بدن ترانه: سندی زنده از رنج سیاسی و مقاومت زنان ایران
الاهه نجفی - مستند «ترانه» ساخته پگاه آهنگرانی برای بیبیسی فارسی، نه تنها پرترهای صمیمی از ترانه علیدوستی در نخستین ظهور عمومیاش پس از بیماری شدید و زندان به دست میدهد، بلکه سندی تاریخی از تصمیم قاطع اوست برای کنارهگیری از سینمای رسمی ایران تا پایان حجاب اجباری. در این مستند بدن آسیبدیده و رنجکشیده علیدوستی، بدون پنهانکاری، به نمادی از پیوند عمیق ترومای سیاسی و مبارزه «زن، زندگی، آزادی» تبدیل میشود.

ترانه علیدوستی در نمایی از مستند ترانه
مستند «ترانه» (ساخته پگاه آهنگرانی، بیبیسی فارسی، دسامبر ۲۰۲۵) یکی از مهمترین اسناد تصویری جنبش «زن، زندگی، آزادی» تا به امروز است. این فیلم نه فقط پرترهای شخصی از ترانه علیدوستی به شمار میرود ، بلکه سندی تاریخیست از یک لحظه سرنوشتساز: این تصمیم قاطع و غیرقابل بازگشت ترانه علیدوستی برای کنارهگیری کامل از سینمای رسمی ایران تا زمانی که حجاب اجباری بر زنان بازیگر تحمیل میشود. این لحظه، نقطهای تاریخی در رابطه هنر و قدرت در ایران پس از انقلاب است.
علیدوستی برای اولین بار با چهرهای که هنوز آثار بیماری شدیدش (سندرم DRESS و ریزش گسترده پوست) را دارد، جلوی دوربین مینشیند. او نه سعی میکند این تغییرات را پنهان کند (جز آرایشی نسبتاً غلیظ روی صورت)، نه از آنها شکایت میکند. این انتخاب خودش پیامی قوی دارد: من دیگر نمیخواهم چیزی را مخفی کنم – نه چهرهام را، نه عقایدم را، نه تجربه زندانم را.
سندرم DRESS (Drug Reaction with Eosinophilia and Systemic Symptoms) یک واکنش شدید و نادر دارویی است که معمولاً چند هفته تا چند ماه پس از شروع مصرف یک دارو (مانند آنتیبیوتیکها، ضدتشنجها یا داروهای ضدالتهاب) ظاهر میشود و با تب بالا، راش پوستی گسترده، و درگیری برخی ارگانهای داخلی همراه است؛ در موارد شدید، پوست بهطور گسترده لایهبرداری میکند و بیمار را کاملاً دگرگون میسازد. در مورد ترانه علیدوستی، این بیماری حدود شش ماه پس از آزادی از زندان اوین بروز کرد. از منظر روانتنی (psychosomatic) استرس شدید و طولانیمدت زندان، شامل انفرادی، بازجویی، ترس از آینده، و فشار روانی ناشی از بازداشت سیاسی سیستم ایمنی بدن را بهشدت تضعیف کرده و فرد را مستعد واکنشهای افراطی به داروهای متعارف میکند. به بیان دیگر، زندان بهعنوان یک ترومای عمیق جسمانی-روانی، زمینهساز یا محرک غیرمستقیم این واکنش خودایمنی شدید شده، حتی اگر علت مستقیم دارویی باشد.
این مستند با ثبت غیرقابل انکارِ تن آسیبدیده و رنجدیده ترانه علیدوستی (که نه پوشانده و نه بر آن ترحم میشود)، پیکره هنرمند را به متن اصلی مبارزه و یک بیانیه سیاسی-هنری بدل میکند. این تصویر، چهره علیدوستی را نه به عنوان یک قربانی منفعل، که به عنوان سندی زنده و خودخواسته از پیوند عمیق و ناگسستنی رنج جسمی و سرکوب سیاسی به نمایش میگذارد. بیماری نادر و تغییردهنده ظاهر او به شکلی قدرتمند و ملموس، این حقیقت را عینیت میبخشد که خشونت حکومتی صرفاً روانی یا موقتی نیست؛ بلکه ممکن است تا سالها، در قالب حمله سیستم ایمنی به خود بدن، به شیوهای ویرانگر و پایدار تجسم پیدا کند. در این تصویر، بدن ترانه از قلمرو خصوصی و زیباییشناختی صرف خارج شده و به یک میدان نبرد نمادین و عینی تبدیل میشود که در آن نشانههای بیماری، حکایتی از مقاومت و بقا روایت میکنند و بار معنایی رنج جمعی هزاران زندانی سیاسی و تحت فشار را بر دوش میکشند. این یک سند تاریخی دیگر است که مستند در اختیار ما میگذارد.
تصمیم قاطع ترانه: ایستادن کنار مردم
این مستند به کارگردانی پگاه آهنگرانی، بازیگر و مستندساز شناختهشده، بهصورت اختصاصی برای بیبیسی فارسی تولید شده است. آهنگرانی که پیشتر در فیلمهایی مانند «مادر قلب اتمی» با ترانه علیدوستی همکاری کرده، در سالهای اخیر با ساخت مستندهایی با محوریت مسائل اجتماعی و سیاسی، سبک مشخصی را دنبال کرده است. این اثر نیز در ادامه همان مسیر قرار دارد. زمان فیلمبرداری آن به احتمال زیاد در ماههای منتهی به دسامبر ۲۰۲۵ بوده، زیرا اولین ظهور عمومی علیدوستی پس از یک دوره طولانی بیماری و انزوا را ثبت میکند. این مستند در تاریخ ۲۴ دسامبر ۲۰۲۵ (۳ دی ۱۴۰۴) از طریق یوتیوب و وبسایت بیبیسی فارسی منتشر و به سرعت به رویدادی خبری تبدیل شد.
سبک تولید، صمیمی و متمرکز بر روایت شخصی است. هسته اصلی اثر را گفتوگوی رو در رو و بیپرده با ترانه علیدوستی تشکیل میدهد که با تصاویری از زندگی روزمره او (مانند رانندگی بدون حجاب) و کلیپهای آرشیوی تکمیل میشود. اثری از تیم تولید بزرگ یا تکنیکهای پیچیده نیست و این سادگی، بر اصالت و تأثیرگذاری روایت میافزاید. با توجه به شرایط خاص فیلمبرداری مانند قرار گرفتن علیدوستی در دوره نقاهت یک بیماری شدید و سابقه اقامت آهنگرانی در خارج از ایران به نظر میرسد تولید با دقت و احتمالاً در فضاهای خصوصی یا امن انجام شده است. اگرچه جزئیات فنی مانند بودجه یا چالشهای تولید فاش نشده، اما تمرکز بیچشمداشت اثر بر ارائه روایتی صادقانه و تاریخی از یک تصمیم سرنوشتساز، آن را از یک پرتره شخصی فراتر برده و به سندی سیاسی مبدل کرده است.
در این مستند علیدوستی با اشاره به نفی پوشش اجباری توسط زنان میگوید بیش از هر وقت دیگری به عنوان بازیگر «شبیه مردم» است. او در صحنهای که بدون حجاب در حال رانندگیست، توضیح میدهد که با همین ظاهر (بدون روسری) در کافهها مینشیند و با مردم عکس سلفی میگیرد و میگوید: «آنها مثل من هستند و من مثل آنها.»
علیدوستی در جای دیگری از مستند تأکید میکند:
وقتی زن، زندگی، آزادی اتفاق میافتد، اگر من زن ایرانی را به آن شکل [با حجاب اجباری] نشان بدهم، دیگر شبیه جامعه نیستم. این دیگر سینما نیست. چیزی که از مردم عقب باشد، سینما نیست.
و سپس با صراحت و شجاعت اعلام میکند در هیچ شرایطی حاضر نیست با حجاب بازی کند، حتی اگر به قیمت کنارهگیری کامل از سینمای ایران باشد.
این بخش از مستند یکی از تأثیرگذارترین لحظات آن است و نشاندهنده انتخاب آگاهانه او برای ایستادن کنار مردم، به جای بازگشت به سینماییست که به نظرش دیگر واقعیت جامعه را منعکس نمیکند.
از ترانه ۱۵ ساله تا سیلی به پدرسالاری
علیدوستی معتقد است که سینما باید «جلوتر از جامعه» باشد، نه عقبتر. نقشهایی هم او انتخاب کرده که زنان را نه قربانی منفعل، بلکه فعال و مقاوم نشان دهند. «من ترانه، ۱۵ سال دارم» (۱۳۸۰، رسول صدرعاملی) نخستین نقش اصلی علیدوستیست. او در این فیلم نقش یک دختر نوجوان تنها و مستقل را بازی میکند که با چالشهای بارداری ناخواسته، فشار خانواده و جامعه مردسالار روبرو میشود و تصمیمات شجاعانه میگیرد. این فیلم اغلب به عنوان نمادی از صدای زنان جوان در سینمای ایران دیده میشود. در «درباره الی» (۱۳۸۷، اصغر فرهادی) علیدوستی در نقش الی هنجارهای ازدواج و روابط جنسیتی را به چالش میکشد و ناپدید شدنش لایههای پنهان جامعه مردسالار را آشکار میکند. در فروشنده (۱۳۹۴، اصغر فرهادی) نقش رعنا، قربانی تعرض را به عهده میگیرد که در برابر خشونت جنسی و فشارهای اجتماعی/خانوادگی ایستادگی میکند و انتقام یا عدالت را پیگیری میکند – تمهایی مستقیماً مرتبط با حقوق زنان و در انتقاد از مردسالاری. علیدوستی در برادران لیلا (۱۴۰۰، سعید روستایی) نقش لیلا، تنها دختر خانواده را بازی میکند که در برابر پدر و برادران سلطهگر میایستد، خانواده را مدیریت و برای آینده مبارزه میکند. در صحنه ماندگار این فیلم در تاریخ سینمای ایران، برای نخستین بار زنی به صورت پدرش سیلی میزند. این صحنه نیز به نام علیدوستی ثبت شده است.
در مستند «ترانه»، علیدوستی به فیلم اورکا (۱۴۰۰، ساخته سحر مصیبی) اشاره میکند، که آخرین نقش سینمایی او قبل از بازداشت و کنارهگیری از سینما بود. در این فیلم، او نقش الهام اصغری (شناگر واقعی ایرانی که رکورد گینس دارد) را بازی میکند و صحنههای شنای او در دریا با حجاب و لباس کامل (به دلیل قوانین سینمای ایران) نشان داده میشود. این صحنه به طور آشکار غیرواقعی و تحمیلی است، چون شنا با روسری و لباس پوشیده عملاً غیرممکن به نظر میرسد.
علیدوستی در مستند دقیقاً به همین محدودیت اشاره میکند و میگوید:
آن موقع [زمان ساخت اورکا] مردم این محدودیت را درک میکردند و میپذیرفتند. میدانستند که این حجاب واقعی نیست، بلکه اجباری است و بخشی از قوانین سینما.
اما بعد با تأکید ادامه میدهد:
اما حالا دیگر نه. بعد از جنبش زن، زندگی، آزادی، مردم نمیپذیرند که در فیلمها زن ایرانی را با حجاب اجباری نشان دهیم، در حالی که در خیابانها میلیونها زن بدون روسری زندگی میکنند. حالا اگر چنین صحنهای را بازی کنم، دیگر شبیه واقعیت جامعه نیستم.
صحنهای نمادین در اواخر فیلم وجود دارد که ترانه علیدوستی به تنهایی و با لباس مایو در استخری در تهران شنا میکند. او پس از بیرون آمدن از آب، با لبخندی آرام به دوربین نگاه میکند.
این صحنه بسیار مورد توجه قرار گرفته و بسیاری آن را یادآور نقش علیدوستی در فیلم توقیفشده «اورکا»دانستهاند. این تصویر، نمادی از آزادی، مقاومت و پیروزی بر محدودیتها و یکی از جسورانهترین لحظات مستند است.
در مستند «ترانه»، ترانه علیدوستی از تجربیاتش در سلول انفرادی زندان اوین (بند ۲۰۹) صحبت میکند و لحظهای بسیار تأثربرانگیز را روایت میکند:
در مستند «ترانه»، ترانه علیدوستی از تجربیاتش در سلول انفرادی زندان اوین (بند ۲۰۹) صحبت میکند و لحظهای بسیار تأثربرانگیز را روایت میکند:
او میگوید در انفرادی از پشت میلهها با زنان دیگری که روزها (یا حتی هفتهها) از خانوادههایشان بیخبر بودند، حرف میزد. این زنان وقتی فهمیدند که طرف صحبتشان ترانه علیدوستی (بازیگر معروف) است، امیدوار شدند چون فکر میکردند او به دلیل شهرتش زودتر آزاد میشود و میتواند نام آنها را به خانوادههایشان برساند یا خبر بدهد که زنده هستند و کجا نگهداری میشوند.
در عوض، این زنان برای حمایت از او، از پشت درها شروع به خواندن «سرود زن» (آهنگ مهدی یراحی) کردند تا خبر بازداشت ترانه را به سایر زندانیان برسانند: «به جای او، به قلب من بزن، جهان، ترانه میشود.»
این بخش از مستند یکی از لحظات عمیقاً انسانیست که اشک شوق به دیدگان میآورد و دل را از این لحظه تراژیک، غرورآفرین با سویههای حماسی میلرزاند. علیدوستی این روایت را با تأثیر عاطفی زیاد بیان میکند و تأکید دارد که این تجربیات بخشی از دلیل ایستادنش کنار جنبش «زن، زندگی، آزادی» بوده است. این لحظه نه تنها وضعیت بند زنان اوین را برجسته میکند، بلکه نمادی از امید و مقاومت در شرایط انزوا است.
سندی ساده و شجاعانه از مقاومت و جدایی از قدرت
فیلم عمدتاً تکصدا است: فقط روایت علیدوستی را میشنویم و دیدگاههای دیگر (مثلاً خانواده، دوستان نزدیک یا دیگر سینماگران و بازیگران و واکنش آنها به بازداشت علیدوستی) غایباند. این انتخاب آگاهانه است و به صمیمیت فیلم کمک میکند، اما ممکن است برخی آن را یکطرفه ببینند.
به دلیل شرایط امنیتی، فیلمبرداری بسیار ساده و محدود و فاقد تنوع بصری یا آرشیو گسترده است.
همه این نقصانها نه تنها قابل درک است، بلکه خود خود سندیت دارد و نشان میدهد که سینمای زیرزمینی ایران با چه چالشهایی روبروست.
در مجموع «ترانه» فراتر از یک مستند شخصی است؛ یک سند مقاومت مدنی، یک اعتراف عاشقانه به مردم، و یک اعلام جدایی رسمی از ساختار سینمایی تحمیلشده. این فیلم نشان میدهد که چگونه یک بازیگر معروف، با پذیرش تمام هزینهها (زندان، بیماری، انزوا، احتمال پایان حرفه)، تصمیم گرفت کنار مردم عادی بایستد و «شبیه آنها» شود.
این مستند قطعا در سالهای آینده به عنوان یکی از مهمترین آثار تصویری مربوط به جنبش زن، زندگی، آزادی شناخته خواهد شد - نه به خاطر تکنیک سینمایی پیچیدهاش، بلکه به خاطر شجاعت، صداقت و عمق انسانیاش.








نظرها
نظری وجود ندارد.