقوق بشر در ایران است.

پانویس‌ها

[1] در این باره:

محمدرضا نیکفر: "حقوق بشر و حقوق شهروند"، در کتابِ: خشونت، حقوق بشر، جامعه مدنی. تهران: طرح نو ۱۳۷۸، صص ۴۴−۳۰.

[2] Aporia: پرسش‌انگیزی (داریوش آشوری)

از همین نویسنده:

این مطلب را پسندیدید؟ کمک مالی شما به ما این امکان را خواهد داد که از این نوع مطالب بیشتر منتشر کنیم.

آیا مایل هستید ما را در تحقیق و نوشتن تعداد بیشتری از این‌گونه مطالب یاری کنید؟

.در حال حاضر امکان دریافت کمک مخاطبان ساکن ایران وجود ندارد

توضیح بیشتر در مورد اینکه چطور از ما حمایت کنید

نظر بدهید

در پرکردن فرم خطایی صورت گرفته

نظرها

نظری وجود ندارد.