هنر، انقلاب و جنگ در اوکراین معاصر
مرگ داوید چیچکان، هنرمند آنارشیست و ضدفاشیست اوکراینی، نماد تقاطع دردناک هنر و مقاومت است. او که با آثارش چهرهٔ مبارزان چپ را جاودانه کرد، در نبردی که علیه اشغال روسیه به آن پیوست جان باخت. یوستینا کراوچوک در این مقاله از هنرمندی مینویسد که زندگیاش تحقق ایدهٔ «سیاسیکردن زیباشناسی» بود؛ از کییف تا میدانهای جنگ، از نقاشیهای کارگران زغالسنگ تا پرچمهای سیاه در مراسم خاکسپاریاش، چیچکان یادآور هنری است که در برابر فاشیسم میایستد، نه در خدمت آن.

داوید چیچکان - هنرمند اوکراینی - درگذشت اوت ۲۰۲۵
سه ماه پیش، در ۱۹ مرداد (۱۰ آگوست ۲۰۲۵)، محفل اوکراینی من با خبر درگذشت داوید چیچکان از هم پاشید و در بهت و اندوه فرو رفت. این محفلی است از فعالان جنبشهای اجتماعی چپ شامل هنرمندان، همکلاسیها و همکاران سابقم تشکیل میشود. داوید چیچکان آنارکوـ سندیکالیست، ضدفاشیست و هنرمندی بود که در بسیاری از آثارش چهرههایی از همین جامعه را به تصویر میکشید.
آخرین مجموعه آثار او، که پس از شروع یورش تمامعیار روسیه آغاز کرد، پرترههایی از مبارزان چپِ اوکراینی و بینالمللی از آنارشیستها و سوسیالیستها بود که به مقاومت نظامی در برابر هجوم و اشغال روسیه پیوسته بودند. او در تابستان ۱۴۰۳ (۲۰۲۴) هنگامی که خود داوطلبانه به ارتش اوکراین پیوست، کار بر آن مجموعه را متوقف کرد. یک سال بعد، در ۱۸ مرداد ۱۴۰۴ (۹ آگوست ۲۰۲۵)، در جریان مأموریتی رزمی در کنار همرزمش، زنی نظامی به نام اوولها سردییوک بر اثر حمله یک پهپاد روسی بهطور مرگباری زخمی شد.
داوید، زاده کییف در ۱۳۶۵ (۱۹۸۶)، به نسل هنرمندان اوکراینی تعلق داشت که در بزنگاههای بزرگ تاریخ معاصر ما سیاسی شدند: از جنبش تودهای علیه تقلب انتخاباتی در ۱۳۸۳ (۲۰۰۴) که به «انقلاب نارنجی» معروف شد تا خیزش میدان در ۱۳۹۲ (۲۰۱۳). در اواخر دهه ۱۳۸۰ (اواخر دهه ۲۰۰۰)، هنگامی که جامعه هنری اوکراین هنوز درباره حد و مرزهای پیوند هنر و سیاست بحث میکرد، برای داوید این موضوع اساساً محل تردید نبود: او همیشه هنر خود را ثانویه و تابع فعالیت سیاسیاش میدانست. هنر، برای او، ابزاری برای رساندن پیام سیاسی بود و حتی دوست نداشت به خود عنوان «هنرمند» بدهد. بارها میگفت پیش و بیش از هر چیز یک آنارکوـسندیکالیست است و پس از آن یک طراح؛ تأکیدی عمدی بر تکنیکی که در کارش به کار میگرفت تا خود را از سلسلهمراتب جهان سرمایهدارانه هنر امروز جدا کند. هرچند چیچکان از خانوادهای هنرمند میآمد و با این جهان بیگانه نبود، اما نه مدرسه هنر را به پایان رساند و نه حتی مدرسه متوسطه را؛ مهارتهایش را همچون دانش عمیقش از نظریه سیاسی و فلسفه بهطور خودآموخته کسب کرد.
اگر بخواهم یک هنرمند را مثال بزنم که کارش به معنای دقیق کلمه ایده والتر بنیامین درباره «سیاسیکردن زیباشناسی» را مجسم میکند، او داوید چیچکان است. در کنشگری سیاسیاش از علتهای بسیاری حمایت کرد: از ضدفاشیسم زیرزمینی در نوجوانی تا مشارکت در مبارزه برای حقوق کار، آموزش رایگان و در دسترس، رهایی زنان، حقوق الجیبیتیکیو+، و جرمزدایی از مصرف کانابیس. او یا بهطور نزدیک با گروههای آنارشیستی همکاری میکرد یا خود عضوی فعال از آنها بود: «کنفدراسیون انقلابی آنارکوـسندیکالیستهای نستِر ماخنو» (РКАС)، «اتحادیه کارگران خودگردان» (АСТ)، «رنگینکمان سیاه» و «باشگاه آزادیخواه دیالکتیک زیرزمینی» (ЛКПД). داوید بارها خود را همراه با رفقا و دوستان نزدیکش در فضاهای اتوپیایی و خیالگون به تصویر کشیده است. برای او، آرمانهای آنارشیستی فضایی برای گریز از بیعدالتیهای جهان معاصر فراهم میکرد، اما با تبدیلکردن آن آرمانها به افقی دور و دستنیافتنی مخالف بود و باور داشت که باید همین «اینجا و اکنون» به اصول بنیادین زندگی بدل شوند.
یکی از نقاشیهای بزرگمقیاسِ نخستینِ چیچکان، کارگران معدن زغالسنگ را نشان میدهد که در میان آنان آنارشیستهای РКАС با پرچمهای آنارکوـسندیکالیستی و اکوـآنارشیستی در همبستگی ایستادهاند. او این اثر را در ۱۳۸۹ (۲۰۱۰)، در دوره اقامت هنریاش در مرکز «ایزولیاتسیا» خلق کرد؛ مرکزی که در محوطه یک کارخانه متروکه دوران شوروی در شهر دونتسکِ شرق اوکراین، که به صنعت زغالسنگش شهرت دارد واقع بود. در ۱۳۹۳ (۲۰۱۴)، زمانی که روسیه در واکنش به پیروزی انقلاب میدان نخستین فاز تهاجم خود را آغاز کرد و نیروهای نیابتیاش دونتسک را به تصرف درآوردند، «ایزولیاتسیا» را به زندانی بدنام بدل کردند؛ محل بازداشتهای خودسرانه و سیاسی و شکنجه کنشگران، روزنامهنگاران و هرکس که نزد حاکمان غیرقانونی جدید «تهدید» تلقی میشد.
انقلاب میدان در ۱۳۹۲–۱۳۹۳ (۲۰۱۳–۱۴)، که رخدادی سرنوشتساز برای جامعه اوکراین شد، طبعاً داوید را برانگیخت تا دامنه و سطح کارش را گسترش دهد. او که خود در آن رویدادها حضور داشت و شاهدشان بود، نسبت به نقش ویرانگر گروههای راست افراطی، چه در جریان میدان و چه در ساختارهای نظامی بسیجشده علیه تهاجم روسیه به شرق اوکراین نگرشی انتقادی داشت. از آن زمان، چیچکان در آثارش به دوگانگی انقلاب/ضدانقلاب اندیشید و در کنار آن، تاریخ سیاست و اندیشه چپ اوکراینی را کاوید.
نخستین نمایشگاه انفرادیاش با عنوان «در طول جنگ» در ۱۳۹۵ (۲۰۱۶) در شهر دنیپرو برگزار شد و بر تاریخ «ماخنوویچینا»، جنبش آنارکو-کمونیستی جنوب و شرق اوکراین به نام نستِر ماخنو، فرمانده ارتش شورشی انقلابی اوکراین تمرکز داشت که یکی از نیروهای سیاسی متعددِ حاضر در جنگ داخلی پس از انقلاب اکتبر ۱۹۱۷ بود که سرانجام با غلبه بلشویکها، سرکوب شد. در پروژه داوید، تاریخ ماخنوویچینا و سرنوشت تراژیک جنبش آنارشیستی در اتحاد شوروی نقش هشداری را ایفا میکرد: هر انقلاب همانقدر از درون در معرض واکنش است که از بیرون؛ و باید در برابر هر دو محافظت شود.

در نمایشگاه بعدی، «فرصتِ از دسترفته» در ۱۳۹۶ (۲۰۱۷)، چیچکان استدلالی مشابه را این بار مستقیم درباره میدان و پیامدهایش طرح کرد. از نظر او، میدان انقلابی بورژوایی–ملیگرایانه بود که میبایست با انقلاب اجتماعی پی گرفته شود. در اثر مرکزی نمایشگاه، دستورکار واقعیِ ملیگرایانه و سرمایهدارانه میدان را در برابر دستورکاری برای عدالت اجتماعی و اقتصادی که آرزو داشت در آن حضور یابد، قرار داد. این نمایشگاه همچنین نقطه آغاز مجموعهای درباره «دیکمونیزاسیون» بود، سیاست فرهنگی دولت برآمده پس از میدان در زدودن یادمانها و میراث فرهنگی شوروی از فضای عمومی. داوید با برجستهکردن تناقضهای درونی این سیاست، از جمله با یادآوری میراث فکری و سیاسی برخی چهرههای نمادین تاریخ اوکراین، نویسندگان، شاعران و کنشگران اواخر قرن نوزدهم و اوایل قرن بیستم که امروز جزو ارکانِ کانون ادبی اوکراین به شمار میآیند، اما خود حامل و مروّج اندیشههای سوسیالیستی بودند، آن را به پرسش کشید.
«فرصتِ از دسترفته» قربانی یک پوگروم شد و گروهی پانزدهنفره از اراذل فاشیست آن را تقریباً بهکلی نابود کردند. در اوکراینی که جامعهاش هنوز زخمهای استالینیسم و اقتدارگرایی شورویِ پسین را بر تن دارد، دیدگاههای چپِ دموکراتیک در دهه ۱۳۷۰ و اوایل ۱۳۸۰ (دهه ۱۹۹۰ و اوایل ۲۰۰۰) بهتدریج به حاشیه رانده شد. داوید و آثارش بارها هدف حمله گروههای راست افراطی قرار گرفتند؛ یکی از پروژههای متأخر او در لویو به اجبار بسته شد و پروژهای دیگر در اودسا به علت تهدیدهای خشونتآمیز هرگز گشایش نیافت.
با وجود تهدیدها و سانسور مداوم، چیچکان هرگز اوکراین را ترک نکرد و وقتی روسیه تهاجم تمامعیار خود را آغاز کرد نیز قصدی برای گریختن نداشت. کرملین امروزه یکی از بزرگترین خطرات جهان است: نهتنها جنگی نسلکُشانه را علیه مردم اوکراین پیش میبرد، بلکه حامی و الهامبخش جنبشهای نوفاشیستی در غرب نیز هست، از پوپولیستهای راست افراطی مانند AfD و RN در اروپا تا جنبش «MAGA» در ایالات متحده.

داوید بر پایه اصول ضدفاشیستیاش تصمیم گرفت به نیروهای مسلح اوکراین بپیوندد؛ مستقیمترین شیوه برای مقاومت در برابر مرگ و ویرانیای که اشغال روسیه بر مردمش تحمیل کرده بود. این تصمیم همچنین کنشی از همبستگی با اوکراینیهای عادی بود که برای دفاع از خانهها و عزیزانشان سلاح به دست گرفتند. او در مصاحبهای انگیزه خدمتش را چنین توضیح داد: «نگاه سیاسی من چپ است؛ یعنی با انحصار مخالفم. من همان قدرم که دهقانان، معلمان یا پرولتاریا هستند. از آنها بهتر نیستم.»
والتر بنیامین اصطلاح «سیاسیکردن زیباشناسی» را در ۱۳۱۴ (۱۹۳۵) هنگامی که در تبعید از آلمان نازی در پاریس میزیست، وضع کرد. از نظر او این مفهوم راهبردی مقابلِ گرایشِ معکوس بود: «زیباشناساندن سیاست» به مثابه مؤلفهای کلیدی در رژیمهای فاشیستی. نزد بنیامین، سیاسیکردن زیباشناسی یعنی تابعکردن هنر به حیات سیاسی، درحالیکه زیباشناساندن سیاست ابزار اسطورهسازیِ رژیمهای توتالیتر فاشیستی است. زندگی و میراث خلاقه داوید چیچکان برای من و دوستانم نیرویی محرک خواهد بود برای ایستادگی در برابر واقعیت سیاسی تیرهوتاری که، متأسفانه، در بسیاری وجوه به آنچه بنیامین در دهه ۱۹۳۰ شاهدش بود شباهت دارد.

مراسم خاکسپاری داوید به شکل تظاهراتی آنارشیستی در مرکز کییفِ زمان جنگ برگزار شد. دوستان، رفقا و همرزمانش پرچمهای آنارشیستی را برداشتند و بر «میدانی» ایستادند که او در رؤیاهایش میدید. اکنون مسئولیت ماست که به سوی افق سیاسیِ انقلابیای حرکت کنیم که او برایمان ترسیم کرد. این راه بیداوید بسی دشوارتر و درازتر خواهد بود.




نظرها
نظری وجود ندارد.