هنوز چندماه از پیروزی انقلاب در ایران نگذشته بود که آیتالله خمینی فرمان نظامی علیه نیروهای کرد در مناطق کردنشین را صادر کرد. در پی این فرمان در روز ۲۸ مرداد سال ۱۳۵۸ که به «فتوای جهاد خمینی» شناخته شده است، نیروهای دولتی بیشتری به کردستان سرازیر شدند.
در آن روزها گزارشهای متعددی حتی در روزنامههای دولتی از اعدام، دادگاههای صحرایی و کشتارهای وسیع در کردستان منتشر شد. زمینه حملات حکومت تازه تاسیس به کردستان چه بود؟ آیا برخورد خمینی با کردها برخورد یک دولت انقلابی علیه شورشیان بود؟ یا برخورد یک دولت شیعه علیه سنیها؟ آیا میتوان گفت برخورد خمینی برخورد یک دولت ضد انقلابی با خلقی انقلابی بود؟
ناصر مهاجر، پژوهشگر تاریخ معاصر ایران، در مقاله ای به مناسبت ۲۸ مرداد، به این پرسشها پاسخ داده است./ زمانه
در مرداد ١٣۵٨، آیتالله خمینى هنوز دستگاه دولت را به قبضه خود درنیاورده بود. در آن هنگام اداره “دولت” با نخستوزیر برگزیده وی بود؛ مهندس مهدى بازرگان. بازرگان، انقلابى نبود. هرگز هم ادعا نکرد که انقلابىست. هیئتِ وزیران مهندس بازرگان هم که بیشترشان به سازمانهاى جبهه ملى ایران یا نهضت آزادى ایران وابسته بودند، داعیه انقلابىگرى نداشتند. جملگى تا پیش از بپاخیزى مردم ایران در سال ١٣۵٧-١٣۵۶، اصلاح نظام محمدرضا شاه پهلوى و اجراى قانون اساسى مشروطیت را مىخواستند و اینکه شاه به سلطنت بسنده کند و از حکومت بپرهیزد. با خیزش مردم ایران در سال ۵٧ بود که مهندس بازرگان و همکاران او بر آن شدند انقلاب را همراه شوند. پىآیند این همراهى، پذیرش رهبرى آیتالله خمینى بود و گونهاىهمآهنگى با اعوان و انصار واپسگراى او که قدرت واقعى را در دست داشتند و به واسطه حزب جمهورى اسلامى، «ائمه جمعه»، «دادگاههاى انقلاب»، «کمیتههاى انقلاب»، «سپاه پاسداران» و «حزبالله» کشور را اداره مىکردند. در آن بُرش تاریخى، آیتالله خمینى به وسیله گردانندگان آن «حزب» اراده خود را اعمال مىکرد؛ نه به واسطه دولت بى یال و دُم و اشکم مهندس بازرگان که اراده و ابتکارى از آن خود نداشت.
ناصر مهاجر: آیتالله خمینى، به مهندس بازرگان و پیرامونیان او که یک پا در مناسباتِ کهن داشتند و یک پا در مناسباتِ مدرن، اعتماد چندانى نداشت، این اهرم قوى اعمال قدرتِ دولت را هم در انحصار خود نگهداشت. با «دستور اکید» آیتالله به «کلیه قواى انتظامى» بود که «بسیج عمومى» جهت حرکت به سمت «سنندج و تمام کردستان» به اجرا درآمد.
نکته دیگر اینکه در حمله ٢٨ مرداد ١٣۵٨ نیروهاى مسلح جمهورى اسلامى ایران به کردستان، فرماندهى کل قواى کشور از اختیارات رئیس «دولت» نبود. آیتالله خمینى، به مهندس بازرگان و پیرامونیان او که یک پا در مناسباتِ کهن داشتند و یک پا در مناسباتِ مدرن، اعتماد چندانى نداشت، این اهرم قوى اعمال قدرتِ دولت را هم در انحصار خود نگهداشت. با «دستور اکید» آیتالله به «کلیه قواى انتظامى» بود که «بسیج عمومى» جهت حرکت به سمت «سنندج و تمام کردستان» به اجرا درآمد؛ با این هدف که به «شدت اشرار را سرکوب نمایند».[۱] «دستور اکید»، و نه فتواى جهاد، پیشزمینهاى داشت و پیشینهاى که آن را برمىرسیم.
نوروز خونین سنندج
کردهاى ایران که به دوران حکومتِ محمدرضا شاه پهلوى از کم و کاستىها و نیز تبعیضهاى گسترده و گوناگون در رنج بودند و در جنبش همگانى سال ۵٧ نقش بارزى ایفاء نمودند، از آن دست نیروهاى اجتماعى به شمار مىآیند که در همان روزهاى نخست پیروزى انقلاب خواستههاى خود را بیان داشتند:
«١ـ خلق کُرد همراه و همگام با سایر خلقهای ایران، انقلاب ایران را تایید مینماید و تصمیم دارد با تحکیم پیوند مبارزاتی با سایر خلقهای ایران در ایجاد جامعهی آزاد و آباد آینده نقش اساسی ایفا کند.
٢ـ خلق کُرد مانند سایر خلقهای ایران، خواهان رفع ستم ملی و تامین حق تعیین سرنوشت خود به صورت فدراتیو در چهار چوب کشور ایران میباشد و هرگونه اتهام تجزیهطلبی را رد میکند و از دولتِ موقت آقای مهندس بازرگان میخواهد که موضع خود را در قبال این خواست رسما اعلام دارد.
٣ـ ما برآنیم که زحمتکشان ایران، سهم اساسی را در انقلاب ایران ادا کردهاند و به همین جهت حق مسلم زحمتکشان و کارگران و دهقانان است که در دولت انقلابی شرکت داشته باشند.
۴ـ کردستان ایران ضمن دارا بودن منابع دست نخوردهى فراوان یکی از عقبافتادهترین مناطق ایران است؛ بنابراین رفع ستم اقتصادی یکی از خواستهای اساسی است.
۵ـ همهی پادگانها در کردستان باید تحت نظر شورای انقلابی اداره شود و بدین منظور باید یک کمیتهی مشترک نظامی از افسران میهنپرست و نمایندگان شورای انقلابی تشکیل گردد.
۶ـ افسران جنایتکار که دستور تیراندازی داده و موجب شهادت فرزندان خلق شدهاند، باید تحویل دادگاه انقلابی خلق گردند و به منظور تبدیل ارتش ارتجاعی به ارتش خلقی باید ارتش از عناصر ضد انقلابی تصفیه گردد.
٧ـ همهی نمایندگان حاضر که نمایندهی شهرستانهای کردنشین هستند، اعلام میدارند که حضرت آیتالله سید عزالدین حسینی، صلاحیت دارند در راس هر هیئتی قرار بگیرند و از طرف خلق کُرد با دولت مرکزی مذاکره نمایند و دستگاه رهبری انقلاب و دولت موقت را از مذاکره و تماس با عناصر ارتجاعی کرد برحذر دارند.
٨ـ از آنجا که ملا مصطفی بارزانی و گروه معروف به قیاده موقت عمال سازمان سیای امریکا و ساواک ایران و میت ترکیه بودهاند و میباشند و مورد نفرت تمام خلق کُرد هستند. لذا از دولت انقلابی میخواهیم هرنوع تماس با این دارو دسته قطع گردد و رهبران خائن آنها از ایران اخراج شوند. بدون آنکه این سیاست به وضعیت خانوادههای پناهندهى بیبضاعت لطمهای وارد آورد.»[۲]
این خواستههاى هشتگانه در روز دوشنبه ٣٠ بهمن ١٣۵٧ اعلام شد؛ در گردهمایى بزرگى در شهر مهاباد که «جمعیت دفاع از آزادى و انقلاب» آن را فراخوانده بود و نمایندگان دولت مهندس بازرگان (داریوش فروهر، ابراهیم یونسی بانهای، دکتر اسماعیل اردلان، دکتر محمد مکری، آیتالله نوری و احمد علی بابایی) نیز در آن حضور داشتند. خبر آن گردهمایى را صدا و سیماى انقلاب اسلامى پخش نکرد. آنچه در آن دوشنبه شب از تلویزیون سراسرى ایران پخش شد این خبر بود: «کردستان اعلام استقلال کرده است».
در پیوند با همین خبر است که عباس امیرانتظام معاون نخستوزیر و سخنگوى دولت، سهشنبه اول اسفند ١٣۵٧ در یک مصاحبه مطبوعاتى گفت: «دیشب به ما خبر رسید که طالبانى باعث ناراحتى شده و به چند پاسگاه حمله کرده است. صبح امروز یک گروه به سرپرستى داریوش فروهر، وزیر کار و امور اجتماعى براى رسیدگى به این مسئله بلافاصله به کردستان رفتند و نتیجهى آن بعد از برگشت آنها… اعلام خواهد شد… ما اعلام استقلال کردستان را به هیچ وجه تائید نمىکنیم، ولى این کارها ناراحتىهایىست که بدون شک مخالفین جنبش و افراد ضدانقلاب در تمام سطح مملکت اصرار دارند که توسعه بدهند؛ ولى [خبر] درست نیست و قسمت اعظم آن شایعه است… امکان ایجاد جنگ داخلى و قطعه قطعه شدن ایران غیرممکن است. تمام اینها دسیسههایىست که حکومت انقلابى را متزلزل بکنند. اینها فقط و فقط شایعه است و از چند شایعه و اسم و اعلان تجاوز نخواهد کرد.»[۳]
گزارش داریوش فروهر از سفر هیئت نمایندگى دولت به کردستان، شک و شُبههها را زدود و آشکار نمود که خبر صداى و سیماى انقلاب درباره «اعلام استقلال کردستان» دروغى تحریکآمیز است و تجزیهطلب خواندن کردها، هدف سیاسى از پیش تعیین شدهاى را دنبال مىکند.
سخنگوى دولت گرچه خبر صدا و سیماى انقلاب اسلامى را دروغ خواند، اما نگفت کانون دروغپراکنى و دسیسهچینى کجاست. چاپ تلگرام جلال طالبانى به مهندس بازرگان در روزنامهها نشان داد که کانون دسیسه چینىها در کردستان نیست. آن تلگرام که امضاء اتحادیهى میهنى کردستان عراق را زیر خود دارد، بیان مىداشت، «… با نهایت تاسف در اخبار دوشنبه شب مورخهى ٣٠/ ١١/ ۵٧ رادیو ـ تلویزیون انقلاب اسلامى ایران، خبرى مبنى بر تولید ناراحتى از جانب طرفداران جلال طالبانى وابسته به اتحادیهى میهنى کردستان عراق در مرزهاى ایران پخش شد. بدین وسیله موضوع را به شدت تکذیب مىنماییم… و ضمن عدم دخالت و ناراحتى در امورات داخلى ایران، پشتیبان واقعى نهضت بزرگ ملت ایران به رهبرى آن زعیم عالیقدر مىباشیم. بنابراین همواره همبستگى خود را با آرمانهاى آزادىخواهانه ملت مبارز ایران حفظ خواهیم نمود…»[۴]
گزارش داریوش فروهر از سفر هیئت نمایندگى دولت به کردستان، شک و شُبههها را زدود و آشکار نمود که خبر صداى و سیماى انقلاب درباره «اعلام استقلال کردستان» دروغى تحریکآمیز است و تجزیهطلب خواندن کردها، هدف سیاسى از پیش تعیین شدهاى را دنبال مىکند.
داریوش فروهر در مصاحبهى مطبوعاتى که روز چهارشنبه ٩ اسفند برگزارکرد، دیدهها و شنیدههایش را شرح داد و گفت: «طبیعىست که در زمان حاضر و پیش از تشکیل مجلس موسسان و تدوین قوانین بنیادى و قطعى، مردم سراسر ایران خواستهها و نظراتشان را به آگاهى رهبر انقلاب، دولت موقت و دیگر مردم ایران برسانند و این همان کارىست هم مردم کردستان مىکنند و هم مردم زنجان و اصفهان… مسئلهى کردستان شکى نیست که بسیار عمیق است؛ اما مطلقا خطرناک نیست… عمیق است؛ چرا که همین عمیق بودن مسئله، انگیزهى انقلاب و کارمایهى به ثمر رسیدن انقلاب بوده است… و این خاص کردستان نیست. ما از بابت هیچ قسمت از مرزهاىمان دچار نگرانى نیستیم… مسئلهى خودمختارى و حقوق مردم کرد، مسئلهى تازهاى نیست که در متن انقلاب اسلامى ملت ایران ابداع و اختراع شده باشد. بلکه انقلاب ایران امکان طرح مسائل با صداى بلند را فراهم آورده و آزادىهاى لازم را براى بیان خواستهها و نظرها به همه افراد ملت ایران داده است. کُردان از این اصل کلى برکنار نیستند و در تلاش کسبِ حقوق خود در چارچوب قوانین و اصول انقلاب ملى ایران هستند. بنابراین تاکنون حرف از هرج و مرجطلبى کردان و سوء استفاده از موقعیت حساس کنونى و فرصتطلبىهاى ضدانقلابى در میان نیست. حرف از یک دشوارى قدیمىست که اکنون فقط شرایط مناسب براى بیان آن و گفتگو دربارهى حدود آن به وجود آمده است… اما دربارهى واژهى خودمختارى باید بگویم من در گفتگوهاى خود با کردان به این نتیجه رسیدهام که این واژه آنچنان که طرح شده هیچ رابطهاى با تجزیهطلبى ندارد. این واژه دقیقا ناظر است بر جمیع اختیارات و امکانات و آزادىهایى که مىتوان به منطقه یا ایلاتى از ایران داد تا در راه پاسدارى از آداب و رسوم خود، قدمهاى سریع و سازندهاى بردارند و براى آبادى ایالاتِ خود، حق نظارتِ کافى و اختیارات لازم را در خود منطقه داشته باشند… همهى کسانى که در آن سفر با آنها گفتگو کردم و از مردم عادى گرفته تا رهبران و شخصیتهاى برجستهى کرد را شامل مىشود، به تاکید و دلایل منطقى و تاریخى بیان کردند که اندیشهى تجزیه نیز اندیشهاى مطرود و محکوم است. البته انکار نمىکنم که من نیروهاى ضعیف و مخربى هم در کردستان دیدم که به هیچ وجه مورد تایید مردم نیستند…« [۵]
داریوش فروهر در همان مصاحبه اشاره کرد که «برخوردى میان مردم شیعه و سنى کردستان احساس نکردم». صبح همان روز چهارشنبه ٩ اسفند که مصاحبه مطبوعاتى وى برگذار شد، راهپیمایى چند ده هزار نفره مردم مریوان به خاک و خون کشیده شد. راهپیمایى، آرام و مسالمتآمیز بود. گزارشى که روزنامه آیندگان از آن رویداد به دست داد، نشانگر سویههاى پنهان «دسیسه سیاسى» علیه کردهاست:
«… تظاهرات دیروز که ۶ هزار تن در آن شرکت داشتند به دعوت شوراى انقلاب مریوان انجام گرفته بود. تظاهرکنندگان شعارهایى به کردى مىدادند که مضمون آن چنین بود: لاالله الالله/ کُرد موفق شوى انشاالله، خمینى خمینى/ حق کُرد را فراموش نکنى، بازرگان بازرگان/ تعیین سرنوشت براى کردان. مدتى پس از شروع راهپیمایى، گروهى مسلح در حالى که شعار لاالله الاالله و مرگ بر کمونیسم مىدادند و برخى از آنها قرآن به دست داشتند، به تظاهرکنندگان حمله بردند و آنها را با چماق، شمشیر و سلاح گرم پراکنده ساختند. در نتیجهى این حمله عدهاى زیر دست و پا ماندند و یک زن و یک دختر با گلوله مجروح شدند که حال آنها وخیم است. به توصیهى شوراى انقلاب مریوان، محافظان تظاهرات از تیراندازى متقابل خوددارى کردند… در حوالى ظهر عدهاى از تظاهرکنندگان، از جمله زنان، راهپیمایىها را از سرگرفتند و علیه مهاجمان شعار دادند. جمعیت دفاع از آزادى و انقلاب (سنندج) دیروز بعد از ظهر بیانیهاى به مناسبت این رویداد انتشار داد و در آن یکى از مالکان به نام شیخ عبدالقادر کهنهپوشى را… گرداننده اصلى حمله به تظاهرکنندگان معرفى کرد. جمعیت در بیانیهى خود از این که اعضاى مدرسه قرآن (از شعبههاى حزب اسلامى سنندج) و قیاده موقت (عوامل مصطفى بارزانى در ایران) در این کار با عبدالقادر کهنهپوشى همدست بودهاند، ابراز تاسف کرد.»[ ۶]
مدرسه قرآن سنندج را احمد مفتىزاده مىگرداند که سنى مذهب بود. او جمعیتى هم سازمان داده بود به نام حزب مساوات اسلامى که از هدفهایش «اشتراک دو فرقهى شیعه و سنى در تمام کارهاى تدوین قانون اساسى و قانونگذارى و سایر موارد و هر نوع اقدام اجرایى و نیز تعیین حدود اسلامى خودمختارى براى اقلیتهاى مذهبى» بود.[ ۷] اعوان و انصار آیتالله خمینى که در کردستان پایهى تودهاى نداشتند و با شخصیتهاى دینى و سیاسى آن دیار بیگانه بودند، به مفتىزاده که در کمونیست ستیزى و بهایىآزارى، پیشینه داشت، میدان دادند تا در کنارعلى صفدرى، حجت الاسلام شیعى که از حوزهى علمیه قم به سنندج فرستاده شده بود، “نظم و امنیت” شهر را برقرار سازد.[ ۸] مفتىزاده در ستاد انقلاب اسلامى سنندج جاى گرفت و صفدرى در ستاد لشکر فرماندهى کلیهى قواى انتظامى (ارتش، شهربانى و ژاندارمرى) را به دست گرفت. آن دو در همدستىاى مصلحتجویانه، «همهى کارهاى شهرى را قبضه کرده بودند و به دیگر گروهها اجازه فعالیت نمىدادند».[۹]
اعوان و انصار آیتالله خمینى که در کردستان پایهى تودهاى نداشتند و با شخصیتهاى دینى و سیاسى آن دیار بیگانه بودند، به مفتىزاده که در کمونیست ستیزى و بهایىآزارى، پیشینه داشت، میدان دادند تا در کنارعلى صفدرى، حجت الاسلام شیعى که از حوزهى علمیه قم به سنندج فرستاده شده بود، “نظم و امنیت” شهر را برقرار سازد.
مفتىزاده اما نیروى نظامى از آن خود نداشت و هم از این رو نمىتوانست به اقتدار حکم راند و خویش را به مرتبه رهبر سیاسى و مذهبى کردستان برکشاند. در نخستین گامى که براى مسلح کردن هوادارانش برداشت با مقاومت صفدرى، روبهرو شد. سرباز زدن صفدرى از دادن سلاح و مهمات به دستیاران مفتىزاده، شعلههاى خشم مردم را نسبت به نماینده قم در سنندج شعلهور ساخت؛ در متنى که شایعه خالى کردن سیلو و بردن آذوقه گندم و اسلحه به تهران، دهان به دهان مىگشت.[ ۱۰] ٢٧ اسفند ١٣۵٧ بازار تعطیل شد و مردم در برابر استاندارى تحصن کردند.[۱۱] به این اعتراض مدنى با گلوله پاسخ داده شد. کشته شدن دانشآموزى به نام حمید دلاورى به دست یکى از دستیاران صفدرى و زخمى شدن دو تن دیگر که یکى از آنها در بیمارستان جان سپرد، «جرقهاى بود که انبار خشم مردم را به آتش کشید» و به رودررویى با ارتش انجامید.[۱۲] تیراندازى میان مردم و پادگان لشکر ٢٨ کردستان تا نیمه شب ادامه داشت. ژاندارمرى، رادیو، تلویزیون و فرودگاه سنندج به دست مردم افتاد. در این میان «شوراى موقت انقلاب سنندج» پدید آمد که سازماندهى و رهبرى قیام مردم را به دست گرفت.[۱۳] از این پس ارتش وارد میدان گشت. از ساعت ۵/۶ صبح [دوشنبه ٢٨ اسفند] هواپیماهاى فانتوم در فراز شهر به گردش درآمدند. سنندج در وحشت و بهت فرو رفت… و هیچ مغازهاى حتی نانوایىها باز نشد».[۱۴] «افزون بر این چهار هلىکوپتر که در فراز شهر به پرواز درآمده بودند، مردم را به گلوله بستند و به سوى خانهها و مراکزى که مردم مسلح بودند، نارنجک پرتاب مىکردند.» [۱۵] ارتش تا نه بامداد آتش بر شهر بارید. سپس اعلامیهاى با این مضمون پراکند:
«مسلمانان غیور ایرانی کرد شهرستان سنندج
تعدادی افراد فرصتطلب و ضدانقلابی در شهرستان سنندج دست به آشوب زده و از رادیوی آن شهرستان به نام و از طرف فرمانده لشگر، خود را نمایندهی امام خمینی و پشتیبان دولت مهندس بازرگان معرفی نمودند. آگاه باشید فصل ویرانگری انقلاب به پایان رسیده و زمان نوسازی آغاز شده و هرکس در هر نقطه از کشور اقدام به آشوب و تحریک نماید ضدانقلابی بوده و با انقلاب اسلامی هیچگونه رابطهای ندارد. پرسنل ارتش، پاسداران انقلاب اسلامی در سراسر کشورند. لذا با برادران غیور ارتشی خود همکاری نموده و فرصت آشوب به ضدانقلابیون ندهید. بدیهی است ضدانقلابیون شدیداً به کیفر اعمال خود خواهند رسید.
ستاد کل ارتش اسلامی ایران»
پس از پایان مرحله نخستِ عملیاتِ جنگندههاى نیروى هوایى و پس از آنکه مردم شهر توانستند جسد کشتهشدگانشان را به بیمارستانها برسانند، در میدان اصلى شهر گردهم آمدند و بر آن شدند که به نام شوراى موقت انقلاب سنندج به آیتالله خمینى نامهاى بنویسند و از او بخواهند به ارتش دستور دهد «بیش از این موجبات کشتار اهالى را فراهم ننمایند». متن این نامه تاریخى را بى کم و کاست مىآوریم:
«حضرت آیتالله العظمی امام خمینی، رهبر عالیقدر انقلاب اسلامی ایران
رونوشت جناب مهندس بازرگان نخستوزیر ـ رونوشت تیمسار سرلشگر قرنی
با درود و سلام در توضیح جریانات دیروز و دیشب شهر سنندج به استحضار میرساند که این درگیری مسلحانه به مردم تحمیل شده است. جریان از این قرار است که بر سر تقسیم فشنگ بین کمیتههای انقلاب اسلامی شمارهی ١ و ٢ تحت ریاست آقایان صفدری و مفتیزاده اختلافهایی پیش آمد که منجر به درگیری شده و چند عابر بیسلاح از طرف افراد آقای صفدری مورد اصابت گلوله قرار گرفتهاند و دو نفر به شهادت رسیدند.
این شورا طبق دعوت کتبی جناب سرهنگ صفری، فرماندهی لشگر٢۸ که اصل نسخهی آن موجود است، تشکیل گردیده و منظور از آن فقط جلوگیری از عمق و گسترش بینظمی و سوء استفادهی عوامل ضدانقلابى بوده است و آنچه در پادگان موجب تاسف است این بود که پادگان ژاندارمرى وقت اسلحهى خود را به مردم داد تا از شهر و محله در برابر عوامل ضدانقلاب که در منطقه از طریق افسران و ژنرالهای فراری مسلح شدهاند، دفاع کنند و یا کاری کنند که دیگر واقعهی تاسفبار دیروز تکرار نشود.
خمینى روشن ننمود چه کسانى «وضع کردستان عزیز را مغشوش کردهاند و… برخلاف اسلام عمل مىکنند»، اما با روشنایى خیرهکننداى به پشتیبانى از ارتش برخاست و جاى تردید نگذاشت که مسئله بازسازى ارتش دستور روز است و قرار نیست این اهرم سرکوبگرى به پادگانها واپس نشیند و از آزار مردم دست شوید.
در این اثناء که مردم اسلحه را تحویل میگرفتند از طرف پادگان لشگر مورد تیراندازی قرار گرفتند و عدهای شهید شدند. این بود که فرماندهی لشکر پیشنهاد تسلیم بدون قید و شرط نمود تا بلکه عوامل ناآگاه یا ماجراجو در پادگان مزاحم مردم نباشند و در واقع ضدانقلاب آن کسانی هستند که بدون هیچ دلیلی مردم بیدفاع را در خیابان کشتند، نه انقلابیونی که به خاطر پاسداراى از انقلاب در برابر توطئههای ضدانقلابی ایستادگی مینمایند. لذا بدین وسیله به آن جناب اطمینان میدهیم که نیت اصلی مردم سنندج و جوانان مبارزش تنها پاسداری از انقلاب است و مردم کُرد به طور کلی و اهالی سنندج بالاخص به اصول انقلاب ایران وفادار بوده و رهبری امام خمینی و نخستوزیری مهندس بازرگان را قبول کردهاند. لذا استدعای ما این است که دستور فرمایند مسئولین و فرماندهان لشگر بیش از این موجبات کشتار اهالی را فراهم ننمایند.
با احترام ـ شورای موقت انقلاب سنندج، ٢۸/١٢/۵۷»
پاسخ خمینى نیز چنین بود:
«بسماللهالرحمن الرحیم، به اهالی کردستان:
شنیده شده که عدهای وضع کردستان عزیز را مغشوش کردهاند و نمیخواهند بگذارند مسلمانان آسایش داشته باشند و برخلاف اسلام عمل میکنند. این عده به ارتش که اکنون به سوی ملت مسلمان برگشته و از آن تبعیت میکند حمله میبرند و آنها را مورد توهین قرار میدهند. این قبیل کارها برخلاف اسلام و مصالح مردم مسلمان است. مردم کردستان و سایر نقاط باید بدانند که از این به بعد آنها حافظ مصالح و استقلال مردم مسلمانند و اگر کسی به آنها حمله کند از مردم مسلمان نیست و از عُمال اجانب است و باید نیروهای مسلح با قدرت از منافع و مصالح ملت مسلمان دفاع کنند و هرگونه حملهای را به خود و به نوامیس مردم با قدرت دفع نمایند.
روحالله الموسوی الخمینی ٢٨/١٢/57 ـ ٢0 ربیعالثانی 99 »
خمینى روشن ننمود چه کسانى «وضع کردستان عزیز را مغشوش کردهاند و… برخلاف اسلام عمل مىکنند»، اما با روشنایى خیرهکننداى به پشتیبانى از ارتش برخاست و جاى تردید نگذاشت که مسئله بازسازى ارتش دستور روز است و قرار نیست این اهرم سرکوبگرى به پادگانها واپس نشیند و از آزار مردم دست شوید. و چنین است که کردها به تکاپو افتادند تا هرچه زودتر آتشبس را برقرار سازند.
در آن هنگامه مفتىزاده در سنندج نبود. به سقز رفته بود تا در نشستِ «نمایندگان مذهبى شهرستانهاى مهاباد، سنندج، بوکان، اشنویه، نقده، بانه، کرمانشاه و سایر شهرستانهاى کردستان ایران» شرکت کند و پیرامون چگونگى حضور روحانیتِ سُنى در مجلس موسسان با آنها شور نماید.[ ۱۶] همانجاست که نه تنها بر ضرورتِ مشارکتِ «دانشمندان اهل تسنن» «در کار پیش نویسى و تدوین قانون اساسى» و نیز اهمیتِ «تصریح [این اصل] که همهى ملل در جمهورى اسلامى داراى حقوق متساوى مىباشند» توافق به دست آمد،[۱۷] بلکه نشست «بالاتفاق راى خود را مبنى بر ترک مخاصمه و خوددارى از حمله به پادگانها اعلام» داشت، «اقدامات خشونتآمیز را مردود و به زیان ملت و جمهورى اسلامى ایران» شمارد و از مردم سنندج خواست «از اطراف پادگان سنندج دور شوند».[۱۸]
«شوراى موقتِ انقلاب سنندج» به پیشواز آن پیام شتافت و بارها آن را از رادیو تلویزیون به آگاهى همگان رساند. هم زمان با فرماندهان ارتش از در گفتگو درآمد که سرانجام به بار نشست. ساعتِ شش و نیم شب، آتش بس اعلام گشت و مردم از پیرامون پادگان واپس نشستند.[۱۹] اما ارتش به آتش بس تن نداد و پس از این که حجتالاسلام صفدرى را با هلىکوپتر از مهلکه رهاند، شهر را به گلوله بست.[۲۰] جنگ دوباره درگرفت و باز مردم به سوى پادگان سرریز شدند. بامداد سهشنبه ٢٩ اسفند، تاخت و تاز ارتش به اوج رسید. رستهى ٢٠٨ نفرهى گارد جاویدان شاهنشاهى که شب پیش از تهران به سنندج گسیل شده بود با هفت هلىکوپتر مجهز به مسلسل و چندین کامیون نیروى تازه نفس که «از کرمانشاه و شهرهاى دیگر براى سرکوب مردم به سنندج»آمده بود، کشتار را پیش بردند.[۲۱] هلىکوپترها از بالاى شهر مردم را به گلوله بستند و عدهی زیادى کشته و زخمى» شدند.[۲۲] کشتهشدگان ٧٧ نفر، زخمىشدگان، ٣۴٣ نفر و شمار اسیران ١٣٢ نفر بودند.[۲۳]
زیر فشار افکار عمومى، آیتالله خمینى پذیرفت که براى رسیدگى به مسئلهى کردستان، هیئتى را رهسپار سنندج کند. اعضاى هیئت عبارت بودند از آیتالله محمود طالقانى، احمد صدر حاج سیدجوادى، حجتالاسلام بهشتى، حجتالاسلام اکبر هاشمى رفسنجانى و ابوالحسن بنىصدر. هواپیماى این هیئت که ابراهیم یونسى هم از جمله سرنشینانش بود، ساعت نه شب چهارشنبه اول فروردین ١٣۵٨ در فرودگاه سنندج فرود آمد.[۲۴] «تا آخرین لحظهاى که نمایندگان امام خمینى به شهر وارد شدند، تیراندازى ادامه داشت».[۲۵] ارتش دست برنمىداشت. جنگ افروزى ارتش را اعضاى هیئت دولت به چشم خود دیدند؛ در همان آغاز بامداد پنجشنبه دوم فروردین. زیر آتش بود که در «دو جلسهى جداگانه با گروههاى سیاسى و مذهبى» سنندج به گفتگو نشستند.[۲۶] «احمد صدر حاج سیدجوادى، وزیر کشور در جمع گروههاى سیاسى در محل جمعیت دفاع از آزادى و انقلاب حضور یافت[۲۷]».
زیر فشار افکار عمومى، آیتالله خمینى پذیرفت که براى رسیدگى به مسئلهى کردستان، هیئتى را رهسپار سنندج کند. اعضاى هیئت عبارت بودند از آیتالله محمود طالقانى، احمد صدر حاج سیدجوادى، حجتالاسلام بهشتى، حجتالاسلام اکبر هاشمى رفسنجانى و ابوالحسن بنىصدر. هواپیماى این هیئت که ابراهیم یونسى هم از جمله سرنشینانش بود، ساعت نه شب چهارشنبه اول فروردین ١٣۵٨ در فرودگاه سنندج فرود آمد.
سه تن از سرشناسان جامعهى مدنى تهران، یحیى صادقوزیرى (نمایندهى کانون وکلاى ایران)، صارمالدین صادقوزیرى(نماینده کردهاى مقیم تهران) و شکرالله پاکنژاد (از رهبران جبههى دموکراتیک ملى ایران) نیز در محل حاضر بودند.
پس از پایان گفتههاى شیخ عزالدین حسینى، غنى بلوریان(از کردهاى مبارزى که ٢۵ سال از زندگى خود را در زندانهاى شاه گذرانده بود) و بهروز سلیمانى (نمایندهى شاخهى کردستان سازمان چریکهاى فدایى خلق ایران) و درست در آغاز سخن وزیر کشور «صداى گوشخراش هواپیماهاى جت که از ارتفاع کم بر فراز سنندج پرواز مىکردند و مانور مىدادند، سخنان او را قطع کرد».[۲۸] بار دومى که فانتومها دیوار صوتى را شکستند، وزیر کشور سخنى به زبان آورد که روشنگر واقعیت تاریخى در خور توجهىست. او گفت: «با صداقت مىگویم که دولت بازرگان به هیچ وجه از متن و دل توطئه مطلع نبوده و وضع پیش آمده به گوش دولت نرسیده است… دولت قدرت کافى ندارد تا کارها را آنطور که دلش مىخواهد انجام دهد».[۲۹] وزیر کشور دیگر سخن نگفت و به نگارش تلگرافى نشست که شاهد ادعایش است:
«از شهرستان سنندج به تیمسار قرنى، رئیس ستاد ارتش ملى ایران
پرواز جتها بر فراز سنندج موجب عصبانیت مردم و قطع مذاکرات ما شد. چه کسى دستور چنین مانورهایى داده است؟ از طرف پادگان به سوى مردم تیراندازى مىکنند. دستور دهید فورا تیراندازى قطع شود و دیگر نه روز و نه شب تیراندازى نکنند و شعله افکن شبها نیاندازند. ١/٢/١٣۵٨»
پاسخ تلگرافى رئیس ستاد کل ارتش اسلامى به وزیر کشور، راز این آتش افروزى را از پرده برون مىاندازد و آشکار مىسازد که سرلشکر قرنى، سیاست کدام مرجع و مقامى را به اجراء مىگذاشت:
«جناب آقاى وزیر کشور تا موقعى که این جانب از طرف رهبر انقلاب مسئولیت ادارهى ارتش را دارم از انجام نظر جنابعالى و آزاد کردن افرادى که به داخل پادگان به منظور قتل و غارت هجوم بردهاند و تا زمانى که متجاوزین گمراه، شهر را به وضع آرام قبل برنگردانند، یعنى تا زمانى که ایستگاه رادیو و تلویزیون در دست افراد مجاهد از کرمانشاه و ساختمانهاى ستاد لشکر و فرودگاه مجددا به مسئولین معین شده واگذار نگردد و سرهنگ صفرى (فرماندهى لشکر ٢٨ کردستان) خود را به ستاد نیرو در تهران معرفى ننماید، با وجود تمام ارادتى که به شخص حضرت آیتالله طالقانى و جنابعالى دارم در مقابل خواست تعداى مامور اجنبى تسلیم نخواهم شد.
رئیس ستاد کل ارتش اسلامى، سرلشکر قرنى»
به رغم قلدرمنشىها و خط و نشان کشیدنها، سرانجام فانتومها آسمان سنندج را وانهادند و در نیمروز، نفیر شلیکِ مسلسلها و تفنگها نیز فرونشست و آتشبس برقرار گشت. آنگاه انبوه مردم به سوى میدان آزادى سرریز شدند و در گردهمآیى بزرگى خواستار آن گشتند که نمایندگان اعزامى از تهران نزد آنها حاضر شوند و نسبت به رویدادها و رفتار ارتش مواضعشان را اعلام نمایند. به خواستِ مردمى که میدان را ترک نمىکردند، هیئت اعزامى تن داد و در ساعت چهار پس از ظهر، هر پنج عضو به گردهمآیى هفتاد هزار نفرهى مردم آمدند. آنکه بیش و پیش از دیگران سخن گفت، آیتالله محمود طالقانى بود. او در آغاز سخنانش گفت: «ما با کمال دقت مشغول بررسى و پىجویى عوامل و عللى هستیم که جرقه را در اینجا روشن کردند. سرنخها را پیدا مىکنیم و در معرض افکار عمومى شما و تمام ملت ایران مىگذاریم.» او کوشید از بار تقصیر صفدرى بکاهد و دسیسههاى او را “اشتباه غیرعمد” بنمایاند. براى آرام کردن مردم نیز گفت که: «شما در طول تاریخ محرومیت کشیدید، شهدا دادید و رژیم هر وقت خواست نهضت ایران را بکوبد، یکى از مسائلى که در بوق و کرناى تبلیغاتى جار زد، مسئلهى تجزیهى کردستان بود. در حالى که ما مىدانیم تجزیهطلبى در خاطر زن و مرد شما جایى ندارد.»[۳۰] جمعیت که این گفته را تایید کرد، طالقانى ادامه داد: «… هر انسانى خودمختار است و نظام اسلامى همه را آزاد مىداند. قرآن، کتاب آسمانى ما ١۵ قرن پیش این مسئله را عنوان کرد که مردم آزاد و مختار بر سرنوشت خود هستند. چه کسى مىتواند منکر آزادى فرهنگ، سرنوشت و زبان مردم کردستان باشد… باید در مرحلهى اول، زندگى کردها تامین شود و از منابع خود به اندازه کافى استفاده کنند و آن سهم عادلانهاى را که دولت مرکزى براى گردش زندگى مردم خواسته، بپردازند… شما نمایندگان واقعى خود را… چه از سنندج و چه از شهرهاى دیگر کردستان انتخاب کنید و آنها را بفرستید و ما با نمایندگان شما مذاکره مىکنیم و این مسائل انشالله همه قابل حل است.»[۳۱]
پس از پایان گفتههاى شیخ عزالدین حسینى، غنى بلوریان(از کردهاى مبارزى که ٢۵ سال از زندگى خود را در زندانهاى شاه گذرانده بود) و بهروز سلیمانى (نمایندهى شاخهى کردستان سازمان چریکهاى فدایى خلق ایران) و درست در آغاز سخن وزیر کشور «صداى گوشخراش هواپیماهاى جت که از ارتفاع کم بر فراز سنندج پرواز مىکردند و مانور مىدادند، سخنان او را قطع کرد».
پس از پایان سخنان طالقانى «آیتالله دکتر بهشتى، ابوالحسن بنىصدر و احمد صدر حاج سیدجوادى سخنانى ایراد کردند و مردم کردستان را به تفاهم، یکدلى و مذاکرات تفاهمآمیز فراخواندند.»[ ۳۲]
پنجشنبه شب، مذاکرات از سرگرفته شد که تا جمعه ادامه داشت. دربارهى خواستههاى بنیادین مردم بحثِ چندانى نشد، اما به پارهاى از عوامل پدیدآورندهى«نوروز خونین» سنندج پرداخته شد[۳۳]. «١۴١ زندانى و گروگان کرد از طرف پادگان آزاد گردیدند» و هییت اعلام کرد که: دو «کمیتهى انقلابى» شهر سنندج به سرپرستى علامه مفتىزاده و حجتالاسلام صفدرى که «منشاء بروز اختلافات و وقایع شهر سنندج شناخته شده بودند» منحل شدهاند و «تا انتخاب ١١ نفر اعضاى شوراى شهر که ادارهى امور شهر را به عهده خواهند گرفت، یک شوراى موقت پنج نفرى مرکب از ٢ نفر از جناح وابسته به احمد مفتىزاده، ٢ نفر از شوراى موقت انقلاب سنندج و یک نفر نمایندهى آیتالله طالقانى تشکیل گردد.»[ ۳۴] ابراهیم یونسى را نیز به استاندارى کردستان گماشتند. بدینسان کردستان از استاندارى کرد برخوردار گردید و سنندج نخستین شهر داراى شوراى شهر شد.[ ۳۵ اعضاى آن عبارت بودند از محمدهادى مرادى و فواد روحانى (از هواداران علامه مفتىزاده)، مظفر پرتو ماه (نماینده آیتالله طالقانى)، سعید شیخ الاسلامى (به نمایندگى سازمان چریکهاى فدایى خلق) و یوسف اردلان (از سوى شوراى موقت انقلاب سنندج).[ ۳۶]
شوراى موقت ادارهى شهر سنندج در روز یکشنبه ۵ فروردین نخستین نشست خود را با حضور برخى از اعضاى هیئت اعزامى برگذار کرد و به آگاهى همگان رساند که:
«بر اثر ارشاد و راهنمایی حضرت آیتالله العظمی طالقانی و با توجه به علاقمندی کلیهی نمایندگان گروهها و سازمانهای سیاسی و ستاد عملیاتی انقلاب در سنندج در زمینهی پیدا کردن راه حل فوری برای مشکلات ادارهی شهر سنندج و حفظ امنیت که از ضروریاتِ ادامهی زندگی است، در جلسهی متشکله در تاریخ یکشنبه پنجم فروردین ماه ۱۳۵۸ در محضر حضرت آیتالله العظمی طالقانی و با حضور آیات محترم دکتر بهشتی و هاشمی رفسنجانی و جنابان آقایان صدر حاج سیدجوادی وزیر کشور و بنیصدر و یونسی و امضاکنندگان زیر نمایندگان شورای موقت انقلاب در سنندج و ستاد عملیاتی اسلامی سنندج مواردى، مورد توافق واقع شد:
۱ـ کمیته مرکب از ۵ نفر که دو نفر آن منتخب شورای موقت انقلاب و دو نفر منتخبین ستاد عملیاتی انقلاب اسلامی، یک نفر منتخب حضرت آیتالله العظمی طالقانی از بین کردهایی که فعلا در کردستان اقامت ندارند، به عنوان کمیتهی موقت ادارهی شهر سنندج تشکیل میگردد.
تبصره ـ برای هر یک از اعضای اصلی، از طرف منتخبین یک نفر علیالبدل انتخاب میشود.
۲ـ کمیتهی موقت ادارهی شهر سنندج بلافاصله مسئولیت حفظ نظم را در سراسر شهر عهدهدار خواهد گردید و مسئول جلوگیری از وقوع هرگونه حادثه در شهر میباشد و انجام انتخابات شورای موقت شهر سنندج را عهدهدار میگردد.
۳ـ کمیتهی موقت ادارهی شهر موجبات اعاده وضع عادی شهر و باز شدن ادارات و دکاکین و موسسات عمومی را فراهم خواهد کرد.
۴ـ تصمیمات کمیتهی موقت باید در صورت مجلس و به امضای حاضران ثبت شود و اکثریت آرا قابل اعتبار میباشد.
۵ـ با تشکیل کمیتهی موقت ادارهی شهر، شورای موقت انقلاب در سنندج و ستاد عملیاتی انقلاب اسلامی منحل اعلام میشود و حق هیچگونه مداخله در ادارهی امور شهر را ندارد.
صدر حاج سیدجوادی، ابراهیم یونسی بانه، احمد مفتیزاده، یوسف اردلان و چند امضای دیگر»[۳۷]
هیئت اعزامى تهران پس از تنظیم این توافقنامه که به خط صارم الدین صادق وزیرى نوشته شده [۳۸] در ساعت سه و نیم پس از ظهر همان روز «… با قول رسیدگى فورى به مسئلهى کردستان با بدرقه گرمى که از آیتالله طالقانى و همراهان به عمل آمد، سنندج را به قصد تهران ترک کردند.»[ ۳۹]
پانویس:
۱- کیهان، یکشنبه ٢٨ مرداد ١٣۵٨، فرمان امام خمینى به کلیهى نیروها و قواى انتظامى.
۲- کیهان، اول اسفند ١٣۵٧
۳- آیندگان، اول اسفند ١٣۵٧
۴- آیندگان، ٣ اسفند ١٣۵٧
۵- آیندگان، ١٠ اسفند ١٣۵٧
۶- آیندگان، ١٠ اسفند ١٣۵٧
۷- کیهان، ٢٠ اسفند ١٣۵٧ چکیده مرامنامه آن حزب را از زبان احمد مفتىزاده آورده است.
۸- براى آشنایى با پیشینهى احمد مفتىزاده نگاه کنید به جنگ خونین سنندج، از انتشارات سازمان چریکهاى فدایى خلق ایران، تهران، ١٣۵٨، نیز ایرج فرزاد، کارگر کمونیست، ارگان حزب کمونیست کارگرى ایران، شماره ٩، بهمن ١٣٧۶.
۹- شیخ عزالدین حسینى، کردستان و شیخ عزالدین حسینى، سازمان انتشاراتى مردم، بى تاریخ، بىجا، صفحهى ۵١
۱۰- کیهان، ٢٨ اسفند ١٣۵٧
۱۱- پیشین
۱۲- شیخ عزالدین حسینى، پیشین، ص ۵٢
۱۳- آیندگان، ٧ فروردین ١٣۵٨
۱۴- کیهان، ٢٨ اسفند ١٣۵٧
۱۵- آیندگان، ٢٩ اسفند
۱۶- کیهان، ٢٨ اسفند ١٣۵٧
۱۷- اعلامیهى سه مادهاى نمایندگان مذهبى کردستان ایران، مصوبه ٢٧ اسفند ١٣۵٧ در شهر سقز به این شرح است: «١- درکار پیشنویسى و تدوین قانون اساسى باید دانشمندان اهل تسنن و تشیع شرکت داشته باشند. ٢- درتدوین قانون اساسى ایران باید تصریح شود که همهى ملل ایران در جمهورى اسلامى داراى حقوق متساوى مىباشند (ملى- سیاسى- فرهنگى- اجتماعى- اقتصادى). ٣- از بین بردن فاصلهى طبقات.»
۱۸- کیهان، ٢٨ اسفند ١٣۵٨
۱۹- آیندگان، ٢٩ اسفند ١٣۵٨
۲۰- آیندگان، ٢٩ اسفند ١٣۵٧ و کیهان ٢٨ اسفند ١٣۵٧
۲۱- آیندگان، ٧ و ٨ فروردین ١٣۵٧
۲۲- آیندگان، ٧ فروردین ١٣۵٨
۲۳- جنگ خونین سنندج و دست آورد آن، شوراى شهر، دفتر هواداران سازمان چریکهاى فدایى خلق، سنندج، ١٣۵٨، صص ٩٢-٨۵
۲۴- کیهان، ۶ فروردین ١٣۵٨
۲۵- کیهان، ۶ فروردین ١٣۵٨
۲۶- کیهان، ۶ فروردین ١٢۵٨
۲۷- کیهان، ۶ فروردین ١٣۵٨
۲۸- کیهان، ۶فروردین ١٣۵٨
۲۹- پیشین
۳۰- کیهان، ۶ فروردین ١٣۵٨
۳۱- پیشین
۳۲- پیشین
۳۳- آیندگان، ٧ فروردین ١٣۵٧
۳۴- کیهان، ۶ فروردین ١٣۵٧
۳۵- اطلاعات، ۶ فروردین ١٣۵٧
۳۶- آیندگان، ٧ فروردین ١٣۵٧. تدقیق وابستگىهاى سیاسسى یا سازمانى اعضاى شوراى شهر سنندج را وامدار یوسف اردلان هستم.
۳۷- اطلاعات، ۶ فروردین ۱۳۵۸
۳۸- یوسف اردلان در گفتگو با نویسنده ١۵ ژوئن ٢٠١٣
۳۹- آیندگان، ٧ فروردین ١٣۵٨
اگر در رابطه با کردستان در اوائل انقلاب آنگونه محکم برخورد نمی کردیم حالا باید برای رفتن به سنندج از حزب کوموله اخذ ویزا می کردیم.
خمینی کار خوبی کرد که نگذاشت یک وجب از خاک ایران دست تجزیه طلبان ترک و کرد و عرب و ترکمن و … بیفتد.
ارسلان / 21 August 2013
اگر کردستان عراق و ترکیه را با کردستان ایران و مناطق مجار خلیج فارس ایران را با کشورهای عربی همجوار خلیج فارس مقایسه کنیم متوجه ظلم حکومت اسلامی بر مناطق محروم و بباد دادن صدها میلیارد دلار بابت ترور و کشتار وسرکوب بجای آبادی میشویم .
faryad / 22 August 2013
بالاخره کردستان جاى اشغالگران ایرانى نیست.
کرماشان / 22 August 2013
خودتون دارین میگید که جنبش خلق کرد !
کجای دنیا دیدین تو یه کشور جز حکومت قدرت دیگه ای وجود داشته باشه !
رهبرمون حق داشت پس . ما هم مشکلی نداریم با حکومتمون شما هم نمیخواد سنگ کسی دیگه رو به سینه
بزنین . یه ضرب المثل هس که میگه
تو اگه بیل زنی
باغچه در خونه خودتو بیل پزن !!! بای
lvlr.lolo / 09 January 2014
کردستان باید همان روزها اعلام استقلال و جدایی میکرد .
اگر اعلام جدایی هم میکرد به همان اندازه تحت ظلم و ستم قرار میگرفتند و خونریزی میشد . بعد از اعلام جدایی فوققش چندین ماه یا چند سالی خون و خونریزی میشد و بعد اوضاع ارروم میشد و کردها دارای کیان و سرزمین خود میشدند اما امروز با پذشت بیش از ۳۵ سال همان خونریزی ادامه دارد و کردها هم به جایی نرسیدند و روز به روز اوضاعشون بدتر و بدتر میشه .
امید / 22 February 2015
سخت است فهماندن چیزی به کسی که برای نفهمیدن آن پول می گیرد!!! تو جامعه ما خیلیا از این پولا گرفتن، میگیرن و خواهند گرفت.
مینو / 17 July 2015
فرق ما با تمام ایران همینه که ما از روز اول مبارزه رو شروع کردیم وجمهوری اسلامی رو نخواستیم حرف ومنطقی که الان شهرهای دیگر ایران بهش رسیدن و خون ناحقی از کوردها ریخت و امروز که مردم به این بدبختی ها وگرفتاری ها برخوردند دلیلش همون خون های ناحق هستش به این زودی ها به اسایش نخواهید رسید
سنه دژ / 20 August 2018
کوردها می باید با درک این تجربه و اتخاذ استراتژی دموکراتیک جدیدی در دورۀ کنونی، تلاش برای دموکراتیزه کردن حکومت مرکزی ایران را به خواست تاریخی خود مبنی بر خودمختاری پیوند بزنند و با ارائۀ مدل های نوین سیاسی، هم به خواسته های تاریخی خود برسند و هم با دیگر نیروهای دموکراتیک (غیرمرکزگرا)ی ایرانی بر سر مبارزه علیه فاشیسم مذهبی متحد شوند. نه مبارزۀ یکجانبه و بی ارتباط با دیگر خلق ها و جنبش ها، و نه کوتاه آمدن از مبارزۀ تاریخی برای حل مسئلۀ کورد به سود کوردها و دیگر خلق های این سرزمین نخواهد بود. این زمان دورۀ نوآوری های سیاسی است و بارقه های فهمی جدید از اوضاع سیاسی و تلاش برای ارائۀ الترناتیوهای سیاسی نوین و دموکراتیک نیز در جنبش کوردی بیشتر از هر زمان دیگری مشاهده می شود.
کارو / 20 August 2018
با تشکر از مقاله خوب شما برای تکرار جنایات و خیانتهای خمینی و همپالگیهای خائنتر از او به مردم ایران.
آن کسانی که در خصوص مردم ایران با بغض و کینه صحبت میکنند و با قصد ناراحت کردن و جریحه دار کردن احساسات مردم مینویسند، کسانی هستند که در ۵۷ حاضر نبودند حمله ارتش به مردم را مهار کنند، و ضمن دستور صریح نخست وزیر، از دستور سرپیچی میکردند. اینها همیشه دشمنان ایران و ایرانی بوده و هستند، چون نان و حقوق شان از این راه تأمین میشود.
در طول این چهل سال معلوم شد که آنها چه پولهایی به جیب زدند و چه خونهایی ریختند. این جماعت اما در کشورهای دمکراسی جایگاهی ندارند و محکوم به فنا شدن و یا کوچیدن به جایی هستند تا بتوانند قارچ وار رشد کنند.
نکته ای که در اینجا حائز اهمیت است این است که جمهوری اسلامی به کسانی که در آن زمان به کردستان گسیل کرد هم رحم نکرد. اصولاً جمهوری اسلامی در طول چهل سال استبداد سیاهش هرگز نتوانست با انسانهای درستکار و حتی نسبتاً منطقی هم کنار بیاید. همانگونه که میبینیم همگی انسانهای خوب طرفدار خودشان را هم سر به نیست کردند. ما کوردها که دیگر یک قدم آنطرفتر بودیم.
اما خوشبختانه امروز مردم ایران و بالاخص ملت کورد بیش از هر زمان دیگری آگاه به منافع خود هستند و در دام حقیرهای تاریخ گرفتار نخواهند شد.
صدیق / 20 August 2018
فدرالیسم هیچوقت راه حل مناسبی برای مسئله کرد نخواهد بود، کردها همان موقع باید جدایی و تجزیه طلبی خودشون رو اعلام میکردن، آب از سر گذشت چه یک وجب چه صد وجب!
افرادی مثل احمد مفتی زاده ***بازیچه دست خمینی و دار و دسته ی خونخوارش شدند و در اخر وقتی کارشون باهاش تموم شد به **** کردند، و آن کرمانشاهی های **** که تن به فرمان جهاد امام شیعی خودشون دادند و آمدند برای کشتن مردم هم زبان و هم خون خودشون لکه ننگی در تاریخ کرد و *** به چشم مردم کرد کرمانشاه و کردستان و همیشه منفور باقی خواهند ماند، فارسیزاسیون کار خودش را کرده عده ای که فقط اسمی کرد هستند را مبهوت خود کرده و همیشه مستعد جاش بودن ساخته است!
سامان له سنه / 21 August 2018
همین مردمانی که امروز بعد از چهل سال این رژیم جنایت و جهل و جنون را نمیخواهند، اوایل انقلاب جوانان خود را به کوردستان می فرستادند تا جهاد و خونریزی کنند تازە به این نتیجه رسیدند که کوردها همان روزها از همەی ملیتها بیشتر جمهوری اسلامی رو بهتر شناخت.
اگر اکنون هم مرکزگرایان مقولەی مسخرەی تمامیت ارضی و تجزیە طلبی را از کلە بیرون نکنند باید فردا هم فرزندان خود را به جهاد در کوردستان بفرسند و نتیجە همانی خواهد شد که بوده.
امیدوارم نژادپرستی و نگ نظری مرکز گرایان جای خود را به انسانیت و فهم بدهد
هادی / 21 August 2018
Trackbacks