آیشمن در قزلحصار
احمدرضا حائری، زندانی سیاسیِ محبوس در زندان قزلحصار، در نامهای همزمان با سهشنبههای نه به اعدام مینویسد: «از همه مردم ایران میخواهم در برابر فاجعه صدور و اجرای حکم قرون وسطائی اعدام که در هفتههای اخیر شدت نیز گرفته سکوت نکنند، به خصوص اینکه برای همگان روشن است، این احکام طی روندی مبهم و بدون برخورداری از حق دادرسی منصفانه صادر شده است.»

احمدرضا حائری ـ عکس از آرشیو
هانا آرنت در کتاب خواندنیاش «آیشمن در اورشلیم» از قول یکی از زندانیان سابق اردوگاه بوخنوالد مینویسد:« شرط پیروزی اساس این است که قربانی شکنجهشده در حق خود روا بداند که بدون اعتراض به سوی طناب دار برده شود، که خویشتن خود را چنان انکار و رها کند که تا نقطهی دست کشیدن از تأیید هویتش پیش برود. و این کار بیجهت نیست. بیهوده و از سر سادیسم محض نیست که سربازان اساس شکست قربانی را میخواهند. آنها میدانند نظامی که موفق میشود قربانی خود را حتی قبل از بهدارآویختن نابود کند…با فرسنگها فاصله…بهترین نظام برای نگه داشتن کل ملت در یوغ بردگی و در بند تسلیم است.»
وقتی در شنبه خونین قزلحصار برای بردن همبندیهای ما به پای چوبه دار ناچار شدند به ازای هر نفر از ما تا سی نفر را به صف کنند و شمار زیادی با لباس یگان ویژه و نقاب سیاه کشیده بر سر به معنای دقیق کلمه من و پنج تا شش تن از همبندیها را شکنجه کردند و صحنههای آخر بردن آقای بهروز احسانی و مهدی حسنی که هم آرامششان و هم خطاب قراردادنهایشان آنها را کلافه و زندهیاد احسانی را قاسم صحرایی جانشین واحد سه با دستهای بسته از پشت با خشونت تمام عیار کتک میزد. و شکنجههایی که پس از آن دیدم و …دائم به این فکر میکردم:«اینها بر کدام دین و آئینند که با اسیر دست و پا بسته چنین بیپروا خشونت آمیز رفتار میکنند، نه قاسم صحرائی و تعداد قلیلی از زندانبانان! بلکه آن مأموران ارشد اطلاعاتی که در اتاق مدیر واحد نشسته بودند و این صحنهها را هم دیدند. بر کدام امتند!؟ یا پیرو کدام ایدئولوژی!؟
دیروز خبر مربوط به احسان افراشته و انتقال او، بهزاد پناهی و مهدی فرید را باضرب و جرح و هتاکی به محل نامعلوم(احتمالا همینجا در شکنجهخانه بند ۳۵ واحد سه زندان قزلحصار) شنیدیم و اینکه در پی آن بیش از ۲۰۰ زندانی سیاسی اوین با امتناع از دریافت غذا دست به اعتراض جمعی زدهند، و قرار است امروز نیز در همراهی ارزشمندشان با کارزار «سهشنبههای نه به اعدام»، این اعتراض را به شکلی جدیتر پیگیری کنند…
من امروز در حالی که پابهپای همبندیها و صدها زندانی در سراسر ایران برای نودوچهارمین هفته پیاپی علیه صدور و اجرای احکام غیرانسانی اعدام دست به اعتصاب غذای اعتراضی خواهم زد. و قطعا پیگیر وضعیت زندانیان منتقل شده به قزلحصار نیز خواهیم بود، پاسخ پرسشهایم پس از «شنبه خونین قزلحصار» را دریافت کردهام.
تشخیص و نگاه آنروزم درست بود. آیشمن چهار مرداد ۱۴۰۴ به قزلحصار آمده بود و تفکر فاشیستی در آن روز خونین قزلحصار موج میزد، چنانکه دیروز آیشمن در اوین بوده تا احسان را با سر و صورت خونین از بند خارج کند و دو زندانی دیگر را!
هرچند برای ما آغاز راه است، اما برای آیشمنهای وطنی و مأمورانش کار از کار گذشته است. امروز دیگر زندانیان جرائم موادمخدر چون گذشته نیستند که اعدام را حق خود بدانند(و از هویتشان بیگانه شوند) آنها هم میجنگند برای حق زندگی، چنانکه دیدیم.
وقتی پشت زندهیاد بابک شهبازی ایستادیم و تا آخر از حقوق نقض شده او گفتیم و پروندهسازی آشکار برای «جاسوسنمایی» رسوا شد، دیگر اتیکت و برچسب جاسوسی نیز کاربرد ندارد برای سازمان سرکوب حکومت و امروز میبینیم دویست زندانی سیاسی زندان اوین و دهها و صدها زندانی سیاسی در قزلحصار و دیگر زندانها نام احسان افراشته و مهدی فرید را فریاد میزنند.
دیگر کسی صف نمیکشد و در انتظار نمیماند برای اعدام شدن! دیگر کسی نمیپرسد از مرام سیاسی یا پیشینه مذهبی، اتنیکی و زبانی زندانی زیر حکم اعدام، این باور بیش از گذشته در جامعه رسوخ کرده که” اعدام میکنند تا مردم را بترسانند، تا مردم بپذیرند هرچه که هست را، حتی اگر مصداق رابطه سلطان با رعایا باشد” شمار ناظران روز به روز کمتر میشود از شمار اقدامکنندگان!
هر چند در ابتدای راه هستیم، اما چنانکه شعار کارزار است مقابله با اعدام و تلاش برای دفاع از حق زندگی شهروندان، تنها در گرو عمل جمعی است، از همه مردم ایران میخواهم در برابر فاجعه صدور و اجرای حکم قرون وسطائی اعدام که در هفتههای اخیر شدت نیز گرفته سکوت نکنند، به خصوص اینکه برای همگان روشن است، این احکام طی روندی مبهم و بدون برخورداری از حق دادرسی منصفانه صادر شده است.
احمدرضا حائری
زندان قزلحصار
سهشنبه ۲۰ آبان ۱۴۰۴
هفته ۹۴ کارزار سهشنبههای نه به اعدام


نظرها
نظری وجود ندارد.